عضو شده در: 2 فروردین 1385 پست: 165 محل سکونت: تهران
امتياز: 0
در مورد تصویر این خانوم(تصویر دوم):
چیزهایی که من میبینم:
لباس این خانوم این بار رنگی است.یک لباس ارغوانی که روش یک لباس دیگه مثل پولیور بنفش پوشیده.لباس ها هم زمستانی اند.البته اون رنگ ارغوانی شاید شال باشه.چون کمی از رنگش در پشت سر این خانوم هم مشخصه.یعنی میشه یک شال ارغوانی روی پولیور بنفش.من نمیفهمم این چیزی که شبیه بخاره و عکس رو پوشونده(ولی بخار نیست!)چیه.در دو طرف عکس مثل تاخوردگی داره!
رنگ قرمز و نارنجی بعضی اوقات دلهره اور است.اما رنگ قرمز آتش در این عکس این تاثیر رو نداره.یحتمل این اتش داخل یک شومینه باشه.شاید هم فضای بازه و داخل خانه نیست.اما نوری که من روی صورت این خانوم میبینم به رنگ قرمز و نارنجی نیست یعنی اینکه منبع نور روی صورت این خانوم چیزی غیر از اتش شومینه است.شاید چیزی مثل چراغ که درسمت چپ هست.اگر این خانوم در فضای باز بود قاعدتا این نور سفید هم نباید میبود! پس من نتیجه میگیرم که داخل خانه است.
همین که نور آتش مستقیم به صورت خانوم نتابیده و صورتش رو قرمز نکرده شاید باعث شده که اثر دلهره اور نداشته باشه و برعکس به نظر من گرما و امنیت رو القا میکنه!چون روشن بودن آتش در خانه همیشه یک حس دلگرمی به آدم میده!
و اما نگاه این خانوم همون حس انتظار رو داره.بعلاوه یک غم ملایم و عمیق!بر عکس تصویر قبلی که به نظرم همراه انتظار یک تشویش و شاید یک شادی نامطمئن کوچک!!!(اصطلاحها رو کیف کنید! ) در نگاه این خانم بود.
با اینکه اثر آرایش در این عکس بارزتره اما همچنان معصومیت ساده خودش رو حفظ کرده.راستی پیشانی این خانوم هم چینهای کوچکی داره.که در عکس قبل هم بود.
راستی! دانه های درشت سفید در جای جای عکس هست.تصور من بر اینه که این دانه های برف است و با حرف فرض من که این خانوم داخل خانه است درست درمیاد!و داره به بیرون نگاه میکنه!
زمستان است!
هوا بس ناجوانمردانه سرد است!
یک حس دیگه! با توجه به موهای باز این خانوم! و کلا تریپی که گرفته! فکر میکنم داره نا امیدانه انتظار میکشه!
بگذارید یک چیز مسخره دیگه هم بگم! نمی دونم ربطش چیه!ولی حرفم درسته!این خانوم یک مدته که موهایش را رنگ نکرده! چون اگه دقت کنید میبینید که پایین موهایش رنگی استو قسمتهای تازه درآمده مشکی است .در عکس قبل هم قسمتهای مشکی موهایش مشخص بود...
فعلا همین...
عضو شده در: 2 فروردین 1385 پست: 165 محل سکونت: تهران
امتياز: 0
خوب یک سوال:
در مورد تصویر اول این خانوم:
آیا عکس عمدا سایه میله های پنجره رو از روی پیشانی این خانوم و چینهای آن و بینی و...عبور داده؟و اینکه مثلا سایه ها روی چشم نیست؟
یا مثلا در تصویر اول بیرون روشنه و داخل تاریک و در تصویر دوم داخل روشنه و بیرون تاریک؟
یا در تصویر اول خانوم تقریبا به سمت راست نگاه میکنه و در تصویر دوم به سمت چپ.فکر میکنم اینکه روی شخص و نگاه او به چه سمتی باشه در عکس معنی داشته باشه! حداقل در سینما که معنی داره!
در مورد تصویر سوم:
یک سوال اساسی برای من بوجود آمد! هدف عکاس از این عکس چی بوده؟اصلا آیا در عکاسی مهمه که یک پیام و مفهوم انسانی به مخاطب انتقال داده بشه؟ یا جوری با مخاطب ارتباط روحی پیدا کنه؟مثلا در عکس سوم زیبایی هست در چینش اشیاء و بکارگیری خاص رنگها ولی ایا پیامی و حرفی در این عکس هست؟آیا هر ترکیب بندی خاص از اشیاء مختلف و فضا سازی کردن یک اثر هنری خلق میکنه؟
عضو شده در: 2 فروردین 1385 پست: 165 محل سکونت: تهران
امتياز: 0
و اما در مورد انتقاد آقای mehdi2:
راست میگید.ما موقع عکس گرفتن میخندیم یا به دوربین نگاه میکنیم.اما خوب در اون لحظه هیچ قصدی هم نداریم که یک اثر هنری خلق کنیم! فقط هدفمان یادگاری ماندن اون زمان و یا مکان خاص است.مسلما اونهایی که میخواهند عکسشان هنری باشد فیگور میگیرند! و اینقدر درک میکند که نباید مثل بچه مدرسه ایها جلوی دوربین بنشینند یا زل بزنند داخل لنز یا نیششان از بنا گوششان در برود! عکاس این عکسها هم چون عکسش هنری بوده برای این خانوم صحنه ارایی کرده!طبیعیه! اون هم این عکسها رو حتما برای البومش نمیخواسته!
و اما یک انتقاد هم از جناب صورتی!
صورتی جان! حیف نه هیف! و گذاشتن نه گزاشتن!این از نکته اول
نکته دوم اینکه:
اومدم نظرت رو بخونم که ببینم این صورتی چی گفته! دیدم که بی ربط ترین قسمت حرف اقا حمید (به تاپیک رو) رو گرفتی و خودت یک چیز بی ربط ترترتر رو در ذیلش به عنوان اظهار نظر آوردی!!! خداییش کجای حرف شما به این عکسها ربط داشت؟! حالا باز اگه یک کم بانمک بود خوب بود! دلمون خوش بود که خندیدیم! ولی...!
بیا تکرار مکن بی مزه بازی! بیا تیکه نپرون وسط تاپیک!
(این یک شعر وزن دار است! مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل! قافیه رو داشته باشید!خیلی جوره! شاعر در این بیت گوشه چشمی داشته به اون غزل خواجه شیراز که : بیا با مورز این کینه داری/که حق صحبت دیرینه داری!!!)
عضو شده در: 17 بهمن 1384 پست: 348 محل سکونت: فعلا در تهرانم
امتياز: 13370
بی نشان سوال کرده : آیا عکاس عمدا سایه میله های پنجره رو از روی پیشانی این خانوم و چینهای آن و بینی و...عبور داده؟و اینکه مثلا سایه ها روی چشم نیست؟
ج: احتمال زیاد بله... سایه میله روی چشمان معنی دیگری می دهد. عکاس می خواسته چشمان خاص بانو دیده شود.
بی نشان سوال کرده : چرا در تصویر اول بیرون روشنه و داخل تاریک و در تصویر دوم داخل روشنه و بیرون تاریک؟
ج: این به فضا سازی بر می گرده . به همون القای معنی در تصویر، خودتون نکات خوبی را متذکر شدید.
عضو شده در: 17 بهمن 1384 پست: 348 محل سکونت: فعلا در تهرانم
امتياز: 13370
تمرین امروز "جور دیگر دیدن" است. عکساول امروز، متعلق است به عکاسی با نام A-J. Tuonenvirta که او هم امروز تجربه به اشتراک گذاری عکسش را می آزماید. ( یعنی به زبان ساده تر از امروز وارد دنیای عکس اینترنتی شده و تازه ی تازه است!)
عضو شده در: 17 بهمن 1384 پست: 348 محل سکونت: فعلا در تهرانم
امتياز: 13370
سلام.
اگر عکس آخری را نگاه کنید در آن چهار لنگه کفش دیده می شود. سه کفش زنانه و یک کفش ورزشی مردانه.
عموما برای نشان دادن ارتباط دو نفر از کفش ها استفاده نمی شود. (راحت ترین راه همانا نشان دادن چهره افراد است) اما در این جا با جدا کردن کفش ها از یک دیگر و سپس قراردادن آنها به طوری که جلوی کقش ها به سوی هم است، عکاس خلق یک رابطه کرده است.
این که چرا از هر کفشی یکی گذاشته را می توان به حذف اضافات در تصویر تفسیر کرد. یعنی ممکن است شما یک جفت کفش مردانه را (اگر مثل من قائل به جانبخشی به اشیا باشید) طوری ببینید که انگار لنگه چپ و راست، خودشان با هم رابطه دارند و زوجی را تشکیل می دهند. برای همین از هر کفش، یکی را گذاشته تا خلط مبحث نشود. (و شما هر کفش را نماد یک نفر بگیرید)
حالا در تصویر چه داریم. یک مرد و سه زن! هر سه زن از یک تیپ هستند اما رنگ هایشان فرق می کند. این را بگذارید به حساب تفاوت زنها (و در کل آدمها) یکی از کفش های زنانه با آن یکی ها فرق می کند (سمت چپی) انگار از نظر سن و سال از آن دو همراهش بزرگتر است. این چهار کفش حالا به هم رسیده اند. سه به یک...
بیاییم به اختلاف احتمالی و یک جور درگیری بین این کفش ها (که می تواند نماد اختلافی بین آدمهایشان باشد) فکر کنیم.
من می گویم. خانم ها در این تصویر مجلسی پوش هستند اما مرد ما ورزشی از نوع شلخطه! شاید دارند دعوایش می کنند که : "برو مرد، یک جور دیگه بیا، این طوری زشته"
(این ها را همان کفش سمت چپی می گوید و دو کفش جوان تر - که می توان دخترهایش باشند- تایید می کنند!)
فارغ از این داستان. "جور دیگر دیدن" را می توان در این دید که عکاس به سراغ کفش ها رفته. آن هم نه کفش های نو ( شبیه تبلیغ کفش ها در مجلات کیف و کفش)
او خلق یک رابطه کرده. در یک فضای استودیویی سفید یک لنگه کفش "نایک" که تمیز هم نیست در مقابل سه کفش پاشنه بلند قرار داده.
بند کفش مردانه باز است، عکاس چرا باز بودن آن را به ما نشان می دهد؟ (این سوال هم ممکن است ما را به جایی و داستانی برساند)
گرم بودن رنگ کفش های زنانه و در مقابل آن آبی سیر و سفید (سرد) بودن کفش مردانه هم شاید موضوعی برای آوردن تاویل برای این تصویر باشد...
از لحاظ ترکیب بندی هم او همه کفش ها را تقریبا در نقاط طلایی صفحه قرار داده و همچنین یک خط قدرتمند قطری برای حرکت چشم ایجاد کرده. (یعنی نگاه چشم های ما از بین کفش مردانه تا کفش های زنانه مدام حرکت می کند)
یکی از ویژگی هایی که عکاس در این عکس به خوبی رعایت کرده و می توان گفت که مبنای زیبایی این عکس به شمار می رود، توجه به "پشت زمینه" و استفاده معنی دار از آن است.
عضو شده در: 17 بهمن 1384 پست: 348 محل سکونت: فعلا در تهرانم
امتياز: 13370
اما نکاتی دیگر....
گیاهی که در این عکس دیده می شود، شاید ساقه و گل آفتاب گردان باشد و در پشت آن هم شاید خورشید باشد.
این "شاید" ها به این دلیل در جملات من جا باز کردند که ممکن است نه آن گیاه آفتابگردان و نه آن منبع نوری زرد رنگ، خورشید باشد. این یک تلقین به بیننده و نوعی احساس است که ذهن ما را سریع به سمت آفتاب. گل آفتاب و خورشید آفل ( افول و غروب کننده ) می برد.
یک سوم پایین صفحه مشکی است. دو سوم بالایی نارنجی... خورشید در کانون رو به پایین کادر قرار دارد.
گیاه هم از پایین به سمت خورشید حرکت کرده است.به نوعی ما ایرانیان در این عکس یک تغزل فلسفی را شاهد هستیم.
عکاس از حالت ضد نوری گیاه هم استفاده کرده. پرز های گیاه به خوبی قابل دیده شدن هستند.
اگر چه موضوع شاخه گل به ظاهر سوژه ای تکراری است اما با دید خوب و به کارگیری مناسب پس زمینه (بک گراند) در نهایت می توان گفت، ما یک عکس خوب را شاهد بودیم.
امیدوارم شما نیز از مشاهده این عکس لذت برده باشید . فراموش نکنید، نظرتان را در رابطه با این تصویر و تاپیک بنویسیم تا از افق دید یک دیگر و ... با خبر شویم.
عضو شده در: 2 فروردین 1385 پست: 165 محل سکونت: تهران
امتياز: 0
من به این میگویم گل خورشید! از یک بستر سیاه رنگ گیاهی بالا آمده و روییده که وقتی شکوفا شده گلش شبیه خورشید نورانی است! از ظلمت نور روییده!
این گل خورشید را دارم تقریبا شبیه غوزه پنبه میبینم! که یک کاسه سبز رنگ ،گل سپید پنبه را در خود جای میدهد.این گل هم در دل خود به جای پنبه! خورشید دارد.اینطوری بگم که اون گلوله زرد رنگ خورشید مانند را در پس زمینه ندیده ام!
حالا اگر واقعی تر بخواهیم نگاه کنیم واگر فرض بگیرم که این یک گل افتابگردان است،معلومه که روی گل به سمت خورشیده و و عکاس داره از پشت ،گل رو نگاه میکنه.چون اگر قسمت مرکزی کاسه گل که به ساقه چسبیده رو نگاه کنیم(نزدیک اونجا رو!!) و رنگش رو با رنگ اون زائده های مثلثی که روی خورشید آمدند ، مقایسه کنیم میبینیم که اون زائده ها کمرنگ ترند.
کرکهایی که به ساقه گل چسبیده اند در نور مشخص هستند در نتیجه ساقه این گل، در بستر سیاه رنگش هم قابل تشخیص است! فافهم!!!
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید