این دبستانىهایى که تو هفته دو روز تعطیل هستن
اگه پس فردا اومدن گفتن که ما نسل سوختهایم و اینا،
جورى با پشت دست بزنید تو دهنشون که دیگه نتونن بلند بشن …!!
به سلامتی همهی مادرای مهربون و وظیفه شناس و مـــــــــــــــــــــــــــاه
داشتیم وسایل انباری رو مرتب می کردیم، مامانم یه مداد رنگی ۲۴ رنگِ قاب فلزی از تو یه کارتن در آورد.
زد زیر خنده گفت: میدونی چیه؟
گفتم: نه!
گفت: این رو خریده بودم هر وقت معدلت ۲۰ شد، بهت بدم، ولی حیف که نشد.
عضو شده در: 2 فروردین 1389 پست: 3473 محل سکونت: IRAN
امتياز: 87705
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود.
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود.
عضو شده در: 2 فروردین 1389 پست: 3473 محل سکونت: IRAN
امتياز: 87705
rezvaneh نوشته است:
soveh نوشته است:
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود.
عضو شده در: 30 آبان 1384 پست: 627 محل سکونت: بسیج یک
امتياز: 16869
دوستان میخواستم از همه خواهش کنم اسم هر سریالو کارتون و فیلم که مال بعد از انقلاب رو میدونم اینجا بگن
اسم کارتونها : یاد فوتبالیستها - رابرت خانواده دکتر ارنس - کماندار نوجوان - کلاه قرمزی - پسر شجاع - بیخانمان - ازماشگاه 2020 - گربه های فضای - سندباد - سرنتیپیتی (جزیره ناشناخته) - جیمبو - دور دنیا در 80 روز - لوک خوشانس - زمزمه گلاکن - بلفی و لیلی پیت - مگ مگ و دوستان - ممول و دختر مهربون - بابا لنگ دراز - دختری بنام نل - بچه های الپ - افسانه توشیشان - وتو وتو - رامکال - سفرهای متی کومان - مشاهیر عصر ما - هاکل بریفین - زنان کوچک - چوبین - مسافر کوچولو (همراه با بغض) گوش مروارید - حنا دختری در مدرسه - خرسهای کوهستان - گوریل انگوریل - پلنگ صورتی - المپیک حیوانات - بامزی - پرفسور بالتازار - هاچ زنبور عسل - مورچه و مورچه خار - الستو و ولستون -باربا پاپا - خونه مادر بزرگه ....... و یاد همه کارتونها بخیر
سریالها : خانه سبز - پهلوانان نمیمیرند - اژانس دوستی - ساعت خوش -
هوشیار و بیدار (با بازی علیرضا خمسه و محسن یوسف بیگ)
هزار در (یک مسابقه خیلی مهیج که علیرضا خمسه مجریش بود )
بازم مدرسم دیر شد (با بازی اکبر عبدی)
بچه ها سلامتی....
محله بهداشت....
کلیله و دمنه
مارکوپولو
که ای چند تای بالایی رو شاید بعضی ها یادشون نیاد...
از همه مهمتر زبل خان، با اون میمون و قفس بامزش....
ماجراهای ورم....
سفر جادویی ...
پاتال و آرزوهای کوچک
دنیای شیرین...
راز سیب...
یه سوال؟
بچه های ما با اسباب بازیهای پر زرق و برق و گران قیمت خود لذتی را که ما از بازیهای ساده دوران کودکیمان می بردیم می برند؟ بازیهایی مانند منچ-مار و پله - دوز - یه قل دو قل - اتل متل - تپ تپ خمیر - کلاغ پر - لی لی - ورق بازی - گرگم به هوا-قایم باشک -دبلنا- و ....و.....
play station 3 !!!!!!!!!! Xbox Kinect Wii
من پسرم
من که از گل بهترم
پسرم من پسرم
حرفهای مادرم
نرود از نظرم
در دبستان همه را
محترم میشمرم
از خوشاخلاقی من
هست راضی پدرم
من دخترم
بچهها من دخترم
در خوشزبانی نوبرم
در خانهداری ماهرم
شریک کار مادرم
چهرهی شاد من ببین
شیرین به مثل شکرم
اول –1339
فریدون
فریدون مهربان است
عزیز کودکان است
به نرمی میزند حرف
همیشه خوشزبان است
به هر جا کودکاناند
فریدون در میان است
فریدون نیست ترسو
خودش یک پهلوان است
نمیگوید مگر راست
که حسنش در همان است
فرزندان ایران
ما گلهای خندانیم
فرزندان ایرانیم
ما سرزمین خود را
مانند جان میدانیم
• • •
ما باید دانا باشیم
هوشیار و بینا باشیم
از بهر حفظ ایران
باید توانا باشیم
• • •
آباد باش ای ایران
آزاد باش ای ایران
از ما فرزندان خود
دل شاد باش ای ایران
دوم - 1340
میهن خویش را کنیم آباد
سر زد از پشت ابرها خورشید
باغ و بستان دوباره زیبا شد
فصل سرما و برف و باد گذشت
موقع گردش و تماشا شد
• • •
در چمن بر درخت گل بلبل
وه چه شیرین ترانهای دارد
هست خشنود و شادمان زیرا
وطنی، آشیانهای دارد
• • •
کودکان این زمین و آب و هوا
این درختان که پرگل و زیباست
باغ و بستان و کوه و دشت همه
خانه ما و آشیانهی ماست
• • •
دست به دست هم دهیم به مهر
میهن خویش را کنیم آباد
یار و غمخوار همدگر باشیم
تا بمانیم خرم و آزاد
چهارم – 1341
فروردین ماه گلها
فروردین ماه گلها
دنیا دارد تماشا
اردیبهشت
از سبزه
زیبا میگردد صحرا
خرداد آید پیاپی
میوههای گوارا
• • •
تیر آرد با خود گرما
گرمک میگردد پیدا
مرداد از هندوانه
پر میشود همه جا
شهریور آید انگور
با خوشههای زیبا
• • •
مهر آرد برگریزان
کمکم میبارد باران
آبان انار رنگین
آویزد از درختان
آذر به و خرمالو
پیدا شود فراوان
• • •
دی پرتقال و لیمو
آید خوشرنگ و خوشبو
بهمن برف و یخبندان
آید با سوز از هر سو
اسفند آید بنفشه
سبزه دمد لبجو
فارسی دوم- 1341
چشمک بزن ستاره
شد ابر پاره پاره
چشمک بزن ستاره
کردی دل مرا شاد
تابان شدی دوباره
دیدی که دارمت دوست
کردی به من اشاره
چشمک بزن ستاره
شد ابر پاره پاره
در روز ناپدیدی
شب روشن و سپیدی
در ابرهای تیره
چون نقطهی امیدی
پنهان اگر شوی باز
دیدی مرا، ندیدی
چشمک بزن ستاره
شد ابر پاره پاره
با هر مسافری یار
با دوستان وفادار
شبهای سرد و خاموش
من خوابم و تو بیدار
با نور آسمانی
بر ما شوی پدیدار
چشمک بزن ستاره
شد ابر پاره پاره
دوم - 1344
کتاب
من یار مهربانم
دانا و خوشبیانم
گویم سخن فراوان
با آن که بیزبانم
هر مشکلی که داری
مشکلگشای آنم
پندت دهم فراوان
من یار پند دانم
من دوستی هنرمند
با سود و بیزیانم
از من مباش غافل
من یار مهربانم
فارسی دوم- 1346
درخت
به دست خود درختی مینشانم
به پایش جوی آبی میکشانم
کمی تخم چمن بر روی خاکش
برای یادگاری میفشانم
• • •
درختم کمکم آرد برگ و باری
بسازد بر سر خود شاخساری
چمن روید در آن جا سبز و خرم
شود زیر درختم سبزهزاری
• • •
به تابستان که گرما رو نماید
درختم چتر خود را میگشاید
خنک میسازد آن جا را زسایه
دل هر رهگذر را میرباید
سوم- 1347
این مطلب آخرین بار توسط adame_haji در شنبه 23 اردیبهشت 1391 - 18:53 ، و در مجموع 2 بار ویرایش شده است.
عضو شده در: 2 فروردین 1389 پست: 3473 محل سکونت: IRAN
امتياز: 87705
negar-shtm نوشته است:
نه من به یاد گذشته ها این عکس گذاشتم سوه من تی تاب با طعم بچگی و لذت خوردن این کیک میخااام
تازه اصل تی تاپ هم این شکلی نبود...تقریباً 20 سال پیش تی تاپ های صادراتی و خوشمزه تو جعبه بودند و هرجعبه فکر کنم 10 تا داشت...اونا وحشتناک خوشمزه بودن...عطری داشتن که نگووووووووو....
عضو شده در: 30 آبان 1384 پست: 627 محل سکونت: بسیج یک
امتياز: 16869
این کارت بازی ها رو عاشقشون بودم من
من لینچان کائوچیو از پیتخت لیانشانپو
کوکب خانوم زن شیرده ای بود
بازی آتاری یادش بخیر
کلی خاطره داریم
اون موقع ها بخاطر آتاری تا صبح بیدار میموندیم
الان بخاطر Xbox !!!
اینم یه نمونش
شما یادتون نمیاد، تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن… آب بخوریم
شما یادتون نمیاد، شبا بیشتر از ساعت ۱۲ تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت ۱۲سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد…. سر زد از افق…مهر خاوران !
شما یادتون نمیاد، قبل از شروع برنامه یه مجری میومد اولش شعر می خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام می کرد…آخرشم می گفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت می کنم..
شما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.
شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ
شما یادتون نمیاد، ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.
شما یادتون نمیاد، تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور میزدو میخوند:دِریااااااا موجه کا کا.. دِریا موجه.
شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.
شما یادتون نمیاد، شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میذاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.
شما یادتون نمیاد، سریال آیینه ، دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا میکردند بعد قسمت دوم : زندگی شیرین می شود بود و همه قربون صدقه هم می رفتند. یه قسمتی بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت دیواری اورده بودند. بعد قسمت زندگی شیرین میشود جواد خدایاری و مهین شهابی برای زوج جوان چایی و قند و شکر بردند همه از حسن سلیقه این دو نفر انگشت به دهان موندند و ما باید نتیجه میگرفتیم که چایی بهترین هدیه عروسی می تونه باشه.
شما یادتون نمیاد؛ جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.
شما یادتون نمیاد، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !
شما یادتون نمیاد، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت میکرد و ما هم کلی خر کیف میشدیم..!!!
شما یادتون نمیاد، شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت.
شما یادتون نمیاد، که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو !
شما یادتون نمیاد، پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد !
شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم !
شما یادتون نمیاد، آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی !
شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن
شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن !
شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم !
شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه !
شما یادتون نمیاد، انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه !
شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم رو در مینوشتن: آمدیم نبودید!!
شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !
شما یادتون نمیاد، گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه… بالهاشو زود میبنده… روی گلها میشینه… شعر میخونه، میخنده !
شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد !
شما یادتون نمیاد، که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره.
شما یادتون نمیاد، انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااا….بر جاااا…. کی غایبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اینجااام…
شما یادتون نمیاد، چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر.
شما یادتون نمیاد، توی سریال در پناه تو وقتی بابای مریم سیلی آبداری زد به رامین چقدر خوشحال شدیم!
شما یادتون نمیاد، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!
شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می کرد.
شما یادتون نمیاد، این آواز مُد شده بود پسرا تو کوچه میخوندن: آآآآآی نسیم سحری صبر کن، مارا با خود ببر از کوچه ها،آآآی…
شما یادتون نمیاد، مراد برقی عاشق محبوبه بود، وقتی سریال مراد برقی شروع میشد پرنده تو خیابونها پر نمیزد.
www.goshvare.com | خاطرات مشترک بچگی هامون (يادش بخير)
چه شیطونی هایی می کردیم یادش به خیر یاد کودکی…….و همه بچه های اون موقع…. یاد اون روزا بخیر…
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید