يك شنبه 4 آذر 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » فرهنگستان » نقد و بررسی کتابها و آثار دکترشریعتی

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه 1, 2, 3  بعدی
 نقد و بررسی کتابها و آثار دکترشریعتی « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
Aliabadi
پستتاریخ: دوشنبه 6 آذر 1391 - 04:52    عنوان: نقد و بررسی کتابها و آثار دکترشریعتی پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

نقد و بررسی کتابها و آثار دکتر شریعتی

دوستان عزیز با ایجاد این تایپک نقد و بررسی کتابها و آثار دکتر شریعتی، تلاش بر این است. بشکل بیطرفانه و بدور از هر گونه افراط و تفریطی در حد توان به بررسی و نقد نوشته های ان مرحوم بپردازیم .

لازم است پیشاپیش این نکته را نیز خدمتتان عرض بفرمایم که نقل و قول جملات از روی کتابهای چاپ شده با ذکراسم نشریه و شماره صفحه بیان خواهد شد تا شبهه ای برای خواننده وجود نداشته باشد.
از دوستان عزیز و گرامی نیز یک تقاضا دارم و ان این است که لطفا از کتابهای رسمی چاپ شده ایشان برای نقل و قول استفاده شود. زیرا در اینترنت مطالب بسیاری به اسم ایشان گنجانده شده که نه اسم کتاب نه صفحه ونه اسم ناشر کتاب بیان شده. اینگونه نوشته ها متاسفانه سندیت لازم را ندارند و نمی توان از انها در اینجا استفاده کرد. دوست عزیز سوه چشم سعی می کنم اصل مطلب را بیان کنم.

از شرکت دوستان گرامی در این تایپک پیشاپیش تشکر می کنم.


این مطلب آخرین بار توسط Aliabadi در سه‌شنبه 7 آذر 1391 - 05:11 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
Aliabadi از این تاپیک تشکر میکنم 
mahdiss
پستتاریخ: سه‌شنبه 7 آذر 1391 - 01:18    عنوان: پاسخ به «نقد و بررسی کتابها و آثار دکترشریعتی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

سلام.
اول از همه اینکه من برای کسی حکم صادر نکردم و این فقط یه پیشنهاد کاملا دوستانه بود: «نخوندنش به از خوندنشه».
ثانیا بنده خودم رو در حد نقد کردن کتابهای ایشون نمیدونم. هرچند اگه این تاپیک 3سال پیش ایجاد میشد به شخصه حاضر بودم اولین نفری باشم که نوشته هاش رو با استناد تو این تاپیک بذارم و راجبش حرف بزنیم، حیف که حدود 3 ساله به زحمت تمام تونستم فراموششون کنم. هرچند مضمون خیلیاش تو ذهنم مونده و پاک نمیشه.

در ضمن طرز بیان دکتر شریعتی خیلی خاصه، طوری که اگه شما یه کمی از نوشته هاش رو خونده باشین میتونین جملاتش رو تا حدود زیادی هرجا که میبینید تشخیص بدید.

من خودم زندگی نامه دکتر شریعتی رو فول هستم و میدونم که در راه اسلام خیلی تلاش کرد و چه خدمت هایی به مردمش ارائه کرد ولی خودتون گفتین اون هم انسان است و مثل همه جایزالخطاست شاید این تنها اشتباهش باشه(گفتم شاید). من تا چندسال پیش خودم از طرفدارای دو آتیشه اش بودم. ولی کم کم متوجه شدم ایشون نسبت به همه چیز وسواس فکری داشتند و این وسواس رو به خواننده اش هم با خوندن حرفاش منتقل میکرد(البته به نظر من). من به شخصه با خوندن نوشته هاش به قدری ضررکردم که به خودم این اجازه رو دادم که اینطوری راجع بهشون قضاوت کنم.

خب قبول دارم، خودم که گفتم حرفاش درسته ولی بی خبر بودن ازش خیلی خیلی بهتره.من خودم با عقل ناقصم نوشته هاش رو برداشت میکردم صادقانه میگم نه نقداشو خوندم نه کلاسی آموزشی چیزی دیدم، ولی به نظرم همونی رو که ایشون در نظر داشت برداشت میکردم چون واقعا انقدر تو عمق حرفاش می رفتم و تکرار میکردم و تأمل میکردم. ولی خب بازم خیلی احتمال داره من غلط برداشت کرده باشم. بعدها بهم گفتن باید نقداشو میخوندی یا مثلا نوشته هاش سیر تکاملی داشته(یعنی مثلا ممکنه یه حرفی رو تو جوونیش نوشته باشه که خودش چند سال بعد اونو تحریف کرده) و از این حرفا.
اگه واقعا اینطوره و حرفاش نیاز به تفسیر و تخصص داره، خب چرا اینقد راحت و بدون آگاهی در دسترس عموم قرار میگیره تا یکی مثل من گمراه بشه.

تا حالا فکر کردین که چرا صدا و سیما به اون صورت که آثار بزرگان دیگه مثل شهید مطهری وشهید بهشتی و شهیدچمران و ...رو پخش میکنه اصلا مال ایشون رو پخش نمیکنه، چون با همه اینها فرق میکرد، اصلا یه شخصیت خیلی پیچیده ای داشت که هنوز کسی نتونسته به طور قطعی کشفش کنه . یا حتی خیلی از علما ایشون رو تأیید نمی کنند.

ولی کاش یه چند تا از اون نوشته هاش که به معنای واقعی ویران کننده بود یادم می اومد می نوشتم، خیلی دلم می خواست بدونم شما چه برداشتی می کردین؟!

بله حق با شماست آقای soveh من اون جمله های گلچین شده رو قاطی جمله های دیگه نوشتم ، (بازم میگم قبول دارم خیلی از حرفاش درسته) شاید فکر کردم کسی با خوندن این چند تا جمله نمیره دنبالش یا کسی رو دگرگون نمیکنه یا شاید به خاطر ادبیات زیبایی که گفتم داشت و قابل ستایش بود. دقیقا نمیدونم ، خب هرچی باشه من چند سالی با نوشته هاش زندگی کردم که ای کاش نکرده بودم. مطمئن باشید دیگه نمینویسم.


بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: سه‌شنبه 7 آذر 1391 - 06:31    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

mahdiss دوست عزیز سلام از ما . از صداقت کلام شما یکدنیا تشکر میکنم.

اون نوشته بیان کلی بود و رو به شما نداشت. امیدوارم اسباب ملال خاطر نشده باشم. چون اصلا دوست ندارم کسی رو ناراحت کنم. همه دوستان اینجا برام عزیز و با ارزش و قابل احترام هستند.

من واقعا متاسفم مطالعه این کتابها تجربه خوبی براتون نبوده. مهمترین مسئله اینجا این هستش که انشالله با کار این تایپک روش نقد کردن رو تمرین کنیم و اونو بتدریج یادبگیریم .

کاشکی تو مراکز اموزشی کلاسهای روش نقد کتاب تو همه رشته های علمی گذاشته میشد تا اگر یکی خواست بطور مثال یک کتاب تاریخی یا اجتماعی بخونه یا یک کتاب ادبی و شعر بخونه بدونه روش نقد و بررسی ،روش معاینه مطلب و صحت درک واقعیت یک مطلب چه جوریه؟ دریک کلام علم نقد زدن اموزش داده میشد.

اشنایی با روش نقد به ما کمک می کنه روی کتابی که میخونیم دقت بیشتری بکنیم و غربال کردن رو یاد بگیریم . با فیلتر های مخصوص و غربال بطور مثال ذره طلا رو از خاک و شن و ماسه جدا کنیم.


تحقیق و پژوهش و نقد کردن با کنجکاوی و علاقه به کشف نقاط تاریک ، قانع نبودن به مطالب نویسنده و به عمق رفتن و در خیلی موارد سئوال های زیاد طرح کردن شروع میشه. سئوالات ایجاد شده ما تازه نشون میده ایا مطلب خوانده شده قابل قبول و جامع هستش یا کمبود داره؟

صبر و استقامت یکی از خصوصیت غواصی و تعمق کردن هست که حوصله میخواد .

تحقیق و بررسی و کسب شناخت مثل کار غواس هاست که اول از همه یک موضوع هدف کارشون هستش. غواس وقتی توی اب فرو میره هر چه به عمق اب و کف دریا و به موجودات درون دریا نزدیکتر باشه بهتر میتونه بشناسه. بطور مثال موضوعش مثلا شناخت رفتارهای یک دلفین هستش. ممکنه یک قواص دیگه موضوع کارش شناخت کار صدفها باشه. البته پیش مقدمه اینه غواس از علم زیست شناس و استفاده از ابزار و الات فنی پژوهشی و هرچی که به کارش مربوط میشه سردر بیاره . بعد تازه کارش شروع میشه.

اینجا هم کارمون نقد کتاب هستش اونم با این موضوع تایپک. اگر روش نقد کتاب رو یاد بگیریم میشه خیلی موضوعات دیگه رو با کمک این روش یاد گرفته شده نقد و بررسی کنیم .

با ایجاد این فرصت شاید بتونیم روش نقد کردن رو تمرین کنیم و با تمرین بیشتر در اون مهارت پیدا کنیم . تا وقتی که دست به تمرین و فراگیری نزنیم نمی تونیم پیشرفت کنیم. تمرین کردن ملکه مادر یادگیری هستش.

اگه توی کلاس اول مشق ها رو تمرین نمی کردیم امروز نمیتونستیم چیزی رو بنویسیم. شرط اصلی نقد کردن صداقت هست که شما دارید.

خوندن نقدهای مختلف همیشه خوبه. زیرا ما رو با نقطه نظرهای دیگه اشنا میکنه. تجاربمون رو میبره بالا.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: سه‌شنبه 7 آذر 1391 - 13:01    عنوان: پاسخ به «نقد و بررسی کتابها و آثار دکترشریعتی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

mahdiss, جان اصلاً و ابداً نیت ما محکوم کردن شما و افراد دیگه نیست و همینطور قصد نداریم مچ گیری کنیم. Smiling

منظور بنده این بود که آیا آن زمانی که شما مطالب شریعتی را می نوشتید با نظریات ایشون موافق بودید و الان نیستید؟ که ظاهراً همینطور بوده
و این یک مسأله طبیعیه که انسان در دوره ای از زندگیش دنباله رو یک تفکر و نگرش باشه و پس از چند سال نسبت به راهی که رفته اطمینان خاطر پیدا کنه و یا کلاً مسیرش را تغییر بده.

و شاید بد نباشه که شما از تجربیاتتون صحبت کنید و بگید که تأمل روی کدام یک از صحبت های دکتر شریعتی باعث شده که در حال حاضر نظر شما نسبت به ایشون، این باشه.و چه اتفاقی افتاد که اینطور پشیمون هستید؟
مطمئناً بیان تجربیاتتون میتونه راهگشای بقیه جوونها باشه.

به هرحال ملقب نمودن نویسنده ها و دانشمندان به القاب مختلف چندان جای نگرانی نداره وشاید در آینده نظرات مردم کاملاً متفاوت از الان باشه. همانطور که روزی قصد داشتند گالیله را در آتش بسوزانند اما الان همه به خدمات گالیله واقف هستن.

در کل صحبتهای بنده را در جهت موافقت با دکتر شریعتی ندونید، بدلایل مختلف من نه موافق ایشون هستم و نه مخالف ایشون Smiling
موفق باشید flower
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: سه‌شنبه 7 آذر 1391 - 16:34    عنوان: پاسخ به «نقد و بررسی کتابها و آثار دکترشریعتی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

بله soveh عزیز شما درست حدس زدید تاریخ مصرف نوشته هاش دیگه برام گذشته.

شاید من برای شما چند مثال بزنم براتون خنده دار باشه، پس نمیشه به چند جمله اکتفا کرد. من بیشتر کلیات نوشته هاش و طرز فکرش مدنظرم بود. به نظر من اصلا نیازی نیست آدم به خودش سختی بده و اون چیزا رو بدونه. یه جوری به جهان نگاه میکرد که اصلا خدا از ما اینو نمی خواد.

به هرحال دیگه میلی به یادآوری و نقد مطابشون ندارم. بیشتر از این هم حرفی واسه گفتن ندارم. بنده رو معذور بدارید.
همین بس که دوستان فهمیدند مطالعه باید روی اصول و همراه با آگاهی و دانش موردنیاز باشه تا خدایی نکرده ذهنشون خراب نشه و بیراهه نرن.

شاید به قول شما «من» ظرفیتشو نداشتم. Smiling

بهتره از دوستان دیگه ای که آشنایی دارن بخوایم اونا هم بیان و نظر بدن.

با تشکر
Winking
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: پنج‌شنبه 9 آذر 1391 - 04:45    عنوان: پاسخ به «نقد و بررسی کتابها و آثار دکترشریعتی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

mahdiss دوست عزیز هر جور دوست دارید باشه. چون هیچ اجباری در شرکت توی این تایپک مثل هر تایپک دیگه برای کسی نیست.


نقد و بررسی یک کتاب مختص یک نویسنده خاصی نمیشه . درواقع هر کتابی که میخوانیم باید با نگاه نقادانه بخونیم . وقتی غذا میخوریم روی غذامون دقت داریم و اونو نگاه میکنیم. در مورد مطالعه کردن کتاب هم همینطور هست خواندن غذای روح هستش تازه باید بیشتر دقت کنیم . تا ببینیم چه غذایی رو مصرف میکنیم.


همه تحصیل کرده و پژوهشگرها میدونند وقتی که تحصیل میکنند با نگاه بررسی و نقد مطالعه میکنند. اولا نتایج خوبی بدستشون میرسه .دوما با روش عقلانی نقد و بررسی که یک روش توصیفی تجزیه تحلیل عقلانی هست اشنا میشوند و بعنوان روش کار اونو برای تمام دوره عمر فرا میگرند تا بعد از تحصیل وقتی سر کاری تشریف بردند بدونند در پهنه شغلشان بطور تخصصی چه مشکلاتی رو کشف کرده و در صدد حل و رفع اون باشند. در کل با اگاهی و دانش کافی در بحثی شرکت میکنند. نقد زدن یعنی جدا کردن سکه های اصل طلا از سکه های تقلبی که ظاهر طلایی دارند ولی در واقع ممکنه هست که مسی باشند .یعنی قوه تشخیص که با دقت سرو کار داره.

اگر فارغ التحصیلی این روش رو بلد نباشه درس خوندنشون در حد جزوه خوانی دوره دبیرستان میمونه و پیشرفت کمب خواهد کرد. نقد و بررسی به معنی این نیست از اول نخوانده مطالب یک کتاب رو رد کنیم و بذاریم کنار. چون با این احوال اصلا کار شروع نشه بهتره. وبه این معنی نیست هر مطلبی رو به هر دلیلی بپذیریم. بلکه نقد یعنی میدان استدلال و اموختن محک زدن.


نقد و بررسی یعنی استفاده از روش هرمنیتیک توصیفی تجزیه و تحلیل یک نوشته بخصوص در رشته های انسانی هستش که نویسنده ر درجه اول مد نظر نیست بلکه کار نویسنده و کشف نقاط قوت و نقاط ضعف و نیز بررسی نوع کار مورد اهمیت هستش و اینکه نویسنده چرا و برای چی یک کتابی رو نوشته و دهها سئوال دیگر. در روش نقدو بررسی یاید بیطرفی را حفط کرده و بیشتر توجه بر این باشد که ایا نویسنده برای ادعاهای خود دلائل کافی و مورد قبول بیان کرده یا نه؟


با توجه به صحبت های دوستان می بینم که دو تا موضوع داره بیان میشه.
1. نقد نویسنده
2. نقد کتاب و اثار نویسنده

اگر دوستان اجازه بفرمائید نقطه وزین و قوت گفتگو رو اینجا روی نوشته و کتابها ی این نویسنده قرار داده بشه و در مورد نقد نویسنده یک تایپک جداگانه ایجاد بشه بهتره چون بحث خیلی گسترده و از اصل کار دور می شویم.

نویسنده کتاب کتابهایش را به سه دسته تقسیم میکند:

1. جامعیات
2. اسلامیات
3. کویریات

البته بعد از گذر زمان باید دید ایا دسته بندی های دیگر نیز ممکن است وجود داشته باشد یانه ؟ بعد از بررسی چند کتاب این مطلب کمی بیشتر روشن میشود. دسته ای از مطالب ممکن است بعلت گذر زمان و تحولات دیگر زیاد مورد استفاده نباشد.

کتاب ایی که کم ححم و نثر ان ساده است را انتخاب کردم . این کتاب در باره نقش اجتماعی روشنفکران و یا نخبگان در پیشرفت جامعه نوشته شده است. در این کتاب نویسنده دسته بندی مختلف ای از کارکرد روشنفکران ارائه داده و بر ان نقدهایی زده .بر نوشته او نیز نقدهایی هست.............

کتاب : از کجا اغاز کنیم ؟


این مطلب آخرین بار توسط Aliabadi در پنج‌شنبه 9 آذر 1391 - 08:46 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: پنج‌شنبه 9 آذر 1391 - 08:41    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

استقلال دراندیشه موهبتی است الهی.یکی از وظایف مهم اندیشمندان وروشنفکران حوزه دینی استقلال اندیشه وتوجه و اتکاء تمام به خداوند و توحید است. زیرا آمیزش تفکرات مذهبی با مکاتب مارکسیستی و هر نوع مکاتب ایدئولوژی بیگانه نشانه ای ازعدم استقلال اندیشه رادارد.اگر اندیشمند دینی درحوزه جامعه شناسی ادیان ازتخصص کافی برخوردار باشدباز نیازمند مدد و همکاری علمای علوم الهیات وکمک انهاست تا کیفیت کارش شکل مطلوبی یابد.

اندیشمند دینی علاوه بردارا بودن مدارج اجتهاد، تقوا نیازبه شجاعت( تا با صداقت کامل هران به رفع خطای خویش بپردازند ) ودانش وسیعی در زمینه علوم انسانی از جمله جامعه شناسی و روانشناسی دارند تا بتوانند با کمک این توانمندی ها به ریشه یابی وشناخت و دسته بندی مشکلات جوامع با توجه به اموزه های اصیل دین به تدابیرشفاف، مستقل وکارامدی دست یابند.

دین شناسی وتعمق درمقوله دین نیازبه دانش ،تبحر، تسلط و گذراندن درجات اجتهاد وپژوهش دارد زیرا چنین انسانی دارای تعهد اجتماعی بالا بوده درمقابل سرنوشت دیگر افراد مسئول است.شناخت مقوله دین مربوط به علوم الهیات می شود .درعصرحاضربعلت اهمیت ونقش مذهب و دین در زندگی انسانها جامعه شناسی مذاهب حوزه مهمی را درعلم جامعه شناسی بخود اختصاص داده.

تحولات تاریخی دهه های اخیرنشان دادایدئولوژی ومکتب مارکسیسم حتی به اعتراف دانشمندان جامعه شناس و دیگرعلوم بعلت نواقص ساختاری و کارآمدی موفقیت امیزی نیست و قادربه حل مشکلات جوامع نشد.

تجلیات کاریزمایی یکی از آفت هایی است که ممکن است دامنگیر اندیشمندان شناخته شده ومعروف شود. ولی اندیشمند دینی وروشنفکردینی متعهد غم ازدست دادن تجلیات کاریزمایی را ندارد. زیرا خود را بنده خدا میداند و درراه خدمت به خدا نبایداسیرهیچ بندی و رنگی شودزیراهمه ستایش ها وتحسین ها مخصوص خداست. همان گونه که حضرت ابراهیم (ع) درمقابل خداوند سرتعظیم فرود آورد وبا گذشت تمام حتی ازیگانه فرزندش اسماعیل گرامی اش نیز گذشت. یک اندیشمند دینی اسیرهیچ کمند ستایشی نباید باشد زیرا عارفانه زندگی میکند. اسوه دیگربرای اندیشمند دینی امام علی (ع) و امام حسین (ع) است و می بینیم در بدترین شرایط این دو امام بزرگوارمدافع حقوق مسلمانان بودند ودرراه دین جان خویش راایثار کردند.

مقاله زیر یکی از نمونه نقدهایی است که به نکات جالب توجه ای اشاره نموده که برای بررسی و مطالعه مفید است. چون بنای کاربررسی و نقد است. از نقدهای صاحب نظران دیگر نیز در این موضوع استفاده خواهد شد....... مولف


این مطلب آخرین بار توسط Aliabadi در پنج‌شنبه 9 آذر 1391 - 10:32 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: پنج‌شنبه 9 آذر 1391 - 09:50    عنوان: پاسخ به «نقد و بررسی کتابها و آثار دکترشریعتی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

Aliabadi, جان بسیار ممنونم که وقت گذاشتید.امیدوارم برای علاقمندان مفید واقع بشه.

ایکاش مطالبتون را تقسیم بندی میکردید و در حجم های کم، هرکدام را در یک پست و با فاصله ی زمانی قرار میدادید تا بتونیم همه ی مطالبتون را بخونیم.

وقتی پست ها زیاد میشه و مطالب طولانی میشه، یا فرصت کافی برای خوندن همه ی آنها نیست، یا چشم آدم خسته میشه و نیاز به استراحت داره و وقتی بر میگردیم ممکنه مطلب را گم یا فراموش کنیم.

از شما و بقیه ی دوستان بخاطر افزایش بازدهی پست ها و مطالب خواهش میکنم که پست ها را تا جایی که میتونید کوتاه و مختصر و مفید در تاپیک های مختلف قرار بدید.

Aliabadi, جان مجدداً از لطف و محبت شما به ساوه سرا تشکر میکنم.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: پنج‌شنبه 9 آذر 1391 - 10:38    عنوان: پاسخ به «نقد و بررسی کتابها و آثار دکترشریعتی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

دوست عزیز سوه خواهش میکنم شما لطف زیاد دارید. مقاله را به سه قسمت کردم امیدوارم اینجوری خواندش کمی راحت بشه. ببخشید از اینکه نمی تونستم کوتاه اش کنم.

--------------------------------------




بخش 1 مقاله


تفکر دکتر شریعتی در بوته نقد اندیشه شهید مطهری



منابع مقاله: مجله کیهان فرهنگی » خرداد 1378 - شماره 152، صبوحی، حسین ؛

مطلبی که ملاحظه می کنید بررسی انتقادی بعضی نظریات مرحوم دکتر شریعتی است. نویسنده در این مقاله،اساس را آرا مرحوم استاد مطهری گرفته و بر این پایه به رد افکار مرحوم شریعتی پرداخته است.

کیهان فرهنگی آماده است تا نظرات منطقی دیگر عزیزان را در تائید یا نفی مطالب مذکور در این مقاله درج نماید.

از گذشته های دور در بین مردم مشهور بود، کسی که می خواهد عالم دینی شود باید دود چراغ بخورد و در حجره های نمور و تاریک سال ها به سر برد و از لذات و رفاهی ات دست کشیده و زانو نزد استاد زند و اگر چنانچه هوشی سرشار در حد نوابغ داشته باشد،عالم دینی شود که«نابرده رنج گنج میسر نمی شود»و اگر این عالم دینی ضمیری پاک در حد قریب به عصمت انبیا را در خود ایجاد نمود و از تزکیه و تربیت اخلاق در حد اعلای آن برخوردار بود،صاحب رای و نظر می گردید،که اینان در هر عصری انگشت شمار بودند.

ذات نایافته از هستی بخش

کی تواند که شود هستی بخش

از بدیهیات است که در هر علمی هر کس نمی تواند اظهار نظر کند مگر متخصصان و صاحبان فن در آن علم و این امر چنان روشن است که نیاز به اقامه دلیل و برهان ندارد و خلاف آن را هر انسانی دور از عقل می داند.به عنوان مثال اگر کسی جهت طبابت به قصاب مراجعه نماید،کار او را به مجانین تشبیه کنند.

متاسفانه در این عصر و زمان مشاهده می شود که افرادی بدون هیچگونه تخصص از علوم دینی که بر حسب موضوع آن اشرف علوم است و در نزد پیروان آن دین از قداست خاصی برخوردار است، (به تصویر صفحه مراجعه شود) اظهار نظر و یا به تعبیر دیگر اجتهاد به رای می نمایند و به صرف تخصص در یک رشته از علوم غیر دینی بدون توجه به آرا علما دین در آن زمینه نظریات برخی از دانشمندان که بعضا لائیک بوده را به اسم دین به خورد مردم می دهند.در حالی که اگر شخصی درباره کوچک ترین مساله طب اظهار نظر کند،از او خواهند پرسید مگر شما طبیب هستید؟

هر چند که در بعضی موارد به نظر می رسد که غرض ورزی نبوده و صرفا از روی بی اطلاعی نسبت به متون اصیل دینی است،لکن باید توجه داشت که بدعت در دین از همین امر آغاز گشته و خدای ناکرده عواقب جبران ناپذیری دربر خواهد داشت و این اظهار نظرهای غیرمسئولانه عامل انحراف فکری بسیاری از مسلمانان می گردد.علما دین در طول تاریخ

(صفحه 13)

همواره با اینگونه موارد برخورد نموده و حتی از نثار جان خویش دریغ ننموده اند.

در تاریخ اسلام اول کسی که در دین التقاط ایجاد نمود،چندان مشخص نیست ولی آنچه مسلم است،آن که یکی از اموری که وقت شریف ائمه را مصروف داشته است،مبارزه با این انحرافات و کسانی است که در مقابل نص،اجتهاد به رای می نمودند و همواره در تلاش برای معرفی اسلام ناب محمدی به مردم بوده اند.در زمان معاصر با روی کار آمدن مکاتب متنوع بشری عده ای از روشنفکران جذب ظاهر فریبنده و شعارهای این مکاتب گردیده و آن ها را سخنی تازه دانسته،گفته های آنان را با معارف دینی التقاط نموده تا به خیال خودشان دین را از کهنه پرستی نجات داده و تجددگرایی را رواج دهند.

از جمله کسانی که در معارف دینی التقاط ایجاد نموده و در آثار متعددشان نیز مشهود است دکتر علی شریعتی یکی از روشنفکران معاصر می باشد در این مقاله برآنیم تا آثار ایشان را به استناد نظریات استاد شهید مرتضی مطهری نقد و بررسی نماییم.

روال ما در این مقاله بر آن است که از کتاب«جامعه و تاریخ»شهید بزرگوار حضرت آیت اللّه مطهری به عنوان محکی برای نقد افکار دکتر علی شریعتی استفاده شود.لازم به ذکر است از آنجاییکه رشته تخصصی دکتر شریعتی جامعه شناسی بود و آثار باقیمانده از ایشان در زمینه جامعه شناسی و فلسفه و تاریخ است،بنابراین آنچه که به عنوان نظریات شهید مطهری ارائه می گردد،دیدگاه اسلام در مورد جامعه و تاریخ می باشد.پیرامون اهمیت این موضوع ایشان می فرمایند:«نوع شناخت یک مکتب از جامعه و از تاریخ و طرز برداشت آن از این دو،نقش تعیین کننده ای در ایدئولوژی آن مکتب دارد.از این رو ضرورت دارد در متن جهان بینی اسلامی،طرز نگرش اسلام به جامعه و تاریخ روشن گردد.»(1)

موضوع جامعه و تاریخ از زمان ظهور مکتب مارکسیسم مطرح شد.متاسفانه برخی از روشنفکران به گمان اینکه دین در این مورد سکوت کرده و یا آنچه که مارکس و همفکرانش گفته اند منطبق با متون دینی است،به تطبیق آیات قرآن با نظریه ماتریالیستی مارکسیسم پیرامون جامعه و تاریخ پرداخته و کلا نظریات فلسفه تاریخ را مبتنی بر مادیات تاریخی بنا نهادند و نظریات جامعه شناسی را بر اساس زیربنا بودن اقتصاد تبیین نموده اند؛هر چند که در آثار دکتر شریعتی تناقضات بسیار دیده می شود،در برخی از موارد منکر این نوع برداشت است ولی در بسیاری از موارد در تحلیل و بررسی آیات قرآن و حوادث تاریخی نقض آن ادعا دیده می شود که به بعضی از آن موارد استناد خواهد شد.

جهت اینکه با نظر اسلام پیرامون جامعه و تاریخ آشنا شویم،در ابتدا نظر استاد مطهری را پیرامون جامعه مطرح می نماییم.در این مورد شهید مطهری در بیان نظریات مختلف درباره جبر یا اختیار فرد در جامعه در برداشت از قرآن کریم چنین می فرماید:«قرآن کریم در عین اینکه برای جامعه طبیعت و شخصیت و عینیت و نیرو و حیات و مرگ و اجل و وجدان و طاعت و عصیان قائل است،صریحا فرد را از نظر امکان سرپیچی از فرمان جامعه توانا می داند.تکیه قرآن بر آن چیزی است که آنرا«فطرة الله»می نامد.در سوره نسا آیه 97 درباره گروهی که خود را عذری برای ترک مسؤولیتهای فطری خود می شمردند و در واقع،خود را در برابر جامعه خود مجبور قلمداد می کردند،می فرماید:«بهیچوجه عذر آن ها پذیرفته نیست،زیرا حداقل امکان مهاجرت از آن جو اجتماعی و رساندن خود به جو اجتماعی دیگر وجود داشت.در جای دیگر نیز می گوید:

یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم.«ای اهل ایمان خود را باشید، خود را نگهدارید،هرگز گمراهی دیگران (بالاجبار)سبب گمراهی شما نمی شود.»

در آیه معروف«ذر»که اشاره به فطرت انسانی است،پس از آنکه می فرماید خداوند پیمان توحید را در نهاد مردم قرار داده است،می گوید:برای اینکه بعدها نگویید همانا پدران ما مشرک بوده اند و ما چاره ای نداشتیم و مجبور بودیم که بر سنت پدران خود باقی باشیم.با چنین فطرت خدادادی هیچگونه اجباری در کار نیست.»(2)

ایشان در تقسیمات و قطب بندی های اجتماعی چنین می فرماید:«جامعه در عین اینکه از نوعی وحدت برخوردار است،در درون خود به گروه ها و طبقات و اصناف مختلف و احیانا متضاد منقسم می گردد.و یا لااقل بعضی جامعه ها چنیناند،و

(صفحه 14)

ممکن است جامعه در عین وحدت،در درون خود به قطب های متخالف و احیانا متضاد منقسم می گردد.


پس جامعه وحدتی دارد در عین کثرت و کثرتی دارد در عین وحدت.به اصطلاح حکمای اسلامی،بر جامعه ها نوعی وحدت در کثرت و کثرت در وحدت حکمفرماست.در اینجا دو نظریه وجود دارد.یکی نظریه مبتنی بر مادیت تاریخی و تضاد دیالکتیکی.بنابراین نظریه که بعدها درباره اش سخن خواهم گفت،این جهت تابع اصل مالکیت است،در جامعه هایی که مالکیت خصوصی وجود ندارد،مانند جامعه اشتراکی اولیه و یا جامعه های اشتراکی که در آینده تاریخ تحقق خواهند یافت،اساسا جامعه یک قطبی است و اما در جامعه هایی که بر آن ها مالکیت خصوصی حکمفرماست لزوما دو قطبی است، پس جامعه یا یک قطبی است و یا دو قطبی،شق سوم ندارد،در جامعه های دو قطبی،انسان ها تقسیم می شوند به انسان های استثمارگر و انسان های استثمار شده،و جز دو اردو و دو گروه حاکم و محکوم گروهی وجود ندارد.سایر شؤون جامعه از فلسفه و اخلاق و مذهب و هنر نیز همین رنگ را پیدا می کند،یعنی مثلا دو گونه فلسفه و اخلاق و مذهب و غیره بر جامعه حاکم است که هر کدام رنگ طبقه اقتصادی خاصی را دارد،و اگر فرضا یک فلسفه و یا یک مذهب و یا یک اخلاق حاکم باشد،باز هم رنگ یکی از دو طبقه را دارد که احیانا بر طبقه دیگر تحمیل شده است اما فلسفه یا هنر یا مذهب یا اخلاق طبقه اقتصادی و بی رنگ امکان وجود ندارد.

نظریه دیگر این است که تک قطبی یا چند قطبی بودن جامعه وابسته به اصل مالکیت نیست،علل و عوامل فرهنگی و اجتماعی و نژادی و ایدئولوژیکی نیز می تواند منشأ چند قطبی شدن جامعه گردد.مخصوصا علل فرهنگی و ایدئولوژیکی می تواند نقش اساسی داشته باشد و جامعه را نه به دو قطب که به چند قطب احیانا متضاد تجزیه نماید،همچنان که قادر است جامعه را به صورت تک قطبی درآورد بدون آنکه الزاما اصل مالکیت ملغی شده باشد.

اکنون ببینیم برداشت قرآن درباره کثرت جامعه چه برداشتی است؟آیا کثرت و اخلاق را می پذیرد یا نمی پذیرد؟و اگر می پذیرد دیدگاه قرآن از قطبی شدن جامعه دیدگاه دو قطبی است و آنهم بر اساس مالکیت و استثمار یا به گونه ای دیگر است؟

به نظر می رسد استخراج لغات اجتماعی قرآن و تعیین نقطه نظر قرآن در مفهوم این لغات بهترین راه،و لااقل راه خوبی برای بدست آوردن نظر قرآن باشد لغات اجتماعی قرآن دوگونه اند بعضی از لغات اجتماعی مربوط به یک پدیده اجتماعی است مثل:ملت،شریعت،شرعة،منهاج، سنت و امثال این ها.این لغات از محل بحث ما خارج است.ولی یک عده لغات است که وجهه نظر قرآن را می تواند مشخص کند مانند:قوم، امت،ناس،شعوب،قبائل،رسول،نبی،امام،مؤمن،کافر،منافق،مشرک،مذبذب،مهاجر،مجاهد،صدیق،شهید،

متقی،صالح،مصلح، مفسد،آمر به معروف،ناهی از منکر،عالم، ناصح،ظالم،خلیفه،ربانی،ربی،کاهن، رهبان،اجبار،جبار،عالی،مستعلی،مستکبر،مستضعف،مسرف،مترف،طاغوت،ملا،ملوک،غنی،فقیر،مملوک،مالک،حر،عبد، رب،و...

البته لغاتی دیگر به ظاهر مشابه وجود دارد مانند:مصلی،مخلص،صادق،منفق، مستغفر،تائب،عابد،حامد و امثال این ها،اما این لغات صرفا به عنوان بیان یک سلسله«افعال»ذکر شده اند نه به عنوان سلسله گروه ها.از اینرو در این لغات احتمال اینکه بیانگر گروه ها و تقسیمات و قطب های اجتماعی باشند،نمی رود.لازم است آیاتی که لغات دسته اول را ذکر کرده اند،خصوصا آنچه مربوط به جهت گیری های اجتماعی است، مورد بررسی و مطالعه دقیق قرار گیرد تا روشن گردد همه این ها را در دو گروه می توان جای داد و یا در گروه های متعدد باید قرار داده شوند و اگر فرضا همه این ها در دو گروه جا داده می شوند مشخصه اصلی آن دو گروه چیست؟مثلا آیا می شود همه آن ها را دو گروه مؤمن و کافر که مشتمل بر جهت گیری های اعتقادی است،و یا در دو گروه غنی و فقیر که نمایانگر وضع اقتصادی است طبقه بندی کرد؟...[/color][/size]


این مطلب آخرین بار توسط Aliabadi در پنج‌شنبه 9 آذر 1391 - 10:46 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: پنج‌شنبه 9 آذر 1391 - 10:39    عنوان: پاسخ به «نقد و بررسی کتابها و آثار دکترشریعتی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

بخش ب مقاله

برخی مدعی هستند که برداشت قرآن از جامعه برداشت دو قطبی است.از نظر قرآن جامعه در مرتبه اول به قطب مسلط و حاکم و بهره کش و قطب محروم و بهره ده و به اسارت گرفته شده تقسیم می شود؛قطب حاکم همان است که قرآن از آنها به«مستکبرین»تعبیر می کند و قطب محکوم آنان هستند که قرآن آنان را«مستضعفین» می خواند،...از نظر قرآن کافران،منافقان، مشرکان،فاسدان،فاسقان،ظالمان از میان گروه هایی برمی خیزند که قرآن آنان را«مترف» «مسرف»«ملا»«ملوک»و«مستکبر»امثال اینها می خواند،امکان ندارد این گروه ها از طبقه مخالف برخیزند،همچنان که پیامبران، رسولان،امامان،صدیقان،شهیدان، مجاهدان،مهاجران،مؤمنان،از طبقه مخالف برخیزند،و امکان ندارد از طبقه مقابل برخیزند...خلاصه به عقیده این افراد،قرآن این نظریه را که آنچه انسان را می سازد و گروهش را مشخص می کند و به او جهت می دهد و به او جهت می دهد و پایگاه فکری و اخلاقی و مذهبی و ایدئولوژیکی او را تعیین می کند،وضع معاش است،تأیید می کند و مجموعا از آیات قرآن برمی آید که تعلیمات خویش را بر این پایه نهاده است.این نظریه در حقیقت برداشتی مادی از انسان و جامعه است.بدون شک قرآن تکیه خاصی روی پایگاه اجتماعی افراد دارد ولی آیا بدین معنی است که قرآن همه تقسیم ها و قطب بندی ها را با این ملاک توجیه می کند؟از نظر ما این نوع برداشت از جامعه با برداشت اسلام از انسان و جهان و جامعه منطبق نیست و از این مطالعه سطحی در مسایل قرآنی ناشی شده است.(3)

این بود نظریه شهید مطهری پیرامون جامعه و تحلیل و تبیین نظر کسانی که برداشت غلطی از قرآن در زمینه جامعه شناسی و وفلسفه تاریخ دارند. در توضیح این مطالب باید گفت،متکلمین اسلامی در دفاع از اصول اعتقادی اسلام یعنی توحید و نبوت و معاد در مقابل منکرین آن پرداخته و متکلمین شیعی نیز آنچه در خدمات خویش مصروف داشته اند،پیرامون دفاع از اصول اعتقادی شیعه بوده است.

پیش از ظهور مارکسیسم موضوع جامعه و تاریخ موضوعیت نداشته که متکلمین و علما اسلامی به طور مستقل و مشروح اظهار نظر نمایند،از آنجایی که اصل و اساس نظریات مارکس بر پایه این دو اصل(جامعه و تاریخ)بود.برخی مانند دکتر علی شریعتی به جهت عدم آشنایی نسبت به متون دینی با انگیزه ایجاد شور و هیجان در بین جوانان به تطبیق اصول مارکسیسمی یعنی مادیت تاریخی و توجیه پایگاه طبقات اجتماعی،تحلیل تاریخ اسلام و شخصیت های اسلامی پرداختند.غافل از اینکه در اسلام اصلی وجود دارد به نام فطرت که به تعبیر استاد شهید مطهری«ام المعارف اسلامی»است و

(صفحه 15)

همانگونه که خود قرآن فرموده است اکثریت مردم از آن غافلند «اکثرهم لا یعلمون» و پیامبر گرامی اسلام(ص)فرمودند:«کل مولود یولد علی الفطرة» تمام برداشت سو امثال دکتر شریعتی بر اساس غفلت از این اصل مهم اسلامی بوده است. بر اساس همین اصل است که بنای مادیت تاریخی فرو می ریزد و انسان در طبقه اجتماعی خویش مجبور نیست و می تواند بر علیه نظام طبقاتی خویش قیام کند اینجا است که استاد شهید علامه مطهری به وظیفه دینی خویش عمل نموده و به عنوان یک متکلم اسلامی مبرز به دفاع از نظریات اسلام پیرامون این دو اصل یعنی جامعه و تاریخ پرداخت و اثر ارزنده ای از خود باقی گذارد.

حال به نظریات دکتر علی شریعتی و نقد آن از آثار شهید مطهری توجه کنیم.دکتر شریعتی در کتاب«بازگشت»چنین می گوید:«من از طایفه خودم حرف می زنم...طایفه مردم«و اگر بخواهیم به زبان قرآن حرف بزنیم باید بگوییم،طایفه«ناس» در برابر دیگر طوایف«ملا و مترفین»طوایف «فرعون و قارون و بلعم باعور»سپس در پاورقی همین صفحه در توضیح این مطالب چنین گوید: «در جامعه شناسی قرآن،که یک جامعه شناسی صریح طبقاتی است:جامعه طبقه دائمی است، سه طبقه که«طبقه مرکب حاکمه»را می سازند،در سه سمبل نشان داده شده اند.فرعون؛قدرت حاکمه سیاسی،قارون؛قدرت حاکمه اقتصادی بلعم باعور؛قدرت حاکمه مذهبی و فکری و طبقه محکوم:ناس(توده عیال)،الله،پیغمبران وابسته به این طبقه اند.در برابر این سه طایفه،این سه تن،فرعون و قارون و بلعم همان سه نماینده شهر کور نیستند که در نمایشنامه روبرمل به نام «سزیف و مرگ»نزد سزیف آمده اند.(4)

در کتاب اسلام شناسی در تفسیر داستان هابیل و قابیل،چنین آمده است:«در این مکتب فلسفه تاریخ بر اساس یک جبر علمی است،یک جریان پیوسته و همچون انسان،یک تضاد دیالکتیکی... جنگ هابیل و قابیل جنگ دو جبهه متضاد در تاریخ است.بر اساس دیالکتیک تاریخ،بنابراین،تاریخ نیز،همچون انسان،یک حرکت دیالکتیک دارد. این تضاد هم از اینجا شروع می شود که قابیل(به نظر من،نماینده نظام کشاورزی و مالکیت انحصاری و فردی)هابیل(به نظر من،نماینده اصل دامداری و دوره اشتراک اولیه پیش از مالکیت) را می کشد.بعد از این جنگ دائمی تاریخ آغاز می شود.سراسر تاریخ صحنه نبرد میان جناح قابیل قاتل و هابیل مقتول است،جناح حاکم و محکوم» (5)و بعد چنین نتیجه گیری می کنند:«جناح هابیل جناح مستضعف محکوم است یعنی مردم،که قتیل تاریخند و اسیر نظام قابیل که نظام مالکیت حاکم بر جامعه های بشری است.»(6)

«این دو ملاک زیربنای هابیلی و قابیلی جامعه را به دو قطب تقسیم می کنند:1-«قطب قابیلی»، حاکم«ملک،مالک،ملا»2-«قطب هابیلی،» محکوم«خدا-مردم»در برابر آن طبقه سه گانه «ملک،مالک،ملا»طبقه مردم(ناس)قرار دارد. هر دو در طول تاریخ بر ضد هم و در برابر هم.الله در این جامعه طبقاتی،در صف«ناس»است،به گونه ای که در قرآن،هرگاه جامعه مطرح است الله و الناس مترادف هم می آیند7

علامه شهید مطهری در این باره می فرمایند: «اینکه گفته شد قرآن جامعه را به دو قطب مادی و دو قطب معنوی تقسیم کرده و این دو قطب با یکدیگر متطابقند،یعنی از نظر قرآن کافران، مشرکان،منافقان،فاسقان،مفسدان همان ملا و مستکبران و جبارانند و برعکس،مؤمنان، موحدان،صالحان،شهیدان-همان طبقه مستضعفان و محرومانند و جبهه گیری کافران و مؤمنان انعکاسی از جبهه گیری زیربنایی استضعافگران و مستضعفان است،دروغ محض است.هرگز چنین تطابقی از قرآن استفاده نمی شود،بلکه عدم تطابق استفاده می شود.قرآن در درس های تاریخی خود،مؤمنان را ارائه می دهد که از طبق ملا و مستکبر برخاسته و علیه آن طبقه و ارزش های آن طبقه شوریده اند.(8)ایشان سپس به عنوان نمونه از مؤمن آل فرعون،زن فرعون، سحره فرعون،اساسا قیام شخص موسی و رسول اکرم(ص)یاد می کنند.

در ادامه همین مطالب می فرمایند:«مبانی قرآن درباره هویت تاریخ با مبانی ماتریالیسم تاریخی متفاوت است.از نظر قرآن روح اصالت دارد و ماده هیچگونه تقدمی بر روح ندارد...قرآن به حکم اینکه به اصالت فطرت قائل است و در درون هر انسانی حتی انسان های مسخ شده ای مانند فرعون،یک انسان بالفطره که در بند کشیده شده سراغ دارد.دکتر شریعتی در تمام آثار خود هر کجا که کلمه ناس را به کار برده،به عنوان توده مردم در مقابل طبقه حاکم دانسته اند.به عنوان نمونه مواردی را یادآور می شویم:

«به تعبیر قرآن،یک توده اکثریت وجود دارد که اسمش(ناس)است،و یک قطب ضد این مردم، آن قطب ضد مردم که حاکم بر مردم در تاریخ بوده اند و سرنوشت تاریخ بشری و جامعه بشری در اختیار آن بوده.»(9)

در کتاب ما و اقبال:توده مردم(ناس)(10) توده های مردم(ناس)(11)و توده های بشری (ناس)(12)در کتاب بازگشت:ناس(مردم، توده های بشری)(13)

همچنین در کتاب ما و اقبال آمده است:«اسلام جهت ضد اشرافی دارد.دین مردم(ناس)است. با طبقات حاکم سر مبارزه ای آشتی ناپذیر دارد.با ملا(کله گنده ها)با مترف(شکم گنده ها)و حتی با طبقه روحانیون(احبار و رهبان)که در همه جامعه ها و ادیان گذشته یکی از طبقات حاکمه بوده اند.»(14)

استاد شهید حضرت آیت الله مطهری در این باره می فرمایند:«اینکه گفته شد که مخاطب قرآن ناس است و ناس مساوی است با توده محروم، پس مخاطب اسلام طبقه محروم است و ایدئولوژی اسلامی ایدئولوژی طبقه محروم است و اسلام پیروان خود را و سربازان خود را منحصرا از طبقه محروم می گیرد،نیز غلط است.البته مخاطب اسلام ناس است ولی ناس یعنی انسان ها، یعنی عموم مردم،هیچ کتاب لغتی و هیچ عرف عرب زبانی ناس را به معنی توده مردم نگرفته و مفهوم طبقه در آن نگنجانیده است.قرآن می گوید: «لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا»یعنی«برای خدا بر مردم مستطیع است که حج کنند.»آیا معنی دارد که مقصود توده محروم (به تصویر صفحه مراجعه شود) باشد؟و همچنین خطابات «یایی ها الناس» که در قرآن فراوان آمده و در هیچ کدام مقصود توده محروم نیست و عموم مردم است.عمومیت خطابات قرآن نیز از نظریه فطرت که در قرآن مطرح است،سرچشمه می گیرد.»(15)

در مورد پایگاه طبقاتی و اجتماعی پیامبران، دکتر شریعتی دچار اشتباه شده و در تحلیل جامعه شناسی خود در رابطه با پیامبران اینچنین آورده است:«پیغمبر ما یکی از پیغمبران اسلام است،یعنی پیغمبران همیشه از متن مردم ستمدیده برمی خاستند و تنها پیغمبرانی هستند که همه شان،تمام سلسله انبیا به توده محروم وابسته هستند،همه چوپانند،به قول شخص پیغمبر و به شهادت تاریخ و کارگران صنعتی محروم هستند که در تاریخ این ها از چوپان هم محروم تر بوده اند،هم علیه ملا و مترف و راهب قیام می کنند.»(16)

در کتاب«اسلام شناسی»اینچنین گفته اند: «تصادفی نیست که پیامبران توحید از متن مردم، از میانمی هایند،نه از میان زبده ها،زیرا زبده ها یا از جز روحانیون بودند،و یا جز اشراف و سرمایه داران تاریخ،و یا جز شاهزادگان و

(صفحه 16)

سرداران و سردمداران تاریخ...و تصادفی نیست که تمام رهبران نظام انقلابی توحید، چوپانان،کارگزاران و پیشه وران بوده اند،که از متن محروم،یعنی قربانی ترین قربانیان»(17)

در قرآن که تکیه می شود که «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم» امیین توده های امی جامعه هستند و در قرآن تکیه می شود که از خود مردم پیامبرانی فرستاده شده است،پیامبران ابراهیمی هستند که از متن مردم برخاسته شده اند.اینجا مقصود این نیست که این پیامبران فرشته نبوده اند یا قوای مجرد نبوده اند و از انسان هایند،نه،از «ناس»یعنی از متن توده بوده اند،از طبقات خاص و خواص و زبده ها و برگزیده ها نبوده اند»(18)

«برجسته ترین و سازنده ترین پیشوایان و طراحان و پیام آوران ایدئولوژی پیامبرانند که به تصریح قرآن و با تأثیر تاریخ،از میان توده برخاسته اند،به عقیده من صفت«امی»برای پیامبر اسلام بدین معنی است،یعنی کسی که«امتی»است،از «امیون»است،نه از حکما و علما و شعرا و امرا و...نه از متن«امت».(19)

استاد شهید مرتضی مطهری در این مورد چنین می فرمایند:«اینکه گفته شد قرآن مدعی است که رهبران،پیامبران،پیشتازان،شهیدان منحصرا از میان مستضعفان برمی خیزند،اشتباه دیگری است در مورد قرآن،قرآن هرگز چنین سخنی نگفته است.استدلال به آیه«هو الذی بعث فی الامیین...»

که ادعا شده پیامبران از میان «امت»برخاسته و امت مساوی است با توده مردم،مضحک است.«امیین»جمع«امی»است که به معنی درس ناخوانده است و«امی»منصوب به«ام»است نه«امت»و تازه«امت»یعنی جامع که مرکب است از گروه ها و احیانا از طبقات مختلف و به هیچ وجه به معنی توده مردم نیست.»(20)

دکتر شریعتی در برداشت از قرآن پیرامون فلسفه تاریخ دچار اشتباهی دیگر نیز شده است و در مورد آیه استضعاف چنین گوید.«هدف نهائی اسلام استقرار عدالت و برابری جهانی است

لیقوم الناس بالقسط

فلسفه تاریخ اسلام پیروزی قطعی و مقدر تودم محکوم و مردم اسیر و ضعیف جهان و حکومت آنان بر روی زمین است:

«و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین»(القصص،5)(21)

در کتاب اسلام شناسی چنین آورده اند:«استقرار قسط است و عدل که جبرا تاریخ به آنجا خواهد رفت و به شکل یک انقلاب جهانی و انتقام تاریخی و طبقاتی،قطعا در سراسر زندگی بشر گسترش خواهد یافت و نوید خداوند خواهد رسید که گفت:«اراده کرده ایم تا بر کسانی که بر زمین به بیچارگی و ضعف گرفته شده اند،منت بگذاریم که آنان را رهبران مردم قرار دهیم و وارثان زمین»(22)
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: پنج‌شنبه 9 آذر 1391 - 10:44    عنوان: پاسخ به «نقد و بررسی کتابها و آثار دکترشریعتی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

بخش سوم مقاله

در این مورد شهید بزرگوار آیت الله مطهری چنین می فرمایند«آنچه در مورد استضعاف گفته شد قابل قبول نیست.چرا؟برای اینکه اولا قرآن در آیات دیگر خود با صراحت تمام سرانجام و سرنوشت تاریخ که ضمنا بستر تکامل تاریخ را نیز توضیح می دهد،به صورت و شکل دیگر بیان کرده است و آن آیات مفاد این آیه را بر فرض اینکه مفادش آن باشد که گفته شد توضیح می دهد و تفسیر می کند و مشروط می نماید و ثانیا بر خلاف آنچه رایج و معمول است اساسا آیه استضعاف هیچ اصل کلی بیان نکرده تا در مقام مقایسه با آیاتی که در این زمینه آمده نیازی به تفسیر و توضیح و احیانا مشروط شدن داشته باشد،این آیه مرتبط است به آیه پیش و آیه بعد از خودش،با توجه به آن دو آیه روشن می شود که این آیه در مقام بیان اصل کلی به گونه ای که به آن استدلال شده نیست.(23) ایشان سپس در مورد دلیل اول به آیات 55 سوره نور و 128 اعراف و 105 انبیا استناد می نمایند و در مورد دلیل دوم به تفصیل آیه پرداخته اند که جهت جلوگیری از اطاله کلام به آن نمی پردازیم.

حال می پردازیم به برخی از نظریات دکتر شریعتی که بیانگر اعتقاد به مادیت تاریخی است و پس از آن ریشه اصلی اینگونه برداشت ها از دیدگاه شهید مطهری را بازگو خواهیم کرد.

دکتر شریعتی چنین می گوید:«اقتصاد اصل است،معاد از آن جامعه ای است که معاش دارد (پیغمبر)کسی که نان ندارد گرسنه است باید با شمشیر برهنه بر همه بشورد،زیرا همه مسؤول گرسنگی اویند(ابوذر)»(24)

«ابوذر کیست؟یک انقلابی بزرگ، ضد اشرافیت،ضد استبداد،ضد سرمایه داری (کنز)و ضد فقر و تبعیض کسی که بهتر از پروردن سخن می گوید،هدف این است که این مردم آگاه شوند،همه بدانند که مذهب آن نیست که به آن ها خورانده اند و برای استحمارشان ساخته اند،هم بدانند که زندگی این نیست که این ها دارند.هدف این است که این پیام او را به همین مردم برسانیم که:در شگفتیم از کسی که در خانه اش نان نمی یابد و با شمشیر برهنه اش بر همه مردم نمی شورد»(25)

«اختیار انسان این است که جبر تاریخ را کشف کند و همراهش حرکت نماید تا خودش را نجات دهد،و یا در برابرش بایستد و خود را نابود کند»(26)

ایشان پس از توضیح فلسفه تاریخ مارکسیسم به عنوان نظریه خودشان چنین می گویند:«مالکیت زیربنا است.من یک نظر خاصی در اینجا دارم و آن این است که اصولا زیربنا دو تا بیشتر نیست. آنهم نه بورژاوازی است،نه فئودالیته،نه کاپیتالیسم،نه ماشینیسم،نه سرواژی،نه برده داری،زیربنا،یعنی آنچه که تمام نظام اجتماعی رویش سوار می شود و استخوان بندی اساسی اجتماع-استراکتور-است دو تا است،نه شش هفت تا یکی«مالکیت انحصاری»است و یکی«مالکیت اجتماعی»...مالکیت که انحصاری می شود جامعه را به دو قطب متضاد اقتصادی تقسیم می کند و رابطه این دو قطب متضاد اقتصادی بر حسب تحول و جامعه تحقق پیدا می کند.حقوق،طرز تفکر و علم تغییر پیدا می کند،این ها همه هست،اما برحسب جبر تاریخ و تحول تاریخ بینش و تفکر و فرهنگ تغییر پیدا می کند.اما زیربنا و عامل اساسی شکل مالکیت است.(27)

استاد شهید علامه مطهری می فرمایند:«فکر می کنم ریشه اصلی گرایش پاره ای از روشنفکران مسلمان به مادیت تاریخی دو چیز است.یکی همین که پنداشته اند،اگر بخواهند فرهنگ اسلامی را فرهنگ انقلابی بدانند،و یا اگر بخواهند برای اسلام فرهنگ انقلابی دست و پا کنند،گریزی از گرایش به مادیت تاریخی نیست. باقی سخنان که مدعی می شوند شناخت قرآنی ما به ما چنین الهام می کند،بازتاب شناخت ما از قرآن چنان است،از آیه استضعاف اینگونه اثبات کرده ایم،همه بهانه و توجیهی است برای این پیش اندیشه...لهذا از ابوذر بزرگ،ابوذر حکیم، ابوذر خداپرست،ابوذر مخلص،ابوذر آمر به معروف و ناهی از منکر،ابوذر مجاهد فی سبیل الله،یک«ابوذر شکم»و«ابوذر عقده ای» ساخته اند،که گرسنگی را خوب احساس می کرده و به خاطر گرسنگی خودش،شمشیر کشیدن و افتادن به جان همه مردم را روا و بلکه لازم و واجب می شمرده است.

ریشه اصلی دیگر این اشتباه را در رابطه اسلام با جهت گیری اجتماعیش باید جستجو کرد.این روشنفکران به وضوح مشاهده کرده اند که در تفسیر تاریخی قرآن از نهضت های پیامبران یک جهت گیری نیرومند از ناحیه آنها به سود مستضعفان مشاهده می شود،و از طرف دیگر اصل«تطابق میان جهتگیری و خاستگاه»و به تعبیر دیگر«اصل تطابق میان پایگاه اجتماعی و اقتصادی و علمی»که اصل مارکسیستی است.از نظر دین روشنفکران خدشه ناپذیر تلقی شده و نتوانسته اند خلاف آنرا تصور کنند،در مجموع چنین به نتیجه گیری پرداخته اند که چون قرآن جهت گیری نهضت های مقدس و پیش برنده را به وضوح به سود مستضعفان و در جهت تأمین حقوق و آزادی های آنها می داند،پس از نظر قرآن خواستگاه همه نهضت های مقدس و پیش برنده طبقه محروم و غارت شده و مستضعف بوده است،پس از نظر قرآن،تاریخ هویت مادی و اقتصادی دارد و اقتصاد«زیربنا است.از آنچه تاکنون گفته ایم روشن شد که نظر به اینکه قرآن به اصل فطرت قائل است و به منطقی در زندگی انسان قائل است که منطق فطرت باید نامیده شود»(28)

دکتر شریعتی در مورد خواستگاه مذهب در نقد نظریه مارکس دچار اشتباهی بزرگ شده اند که این مطلب در آثار ایشان بسیار مشهود است،و سر بی حرمتی به برخی از علما و مفاخر دین و تقدیس و تکریم علما غیر مسلمانان و یا برداشت غلط از قرآن و تفسیر و تحلیل اشتباه از رویدادهای تاریخی از جانب ایشان به همین علت است و آن عدم توجه به اصل فطرت در دعوت انبیا به خدای

(صفحه 17)

(به تصویر صفحه مراجعه شود) تبارک و تعالی است،این اشتباه را در عناوین مذهب علیه مذهب-تشیع علوی و صفوی، اسلام شناسی،دربرداشت از قصص قرآن خصوصا سرگذشت هابیل و قابیل می توان دید. جهت رعایت اختصار و اجمال فقط به یکی دو نمونه بسنده می کنیم.

«شرک مذهب است،مذهب حاکم بر تاریخ، آری،تریاک مردم!و توحید مذهب محکوم تاریخ،خون مردم»(29)

«مذاهب موجود،مذاهب حاکم بر تاریخ، همواره بی استثنا ابزار طبقه حاکم بوده اند»(30)

«و این است که جنگ مذهب علیه مذهب نیز یک جنگ تاریخی است،جنگ مذهب شرک، توجیه کننده شرکت اجتماعی و تفرقه طبقاتی و مذهب توحید،توجیه کننده وحدت طبقاتی و نژادی.این نبرد تاریخی میان هابیل و قابیل، شرک و توحید،تبعیض طبقاتی و نژادی با عدالت و وحدت انسانی،مذهب خدعه و تحذیر و توجیه وضع موجود،با مذهب آگاهی و حرکت و انقلاب،در طول زمان تاریخ،پیوسته ادامه دارد تا آخر الزمان»(31)

شهید مطهری در این باره می فرمایند:«برخی از روشنفکران مسلمان مدعی شده اند که برخلاف نظریه مارکس،دو سیستمی بر مذهب نیز حاکم است.مذهب حاکم مذهب شرک است و مذهب محکوم مذهب توحید.مذهب حاکم مذهب تبعیض است و مذهب محکوم مذهب مساوات و برابری،مذهب حاکم مذهب توجیه وضع موجود است و مذهب محکوم،مذهب انقلاب و محکوم کردن وضع موجود.مذهب حاکم مذهب جمود و سکون و سکوت است و مذهب محکوم، مذهب خیزش و حرکت و فریاد.مذهب حاکم تریاک جامعه است و مذهب محکوم انرژی جامعه است.پس نظریه مارکس مبنی بر اینکه جهت گیری مذهب مطلقا به سود طبقه حاکم بر علیه طبقه محکوم است،و مذهب تریاک اجتماع است و مورد مذهبی است که خاستگاهش طبقه حاکم است صادق است و تنها همان مذهب بوده که عملا وجود داشته و حکومت می کرده نه درباره مذهب محکوم یعنی مذهب پیامبران راستینی که هرگز نظامات حاکم مجال بروز و تجلی و عرض اندام به آن ها نداده اند.این روشنفکران به این وسیله نظریه مارکس را که مطلقا جهت گیری مذهب را به سود منافع حاکم دانسته،رد کرده اند و پنداشته اند که به این وسیله مارکسیسم را رد کرده اند.توجه نفرموده اند که آنچه خودشان گفته اند نیز،هر چند برخلاف نظر شخص مارکس و انگلس و مائو و سایر پیشروان مارکسیسم است،اما عینا توجیهی مارکسیستی و ماتریالیستی از مذهب است که سخت و وحشتناک است و قطعا به آن توجه نداشته اند...

بیان گذشته به هیچ وجه صحیح نیست،نه از جهت تحلیل ماهیت مذهب شرکت،و نه از جهت تحلیل ماهیت مذهب توحید،و نه از جهت نقشی که در تاریخ برای این دو مذهب تصویر شده است».(32)


پی نوشت:

(1)-«جامعه و تاریخ،استاد مرتضی مطهری،ص 8

(2)-همان،ص 32

(3)-همان،صص 40-35

(4)-«بازگشت»،دکتر علی شریعتی،ص 235

(5)-همان،صص 70-69

(6)-«اسلام شناسی»،دکتر علی شریعتی،ص 84

(7)-همان،ص 93

(8)-«جامعه و تاریخ»،ص 162

(9)-«انسان و اسلام»،دکتر علی شریعتی،ص 40

(10)-«ما و اقبال»،دکتر علی شریعتی ص 196

(11)-همان،ص 198

(12)-همان،ص 218

(13)-همان،ص 342

(14)-همان،ص 99

(15)-«جامعه و تاریخ»،ص 166

(16)-«اسلام دین،تاریخ»،دکتر علی شریعتی،ص 24

(17)-«اسلام شناسی»،ص 289

(18)-«شهادت»،دکتر علی شریعتی،ص 5

(19)-«انسان و اسلام»،ص 193

(20)-«جامعه و تاریخ»،ص 167

(21)-«ما و اقبال»،ص 99

(22)-«اسلام شناسی»،صص 85-84

(23)-«جامعه و تاریخ»ص 170

(24)-«ما و اقبال»،ص 99

(25)-«بازگشت»،ص 38

(26)-«زمینه شناخت قرآن»،دکتر علی شریعتی،ص 72

(27)-«ماشین در اسارت ماشینیسم»،دکتر علی شریعتی، صص 22-20

(28)-«جامعه و تاریخ»،صص 178-171

(29)-«حج»،دکتر علی شریعتی،ص 204

(30)-«بازگشت»،ص 383

(31)-«اسلام شناسی»،ص 84

(32)-«جامعه و تاریخ»،صص 187-184

[/size]

پایان مقاله
[code]http://www.mortezamotahari.com/fa/ArticleView.html?ArticleID=78923[/code
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: پنج‌شنبه 9 آذر 1391 - 11:49    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

انتقاد استاد مطهري از دكتر شريعتي فقط از جزوه اسلام شناسي او بود يا نه؟ مواضع دكتر در قبال اين انتقادات چه بود؟


پاسخ :

در پاسخ بايد عرض كنيم انتقاد استاد شهيد مطهري نسبت به دكتر شريعتي تنها منحصر به كتاب اسلام شناسي او نبوده است. بلكه در مورد آثار ديگر وي نيز انتقاداتي داشتند از جمله كتاب«از كجا آغاز كنيم» و «چه بايد كرد».[1] استاد شهيد مطهري ريشة انتقادات و اشكالاتي كه به آثار دكتر شريعتي وارد بود را در عدم انسجام فكري و برخوردار نبودن از يك مبناي اصولي و حاكميت ديدگاه علمي و جامعه شناسي بر انديشه هاي وي و فرصت نيافتن در مطالعه عميق معارف اسلامي مي دانستند. استاد در اعلاميه اي كه به اتفاق مهندس بازرگان در مورد دكتر شريعتي و آثارش منتشر نمودند، چنين اظهار داشتند«اينجانبان كه علاوه بر آشنايي با آثار و نوشته هاي مشاراليه با شخص او في الجمله معاشرت داشتيم معتقديم نسبتهايي از قبيل شيعه گري و وهابيگري به او بي اساس است و او در هيچ يك از مسائل اصولي اسلام از توحيد گرفته تا نبوت و معاد و عدل و امامت، گرايش غير اسلامي نداشته است ولي نظر به اينكه تحصيلات عاليه و فرهنگ او غربي بود و هنوز فرصت و مجال كافي نيافته بود در معارف اسلامي مطالعة وافي داشته باشد تا آنجا كه گاهي از مسلّمات قرآن و سنت و معارف و فقه اسلامي بي خبر مي ماند ـ هر چند با كوشش زياد به تدريج بر اطلاعات خود در اين زمينه افزود ـ در مسائل اسلامي حتي در مسائل اصولي دچار اشتباهات فراوان گرديده است كه سكوت در برابر آنها ناروا و نوعي كتمان حقيقت است ... از اين رو با توجه به اقبال فراوان جوانان به كتب مشاراليه و اينكه خود او در اواخر عمر در اثر تذكرات متوالي افراد بي غرض و بالاتر رفتن سطح مطالعات خودش، متوجه اشتباهات خود شد و به يكي از نزديكانش وكالت تام براي اصلاح آنها داد، اينجانبان بر آن شديم به حول و قوة الهي، ضمن احترام به شخصيت و تقدير از زحمات و خدماتش در سوق دادن نسل جوان به طرف اسلام، بدون مجامله و پرده پوشي و بدون اعتنا به احساسات طرفداران متعصب و يا دشمنان مغرض، طي نشرياتي نظريات خود را دربارة مطالب و مندرجات كتابهاي ايشان بالصراحه اعلام داريم»[2] اين همان نكته اي است كه مقام معظم رهبري نيز در مورد دكتر شريعتي و آثار وي فرمودند:«مرحوم شريعتي مهم ترين كارش اين بود كه تفكر و انديشه اسلامي را در سطح جوانان به صورت بسيار وسيعي مطرح كرد... آن عمق فكري گرايش به اسلام كه انتظار دارد انسان و يك عده گرويده به تفكر اسلامي در قلمرو كارهاي وي به شكل شاياني وجود ندارد يعني در بسياري از موارد آن تفكر مذهبي كه پخش مي شد يك تفكر عميقي نبود يعني يك ايمان قوي در مستمع به وجود نمي آورد اما در بعضي از موارد يك تفكر عميقي به وجود مي آورد و در بسياري از موارد هم حداقل اين بو د كه زمينه اي براي تعقيب تفكرات اسلامي و علاقه به فهم اسلامي در افراد زنده مي شد و بعد از آن كار به روي مسائل اسلامي شروع مي شد.»[3]
اما در خصوص مواضع دكتر در قبال اين انتقادات بايد عرض كنيم كه دكتر شريعتي هم اشكالات منطقي برنوشته ها و ديدگاههاي خود را پذيرفتند و بر اين اساس به آقاي محمد رضا حكيمي وصيت نموده و سفارش لازم در خصوص اصلاح نوشته هاي خود را به ايشان دادند. در بخشي از وصيت نامه خويش چنين اظهار داشتند كه«آنچه از من نشر يافته به دليل نبودن امكانات و كم بودن فرصت، خام و عجولانه و پر غلط ديد چاپ شده است و تمامي آن را نه به عنوان كارهائي علمي، تحقيقي، كه فريادهايي از سر درد، نشانه هايي از يك راه، نگاههايي براي بيداري، ارائه طريق، طرح هايي كلي از يك مكتب، يك دعوت، جهات و ايده ها و بالاخره نوعي بسيج فكري و روحي در جامعه بايد تلقي كرد آن هم در شرايطي تبعيدي، فشار، توطئه، فرصت گذرا و حالتي كه هر لحظه اش انتظار فاجعه اي مي رفت آن ها همه بايد تجديد نظر شود از نظر علمي غني شود غلط گيري معنوي و لفظي و چاپي شود».[4]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. جعفر سعيدي، دكتر شريعتي از ديدگاه شخصيتها، تهران، نشر سايه، 1380.
2. اكبر رحمتي، استاد مطهري و روشنفكران، انتشارات صدرا، 1380.
3. جعفر سعيدي، شخصيت و انديشه دكتر علي شريعتي، تهران، انتشارات چاپخش، 1372.[1] . اكبر رحمتي، استاد مطهري و روشنفكران، انتشارات صدرا، 1380، ص 35 تا 70. نقدهاي استاد شهيد مطهري به اين كتابها در كتاب استاد مطهري آمده است.
[2] . رحمتي، اكبر، استاد مطهري و روشنفكران، انتشارات صدرا، 1380، ص 63 و 64، متن اعلاميه همچنين قاسم ياحسيني، شريعتي آنگونه كه من شناختم، نشر نگاه امروز 1380، ص 108 ـ 109.
[3] . مجله سروش، شماره 102، ص 30، خرداد 1360.
[4] . سعيدي، جعفر، دكتر علي شريعتي از ديدگاه شخصيتها، تهران، نشر سايه، 1380، ص 80، متن وصيت نامه دكتر شريعتي به محمد رضا حكيمي.

منبع گزارش : مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات
اندیشه قم



کد:
http://www.andisheqom.com
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: جمعه 10 آذر 1391 - 03:50    عنوان: پاسخ به «نقد و بررسی کتابها و آثار دکترشریعتی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

سلام Aliabadi عزیز . ممنون بخاطر مقاله پربار و مفیدی که گذاشتید. منکه خیلی چیزها دستگیرم شد.
درسته دکتر شریعتی با عجله مطالب رو می نوشته و فرصتش هم کم بوده اما واقعا بعضی حرفاش خیلی جای تأسف داره کسی که فیلسوف مسلمان باشه و ندونه امی در لغت یعنی درس نخوانده و نه به معنای امت و از اون آیه ی پرواضح قرآن: « پیامبری از خودتان برانگیختیم» چنین استنباطی کنه که منظور «از خودتان» قشر محروم و توده ی مردم و از این دست الفاظ استExclamation Exclamation Sad

ولی واقعا تعابیر دکتر شریعتی از طبقات انسان ها و غافل بودن از اصل فطرت و آیه استضعاف (هدف نهایی اسلام) و همین طور خاستگاه مذهب خیلی مضحک بود! Smiling


درکل نقد جالب و خوندنی بود خیلی نکات داشت. Applause


و در آخر یه سؤال: این جمله دقیقا چی میخواد بگه؟! Confused
«اختیار انسان این است که جبر تاریخ را کشف کند و همراهش حرکت نماید تا خودش را نجات دهد،و یا در برابرش بایستد و خود را نابود کند»

آخه شبیه این جمله تو نوشته هاش فراوون دیده میشه. البته من بیشتر کویریاتش رو خوندم.
من که خیلی تلخ برداشت کردم. همین طوره؟
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Hamid
پستتاریخ: جمعه 10 آذر 1391 - 16:55    عنوان: پاسخ به «نقد و بررسی کتابها و آثار دکترشریعتی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت

عضو شده در: 19 شهریور 1384
پست: 1201
محل سکونت: ساوه
iran.gif


امتياز: 28580

در مورد این شخصیت من نظر شخصی خودم رو بگم:
من و امثال من در حدی نیستیم که بخواهیم بگیم ایشون چه افکاری داشت و اون افکار مناسب بود یا نه!؟ مثل اینکه من بخوام دین یهود رو تفسیر کنم و بگم خوب بود یا نه و آیا تحریف شده یا نه!؟
این نیاز داره که سال‌ها وقت بذاریم و آثار خود شخص و نقدها و غیره رو مطالعه کنیم.
خوب، حالا که فعلاً فرصت اون رو نداریم که ببینیم مثلاً یهود حق هست یا نه، آیا راه سریعی هست که فعلاً بفهمیم اون دین بر حق هست یا نه؟
بله، به پیروانش نگاه کنیم.
مثلاً کسی نیست که به پیروان طالبان نگاه کنه و نگه که این دین بر حق نیست. مثلاً فقط کافیه از خودمون بپرسیم: اون کسی که گفت یک شیعه بکشید، به بهشت می‌رید، اگر برای خدا و دین اسلام اون حرف رو زد، بهتر نبود که بگه یک کافر بکشید به بهشت می‌رید؟ چرا تأکید بیشترش بر کافرانی مثل آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها نیست؟ چطور می‌شه پیروان یک دین با آمریکا و اسرائیل هم‌صدا و هم‌دست بشن بر علیه یک دسته مسلمان دیگه. با همین سؤال ساده می‌شه فهمید پشت این دین و فتوا چه چیزی خوابیده.
در مورد یهود، کافیه به قیافه و نوع صحبت حق به جانب و عصبی نتانیاهو و دیگر رؤسای اسرائیل نگاه کنی تا بهمی این دینی که اینا پیروش هستن دین انسانی نیست. بلکه حیوانیه.
و بقیه مسائل هم به همین صورت...
در مورد شریعتی هم همینطور. فقط کافیه به پیروان اعتقادات شریعتی نگاهی بیندازیم تا بفهمیم که ایشون منطق و صحبت‌هاش درسته یا خیر!؟
من با افراد زیادی که پیرو محض صحبت‌های شریعتی بودن برخورد داشتم! اکثراً یا افسرده می‌شن یا دست به خودکشی می‌زنن. (نمونه بارزی از خودکشی ناموفق بعد از خوندن آثار این آقا دارم که نمی‌تونم بگم)
کسانی که به سمت ایشون می‌رن به مرور از روحانیت و بعد، از اسلام و بعد، در کل از دین‌داری زده می‌شن و اگر دین رو از یک جامعه بگیریم می‌شه جامعه ژاپن!! مگه بدون دین می‌شه زندگی کرد!؟ می‌دونید چرا آمار خودکشی در ژاپن اینقدر بالاست؟ چون دین از جامعه‌شون حذف شده. کسی که دین نداشته باشه مگر احمقه در این دنیا با این همه سختی زندگی کنه!؟ به محض کمی فشار روحی سریعاً خودکشی می‌کنه. اما کافیه دین داشته باشه و دینش بگه: ناامیدی بزرگ‌ترین گناه است و خودکشی یعنی مستقیماً به جهنم رفتن.
پس، کسی که انسان‌ها رو به سمت بی‌دینی و یا سست شدن در دین ببره (حالا هر دینی) نشون می‌ده انسان نرمالی نیست.
اکثر جوانانی که به سمت اعتقادات ضایع ایشون می‌رن به مرور رنگ زندگی‌شون سیاه می‌شه. به همه چیز شک می‌کنن، همه رو دزد و نادان و امثالهم می‌دونن و خودشون رو فهمیده و تحصیل‌کرده و روشن‌فکر!!!!
در حالی که اسلام ما می‌گه: کسی که فکر کنه از دیگری برتره مستکبره! به قول آقای قرائتی، ساحرین عصر فرعون وقتی آمدن با حضرت موسی مبارزه کنن به فرعون گفتن: آیا در این کار برای ما نون و آب هست؟ فرعون گفت: بله، حتی شما رو از مقربین درگاهم قرار می‌دم! اما وقتی حضرت موسی عصاش رو انداخت و اون قضایا پیش آمد، به شدت ایمان آوردن طوری که وقتی فرعون گفت: دستور می‌دم دست‌ها و پاهاتون رو به صورت ضربدری قطع کنن، گفتن: هر کاری می‌خوای کنی کن، تو فقط در این دنیا حکم‌رانی می‌کنی!
یعنی مثلاً ساعت ۸ دنبال چهار تا سکه بودن، ساعت ۸ و نیم،‌ کل دنیا رو کوچیک می‌شمردن!
انسان یعنی این! ممکنه با یک حرکت، از این رو به اون رو بشه.
تفکری که باعث بشه ما انسان‌های دیگه رو کوچک بشماریم و بگیم مردم همه ساده‌لوح و احمق و بی‌سواد هستن و ما تحصیل کرده و فهمیده و روشنفکر هستیم، تفکر شیطانی هست که متأسفانه شریعتی و پیروانش چنین تفکری دارن.

حقیقت اینه که من گاهی فکر می‌کنم در شأن ما نیست اصلاً در مورد شریعتی صحبت کنیم. ایشون اگر خیلی می‌فهمید سیگاری نمی‌شد یا فسادهای دیگه مثل بی‌حجابی همسر و امثالهم به زندگی‌ش وارد نمی‌شد. (اگر کسی فقط به اندازه یک بچه فکر و روحش رو پاک نگاه داشته باشه می‌تونه واجب بودن حجاب و حرام بودن سیگار رو درک کنه. حالا چه انتظاری می‌ره از شریعتی با این وضعش؟)

از طرفی، تا جایی که من می‌دونم بسیاری از جملات ایشون که لقلقه زبان جوانان مظلوم و ناآگاه ما شده در زندان‌ها به ذهن ایشون آمده. کسی که در محیط زندان سیاه جمله به ذهنش بیاد خواه ناخواه جملاتش سیاهی زندان رو برای خواننده به ارمغان میاره.



در کل، جملات ایشون در نگاه اول بسیار فریبنده‌ست، اما وقتی بهش فکر می‌کنی می‌بینی، نه بابا با عقل یک بچه هم می‌شه براش جواب یا نقیض پیدا کرد.
ضمن اینکه انسان نباید هر جمله‌ای که به ذهنش رسید به زبان بیاره حتی اگر کاملاً درست باشه. به خصوص وقتی در جایگاهی هست که جملاتش بهتر به گوش بقیه می‌رسه.
مثلاً به عنوان مدرس دانشگاه، اگر دانشچو ببینه من صبح تا شب توی دانشگاه بودم اما دائم سر کلاس بودم و نمازم رو نخوندم، تأثیر منفی نماز نخوندن من خیلی بیشتر از تأثیر منفی نماز نخوندن دانشجویان دیگه هست. اما اگر ببینه من موقع اذان، کلاس رو پنج دقیقه تعطیل کردم و رفتم سریعاً نماز ظهرم رو خوندم و برگشتم، تأثیر مثبت حرکت من خیلی بیشتر از تأثیر مثبت همین حرکت دانشجویان دیگه هست.
شریعتی هم متأسفانه در جایگاهی بود که صحبت‌ها و حرکات منفی‌ش تأثیر بیشتری روی جوانان و جامعه گذاشت.
برخی جملات مثل این جمله که همین الان به ذهن من رسید:
ترجیح می‌دهم در خانه بمانم و به خدا فکر کنم تا اینکه به هیأت بروم و به شام فکر کنم!
در نگاه اول این جمله رو هر کی بخونه می‌گه خداییش جمله درستی هست!
خیلی هم شبیه یکی از جملات این ملعون هست که گفت: ترجیح میدهم با کفشهایم راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم.
می‌دونید این جمله چقدر تأثیر منفی روی جوانان ما گذاشت و با همین جمله ساده نگاهشون به مسجد عوض شد!؟
یکی نبود بگه: ملعون! این جمله تو یعنی هر کی می‌ره مسجد به کفش‌هاش فکر می‌کنه! آیا واقعاً اینطوره؟
یکی نبود بگه: بر فرض اگر کسی رفت مسجد، از ابتدا تا انتها به کفش‌هاش فکر می‌کنه!؟ مطمئناً اینطور نیست، ممکنه بله هر از چند گاهی حواسش به کفش‌هاش باشه و اتفاقاً این یکی از مزایای مسجد به حساب میاد که انسان یاد می‌گیره چطور در جمع مالش رو حفظ کنه که دیگران رو دزد ندونه.
اگر تو واقعاً می‌خواستی به خدا فکر کنی، شک نداشتی که مسجد بهترین جا هست و اگر می‌خواستی بگی در مسجد به دنیا فکر نکنید، می‌گفتی:
ترجح می‌دهم پا به برهنه به مسجد بروم تا کفش‌هایم حواسم را از سوی خدا پرت نکند.

خدا می‌دونه چقدر از این جمله‌ش ما آسیب دیدیم و من هر وقت این جمله و جملات مشابه‌ش رو می‌خونم لعنتش می‌کنم...

موفق باشید.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
irani
پستتاریخ: جمعه 10 آذر 1391 - 18:55    عنوان: پاسخ به «نقد و بررسی کتابها و آثار دکترشریعتی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 9 آبان 1389
پست: 1044
محل سکونت: خونه بابام فعلا
blank.gif


امتياز: 27975

در ادامه ه ه ه ه بحث های مطرح شده در تاپیک بغلی Very Happy

یه سوال

چرا فردی مثل شریعتی تونست کتابی مثل فاطمه فاطمه است را بنویسد ولی هیچکدام از بزرگان فعلی نتوانست کتابی به این جامعی و تاثیر گذاری بنویسد.

Smiling
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه 1, 2, 3  بعدی صفحه 1 از 3

فهرست انجمن‌ها » فرهنگستان » نقد و بررسی کتابها و آثار دکترشریعتی
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc