شنبه 29 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » بحث‌هاي عمومي » شبنم شوق

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 شبنم شوق « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
jalalfirozi
پستتاریخ: جمعه 25 دی 1388 - 02:00    عنوان: شبنم شوق پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1388
پست: 230

blank.gif


امتياز: 8550

دلنوشته اي به امام زمان (عج)
شبنم شوق



بعد از حمد و سپاس از خداوند جهان، خدايي كه بشر را بخشيد قدرت بيان، و خدايي كه - بر مصلحت- يوسف زهرا را - هنوز- نكرد عيان.
اي مولاي من، اي سرور عالم ، اي زيبارويي كه جمال جميلت را به مه چهارده آسمان و وجود نازنينت را- براي اهل جنت- همچو طاووس خوش نقش و نگار تشبيه كرده اند.
اي مولاي من كه دليل گريه ابرها شده اي. اي مولاي من كه دليل بهار تويي؛ مومنين دل بي قرارت و جهان به انتظارت نشسته است. دنيايي كه ديگر رنگ سپيد آن براي مدادهاي سفيد مدادرنگي و گچ مدرسه ها شده و سياه آن تنها براي سياهي ذغال ها و كلاغ ها نيست.
از دلربايي ات شبنم شوق و غم از گونه هايشان سرازير گشته است. چشم هايشان به يادت باراني مي شود و سيل شبنم را سرازير مي نمايند و درياي دلشان به نام تو غوغا مي نمايد.
اشك شوقي كه به رسم عشق- سوختن و ساختن و دم برنياوردن- بايد به پاي معشوق بماني و بايد منتظر منتظر باشي.
و غم و اندوهي كه لحظه ها را به پايان عمر مي برند و اندوه نديدن آن رخسار مه گون را از دو چشم مي ستاند.
مي دانم كه هر روز كه مي رسد تا انتهايش صدمرتبه به مومنين دعا مي كني. مي دانم كه اگر بر سنگ سخت دعا كني نرم مي شود. اما چرا... مي دانم كه يوسف زهرا همچو مادرش، اول بر جان و احوال دوستان و همسايگان دعا مي كند و بعد كه نوبت برخودش مي شود...
مي دانم كه نه در برمودا خانه داري ، نه بر بلنداي فلان كوه و نه براي ديدنت چله نشيني لازم است. در بين مردم زندگاني مي كني و آنگاه كه بانگ ظهورت طنين انداز عالم گردد، فردي نباشد كه تو را نديده باشد و برسيمايت آشنا نباشد. اما هزار افسوس و آه كه بار گناه، ابر بين زمين سبز دل و خورشيد هميشه تابان وجودت گشته است. افسوس برمن كه...
مولاي من، اي شاه شاهان كه از قوم كافران سخت انتقام مي گيري و اهل زمين را از اين وهله ظلماني كه چراغشان كورسوي چراغ خانه ها و مركبشان شده است، مي رهاني؛ جمعه ها هم بي قرارند. آنها همنواي دل هاي منتظر و چشمان بي تاب و تر شده اند. از همان آغاز فصل كه نواي شيرين ندبه گوشها را مي نوازد تا آن هنگام كه غروب سرخ و دل بي قرار، خون به دل مي كند كه چرا اين جمعه هم گذشت و مهدي فاطمه نيامد. و لب هاي لرزاني كه:
روزها را به اين جمله مي گذرانند كه :
شايد اين جمعه بيايد... شايد
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
jalalfirozi از این تاپیک تشکر میکنم 
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » بحث‌هاي عمومي » شبنم شوق
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc