تاریخ: یکشنبه 20 شهریور 1390 - 11:22 عنوان: نقش ايرانيان در پيشرفت علم و تمدن بشري
مدیر انجمن
عضو شده در: 30 بهمن 1388 پست: 2274
امتياز: 60455
نقش ايرانيان در پيشرفت علم و تمدن بشري
نقش نخبگان ايرانی-اسلامی در توسعه ی علوم و فنون ايران و جهان
مسلمين در طول چند قرن آنچنان که در علوم، صنايع، فلسفه، حقوق، سياست، اقتصاد و نظامات اجتماعی پيشرفت نمودند که حتی به اقرار دانشمندان غربی تمدن کنونی اروپا و غرب، بيش از هر چيز ديگر از آن مايه گرفته است و در اين ميان سهم دانشمندان مسلمان ايرانی در زمينه های مختلف علوم درخشش بيشتری دارد و ايرانيان مسلمان گوی سبقت را در توليد علم ربوده اند به طوری که تمدن اسلامی منشأ يک فرهنگ عظيم انسانی گرديد. اصولاً ايرانيان با داشتن سوابق ممتد در تمدن و فرهنگ، شايستگی آن را داشته اند که ملتهای ديگر را تحت تأثير قرار داده و آنها را پيرو خويش قرار دهند. بيشتر دانشمندان اسلامی چه در علوم دينی و چه در علوم عقلی و تجربی از لحاظ نژاد ايرانی به شمار می رفتند.
دستاوردهای نخبگان و دانشمندان مسلمان ايرانی در توليد علم در جهان طی چندين قرن، که هر يک در رشته مربوطه خود سرآمد دوران بودند، علم را فعالانه در بسياری از سرزمين های جهان اسلامی پی ريزی کردند که بعدها غرب و اروپا از آن استفاده ها برد.
نخبگان و دانشمندان مسلمان ايرانی چون ابن سينا، رازی، خوارزمی، خواجه نصيرالدین طوسی، ملاصدرا و... در نهضت علمی ايران و جهان نقش مهمی داشته اند.
مقدمه
تشويق قرآن کريم و احاديث پيامبر اکرم (ص) و معصومين (ع) بزرگترين عامل ترقی دانشمندان در صحنه ی آزاد انديشی و توليد علم بوده است زيرا انديشيدن و تفکر در اسلام از ارزش بالايی برخوردار است. روح دانش پروری و فرهنگ دوستی اسلام و نيازمندی به درک صحيح مبادی اعتقادی و حقوقی و اخلاقی آن که روی يک سلسله نکات باريک و دقيق استوار بوده باعث گرديد از همان آغاز اسلام مسلمانان در صدد توسعه فرهنگ و پيشرفت تمدن انسانی برآمده دايره آموزش و پرورش را گسترش دهندو طولی نکشيد که سيل دانش مسلمين سراسردنيایاسلام را که شامل تمام ممالک افريقايی، ساحل مديترانه، اسپانيا و کشورهای آسيايی تا هند بود را فرا گرفت و مسلمانان در علوم و فنون سرآمد دوران شدند و در اين ميان سهم نخبگان و دانشمندان ايرانی در زمينه های مختلف علوم بسيار زياد است.
در اين تحقيق ابتدا نقش ايرانيان در تمدن اسلامی مورد بررسی قرار می گيرد آنگاه اشاره ای به برخی از نخبگان و دانشمندان بزرگ ايرانی – اسلامی می شود سپس نقش نخبگان ايرانی – اسلامی در توسعه علوم ايران و جهان مورد بحث قرار می گيرد.
تأثير تمدن اسلام در علوم بيگانه
همين كه تمدن اسلام نضج گرفت و علوم تازه ميان مسلمانان منتشر شد دانشمنداني از ميان مسلمانان برخاستند كه افكار و عقايدشان از صاحبان اصلي علوم در پارهاي عاليتر بود و در واقع علوم مزبور با تحقيقات جديد علماي اسلام رنگ تازه به خود گرفته مطابق مقتضيات محيط و مناسب با تمدن اسلام پيشرفت كرد و همينكه فرنگيان براي اقتباس علوم يونان قيام كردند ناچار قسمت عمدهي آن را از زبان عربي با رنگ و بوي اسلامي ترجمه و اقتباس نمودند و اينك مختصري از تأثير تمدن اسلام در پيشرفت علوم قديم صحبت ميداريم.
فلسفه در اسلام: مسلمانان تأليفات فلسفي افلاطون و ارسطو را با شرح و تعليقات آن مطالعه كردند و مطالب جديدي از منطق طبيعيات و اخلاق و الهيات بر آن اضافه نمودند به اين صورت كه ابتدا كتابها را خواندند و سپس به شرح و تلخيص آن كتب پرداختند آنگاه تأليفاتي در آن موضوعها نگاشتند و غالباً تأليفات آنان در طب و فلسفه و نجوم با هم توأم بوده است چنانكه حنينبناسحق ميگويد: « پزشك بايد فيلسوف هم باشد». (جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلام، ص 598).
بزرگترين و مشهورترين فيلسوف مسلمان شرقي يعقوب بن صباح كندي يگانه فيلسوف مسلمان عرب نژاد ميباشد كه باعث روي آوردن اعراب به فلسفه گرديد. كندي در طب و فلسفه و حساب و منطق و موسيقي و نجوم و شمارش خواص اعداد تتبع داشته است و كتابهاي مهمي به نيكويي از زبانهاي ديگر ترجمه كرده است. پس از وي ابونصر فارابي در فلسفه و منطق در پارهاي موارد از كندي برتر شد و تحقيقات سودمندي از خود به جاي گذاشت. ديگر از دانشمنداني كه جنبهي فلسفي او غالب بوده شيخالرئيس ابنسينا است كه قريب صد جلد تأليفات دارد و 26 جلد آن در فلسفه ميباشد و ديگر ابوحامدغزالي ملقب به حجتالاسلام پيشواي اهل تصوف است و اينها فيلسوفان اسلام در شرق بودند و نام فيلسوفان مسلمان غرب در تمدن اندلس آمده است و مهمترين تأثير فلسفه در اسلام پيدايش علم كلام بود. يكي از جمعيتهاي سري هواخواهان فلسفه جمعيت اخوان الصفاست كه در اواسط قرن چهارم هجري در بغداد تشكيل شد. اخوان الصفا اصول عقايد خود را طي پنجاه رساله جمع كرده بودند كه به نام رسائل اخوان الصفا موسوم است رسائل مزبور مشتمل بر كليهي علوم رياضي و فلسفي و عقلي و الهي بود. رسائل اخوان الصفا در مدت كوتاهي مورد توجه خردمندان اندلس واقع گشته به مطالعه و مباحثهي آن مشغول شدند. (جرجي، زيدان، تاريخ تمدن اسلام، صص 601 - 598).
آنچه که محرز می باشد طریقه وارد شدن جهان اسلام در عرصه علم بیشتر از مسیر ترجمه ی متون علمی صورت گرفت که در عصر خود نوعی توليد علم در جهان اسلام قلمداد می شد.
نهضت ترجمه آگاهانه ای که آثار تاريخی، اجتماعی و فرهنگی عميق و دامنه داری از خود بر جای گذاشت با ظهور نخستين خليفه ی عباسی آغاز شد این نهضت بیش از دو قرن تداوم یافت در زمان منصور خلیفه عباسی که او را بانی نهضت ترجمه معرفی کرده اند اولين و مشهورترين ستاره شناسان به دربار او وارد شدند که می توان از نوبخت زردشتی نام برد. او مؤسس خانواده ای شد که همگی در توليد علم نقش بسزایی داشته اند و در تاريخ آنان را به خاندان نوبختی می شناسند. ابوسهل نوبخت يکی از چهره های علمی عصر منصور است که کتاب هايی را در خصوص ستارگان برای عباسيان ترجمه کرد (دلیس اونزاوليری، انتقال علوم يونانی به عالم اسلام،
ص 239-223).
محمدبن ابراهيم فزاری که قبلا از وی نام برده شد يکی از دانشمندان ايرانی شيعی است که در میان مترجمان آن عصر نامش می درخشد (78 ﮬ.ق) پدر او ابراهیم نخستین مسلمانی بود که اسطرلاب را ساخت. محمد بن ابراهیم کتاب «سرهانته» نوشته «براهما گوپتای» هندی را از زبان سانسکريت به عربی ترجمه کرد و سپس از روی آن کتاب مشهور «سند هند کبير» را نوشت کتابی که معتبرترين اطلاعات نجومی در آن وجود داشت این کتاب در خصوص رياضيات نيز آموخته هايی را برای مسلمانان به همراه داشت (جرجی زيدان، تاريخ تمدن اسلام، ص 41-42)
به جرأت می توان گفت ستاره شناسی يکی از علومی بود که بر اساس توجه مسلمانان به تفکر پيرامون آسمان مورد کنکاش جدی آنان قرار گرفت.
برای آشنايی با دستاوردهای نخبگان مسلمان ايرانی در توليد علم در ايران و جهان بر اهميت پنج علم رياضيات، نجوم، شيمی، فيزيک و طب ذکری به ميان می آوريم.
رياضيات
در واقع همه شاخه های رياضيات امروز را می توان به تلاش های دانشمندان مسلمان ايرانی نسبت داد ارزشمندترين سهم مسلمانان در رياضيات به کار بستن اعداد عربی و سيستم اعداد اعشاری (ده دهی) است. پيش از قرن نهم (قرن سوم ﮬ.ق) اعداد رومی معمول بود که در آن صفر وجود نداشت مسلمانان صفر را معمول کردند که کار رياضيات را ساده تر می کرد اروپاييان روش جديد را «الگوريتم» ناميدند که از نام محمد بن موسی خوارزمی (وفات 85 م. / 232 ﮬ.ق) گرفته شده است. (جرجی زيدان، تاريخ تمدن، ص 619). خوارزمی رياضيدان بزرگی بود و علاوه بر ابداع زيج، در جبر و رياضيات نيز آثار مهمی تأليف کرد. کتاب الجبر و المقابله ی او تا قرن شانزدهم از متون اصلی درس رياضيات در دانشگاه های اروپايی بود.
جبر که بعداً خوارزمی بود بعدا توسط عمر خيام (وفات515 یا517 ﮬ. ق/1121م) تکميل گرديد. خيام هندسه تحليلی را تکامل بخشيد. در حوزه مثلثات، نظريه ی توابع، «سينوس»، «کسينوس» و «تانژانت» توسط رياضیدانان مسلمان شکل گرفت. در جمع بندی دستاوردهای رياضيدانان مسلمان مشاهده می شود که آنان مفهوم اعداد را تعميم دادند. و علم جبر را تکامل بخشيدند و به صورت نظامدار در آوردند و رابطه آن را با هندسه حفظ کردند. مسلمانان مثلثات مسطحه و فضايی را توسعه دادند.
خواجه نصيرالدين طوسی در سياست عملی و نظری هر دو مصدر آثاری بوده است شکی نيست که از لحاظ علمی و حمايت از اهل علم يکی از نوادر همه ادوار تاريخی اسلام و ايران بوده است و علم و حکمت به دست اين دانشمند ارزنده در اقصی نقاط ايران گسترش يافت. وزرای ايرانی نيز در اين نهضت علمی تأثير عظيمی داشته اند و چون ايرانيان دارای تمدنی قديم و وارث علمی شايان بوده اند در راه گسترش تمدن و فرهنگ اسلامی نيز کوشيده اند.
جدول های دقيقی برای توابع مثلثاتی ايجاد کردند و همانيهای مثلثاتی متعددی را کشف کردند. (عبدالحسين زرین کوب، کارنامه اسلام، صص 71-68)
و بالاخره ما ميدانيم كه تحقيقات بيروني در طول و عرض جغرافيايي و ساير مسايل علمي ديگر، مطالعات عمر خيام در پيشبرد كار خوارزمي در جبر و زحمات و مساعي ابوالوفا جوزجاني در مثلثات و خدمات ساير دانشمندان ايراني مسلمان در علوم مختلف، در پيشرفت تمدن و فرهنگ غرب تا حد وسيعي رهين مطالعات دانشمندان ايراني مسلمان ميباشد.
بعدها اروپاييان در جنگهاي صليبي خويش با مسلمانان و آگاهي يافتن از علوم مختلف آنها اين علوم را اقتباس كردند و به اروپا منتقل نمودند. همچنين با شروع نهضت علمي در اروپا و ترجمه و كتب مسلمانان به زبان لاتين علوم مختلف را گرفته و با تلاش خويش سر و سامان دادند و به نام خود ثبت نمودند و بدينوسيله تمدن اسلامي پايهگذار تمدن بشر در جهان گرديد.
نجوم
نجوم نزد مسلمانان از علوم دقيقه ای بود که تحت عنوان رياضيات طبقه بندی می شد. موقعيت، حرکات و فاصله ستارگان و بيان آنها به زبان رياضی، و تعيين اوقات و فصول از جمله موضوعات منجمان مسلمان در جريان فعاليت های خود رصدخانه هايی ساختند و ابزار و وسايل رصد کردن را ابداع يا تکميل کردند: از جمله اصطرلاب، ساعت، سوزن های مغناطيسی (برای دريانوردی)، قطب نما و ابزار و وسايل متعدد ديگر.
مسلمين محاسبات زيج و تقويم های نجومی را نيز فراهم کردند. بدين ترتيب، دستاورد عمده ی آنان در زمينه های رصد، ابزار سازی و تکميل مثلثات کروی برای حل مسائل رياضيات نجومی بوده است. (عبدالرفيع حقيقت، تاريخ نهضت های فکری ايرانيان، ص 158)
چون مسلمانان علم نجوم را مانند ساير علوم از يونان و هند و ايران وكلده و عرب جمعآوري كرده مدون نمودند و معلومات مهمي در اين زمينه بدست آوردند ابتدا محمد فزاري زيج سند هند را براي منصور به عربي ترجمه كرد وسپس محمدبنموسي خوارزمي ستارهشناس نابغه پديد آمد و در بيتالحكمه مأمون مقيم شد و زيجي تنظيم كرد كه مشتمل بر آراء ستارهشناسان هند، روم و ايران بود. سه فرزند شاكر در علم نجوم شهرت زياد يافتند و از كارهاي مهم آنان يكي اين كه درجه خط نصف النهار را براي مأمون مقياس گرفتند و آن را در محيط زمين به كار بردند. نابغه ديگر ابومعشر بلخي بود. وي به علوم رياضي مشغول شد و بيش از همه به هيئت پرداخت. پيشواي علم هيئت در قرن هفتم هجري خواجه نصيرالدينطوسي است. نخستين موضوعي كه تمدن اسلام در علم نجوم پديد آورده بود آن بود كه مسلمانان موهومات مربوط به تنجيم را (تأثير اوضاع كواكب در احوال مردم روي زمين از حيث سعد و نحس) رد كردند و بياساس بودن آنرا اعلام داشتند و در هر حال ستارهشناسان مسلمان پايهي معلومات هيئت را مانند علم شيمي بر اساس تجربه و مشاهده يعني حقايقي مسلم استوار ساختند. علماي اسلام به هيئت بسيار علاقهمند بودند، رصد ميساختند، زيج تنظيم ميكردند و … . مسلمانان راههاي تازه براي رصد پيدا كردند و آلتهاي بسيار اختراع نمودند. بيروني منجمي است كه علوم يوناني را به هندي و حكمت هندي را به عربي انتقال داده است و البته همهي اين عمليات درخشان از بركت اسلام بوده است. و آوازهي شهرت علمي مسلمانان باعث شد كه پادشاهان فرنگ نه تنها به علماي مسلمان اندلس مراجعه ميكردند بلكه براي حل مشكلات علمي خود به ممالك شرقي اسلام نمايندگاني ميفرستادند اگر مسلمانان كتابهاي يوناني را به عربي ترجمه نميكردند، اصول علم هيئت و نجوم از ميان ميرفت چه اكنون ميبينيم نسخهي اصل يوناني آن كتابها موجود نيست و فرنگيان در نهضت علمي خود از ترجمههاي عربي استفاده كردند و اين براي مسلمانان افتخار بزرگي است كه با اقدامات مفيد خود نگذاردند علوم پيشينيان نابود گردد. (تاريخ تمدن، جرجي زيدان، ص 618).
شيمی
شيمی يا کيميا يکی از نخستين علومی بود که در دنيای اسلام توسعه يافت. شيمی توسط جابربن حيان (وفات 765م/75 ﮬ.ق) و رازی (وفات 929م/313 ﮬ.ق) به يک علم تجربی مبدل گرديد علاوه بر کشف های مهمی که در شيمی توسط مسلمين صورت گرفت، سهم اساسی شيميدانان مسلمان، ردِ جادو و جادوگری و ترويج رويکرد تجربی بود. جابر بن حيان پدر شيمی جديد شمرده می شود. نقش او در شيمی نظير نقش ارسطو در فلسفه است.
رازی که دانش پزشکی وی شهرت بيشتری دارد، در شيمی نيز نقش در خور توجهی داشته است. وی آزمايشگاهی داشت و مروج کار تجربی بر مبنای مشاهده دقيق بود. يک طرح طبقه بندی مواد و عناصر شيميايی منتسب به اوست. بعلاوه وی اسيدسولفوريک و چند اسيد ديگر و نيز الکل را با تخمير محصولات قندی به دست آورد و جيوه و ترکيبات آن را مورد مطالعه قرار داد و طرح و نحوه ی استفاده از حدود بيست نوع وسيله را در شيمی شرح داد او نخستين کسی بود که فرآورده های شيميايی را به سه دسته ی معدنی، نباتی و حيوانی تقسيم کرد، و هم او بود که اعلام کرد فعاليت هر موجود زنده بر واکنش های پيچيده شيميايی مبتنی است. (ر.ک به: ويل دورانت، تاريخ تمدن،ج11 ص156-155؛ کارنامه اسلام،ص71-70).
فيزيک
در مطالعه طبيعت کسانی چون قطب الدين شيرازی (وفات 1311م/710ﮬ.ق)، بيرونی و عبدالرحمان خازنی (قرن دوازدهم م/و ششم ﮬ.ق)، به مشاهده، آزمايش و تحليل داده های ناشی از مشاهده و تجربه می پرداختند.
بيرونی نابغه ای بود که جغرافيدان، رياضيدان، منجم و فيزيکدان بود کتاب التفهيم لاوائل التنجيم او طی چندین قرن متن درسی بود و قانون مسعودی وی اثر کلاسيک نجوم اسلامی محسوب می شد. در موضوع ثقل ويژه (چگالی نسبی) مطالعاتی کرد و فرمول هايی را برای تعيين وزن مطلق و وزن مخصوص تمام اشياء ارائه داد.
خازنی طبيعيدان بزرگ ديگری بود که در زمينه مکانيک و هيدرو استاتيک به مطالعه پرداخت کتاب ميزان الحکمه وی به طور عمده به اين دو موضوع اختصاص دارد. اين کتاب يکی از برجسته ترين آثار در زمينه مکانيک، هيدرو استاتيک و فيزيک قرون وسطا است. خازنی وزن و چگالی هوا را اندازه گيری کرد و کشش سطحی مايعات را مورد مطالعه قرار داد. کتاب او حاوی نظريه ای در مورد ثقل است، که به نظر وی نيروی مرکزی است که به سمت مرکز عالم (يعنی کره زمين) گرايش دارد. بنوموسی، ابن سينا و شيرازی نيز با مکانيک و هيدرو استاتيک سر و کار داشته اند شيرازی که در باب مکانيک، نورشناسی و پديده های جوی آثاری دارد، نخستين کسی بود که توضيح داد قوس و قزح (رنگين کمان) از شکست اشعه ی خورشيد در قطرات ريز آب موجود در هوا ايجاد می شود.
سرانجام بايد افزود که نخبگان مسلمان ايرانی در علوم متعدد ديگری چون طب، کشاورزی، دريانوردی، معماری، جغرافيا و غيره نيز تبحر و استادی خود را نشان دادند البته ترديدی نيست که نيروی محرک تکامل اين علوم و رشته ها در ماهيت خود اسلام نهفته است فضل و دانش در ايمان، فرهنگ و عمل مسلمانان نقش محوری دارد. (مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 435 به بعد)
در حيطه ادبيات چند کتاب ادبی از جمله کليله و دمنه اززبان پهلوی و کتابِ «الادب الکبير» و «الآداب الصغيره» توسط دانشمند مسلمان ايرانی عبدالله بن مقفع به عربی ترجمه شد. در عصر هارون الرشيد يحی بن خالد برمکی وزير هارون کتاب «المجسطی» نوشته بطلميوس که مربوط به قرن دوم پيش از ميلاد مسيح در اسکندريه بود را ترجمه کرد.
محمد بن موسی خوارزمی يکی ديگر از نوابغ علمی در عصر خود بود (م244 ﮬ.ق) وی يکی از ستاره شناسان و رئيس کتابخانه مأمون عباسی بود که در زمينه جبر و مقابله کتابهایی از خود به يادگار گذاشت از ايشان به عنوان پايه گذار جبر تحت عنوان «الگوريتم» در اروپا که معادل فن محاسبه تلقی شده و نامه کتابش «الجبرا» می باشد، ياد می کنند. (علی اصغر حلبی- تاريخ تمدن اسلام، ص 275-269)
طب در اسلام
طب اسلامي خلاصهاي از طبي كه تا ظهور اسلام در ميان ملل متمدن شايع بوده است و مسلمانان خود نيز ابتكارات و تجربيات خويش را به آن افزودند و آن را غني نمودند. زيرا مسلمانان كتابهاي طبي بقراط و جالينوس و ساير پزشكان يوناني را ترجمه نمودند و بر طب اطباي سرياني كه مخلوطي از طب قديم كلداني و طب يوناني بود احاطه يافتند و به وسيلهي اطباي ايراني(جنديشاپور) آنچه اطباي ايراني از يونان گرفته بودند به عربي انتقال دادند و با استخدام طبيبان هند از معلومات طبي هنديها آگاه شدند و علاوه بر اين خود چيزهايي از دورهي جاهليت دربارهي طب ميدانستند و از اختلاط و امتزاج اين معلومات طب اسلامي پديد آمد كه بهترين نمونهي آن كتاب الملكي يا الملوكي تأليف ابوبكر رازي ملقب به جالينوس عرب است. (جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلام، ص 602).
كتاب مزبور در دورهي تكميل و تكامل تمدن اسلامي در اواسط قرن چهارم نگاشته شده و آنچه كه راجع به مطالعهي امراض و تشخيص آن در كتابهاي قديم پراكنده بوده در آن جمع شده است. تا پيدايش قانون ابنسينا كتاب ملوكي يگانه سند و مرجع دانشمندان طب محسوب ميشده است، قانون ابنسينا كه اكنون در دست است يك فرهنگ جامع طب و دارو سازي به شمار ميآيد و خلاصهي مطالعات يونان و كلدان و هند و ايران دربارهي تشخيص امراض و معالجهي آن و گياهان و خواص آن در قانون مذكور است. كتاب ابنسينا به تمام زبانهاي دنيا ترجمه شده، و تا مدت شش قرن، اصول و مباني طب شناخته ميشد و به خصوص در دارالفنونهاي فرانسه و ايتاليا - در طب - فقط كتاب بوعلي سينا، جزء كتب درسي مقرر شد. (حجتي، سيدمحمدباقر، اسلام و تعليم و تربيت، صفحه 66).
از ترجمهي كتب طبي يوناني و نهضت علمي در اسلام در ظرف سه چهار قرن صدها پزشك در ميان مسلمانان پديد آمد كه غالبا در طب و ساير علوم كتاب نوشتهاند و درمان خيلي از بيماريها كه تا آن زمان كشف نشده بود توسط طبيبان مسلمان معالجه و كشف گرديد و فرهنگهاي جامعي دربارهي علم طب تأليف گرديد. همچنين مسلمانان در علم داروسازي خدمات زيادي انجام دادند و كتابهاي جديدي نوشتند و از داروسازي هند و يونان نيز استفاده كردند و غربيها كه در رستاخيز علمي اخير خود در فن داروسازي مطالعه و تحقيق نمودند، دريافتند كه مسلمانان اين علم را پايهگذار بودند و براي نخستين بار طريقهي داروسازي را ترتيب داده و داروهاي تازهاي پيدا كردند. البته پيشرفت مسلمانان در داروسازي به واسطهي پيشرفت آنان در شيمي و گياهشناسي بوده و شكي نيست كه مسلمانان با تجربيات و عمليات خويش علم جديد شيمي را پايهگذاري كردند و دانشمندان غرب اقرار دارند كه مسلمانان خيلي از مواد شيميايي را كشف كردند. (جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلام، ص 606).
در دورهي تمدن اسلامي بيمارستان مشتمل بر مدارس طب هم بود، همانجا درس طب ميخوانندند مسلمانان بيمارستان را از ايرانيان آموختند و مانند بيمارستان جندي شاپور، بيمارستان داير كردند. (جرجي زيدان، تاريخ تمدن، ص 608 به بعد).
نظاميه ها
نظاميه بغداد، نيشابور و ديگر شهرها که به همت خواجه نظام الملک طوسی ساخته شدند در توسعه علم و دانش نقش زيادی ايفا نمودند بزرگترين مقام تدريس در نظاميه ها از آن «ابوحامد غزالی» (متوفی 505 ﮬ.ق) بود.
ابواسحاق شيرازی يکی از مدرسان ممتاز اين نظاميه ها به شمار می رفت و شخصيت های علمی ديگری چون ابو عبدالله طبری (م 495 ﮬ.ق) ابومحمد خوارزمی (م 568 ﮬ.ق) و ابن فضلان (م 592 ﮬ.ق) نيز در اين نظاميه ها به عنوان مدرس صاحب کرسی بودند.
(علی رفيعی، (علا مرودشتی) کتابخانه های جهانی از عهد باستان تا عصر حاضر، درآمد بر دايرةالمعارف کتابخانه های جهان، زير نظر سيد محمود مرعشی نجفی، قم، 1374، ص 43-42)
ابوعبدالله محمد بن موسی خوارزمی (م232 ﮬ.ق) که در علوم رياضی، نجوم، جغرافی و تاريخ از علمای بزرگ و برجسته به شمار می رفت و صاحب کتاب الجبروالمقابله – حساب هند بود. اين کتاب نخستين کتابی است که در دوره اسلامی در خصوص حساب با ارقام هندی نوشته شده است از وی دوزيج در الفهرست ابن نديم عنوان شده است.
ابوالعباس فضل بن حاتم تبريزی
وی رياضيدان و اختر شناس ايرانی مسلمانی است که در نيمه دوم قرن سوم و اوايل قرن چهارم هجری قمری می زيسته و از آثار او می توان به کتاب «شرح کتاب اصول اقليدوس» که از مهمترين شرح ها بوده است اشاره نمودو نيز رساله فی بيان المصادره المشهوره لاقليدوس (بنوموسی، کتاب معرفه مساحه الاشکال، نصيرالدين طوسی، مجموع الرسايل 1359، ص 24).
ابونصر فارابی ملقب به معلم ثانی
از آثار وی در زمينه رياضی می توان به کتاب «شرح المستغلق من مصادرات الاولی و الخامسه من اقليدوس» که اصل عربی آن از بين رفته و لکن ترجمه عبری آن باقی مانده است و نيز کتاب شرح المجسطی بطلميوس است که ابن سينا اين شرح را به اختصار نوشته. (ابوالقاسم قربانی و محمد شنيتان، بوزجانی نامه، شرح احوال آثار ابوالوفای بوزجانی، رياضيدان و منجم ايرانی، تهران 1371، ص 7)
تعداد زيادی از رياضيدانان مسلمانی در توليد علم در جهان اسلام و تعالی بخشيدن به تمدن اسلامی نقش برجسته ای داشته اند. من جمله ابوريحان بيرونی که در نيمه دوم قرن چهارم هجری می زيسته و صاحب آثار برجسته ای در زمينه های رياضی، نجوم، داروشناسی، کانی شناسی، جغرافيا و خصوصا هندشناسی بوده است. کتاب «راشيکات الهند» در خصوص تناسب در رياضيات هند و آنچه که در مورد رياضيات يونانی به کشورهای اسلامی رسيده مطالبی را آورده است و آثار ديگر او که مجالی در طرح آن نيست.
ابوعلی حسين بن عبدالله بن حسن بن علی بن سينا
معروفترين دانشمند ايرانی مسلمان در قرن چهارم هجری است که در فلسفه، پزشکی، رياضی و نجوم تبحر بسيار داشته است. مهمترين اثر رياضی او بخشی از کتاب «شفا» است که در چهار بخش قرار دارد. به نام هندسه، حساب، علم موسيقی و هيئت نامه و عناوين کتب اين دانشمند بسيار زياد می باشد که از حوصله اين مقاله خارج است. کتاب قانون ابن سينا در زمينه ی پزشکی تا قرن ها در اروپا تدريس می شد.
نتيجه گيری
دستاوردهای نخبگان و دانشمندان مسلمان ايرانی در توليد علم در ايران و جهان طی چندين قرن، که هر يک در رشته ی مربوطه ی خود سرآمد دوران بودند، علم را فعالانه در بسياری از سرزمين های جهان اسلام پی ريزی کردند که بعدها غرب و اروپا از آن استفاده برد. در جمع دانشمندان اسلامی که خدمات آنها به جامعه بشريت توانست تا کنون از تمدن و فرهنگ پاسداری کند سهم و نصيب دانشمندان شيعه از همه چشمگيرتر و جالب توجه است.
اصولاً ايرانيان با داشتن سوابق ممتد در تمدن و فرهنگ، شايستگی آن را داشته اند که ملت های ديگر را تحت تأثير قرار داده و آنها را پيرو خويش قرار دهند. حتی پيامبر اسلام (ص) با بيان رسا عشق و علاقه ايرانيان را به فرهنگ و علوم اعلام فرمود و اميرالمؤمنين علی (ع) ايرانیان را حکما و بزرگواران معرفي فرمود.
آورديم که از امتيازات روزگار عباسيان پيشرفت دانش و رغبت آنان به علم و بزرگداشت علما و ادبا بود اما بايد دانست که وزرای ايرانی را در اين نهضت تأثير عظيمی بود. چه ايرانيان دارای تمدنی قديم و وارٍث نهضت علمی شايانی بودند چون برامکه که دوستدار علم و علما بودند و بيشتر دانشمندان اسلامی چه در علوم دينی و چه در علوم عقلی از لحاظ نژاد، ايرانی به شمار می رفتند و همه عالمان اصول فقه، کلام و بيشتر مفسران و محدثان ايرانی بودند. از جمله ابوعلی سينا که هم از وزرای مشهور آل بويه و هم در علوم و فنون سرآمد اقران بوده اند مشهورترين کتاب رازی «الحاوی الکبير» که شامل تمام مسائل طب می باشد و همچنين ساير کتب او به لاتين ترجمه شد. کتاب قانون ابن سينا به تمام زبان های دنيا ترجمه شده بود و تا قرن ها در اروپا تدريس می شد.
رياضيات پيشرفته غرب هيچگاه نمی تواند تحقيقات برجسته خوارزمی را فراموش کند.
علمای بغداد و ساير شهرهایی که دارای مؤسسات علمی بوده اند و اکثر استادان آن ايرانی به شمار می رفتند. با مساعی علمی خود در عصری که اروپا را جهل و بی دانشی سخت آزار می داد موفق شدند سطح فرهنگ و علوم را چنان تعالی بخشند که بتدريج غرب را به سوی تمدنی شکوفا راهبری کنند و بالاخره ما می دانيم که تحقيقات بيرونی در طول و عرض جغرافيا و ساير مسايل علمی ديگر و مطالعات عمر خيام در پيشبرد کار خوارزمی درجبر و زحمات و مساعی ابوالوفا جوزجانی در مثلثات و و خدمات خواجه نصرالدين طوسی، ملاصدرا و ساير نخبگان ايرانی مسلمان در علوم مختلف، در پيشرفت تمدن و فرهنگ غرب تا حد وسيعی، رهين مطالعات و کوششهای دانشمندان ايرانی مسلمان می باشد. آنچه ما مسلمانان و بخصوص نخبگان ايرانی مسلمان در مايه علم، دانش، آزمون، فرهنگ و اخلاق به جامعه بشر داده ايم. هسته اصلی همه چيزهايی است که امروز بشريت واجد شرايط آنها گشته است
از سايت آموزشگاه استثنايي سوده دزفول
در متون تاريخي مربوط به ايران به كلماتي مانند ديوان، سازمان، كبوتر خانه ، برج پيام گيري، برج هاي مخابراتي با مشعل ، هزاران بنا و كارهاي هندسي و رياضي در شهر و روستا ها برميخوريم از خود مي پرسيم اين مفاهيم از كجا برخاسته اند؟ ايرانيان در تدوين علم رياضيات، هندسه و جبر خدمات بزرگي را به بشريت ارائه كردند و جا دارد حق ان اداء شود. همانگونه كه هنديان با اختراع صفر تحولي بزرگ در رياضيات بوجود اوردند و اروپائيان منكر تجارب و زحمات هنديان علمي طبقه برهمن ها هستند و از علوم هنديان كلامي نمي گويند و مي بينيم از قرن هقده و هيجده و نوزده و بيست بسياري از اثار كشورهاي مشرق زمين توسط اروپائيان ماجراجو به غارت رفت و طبق هزاران قانون تا به امروز اين ميراث هاي ملي اين كشورها بازگردانده نشده است.
از صده هاي اخير در اروپا تثوري اروپا مركزي بوجود امد و اروپائيان مدعي بودند پايه گذار علم و بخصوص علم رياضيات فقط يونانيان بوده اند وبس. تحت تاثير اين تثوري تمامي ميراث علمي بشريت را به يونان و اروپائيان اختصاص ميدادند و تمامي تجارب علمي ملل ديگر را به اسم مبارك خويش چاپ و تبليغ مي كرده و مي كنند. انكار اين واقعيت علمي كه كشورهايي مانند ايران، مصر،هنديان، چينيان در تدوين علوم و علم رياضيات سهم بزرگي داشته و دارند اغلب بخصوص در متون فرانسوي مشهود است. همه تاريخ علوم بشريت از يونان اغاز در رنساس ادامه يافته و با انقلاب فرانسه به كمال خود رسيده است اين متوني است كه به مكرر در متون فرانسوي خواهيد يافت. اين تثوري و تبليغات نادرست در تمام اروپا در تمامي كتب بخصوص كتب درسي واطلس ها و حتي بخشي از كتب علمي به اشكال متفاوت بيان شده. خوشبختانه اقليت محدودي نيز هستند كه به اين تناقض اگاه هستند ولي تعداد اين دسته روشنفكران اروپايي در مقابل عده كثير عامي و روشنفكران سياست زده و در مواردي مغرض كه مسائل را وارونه و يا يك طرفه مطرح ميسازند كم است.
اين انكار عظيم ريشه در سلطه جويي اروپاي مدرن و استثمار ملل و سياست استعمار گران دارد. انان از هويت واقعي شان داردو در صدر اعلاي انان ميشود به كشور انگليس اشاره كرد. به اين علت با اين تثوري كوشيده ميشود كه ماهيت واقعي فرهنگ و علم بشري در ميان بسياري ملل انكار شود. يكي از منابع عظيمي كه هميشه بوسيله دسته بزرگي از دانشمندان و كتاب نويسان اروپايي تحريف شده تاريخ است. اين تحريفات و انكارات تاريخي بخصوص در باره فرهنگ و تمدن و علوم ايرانيان شكل شديدي يافته وعلاوه بر جنبه ايده لوژيكي تثوري اروپا مركزي جنبه و رنگ و بوي سياسي نيز گرفته . در گفتگو بحث در موقعيت هايي با اروپائيان ،با افراد تحصيل كرده و طبقه متوسط كمتر مشكل داشتم زيرا اغلب با فرهنگ و تاريخ ايران تاحدودي اشنا بودند و مي شد با انان سخن گفت ولي با طبقات عامه اروپايي بايد همه چيز را فراموش كرد، زيرا بعلت عدم مطالعه و سطحي بودن و تعصبات با ذهني كند فقط خودشان را قبول دارند و بس. بقول دكتر شريعتي وقتي تعصب و حماقت با هم مخلوط شود ..... خوب معجوني مي شود كه نمونه ندارد. حقوق ملل ديگر برايشان اهميتي ندارد. يادم است يكبار در مغازه اي يكي از افراد عامي سر حرف را با بنده باز كرد بعد از لحظاتي برگشت و به من گفت ايا شما با شتر حمل و نقل مي كنيد ؟در كشورتان اصلا تلويزيون و يخچال هم داريد؟ كودكانتان نوشتن و خواندند اصلا بلدند؟ من هاج و واج مانده بودم چه جوابي بدهم... يادم است در ان لحظه ياد خبري كه كيهان چند سال پيش نوشته بود افتادم.......... كه كتابخانه اي از زمان اردشير يافته بودند و لوله هاي نوشته شده در خمره هاي سفالي نگهداري ميشده . بازصفحات ديگر تاريخ بيادم امد وقتي مغولان به ايران حمله مي كردند وهمه جا را مي سوزانده وهمه را قلع و قمع مي كرده اند عده اي از مردم ترسان و هراسان درولايات ديگر كتابهاي دست نويس خويش را درميان ديوار گلي كه مي ساختند از گزند نابودي مخفي مي كردند و بعدها كه در زمان قاجاري گويا خرابه اي را مي كنده اند تا عمارتي بنا سازند در ميان ديوارهاي خرابه به وجود كتابهاي كهن و دست نويس پي مي برند......... اين خاطرات در ذهنم مي چرخيدند با خود گفتم اين تاريخ ديروز با جهالت امروز فرقي نكرده........ در انروز با آرامش يك توضيحاتي براي اين فرد بيان كردم و اين ماجرا گذشت ودر سفرهايي كه گاهي به گوشه اي وسرزميني مي كردم بارها و بارها در كشورهاي ديگر با افراد كوچه و بازاربا اين نوع سئوال هاي سطحي مواجه بودم و ديگر يقين كردم واقعااين دسته افراد عامه نه تنها سطحي بلكه تنبل و همان معجوني است كه دكتر شريعتي شرحش را بيان داشته يك دسته مقلد و دنباله رودنبال يك سري تبليغات ضد شرقي هستند و بخود زحمتي نمي دهند كه با فرهنگ ديگر كشورها و ملل به اندازه نم زعفراني دمساز شوند و قدري از فقر فرهنگي خويش را بكاهند.
شايد اين كاستي ها بخشي به غيبت وكم كاري مترجمان وفرهنگشناسان و فعاليت هاي رسانه ايي مربوط باشد كه در دنياي ترجمه كتاب ، مطبوعات چند زبانه ، نمايشگاههاي فرهنگي جهاني فعاليت بسيار ضعيفي دارند. معرفي اين سرزمين فعاليت بيشتر را مي طلبدتا بخشي از ذهن شويي ها را از ايندسته مثالها از بين برود و افكار عمومي جهان قدري با واقعيت ها اشنا سازد. انشتين جمله اي دارد و مي گويد شايد روزي تحقيقات علمي به اين نتيجه برسند كه براي جهان انتهايي هست ولي جهل انسانهاي احمق انتهايي ندارد. مي بينيم انشتين هم در مقابل اين دسته عامي عاصي شده و همه حرف دل خودرا دريك جمله بيان كرده. در ياد اوري اين خاطرات ياد يك نوشته اي در يك كتاب تاريخي ... از زمان حضرت علي(ع) مي افتادم، كه در زمان حكومت معاويه انچنان ذهن شويي عليه حضرت علي( ع) كرده بود كه حتي برخي از شاميان وقتي حضرت علي (ع) بشهادت رسيدند، گفتند مگر علي نماز هم ميخوانده؟ و مسلمان هم بوده؟ خوب با اين شرح براي از بين بردن ذهن شويي هاي منفي و اين انكارهاي فرهنگي مي بايست دانشمندان و مترجمان ما قدري بيشترفعاليت نمايند ودر شناساندن كشورمان و وقايع تاريخي و زمان حال به جهان بكوشند. تاريخ هميشه بعنواني يك سرنخ مهم ابهاماتي را مي گشايد و بخشي از واقعيت ها را بيان ميكند. يكي از اين موضوعات مهم تاريخ رياضيات، هندسه ، جبر و نحوه پيدايش و تكامل ان در ايران بوده كه در باره ان كم كار شده. اسناد تاريخي لوحه هاي گلي بسياري در باره حسابرسي مزد كارگران بوسيله ايرانيان در موزه ها هست و نيز اسناد نيز نشان ميدهد مباني رياضي براي اين قوم جا افتاده بوده. از اين متون مي توان دريافت كه تفكر منطقي و عقلاني در جامعه كهن ايران متولد يافته بوده و در حساب و هندسه و نظم مهارت داشته اند. اينگونه نبوده كه ونيزي ها اولين كساني باشند كه علم حسابداري و دفتر داري را بنيان نهاده باشند. بلكه هزاران سال پيش در ايران و بين النهرين با اصول عقلاني زندگي را اداره ميكرده اند. بخشي از جامعه شناسان معتقدند يكي از علل رشد نظم و عقلانيت در ان زمانها شايد بواسطه شدت يافتن تغييرات جوي و عدم بارش باران و خشكسالي هاي طولاني مدت و كم ابي بوده باشد. اين خشكسالي هاي طولاني شرايطي را فراهم ميكرده كه زندگي را سخت مي نموده ولي با روش و شيوه هاي عقلاني مي تواسته اند در مقابل بلاياي طبيعي مانند كم ابي ، خشكسالي و قحطي بهتر دوام اورده و قادر به بقاء بهتري باشند. البته دلايل ديگر نيز بيان ميشود كه براي نوشته هاي بعدي مي گذارم. مقاله نويسنده زير منطبق برموضوع تاريخ حساب و محاسبه در ايران است و به واقعيت جالبي اشاره مي نمايد و مناسبت دارد در اينجا اورده شود..... مولف
--------------------------------------------------------------------
نظام حسابداري و حسابرسي در ايران باستان
كريم حسينآبادي*
در قلمرو ايران باستان بهويژه در عصر هخامنشيان كه به دليل وسعت جغرافيايي و استفاده از دهها هزار نفر نيروي انساني جهت اجراي طرحهاي اقتصادي از سيستمهاي اطلاعاتي مالي مانند انبارداري، حقوق و دستمزد، پولي، اوزان، بودجهريزي و حسابرسي استفاده ميشد، با نگاهي فني مورد بررسي قرار گرفته ميشود.
بايگاني اسناد مالي
لوحههاي قلعه (استحكامات) و لوحههاي خزانه در سالهاي 1933-1934 و 1936-1938 به وسيله كاوشگران آمريكايي در پرسپوليس كشف شد. يك مجموعه در زاويه شمال – شرق صفه و مجموعه دوم در بخش جنوب – شرق. بهدليل محل كشف الواح به آنها اسم سنتي لوحههاي قلعه و لوحههاي خزانه داده شد. اين الواح در سال 1948 به وسيله ژ.ژ. كامرون انتشار يافتند و انتشار آن در سالهاي بعد نيز ادامه يافت.الواح مزبور به تعداد 129 مجموعهاند و سالهاي سيامين سال پادشاهي داريوش (492) تا هفتمين سال سلطنت اردشير اول (458) را در بر ميگيرند. به استثناي يك لوح اكدي كه در زمستان (502) نوشته شده است.لوحههاي قلعه – تاريخگذاري شده از سيزدهمين تا هجدهمين سال داريوش (509-494) بسيار چشمگيرترند. در سال 1968، ر.ت هالوك 2087 لوحه آن را انتشار داد و ده سال بعد به انتشار 33لوحه ديگر همت گماشت. بعضيها هم پس از آن به طور مجزا و جداگانه منتشر شدهاند.اما در مورد 580 مهر (از جمله 86 مهر توام با نوشته) كه در لوحهها منقوشاند، بخشي از آنها منتشر شدهاند كه حاوي 163 نوشته آرامياند و در سال 1970 مضامين آنها بهوسيله ر.ا.بوومن انتشار يافته است. اين اشيا (به صورت فرضي) تاريخ دوران سلطنتي خشايارشاه و اردشير (فاصله سالهاي 479-478 و 436-435) را دارند.صدها متن و سرلوحه آرامي هنوز منتشر نشده باقي ماندهاند. علاوه بر آن چند متن نادر كه به يك متن كوتاه به زبان يوناني و يك متن ديگر به زبان فريگيهاي. بنابراين اكنون چندين هزار لوحه و كتيبه در اختيار مورخان امپراتوري هخامنشي است. در واقع الواح پرسپوليس جنبه داستاني و روايتگونه ندارد و در هيچ يك از آنها نه به شرح لشكركشيها پرداخته شده و نه اشارهاي حتي به صورت غيرمستقيم به تاريخ سلسلهاي شده است. عمده مطالب در الواح استحكامات مربوط به عمليات گردآوري، انبارداري و توزيع مواد غذايي و آذوقه است و استفادهكنندگان از اين مواد عبارتند از شاه و خانواده او، صاحبمنصبانه رتبه ديواني (سازمان اداري)، كهنه (يا خدمتگذاران ديني)، چارپايان و بهخصوص كارگران كه در دبيرخانهها، تاسيسات كشاورزي دهات، كارگاههاي تبديل مواد و كارگاههاي پرسپوليس كار ميكنند. در يك زنجيره دراز از اين الواح (كه به عنوان سري Q مشخص شده است)، تحويل جيرههاي غذايي به افراد و گروههايي كه از نقطهاي به نقطه ديگر امپراتوري سفر ميكنند، ثبت شده است. در سه سري ديگر از الواح، نامهها، يادداشتهاي روزانه و صورتحساب انبارها نوشته شده است. اما در الواح خزانه بهخصوص واريز جيره به صنعتكاراني كه در كارگاههاي پرسپوليس در دوران داريوش، خشايارشاه و اردشير اول كار ميكردهاند، ثبت شده است و مشخص ميكند كه از سالهاي 493-494 بخشي از جيره به صورت پول پرداخت (يا ارزيابي) شده است و نه به شكل محصولات غذايي. به استثناي جيرههاي سفر (در سري Q مشخص شدهاند) مابقي اسناد به يك حوزه جغرافيايي، از فارس مركزي تا سوشيان و از شوش در شمال غربي تا نيريز در جنوب شرقي محدود ميشوند. الواح خزانه تنها مربوط به فعل و انفعالاتياند كه در پرسپوليس روي دادهاند. از طرفي، تقسيمبندي زماني نيز بسيار نامساوي است زيرا به عنوان مثال 5/46درصد الواح قلعه مربوط به سالهاي 22 و 23 سلطنت داريوش (500-499) هستند و اين نسبت براي الواح سري Q (جيره سفرها) به 72درصد ميرسد. از الواح خزانه بيش از 60درصد مربوط به دوران سلطنت خشايارشاه هستند و در اين زمان (486-466) بيش از 60درصد آن به سال 466 تعلق دارند و طبيعي است كه نتيجهگيري تاريخي از اين درصد دشوار است. به نظر ميرسد كاشفان تنها بخشي ناچيز از بايگانيهاي مركزي پرسپوليس را از زير خاك بيرون كشيدهاند. بخشي مهم از امور اداري بدون شك ابزار و لوازم فاسدشدني را ثبت كردهاند. الواح قلعه بيشتر از منشيان و كاتبان بابلي نام ميبرند كه بر پارشمن (پوستهاي حيوانات) مينوشتهاند و روش تحرير آنان نه تنها به وسيله مولفان كلاسيك مانند هرودت تصريح شده است، بلكه از طريق كشف بخشي از مكاتبات كه روي پوست نوشته شده نيز مسجل شده است. حتي در اين خصوص اشارهاي واضح در پرسپوليس وجود دارد كه عبارت است از نامه شاهزاده خانم «ايردبم» كه بر لوحهاي از خاك رس نوشته شده و در آن اشاره به سندي شده است كه روي پارشمن نوشته شده است. بخشهايي از نوشته هاي هرودت صراحت دارند بر اين كه علاوه بر اين وسايل، استفاده از لوحههاي چوبي موماندود نيز كه در بابل در دوران بابلي (و قبل از آن به وسيله اقوام هيتيت و آسوريها) رايج بوده همچنان ادامه داشته است. بايد قبول كنيم كه در اين شرايط به بايگانيهاي بيش از چند دبيرخانه دسترسي پيدا نشده است و بايگاني دفاتر ديوانهاي ديگر – كه با توجه به اسناد حاصله از ساير قلمروهاي پادشاهي و شرق ميانهاي قديم – مامور حفظ و نگهداري و اداره امور داراييهايي از قبيل اشياي قيمتي، سلاحها يا البسه بودهاند، در اختيار نيست. از طرفي اين همان واقعيت مهمي است كه روايات قديمي به سبك و روش خود منتهي به وضوح و روشني تمام آن را نقل كردهاند كه همان غارت و تاراج پرسپوليس به وسيله مقدونيان است (به عنوان مثال كنت – كورث در كتاب پنجم خود در فصل ششم، صفحات 3 تا 5 از غارت پارچهها، مبل و اثاث، البسه شاهي، ظروف و گلدانها و غيره) نام ميبرد.
سيستم انبارداري
اكنون به كمك لوحهاي ديواني مشخص شده است كه تخت جمشيد مركز سازمان اداري پارس بوده و سررشته تمام امور در تخت جمشيد به هم پيوسته است.به عنوان يك كارمند در سفر، هميشه گذرنامهاي ممهور به همراه داشت.در اين گذرنامه آمده بود كه دارنده گذرنامه از سوي چه كسي ماموريت دارد، چه مسيري را طي ميكند و چه ميزان آرد، نوشيدني و همچنين گوشت براي مصرف شخصي خود و در صورت لزوم براي همراهان و همكاران زيردست بايد دريافت كند و اين هزينهها بر روي گل ثبت ميشد.
نويسنده كلوچههايي از گل برميداشت و آن را به شكل لوح در ميآورد. در اغلب موارد اثر اين دستهاي بر گل فشرده شده ديده ميشود. در برخي از اين لوحها، رد انگشتان گل كار نيز برجاي مانده است.يك روي لوح با دست شكل گرفته، بر ميزي كوبيده ميشد تا سطح آن هموار شود.
سرانجام كارمند مسوول روي سمت چپ همين سطح مهر خود را ميفشرد. تهيه لوح به عهده شاگردي بود تا دست نويسنده به گل آلوده نشود. چند لوح استفاده نشده كه از ساختماني، درست رو به عمارت خزانه تخت جمشيد به دست آمده، اين مطلب را تاييد ميكند. به كمك قلم مخصوص، نشان ميخي را بر لوح نرم ميفشردند، كالاي تحويل شده را به دقت ثبت ميكردند، كارمند مسوول با مهر خود نوشته را تاييد ميكرد و دريافت كننده نيز نقش مهر خود را يا در قسمت پايين لوح و يا بر پشت لوح ثبت ميكرد.
بنابراين هر عضو دربار هخامنشي كه به نحوي با سازمان اداري سر و كار داشت، هميشه مهر خود را همراه داشت.از همين رو برخي از كارمندان، مهر خود به گردن ميآويختند. مجسمه كوچكي از عاج كه سر آن از ميان رفته، به خوبي نمايانگر اين موضوع است. علاوه بر اين لوح، دو لوح ديگر نيز مهر زده ميشد، زيرا از هر سند دو رونوشت نيز تهيه ميشد.يك نسخه براي بايگاني محلي، نسخهاي براي بايگاني مركز بخش و سومي به طور مستقيم به تخت جمشيد فرستاده ميشد. به همين دليل از هر لوح، نمونهاي نيز در بايگاني تخت جمشيد موجود است. از طرفي نگهداري اين لوحها چندان آسان نبود.
گمان ميرود كه اين لوحها را براساس مكان و سال طبقهبندي كرده، در سبد ميريختند و سپس سبدها را در قفسه قرار ميدادند. براي جلوگيري از آشفتگي، هر سبد برچسبي خاص داشت. تعدادي از اين برچسبها هم يافت شده است.بنابراين روي هر برچسب نام كالا، محل صدور سند، نام مامور مسوول و سال تحويل قيد ميشد.
سيستم حقوق و دستمزد
لوحهاي به دست آمده در تخت جمشيد، از نظام دستمزدها در زمان دايوش اطلاعات جالبي به دست ميدهد. طبقهبندي دستمزدها بسيار غني و از جهاتي چنان «مدرن» است كه گاه پيشرفتهتر از امروز به نظر ميآيد.كارمندان ديواني دو رده بسيار متفاوت دارند: اربابان و آزادان و خدمتكاران و پادوها.
مزد كارگران به طور عمده به صورت جنسي پرداخت ميشد و پايه اصلي محاسبه آن جو و حداقل مزد يك مرد 3 «بن» جو در ماه بود. يك «بن» ده «دقه» و هر «دقه» نود و هفت صدم ليتر بود. بنابراين يك «دقه» نزديك به يك ليتر ميشد كه به زحمت از آن نيم كيلو نان ميپختند. مزد كارگر خدمتكار و آزاد برابر بود. اگر گاهي در سندي مزد آزادان كمتر است (به عنوان مثال دو «بن» در ماه) كمي حقوق به خاطر پايين بودن سن است. پايينترين سطح حقوق يعني 30ليتر جو در ماه، به خدمتكاران و پادوها تعلق ميگيرد كه با دستمزد «كارگران خارجي» همسطح است كه از ليكيه، تراكيه و يا از بلخ ميآمدند. از اين كارگران بيشتر براي برداشت محصول استفاده ميشد كه متناسب با فصل و نوع محصول، از منطقهاي به منطقه ديگر فرستاده ميشدند. بابليها را «نگهبان جو» ميناميدند كه مسوول نگهداري بذر، بذرافشاني و برداشت بودند. تراكيهايها را به دامپروري و سوريها را به حفاظت از چوبهاي سدر ميگماردند. حقوق مهترها، كارگران خزانه، نخريسها، چوب كارها، نجارها، ظريفكارها، زرگرها، روغنسازان و پسربچههاي پارسي كه از نبشتهها، رونبشته تهيه ميكردند، پايينترين سطح حقوق بود. همه كارگران كه حداقل جيره را ميگرفتند، به عناوين و مناسبتهاي گوناگون «اضافه درآمد» داشتند. به طور منظم، هر دو ماه يكبار «پاداش» داده ميشد كه اغلب يك ليتر جو و نيمليتر نوشيدني بود. ميزان دريافتي گروهي از حقوقبگيران ردههاي بالا چشمگير است و از همه بالاتر، دريافتي رييس تشريفات است كه همه تشكيلات ديواني پارس، يعني هسته مركزي حكومت ايران را زير نظر داشت. حقوق ماهانه او عبارت از 5400ليتر جو، 2700ليتر نوشيدني و 60راس بز يا گوسفند بود. لااقل ميدانيم كه «فرنكه» كه سالها رييس تشريفات داريوش بود، اين مقدار دريافتي داشت. تنها «گئوبروه»، پدرزن داريوش كه در براندازي «گئوماته» و انتقال حكومت به داريوش سهمي داشت و «نيزهدار» او بود، نوشيدني بيشتري دريافت ميكرد. در سنگ نگاره بيستون نيز نفر دوم پس از داريوش «گئوبروه» است. او براي هر ماه 3000ليتر نوشيدني دريافت ميكرد. از ديگر سهميههاي او چيزي در دست نيست. قائممقام رييس تشريفات در زمان زمامداري داريوش براي سالهاي طولاني «چيسه و هوش» بود كه فقط يك سوم «فرنكه» جو و نوشيدني دريافت ميكرد. يعني 1800ليتر غله و 900ليتر نوشيدني و در عوض گوشت بيشتر، يعني 45راس بز يا گوسفند. از آنجا كه پرداخت حقوق به شكل جنسي دشوار بود، اندكاندك پرداخت نقره در مقابل يك سوم تا نيمي از حقوق بهخصوص به جاي نوشيدني و گوشت متداول شد. لوحهاي تختجمشيد مربوط به زمان حكومت «خشيارشا» (486-465پ.م) و ابتداي حكومت اردشير اول (465-424پ.م.) اغلب از پرداخت نقره به كارگران گواهي ميدهد. پرداخت نقدي بهطور قطع مورد استقبال كارگران قرار ميگرفت، زيرا به هنگام تقسيم گوشت بز يا گوسفند، ناگزير به يكي گوشت خوب و به ديگري گوشت نامرغوب ميرسيد و نارضايتي به وجود ميآمد. كارگران ساده با اندك جيره دريافتي به زحمت گذران ميكردند و پرداخت حقوق به صورت جيره سبب يكنواخت شدن تغذيه آنان ميشد. با اسنادي كه امروز در دست است، پي بردن به ميزان واقعي درآمد در زمان هخامنشيان كار بسيار دشواري است، با اين همه مسلم است كه حقوق و جيره طبقهبندي شده بود و هر كس به نسبت مهارت و ميزان كار حقوق دريافت ميكرد. كوشش ميشد تا به عناوين مختلف، دريافتكنندگان حداقل دستمزد، ناگزير از انجام كارهاي سخت نيز بودند، با اضافه پرداختهايي تامين شوند. به همين دليل حداقل حقوق از حقوق معمولي در بينالنهرين پيش از هخامنشيان كه جيره يك منشي، باغبان، خياط، كشاورز، كوزهگر، نجار و چوببر، سراج و آهنگر ماهانه فقط 20ليتر جو بود، بالاتر است. در زمان داريوش كمكهاي پراكنده دولتي را نيز بايد بر حقوق كارگران و كاركنان دولت افزود. اين كمك، هم شامل كارگراني ميشد كه شرايط كاري فوقالعاده سختي داشتند يا به دليلي ديگر مستحق دريافت پاداش بودند و هم شامل حال زناني كه وضع حمل كرده بودند. حقوق زن و مرد براي كار يكسان، برابر بود. زنان ميتوانستند ساعات كار كمتر و يا به عبارت ديگر كار «نيمهوقت» بردارند. محيط كاري زن و مرد يكي بود و امكانات كارآموزي و ارتقاي شغلي براي هر دو يكسان فراهم ميشد. در ميان اسناد موجود تعداد مديران و سرپرستان زن كم نيست. سيستم پولي به موازات ايجاد و توسعه عوامل اقتصادي و بسط تجارت كه موجب رفاه عمومي افراد امپراتوري ميشد، حكومت هخامنشي توجه خود را به تاسيس يك ضرابخانه و امور ديگري به منظور توسعه تجارت و داد و ستد معطوف كرد. اولين نقاطي كه به منظور ضرب سكه تعيين شد، كشور «لوديا» و جزيره «آيگيتا» از جزاير يونان بوده است. اگرچه قبل از حكومت هخامنشيان و ايجاد امپراتوري ايران، سكه وجود داشته، اما پادشاهان هخامنشي در بدو تاسيس امپراتوري، سيستم پولي ايران را با وضع جديد انطباق دادند، تناسبي بين ارزش طلا و نقره قائل شدند و آن را با زندگي تجاري رعاياي جديد خود انطباق دادند و سعي كردند اشكالاتي را كه بر اثر وجود ارزشهاي پولي مختلف در هر قسمت امپراتوري پديد آمده بود، رفع كنند و سيستم پولي را تحت قاعده واحدي درآورند. يكي از خصوصيات ضرابي هخامنشي ضرب سكه طلاي خالص است. «دريك» به اين علت اعتبار فوقالعاده بهدست آورد.
اوزان و مقياسها
همانطور كه سكه و ضرب پول قبل از تاسيس شاهنشاهي در كشورهايي مانند «لوديا» و بعضي جزاير يوناني در درياي اژه، مانند «ائوبويا» معمول بوده و مقداري از آن سكهها در تختجمشيد پيدا شده، اوزان و مقياسها نيز وجود داشته است.لوحههايي كه در دو ضلع جنوبي ساختمان تخت جمشيد به دست آمده است، نشان ميدهند كه اقتصاد از وضع قديم، كه در آن كار در مقابل جنس انجام ميشد، در حال بيرون آمدن است. زيرا كارمزد كارگراني كه از سرزمينهاي مختلف به منظور بنا و ساختمان تختجمشيد رهسپار اين محل شدهاند، هر چند به جنس پرداخت ميشد، در محاسبه معادل پولي آن در نظر گرفته ميشده و ثبت در دفاتر ميشده است. به عنوان مثال يك گوسفند كه به عنوان كارمزد يك ماهه داده ميشد، معادل سه «شهكل» (شاقل shakel) و يا يك جام نوشيدني معادل «شهكل» (شاقل) بوده است. در دوران فرمانروايي هخامنشيان دادوستد و سوداگري جهش خارقالعادهاي از خود نشان داده و اوزان و مقياسها كه مربوط به دورههاي مختلف محلهاي متعدد بوده، تحت قاعده درآمده و متحدالشكل شده است.
همچنين چندين نوع واحد پول مربوط به ايران به دست آمده است. عدهاي از آنها مربوط به زمان داريوش اول است مانند 3/1منه (من، منا) كه معادل دو كرشه بوده است، كه با وزن كنوني ميتوان آن را معادل 724/166گرم دانست.
بودجهريزي
تاريخ نگاراني نظير «هرودوت» كه از عصر هخامنشيان روايت كردند، اشاراتي به سياستهاي اقتصادي دولتها كردهاند، ولي كمتر وارد جزئيات شدهاند. تنها منبعي كه اطلاعات به نسبت جامعي از اوضاع اقتصادي هخامنشيان ارائه كرده، اثري است به نام «اقتصادها» كه يكي از نمايندگان مكتب ارسطو آن را تاليف كرده و به ارسطوي دروغي معروف است، كه تنها در اين كتاب است كه يك تحليل كلي از نظام اقتصادي هخامنشيان يافت ميشود. در عصر هخامنشيان و به ويژه در دوره داريوش اول نظام اقتصادي به گونهاي سامان يافته بود كه دولت هرگز با مشكلات مالي برخورد نميكرد و در عين حال طبقات مختلف مردم نيز تحت فشار سنگين نبودند. «پير بريان»، ايرانشناس فرانسوي در كتاب امپراتوري هخامنشي مينويسد: علت علاقه نويسنده «اقتصادها» به هخامنشيان اين است كه به يونانيان امكان تعمق در يك نمونه از تشكيلاتي را ميدادند كه در آن برخلاف دولت شهرهاي يوناني، دولت هرگز با مشكلات مالي برخورد نميكرد. يكي از نكات جالب توجه در عصر هخامنشي تنوع منابع درآمدي دولت است. در «اقتصادها» به شش منبع اشاره شده كه عبارتند از: خراج، هدايا، منافع حاصل از اماكن تجاري، ماليات بر زمين و عوارض گلهداري و ماليات صنعتگري. نكته قابل توجه ديگر در تنظيم سياستهاي اقتصادي عصر داريوش، تعيين منبع خراج از سوي حاكم پس از مشورت با حاكمان ايالات است. داريوش همچنين نخستين كسي است كه دفتر دولتي خراجگذاري را منتشر كرد. او فهرست خراج همه ايالات را مشخص و منتشر كرد، تا همه ايالات از ميزان خراج اطلاع داشته باشند. همچنين «فرانتس آلتهايم» در كتاب «تاريخ اقتصاد دولت ساساني» مينويسد: درآمدهاي مالياتي يكي از چند منبعي بوده كه بودجه ساسانيان به آن متكي بوده است. در كنار درآمد پولي اقتصاد كالايي نيز نقش اساسي ايفا ميكرده است. عمده درآمد دولت ساساني از ماليات بود، با اين تفاوت كه اين ماليات پس از «قباد اول» و «انوشيروان» سازمان جديد يافت. ميزان ماليات ارضي براساس برداشت محصول درجهبندي شده بود. «طبري» براي ماليات دوره پيش از اصلاح ارضي انوشيروان مقياسها و محصول را ذكر ميكند و در حقيقت اين نسبتها نه در محدوده تكتك مناطق، بلكه از منطقهاي به منطقه ديگر تغيير ميكرد. «طبري» مبناي اين درجهبندي را آبگيري و آباداني هر منطقه ذكر ميكند. از اين جمله تنها ميتوان استنباط كرد كه به زمينهاي مرغوب ميزان ماليات بيشتر و به زمينهاي نامرغوب ماليات كمتري تعلق ميگرفت. بدينسان، نحوه مالياتگيري بايد بر مبناي تقسيم عادلانه بار مالياتي و يك اصل عادلانه پايهگذاري شده باشد.پس از قباد، نحوه اخذ ماليات تغيير كرد. اصلاحات مالي كه با مساحي نواحي آباد زراعي در زمان قباد اول آغاز شد و در عهد انوشيروان به انجام رسيد، با اين نيت بود كه مالياتگيري مستقيم را كه تا آن زمان فقط در كورههاي وابسته به شهرها ممكن بود، در تمامي نقاط ديگر گسترش دهد. اين هدف به مدد يك سلسله از شرايط تاريخي خاص در زمان انوشيروان محقق شد.در دوره انوشيروان علاوه بر مساحي كل كشور، درختان نخل و زيتون نيز شمارش شد. شيوه مالي خسرو و جانشينانش به ويژه خسروپرويز نيز مورد توجه خاص اعراب بوده است. اين تاثير تا بدان حد بود كه كل نظام مالياتي دوران امويان و اوايل عباسيان به شالودهاي كه آخرين شاهان ساساني ريخته بوده، استوار بود. اين نظام جديد مالي، نيرويي به انوشيروان بخشيد كه تا آن زمان برايش ناشناخته بود و اين در سياست خارجي وي هم تاثير گذاشت و امپراتوري روم شرقي با تمام وجود قدرت بازيافته همسايه خود را لمس كرد.علاوه بر اصلاح قانون مالياتي انوشيروان در ترقي و توسعه كشاورزي و وسايل آبياري نيز كه عامل اساسي براي بالابردن سطح درآمد كشاورز و در نتيجه تامين سهم دولت بود، اقدامات قابلتوجهي انجام داد. او در ساختن سدها و بندها و ساير وسايل آبياري قدمهاي وسيعي برداشت.
شيوههاي حسابرسي
اما نظام كنترل هخامنشي تنها در جمعآوري و بايگاني يكايك اين سندها خلاصه نميشد. هر دو ماه يكبار بايد گزارشي از عملكرد همه حوزهها تهيه ميكردند. اين روند، كار كنترل مركزي در تختجمشيد را آسانتر ميكرد. خوشبختانه به تصادف در ميان لوحهاي به دست آمده، گاهي هم سندهاي يك حوزه و هم گزارش جمعبندي (دو ماه يا سالانه) اين سندها موجود است. مثلا از حوزه كردوشوم در منطقه عيلام گزارش عملكرد دو ماه سال 22 (509پ.م) را يافتهايم. از اغلب سندهاي منفرد اين محل گزارش جمعي نيز در دست است. براي سندهاي متفرق نمونهاي نيز از گزارش سالانه در دست است. در اين گزارش همه دريافتها و پرداختهاي يك سال در يك جا جمعبندي شده است. بالطبع لوحهاي گزارشهاي دو ماهه يا سالانه از اندازه بزرگتري برخوردار بوده است. تصديق درستي اين ترازنامهها با سه كارمند بوده كه نخست از كسي كه مسوول بخش مربوط در آبادي مربوطه بوده است، نام برده ميشود. به عنوان مثال وقتي حسابرسي غله انجام ميشود، مسوول مربوط رييس كل انبار ناميده ميشود. در اينجا عنوان، هم به عيلامي ميآيد هم به فارسي باستان، البته فارسي باستان به خط عيلامي. مسوول نوشيدني عنواني مانند نوشيدنيدار يا نوشيدني بر دارد. اين مقام اغلب مسوول ميوه نيز بوده است. در اين ميان عنوان خاصي نيز شبيه به ميوهدار يا ميوهبر وجود دارد. به ظاهر وجود اين مقام بستگي به آن داشت كه يا در بخش مربوطه باغهاي بزرگ ميوه وجود داشته باشد يا اينكه به سبب كمبود، به اجبار ميوه را از آباديهاي همسايه براي مصرف كارگران تهيه كرده باشند. پس از رييس كل انبار، مقام دوم هميشه يك «آتشريز» است . اين مقام رسمي روحاني محل است كه از سوي حكومت براي انجام مراسم آيينهاي دولتي تعيين ميشد. او هم بايد همزمان، امور اداري را كنترل ميكرد و با مهر خود مسووليت صحت صدور سند را به عهده ميگرفت. اين كه به روحانيها هم وظيفهاي ديواني سپرده شود در بينالنهرين از ديرباز يك تجربه شناخته شده بود. داريوش نيز بايستي اين شيوه را خيلي موثر تشخيص داده باشد. زيرا از سويي روحانيون ستاينده اهورامزدا، به شدت قابل اعتماد بودهاند و از سوي ديگر اين روحانيون در خدمت دولت، لابد در كنار انجام وظايف ديني، وقتي هم براي خدمت در كارهاي ديواني پيدا ميكردهاند. مقام سوم نگهبان انبار ناميده شده است كه اغلب به تاكيد در زير اسناد آمده است: «حساب رسمي در مجموع به وسيله اين سه مقام انجام شده است.» در كنار اينها يك حسابرس ويژه نيز وجود داشت. اين حسابرسها مسووليت همه حسابهاي يك حوزه را به عهده داشتند. آنها در منطقه خود به همه جا سركشي و موجودي محل را كنترل ميكردند. كار اينها بيشتر در پايان سال و در ماههاي نخستين سال بعد انجام ميشد. زيرا نوبت رسيدگي به همه ترازنامهها، سالانه بود. جاي شگفتي نيست اگر آنها هميشه قادر نبوده باشند به همه حسابهاي منطقه خود در يك زمان (پايان سال) رسيدگي كنند. به اين ترتيب گاهي حساب دو و يا حتي سالهاي بيشتري مورد بررسي قرار ميگرفت. در چنين حالتي بالطبع ممكن نبود تك تك اقلام رسيدگي شود. بنابراين فقط به ارقام كلي ميپرداختند. به عنوان مثال به كل محصول غله يا به كل آن چه كه ذخيره شده بود و بايد در مخارج سال بعد منظور شود. به ندرت در پايين ترازنامههاي سالانه به نام اين حسابرسان اشاره ميشود. به عنوان مثال اين حسابرسي را براي سال 18 و 19 مسيكه در سال 19 به انجام رسانده است. وقتي كه مسيكه به خاطر كار زياد نتوانسته خودش همه موارد را كنترل كند اين قدر احتياط كار و زيرك بوده است كه اين ناتواني را بدون تغيير بر روي لوح بياورد. به عنوان مثال نوشته است: ذخيره نگهبانان انبار را در مكنه خودم نديدم. حسابرسي را بر اساس گفته نگهبانان انجام دادم. به اين ترتيب او فقط به گفته مسوولان مربوط اعتماد كرده است. پس از اين كه همه چيز نوشته شده، مسيكه مهرش را بر روي سند زده است. مهر مسيكه شماره 27 بر پاي بسياري از حسابرسيهاي مربوط به ميوه، نوشيدني و غله ديده ميشود.اما همين حسابرسي تخصصي نيز بار ديگر كنترل ميشد. مثلا در تسويهحساب ميوه يك آبادي به نام ندينيش كه ممهور به مهر شماره 27مسيكه ياد شده است، يك بار ديگر تاكيد شده: «حساب سال 22 را در ماه دوم سال 23 هوسهوه كنترل كرده است.» پانبشتهها و يادداشتهايي از اين دست فراوان است.پيوسته حسابرس و كنترلكننده، مسوول رسيدگي به تمامي آباديهاي يك حوزه اداري بودهاند. در منطقه عيلام به مردم به نام مرنتشانه با سمت كنترل حسابرسي با مهر شماره 57 برميخوريم. با دريايي از سند اين امكان برايمان وجود دارد كه از همه كارهاي يك چنين كارمندي سر درآوريم. او نه تنها ترازنامههاي بزرگ را كنترل ميكند، بلكه مسووليت انبار كردن درست غله نيز با او است. حساب و كتاب بذرهاي آن حوزه نيز در اختيار او است. حتي روي سند مربوط به شترهاي يك ملك و نيز حسابرسي مربوط به نوشيدني كه به منزله بهره ميوه ثبت شده، مهر او خورده است. به ظاهر اين سند آخري به صاحب يك باغ مربوط ميشده است. در اين باره نامهاي از مرنتشانه در دست است. اين نامه خطاب به مردوكه، كارمند بلندپايهاي است كه مسوول دريافت ماليات بوده است. او در اين نامه مينويسد كه قصد داشته همكاري را به بخشهايي از عيلام كه خودش به آنجا نرفته اعزام كند. پس هومايه را فرستاده تا در آنجا به حسابها رسيدگي كند.در ضمن به مردوكه مينويسد كه از انبار خود نوشيدني و گندم در اختيار هوميانه قرار ميدهد تا برايش بياورد.به ظاهر مرنتشانه به كليه درآمدها و دريافتنيها از فرآوردههاي كشاورزي گرفته تا ماليات و به همه مخارج و پرداختها اشراف كافي داشته است. وي مسوول اقدامات لازم براي دريافت مازاد درآمد نيز بوده است. البته هر از گاهي كشاكشهايي نيز با كارمندان سهلانگار داشته كه ناگزير ميشد براي اينكه سرانجام صورتحسابي به دستش برسد، اخطارهاي مكرر بدهد. براي نمونه در لوحي نوشته كه چرا حساب درآمد از بابت بهره سال 19 ميوه آبادي زرشوتيش در ماه 6، سال 22، به دستش رسيده است. به اين ترتيب معلوم ميشود كه با نظام ديواني فوقالعاده دقيقي سر و كار داريم كه انبوهي كارمند در اختيار داشته است. حساب درآمد و مخارج بايستي با دقت ثبت ميشد و سندها را از هفتخوان كنترل ميگذراندند تا سرانجام از بايگاني تخت جمشيد سردرآورد. همانگونه كه اشاره شد حسابداري پديده تازهواردي در صحنه تجارت نيست و نخستين ثبتها به سالها پيش تعلق دارند. همچنين حسابداري مخلوق طبقه يا ملت خاصي نيست، بلكه توسعه آن در گرو رويدادهايي است كه در آفريقا، هند، عراق، ايران و جاهاي ديگر رخ داده و به عبارتي حسابداري يك محصول و رهآورد جهاني است و در نهايت اينكه پيدايش و رشد حسابداري دستخوش تغييرات فناوري قرار گرفته است.
*حسابدار رسمي و عضو جامعه حسابداران رسمي ايران
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید