تاریخ: پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 20:59 عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.»
کاربر نیمه فعال
عضو شده در: 23 دی 1389 پست: 343 محل سکونت: saveh
امتياز: 9360
من عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد برمن
من خودم بودم و یک حس غریب که به صدعشق و هوس می ارزید
من خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت گرچه در حسرت گندم پوسید
من خودم بودم و هر پنجره ای که به سرسبزترین نقطه ی بودن وا بود و خدا میداند سادگی از ته دلتنگی ام پیدا بود
من عاشق بودم نه دلداده گیسوی بلند و نه به افکار پلید
من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگی ام می فهمید.........
تاریخ: دوشنبه 24 بهمن 1390 - 11:05 عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.»
مدیر انجمن
عضو شده در: 15 اسفند 1387 پست: 321 محل سکونت: ساوه
امتياز: 8705
از روی بد شانسی است یا خوش شانسی؟
در روزگاری کهن پیرمردی روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت .
روزی اسب پیرمرد فرار کرد و همه همسایگان برای دلداری به خانه اش آمدند و گفتند :
عجب شانس بدی آوردی که اسب فرار کرد !
روستا زاده پیر در جواب گفت :
از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده یا بد شانسی ام ؟
و همسایه ها با تعجب گفتند ؟ خب معلومه که این از بد شانسی است !
هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت .
این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند : عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت همراه بیست اسب
دیگر به خانه برگشت .
پیرمرد بار دیگر گفت : از کجا میدانید که از خوش شانسی من بوده یا از بدشانسی ام ؟
فردای آنروز پسر پیرمرد حین سواری در میان اسبهای وحشی زمین خورد و پایش شکست .
همسایه ها بار دیگر آمدند :
عجب شانس بدی .
کشاورز پیر گفت : از کجا میدانید که از خوش شانسی من بوده یا از بدشانسی ام ؟
چند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند : خوب معلومه که از بد شانسی تو بوده پیرمرد کودن!
چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدن و تمام جوانان سالم را برای جنگ در
سرزمین دور دستی با خود بردند . پسر کشاورزپیر بخاطر پای شکسته اش از اعزام معاف شد .
همسایه ها برای تبریک به خانه پیرمرد آمدند :
عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد و کشاورز پیر گفت : (( از کجا میدانید که ....؟ ((
نتیجه :
همیشه زمان ثابت می کند که بسیاری از رویدادها را که بدبیاری و مسائل لاینحل زندگی خود می پنداشته صلاح و خیرمان بوده و آ ن مسائل ، نعمات و فرصتهای بوده که زندگی به ما اهدا کرده است . عسی ان تکرهو شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبو شیئا وهو شرلکم والله یعلم وانتم لا تعلمون....
چه بسا چیزی را شما دوست ندارید و درحقیقت خیرشما در ان بوده وچه بسا چیزی را دوست دارید
و در واقع برای شما شر است خداوند داناست و شما نمیدانید
تاریخ: شنبه 29 بهمن 1390 - 17:51 عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.»
عضو فعال
عضو شده در: 3 بهمن 1390 پست: 529 محل سکونت: ساوه ...
امتياز: 13590
وقتی مشترک (مورد نظر) هست ولی در دسترس نیست
ناچار میشی رو کنی به مشترکی که در دسترس هست ولی (مورد نظر) نیست.
فقط غروب جمعه نیست که دلگیر است؛
کافیست دلت گیر باشد ...
چه دنیای عجیبی ست.....
هر وقت حرف دلم را زدم....
دلشــــــــان را زدم !!!!
هر رفتنی رسیدن نیست
ولی هیچ راهی هم جزء رفتن نیست
اسبها درشکه را کشیده اند ولی انعام را درشکه چی گرفته است! به چشمان اسبها چشم بند زده وبر دهانشان پوزه بند! تا نبینند و حرف نزنند، چه اشناست زندگی درشکه چی و اسب هایش...!
آموختهام که وابسته نباید شد؛
نه به هیچ کسی و نه به هیچ رابطه ای؛
این نشدنی ترین اصلی بود که آموختم ...
دخترک کبریت فروش هم پیر شد؛
ولی باز به سلامتی اش؛
که تو سرما و گرما،
کبریت هاش رو فروخت؛
ولی، هیچ وقت خودش رو نفروخت ...
هر كودكي با اين پيام به دنيا مي ايد..
...كه خدا هنوز از انسان نوميد نيست....
حالم را پرسیدند/گفتم رو به راهم /نمیدانند رو به راهیم که تو از آن رفته ای....
نیوتن اگر جاذبه را درست میفهمید معشوقه اش در دفتر خاطراتش نمینوشت: (اشک های من هم به زمین می افتاد اما تو سیب را ترجیح دادی....)
و چه لذتی است در تنهایی, از خدا بپرس
خسته ام ... یك بار دیگر سیب بچین آدم ! شاید از اینجا هم بیرونمان كنند .. .
این روزها چقدر دلتنگ آن روزها هستم...
اسماً من زن هستم و تو مـــــــــــــــــــرد!! اما نگران نباش .. به کسی نخواهم گفت ... که در پس مشکلات و درد هایی که تو برایم ساختی و تحمل کردم . . . ... در پس نامردی و نامهربانی که دیدم و دم نزدم ... در پس بی معرفتی هایی که دیدم و معرفت به خرج دادم . . . من... " مـــــــــــــــــــــــــــــــــرد " تر بودم!!! ...
آرام تر سكوت كن صدای بیتفاوتی هایت آزارم میدهد..
برای بلند شدن باید خم شد. گاهی مشکلات تو را خم می کنند و بدان آغاز ایستادن است.
هیچ دستی خالی نیست اگر اهل قنوت باشد.
میسپارمت به خدا!
خدایی که هیچ وقت.....
تو را به من نسپرد......
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید