در شماره قبل کمی در مورد قصه و برخی از تفاوتهای آن با داستان صحبت کردیم. ابتدا چند تفاوت دیگر که بین قصه و داستان می توان دید را بیان می کنیم و بعد از آن، سر وقت گزارش و تفاوت اش با داستان می رویم. گزارش هم مانند داستان از تنوع برخوردار است اما منظورمان از گزارش ، عام ترین نوع آن است که چشممان با آنها در مطبوعات گرم می شود.
• از آنجایی که فاصله زیادی از قصه تا داستان سنتی نیست، تفاوت فاحشی هم بین زبان این دو دیده نمی شود. بلکه شدت کاستی در قصه بیشتر است. علت هم پر واضح است. اولا در قصه ها از از تیپ استفاده شده و همین امر باعث می شود تا با توجه به کم عمق بودن کراکترها، زبان متفاوتی ازآنها بوجود نیاید. ثانیا فضای قصه، فضایی نیست که مانند روزگار ما هر کس زبان مختص خودش را داشته باشد. اساس قصه ها به زمان سادگی و بی آلایشی باز می گردد. زمانی که بشر نه پا به فضا گذاشته بود، نه از دل ذره خورشید را بیرون می آورد و نه آنکه جهان را دهکده کند. از این جهت است که چنین "نیاز" ی در قصه نبوده که بخواهد مرتفع شود.چرا که اگر چنین می شد، اندیشه ای بس نا مانوس می گشت! به عبارتی می توان گفت که در داستان، متناسب با دنیای مدرن ، هر شخص زبان خودش را دارد اما در قصه با توجه به دنیای بسیار سنتی، افراد همتای یکدیگر هستند. آن شخصی هم که طبیب – نه پزشک فرنگ رفته! – است، تواضع می کند و مانند دیگران صحبت می کند که دیگران متوجه کلامش بشوند!
• درست است که قصه ها به "جذب" چشم دوخته اند اما این به آن معنا نمی باشد که چشمشان به معنا، مفهوم و پیام ، کور باشد. اما مجموع ویژگی هایی که برای قصه ها شمردیم باعث می شود تا اگر در نوشته نکته ای می باشد – که معمولا می باشد- اصطلاحا به صورت حرفه ای ارائه نشود. بلکه صورتی مبتدی داشته باشد و نوشته سریعا با چشم گرم گیرد یا حد حداقلی ای به چشم نشیند. اما در پدیده داستان، مهارت نویسنده آن زمانی به عرصه ظهور می رسد که پیام، به صورتی نهفته و در دل نوشته ارائه شود. به طوری که با تشریح و تبسیط نوشته، پیام آن هم جان بگیرد و مانند درخت ، قد بکشد.
• "نبود رابطه علی قوی" موجود در قصه ها به نوعی درگیر با مولفه " پایین بودن سطح علمی " است. از طرفی قصه ها با ابعاد علمی درگیر نمی شوند تا بتوانند حوادث را به گونه ای دیگر در خود جای دهند و از طرفی سعی می کنند تا چیزی جدا ازآنچه که بوده را عرضه کنند. این دو عامل در کنار هم می نشینند و باعث می شوند که بعضا قصه ها – و حکایت ها- کمی از بعد علمی فاصله بگیرند. اما همانطور که قبلا هم اشاره کردیم، داستان از واقعیتی که بشر با آن سر و کار دارد، دور نمی شود مگر در فضای "رئالیسم جادویی" و "سورئالیستی".
***
گزارش :
می دانید که گزارش به نوشته ای گفته می شود که در آن ، اخبار، اطلاعات، علل و دیدگاه ها منعکس می شود و معمولا قصد دارد تا راه حلی را – مستقیما یا غیر مستقیم – مطرح نماید.
تفاوت "گزارش" و "داستان" :
1- اولین تفاوتی که بین گزارش و داستان می توان دید، پهنای موضوعی ای است که این دو پدیده می توانند در آن گام بردارند. به وضوح مسلم است که ما در داستان، با حیطه بازتری رو برو هستیم. زیرا قالب قریب به اتفاق گزارش ها در مورد آنچیزی است که به وقوع پیوسته و تنها درصد بسیار قلیلی از آنها در مورد آنچیزی ست که ممکن الحدوث اند. در حالی که این قضیه در مورد داستان و عنایت به تعریف آن ( مبنی بر دروغ بزرگ بودنش)، بلعکس است. یعنی دروغ بودن حادثه در داستان، دست نویسنده اش را نسبت به نویسنده گزارش بازتر می گزارد. وجود چنین ویژگی ای در داستان باعث می شود که بتوانیم در آن از اغراق استفاده کنیم. ولی استفاده از اغراق در گزارش جایز نیست. ( زیرا باعث از بین رفتن صحت و سقم آن می شود)
2- "قوه تخیل" از تفاوتهای بسیار مهم دیگری است که بین گزارش و داستان دیده می شود. گزارش ها با واقعیت ها سر و کار دارند در حالی که داستانها با زایده ذهن ها سر و کار دارند. زایده ذهن هایی که "خیال" اند و نویسنده سعی می کند تا با مهارت خودش، آن را طوری عرضه کند که خواننده، آن را به صورت "واقعیت" قبول کند. به عبارتی می توان گفت که در گزارش ها هم – مانند خاطره ها – اتفاقی رخ می دهد – یا حد اقل گمان به وقوعش می رود – و سپس تحریر می شود اما در داستان، اساس کار از " تخیل " بنا می شود . نتیجه آنکه تحلیلهای موجود در گزارش بر اساس واقعیت اولیه است و تحلیل های موجود در داستان بر اساس تخیل اولیه.
3- جنبه "جذب" در داستان از همان اولین کلمات شروع می شود و با پیشرفت داستان، منحصرا کلمات هستند که جذب می کنند. اما در گزارش – بخصوص آنهایی که در مطبوعات منعکس می شوند- نویسنده از مقدمه، نتیجه، نمودار، برجسته کردن و خط کشیدن زیر کلمات، تغییر رنگ دادن کلمات، عنوان های متعدد برای بخش های مختلف گزارش، استفاده از منابع گوناگون خبری و ... برای جذب خواننده استفاده می کند. از این رو می توان گفت که نحوه جذب خواننده در داستان سخت تر از گزارش است . چرا که میدان عمل در گزارش باز تر است و نویسنده با جاذبه های فوق، به نوعی تبلیغ محصولش را می کند تا در یک چشم، تکه های مختلفی از گزارش به چشم خواننده بنشیند و بلکه از روی همان یک تکه، خواننده تن به خواندن کل گزارش دهد. توضیح بیشتر در این مورد اینکه گزارش ها با استفاده از جاذبه های فوق، قابلیت تکه تکه شدن را دارند تا با فصل بندی ها، یک کلیتی از آنها در نگاه اول در چشم نشیند. لکن پدیده داستان، پدیده مغروری است. نه تنها نمی تواند به صورت تکه تکه در چشم جای گیرد، بلکه می کوشد تا چشم را کلمه به کلمه تا پایان به دنبال خودش بکشاند .
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید