دفاع از اسلام ؛ پاسخ به شبهه ای درباره ی صفات « الله » تعالی
برخی به اسلام ایرادهایی وارد کرده، میگویند :
« الله در وجود خود صفاتی زشت همچون خشم ، انتقام جویی ، گمراه کنندگی ، حبط عمل ، مکر و ... دارد . »
به هر روی ما در این مقاله در پی آنیم که به این شبهه پاسخ دهیم . و رویکرد ما در ارائه پاسخ ، بر اساس عقلانیت است .
اصل مطلب :
چرا خداوند در قرآن به صفاتی چون خشم ، انتقام جویی ، گمراه کنندگی و ... متصف است ؟؟؟
پــاســـــخ :
قرآن می فرماید : « سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یَصِفُون ؛ سوره انعام آیه 100 » یعنی خداوند منزّه است از آنچه که در وصف آید . و در سوره الصافات آیه 180 میفرماید « سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ » یعنی پروردگار تو ، خداوند باعزّت از آنچه دیگران وصف میکنند ، پاک و منزّه است .
و در جایی دیگر می فرماید :
« وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیم » و برای خداوند است مَثَل اعلی و والاترین صفات ، و او عزتمند و با حکمت است .
و دیگر آیاتی که نشان میدهد انسان از شناخت کامل ِ الله تعالی ، ناتوان است . عقل نیز چنین حکم میکند . انسان محدود است و خداوند نامحدود . انسان متناهی است و خداوند لایتناهی. حال چگونه ممکن است که موجودی محدود و متناهی ، وجودی نامحدود و لایتناهی را در برگیرد ؟؟
پس انسان نمی تواند به ذات خداوند ( و صفات او که عین ذات او هستند ) دست یابد . پس باید چه کند ؟ آیا باید خداشناسی را رها کرد ؟
خیر ، راه شناخت صفات خداوند از طریقی دیگر باز است . شناختی نسبی و در حد توان .
حال که ما نمی توانیم صفات خداوند را " آنطور که هست " بشناسیم ، ناچاریم از زبان نمادین بهره ببریم ، یعنی تمثیل . مثلاً وقتی میگوییم خداوند بینا و شنوا است ، حقیقت ِ این بینایی و شنوایی برای ما روشن نیست . بلکه ما تنها پرتویی از این نور بزرگ را درک میکنیم . به همین گونه صفاتی چون علم ، قدرت ، زیبایی ، حکمت ، مهربانی و ... که همگی صفات خداوند اند. حال که این مسئله روشن شد و دانستیم که برای شناخت صفات خداوند راهی جز بهره بردن از زبان « نمادگرا » نداریم و خداوند نیز ( با توجه به ذهن محدود بشر ) صفات خود را با همین زبان برای بشر تبیین کرده است ، می پردازیم به برخی از این صفات که مورد شبهه واقع شده اند .
خشم و غضب خداوند :
خداوند بنا بر گفته قرآن نسبت به بندگان مهر ورز است . « وَُ وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْء » رحمتم عالم هستی را فرا گرفته است . و « انَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیم »
خداوند نسبت به مردم رحیم و مهربان است و بسیاری دیگر آیات قرآن . و همینطور :
هر کس کار نیکى بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر کس کار بدى انجام دهد، جز مانند آن، کیفر نخواهد دید و هیچ ستم بر آنها نخواهد شد.
همه این آیات دال بر این است که خداوند بیش از هر چیز بر برندگان خود مهر می ورزد . و همواره مشتاق پیوندی عاشقانه با بندگان است ، آنچنان که در سوره الزمر آیه 53 آمده است :
بگو اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید ، از رحمت پروردگار نومید نگردید که خداوند همه گناهان را مىآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است .
و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من پرسیدند ، بگو من نزدیکم ، دعاى دعا کننده را، به هنگامى که مرا مىخواند، پاسخ مىگویم . پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند و به مقصد برسند .
امّا ...
چه بسیار انسانهایی که مرتکب گناه می شوند . نزدیک شدن به گناه یعنی آلودن گشتن وجود انسان .
و هر کس هموزن ذرّهاى عملی زشت انجام داده ، همان را مىبیند ...
بله هر کس زشتی کند نتیجه اش بلکه خود آن زشتی را می بیند . در واقع غضب خداوند نماد و تمثیلی از بازخورد ( و عکس العمل ) کردار زشت آدمی است .
این همان منطق قرآن است . آنچنان که میگوید : « جَـــزاءً وِفـاقـــاً » و « هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُون » یعنی آن گنهکاران آیا جزایی غیر از عملشان بدانان داده می شود ؟ خیر ، آنچه به عنوان جزا می بینند نتیجه ی عمل خودشان است .
انسان گناه میکند و نتیجه اش را نیز می بیند . این کنش و واکنش ( که عامل آن خود انسان است ) در زبان قرآن « گناه انسان و غضب خداوند » نامیده شده است . یعنی غضب و خشم خداوند ، نماد و تمثیلی از نتیجه ی گناه خود ِ انسان است .
این قانون ِ جهان ِ هستی است . هر عملی عکس العملی دارد . هر کنشی واکنشی دارد . گرچه خداوند راه بازگشت را باز گذاشته است . یعنی می توان با « توبه و جبران » ، گناه را محو و در نتیجه ، غضب خداوند ( یعنی اثر گناه ) را نیز به رحمت و مغفرت تبدیل نمود .
و همین گونه درباره ی صفت انتقامجویی خداوند که در قرآن بیان شده است . انتقام خداوند نیز نماد و تمثیلی از « نتیجه ی کردار انسان » است .
ما در آنجا ثابت کردیم که خداوند هیچ کس را گمراه نمی کند . بلکه اگر کسی بخواهد خود را به هلاکت بیفکند خداوند حق را به او نشان میدهد ، اگر نپذیرفت خداوند هم راه گمراهی را برایش باز میکند . یعنی مُهر تأیید بر خواست بشر می زند . این همان منطق قرآن است که در لینک مربوطه بدان پرداخته شد .
اما صفت « حبط عمل »
یکی دیگر از مسائلی که مطرح می شود بحث حَبط ِ عمل است . یعنی « در بند شدن اثر مثبت کردار برخی از گنهکاران و یا حتی از بین رفتن اثر کردار نیکشان » .
مسئله ای که بیان می شود این است که گفته می شود این مسئله با عدالت خداوند سازگار نیست .
لیکن ما در پاسخ میگوییم :
این صفت نه تنها با عدل خداوند در تعارض نیست . بلکه نشانگر عدل و حکمت خداوند است .
گفتیم که بنابر نصّ صریح قرآن هر کس خوبی کند ، نتیجه اش را می بیند و هر کس بدی کند نیز . اما گاهی اعمال زشت آن قدر زیاد می شود که اعمال نیک را در بر میگیرد . و باعث می شود عمل نیک نتواند اثرش را در وجود انسان به جای گذارد . در اصطلاح قرآن ، عمل ؛ حبط می شود ، در بند می شود ، محبوس می شود .
در جهان ِ هستی و آنچه در طبیعت می بینیم همین است . آینه ای صاف و پاکیزه را در نظر بگیریم . به تدریج این آینه در اثر آلودگی کیفیت خود را از دست می دهد . سطحش را پلیدی و زنگار فرا میگیرد . و در نهایت چنان می شود که آینه دیگر جهان نما نخواهد بود .
مثل ِ همین ، جامی از آب پاک ، که رفته رفته ، رنگ و بوی آلودگی می گیرد و نهایتاً اثری از پاکی اش نمی ماند و سراسر وجودش را پلیدی فرا میگیرد . این قانونی طبیعی و جهان شمول است . در امور معنوی نیز چنین است . انسانی کرداری نیک به جا می آورد ، سپس از نیکی رو بر میگرداند و رو به زشتی ها می آورد . آنقدر در زشتیها فرو میرود همه ی وجودش را پلیدی فراگرفته ، نیکی هایش از بین می رود . خداوند این مفهوم را در قالب « حبط عمل » به ما آموخته است .
ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ ( 28 محمد )
این بخاطر آن است که آنها از آنچه خداوند را به خشم مىآورد پیروى کردند، و آنچه را موجب خشنودى اوست کراهت داشتند از این رو خداوند اعمالشان را حَبط کرد .
کسى که از آیینش برگردد، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک گذشته او ، در دنیا و آخرت، بر باد مىرود و آنان اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود.
اما صفت مکر ...
مکر در زبان عربی به معنی « چاره جویی » است . مثبت باشد یا منفی . وقتی قران میگوید « وَاللهُ خَیرُ الماکرینَ »
یعنی خداوند در چاره جویی برترین است . و این حق است . این است و جز این نیست .
اما برخی گمان کرده اند که مکر به معنی حیله و فریب است . در حالیکه در زبان عربی مکر به معنی مثبت هم فراوان به کار می رود . گرچه در فارسی امروزی ، مکر به سوی معنی منفی گرایش یافته است .
به فرض محال هم اگر مکر معنی زشتی داشته باشد ، بازهم بنا بر زبان نمادین و تمثیلی قرآن ، ایرادی وارد نیست . کافران مکر و خدعه میکنند و در نتیجه واکنش این رفتار زشتشان را می بینند . این همان چیزی است که به صورت سمبلیک ، مکر الله نامیده شده است .
آیا خداوند نیازمند است ؟؟
برخی میگویند قرآن خداوند را نیازمند معرفی میکند . بنا بر این آیه :
کیست که به خداوند قرضی نیکو دهد، تا آن را براى او، چندین برابر کند؟ و خداوند است که روزى بندگان را محدود یا گسترده مىسازد و همگی به سوى او باز مىگردید .
از این آیه و آیاتی مشابه این و همچنین آیاتی دیگر :
محمد : 7 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ
اى کسانى که ایمان آوردهاید ، اگر خدا را یارى کنید، شما را یارى مىکند و گامهایتان را استوار مىدارد .
او کسى است که این کتاب آسمانى را بر تو نازل کرد، که قسمتى از آن، آیات «محکم» [صریح و روشن] است که اساس و بنیان این کتاب مىباشد و قسمتى از آن، «متشابه» است [آیاتى که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مىرود ولى با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار مىگردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهات اند، تا فتنهانگیزى کنند و مردم را گمراه سازند و تفسیر نادرستى براى آن مىطلبند در حالى که تفسیر آنها را، جز خداوند و راسخان در علم، نمىدانند و مىگویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم . همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکّر نمىشوند .
قرآن به صراحت میگوید :
« لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ »
آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست و خداوند بىنیاز، و شایسته هر گونه ستایش است .
و همچنین « ِ وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ » یعنی خداوند بی نیاز است و ای مردم ، شمائید که محتاج و فقیر درگاه پروردگار هستید .
این مفهوم بیش از 15 مرتبه در قرآن به صراحت بیان شده است . علاوه بر اینکه قرآن میگوید « قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ ألله ألصَّمَدُ » یعنی ای پیامبر ، بگو که خداوند یکتا است ، او بی نیاز است »
بی نیازی خداوند و احتیاج مردم به خداوند در قرآن ، صریح و روشن است . هیچ جای شک و شبهه ندارد .
اما با آیات مربوط به « قرض دادن به خداوند » و « یاری کردن خداوند » چه کنیم ؟؟
در پاسخ همانگونه که در ابتدای بحث گفتیم چه بسیار مفاهیمی که به دلیل سنگینی و استحکام فوق العاده ، به صورت نمادین و تمثیلی بیان می شود تا برای بشر قابل درک باشد . این آیات نیز از همان جنس اند .
در منطق قرآن خداوند غایة الغایات است . علة العلل است . مبدأ و مقصد جهان هستی است . همه از او و به سوی اوست .
و آگاهى از اسرار نهان آسمانها و زمین، تنها از آن خداست و همه امور به سوى او بازمى گردد . پس او را پرستش کن ، و بر او توکّل نما ، و پروردگارت از کارهایى که مىکنید، هرگز غافل نیست .
اوست اوّل . اوست آخر . اوست پیدا . اوست پنهان . او دانای مطلق است .
این است منطق قرآن ،
در این حال چگونه قرض دادن های زیبای ما و دیگر کردار های نیک ما به خداوند باز نگردد ؟؟؟
پس بازگشت همه کس و همه چیز به سوی خداست .
من قرض میدهم به یک نیازمند ، این عملی خیر است ؛ پس به خداوند می رسد ،
من یاری میکنم حق را در مقابل باطل ، پس این عمل من به خداوند می رسد . گویی خداوند را یاری نمودم . گرچه خداوند بی نیاز است . اما من نیازمندم . و خداوند آن را به من برمیگرداند . ( قانون کنش و واکنش ) .
این است قانون جهان هستی ، این است منطق قرآن ، این است فطرت بشر ، این است راه حق ...
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید