پنج شنبه 1 آذر 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » مطالب علمی » آشنائی با اختلالات وبیماریها ی روانی

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 آشنائی با اختلالات وبیماریها ی روانی « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
Aliabadi
پستتاریخ: سه‌شنبه 14 آذر 1391 - 13:21    عنوان: آشنائی با اختلالات وبیماریها ی روانی پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

آشنائی با اختلالات وبیماریها ی روانی

بیماری خودشیفتگی بخش اول
اسطوره نارکیسوس


[size=18]نارکسیوس دراسطوره‌های یونان، پسر کفسیوس و لیریوپه است.جوانی بسیار زیبا بود و دل‌بستگان فراوانی از جمله اخو داشت اما به همه پاسخ رد داد. سرانجام یکی از عاشقان وی به نمسیس {الههٔ نیک و بد، عدالت و انتقام بود.او مجازات کنندهٔ عاشقان بی‌وفا و قانون‌شکنان و مغروران بود.}شکایت کرد و نمسیس نارکیسوس را محکوم کرد که عاشق تصویر خود شود. او آن‌قدر در آب استخری به تصویر خود نگریست تا جان داد.
در یونان باستان، پسر جوان زیبارویی که به عشق دلباختگان خود توجّهی نمی‌کرد و حتّی به الهه‌هایی که عاشق او بودند بی‌اعتنایی می‌کرد. تا اینکه روزی به کنار چشمه‌ای می‌رود و در هنگام آب نوشیدن صورت خود را در آب می‌بیند و فریفتهٔ خود می‌شود. برای آنکه خود را در آغوش کشد، در آب می‌پرد و غرق می‌شود. خدایان به‌خاطر این ناکامی وی را به گلِ نرگس (نارسیسیوم) تبدیل می‌کنند تا همواره بر لب آب بروید و خود را نظاره کند.
نارسیسیسم در روانشناسی به معنی عشق به خود یا تمایلات دورهٔ طفولیت و بزرگی و خودشیفتگی می‌باشد.
منبع گزارش ویکی پدیا
-------------------------------
بیماری نارسیسم

در روانپزشکی نارسیسیسم افراطی براساس خصیصه‌های روانی و شخصیتی در عشق بیش از اندازه فرد به خود و خودشیفتگی بی حد و حصر شناسایی می‌شود و آن را نوعی اختلال روانی می‌دانند. فروید عقیده داشت که بسیاری از خصیصه‌های خودشیفتگی با بشر به دنیا می‌آیند و او نخستین کسی بود که خودشیفتگی را با روانکاوی توضیح داد.
او فرهنگ خودشیفتگی را به این صورت توصیف می‌کند که هر عملی که فرد انجام می‌دهد در راستای ارضای و بدست آوردن لذت درونی خود است.
بیشتر محققان و جامعه شناسان، این صفت را تحلیل برنده اجتماع و جامعه می‌دانند و آن را در نقطه ماکزیمم فردگرایی قرار داده‌اند و فردی که دچار خودشیفتگی بی‌اندازه است، هیچ علاقهً درونی به دیگران ندارد.

بها دادن به خودشیفتگی

شیک‌پوشی
مکتب شیک پوشی (Dandyism) یا فوکولی، دیدگاهی برگرفته از ظواهر مردانگی است که طبق آن مردانی که در یک رده مهم به همراه شاخصه‌های شیک پوشی و ظواهر فیزیکی خاص هستند، در این مکتب و یا مُد قرار می‌گیرند. بعضی از شیک پوشان، بخصوص در انگلیس در اوایل قرن ۱۸ و ۱۹ سعی در متأثر کردن ارزش‌های اشرافیت (آریستوکراسی) داشتند، ولو اینکه بسیاری از همین روش‌ها نیز از خود اشرافیت برگرفته شده بود. به بیانی کلی‌تر شیک پوشی را می‌توان نوعی غرور و یا خودشیفتگی در نظر گرفت.

منش نراندامه‌ای
منش نَراَندامه‌ای گونه‌ای از خودشیفتگی و الگویی شخصیتی است که وجه مشخص آن رفتار خودستایانه و خوددوستدارانه، لاف‌زنی، اعتماد به نفس افراطی، تکبر، رفتار جنسی ـ اجباری و در برخی موارد خودنمایشگری یا پرخاشگری است.

کد:
http://fa.wikipedia.org/wiki/


این مطلب آخرین بار توسط Aliabadi در سه‌شنبه 14 آذر 1391 - 13:23 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
Aliabadi از این تاپیک تشکر میکنم 
Aliabadi
پستتاریخ: سه‌شنبه 14 آذر 1391 - 13:22    عنوان: پاسخ به «آشنائی با اختلالات وبیماریها ی روانی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

بیماری خودشیفتگی بخش دوم

نگاه اجمالی
بیماران خود شیفته با احساس عمیق«اهمیت خود ، خود بزرگ بینی و نوعی بی‌نظیر بودن» مشخص می‌شوند. این افراد خود را آدمهای خاصی می‌پندارند و انتظار دارند بطور خاصی نیز با آنها رفتارشود. تحمل انتقاد بر ایشان سخت است و در مقابل آن خشمگین شده ، فرد مورد نظر را به «نادانی ، حماقت و عدم درک واقعیت» متهم می‌کنند. خود را قوی ، مشهور ، داناترین و ... قلمداد کرده ، انتظار اطاعت و پیروی دیگران را دارند. چون دیگران نمی‌توانند خواسته‌های آنها را برآورده سازند. چون بزرگ بینی او در تضاد با واقعیت است، روابط اجتماعی شان شکننده بوده و مسائل بین فردی ، شغلی و فقدانهای زیادی دارند که با رفتارخود آنها را بوجود می‌آورند، در حالی که هیچ بینش و آگاهی نسبت به آنها ندارند.

ملاکهای تشخیص اختلال خود شیفته

الگوی مستمرخود بزرگ بینی (در خیال یا رفتار) نیاز به تمجید و فقدان هم حسّی که در اوایل بزرگسالی شروع می‌شود و در زمینه‌های گوناگون وجود دارد و وجود پنج علامت از علائم زیر برای تشخیص ضروری است:
- احساس خود بزرگ بینی مبنی بر مهم بودن خود دارد (مثلا در دستاوردها و استعدادهای خود مبالغه می‌کند و انتظار دارد بدون موفقیت‌های مناسب فرد برتر شناخته شود).
- اشتغال ذهنی با تخیلات : موفقیت ، قدرت ، استعداد ، درخشندگی ، زیبایی و عشق ایده‌ال.
- معتقد است فردی استثنائی و خاص است و فقط افراد (یا نهادهای) استثنائی و خاص می‌توانند او را بفهمند و یا با او «نشست و برخاست» داشته باشند.
- احساس صاحب استحاق بودن یا شایستگی دارد. یعنی انتظارات غیرمنطقی برای مدارای خاص و مطلوب یا موافقت حتمی با توقعات خود را دارد.
- در روابط بین فردی استثمارگر است. یعنی برای رسیدن به اهداف خود از دیگران بهره‌کشی می‌کند.
- فاقد هم حسّی است: نسبت به شناخت و همانند سازی با احساسات دیگران تمایلی ندارد.
- غالبا به دیگران حسادت می‌ورزد یا معتقد است دیگران حسودی او را می‌کنند.
- نگرش یا رفتارهای خود خواهانه و پرنخوت نشان می‌دهد.

تشخیص افتراقی اختلال خود شیفته
اختلال شخصیت مرزی : مرزی‌ها اضطراب بیشتری نسبت به خود شیفته‌ها دارند و زندگی آنها آشفته‌تر از «خود شیفته‌ها» است.
اختلال شخصیت ضد اجتماعی : شخصیتهای ضد اجتماعی رفتارشان تکانشی (لحظه‌ای) است و غالبا در زندگیشان سابقه سوء مصرف الکل و مواد و درگیری با قانون دارند و بنابراین از شخصت «خود شیفته» قابل تفکیک است.
اختلال نمایشی : چون «شخصیت خود شیفته» توجهش فقط به خودش است، بنابراین ظرفیت صمیمیت و هم حسّی‌شان پایینتر از «شخصیت نمایشی» است.

علت شناسی اختلال خود شیفته
بیشترین توجه در مورد خود شیفتگی بیمارگونه بعضی افراد در نظریه روانکاوی صورت گرفته است. از نظر فروید «خود شیفتگی» مرحله‌ای از رشد طبیعی است که بعدا در مراحل رشد یافته تر به «عشق خارجی (دیگری)» متحول می‌شود و کودک قادر می‌شود به دیگران عشق بورزد. خود شیفتگی بیمار گونه زمانی ظاهر می‌شود (به عشق خارجی متحول نمی‌شود) که کودک اغلب بوسیله کسانی مراقبت شوند که بطور اطمینان بخشی او را دوست نداشته باشند. فروید اعتقاد داشت که اکثر افراد خود شیفته والدینی «سرد ، بی‌تفاوت» و در عین حال نسبت به کودک خود «پرخاشگری و کینه توزی» داشته‌اند. در این وضعیت کودک برای بدست آوردن «محبت و عشق مطمئن» به درون برمی‌گردد تا براحساس شکننده طرد شدن (دوست نداشته شدن) غلبه کند.

روان درمانی
روان درمانی اختلال شخصیت خود شیفته بی نهایت مشکل است. چون برای پیشرفت درمان این افراد باید دست از تمایلات خود شیفتگی بردارند تا بتوانند با درمانگر رابطه برقرار نمایند. و این مستلزم بینش و آگاهی بیمار نسبت به رفتار وتفکر خود است. این بینش در اصل وجود ندارد و اگر هم به مشکل خود بینش پیدا کنند به دنبال آن تصویر متلاشی شده خود باعث می‌شود که دوباره رفتار و تفکر خود بزرگ بینی را در پیش بگیرند.

منبع گزارش
مجله رشد
-------------------

علائم بیماری نارسیس

البته در داستانهای دیگر نوشته شده نارکیسوس که براثر شدت نگریستن درآئینه آب تصویر خود را دید وعاشق ان شد وتشنه لب نه تنها نتوانست آب بخورد بلکه در قعر آب افتاد و غرق شد. در اساطیر یونانی پدرنارکیسوس خدای آب هاست. آب در اساطیر سمبول رویش وزندگانی و والدین است. در حین حال آب اولین آئینه ای بوده که انسان اولیه برای دیدن خوداز ان استفاده میکرده. عمق آب سمبلی دنیای درونی نارکیسوس ونیازمبرم او به کسب محبت پدراست. فاصله نارکیسوس از آب با اینکه تشنه نوشیدن اشت ( احساس نیاز به محبت و علاقه و تماس با والدین اش است) شایددر اینجا معنی اش این است که او از مهمترین امریعنی شناخت خود و خودشناسی حذر میکند و با اعماق و ریشه های وجودش قادر به تماس نیست. ریشه های یک فرد را پدر و مادر او تشکیل میدهند. بدین معنی است که نارکیسوس در واقع خود واقعی اش را نه لمس میکند نه درک میکند.

اگردرکتابهای تاریخی ملل دیگرنگاهی به تصاویر اشراف اروپایی و کشورهای دیگر کرده باشید، خواهید دید که گویا اشراف علاقه عجیبی به خودنمایی داشته و دارندو همیشه پولهای گزافی خرج کشیدن تابلو های نقاشی از صورت هایشان می کرده و می کنند تا برجابماند. امروزه بخش مهمی از موزه های کشورهای دیگر مملو از این دست تصاویر چهره اشراف است.این تصاویر مرایاد نقاشی های زمخت چهره اشراف قاجاردرارگ شیراز میاندازد. در این تصاویر شکل وهیکل رجال قاجار بقدری زمخت نقاشی شده است که در واقع نگاه کردن ندارد . این نقاشی ها مرا به این فکر انداخت آیا نقاش آدم ناشی بوده یا قصد شوخی و اذیت و سر به سر گذاشتن با این" برتر از همه عالم "را داشته؟
با خودم فکر میکردم. با این نقاشی ها این اشراف ها که در گذر زمان تن شان غذای کرم ها شده و حالا شاید تنها اسکلت های خاکستریشان برجاست چه میخواسته اند بگویند ؟
به این نتیجه رسیدم که اختلال نارسیس یکی از مهمترین بیماری درباریان واشراف درهمه کشورها بوده که در نقاشی وتابلوهایشان نیز سرایت کرده. استفاده افراطی از طلا ( سمبل جاودانگی)، جواهرات پرزرق و برق در لباس اشراف ها با آرزوی برتری و جاودانگی شان با نارسیسم گره خورده. تظاهرات نارسیستی در واقع در این فرم ها مثل ابراز زیبایی و توجه شدید به ظواهروابراز قدرت تجلی میکند. این بیماری فقط خاص پولدارها و اشراف و مستکبرینی مثل فرعون نیست بلکه در دنیای امروزی بعلت در میان افراد کم درآمد جامعه نیز درحال رشد است. بطورمثال تجلیات ان دنباله روی افراطی ازمدهای روزاست که گاهی نیز این دنباله روی ناشی از بیماری نیست بلکه چشم و هم چشمی و نیز پوشاندن فقر درون زندگی و عدم بروز ان به دنیای بیرون است. ایندسته در واقع با سیلی صورت خویش را سرخ نگه میدارند.

شکل دیگر بیماری نارسیس دردنیای امروزی مابین افراد کم درامددرحال رشد است. حتی در میان کسانی که درامد چندانی ندارند دیده میشود که درپی جراحی بینی و شکم هستند درحالی که شکل ظاهری بسیاری از این افراد مشکل افرین نیست. می بینیم زمانی که این بیماری و اختلال خودنمایی و جلوه گری مختص اشراف بود به میان افراد عادی و کم درآمد نیزراه یافته. این بیماری میتواند به شکل های وخیم رشد نموده و زندگی بیماررا مختل وروابط اجتماعی او را با مشکلات جدی مواجه نماید و حاصل ان دوستی های شکسته و بی دوام است. لازمه درمان ان مراجعه به متخصص درمانی ماهرمی باشد.
علائم نارسیسم بیانگراختلال شخصیتی و نوعی پارادکس شخصیتی دربیماراست. یعنی در حین اینکه بیمار بشدت دوستدارتجلی و ابراز برتری خودخواهانه و ادعاهای برتری طلبانه افراط امیزتعریف و ستایش و پرستش از سوی دیگران است. از خود گریزان و باطنا خودرا تحقیر می کند.

انعکاس شخصیت نارسیس در قصه ها

رد پای اختلال نارسیسم علاوه بر اساطیر در قصه ها که بخش مهمی ازتصاویر کهن الگو ها را در برمیگیرند دیده میشوند. بطورمثال درقصه سفید برفی ، مادرناتنی سفید برفی ملکه ای است متکبر، زیبا ، مغرور، ازخودراضی و تندخوست و جز خود حتی خدا را قبول ندارد . فردی است خودرای و مستبد. این ملکه همه صفات وخصوصیات شخص نارسیس رایکجا در خود جا داده.او آئینه ای دارد که مثل سمبل آب در داستاننارکیسوس خاصیتی جادویی دارد.
نمونه اسطوره ای این نماد و کهن الگو بنا بر تحلیل روانکاوی س . گ.یونگ در داستان سفید برفی به خوبی نمایان است . در این داستان جلوه های ا ز شخصیت و رفتار اشراف به تصویر کشیده شده است. که با " جلوه گری " و خود برتر بینی ملکه، استبداد و امر و نهی شدید و رنج دادن دیگران و خشونت علیه رقیب خویش یعنی "سفید برفی" اغازگر داستان تلخی است که اخرش بخوشی تمام میشود. ............مولف
---------------------------------

داستان سفیدبرفی و هفت کوتوله

ملکه‌ای در وسط زمستان کنار پنجره‌ای نشسته بود و مشغول قلاب‌دوزی از روی طرحی از جنس درخت آبنوس بود که انگشتش را زخمی می‌کند.او با دیدن خون آرزو می‌کند که دختری که از او به دنیا می‌آید پوستی به سفیدی برف و لبانی به سرخی خون و مو وچشمانی به سیاهی قالب درخت آبنوس که در دستانش بود داشته باشد.سال بعد دختری با همان ویژگی‌ها که ملکه آرزو کرده بود به دنیا می‌آید ولی ملکه هنگام وضع حمل می‌میرد.اسم آن دختر را سفید برفی می‌نامند. سال بعد شاه همسر دیگری برای خود اختیار می‌کند ملکه جدید بسیار زیبا اما فوق‌العاده مغرور بود.او آینه‌ای جادویی داشت که قادر به تکلم بود یکی از وظایف آینه این بود که به ملکه اعلام کند که او زیباترین فرد روی زمین است. هنگامی که سفید برفی به هفت سالگی می‌رسد آینهٔ جادویی به ملکه می‌گوید که دختر ناتنی‌اش گوی سبقت را در زیبایی از او ربوده‌است. ملکه خمشگین می‌شود و یک شکارچی را مأمور می‌کند که سفید برفی را به جنگل ببرد و در آنجا او را سر به نیست کند. شکارچی سفیدبرفی را به جنگل می‌برد تا بکشد ولی در آنجا دلش به رحم می‌آید و تنها او را در جنگل رها می‌کند. سفیدبرفی در حال جستجو در جنگل به کلبهٔ هفت کوتوله می‌رسد. او در آنجا با استقبال گرمی روبرو می‌شود و هفت کوتوله به او تعهد می‌دهند که در ازای نگهداری خانه آنها نیز از او نگهداری خواهند کرد. آنها که نگران سلامتی سفید برفی بودند به او گفتند که هنگامی که برای کار کردن به بیرون از خانه می‌روند، هیچ‌کس را در خانه راه ندهد .ملکه که به وسیلهٔ آیینهٔ جادویی خود فهمیده بود که سفیدبرفی نمرده‌است به جستجوی او پرداخت و عاقبت او را پیدا کرد.او سه بار تلاش کرد تا سفیدبرفی را بکشد که در هر سه بار ناکام ماند ولی در جهارمین تلاش خود توانست سیبی زهردار را از پنجره به سفیدبرفی بدهد.
هنگامی که کوتوله‌ها به خانه برگشتند و بدن سفیدبرفی را بی‌جان دیدند او را در تابوتی شیشه‌ای قرار دادند. اندکی بعد گذار شاهزاده‌ای با اسبش به خانه هفت کوتوله افتاد و در آنجا عاشق زیبایی سفیدبرفی شد و سپس کوتوله‌ها را متعاقد کرد که سفیدبرفی را با تابوتش با خود ببرد. هنگامی که شاهزاده داشت سفیدبرفی را با اسب خود می‌برد تکه سیب سمی که خورده بود از دهانش خارج می‌شود و دوباره به زندگی باز می‌گردد.
شاهزاده از سفیدبرفی دعوت می‌کند که با او به قصرش بیاید و در آنجا با سفیدبرفی عروسی می‌کند. نامادری سفیدبرفی هم از شدت خشم آنقدر می‌رقصد تا اینکه در روز عروسی می‌میرد.
منبع ویکی پدیا
----------------------------
جلو ه های نارسیسم در میان شاهان و سلاطین

همانطورکه دراین داستان نمادها وکهن الگوهای مشخصی دیده میشوند. ملکه با خصوصیات یک"نارسیس" فردی است خودشیفته و مغرور. آئینه متکلم جادویی شاید سمبل دنیای اطراف یا زیردستان وی باشد که با دریافت سئوال و جواب و دریافت تائید های فراوان نقش مهمی را در این داستان ایفاء میکند. ملکه دائم درحال مقایسه خود با دیگرموجود زیباتر یعنی سفید برفی است تا زیبایی و توانایی و برتری خود راباردیگر به اثبات برساند. انتظارتائید ی بی پایان تقریبا تمام وقت ملکه را پر میکند. ملکه مبتلا به نارسیس بعنوان "تافته جدا بافته" دائم درحال تعریف وستایش از خود ویا منتظرشنیدن تحسین ازآئینه است این ستایش ها او رامغرور و سرخوش می کند. با ظاهرنمایی و جلوه گریهای بصری و دیداری درمقابل طرفدران و شیفتگان و یا بهتر بگوئیم پرستندگانش و ستایشگران دوباره باطری خالی اش شارژ میشود.
این بیماری و اختلال در تواریخ می بینیم که بین بعضی از شاهان رایج بوده. چه ثروت و چه سکه هایی به شاعران مدح گوی از بیت المال مردم نمی بخشیدند تا درقالب شعرفقط مورد ستایش قرار گیرند. به این دلیل قران، پیامبربزرگوار(ع) و امامان گرامی فرموده اند : ستایش مخصوص خداست.
گروههای اجتماعی احتمالی مورد آسیب نارسیسم( اختلال و بیماری خودشیفتگی) یعنی "آئینه بدستان" شامل هنرپیشگان سینما، هنرمندان و نقاشان، خوانندگان ، خطیبان و مستکبران هستند. نتایج این اختلال اعتیاد شدید برای تائید ،تحسین واختلال های رفتاری در روابط عمومی و اجتماعی است. درصورت فروکش کردن تائیدها بیماراحساس افسردگی ، سرخوردگی می کند و فرد خاطی راممکن است مجازات نماید. بداخلاقی یکی دیگر از صفات نارسیس هاست.
بطور مثال می بینیم که هنرپیشه ای مثل الیزابت تایلوردرسنین پیری دهها عمل جراحی پلاستیک انجام میدهد تا زیبایی بیست سالگی اش را درقالب هفتاد سالگی حفظ کند. زیرا تایلوری که انهمه شیفته داشته قادر به درک وپذیرش پیری ، چین و چروک ها و زشت سیمایی نیست. تایلورچنان غرق در تصویرزیبایش بود که میخواست جاودانه و ابدی بماند و از نعمت ستایش محروم نشود. ایندسته نارسیس ها "خوش ژست ها" دوست دارند عکس شان در روزنامه و مجلات دائم چاپ شود. بدترین انتقام راطبیعت یعنی اکسیژن هوا و مرگ از نارسیس هامیگیرد. برای همین می بینیم دسته ای از زنان وقتی وارد سنین پیری میشوند ساعتها جلو ائینه وقت صرف می کنندتا خط و خطوط و چروک ها را صاف کاری کنند.از همه بدتر اگر کسی سن و سال واقعی شان راندانسته از روی خطا بپرسد بشدت ناراحت میشوندو یا جوابهای تخیلی میدهند. البته فقط دسته ای از زنان نیستند که به این بیماری و اختلال دچارند بلکه این بیماری بین دسته ای ازمردان نیزرایج است. جلوه های تظاهر ان در میان ایندسته مردان فخر فروشی با بیان ........ بهترین خودرومن، زیبا ترین خانم من، گران ترین خانه من، پرسود ترین کارخانه من،سرسبزترین ویلای من ......... و غیره است.

این ازهمه برتران "عاج نشین" میزان شدت شیفتگی شان رادرسطردراز" من" هایشان نمایان می سازند. متاسفانه بعلت شدت یافتن فقرمیان افراد کم درامد جامعه و رشد طبقه متوسط مرفه بی غم ازایندست فخرفروشی و تحقیرها متاسفانه بشکل فزاینده درایندسته درحال رشد است. نمونه این فخر فروشی ها رادرمحیط های روزانه با زبان موئلفه های غیر کلامی مانند ایماء واشاره بطورمثال در موقع خرید و پرداخت پول در بازارمیتوان دید.

به همین دلیل عارفان گفته اند: همه بندها رادرزمان حیات و زندگی بمانند گردو غباری از وجودت بتکان و بریز، قبل ازاینکه طبیعت با قیچی مرگ ازراه برسد وهمه بندهایت رایکجا پاره کند. ...... مولف

[/size]
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: چهار‌شنبه 15 آذر 1391 - 16:38    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

اختلال و بیماری وسواس ( قسمت اول )



بیماران وسواسی به دسته ای از اختلال های "نوروزهاى روان نژندی" اتلاق میشود که مبتلایان به این عارضه قادر به کنترل ان در خویش نبوده و شکل و مشخصه این بیماری روندی جبری ان است .بقول عامیانه گفته میشود که "دست خودش نیست". فروید در باره ایندسته بیماری نوروزها تحقیقات وسیع وعمیقی را برروی بیمارانش به انجام رسانده وریشه های پدیداری این بیماری را به بخش ضمیر نا خوداگاه اتلاق می نماید.

این اختلال به تکرار یکدسته اعمال و مراسم غیر معقول و غیر لازم تعریف می شود که ناشی از شک ،اضطراب درونی و عدم اطمینان بیماراست که با واقعیت های پیرامون بیمارتطبیق و مناسبتی ندارد. از مراسم های مرسومی که ایندسته بیماران معمولادر طور زندگی روزانه انجام میدهند ، بیش ازحد متعارف مکرر درحال شستن دست و بدن و یا اشیاء هستند. در ضرب المثل های مردم به این دسته اختلال ها اگاه بوده اند ودر ضرب المثل عامیانه بصورت بسیار کوتاه و معنی داربیان شده مثل "آب را آب میکشد". در این ضرب المثل کوتاه رفتارهای افراطی بیماربخوبی ترسیم و بیان شده.

یکی از مراسم های متعارف بیماراین است که اوچند بار ظرف غذایش را میشویدو آب میکشد تا مطمئن شود که آلوده و چرب نیست. بیمارچند بار ملافه ها را عوض میکند بدون اینکه واقعا آلوده باشند ویا چندین بار منزل را گردگیری میکندبدون اینکه گرد و خاکی درکار باشد. کنترل و جابجایی بی دلیل چیدمان منزل و میزکار یکی دیگر از مراسم های متعارف روزانه ایندسته بیماران است. اگر کسی جای اشیاء منزل را تغییر دهد بیمار فوری اشیاء را بجای اولیه خود برمیگرداند. این اعمال غیرمعارف باعث جلب توجه بیمار نزد اطرافیان و دوستانش شود .گاه ممکن است اطرافیان بیمار القاب نا مناسبی به بیمار در باره وسواسش اطلاق کنند که البته به رفع اختلال بیمار نه تنها کمک نکرده ممکن است باعث تثبت این رفتارها نیز شود.
ممکن است اطرافیان بیمارازایندسته اعمال تکراری بی دلیل کلافه شوندوتنش های ممتدی در روابط روزانه مابین بیمار و اطرافیانش ایجاد شود. از آسیب های این بیماری این است که در ایندسته بیماران بعلت این شیوه رفتاری که دارند از رفت و امد به منازل اقوام و دوستانش خودداری کنند ویا دیگران تمایل وعلاقه چندانی به ادامه آمد و رفت و ایجاد روابط عاطفی عمیق تربا چنین فردی نداشته باشند. زیرا ایندسته بیماران ممکن است با رفتار و عادات آزاردهنده وسواس آرامش دوستان و اطرافیانش را مختل کنند و موجب آزردگی خاطر آنها شوند و نتیجه ان دور شدن و کاهش ارتباطات اجتماعی بیمار است. با این توصیفات این احتمال وجود دارد روابط اجتماعی بیماربه مرورزمان کاهش یافته و این امر موجب انزوای بیمارو یا باعث از دست دوستانش شود.

منشاء این بیماری ترس و اضطراب مضاعف بیماراست دسته ای از روانشناسان بر این عقیده اند که یکی از علل روانی این مشکل از چیره دستی و تسلط نااگاه بیمار بربخش آگاه اش است. درست مثل بیماران مبتلا به اعتیاد که اسیر پاره ای ازعادات تثبت شده هستند.برای تغییر این دسته عادات ورفتارهای تثبیت شده بیمار جهت ،دریافت سلامتی و بازگشت به یک زندگی شاد و سالم بیمار حتما باید به روانکاو متخصص مربوط به این رشته مراجعه نماید. زیرا بعلت تثبت ایندسته عادتهای قوی بیماربه تنهایی قادر به تغییر درانها نیست. درکنترل این اختلال که بخشی از ان زاده نااگاه اش است به تنهایی موفقیتی بدستنخواهد اورد.بلکه تنها یک متخصص کلینکی بیطرف قادراست در رفع این عارضه به بیمار کمک نماید...... مولف



این مطلب آخرین بار توسط Aliabadi در پنج‌شنبه 16 آذر 1391 - 03:46 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
rezvaneh
پستتاریخ: چهار‌شنبه 15 آذر 1391 - 19:54    عنوان: پاسخ به «آشنائی با اختلالات وبیماریها ی روانی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

علی آبادی عزیز خیلی ممنون از ارائه‌ی مطالب خوب و مفیدتون Smiling

یه پیشنهاد کوچولو بدم...

اگر لطف بکنید و مطالب رو با یه زمان بندی کوتاه اما در پست‌های متعددی قرار بدین، ممنون می‌شم، فکر می‌کنم اونطوری مطالعه مطالب چون کوتاه‌تر می‌شه راحت تر!

آخه مادر به جوونای سایت نگاه نکن که چشم‌هاشون گیراست، به فکر من پیرزن باش مادر جون که چشم چال درست و حسابی ندارم Hypnotized و تو یه نوبت نمی‌تونم ایــــــــــــــــــــــــن همه مطلب رو بخونم! Very Happy
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: پنج‌شنبه 16 آذر 1391 - 03:43    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

rezvaneh دوست عزیز ممنونم از پیشنهادتون . بروی چشم حتما اینکارو انجام میدم. بازم تشکر میکنم این نکته رو یاداوری فرمودید.SmilingSmiling
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: پنج‌شنبه 16 آذر 1391 - 03:49    عنوان: پاسخ به «آشنائی با اختلالات وبیماریها ی روانی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

وسواس چیست ؟ ( قسمت دوم )


وسواس عبارت است از تکرار بدون اراده افکار ناخوشایند. اگر چه فرد می فهمد که این افکار نامناسب وغیرعادی است لیکن قادر به دور کردن آنهانیست. وسواس تا اندازه ای درهمه افراد بشروجود دارد ومظاهر آن در شک و تردید،عدم قدرت در تمرکز فکری ، فراموشی و گاهی کم خوابی دیده می شود .وسواس هنگامی غیرعادی محسوب می شود که شخص مبتلا به آن می فهمد که فکری که او را به خود مشغول کرده بسیار قوی است و سعی می کند که آنرا از خود دور سازد ولی چون قادر نیست احساس می نماید که فکر مذکور بر او مسلط شده است .
وسواس یک ایده، فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر یا مضر که با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى وعلاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبت‏به شخصیت‏خود بوده ازغیرعادى و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.

روانشناسان وسواس را نوعى بیمارى از سرى نوروزهاى شدید مى‏دانند که تعادل روانى و رفتارى را از بیمار سلب و او را در سازگارى با محیط دچار اشکال مى‏سازد و این عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشکار است. روانکاوان نیز وسواس را نوعى غریزه واخورده و ناخودآگاه معرفى مى‏کنند و آن را حالتى مى‏دانند که در آن، فکر، میل، یا عقیده‏اى خاص، که اغلب وهم‏آمیز و اشتباه است آدمى را در بند خود مى‏گیرد، آنچنان که حتى اختیار و اراده را از او سلب کرده و بیمار را وامى‏دارد که حتى رفتارى را برخلاف میل و خواسته‏اش انجام دهد و بیمار هرچند به بیهودگى کار یا افکار خودآگاه است اما نمى‏تواند از قید آن رهایى یابد.
وسواس به صورتهاى مختلف بروز مى‏کند و در بیمار مبتلاى به آن این موارد ملاحظه مى‏شود
اجتناب؛ تکرار و مداومت؛تردید؛شک در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطى؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت

علائم دیگر:
در مواردى وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدى، آتش زدن جایى، درآوردن جامه خود، بیقرارى، بهانه‏گیرى، بى‏خوابى، بدخوابى، بى‏اشتهایى،… متجلى مى‏شود آنچنانکه به اطرافیانش این احساس دست مى‏دهد که نکند دیوانه شده باشد.

اشخاصی که مبتلا به وسواس هستند اعتماد به نفس ندارند و خود را موجودی بی ارزش و ناچیز می شمارند. ولی چون نمی توانند افکار وسواس را دور اندازند. بیشتر احساس مقاومت می کنند. اینگونه افراد معمولا بسیار تکامل جو می باشند. لیستی از علائم و مقیاس های درجه بندی در اینجا آورده شده است که برای تشخیص اختلالات روانی وسواس فکری عملی کمک خواهد کرد. ولی هیچ لیستی کلی نمی تواند چنین کاری انجام دهد، شما باید با پزشک خود یا یک روانشناس مشورت کنید تا اطمینان یابید. اختلالات دیگر از جمله افسردگی و اضطراب می توانند تا حدودی مشکلات مشابهی را با عث شود.پس اگر شما بعضی ازاین علائم را دارا هستید،حتما بدان معنی نیست که بیماری شما اختلال روانی وسواس فکری –عملی است . بنابراین مهمترین سوالی که شما باید بپرسید این است که آیا افکار، عادتها سد راه زندگی شغلی، زندگی اجتماعی یا زندگی خصوصی شما هستند؟

مقیاس وسواس فکری-عملی
مواردی که ذیلا می آیند مقیاس اندازه گیری شدت وسواس فکری عملی است که معمولا در کلینیک ها اندازه گیری میشود. بهبود آن معمولا با درمان انجام می شود گر چه علائم بیماری شخص به مرور زمان ممکن است تغییر یابد.

جزئی
شخص مدت کوتاهی را برای مقاومت در برابر علائم صرف می کند و تقریبا هیچ گونه تداخلی در فعالیت های روزمره وجود ندارد.

رفتار وسواس فکری –عملی غیر قابل تشخیص درمعاینات بالینی
علائم ملایم بوده و قابل توجه برای خود شخص و برای بیننده می باشد و باعث تداخل ملایمی در زندگی شخص می شود که شاید مدت زمان کوتاهی در مقابل آنان ایستادگی شود. علائم به آسانی برای دیگران قابل تحمل هستند.

رفتار وسواس فکری-عملی کلینیکی
علائم تداخل مشخصی با زندگی معمولی دارند، شخص انرژی زیادی را برای مقاومت و کمک گرفتن از دیگران صرف می کند تا امور زندگی روزمره ی خود را بگذراند

رفتار وسواس فکری- عملی شدید
علائم بیماری در این مرحله عاجز کننده و مداخله گرند. فعالیت روزمره یک کشمکش فعال است شخص شاید تمام وقت خود را برای ایستادگی در برابر علائم صرف کند وکمک زیادی را از اطرافیان برای ایفای وظیفه ی خود جلب نماید.

رفتار وسواسی فکری –عملی بسیار شدید
علائم کاملا فلج کننده هستند شخص نظارت مستقیمی را در اموری مانند خوردن، خوابیدن وغیره نیاز دارد. حتی جزئی ترین تصمیم گیری ها یا جزئی ترین فعالیت ها حمایت پرسنل را طلب می کند این شدید ترین حالت است. اگر شما خود را در شماره ی ۷ یا بالاتر از آن قیاس کرده اید بهتر است مشورتی با یک روانپزشک یا روانشناس داشته باشید ولی اگر با موفقیت علائم خود را می توانید کنار بگذارید. یک مشاور شاید به شما کمک کند نحوه ی زندگی خود را بهتر نمایید.

انواع وسواس:
وسواسهایى که تمام فکر و اندیشه افراد را تحت تاثیر قرار داده و احاطه‏شان مى‏کند معمولا بصورتهاى زیر است:

وسواس فکرى:
این وسواس بصورتهاى مختلف خود را نشان مى‏دهد که برخى از نمونه‏هاى آن بشرح زیر است

اندیشه درباره بدن:
بدین گونه که بخشى مهم از اشتغالات ذهنى و فکرى بیمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشک مراجعه مى‏کند و در صدد به‏ دست آوردن دارویى جدید براى سلامت‏بدن است.

رفتار حال یا گذشته: مثلا در این رابطه مى‏اندیشد که چرا در گذشته چنین و چنان کرده؟ آیا حق داشته است فلان کار را انجام دهد یا نه؟ و یا آیا امروز که مرتکب فلان عملى مى‏شود آیا درست مى‏اندیشد یا نه؟ تصمیمات او رواست‏یا ناروا ؟

در رابطه با اعتقادات: زمانى فکر وسواسى زمینه را براى تضادها و مغایرت‏هاى اعتقادى فراهم مى‏سازد. مسایلى در زمینه حیات و ممات، خیر و شر، وجود خدا و پذیرش یا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول مى‏دارد.

اندیشه افراطى:
زمانى وسواس در مورد امرى بصورت افراط در قبول یا رد آن است‏با اینکه بیمار خلاف آن را در نظر دارد ولى بصورتى است که گویى اندیشه مزاحمى بر او مسلط است که او را ناگزیر به دفاع از یک اندیشه غلط مى‏سازد، از آن دفاع و یا آن را طرد مى‏کند بدون اینکه آن مساله کوچکترین ارتباطى با زندگى او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارویى عقیده‏اى افراطى پیدا مى‏کند بگونه‏اى که طول عمر، بقاى زندگى و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو مى‏داند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتیجه‏اى دست نیابد.

۲- وسواس عملى:
وسواس عملى به شکلهاى گوناگون خود را بروز مى‏دهد که ما به نمونه‏ها و مواردى از آن اشاره مى‏کنیم :
شستشوى مکرر: مردم بر حسب عادت تنها همین امر را وسواس مى‏دانند و این بیمارى در نزد زنان رایجتر است.

رفتار منحرفانه:
جلوه آن در مواردى بصورت دزدى است و این امر حتى در افرادى دیده مى‏شود که هیچ‏گونه نیاز مادى ندارند.

دقت وسواسى:
نمونه‏اش را در منظم کردن دگمه لباس و… مى‏بینیم و وضعیت فرد بگونه‏اى است که گویى از این امر احساس آرامش مى‏کند.

شمردن:
شمردن و شمارش‏ها در مواردى مى‏تواند از همین قبیل بحساب آید مثل شمردن نرده‏ها با اصرار بر این که اشتباهى در این امر صورت نگیرد.

راه رفتن:
گاهى وسواس‏ها بصورت راه رفتن اجبارى است. شخص از این سو به آن سو راه مى‏رود و اصرار دارد که تعداد قدمها معین و طبق ضابطه باشد. مثلا فاصله بین دو نقطه از ده قدم تجاوز نکند و هم از آن کمتر نباشد.

۳- وسواس ترس:
صورتهاى ترس وسواسى عبارت است از: ترس از آلودگى – ترس از مرگ – ترس از دفع – ترس از محیط محدود – ترس از امرى خلاف اخلاق – ترس از تحقق آرزو.

۴- وسواس الزام:
در این نوع وسواس نمى‏تواند خود را از انجام عمل و یا فکرى بیرون آورد و در صورت رهایى از آن فکر و خوددارى از آن عمل موجبات تنش در او پدید خواهد آمد.

وسواس در چه کسانی بروز می کند؟
الف) در رابطه با سن
ب) در رابطه باهوش:
بررسیهاى علمى نشان داده‏اند که وضع هوشى آنها در سطحى متوسط و حتى بالاتر از حد متوسط است. وسواسى‏هایى که داراى هوش اندک و یا با درجه ضعیف باشند بسیار کمند بر این اساس رفتار آنها نباید حمل بر کم‏هوشى شان شود.

ج) در رابطه با اعتقاد:

د) در رابطه با شخصیت و محیط:
تجارب نشان داده‏اند آنهایى که در زندگى شخصى حساس‏ترند امکان ابتلایشان به بیمارى وسواس بیشتر است و غلبه وسواس بر آنها زیادتر است. در بین فرزندانى که والدینشان معمولا محکومشان مى‏کنند این بیمارى بیشتر دیده مى‏شود. پاره‏اى از تحقیقات نشان داده‏اند که شخصیت والدین و حتى صفات ژنتیکى، روابط همگن خویى و محیطى در این امور مؤثرند بهمین نظر وسواس در بین دوقلوهاى یکسان بیشتر دیده مى‏شود تا در دیگران، اگر چه ریشه‏هاى اساسى و کلى این امر کاملا مشهود نیست. مساله شخصیت را اگر با دامنه‏اى وسیعتر مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید که این امر حتى در برگیرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بیمارى هیسترى است که اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده دیده مى‏شود، در جوامع بظاهر متمدن و پیشرفته و حتى در بین افراد هوشمند هم بمیزانى قابل توجه دیده مى‏شود.


از سایت پزشکان بی مرز
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: پنج‌شنبه 16 آذر 1391 - 03:51    عنوان: پاسخ به «آشنائی با اختلالات وبیماریها ی روانی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

ریشه‏هاى خانوادگى وسواس ( قسمت سوم )

در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذکر شده که اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابت‏ها، منع‏ها و… که ما ذیلا به مواردى از آن اشاره مى‏کنیم.

الف) وراثت:
تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسیها، این بیمارى را از والدین خود به ارث برده‏اند، اگرچه گروهى دیگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قایل شده‏اند، انتقال زمینه‏هاى عصبى مى‏تواند ریشه و عاملى در این راه باشد.

ب) تربیت :
در این مورد مباحثى قابل ذکرند که اهم آنها عبارتند از:
۱- دوران کودکى:اعتقاد گروهى از محققان این است که پنجاه درصد وسواس‏هاى افراد در سنین جوانى و پس از آن از دوران کودکى پایه‏گذارى شده و تاریخچه زندگى آنها حاکى از دوران کودکى ویژه‏اى است که در آن کشمکش‏ها و مقاومت‏ها و سرسختى‏هاى فوق العاده وجود داشته و کودک در برابر خواسته‏هاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.

۲- شیوه تربیت:در پیدایش گسترش وسواس براى شیوه تربیت والدین نقش فوق العاده‏اى را باید قایل شد. بررسیها نشان مى‏دهد مادران حساس و کمال جو بصورتى ناخودآگاه زمینه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مى‏کنند و مخصوصا والدینى که رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقیق مى‏خواهند و انعطاف پذیرى کمترى دارند در این رابطه مقصرند. تربیت‏خشک و مقرراتى در پیدایش و گسترش این بیمارى زیاد مؤثر است. نحوه از شیر گرفتن کودک بصورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و کنترل کودک در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است.

۳- تحقیر کودک:عده‏اى از بیماران وسواسى کسانى هستند که دائما این عبارت به گوششان خورده است که: آدم بى عرضه‏اى هستى، لیاقت ندارى، در خور آدم نیستى، بدرد زندگى نمى‏خورى… و از بابت عدم لیاقت‏خود توسط والدین، مربیان، خواهران، و برادران ارشد رکوفت‏شنیده و تنبیه شده‏اند. این گونه برخوردها بعدا زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم کرده است.

۴- ناامنى‏ها:پاره‏اى از تحقیقات نشان داده‏اند برخى از آنها که دوران حیات کودکى آشفته‏اى داشته و با ترس و نا امنى همساز بوده‏اند بعدها به چنین بیمارى دچار شده‏اند. آنها در مرحله کودکى وحشت از آن داشته‏اند که نکند کار و رفتارشان مورد تایید والدین و مربیان قرار نگیرد. اینان در دوران کودکى براى راضى کردن مربیان خود مى‏کوشیدند و سعى داشته‏اند که دقتى افراطى درباره کارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باریک‏بینى و موشکافى وارد شوند.
۵- منع‏ها:گاهى وسواس فردى بزرگسال نشات گرفته از منع‏هاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیریهاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد معلوم نیست عاقبت‏خوش و میمونى داشته باشد.

۶- خانواده افراد وسواسى: بررسیها نشان داده‏اند:
- اغلب وسواسى‏ها والدین لجوج داشته‏اند که در وظیفه خواهى از فرزندان سماجت‏بسیار نشان مى‏داده‏اند.
- ایرادگیر و عیبجو بوده‏اند اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مى‏دیدند، آن را به رخ فرزندان مى‏کشیدند.
- خسیس و ممسک بوده‏اند به طورى که کودک براى دستیابى به هدفى ناگزیر به شیوه‏اى اصرارآمیز بوده است و بالاخره افرادى کم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بوده‏اند و کودک سعى مى‏کرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور کند تا سرزنش نشود.

درمان :
براى درمان مى‏توان از راه و رسم‏ها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مى‏کند.

۱- تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که اولیاى بیمار مى‏توانند به آن اقدام کنند.

۲- تغییر شرایط زندگى:از شیوه‏هاى درمان این است که زندگى بیمار را در محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند که در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهاى تجربى نشان مى‏دهند که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى بهبود کامل حاصل مى‏شود.

۳- ایجاد اشتغال و سرگرمى:تطهیرهاى مکرر و دوباره‏کارى‏ها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصتى کافى براى انجام آن در خود احساس مى‏کند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبت‏به برخى از امور بى‏اعتماد گردد، از جمله وسواس.

۴- زندگى در جمع:فرد وسواسى را باید از گوشه‏گیرى و تنهایى بیرون کشاند. زندگى در میان جمع خود مى‏تواند عاملى و سببى براى رفع این الت‏باشد. ترتیب دادن مسافرتهاى دستجمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصا در افرا کمرو مؤثر است.

۵- شیوه‏هاى اخلاقى:رودربایستى‏ها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى بنحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مى‏شود. طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شیرینى، بویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مى‏تواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که انتقاد به ملامت منجر نشود روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مى‏دهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مى‏تواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.
۶- تنگ کردن وقت:بیش از این هم گفته‏ایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصت‏ببیند و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم است‏با استفاده از متون و شیوه‏هایى او را به کارى مشغول دارید به امر و وظیفه‏اى او را وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست است‏سریعا انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامه‏اى در مواردى مى‏تواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد.
۷- زیرپاگذاردن موضوع وسواس:در مواردى براى درمان بیمار چاره‏اى نداریم جز اینکه به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که آن را او نجس مى‏داند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مى‏شمارد و به نماز بایستد و وظیفه‏اش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را وا داریم تا همان کارى را که از آن مى‏ترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است که در مى‏یابد هیچ واقعه‏اى اتفاق نمى‏افتد.

از سایت پزشکان بی مرز
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: پنج‌شنبه 16 آذر 1391 - 03:54    عنوان: پاسخ به «آشنائی با اختلالات وبیماریها ی روانی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

شیوه‏هاى اصولى در درمان وسواس: (قسمت چهارم)


الف) روانپزشکى:اگر رفتار و یا عمل وسواسى شدید شود نیاز به متخصص روانى و درمانگرى است که در این زمینه اقدام کند. کسى که تعلیمات تخصصى و تحصیلى‏اش در روان پزشکى او به او اجازه مى‏دهد که براى شناخت ریشه بیمارى و درمان بیمار اقدام نماید. علاوه بر اینکه در زمینه ریشه‏یابى‏ها کار و تلاش کرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورده و لااقل حدود ۳۰۰-۲۰۰ ساعتى هم در رابطه با شناخت‏خویش گام برداشته است. اینان اجازه دارند که در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایى تجویز کنند و یا شیوه‏هاى دیگرى را براى درمان لازم مى‏بینند بکار گیرند.

بیماران را گاهى لازم است که در مؤسسات روان‏پزشکى و گاهى هم در بیمارستان‏ها به طرق روانکاوى و روان‏درمانى درمان نمایند و در موارد ضرور باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است ; بویژه که شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است.

ب) روان درمانى:

این هم نوعى درمان است که توسط روانکاو یا روانشناس صورت مى‏گیرد و آن یک همکارى آزاد بین بیمار و درمان کننده مبتنى بر اعمال متقابل است که بر اساس روابطى نسبتا طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مى‏رود. درمان اختلال به‏صورت مکالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى که قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مى‏گیرد. در این درمان گاهى هم ممکن است دارو مورد استفاده قرار گیرد. البته اصل بر این است که بر اساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یک تحول درونى فراهم شود.
اصولى در روان درمانى: در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبه‏ها توجه نشود امکان اصلاح و درمان نخواهد بود:
الف – اصلاح محیط:

غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاکم بر جنبه‏هاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرتها، فعالیتهاى تفریحى، گردشها، تلاشهاى جمعى، مشارکتها در امور،… است.

ب – ارتباط خوب و مناسب:
در روان درمانى آنچه مهم است داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، کمک کردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق بجانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و… .

ج – روانکاوى و روان درمانى:
که در آن تلاشى براى ریشه‏یابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود گشودن عقده‏ها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و…

مشاوره و درمان روانی:
در درمان غیردارویی، از الگوهای مختلف برای کاهش این اختلال بهره می‏گیرند که به برخی از آنها به طور اجمال اشاره می‏کنیم زیرا از این تکنیک‏ها متناسب با نوع و شدت و ضعف بیماری استفاده می‏شود:
۱) شناخت درمانی، در این روش طی جلسات مکرر و متعدد، بینش بیمار درباره تعارضهای درونی خود به کمک روان‏درمان‏گر تغییر می‏یابد.

۲) رفتار درمانی:
روشهای متعدد و متنوعی است از کارشناس مربوطه بیمار را به کارها و فعالیت‏هایی جهت کاهش سطح اضطراب و در نتیجه فکر یا عمل وسواس او وا می‏دارد.

۳) گاهی نیز روانشناس با ایجاد ارتباط با خانواده بیمار به کاهش ناهماهنگی‏های احتمالی در خانواده و تصحیح ارتباطات خانوادگی آنها می‏پردازد.

روشهای کلی درمان:
برای علاج و درمان این بیماری ابتدا باید نوع آن را شناخت و روش درمانی مناسب با آن را انتخاب نمود . ما در این قسمت به برخی از روشهای کلی مبارزه با این حالت اشاره می نماییم.

۱) عدم پاسخ دهی:
مهمترین و کلی ترین راه درمان وسواس، بی توجهی به پیام های آن و عدم پاسخ دهی عملی به آن است . این بیماری در صورتی ادامه می یابد و تشدید می شود که به نداهای درونی آن که مبتنی بر تکرار عمل ، یا دقت بی مورد و یا قضاوت غیر منطقی و افراطی نسبت به امور است، پاسخ دهی عملی شود. برای مقابله با این حالت بهترین راه بی اعتنایی به این پیامها و ترتیب اثر ندادن به آنها است. اگر مدتی این روش عملی شود ، به طور قطع از شدت ابتلا به آن کاسته خواهد شد.

۲) تقابل به ضد:
برای کسانی که از آلودگی و نجاست هراس دارند و این هراس منشا اضطراب و وسواس در آنها شده است ، آلوده سازی عمدی شخص توسط خود او یا دیگران ، از راههای درمان و رفع حساسیت به این امر است . اگر این روش با تکرار تحمل شود به طور قطع موثر خواهد بود.

۳) فرمان ایست:
در منابع علمی جدید ، برای متوقف کردن افکار وسواسی ، علاوه بر درمانهای دارویی و قبل از آن درمانها ، از روشهای خاصی استفاده می شود که مهمترین آنها روش توقیف فکر نام دارد، بدین ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده ، فریاد می زند : ایست !؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند .

درمان دارویی: ب
یماری وسواس چون دارای ریشه های هورمونی است و با فعالیت های هورمونی بدن نیز در ارتباط است ، پزشکان با تجویز داروهایی سعی می نمایند فعالیت های هورمونی بدن را متعادل سازند و از این طریق کمک می کنند تا فرد بتواند راحت تر با این مشکل طرف شود و آن را از خویش براند.

توصیه های عملی
۱ ) اگر مبتلا به وسواس در شست و شو هستید، خود را در معرض چیزهای آلوده و نجس قرار دهید و یا به تجسّم چنین موقعیت‏هایی بپردازید و از انجام دادن آن کار خودداری نکنید. ، از فردی بخواهید خودش را در معرض این موقعیت‏ها یا موضوع‏های ذکر شده قرار دهد بدون این که «واکنش بی اختیاری» از خودش نشان دهد. سپس شما نیز همان کار را انجام دهید. این کار باعث می‏شود موضوع‏ها یا موقعیت‏های اضطراب آور، کم کم اثر خود را از دست بدهد و اضطراب شما کاهش پیدا کند. در واقع ریشه و علت اصلی وسواس (اضطراب) از بین برود.

۲ ) به خودتان تلقین کنید که «وسواس» یک نوع کار شیطانی است و باید هر چه زودتر دست از آن بردارم.
۳ ) به خدا توکل کنید و از او استعانت بجویید تا هر چه زودتر بر این مشکل فایق آیید.

از سایت پزشکان بی مرز
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 - 16:15    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

افسردگي، انواع و علائم آن ( قسمت اول )

افسردگي
همه ي افراد در طول عمر خود، افسردگي را تجربه مي کنند. اين احساس که معمولا به دنبال فقدان يا ناکامي ايجاد مي شود، در شرايط طبيعي پس از چند ساعت يا چند روز از بين مي رود؛ اما هر گاه حالت افسردگي ادامه پيدا کند و در سلامتي فرد تاثير معني داري بگذارد، در آن صورت مداخله ي درماني و کمک حرفه اي الزامي خواهد بود.
تاريخچه ي افسردگي:
اين اختلال از زمان بابلي ها مورد شناسايي قرار گرفته بود. کلمه ي ""Depression يا افسردگي از عبارت لاتين Deprimere به معناي در هم فشرده شدن گرفته شده است. از اين رو افسردگي به معناي احساس در هم فشرده شدن روح، غم يا بي ارزشي است. در اواخر قرون وسطي، رهبران مذهبي اروپا بر اين عقيده بودند که افسردگي به واسطه ي نفوذ و تسلط ارواح شيطاني بر انسان به وجود مي آيد. مارتين لوتر، اصلاح طلب مذهبي آلماني نوشت:"تمامي سنگيني روح و ماليخوليا از شيطان سرچشمه مي گيرد". در واقع همين اصطلاح ماليخوليا يا ملانکوليا، به افراد افسرده اشاره داشت و چنين افرادي جن زده، شيطاني، ماليخولياي يا ملانکوليک خوانده مي شدند. به همين دليل ساليان دراز افسردگي، با روش هايي مانند شلاق زدن(براي خرج کردن ارواح شيطاني و جن)، حجامت، جن گيري و سال هاي اخير با دوش گرفتن آرامش بخش تحت درمان قرار مي گرفت. در نهايت با کشف داروي ضد افسردگي در دهه ي 60 ميلادي و تسکين افسردگي با تجويز اين داروها، کم کم روش هاي خرافي برچيده شد.
افسردگي چيست؟
در زبان روزمره اصطلاح افسردگي براي اشاره به يك حالت احساسي، واكنش به يك موقعيت و شيوه رفتار مختص به فرد به كار مي رود. افسردگي اغتشاشي در خلق است كه با درجات متفاوت غمگيني، ياس، تنهايي، نااميدي، شك در مورد خويشتن و احساس گناه مشخص مي شود. بنابراين با اين توضيحات بايستي احساس افسردگي را از اختلال تفكيك نمود. همه ي ما گاهي احساس دلتنگي و غم مي كنيم. اين احساس ها جزء طبيعي موجود انسان است و بنابراين در مقاطعي كوتاه، فرد را تحت تأثير قرار مي دهند. ولي افسردگي به عنوان يك اختلال در دوره هاي زماني طولاني تري تداوم مي يابد و شكل ناسازگارانه اي از افسردگي است كه اثرات پايداري بر روي عملكرد فرد باقي مي گذارد.
انواع افسردگي :
همان طور كه گفته شد افسردگي درجاتي از يك حالت احساسي زود گذر تا يك اختلال شديد را در برمي گيرد. براي فهم بهتر اين نكته، لازم است اشاره اي به انواع افسردگي داشته باشيم:
1- احساس افسردگي: كه معمولا به عنوان اندوه شناخته مي شود و در اثر تغييرات موقعيتي و شرايط جديد يا برخوردهاي مقطعي ايجاد مي شود. اين احساس معمولا بعد از برطرف شدن موقعيت و سازگار شدن شخص با شرايط تازه، به سرعت از بين مي رود.
2- داغديدگي يا واكنش سوگ: غمي است كه در اثر فوت نزديكان بوجود مي‌ آيد. وقتي رابطه ي مهمي پايان مي يابد، بيشتر بازماندگان حالتي را تجربه مي كنند كه معمولا اين حالت نيز كاملا عادي است، مگر آنكه واكنش هاي سوگ به صورت طولاني باقي بماند.
3- اختلال سازگاري با خلق افسرده: مواجهه ي فرد با يك موقعيت قابل توجه گاهي منجر به اين حالت مي شود. در چنين وضعيتي، انتظار مي رود با كاهش تأثير موقعيت، حالت هاي بيمار گونه نيز از بين برود.
4- اختلال افسردگي عمده و افسردگي خويي: زماني كه شدت علائم افسردگي به حدي باشد كه كليه ي عملكردهاي آدمي را تحت الشعاع قرار مي دهد و باعث تأثيرات عمده در عواطف، رفتار، تفكر و روابط اجتماعي مي گردد، اختلال افسردگي عمده ناميده مي شود. در صورتي كه شدت علائم افسردگي به اندازه اي باشد كه عملكردها كمتر آسيب ببينند، اختلال افسرده خويي وجود دارد.
5- اختلال دو قطبي و ادواري خويي: نوسانات خلقي شديدي كه بين دوره هاي شيدايي (شادي و خوشي افراطي كه به نشئه تعبير مي شود) و افسردگي به وجود مي آيد، نشان دهنده و شاخص اصلي اين اختلال است. در صورتي كه نوسانات خفيف باشد و كمتر بر عملكرد آدمي تأثير بگذارد، به آن اختلال خلقي ادواري يا ادواري خويي گفته مي شود.
6- اختلال دلبستگي واكنشي: وابستگي هاي بيمار گونه ي دوران كودكي كه از آن به عنوان افسردگي هاي دوران كودكي ياد مي شود، تحت اين گروه طبقه بندي مي شود.
7- اختلال خلقي يا افسردگي فصلي : نوعي يا دوره اي از افسردگي است كه معمولا در پاييز و زمستان تجربه مي شود و يكي از عوامل مهم آن نور ناكافي است. احتمالا نور ناكافي تغييرات معني داري را در سطوح برخي از هورمون ها به ويژه "ملاتونين" ايجاد مي كند و از طرفي تغييرات دما و نور موجب به هم خوردن ساعت دروني بدن كه الگوهاي خواب و بيداري را كنترل مي كند، مي گردد و اين تغييرات منجر به بروز اين اختلال مي شود.
منبع گزارش از :


کد:
http://www.tebyan.net
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 - 16:19    عنوان: پاسخ به «آشنائی با اختلالات وبیماریها ی روانی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

علائم و نشانه هاي افسردگي : ( قسمت دوم )

افسردگي ممکن است به صورت هاي زير زندگي آدمي را تحت تأثير قرار دهد:
1) تغييرات در احساسات و ادراکات:
- گريه هاي مکرر يا فقدان پاسخ دهي عاطفي
- ناتواني از لذت بردن از هر چيزي
- احساس نا اميدي يا بي ارزشي
- احساس افراطي گناه يا خود سرزنشي
- فقدان صميميت نسبت به خانواده و دوستان
- بدبيني نسبت به آينده
- احساس درماندگي
– افکار خودکشي
- غمگيني، اضطراب، خشم و ديگر عواطف ناخوشايند

2) تغييرات در رفتار و نگرش:
- فقدان علاقه به فعاليت هاي قبلي و کناره گيري از ديگران
- غفلت از مسئوليت ها و توجه نکردن به ظاهر شخصي
- تحريک پذيري و به آساني دستخوش خشم شدن
- فقدان انگيزه به منظور پيگيري اهداف
- نارضايتي کلي از زندگي
- کاهش توان حافظه، ناتواني در تمرکز، بلا تصميمي و آشفتگي
- تغييرات شناختي
- کاهش توانايي رويارويي با مسائل روزمره

3) تغييرات جسماني و شکايات بدني:
- خستگي مزمن و فقدان انرژي
- فقدان کامل اشتها يا خوردن اجباري
- بي خوابي، بيداري زود هنگام صبحگاهي يا خواب بيش از حد
- سردردها ، پشت دردها و ساير شکايات مشابه بدون دليل
- مشکلات گوارشي شامل درد معده، تهوع، اشکال در هضم و تغيير در کارکردهاي روده اي مثل يبوست
- چرخه هاي نامنظم قاعدگي
- کاهش يا افزايش غير متعارف وزن
- فقدان يا کاهش تدريجي ميل جنسي
توجه به اين نکته ضروري است که با توجه به علائم و انواع افسردگي گفته شده، وجود برخي از علائم در افراد، دليل بر بيماري و اختلال نيست، بلکه هدف صرفا شناسايي انواع افسردگي مي باشد و تشخيص بايستي صرفا توسط افراد متخصص صورت گيرد.

منبع گزارش از :


کد:
http://www.tebyan.net
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 - 16:37    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455



بخش ( سوم )

برای کسب دانستنی های بیشتر با جزئیات کامل تر در باره اختلال افسردگی ، علل و روش های درمانی ،میتوانید به تایپک زیر در بخش:

بحث‌هاي عمومي » علائم افسردگي ، درمان و پيشگيري از آن


مراجعه فرمائید.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 - 17:03    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

گیاهان مفید برای رفع افسردگی و کم خوابی : قسمت (چهارم)

برخی از خواص دارویی اسطوخودوس:
• رفع استرس و افسردگی:
روغن اسطوخودوس آرام‌بخش و ضد تشنج بوده و تاثیر آرام‌بخش‌های دیگر را افزایش می‌دهد.

• رفع بی‌خوابی:
محققان انگلیسی طی تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که استفاده از اسطوخودوس در رفع بی‌خوابی، همانگونه که در طب سنتی آز آن استفاده می‌شده، تاثیر به ‌سزایی دارد.
در بیمارستان‌های انگلیس، برای رفع بی‌خوابی به بیماران بالش‌هایی داده می‌شود که درون آن اسطوخودوس وجود دارد.

طریقه مصرف گیاه اسطوخودوس :
حدود 5 گرم سرشاخه گلدار و یا گل این گیاه را در یک لیتر آب‌جوش ریخته و به مدت 10 دقیقه دم کنید. مقدار مصرف این دم کرده 4- 3 فنجان در روز است.
توجه: اشخاص صفراوی مزاج از این گیاه استفاده نکنند چرا که باعث آشفتگی آنان می‌شود.این اشخاص باید آن را با سکنجبین بخورند.

کد:
http://hamshahrionline.ir


اسطوخودوس و خواب راحت
اسطوخودوس گیاه شگفت انگیزی است که در درمان اختلالات جزئی خواب، موثر عمل می کند. این گیاه به خاطر این که سردرد، اضطراب و ناراحتی های عصبی را برطرف می سازد، خواب راحتی را به شما هدیه می دهد. آزمایش های بالینی که در سال 2005 در بریتانیا انجام شد نشان داد اسطوخودوس در درمان بی خوابی موثر است.
روش استفاده: 5/1 گرم برگ و گل خشک اسطوخودوس را در 15 سی سی آب جوش دم کرده و از صافی رد کنید و هنگام خواب 1 فنجان بنوشید. در صورتی که اختلالات خواب مربوط به مشکلات عصبی گوارش باشد، صبح، ظهر و شب 1 فنجان از این دم کرده شفابخش را میل نمایید. به مدت یک الی دو ماه این درمان را در پیش بگیرید و اگر لازم بود تا حل مشکل بی خوابی دوره جدیدی را شروع کنید.

اسطوخودوس، ضد میگرن
گیاه اسطوخودوس به خاطر خواصش در رفع سردرد و همچنین میگرن شهرت بسیاری دارد؛ زیرا استرس را از بین می برد و این امر تاثیر آن را در مبارزه با سردرد بیشتر می کند.
روش استفاده: 2 قطره روغن گیاه اسطوخودوس را روی شقیقه ها، پیشانی یا پشت گردن خود بمالید و ماساژ دهید. اگر لازم باشد، این کار را یک بار دیگر تکرار کنید.


کد:
http://www.tebyan.net


روش تکثیركثير و كاشت گیاه اسطو خودوس:
اين گياه بوسيله بذر، قلمه و خوابانيدن تكثير مي‎شود. بايستي توجه داشت كه بهترين روش تكثير اين گياه قلمه است. بدين طريق كه در فصل پائيز از سرشاخه‎هاي اسطوخودوس قلمه تهيه كرده و در طول پائيز و زمستان آنرا در ماسه كاشته و در گلخانه نگهداري مي كنند. معمولاً 3 تا 4 ماه قلمه‎ها ريشه‎دار مي‎شوند و در اوايل بهار قلمه‎ها را در زمين اصلي به فاصله 60 تا 80 سانتيمتر مي‎كارند. زمين مورد نظر براي كاشت اسطوخودوس را در پائيز شخم عميق زده و حدود 10 تن در هكتار كود حيواني همراه كودهاي فسفر و پتاسيم به خاك اضافه مي‎كنند. چنانچه قلمه‎هاي اسطوخودوس در بهار از گياه مادري تهيه شود و سپس در ماسه كاشته شود ، مي‎توان قلمه‎هاي ريشه‎دار را در فصل پائيز اقدام به كشت در زمين اصلي نمود. براي ريشه‎دار كردن قلمه‎هاي اسطوخودوس و يا هر گياه ديگري مي‎توان از هورمون اكسين استفاده كرد.

با توجه به اينكه اسطوخودوس گياهي چند ساله است در سال اول رشد اين گياه كند است. براي توليد گياهي با فرم مناسب لازم است كه عمليات هرس در پائيز سال اول و سال دوم انجام شود تا از رشد طولي گياه جلوگيري شود. بعد از هرس بايد قد گياه 15 تا 20 سانتيمتر شود (سال اول) در سال دوم به فرم نيمكره بايد هرس شود و ارتفاع 20 تا 25 سانتيمتر و پهنا از هر طرف 15 تا 20 سانتيمتر شود.

در سال اول رشد كند است در سالهاي بعد سريع خواهد شد، بطوري كه در سال پنجم از هر بوته اسطوخودوس 500 گرم برگ خشك توليد خواهد شد. قسمت مورد استفاده اين گياه سرشاخه‎هاي گلدار آنست و بهترين زمان برداشت هنگامي است كه گلها روي گياه ظاهر مي‎شوند. (اوايل تير تا اواسط مرداد).
براي برداشت محصول از اره استفاده كرده و گياه را هرس مي‎كنند و سرشاخه ها را در سايه خشك مي‎كنند. اين گياه تا 20 سال در زمين اصلي باقي مي‎ماند. بنابراين توجه به شرايط خاك قبل از ايجاد مزرعه اسطوخودوس الزامي است. از آفات مهم اسطوخودوس حشره‌اي به نام سوفورونيا هيومرلا است كه لارو اين حشره سبب نابودي پايه‌هاي اسطوخودوس مي‌شود كه براي مبارزه با آن از صابونهاي نيكوتين‎دار استفاده مي‌شود. فواصل كشت در اسطوخودوس حدود يك متر در يك متر است و تعداد آن 10000 تا 12000 بوته در هكتار است.


کد:
http://www.sabziranbooks.com
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » مطالب علمی » آشنائی با اختلالات وبیماریها ی روانی
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc