تاریخ: دوشنبه 10 بهمن 1390 - 12:29 عنوان: Re: پاسخ به «حداقل....نصف زندگیتو زندگی کن»
همكار در ساوهسرا
عضو شده در: 14 خرداد 1390 پست: 38
امتياز: 950
mIn نوشته است:
جالبه که بین افرادی زندگی می کنیم که فکر می کنن هر چی اندوهگین تر و محزون تر باشن به خدا نزدیکترند !!!
منظور من نه اون بود که soveh فهمید و نه این که شما میگید،
میدونید چرا حرف منو نمیفهمید دوستان، چون به جای اینکه به مفهوم حرفها فکر کنید، فقط به این فکر میکنید که چطور جواب بدید.
من همه حرفهای شما رو تایید میکنم، شما کار درستی میکنید اگر به روشی عمل کنید که خودتون تشخیص دادید درسته. فقط کاش از طریق فکر به درستی این روش زندگی رسیده باشید نه از طریق تلقین، که این هم باز به خودتون مربوطه
تاریخ: دوشنبه 10 بهمن 1390 - 14:28 عنوان: Re: پاسخ به «حداقل....نصف زندگیتو زندگی کن»
کاربر نیمه فعال
عضو شده در: 29 مهر 1389 پست: 355 محل سکونت: ساوه سیتی
امتياز: 9540
jazrejonoon نوشته است:
mIn نوشته است:
جالبه که بین افرادی زندگی می کنیم که فکر می کنن هر چی اندوهگین تر و محزون تر باشن به خدا نزدیکترند !!!
منظور من نه اون بود که soveh فهمید و نه این که شما میگید،
میدونید چرا حرف منو نمیفهمید دوستان، چون به جای اینکه به مفهوم حرفها فکر کنید، فقط به این فکر میکنید که چطور جواب بدید.
من همه حرفهای شما رو تایید میکنم، شما کار درستی میکنید اگر به روشی عمل کنید که خودتون تشخیص دادید درسته. فقط کاش از طریق فکر به درستی این روش زندگی رسیده باشید نه از طریق تلقین، که این هم باز به خودتون مربوطه
خیلی خیلی امیدوارم که منظورتون چیزی که فهمیدم یا تصور کردم نباشه ،
و در مورد اینکه چطور جواب بدیم !! باید بگم که اصلا نمی خواستم به پستتون جواب بدم ، و در نهایت فقط نظرم رو گفتم ، و اینکه شما من رو متهم به این کنید که خیلی سطحی انگارانه و به مثال کودکان در پی یکی به دو کردن با شما و اینکه جوابی ولو چرند بخوام بدم ، کنید ، چیزی هست که در حیطه ی قضاوت شما نیست ، و گفتم که اصلا نمی خواستم جوابی به پست شما بدم ولی فکر کردم توی محیطی مثل فروم من در مقابل آیندگانی که خواهند خوند هم مسئولم !
به هر حال من شما رو دعوت می کنم تا کمی بیشتر تفکر کنید ، و لایه ی سطحی قضایا رو برای لحظاتی هم که شده کنار بزنید .
و متصور نباشید که فقط تقلید یعنی تفکر ، و فقط شما بلدید تفکر کنید ،
تاریخ: دوشنبه 10 بهمن 1390 - 16:09 عنوان: پاسخ به «حداقل....نصف زندگیتو زندگی کن»
همكار در ساوهسرا
عضو شده در: 14 خرداد 1390 پست: 13
امتياز: 350
سلام به همگی
پرسیده شده که آیا تا حالا زندگی کردیم؟
اگر زندگی کردن به معنای خوش بودنه، آره من توی این چند سال عمرم شادی واقعی رو تجربه کردم، اما تعداد این نوع شادی های من به تعداد انگشتان دست هم نمی رسه.
اما صرفاً شاد بودن دلیل زنده بودن نیست، ما مرده به حساب میآییم تا وقتی که دلمون مرده باشه، خنده و شادی زیاد هم خوب نیست چون به قول پیامبر(ص): "خندهی زیاد دل را میمیراند"
طرفدار غم و غصه هم نیستم، اما خون دل خوردن بهتر از دل مردن است(این نظر شخصیه منه)
راه های رسیدن به خدا رو هم کسی نمیتونه بهمون یاد بده چون اولا کسی حق این کار رو نداره، دوما کسی علم این کار رو نداره. در ضمن کسی هم حق نداره راه و روش کسی رو ببره زیر سوال و بهش بخنده یا سرزنشش کنه(روی سخنم با mIn که گفته بود:"جالبه که بین افرادی زندگی می کنیم که فکر می کنن هر چی اندوهگین تر و محزون تر باشن به خدا نزدیکترند !!!
") این جند تا علامت تعجب شما یعنی چی؟؟
من اگر به اندازهی علمم بخوام حرف بزنم باید سکوت کنم، فقط می تونم صحبت انسانهایی رو نقل کنم که علمشون در این حد بود که دربارهی زندگی نظر بدن:
امیرالمومنین(ع):
"مرگ بهتر از تن به ذلت دادن و به اندک ساختن بهتر از دست نیاز به سوی مردم داشتن است. اگر به انسان نشسته در جای خویش چیزی ندهند، با حرکت و تلاش نیز نخواهند داد، روزگار دو روز است، روزی به سود تو و روزی به زیان توست، پس آنگاه که به سود تو است به خوشگذرانی و سرکشی روی نیاور و آنگاه که به زیان تو است شکیبا باش"
پیراهن وصله داری بر اندام امام بود، شخصی پرسید چرا پیراهن وصله دار میپوشی؟ حضرت فرمود:"دل با آن فروتن و نفس رام میشود، و مومنان از آن سرمشق میگیرند، دنیای حرام و آخرت، دو دشمن متفاوت و دو راه جدای از یکدیگرند، پس کسی که دنیا پرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت کینه ورزد و با آن دشمنی خواهد کرد. و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوی آن دو،هرگاه به یکی نزدیک شود از دیگری دور میگردد و آن دو همواره به یکدیگر زیان رسانند"
تاریخ: دوشنبه 10 بهمن 1390 - 17:50 عنوان: Re: پاسخ به «حداقل....نصف زندگیتو زندگی کن»
کاربر دائمی
عضو شده در: 9 آبان 1389 پست: 1044 محل سکونت: خونه بابام فعلا
امتياز: 27975
mIn نوشته است:
jazrejonoon نوشته است:
mIn نوشته است:
جالبه که بین افرادی زندگی می کنیم که فکر می کنن هر چی اندوهگین تر و محزون تر باشن به خدا نزدیکترند !!!
منظور من نه اون بود که soveh فهمید و نه این که شما میگید،
میدونید چرا حرف منو نمیفهمید دوستان، چون به جای اینکه به مفهوم حرفها فکر کنید، فقط به این فکر میکنید که چطور جواب بدید.
من همه حرفهای شما رو تایید میکنم، شما کار درستی میکنید اگر به روشی عمل کنید که خودتون تشخیص دادید درسته. فقط کاش از طریق فکر به درستی این روش زندگی رسیده باشید نه از طریق تلقین، که این هم باز به خودتون مربوطه
خیلی خیلی امیدوارم که منظورتون چیزی که فهمیدم یا تصور کردم نباشه ،
و در مورد اینکه چطور جواب بدیم !! باید بگم که اصلا نمی خواستم به پستتون جواب بدم ، و در نهایت فقط نظرم رو گفتم ، و اینکه شما من رو متهم به این کنید که خیلی سطحی انگارانه و به مثال کودکان در پی یکی به دو کردن با شما و اینکه جوابی ولو چرند بخوام بدم ، کنید ، چیزی هست که در حیطه ی قضاوت شما نیست ، و گفتم که اصلا نمی خواستم جوابی به پست شما بدم ولی فکر کردم توی محیطی مثل فروم من در مقابل آیندگانی که خواهند خوند هم مسئولم !
به هر حال من شما رو دعوت می کنم تا کمی بیشتر تفکر کنید ، و لایه ی سطحی قضایا رو برای لحظاتی هم که شده کنار بزنید .
و متصور نباشید که فقط تقلید یعنی تفکر ، و فقط شما بلدید تفکر کنید ،
هر چند علاه بر توپ ، زمین هم در دست شماست ،
اینده گانت رو بخورم
نمی دادی هم نمیدادی
اینده گان خودشون می دونند چه خبره
خودشون بهترین قضاوت کننده گان هستن که چه خبره
نقل قول:
راستی منظور شما رو از این حرف نمی فهمم:
"هر چند علاه بر توپ ، زمین هم در دست شماست"
تاریخ: دوشنبه 10 بهمن 1390 - 19:19 عنوان: Re: پاسخ به «حداقل....نصف زندگیتو زندگی کن»
همكار در ساوهسرا
عضو شده در: 14 خرداد 1390 پست: 38
امتياز: 950
mIn نوشته است:
به هر حال من شما رو دعوت می کنم تا کمی بیشتر تفکر کنید ، و لایه ی سطحی قضایا رو برای لحظاتی هم که شده کنار بزنید .
و متصور نباشید که فقط تقلید یعنی تفکر ، و فقط شما بلدید تفکر کنید ،
هر چند علاه بر توپ ، زمین هم در دست شماست ،
باشه، من بیشتر فکر میکنم، و سعی میکنم به جیزهای عمیقتری فکر کنم.
تاریخ: دوشنبه 10 بهمن 1390 - 22:47 عنوان: پاسخ به «حداقل....نصف زندگیتو زندگی کن»
کاربر نیمه فعال
عضو شده در: 23 دی 1389 پست: 343 محل سکونت: saveh
امتياز: 9360
سلام
من نمیدونم چرا همش احساس میکنم دارین نیش دار حرف میزنید واقعا عجیبه !!از شماها بعیده سووه فقط گفت نظر شخصیتونو بگید همین!!!
فکر میکنم از اونجایی که همه برای تفکرشون احترام زیادی قائل هستند و صددرصد بهش اعتقاد و ایمان دارن سعی در تلقین عقیدشون رو دارن و گوششون رو برای شنیدن نظرات دیگرون بستن درست نیست؟؟؟شاید! ولی من اینطور فهمیدم
قرار نیست طرز تفکر کسی عوض شه پس فقط بیاین و نظرتونو بگید. اینکه چه طور زندگی کنیم حقیه که همه ما داریم و کسی نمیتونه دخالت کنه.
ممنون
دوست عزيزjazrejonoon فرهنگ ما پر از مثبت انديشي و خير انديشي هستش مگر در قنوت ربنا آتنا في الدنيا حسنة وفي الآخرة حسنة وقنا عذاب النار...را نمي خوانيم؟هر روز از خدا بهترين نعمت ها را در دنيا و اخرت درخواست نمي كنيم؟ خداوند اين همه نعمت را بعنوان هدايا به همه انسانها بخشيده تا از ان بهره مند و شاكر باشند.
دوست عزيز فكر كنم اصل مطالب داستان دوستمان سوه اين است كه بعنوان موجودي راكد با زندگي رفتار نكنيم به شكلي كه عمر بيايد و برود و گرد پيري بر سر بنشيند و پژمرده و ناتوان شده و همه فرصت هاي باارزش را از دست داده باشيم حداقل براي خود و ديگران كاري انجام دهيم. پيام داستان را درك كنيم و گرنه حرف اين نيست كه از شخصيت داستان تقلييد شود و همه كارهايي كه او در زندگي خصوصي اش كرده را ميمون وار تقلييد كنيم و يا كارهاي شخصيت داستان مورد تائيد باشد اصل مطلب اين است كه شخصيت دوم داستان اصلا زندگي نكرده و نفهميده است براي چه زندگي مي كند.تازه به اين فكر مي افتد در زندگيش يك تجديد نظر اساسي انجام دهد و زندگيش تكرار مكررات گذشته اش نباشد.
قبل از اينكه جامعه شناسان غربي متولد شوند اين خلدون تئوري هاي اجتماعي را چتد صد سال پيش از انها نوشته و تجزيه و تحليل كرده بوده و پايه علم جامعه شناسي را بنا نهاد. در مورد علم تاريخ نگاري و علم جغرافيا هم همين شكلي بوده كه دانشمندان جوامع اسلامي زمان قديم اولين محاسبات جغرافيايي و نقشه هاي جغرافيايي را ابداء مي كنند. اين درست نيست كه فكر كنيم مبداء علم جامعه شناسي و علوم انساني در غرب پايه گذاري شده. در مورد روانشناسي نيز بطور مثال قبل از اينكه زيگموند فرويد و يونگ نظرياتشان را راجع به رويا و نقش ان در ضمير ناخوداگاه بنويسند و تفسير كنند، چند صد ساله پيش اين سيرين تفسيراتش را راجع به رويا بشكل كتابي نوشته بوده. پس نمي توان گفت كه اين علوم و علوم انساني از غرب امده. در مورد پايه هاي علم فلسفه هم همينجورقبل از اينكه كانت ظهور كند در ميان علماي اسلامي هزار سال قبل پايه هاي تفكرات فلسفه رشد شديدي داشته و تدوين شده بوده و تفسير و تحليل نوشتاري باقي مانده از هزار سال قبل مبين اين مطالب است. اين منصفانه نيست كه فكر كنيم انان پايه گذار علوم انساني بوده اند و جوامع ديگر فقط نشسته و مصرف كننده بوده اند. بلكه برعكس انها ميراث خوار علوم و تجارب شرق بوده اند و مقداري ازكارهاي خويش را انهم در اين چند قرن اخير با رخداد رنسانس و رفرم هاي فكري و مذهبي به ان افزوده اند . واقعيت اين است الفباي افكار خويش را از شرق و كشورهاي اسلامي شرق اخذ كرده اند.
كسي هم نگفت كه فقط خود خواه باش و مثل زالو براي خودت زندگي كنيد و بي خيال دنيا و مردم. هر كس بايد براي سلامت جسم و روحش تلاش كنه و خودش رو دوست داشته باشه به خانواده اش خدمت كنه وهم به افراد ضعيف و درمانده و فقير جامعه كمك كنه . كسي كه بشاش و سرحال و با محبت هستش مي تونه براي افراد ديگر مايه بذاره و لي كسي كه حساب بانكي روحيش صفر هستش براي خودش هم كم مياره چه بمونه براي ديگر افراد. تا جايي كه مي دونم دين ما و نظر امامان مخالف بشاشي و مثبت انديشي نيست برعكس به ان بارها هم سفارش اكيد شده. اگر زندگينامه حضرت محمد ( ص) مطالعه شود ديده ميشود خود حضرت محمد چقدر خنده رو بشاش و شوخ و مهربان بوده اند بطور مثال وقتي مي ديد كه حضرت علي ( ع) خاضعانه روي خاك مي نشينند و بسيار ساده زيست است روزي در مسجد مشتي كوچك خاك بر ميدارد و به شوخي بطرف ايشون مي پاشيد و مي گويد ابو تراب برخيز......
خوب در احاديث نهج الفصاحه امده كه بشاشي و شادي نشانه هاي مومن است. چقدر نمونه زياد در سيره حضرت محمد ( ص) داريم كه چقدر مهربان و شاد و شوخ طبعانه و خاضعانه با مردم نشت و برخاست مينمود ند.
نشانه هاي مومن اين هست كه پاكيزه و خداشناس باشه به خودش احترام بذاره، اسباب اسايش و رفاه خانواده اش را فراهم بياره، صله رحم را با خانواده و دوستانش برقرار كنه. مگه حضرت محمد ( ص ) هميشه ميهماني و ليمه نمي داد و همه رو دور هم جمع نمي كرد؟ خوب چرا از كارهاي خوب اين بزرگوار در زندگي روزانه دنباله روي نمي كنيم؟ مومن و مسلمان به افراد درمانده و بيمار و غريب و مسافر در راه مانده كمك و همياري مي كند اينها اياتي است كه در قران مكرر خدا به ان تاكيد مي كنه. ايا ايجاد جمع خير و خيريه غربي هستش و يا اينكه همان ادامه فلسفه احسان هستش . احسان و كارهاي خيريه هم ايات قران هستش. عمل به قران اينكه به درو همسايه و اعضاي جامعه نيازمند و فاميل و اهل خانواده و نيز خود مان توجه داشته باشيم. كسي كه به خود احترام ميگذارد و خودش را بعنوان يك موجود زنده دوست دارد ، قادر است ديگران را نيز دوست بدارد. . منطق و عقل ملاك و معيار سنجش رفتارهاي ما در دين اسلام هستش . اگر از عقل و منطق دور شويم ضرر كرديم. گفتار فلاسفه ما مملو از اهميت به عقل و دانش هستش. در قران چند صد بار عقل و حكمت و علم ستوده شده. ملاك عمل ما هم قران هستش.
مثالهاي عيني براساس زندگي روزانه به زبان روز شكل عملي خدماتي كه مي تونيم براي خود و ديگران انجام بديم را بشكل مثالهاي زياد بنده مطرح كردم، چون خوشبختانه براي رسيدن به نتايج مشخص و مناسب بايد با عمل شروع كنيم. به حرفهاي كلي و دربسته و بي اثر اعتقادي ندارم. در نماز هر روز ميگوئيم خير العمل ...... پس با خير العمل بايد زندگي كرد نه با حرفهاي كلي كه نتيجه روشني از ان بدست نمي ايد.
این مطلب آخرین بار توسط Aliabadi در چهارشنبه 12 بهمن 1390 - 01:09 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
تاریخ: سهشنبه 11 بهمن 1390 - 10:18 عنوان: پاسخ به «حداقل....نصف زندگیتو زندگی کن»
همكار در ساوهسرا
عضو شده در: 14 خرداد 1390 پست: 13
امتياز: 350
با نظر glasy_heart, عزیز کاملا موافقم.
این تاپیک وقتی قشنگ و جذاب میشه که هر کسی فقط راجع به لحظههایی از عمرش که واقعا زندگی کرده، صحبت کنه، نه اینکه زندگی رو تعریف کنه و دیگران رو ببره زیر سوال که تو چرا مثل من فکر نمیکنی؟!!!!!!!
خدا خودش گفته: لا اکراه فی الدین، قد تبین الرشد من الغی.
بذارید از خودم شروع کنم:
تولد یکی از دوستانم بود، من خواستم یه هدیه خاص بهش بدم، یه هدیهای که نشه روش قیمت گذاشت، تصمیم گرفتم با چوب براش یه جعبه درست کنم، و این کارو کردم، لحظهای که هدیه رو بهش میدادم، خیلی خوشحال شد. من اون چند روزی که جعبه رو درست کنم تا لحظهای که اونو بهش بدم و خوشحالیشو ببینم، واقعاً زندگی کردم.
با تمام وجود حس کردم که تو این چند روز زنده بودم.
تاریخ: سهشنبه 11 بهمن 1390 - 12:38 عنوان: پاسخ به «حداقل....نصف زندگیتو زندگی کن»
همكار در ساوهسرا
عضو شده در: 14 خرداد 1390 پست: 38
امتياز: 950
آفرین Aliabadi, اگر خطاب حرفهای شما به من بود یا به خواهرم،
شما با این حرفهاتون حرفهای منو تایید کردید. الان تو همین نمونههایی که گفتید و نه کل قرآن، نهج الفصاحه و نه نهج البلاغه رو زیر رو کنید ببینید هیچ امام یا پیامبری آیا هرگز به فکر خوشگذرانی خودش بوده تا نه؟ نه، تو همین نمونههای شما تمام کارهایی که مثال زدید برای شادی دیگران بوده، و این آدمهای بزرگوار شادیشون از شادی دیگران بوده،
من کی گفتم شاد زندگی نکنید!! باور کنید من هر چی دوروبرخودمو نگاه میکنم از دخترهای هم سن و سال خودمون شادتر از خودم و خواهرم نمیبینم، پای حرف هر کدوم میشینی میبینی با تمام ولخرجیهاشون، با تمام تفریحاتی که دارن، اون همه به سرووضع خودشون میرسن ، مهمونی میرن، باز یه چیزی توشون کمه که احساس سرزندگی و شادی و در اونهااز بین میبره. ما از درآوردن مورچههایی که افتادن توی استخر انقدر کیف میکنیم که شاید یه دختر دیگهای با خریدن کردن و انواع و اقسام کارهایی از این قبیل عمراً همچین کیفی نکنه.
حرف من اینه: مومن کسیه که از شادی دیگران شاد بشه، نه با انجام کارهایی که در اون داستان soveh بود. که این حرف من رو شما با مثالهاتون تایید کردید. اینطور نیست؟
من اینو میگم تا وقتی امثال رسولالله، امام علی و... رو داریم ماچرا باید الگومون بشه اون اشخاص، که تمام لذت زندگیش، لذتهای دنیایی بود. احادیثی که soojy گفت رو دوباره بخونید.
خوب شد که شما با این مثال گفتید که پیامبر بسیار شاد بود. آیا کسی نزدیک تر از او به خدا بود؟
و آیا هیچ گاه برای شاد بودن کوچک ترین کار خودخواهانهای کرد؟ او همیشه از شادی دیگران شاد بود.
من این هیجان شما رو برای حمایت از فرهنگ غرب نمیفهمم، ولی اصلاً به قول شما غربیها فرشته، ما تا اشخاصی مثل پیامبر رو با اون سرزندگی و شادی داریم چرا باید اونها رو مثال بزنیم و برای شاد بودن کارهایی رو بکنیم که اونها کردن؟
و در نهایت هر کسی که به خدا نزدیکتر بود شادتر بود، پس برای شاد بودن بیاید به خدا نزدیک بشیم،
به دنبال شادی خود رفتن خطاست، به دنبال خدا بریم که شادی واقعی نزد اوست. (پیامبر هم با تمام کارهاش داشت به خدا نزدیک میشد، و اون شادی و سرزندگی رو از خدا داشت)
اوست که میخنداند و میگریاند...
(اینها نظرات شخصی من بود و من از هیچ کس نمیخوام که حتی اونها رو بخونه چه برسه به اینکه طبق اونها رفتار کنه، که : قد تبین الرشد من الغی. پس هر کسی با شعور و فکر خودش راه درست رو انتخاب کنه)
تاریخ: چهارشنبه 12 بهمن 1390 - 01:44 عنوان: پاسخ به «حداقل....نصف زندگیتو زندگی کن»
مدیر انجمن
عضو شده در: 30 بهمن 1388 پست: 2274
امتياز: 60455
دوست عزيز jazrejonoonهدف صحبت ها اينجا تائيديه و رد كردن حرف كسي نيست بلكه همگي داريم روي نقطه نظرها و تجارب متفاوت بحث مي كنيم و هر كس از نقطه نظر خودش تجاربي را نقل مي كنه. جلسه را ميتونيم بيشتر به يك ميز گرد تشبيه كنيم.
كيفيت خلق شادي مهم هستش وگرنه داشتن پول زياد تضمين گر شادي زياد نيست. خوشحالم شما با ابتكارت خلاق خودتون شادي مي افرينيد و اين كار قابل ستايشي هستش. كساني كه نو كيسه هستند و ادعاي پولدارها را در مياورند هم مطمئنا خوشبخت نيستند و با مفهوم شادي بسيار سطحي برخورد مي كنند. از ديد بنده شادي بخش كودك زنده و خلاق وجود يك انسان متعادلي هستش كه مثل يك چشمه جوشنده مي جوشد و با شادي خويش مايه مسرت و شادي ديگران نيز هست.
دوست عزيز دوستمان سوة هم نگفت از اين داستان بيائيد الگو برداري وكپي برداري كنيد. اما نكته مهم تاسف شخصيت دوم داستان است كه اصلا راجع به نحوه و كيفيت زندگي اش عميق فكر نكرده . دوست عزيز يك داستان بخشي از ادبيات است با دهها بعد و خيلي از اين داستانها در ايران ترجمه و چاپ شده اند. اگر بازار را نگاه كنيد از همه زبانها و ادبيات كتاب ترجمه شده و بيان يك داستان به اين معني نيست كه آيات الهي باشه و ما حتما مو به مو همه محورهاي زندگي مان را تحت الشعاع ان قرار بديم . داستان و داستان خواندن براي فكر كردن از زواياي گوناگون و ديدن ديدگاههاي شخصيت هاي يك داستان هستش ونيز چگونگي نقل احساس هاي مختلف ادمهاي جورواجور بوسيله يك نويسنده، براي همين هم يك داستان داستان هستش و مقاله علمي و يا گزارش خبرنگاري نيستش .
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید