پنج شنبه 9 فروردین 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » دوستيابي » ضرب المثل هاي ايراني مقاله شماره 1

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 ضرب المثل هاي ايراني مقاله شماره 1 « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
Aliabadi
پستتاریخ: یکشنبه 22 فروردین 1389 - 20:48    عنوان: ضرب المثل هاي ايراني مقاله شماره 1 پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

ضرب المثل هاي ايراني مقاله شماره 1


ضرب المثل هاي ايراني، قسمت مهمي از فرهنگ مردم ايران است كه شامل بسياري ازتجارب ايي است كه در پستي و بلندي هاي عمر در زندگي عادي روزانه بدست امده و گاهي هم پند و اندرزي است كه در سايه كنايه و شوخي بيان شده و مي توان در اين ضرب المثل ها و اصطلاحات نقش تجربه زندگي ، خرد و شوخ طبي ايرانيان را بوضوح ديد كه گاه با كنايه و لطافت بيان پيام مهمي را به شنونده انتقال مي دهد و بعنوان يكي از گنجينه هاي فرهنگ ايراني محسوب ميشود .روح شاعر منشانه نكته پرداز ايراني كه نشان از عمق روح ايراني دارد را مي توان در شمار بسياري از داستانهاي ايراني، افسانه هاي ايراني و حكايات ايراني و ضرب المثل ها ديد.
جمع اوري اين ضرب المثل ها ثمره كار و همت چهل ساله گرد اورنده اين اثر شادروان امير قلي اميني است كه در بستر بيماري اين منابع را به صور كتبي و شفاهي مختلف جمع اوري كرده و به فرهنگ دوستان ايراني ارائه داده. همانگونه كه گرد اورنده محترم در كتابش نقل مي كند..... چه بسيار اوقات اتفاق ميافتاد كه بر سر سفره و در مو قعيكه لقمه بر دست داشتم از رفيقي مثلي ميشنيدم و بلافاصله لقمه را بر سفره ميگذاردم و قلم و دفتر يادداشت خود را بدست ميگرفتم و به ضبط ان ميپرداختم... ص 7 و 8 كتاب فرهنگ عوام. ... اقرار ميكنم كه نشر اين كتاب ... تاثير عجيبي در روح خسته و دل پژمرده و بلكه مرده من كه در سن 23 سالگي و در بحبوحه غرور جواني از معالجه دردپاي خود مايوس و بستري گرديده و يقين داشتم كه براي تمامت عمر بايد ملازم بستر و معتكف گوشه خانه باشم ، بخشيد و به در پيش داشتن اينده درخشاني نويدم داد، ....بهترين مخزن و دفتري كه من در دسترس خود داشتم مخزن و دفتر حافظه افراد مختلفي اعم از افراد تحصيل كرده يا افراد بيسواد و عامي بود كه با انها تماس داشتم و در ضمن محاوره و مكالمه با انان حداكثر استفاده را مي كردم... ص 6،و 7 همان كتاب.


خوشبختي و بدبختي مفاهيمي هستند نسبي و در جهان بيني و بينش انسان است كه شكل مي گيرند و انسان با توجه به اراده و قوه اختيار و نيروي معنويت ايي كه در روح اش دارد، اين استعداد را دارد كه در تيره ترين روزهاي زندگي نوري از خدا و روح و روان خود بطلبد و علارغم نتوانستن ها و نبودن ها و نشدن ها، راهي نو از ميان بن بست تيره بختي ها به سوي زندگي بگشايد و باز به زندگي رنگي جان بخش ببخشد اما دسته دومي هستند كه با فرود نا ملايمات انها هم مانند شاخه درختان تكه تكه مي شكنند و افسرده و افسرده تر ميشوند و با درد و الام در روي صندلي چرخ دار عمر را بسر مي كنند و يا بعد از صباحي جان مي سپارند و يا در سياهي بدنبال سياهي مي گردند و كلامشان نواي ياس است و افسردگي و دلمردگي . همانگونه كه گفته اند ياس از تيرهاي شيطان است. ايمان به خدا و معنويت و نيايش با خداوند، در بدترين زمانهاي پر نشيب زندگي بهترين بيمه هاي عمر براي بشر است. حال انتخاب روش مثبت يك انسان است كه بادام تلخ را به بادام شيرين تبدبل مي كند و باز عدم انتخاب يك انسان ديگر است كه مي گذارد بادام تلخ بادام تلخ بماند. حال ديگر انسان عاقل است كه بايد بداند كه به عنوان يك موجود انتخابگر چه بر مي گزيند همان گونه كه ضرب المثل مي گويد صلاح ملك خويش خسروان دانند. نواختن ويلن سياه بيني و بدبيني اسان ترين كارهاست و به هنر زيادي نياز ندارد


يكي از خصوصيات زبان پارسي تصويرپردازي زنده و قوي ان است كه با تصواير ذهني مشخص و سمبل ها نا گفته هاي بسياري را يكجا بيان مي كند. در ضرب المثل پارسي با نماد و سمبل ها سرو كار بسيار است و بوسيله سمبل ها در واقع شخصيت انسانها تجزيه و تحليل و بيان مي شود تا هم شنونده به كنه حقيقت ايي پي برد هم اينكه رنجيده نشود . نحوه گفتن هر حرفي هم خود هنري است كه كه در ضرب المثل هاي ايراني بخوبي و تعالي اين هنر بكار رفته و جنبه تكاملي و رشد مثبت انساني ان مد نظر است. تا انسانها از طريق كلام به بصيرت و اگاهي و تكامل برسند . از سويي واقعيت ها بزبان ساده بيان مي شوند و شنونده مجال ان را دارد كه به رفع نواقص و ايراد هاي خود بپردازد كه امروزه به « كلام درماني» شهرت دارد ضرب المثل هاي ايراني داراي اين كلام درماني در بعد قوي هستند. بعضي از اين ضرب المثل ها خود داستاني و پيشينه جالبي هم دارند كه مي توانيد به كتاب امثال و الحكم مرحوم دهخدا مراجعه كنيد. چون مقدار اين ضرب المثل ها بسيار است ، سعي بر ان است كه خلاصه اين ضرب المثل ها در چند مقاله شماره دار ارائه شود تا خواننده را وقت و مجال كافي براي خواندن باشد. ضرب المثل هاي زير از كتاب فرهنگ عوام جمع اوري و در اينجا ارائه ميشود «م» مقاله شماره 1

از كتاب: فرهنگ عوام ، تفسير امثال و اصطلاحات زبان پارسي ، گرد اوردنده امير قلي اميني مدير روزنامه اصفهان، فولكر ايران ، انتشارات موسئسه مطبوعاتي علي اكبر علمي


از حرف « ا» تا «ج

اب از اتش بيرون اوردن
اب از اسياب افتادن
اب از دريا بخشيدن
اب از دستش نمي چكد
اب از دهانش سرازير شدن
اب باريكي در جوي
اب بپوست افتادن
اب بجوي كسي روان كردن
اب بدست يزيد افتادن
اب بر اتش ريختن
اب پاكي روي دست كسي ريختن
اب تو دلش تكان نمي خورد
اب حمام تعارف كردن
اب خوردن چشم از چيزي
ابخوردن را از خر بايد ياد گرفت و راه رفتن از گاو
اب خوش از گلويش پائين نمي رود
اب در غربال بيختن
اب در كوزه ما تشنه لبان مي گرديم
اب در هاون سائين
اب دريا بخش كردن
اب را اب كشيدن
ابرا حاضر كن ، انگاه طعام حاضر كن
اب راه خودش را باز ميكند
اب رفتن
اب زير كاه
ابشان از يك جوي نمي رود
اب شد و بزمين رفت
ابكش بكفگير گفت هفت تا سوراخ داري
اب كه از سر گذشت يك ني چه صد ني
ابم است و گابم است نوبت اسيابم است
اب نداشته باشد نان كه دارد
اب نمي بيند وگرنه شناگر قابلي است
اب و تاب دادن به چيزي
اب و گاوشان يكي است
اب و نانشان يكي است
ابي از او گرم نمي شود

اتش از چشم كسي پريدن
اتش بيار معركه
اتش پشت دست گذاشتن
اتش چو بر افروخت بسوزد ترو خشك
اتش خشك و تر نميداند


اخر شاه منشي، كاه كشي
اخر گذر پوست ببازار دباغها ميافتد
ادم با كسي كه يا علي گفت يا عمر نمي گويد
ادم بكيسه اش نگاه مي كند و خرج مي كند
ادم بيعار كار را دوبار ميكند
ادم بيكار بهمه كار، ادم بهمه كار و بهيج كار
ادم تنبل را فرامان بده دوهزار نصيحت پدرانه بشنو
ادم خوب است شتر گلو باشد
ادم خوش زبان جاي خود را باز ميكند
ادم خوش معامله شريك مال مردم است
ادم دروغگو كم حافظه است
ادم دو بار به اين دنيا نمي ايد
ادم زرنگ پايش رو پوست خربزه است
ادم عاقل را اشاره اي كافي است
ادم گرسنه سنگ را هم ميخورد
ادمي فربه شود از راه گوش
ادم بكبار پاش تو چاله ميره

اردم را بيختم و غربالم را اويختم
ارزو به جوانان عيب نيست
ارزو را بگور برد
ارواره اش گرم شده، چانه اش گرم شده
ازموده را ازمودن خطاست
اسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا

استين بالا زدن
استين نو بخور پلو
اسمان بزمين اوردن
اسمان بزمين نمي ايد و زمين به اسمان نمي رود
اسمان روانداز و زمين زير انداز
اسمان و ريسمان را بهم بافتن
اسوده كسي كه خر ندارد، از كاه و جوش خبر ندارد
اسياب بنوبت
اسياب باش، درشت بستان نرم بازده
اش خوردن تو هم مثل جنگ كردن نادر مي ماند
اش دهن سوز
اش كشك خالته ، بخوري پاته، نخوري پاته
اش مردان دير مي پزد
اشنا داند زبان اشنا
اش نخورده و دهان سوخته
اش و لاش كردن
اش همسايه روغن غاز داره ! مرغ همسايه غاز است
افتاب خانه همسايه گرمتر است
اشي برايش پخت كه رويش يكوجب روغن دارد
افتاب امد دليل افتاب
افتاب از كدام سمت زده است
افتاب لب بام
افتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هيچ چي
الو به الو نگاه ميكند رنگ ميگيرد
امد ثواب كند كباب كرد
انجا خوش است كه دل خوش است
انجا كه دوستي است تكلف چه حاجت است
انچه با تدبير توان كردبا زور و زر نتوان كرد
انچه بخود مپسندي بديگران مپسند
انچه كه جوان در ائينه بيند ، پير در خشت خام بيند
انچه شيران را كند رو به مزاج احتياج است احتياج
انچه يكي را نوش ديگري را نيش است
ان درسي را كه تو خوانده ايي ما هم خوانده ايم
ان دو شاخ گاو اگر خر داشتي يك شكم در ادمي نگذاشتي
انرا كه عقل بدادند چه ندادند
و انرا كه عقل ندادند چه بدادند
انقدرش كه روي زمين است دو انقدرش زير زمين است
انقدر بار كن كه بكشد نه انقدر كه بكشد
انقدر چريدي كو دنبه ات
انقدر مار خورده است كه افعي شده است
انكه خيانت نورزد دستش در حساب نلرزد
انكه روزگار به تنبلي گذشت دچار عسرت و پريشاني گشت
ان نوش به اين نيش نمي ارزد
انوقت كه جيك جيك مستانت بود ياد زمستانت نبود
انها دو نفر بودند همراه ما يك فوج بوديم تنها
ان يكي خر داشت پالانش نبود يافت پالان گرگش درربود
اواز دهل شنيدن از دور خوش است
اه در بساط ندارد كه با ناله سودا كند
اه در بساطش نيست
اهسته برو پيوسته برو
اه مظلوم در دنبال ظالم است اهن را با ان توان كوفتن
اهنگري كاري ندارد، اهن را پهن بكني بيل ميش دراز كني ميل ميشه! شوخي
اهوي نا گرفته بخشيد ن
اينه داري در محفل كوران
ابر كن اما مبار
ابرو خم نكردن
اجاق روشن كن بودن
اجاقش كور است
احمد كار نمي رفت وقتي مي رفت جمعه مي رفت
ارزان بعلت و گران به حكمت
ارزن از لاي انگشت كسي نريختن
از اب كره ميگيرد
از اتش گرم نشدن ولي از دودش كور شدن
از ان نترس كه هاي و هوي دارد از ان بترس كه سر بتو دارد

از اسب دو از صاحبش جو
از اسب فرود ايد و بر خر نشيند
از الف تا ياش خواندن
از اينجا رانده و از انجا مانده
از اين در به ان در زدن
از اين ستون تا ان ستون فرج هست
از اين شاخ به ان شاخ پريدن

از اين گوش گرفتن و از ان گوش در كردن
از بام خواندن و از در راندن
از بس گفت زبانش مو دراورد
از بيخ گوش كسي گذشتن


از بوزينه درودگري نيايد
از بيكاري مگس پراندن
از دستا پس ميزند با پا پيش مي كشد
از تو حركت از خدا بركت
نا برده رنج گنج ميسر نميشود مزد ان گرفت جان برادر كه كار كرد
از جايي اب خوردن
از حق تا نا حق چهار انگشت است
از حلوا حلوا گفتن دهان كسي شيرين نمي شود
از خدا جوئيم توفيق ادب، بي ادب محروم شد از لطف رب
از خرس موئي غنيمت است
از خر شيطان پياده شدن
از درد لا علاجي بگربه گفتم خانم باجي
از دروازه بيرون نرفتن و از چشمه سوزن بيرون رفتن
از دل برود هر انكه از ديده رفت
از دوست هر چه ميرسد نيكوست
از ده ويران كه ستاند خراج
از ديوار شكسته وسك درنده و زن سليطه حذر كن

ار روي لاعلاجي به خر ميگويد خانباجي
از سرو ته يك كرباسند
از سير تا پياز را گفتن يا نقل كردن
از زيگ روغن ميكشد
از اب كره ميگيرد
از علي اموز اخلاص عمل
از طلا كشتن پشيمان گشته ايم « مرحمت فرموده مار ا مس كنيد». كنايه
از كيسه خليفه بخشيدن
از ما گفتن است و از شما شنيدن
از نان شب واجب تر
از نو كيسه قرض مكن، اگر كردي خرج مكن
از هر دستي كه بدهي از همان دست پس ميگيري
از هر فردي كاري برايد و هر مردي را عملي شايد
استخوان خرد كردن ( كسب تجربه در كاري
اشگش دم مشگش
اكبرندهد خداي اكبر دهد

اگر اب نميارد كوزه را هم نميشكند
اگر اب در نيايد نان كه در مي ايد
اگر نان گندم نخورده ايم اما دست مردم ديده ايم
امروز تواني و نداني فردا كه بداني نتواني

امروز در قلمرو و دل دست دست تو است خواهي عمارتش كن و خواهي خرابش كن
امروز نقد فردا نسيه
اين چشم را نباد به ان چشم احتياج

اينقدر لي لي بلالاش مگذار
اين كلاه براي سرش گشاد است
اينكه زائيده اي بزرگش كن تا به ديگري برسد

اين يك دهن را بد خواندي
با اب حمام دوست گرفتن
باب باريكي ساختن
بادم تنبل فرمان بده كه هزار نصيحت پدرانه بشنوي
به اهو ميگويد بدو بتازي ميگويد بگير
با بدان بد باش و با نيكان نيكو - جاي گل گل باش جاي خار خار
با پنبه سر بريدن
باج بشغال نمدهد
با خود كج و بامن كج وبا خلق خدا كج اخر قدمي راست بنه اي همه جا كج
باد اورده را بادش برد
با دمش گردو ميشكند
بادمجان دور قاب مي چيند
بار سبك زود به منزل مي رسد
بار كج بمنزل نميرسد
بار گردن كسي شدن
بار محنت خود بردن به كه بار منت خلق كشيدن
با زبان خوش مار را ميتوان از سوراخ بيرون كشيد
با سيلي صورت خود را سرخ نگاهداشتن
با طناب پوسيده كسي به چاه رفتن
با قضا كارزار نتوان كرد
با يك دست دو هندوانه نميتوان برداشت
بپا پوست خر بزه زير پايت نگذارند
بترنج قبايش برخورده است
بتنبل كار فرما پند بشنو
بتنگ اوردن
بجرم عيسي موسي را نگير
بچوگان همت توان برد گوي
بخت كه برگردد اسب تازي خر گردد
به خرچنگ گفتند چرا يك وري راه ميروي؟ گفت جواني است و هزار چم و خم
بخر دستش نمي رسد پالانش را ميزند
بخور بخواب كار من است خدا نگهدار من است
بدر ميزند كه ديوار بشنود
بدرويشي مردن به كه حاجت پيش كس بردن
بدريا هم برود دريا خشك ميشود
بدست اهن تفته كردن خمير به از دست بر سينه پيش امير
بدشت اهوي نگرفته مبخش
بد مكن كه بد افتي چه مكن كه خود افتي
بدندان اسب پيشكشي نگاه نكنند
بدهنش مزه كرده
بدهن كسي نگاه كردن
برادران جنگ كنند ابلهان باور كنند
براي شيطان هم پاپوش مي دوزد
براي كسي بمير كه برايت تب كند
براي همه مادر است براي ما زن بابا
بر خر خود سوار شدن
بر چشم كور سرمه كشيدن
برعكس نهند نام زنگي كافوري
بر گذشته افسوس نشايد
بر گذشته ها صلوات
برمال و جمال خويش مغرور مشو كانرا بشبي برند و ايترا به تبي
برو عقلت را اب بكش
برو فكر نان كن كه خربزه اب است
برهنه امده ايم و برهنه خواهيم رفت
بز را غم جانست و قصاب را غم پيه
بزرگي در درويشي است و راحت در قناعت
بسيار تجربه بايد تا پخته شود مرد
بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي
بشتر مرغ گفتند : پرواز كن گفت شترم گفتند باربر گفت مرغم
بعد از مردن سهراب نوشدارو
بعمل كار برايد
بغدادش خراب است
بفرياد كسي رسيدن
بكوچه علي چپ زدن
بگذار دم كوزه و ابش را بخور
بگرد پاي كسي نرسيدن
بگرسنگي مردن به كه نان فرومايگان خوردن
بگفته خود كار كن تا به گفته ات كار كنند
بگوش خر نبايد خواند ياسين
بمرغش نميتوان كيش گفت
بمرگ خر سگ را باشد عروسي
به ميخ ميزند تا نعل بفهمد
بناپدري كه زورت نرسد باو بگو حاج عمو
بنگر كه چه ميگويد منگر كه ميگويد
بوزينه به چشم مادرش غزال است
بهر كاري كه همت بسته گردد اگر خاري بود گلدسته گردد
بهر كجا كه روي اسمان همين رنگ است
بهر يك گل زحمت خار بايد كشيد
بهشت انجاست كه كارزاري نباشد كسي را با كسي كاري نباشد
به هيچ صراطي مستقيم نيست
پا از گليم خود دراز كردن
پا در ميان گذاشتن
پا در هوا
پارسنگ بردن عقل
پارودم كسي گذاشتن
پاي چراغ هميشه تاريك است
پايش لب گور است
پاي مرغت را ببند و همسايه را دزد مكن
پائين پائين ها نمي شيند بالا بالا ها جانيست
پرتو نيكان نگيرد هر كه بنيادش بد است تربيت نااهل را چون گردكان بر گنبد است
پسر نوح با بدان به نشست خاندان نبوتش گم شد، (سگ اصحاف كهف روزي چند پي نيكان گرفت و ادم شد
پس گوش انداختن
پشت گرمي داشتن
پشه لگدش زده
پنبه در گوش گذاشتن
پوست كلفت تر از خر
پولش از پارو بالا مي رود
پول سفيد براي روز سياه
پول علف خرس نيست
پياده شو با هم راه بريم
پيراهنشان در يك افتاب خشك ميشود
پير را به خر خريدن و جوان را بزن گرفتن مفرست
پيرزن را دست بدرخت الو نرسيد گفت، ترشي بمن سازگار نيست
پيل در گل مانده را جز با پيل نكشند
پيلش ياد هندوستان كرده
بكسي پيله كردن
پيه چيزي را به خود ماليدن
تا اهن گرم است بايد كوفت
تا باب نزني شناگر نشوي
تا بتواني سخن كم و بيش مگو
تا پول ندهي اش نخوري
تا تواني دلي بدست اور كه دل شكستن هنر نمي باشد
تا تو فكر رخت كني ننه، مرا سياه بخت ميكني ننه
تا تو كوك كني ما رنگش را هم زده ايم
تا جان هست اميد هست
تا چه از اب بيرون بيايد
تا كه دستت ميرسد كاري بكن پيش از ان كز تو نيايد هيچ كار
تا گوساله بيايد گاو شود دل صاحبش اب شود

تا نهال تر است بايدش راست كرد
تب هم داشته باشد به كسي نمي دهد
تخم دزد شتر دزد ميشود
تعريف ان است كه دشمن بكند
تو نباشي يار من خدا بسازد كار من
تو دعوا حلوا پخش نمي كنند
توي قوطي هيچ عطاري يافت شدن
تير را در چشم خود نمي بيند و خار را در چشم ديگران مي بيند
تيرش به سنگ خورد

جائي كه نمك خوري نمكدان مشكن
جوانمرد كسي است كه نميگويد و ميكند
جوجه پائيزه ميخواد سر جوجه بهاره كلاه بگذارد
جور استاد به ز مهر پدر
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
Aliabadi از این تاپیک تشکر میکنم 
jalalfirozi
پستتاریخ: یکشنبه 22 فروردین 1389 - 21:08    عنوان: پاسخ نقطه سر خط پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1388
پست: 230

blank.gif


امتياز: 8550

و یگانه خدایی که در همین نزدیکی است

دوست عزیز و ارجمند سلام. مقاله مناسبی بود اما نیک می دانید که امروزه تعدادی از ضرب المثل ها به زباله دان تاریخ پیوسته. به نظرتان اگر آنها را غربال می کردید و بعد می نوشتید بهتر نبود. یا بجای الفبایی بودن که نوعی زدگی را در اثر تعداد زیادی ضرب المثل از یک نوع ، به حالت الویتی کار می کردید بهتر نبود؟
به هر حال قابل تقدیر است. می خواهم داستان طنز مایه ای را شروع کنم و چون طنز است به ناچار باید حرف در خور روز داشته باشد. به همین جهت الزام آن کنایه و تمثیل و ... است. ان شا الله که پستتان مفید حالم باشد

پ . ن : سال گذشته سه قطعه در مورد بهار نوشتم که در لینکهای زیر می توانی بخوانیشان. پیشاپیش از زمانی که می گذاری بسیار بسیار سپاسگذارم

بهار، نو عروس فصل ها


http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1834601


ای کاش فرزند روستا بودم


http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1962085


من ماندم و عکس شقایق ها

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1869807
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: دوشنبه 23 فروردین 1389 - 00:24    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

با تشكر از شما دوست گرامي، نوشته فوق از كتاب فرهنگ عاميانه كه حددود پنجاه و شصت سا ل پيش نوشته شده است تلخيص شده و بر اساس نياز روز تدوين نشده بلكه فقط جنبه فولكلوري و تاريخي و فرهنگستاني اين ضرب المثل ها در درجه اول مد نظر بوده و اگر به ترتيب حروف الفبا هم نوشته شده به خاطر ذكر فهرست واري اون بوده وگرنه مي شد چند ضرب المثل رو انتخاب كرد و بحثي مطابق روز رو مطرح كرد. نظر شما درست است و مي توانست جور ديگه نوشته بشه . خيلي از اين ضرب المثل ها شايد در حال حاضر ديگه متداول نيست اما معاني بسياري توشون هست كه براي اديبان ايراني هنوز كهنه نشدن .زيرا در انها صدها نكته مثبت مخفي است كه چشم تيز بين و فهم تيز ياب قادر به درك ان هستند و سر سري نبايد از ضرب المثل ها رد شد. مدهاي جديد و اصطلاحات بيگانه پوكي و سطحي نگري بدنبال دارند. يكي از كارهاي مفيد شناختن سرچشمه فرهنگ و ادبيات ايراني و تاريخچه ان است .

اگر اول داستان ضرب المثلي رو مي شد تقل كرد بعد ضرب المثل رو مطرح كرد كار شكل مفيد تري بخود مي گرفت. متاسفانه منابع داستاني ضرب المثل ها دم دست ام نيست. مدتهاست كه دنبال داستانهاي امثال الحكم و غيره مي گردم....
در امثال و الحكم داستانهاي بسيار خوبي از ضرب المثل ها هست كه تا هزار سال ديگه هم كهنه نمي شه و خواننده از اون لذت هم مي بره

بسياري از ضرب المثل ها متاثر از زمان جغرافيايي خودشون هستند يعني با كسب و كار مردم در ارتباط بوده ....در قديم مردم حدود شصت و تا صد سال به اينور اغلب كشاورز بودن و زندگي كشاورزي مناسبات خود رو داشته و همه چيز در فضاي روستا شكل مي گرفته كه امروزه اين فضا حتي در روستا ها عوض شده و با ورود ماشين و تكنيك ابزار كار هم همه چيزعوض شده و فرهنگ ارتباطات هم متاثر از اين تغييراته و عده ديگه ايي از مردم تو شهر ها كار و كاسبي شون و حرفه شون درودگري و صنعتگري تو بازارها بوده كه با همان مناسبات هم ضرب المثل هاشون رو مي ساختند مثل حرفه اهنگري و قالي بافي و غيره . اما بايد به معاني بيشتر توجه كرد. براي نسل جوان ديگه شايد بسياري از اين اصطلاحات مبهم باشه اما اگر تاريخچه اونومي شناختند در قالب ها ديگه گير نمي كردن و به مفاهيم وسيع اون بيشتر اشنا مي شدند. اما باز يك دسته از ضرب المثل ها هستند هنور كه هنوره مورد استفاده قرار مي گيرند و مورد استفاده هستند . با تشكر از پيشنهادتون مقاله بعدي ضرب المثل رو جور ديگه دسته بندي مي كنم و مي نويسم تا بهتر مورد استفاده قرار بگيره

در مورد نوشته هايتان بسيار ممنون هستم خوندم خيلي خوب بودند و روح بهاري درشون بود. اميدوارم هميشه موفق و مويد باشيد.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
jalalfirozi
پستتاریخ: جمعه 27 فروردین 1389 - 23:28    عنوان: پاسخ به «ضرب المثل هاي ايراني مقاله شماره 1» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1388
پست: 230

blank.gif


امتياز: 8550

با سلام
ریشه ضرب المثل های ایرانی در سارا شعر


http://sarapoem.persiangig.com/link7/zarbolmasal1.htm
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
batoo_mr
پستتاریخ: سه‌شنبه 5 اسفند 1393 - 14:06    عنوان: پاسخ به «ضرب المثل هاي ايراني مقاله شماره 1» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

شروع فعالیت
شروع فعالیت

عضو شده در: 5 اسفند 1393
پست: 1
محل سکونت: esf


امتياز: 25

خیلی جالب بود. خیلی. ممنون میشم اگه دوستان روی این مبحث بیشتر کار کنند و کطلب ارائه بدند. روی این مبحث بیشتر کار کنند و مطلب ارائه بدند.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » دوستيابي » ضرب المثل هاي ايراني مقاله شماره 1
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc