شنبه 8 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » .:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3, 4 ... 9, 10, 11  بعدی
 .:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::. « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
soveh
پستتاریخ: سه‌شنبه 6 دی 1390 - 11:09    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

بعضی از آدما خودشون بهت ثابت میکنن که نباید بهشون هیچ فرصت دوباره ای داد...!
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
glasy_heart
پستتاریخ: پنج‌شنبه 8 دی 1390 - 15:32    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1389
پست: 343
محل سکونت: saveh
blank.gif


امتياز: 9360

هزینه عشق

شبي پسر كوچكي يك برگ كاغذ به مادرش داد . مادر در حال آشپزي بود دستهايش را با حوله تميز كرد و نوشته ها را با

صداي بلند خواند. پسر كوچولو با خط بچه گانه

نوشته بود :

صورتحساب:

۱ـ تميز كردن باغچه 500 تومان

۲- مرتب كردن اتاق خواب 500 تومان

۳- مراقبت كردن از برادر كوچكم 1000تومان

۴- بيرون بردن سطل زباله 500 تومان

۵- نمره رياضي خوبي كه گرفتم 500 تومان

جمع بدهي شما به من 3000 تومان

مادر به چشمان منتظر پسرش نگاهي كرد و چند لحظه خاطراتش رو مرور كرد سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب پسرش اين عبارت را نوشت :

۱- بابت سختي 9 ماه بارداري كه در وجودم رشد كردي ، هيچ

۲- بابت تمام شب هايي كه بر بالينت نشستم و برايت دعا كردم ، هيچ

۳- بابت تمام زحماتي كه در اين چند سال كشيدم تا تو بزرگ شوي ، هيچ

۴- بابت غذا ، نظافت تو و اسباب بازيهايت ، هيچ

و اگر تمام اينها را جمع بزني خواهي ديد كه هزينه عشق واقعي من به تو هيچ است.

وقتي پسر آنچه را كه مادرش نوشته بود را خواند ، چشمانش پر از اشك شد و در حالي كه به چشمان مادرش نگاه ميكرد قلم را برداشت و زير صورتحساب نوشت

: قبلا بطور كامل پرداخت شده است
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
glasy_heart
پستتاریخ: پنج‌شنبه 8 دی 1390 - 15:41    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1389
پست: 343
محل سکونت: saveh
blank.gif


امتياز: 9360

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید می گویند که فردا مرا به زمین

می فرستی اما من به این کوچکی و ناتوانی چگونه می توانم برای زندگی آنجا

بروم؟ خداوند پاسخ داد از میان فرشتگان بیشمارم یکی را برای تو در نظر گرفته ام

او در انتظار توست و حامی و مراقب تو خواهد بود.

کودک همچنان مردد بود و ادامه داد : اما من اینجا در بهشت جز خندیدن و آواز و

شادی کاری ندارم.

خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد

تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.

کودک ادامه داد : من چطور می توانم بفهمم که مردم چه می گویند در حالی که

زبان آنها را نمی دانم؟

خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشته تو زیباترین وشیرین ترین واژه هایی راکه

ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد

خواهد داد که چگونه صحبت کنی.

کودک با ناراحتی گفت: اما اگر بخواهم با تو صحبت کنم چه کنم؟

و خداوند برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دستهای تو را در کنار

هم قرار خواهد داد و به تو می آموزد که چگونه دعا کنی .

کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام در زمین انسانهای بد هم زندگی

می کنند؛ چه کسی از من محافظت خواهد کرد.

خدا گفت فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش هم

تمام شود.

کودک ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که نمی توانم تو را ببینم غمگین

خواهم بود. خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت

خواهد کرد، اگر چه من همشه در کنار تو هستم.

در آن هنگام، بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین به گوش می رسید. کودک

می دانست که بزودی باید سفر خود را آغاز کند. پس سوال آخر را به آرامی از

خداوند پرسید: خدایا، اگر باید هم اکنون به دنیا بروم لااقل نام فرشته ام را به من

بگو. خداوند او را نوازش کرد و پاسخ داد: نام فرشته ات اهمیت ندارد ولی

می توانی او را مادر صدا کنی ... Crying
ماماااااااااااااان
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
glasy_heart
پستتاریخ: پنج‌شنبه 8 دی 1390 - 15:46    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1389
پست: 343
محل سکونت: saveh
blank.gif


امتياز: 9360

شک Surprised

هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده. شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت. متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه می رود مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ می کند. آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود. اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد. زنش آن را جا به جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود حرف می زند و رفتار می کند...
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
mary67
پستتاریخ: جمعه 9 دی 1390 - 22:44    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 21 دی 1389
پست: 606
محل سکونت: ___
iran.gif


امتياز: 15275

بزرگ ترين حسرت آدمي آن است كه مي خواهد اما نمي تواند و به ياد مي آورد روزي را كه مي توانست اما نخواست
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email [وضعيت كاربر:آفلاین]
jalalfirozi
پستتاریخ: دوشنبه 26 دی 1390 - 00:17    عنوان: زندگی امروزی،خداحافظی با کلمه شب بخیر پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1388
پست: 230

blank.gif


امتياز: 8550

یکی از دوستان ایمیلی فرستاد که برام جالب بود چیزی که این روزها کمی غریب به نظر می رسد!




خواب و اهميت آن در سلامت بدن سربازان

براي سالم زيستن، بايد خواب راحت و آرامي داشته باشيم. به موارد زير دقت كنيد تا اهميت خوابيدن براي شما روشن گردد:
ساعت 9 تا 11 شب:
زماني است براي از بيـن بــردن مـواد سمـي و غيـر ضـروري كــه ايـن عمليــات تـوسط آنتي اكسيدان ها انجام مي شود.
در اين ساعت بهتر است بدن در حال آرامش باشد. در غير اين صورت اثر منفي بر روي سلامتي خود گذاشته ايد.
ساعت 11 تا 1 شب:
عمليات از بين بردن مواد سمي در كبد ادامه دارد و شما بايد در خواب عميق باشيد.
ساعت 1 تا 3 نيمه شب:
عمليات سم زدايي در كيسه صفرا ، در طي يك خواب عميق بـه طور مناسب انجام مي شود.
ساعت 3 تا 5 صبح:
عمليات از بين بردن مواد سمي در ريه اتفاق مي افتد. بعضي مواقع ديده شده كه افراد در اين زمان، سرفه شديد يا عطسه مي كنند.
ساعت 5 تا 7 صبح:
اين عمليات در روده بزرگ صورت مي گيرد، لذا مي توانيد آن را دفع كنيد.
ساعت 7 تا 9 صبح:
جـذب مــواد مغــذي صورت مي گيرد، پس بهتـر است صبحــانه بخـوريد. افرادي كه بيمار مي باشند، بهتر است صبحانه را
در ساعت 6 و 30 دقيقه ميل كنند.
كساني كه مي خواهند تناسب اندام داشته باشند، بهترين ساعت صرف صبحانه براي آنها، ساعت 7 و 30 دقيقه مي باشد.
كساني كه اصلا صبحانه نمي خورند، بهتر است عادت خود را تغيير دهند و در ساعت 9 تا 10 صبح صبحانه بخورند.
دير خوابيدن و دير بلند شدن از خواب، باعث مي شود مواد سمي از بدن دفع نشوند.
از نصفه هاي شب تا ساعت 4 صبح، مغز استخوان عمليات خون سازي را انجام مي دهد.
در ايام تعطيل، بسياري افراد تا دير وقت بيدار مي مانند و بعد از اتمام تعطيلات، با خستگي به سر كار مي روند.
چون اعمال بدنشان دچار سردرگمي شده است و نمي داند چه بايد انجام دهد.
پس هميشه، زود بخوابيد و خواب آرامي داشته باشيد
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
jalalfirozi
پستتاریخ: سه‌شنبه 27 دی 1390 - 13:52    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1388
پست: 230

blank.gif


امتياز: 8550

من باور دارم ...
که زمان زیادى طول مى‌کشد تا من همان آدمی بشوم که مى‌خواهم.

من باور دارم ...
که قهرمان کسى است که کارى که باید انجام دهد را در زمانى که باید انجام گیرد، انجام مى‌دهد، صرفنظر از پیامدهاى آن.

من باور دارم ...
که بلوغ بیشتر به انواع تجربیاتى که داشته‌ایم و آنچه از آن‌ها آموخته‌ایم بستگى دارد تا به این که چند بار جشن تولد گرفته‌ایم.

من باور دارم ...
که ما مسئول کارهایى هستیم که انجام مى‌دهیم، صرفنظر از اینکه چه احساسى داشته باشیم.

من باور دارم ...
که دو نفر ممکن است دقیقاً به یک چیز نگاه کنند و دو چیز کاملاً متفاوت را ببینند.

من باور دارم ...
که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت توسط کسانى که حتى آن‌ها را نمى‌شناسیم تغییر یابد.

من باور دارم ...
که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به معنى این که آن‌ها همدیگر را دوست ندارند نیست.
و دعوا نکردن دو نفر با هم نیز به معنى این که آن‌ها همدیگر را دوست دارند نمى‌باشد.

من باور دارم ...
که هر چقدر دوستمان خوب و صمیمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما باید بدین خاطر او را ببخشیم.

من باور دارم ...
که همیشه کافى نیست که توسط دیگران بخشیده شویم، گاهى باید یاد بگیریم که خودمان هم خودمان را ببخشیم.

من باور دارم ...
که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم، او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد.

من باور دارم ...
که ما مى‌توانیم در یک لحظه کارى کنیم که براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد.

من باور دارم ...
که همیشه باید کسانى که صمیمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترک گویم زیرا ممکن است آخرین بارى باشد که آن‌ها را مى‌بینم.

من باور دارم ...
که گاهى کسانى که انتظار داریم در مواقع پریشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند، به کمک ما مى‌آیند و ما را نجات مى‌دهند.

من باور دارم ...
که دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترین فاصله‌ها. عشق واقعى نیز همین طور است.

من باور دارم ...
که گاهى هنگامى که عصبانى هستم حق دارم که عصبانى باشم امّا این به من این حق را نمى‌دهد که ظالم و بیرحم باشم.

من باور دارم ...
که صرفنظر از اینکه چقدر دلمان شکسته باشد دنیا به خاطر غم و غصه ما از حرکت باز نخواهد ایستاد.

من باور دارم ...
که زمینه‌ها و شرایط خانوادگى و اجتماعى برآنچه که هستم تاثیرگذار بوده‌اند امّا من خودم مسئول آنچه که خواهم شد هستم.

من باور دارم ...
که نباید خیلى براى کشف یک راز کند وکاو کنم، زیرا ممکن است براى همیشه زندگى مرا تغییر دهد.

من باور دارم ...
که گواهى‌نامه‌ها و تقدیرنامه‌هایى که بر روى دیوار نصب شده‌اند براى ما احترام و منزلت به ارمغان نخواهند آورد.

من باور دارم ...
شادترین مردم لزوماً کسى که بهترین چیزها را دارد نیست،
بلکه کسى است که از چیزهایى که دارد بهترین استفاده را مى‌کند.
نلسون ماندلا
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
rezvaneh
پستتاریخ: سه‌شنبه 27 دی 1390 - 14:16    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

قصه‌ی اصحاب کهف شوخی‌ست...
اینجا یک روز بخوابی، از یاده همه خواهی رفت.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
rezvaneh
پستتاریخ: جمعه 30 دی 1390 - 13:19    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

خدایا، تمام خنده‌های تلخ امروزم را می‌دهم،
یکی از آن گریه‌های شیرین کودکیم را پس بده
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
rezvaneh
پستتاریخ: دوشنبه 3 بهمن 1390 - 20:53    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

مردان از دوحالت خارج نيستند; يا روي سرشان خاليست يا توي سرشان Winking
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: سه‌شنبه 4 بهمن 1390 - 01:58    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

بالاترین عشق، عشقی است که همه چیز می دهد و هیچ چیز نمی خواهد، مثل عشق خداوند به تو.


وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که چیز زیادی از آن نخواسته اید...


خدا بینهایته اما به اندازه فهم هرکس کوچیک میشه و به قدر نیاز هرکس پایین میاد و به قدر آرزوی هرکس گسترده و به قدر ایمان هرکس کارگشا میشه...
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
jalalfirozi
پستتاریخ: سه‌شنبه 4 بهمن 1390 - 02:58    عنوان: Re: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1388
پست: 230

blank.gif


امتياز: 8550

rezvaneh نوشته است:
مردان از دوحالت خارج نيستند; يا روي سرشان خاليست يا توي سرشان Winking


کلا این مطلب از ماندگارترین جملاتی بود که در تمام عمرم شنیدم!!!
راستی، یه جا شنیدم خانم ها در دو حالت گریه می کنند. یا گول می خورند یا می خواهند گول بزنن! درسته ؟
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
rezvaneh
پستتاریخ: سه‌شنبه 4 بهمن 1390 - 12:38    عنوان: Re: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

jalalfirozi نوشته است:
rezvaneh نوشته است:
مردان از دوحالت خارج نيستند; يا روي سرشان خاليست يا توي سرشان Winking


کلا این مطلب از ماندگارترین جملاتی بود که در تمام عمرم شنیدم!!!
راستی، یه جا شنیدم خانم ها در دو حالت گریه می کنند. یا گول می خورند یا می خواهند گول بزنن! درسته ؟


آقای فیروزی این جمله نشون می‌ده که حقیقت همیشه تلخ نیست! بعضی وقت‌ها LaughingLaughing

جمله‌ی بعدیتون هم در مورده همه‌ی خانم‌ها صادق نیست!
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
rezvaneh
پستتاریخ: سه‌شنبه 4 بهمن 1390 - 12:43    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

آدمی که به " درد " نخوره ، به " هیچ دردی " نمی خوره!!
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
jalalfirozi
پستتاریخ: سه‌شنبه 4 بهمن 1390 - 14:25    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1388
پست: 230

blank.gif


امتياز: 8550

خورشید سرزمینی که سایه آدمها در آن بلند تر از خودشان است رو به غروب است
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3, 4 ... 9, 10, 11  بعدی صفحه 3 از 11

فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » .:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc