عضو شده در: 30 آبان 1384 پست: 627 محل سکونت: بسیج یک
امتياز: 16869
- بوبایی گوشی رو وردار
- ای !!! بوبایی گوشی رو بردار دیگه
+ جون بوبا بوگو
- بوبا امشب شب چلیه ( با لهجه ساوه ای ) دو تا هندونه بگیر بیار خونه
+ ای !!! بوبا هندونه کیلویی 700 تومن تو سوه ( همون ساوه ) . بوبا حرووومه خوردن این میوه ها
خیلی جالب شده میوه چقدر تو شب چله گرون میشه . حالا تو ساوه هندونه 700 تومنه تو تهران اگه پیدا بشه بالای 1200 تومنه
بیخیال قیمت شب چله رو چگونه گذروندید ؟
ما که حالی بردیم اساسی همه جمع شدیم رفتیم خونه ننه بزرگه تو کوچه جوزقی اون ته ساوه
مشتی نشستیم انار و پرتغال و سیب و تخمه خوردیم تا پاسی از شب
یه بازی جالبی که کردیم این بود یه کتاب حافظ گرفته بودیم و باس این و اون الکی فال میگرفتیم به این صورت که مثلا من کتاب حافظ رو باز میکردم و برای زنداییم یه فال میگرفتم صفحه رو باز میکردیم و رو کتاب نیگاه میکردیم و الکی از خودمون یه شعر خنده دار میخوندیم که مثلا آره این فال تو بود . کلی خندیدیم .
بچه داییم که اسمش نیلوفر بود ( 4 ساله ) بهش میگفتیم بگو " دو "
میگفت " دو "
میگفتیم بگو " چرخه "
میگفت " چرخه "
میگفتیم بگو دوچرخه
میگفت تو چرخه
این از خاطرات ما از شب چله امسال
هر کی خاطره داره بیاد اینجا بنویسه
عضو شده در: 30 آبان 1384 پست: 627 محل سکونت: بسیج یک
امتياز: 16869
راستی یه خاطره از روز قبل از شب یلدا دارم
اجازه دارم بگم ؟
با اجازه صاب تاپیک
شب قبل از شب یلدا تو میدون مادر پیش یکی از بچه ها بودم که دیدم بغل اورژانس پهلوی داروخانه شبانه روزی سابق چند تا ماشین واستادن و موز و سیب و پرتغال میفروشن .
من یهو صدای اصحکاک آهن با آسفالتو شندیم و سرمو برگردوندم و دیدم اه یکی از ماشین ها که پرتغال داره راه افتاده و ترازوش ته ماشینش گیر کرده و داره به زمین میکشه و حرکت میکنه من گفتم یعنی خودش این صدا رو نمیشنوه که واسته و برشداره . یهو دیدم در یکی از اون ماشین ها محکم بسته شد و یه نفر ترازوشو برداشت و انداخت پشت نیسان . فهمیدم که شهرداری حمله کرده
آره ریخته بودن و خون مردم رو که این قروشنده ها داشتن میکردن تو شیشه و میبردن رو پس میگرفتن خداییش شب یلدا خیلی میوه گرون میشه . اون ماشین ها ظرف یه ساعت اندازه پول دو ماه آدم کارگر رو درآورده بودن
آقا ماهم رو كه نگو ما هم كه تازه دستمون رو عمل كرده بوديم، نشسته بوديم يك گوشه و جم نميخورديم ولي وقتي كه ميوهها را مادرم اورد و گذاشت وسط اتاق
اين بابام هي به من ميگفت بلند شو ميوهها رو پخش كن منم ميگفتم مگه نميبيني دستمو عمل كردم
ولي اون ميگفت هيچيت نيست و خودتو لوس ميكني و از اون موقع به بعد هم همش گير داده به اين دست ما و همش ما رو اذيت ميكنه
آقا ما هم اين سيدي بروبكستون رو ديديم خيلي خيلي جالب بود من قبلاً هم يك سيدي با اين مضمون از بچههاي تهران ديده بودم كه رقص تكنو ميزدن و اسم كارشون رو بچههاي محله گل ياس گذاشته بودند اما به اين نميرسيد
اين سيدي خيلي بهتر بود مخصوصاً چندتاي آخري
عضو شده در: 30 آبان 1384 پست: 627 محل سکونت: بسیج یک
امتياز: 16869
Hamid, جان خیلی دلم برات کباب شد از کانون گرم خانواده چه شبی رو که دور نبودی .
راستی یه سوال دارم . هندونه رو مگه آتیش میکنن من شنیدم هندونه رو میترکونن
میثم جان حالا خودتو لوس نکن دیگه پاشو میوه ها رو پخش کن
راستی این سیدی که از بچه های تهران دیدی همونی نیست که اولش نوشته Dj TV بعدش بچه ها تو خونه تکنو میزدن ، وسط کار هی میشتن زمین پارو میزدن حدود 30 نفر تو یه اتاق 24 متری بودن ؟
اگه اون نیست و سیدش دم دستته خیلی دوست دارم یه نسخه از اون رو داشته باشم :oops: اگه داری یه دستی برسون
یا علی
عضو شده در: 30 آبان 1384 پست: 627 محل سکونت: بسیج یک
امتياز: 16869
ای بابا خداشاهده قصد گیر دادن ندارم
تو هم میدونی دست رو چی بزاری تا منو بپیچونی ها .
خوب وقتی آدم زبونش نچرخه هیچکاری نمیتونه بکنه .
مثلا خودم به زبونم نمیچرخه بگم "محمد رضا" بجاش میگم "مهندس"
نقل قول:
دوچرخه سيبيل بابات ميچرخه
با اینکه سخته ولی باشه میگم . ولی از اولش میگم
دوچرخت که از پل گذشت چه یک وجب چه صد وجب ، سیبیل بابات میچرخه ، عمو زنجیر باف دم کرخر ما از بچگی کنده شده بود سندباد جونم
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید