تاریخ: چهارشنبه 17 اسفند 1390 - 01:01 عنوان: قصه ، افسانه و حكايت هايي كه ساوجي ها قديم ها تعريف ميكردند
مدیر انجمن
عضو شده در: 30 بهمن 1388 پست: 2274
امتياز: 60455
قصه ، افسانه و حكايت هايي كه ساوجي ها قديم براي بچه ها شون تعريف ميكردند
يادتون هست اون وقتهايي كه بزرگ تر برامون قصه و افسانه تعريف مي كردند؟ وقتي مادربزرگ ها وارد ميدان ميشدند ديگه هيچي، زمان از حركت مي ايستاد.......... و ما دلمون ميخواست پشت سرهم قصه تعريف كنه. بعضي وقتها يادمه كه قصه و افسانه ايي خيلي طولاني ميشد و بقيه اش ميموند براي شبهاي ديگه.........
دوستان عزيز اگر از اين حكايت و قصه و افسانه هاي كهن چيزي بعنوان خاطره داريد مي تونيد اينجا براي همه ما تعريف كنيد. تا بچه ها ديروز به بچه هاي امروز تعريف كنند..................... شايد همه اين حكايت ها و قصه ها روزي جمع بشه و يك كتاب ايي در باره اش نوشته بشه.
تاریخ: چهارشنبه 17 اسفند 1390 - 08:53 عنوان: پاسخ به «قصه ، افسانه و حكايت هايي كه ساوجي ها قديم ها تعريف ميكردند»
مدیر انجمن
عضو شده در: 15 اسفند 1387 پست: 321 محل سکونت: ساوه
امتياز: 8705
علي آبادي عزيزم
ممنون كه لحظات خوب كودكيم با اين تاپيك برام تداعي شد
خدا رحمت كنه مادربزرگ خوش سرو زبوني داشتم كه با لهجه شيرين ساوجي قصه هاي قشنگي تعريف ميكرد
يكيش داستان: يه مرغي بود كلكنجي هردو پراش نارنجي شاغاله آمدو بردش سرچاله نشستو خوردش چاله به ما علف داد علفو داديم به بزي ، بزي به ما................
تا آخر كه اتفاقات جالبي ميافتاد
شايد بعضي ها شنيده باشن
چه قشنگ اونو بيان كردي . داشتن يك چنين مادر بزرگي نعمتيه. اگر قصه رو از اول تا اخر زحمت بكشيد لطف بكنيد از اول تا اخر بگيد خيلي خوشحالمون مي كنيد. چون من بشكل نثري دو تا واريانتش رو خوندمش. ولي نوع بيان شما خيلي دلنشين و قشنگ تر بود.
تاریخ: جمعه 19 اسفند 1390 - 00:07 عنوان: Re: پاسخ به «قصه ، افسانه و حكايت هايي كه ساوجي ها قديم ها تعريف ميكردند»
شروع فعالیت
عضو شده در: 12 اسفند 1390 پست: 16 محل سکونت: saveh
امتياز: 430
يه مرغي بود كلكنجي هردو پراش نارنجي شاغاله آمدو بردش سرچاله نشستو خوردش چاله به ما علف داد علفو داديم به بزي ، بزي به ما................
تا آخر كه اتفاقات جالبي ميافتاد
شايد بعضي ها شنيده باشن[/quote]
تاریخ: یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 - 10:38 عنوان: پاسخ به «قصه ، افسانه و حكايت هايي كه ساوجي ها قديم ها تعريف ميكردند»
عضو فعال
عضو شده در: 30 آبان 1384 پست: 627 محل سکونت: بسیج یک
امتياز: 16869
این مرغه که خیلی معروف بود
ماه پیشونی رو که ننه قام زیاد تعریف میکرد . نوشتاری نمیشه نوشت باید صوتی براتون بگم
اگه وقت شد یه بار صدامو ضبط میکنم و میزارم
قصه حسن کچل که میره به شهر هم خیلی جالب بود .
یادش بخیر
تاریخ: یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 - 11:07 عنوان: پاسخ به «قصه ، افسانه و حكايت هايي كه ساوجي ها قديم ها تعريف ميكردند»
خوب داره پيش ميره
عضو شده در: 14 بهمن 1384 پست: 72 محل سکونت: saveh
امتياز: 1850
neda_y نوشته است:
علي آبادي عزيزم
ممنون كه لحظات خوب كودكيم با اين تاپيك برام تداعي شد
خدا رحمت كنه مادربزرگ خوش سرو زبوني داشتم كه با لهجه شيرين ساوجي قصه هاي قشنگي تعريف ميكرد
يكيش داستان: يه مرغي بود كلكنجي هردو پراش نارنجي شاغاله آمدو بردش سرچاله نشستو خوردش چاله به ما علف داد علفو داديم به بزي ، بزي به ما................
تا آخر كه اتفاقات جالبي ميافتاد
شايد بعضي ها شنيده باشن
مرغ کلکنجی نشنیده بودم
شعری که من شنیده بودم اینجوری بود
یه مرغ زردی داشتیم خوبشو نگر نداشتیم
شاغاله آمدو بردش سرچاله نشستو خوردش
خونش چکید تو چاله
چاله به ما علف داد علفو داديم به بزي
بزي به ما پشکل داد
پشکل و دادیم به تنور
تنور به ما نون داد
نون و دادیم به ملا
ملا به ما قرآن داد
قرآن و دادیم به خدا
خدا بهش بچه داد یه بچه کاکلزری
البته شعر از تو ذهنیاتم در اومده صد درد صد یه اشتباهایی داره مثلا قرآن رو که به خدا نمیدون که
از مادر بزرگم پرسیدم گفت آخرش اینجوریه که :
خدا بهش کلید داد
کلید و زدیم در اول
در اول وا نشد
کلید و زدیم در دوم
در دوم وا نشد
....
کلید و زدیم در چهلم
در واز شد و یه جوجه دوید و اومد تو کوچه
جیک جیک کنان گردش کنان اومد و اومد پیش حسنی
قدیما یه کتابی بود به نام امیر ارسلان نامدار
مرسوم شده بود که هر کی این کتابو بخونه دیوونه میشه
دایی من شروع کرده بود خوندن این کتابو
مادر بزرگم آخر کتاب که رسیده بوده کتابو آتیش زده بوده
که نکنه بچه کتابو تموم کنه و دیوونه بشه
Mission accomplished
انگار که داییم داشته کتابو دانلود میکرده توی ذهنش و اگه 100 درصد دان میشده اونوقت دیوونه میشده
ولی مادر بزرگم توی 97 در صد کابل Adsl رو کشیده و Mission Faild
تاریخ: یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 - 16:16 عنوان: Re: پاسخ به «قصه ، افسانه و حكايت هايي كه ساوجي ها قديم ها تعريف ميكردند»
مديريت كل انجمنها
عضو شده در: 2 فروردین 1389 پست: 3473 محل سکونت: IRAN
امتياز: 87705
adame_haji نوشته است:
این مرغه که خیلی معروف بود
ماه پیشونی رو که ننه قام زیاد تعریف میکرد . نوشتاری نمیشه نوشت باید صوتی براتون بگم
اگه وقت شد یه بار صدامو ضبط میکنم و میزارم
قصه حسن کچل که میره به شهر هم خیلی جالب بود .
یادش بخیر
به به کار صوتی
دلمون برای کارای صوتیت خیلی تنگ شده
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید