کودکی گفت من چه کار کنم
تا به آن کار افتخار کنم؟
گفتمش علم و معرفت آموز
تا شب محنت تو گردد روز
علم باشد دوای هر رنجی
علم باشد کلید هر گنجی
گیرمت در جهان بسی باشی
علم آموز تا کسی باشی
آدمی را اگر هنر باشد
به که تا مال و سیم و زر باشد
هر کسی زنده است روزی چند
تا ابد زنده است دانشمند
تاریخ: جمعه 3 خرداد 1392 - 21:49 عنوان: پاسخ به «شعر» زمین دلتنگ و مهدى بیقراراست
کاربر نیمه فعال
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1392 پست: 228 محل سکونت: تهران - u.s.a - texas san antonio
امتياز: 6130
زمین دلتنگ و مهدى بیقراراست
فلک شیدا ، پریشان روزگار است
دلا ، آدیـــــــنه شد ، دلبر نیـــــامد
غـــروب انتـــظارم سرنــــــــیامد
همه دلــــــها پر از آه و غم و دردهمه آلالهها پـــــــــــژمرده و زرد نفسها خـــسته و در دل خموشـندفغانها بى صدا و پرخروشــــــــند
نه رنگى از عدالت ، نى از صداقت
در و دیوار دارد نقش ظــــــلمت
شده پرپر گـــــــــل مهر و محـبّت
همــه دلـــــــها شده سرشار نفرت
شده شام یتیمان ، نالــــــه و اشــک
برد هرکــس به کاخ دیگرى رشک
شده پژمـــــــرده غنچه در چمنزار
بگشت آواره گل در کوى گـــــلزار
نشسته دیو بر دلـــــــــــهاى خفته
همه جا بذر نومــــــــــــیدى شکفته
زده زنـــــــــــگارها آئین و مذهب
دمى ، رویى زسرور نیست یا رب
به اشک چشم و مهر و ماه ، سوگند
به آه و ناله دلــــــــــــــهاى دربند
اگر نرگس زهجرت زار زار استشقایق تا قیامت دغـــــــــدار است
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید