تاریخ: جمعه 4 آبان 1386 - 17:35 عنوان: روزهاي انارچيني و كمي هم اندر فوا
مدیريت كل سایت
عضو شده در: 19 شهریور 1384 پست: 1201 محل سکونت: ساوه
امتياز: 28580
سلام؛
اين روزها (ابتداي مهر تا اواسط آبان) ساوجيها شاهد حال و هواي خاصي در سطح شهر هستند
معمولا هر خانواده يا خودش باغ يا باغكي دارد و يا آباء و اجدادي در ساوه دارد كه آنها باغ يا باغكي دارند. و اين روزها فصل انارچينيست!
به نظر من خانوادههاي ساوجي دلخوشياي شيرينتر از روزهاي انارچيني ندارند! واقعا روزهاي به ياد ماندنيايست...
صبح زود از خواب بر ميخيزي و با همه اهالي و فاميل عازم باغ ميشوي! پيشبند انارچيني را ميبندي و كنار كارگراني كه زودتر از تو وارد باغ شده و مشغول انارچيني هستند، شروع ميكني به چيدن انارها!
احتمالا كمي ناشيبازي در ميآوري و آنوقت است كه پدر بزرگ -كه دارد نتيجه يك سال زحمتش را ميچيند- كمي از دستت ناراحت ميشود و ميگويد: «پسرم! نميخواهد خودت را خسته كني، برويد در باغ بازي كنيد... كارگرها انارها را ميچينند!» و اين، با زبان بيزباني يعني «پدر انارها را در آوردي! برو تو را به خدا!»
پيشبند را كه باز ميكني، احتمالا هوس ميكني فرقان انار را به انبار برساني...
چند بار كه اين كار را انجام ميدهي، يا از كت و كول ميافتي و يا باز هم خرابكاري ميكني و هنگام رد شدن از روي پل نهرها، فرقان را بر ميگرداني و دوباره غر زدنهاي بابابزرگ...!
ميآيي كنار عزيز (مادر بزرگ) و مامان و خالهها در انبار و ميخواهي به آنها كمك كني...
عزيز، سبدها را ميدهد كه انارهاي زبده را يواش بر روي انارهاي انبار خالي كني، اما همان اول كار، چنان انارها را از بالا رها ميكني كه بايد انارهاي زبده را بريزي كنار انارهاي آشي!! (انارهاي رُبي)
عزيز ميگويد: «بنشين همينجا و فرقان را كه ميآورند، انارهاي تركيده را از زُِبده و آشي جدا كن...
و ميداني كه عزيز زير نظر داردت كه نكند زبدهها را بريزي كنار تركيدهها و خسارت به بار بياوري، اما فايده ندارد، باز هم اشتباه ميكني! و عزيز ميگويد: خدا خيرت دهد! برو با پسر خالهها توپ واليبالتان را برداريد و برويد بيرون باغ كنار جاده بازي كنيد تا من صدايتان كنم براي ناهار.
به عزيز پيشنهاد ميدهي كه: ما ميرويم چايي درست كنيم!
عزيز هم از خداخواسته، قبول ميكند، اما هنوز اول كار است! ميروي و چوپ خشك جمع ميكني و ميآوري كه آتش درست كني...
آنقدر اجاق گازهاي حرفهاي ديدهاي كه ديگر تحمل اينكه يك چوب با چوب كبريت كمكم آتش بگيرد را نداري! دنبال نفت ميگردي و همه چوبها را با آن خيس ميكني و عقب ميايستي و يك كبريت خرجش ميكني!
آتش گر ميگيرد و فكر ميكني آماده است براي آبجوش! آبجوش را كه روي آتش ميگذاري، ميبيني آتش دارد خاموش ميشود. سرت را نزديك ميبري كه فوت كني كه شعله بگيرد، اما امان از دودي كه به چشم انسان ميرود!
اشكهايت ميآيد و هر چه فوت ميكني، مؤثر نميشود
خلاصه، چاي را هم خاموش ميكني و ميسپارياش دست خدا و ميروي سراغ همان واليبال با بچههاي خاله!
تمام اين اوقات را منتظري كه عزيز صدايتان كند و بروي آبگوشت باغي با شعله آتش باغ را نوش جان كني كه بينصيب از باغ نرفته باشي.
خلاصه تنها كمكي كه ميتواني بكني اين است كه بخوري و بنشيني كناري تا وقتِ رفتن شود
اما همينهايش به ياد ماندنيست!
شيطنتها و خرابكاريها و خسارتها و خوردنهايي كه همه و همه شيريني يك روز انارچيني را به ارمغان ميآورد
خلاصه اين روزها همه ساوجيها انار دونكرده در يخچالهاشان پر است و هر وقت بيكار ميشوند ميروند سراغ كاسه انار و نوش جان ميكنند از آن ميوه بهشتي
عضو شده در: 19 شهریور 1384 پست: 1201 محل سکونت: ساوه
امتياز: 28580
آره واقعا! قبول دارم
واقعا راهي به نظرم نميرسه که بخوام اين «آب دهان راه انداختن» رو جبران کنم
به هر حال، اميدوارم موقعيت خوردن انار واسه شما هم پيش بياد و لذت ببريد
سلام درست مي گي
پدرم خوشبختانه يك باغ كوچولو توي يكي از روستاهاي اطراف ساوه داره
نمي دونم چطوري بايد بگم از كيا هستم
فقط يك آدم معمولي كه از بخت و اقبال روزگار پدرش اهل ساوه است
و يك باغ نقلي هم اونجا داره، و اين يكي از بزرگترين افتخارهاي منه
كه هميشه چه فصل انار و چه زمان گوجه سبز مي تونم بهش كمك كنم
عضو شده در: 19 شهریور 1384 پست: 1201 محل سکونت: ساوه
امتياز: 28580
ممنون و خوش به حالتون
سؤالم به خاطر اين بود كه فكر ميكردم پدر بزرگ و مادر بزرگي داريد كه ساوجي اصيل هستند و طبيعتاً من ميشناسمشون
پس اگه از روستاها باشه، آشنا نيستيد، اما به هر حال، همشهري كه هستيد...
تو درست فهمیدی
پدر و مادر بزرگ من اهل ساوه هستند البته از طرف پدری
و خیلی از فامیلهامون هم ساوه زندگی می کنند
ولی شاید صحیح نباشه اینجا دربارش حرف بزنم
البته دیدم اکثر اهالی ساوه، توی روستاهای اطراف آشنا و باغ و زمین دارن
از این که همشهری شدیم خوشحالم
عضو شده در: 29 مهر 1389 پست: 355 محل سکونت: ساوه سیتی
امتياز: 9540
سال های کودکی
شاید تا 10 سال پیش
با فامیل و دوست و آشنا
با فرقان به انبار بردن ( پسرای فامیل ( اخوی و پسرعمو )فرقون رو می بردن ما هم توش می نشستیم :دی )
بابا یه انار شیرین میداد دستمون تا ظهر مشغول خوردن میشدیم :دی
آبگوشت روی اجاق و آتیش چایی که ما هم هیچ وقت نتونستیم روشنش کنیم
و در نهایت اخوی بزرگتر مجله های رشد که تو مدرس با ما میدادن رو وسیله می کرد و آتیش به پا
و بابا هم هر ده دقیقه یه تعریف تپل از یکی یه دونه اش :دی ( همیشه می گفت شیره )
البته الانم می گه فقط نه هر ده دقیقه بلکه هر ده ماه
و چه حیف که دیگه نیستم چیزی که بودم
و دیگه نیست چیزایی که بود و .....................
ولی حالا
نه فامیلی هست ، نه صفا و نه صمیمیتی
خودت تنهایی !
دیگه شوقی هم برای روشن کردن آتیش که حالا دیگه از پسش برمیای نداری ،
حتی حس زیبای بازی توی باغ
هیچ کدوم نیس !
تاریخ: شنبه 27 آذر 1389 - 04:16 عنوان: پاسخ به «روزهاي انارچيني و كمي هم اندر فوايد انار!»
مدیر انجمن
عضو شده در: 30 بهمن 1388 پست: 2274
امتياز: 60455
زندگي مدرن هم اين نواقص رو داره كه بين ادمها بيشتر قيچي مي اندازه و همه رو از هم جدا تر مي كنه.
قديم صد و يك بهانه براي ارتباط جمعي بود كه خاطره ساز بودند، نمونه اش همين بازار رفتن كه فقط براي خريد كردن نبود بلكه براي گردش كردن و ديدن چيزهاي تازه و دوستان و اشنايان هم بود.
به اين ميگن بيماري هاي زندگي مدرن
اما راستي راستي نميشه براي فصل انار تو ساوه مناسبت هاي درست كرد تا اين خاطرات شيرين خانوادگي تجديد بشن ؟ كسي ميدونه چه جوري ؟
تاریخ: شنبه 27 آذر 1389 - 21:02 عنوان: Re: پاسخ به «روزهاي انارچيني و كمي هم اندر فوايد انار!»
کاربر نیمه فعال
عضو شده در: 29 مهر 1389 پست: 355 محل سکونت: ساوه سیتی
امتياز: 9540
Aliabadi نوشته است:
زندگي مدرن هم اين نواقص رو داره كه بين ادمها بيشتر قيچي مي اندازه و همه رو از هم جدا تر مي كنه.
قديم صد و يك بهانه براي ارتباط جمعي بود كه خاطره ساز بودند، نمونه اش همين بازار رفتن كه فقط براي خريد كردن نبود بلكه براي گردش كردن و ديدن چيزهاي تازه و دوستان و اشنايان هم بود.
به اين ميگن بيماري هاي زندگي مدرن
اما راستي راستي نميشه براي فصل انار تو ساوه مناسبت هاي درست كرد تا اين خاطرات شيرين خانوادگي تجديد بشن ؟ كسي ميدونه چه جوري ؟
مين دوست عزيز، كار نشد نداره. اگر همت كساني خودجوش نبود از اين انجمن ساوه سرا هم خبري نبود. چند نفر انسان با همت اساس و پايه اين ساوه سرا رو گذاشتند و ببينيد چه انجمن خوبي شده. دست اونا درد نكنه
دوستان عزيز ساوه اي، نميشه دوستان هم در ساوه يك تاوش رينگ مدل ساوه اي راه بيندازند، مگر ما از ملل ديگه كمتريم. چطور اونا تونستن ما نتونيم؟
اين انجمن كمك متقابل خرجي براي كسي نداره و انجمني است كه براي هر عضو بركت به همراه داره. براي اشنايي مي توانيد مقاله مربوطه رو يك نگاهي بيندازيد
ايجاد اين انجمن كمك متقابل به هم خرجي هم نداره . مهم اينكه كه هر كس كه عضو اون ميشه به كمك متقابل و اصل عدالت معتقد باشه. هم كمك بده هم كمك بگيره . يك مدير انجمن با انصاف هم روابط رو تنظيم كنه . اين انجمن كمك متقابل هم به گسترش دوستي ها كمك مي كنه هم اينكه رفت و امد ها بين دوستان بيشتر و بيشتر ميشه. ازمايش اش كه ضرري نداره. مثل اين انجمن ساوه سراست كه همه رو به اين شكل خوب دور هم جمع كرده.
با نشستن و غصه خوردن چيزي بهتر نميشه ، اما گفته اند از تو حركت و از خدا بركت
تاریخ: دوشنبه 29 آذر 1389 - 03:38 عنوان: پاسخ به «روزهاي انارچيني و كمي هم اندر فوايد انار!»
داره کولاک میکنه!
عضو شده در: 6 آبان 1386 پست: 179 محل سکونت: غرب ساوه
امتياز: 5550
آخ یاد یه خاطره افتادم که وقتی 5 سالم بود یه دونه انار رو گرفتم بالا گفتم همه نگاش کنید خیلی جالب بود همه جمع شدن دورم تا نگاش کنن تا فشارش دادم چنان آبی پاچید که چشم ها همه بسته شد و آی آی شروع شد ......
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید