تاریخ: جمعه 25 بهمن 1392 - 12:48 عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼»
کاربر نیمه فعال
عضو شده در: 6 اردیبهشت 1388 پست: 273 محل سکونت: ساوه
امتياز: 6890
رَواقِ مَنظَرِ چَشمِ من، آشیانهی توست
کرم نما و فرودآ، که خانه، خانهی توست
به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفههای عجب زیر دام و دانهی توست
دلت به وصل گل، ای بلبل صبا، خوش باد
که در چمن، همه گُلبانگ عاشقانهی توست
علاج ضعف دل ما به لب حَوالت کن
که این مُفرّح یاقوت در خزانهی توست
به تن مُقصرم از دولتِ مُلازِمتت
ولی خلاصهی جان خاک آستانهی توست
من آن نیام که دهم نقد دل به هر شوخی
درِ خزانه به مُهر تو و نشانهی توست
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرینکار
که تُوسنی چو فَلَک، رام تازیانهی توست
چه جای من؟ که بِلَغزَد سِپِهر شُعبدهباز
از این حِیَل که در اَنبانهی بهانهی توست
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
که شعر حافظ شیرینسخن ترانهی توست
حافظ
تاریخ: جمعه 25 بهمن 1392 - 23:04 عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼»
کاربر نیمه فعال
عضو شده در: 6 اردیبهشت 1388 پست: 273 محل سکونت: ساوه
امتياز: 6890
آنچنان کز رفتن گل خار میماند به جا
از جوانی حسرت بسیار میماند به جا
آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است
آنچه از عمر سبکرفتار میماند به جا
کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی
در کف گلچین ز گلشن، خار میماند به جا
جسم خاکی مانع عمر سبکرفتار نیست
پیش این سیلاب، کی دیوار میماند به جا؟
هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست
وقت آن کس خوش کزو آثار میماند به جا
زنگ افسوسی به دست خواجه هنگام رحیل
از شمار درهم و دینار میماند به جا
نیست از کردار ما بیحاصلان را بهرهای
چون قلم از ما همین گفتار میماند به جا
عیش شیرین را بود در چاشنی صد چشم شور
برگ صائب بیشتر از بار میماند به جا
تاریخ: سهشنبه 6 اسفند 1392 - 19:56 عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼»
داره کولاک میکنه!
عضو شده در: 30 مهر 1390 پست: 130
امتياز: 3265
خلاصه شعري كه پروين براي سنگ مزار خود سروده است:
اين که خاک سيهش بالين است
اختر چرخ ادب پروين است
گر چه جز تلخي از ايام نديد
هر چه خواهي سخنش شيرين است
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و ياسين است
آدمي هر چه توانگر باشد
چون بدين نقطه رسد مسکين است پروین اعتصامی
تاریخ: سهشنبه 6 اسفند 1392 - 19:57 عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼»
داره کولاک میکنه!
عضو شده در: 30 مهر 1390 پست: 130
امتياز: 3265
بحث ایمان دگر و جوهر ایمان دگر است
جامه پاکی دگر وپاکی دامان دگر است
کس ندیدیم که انکار کند وجدان را
حرف وجدان دگر و گوهر وجدان دگر است
کس دهان را به ثناگویی شیطان نگشود
نفی شیطان دگـر و طاعت شیطان دگر است
کـس نگفته است ونگوید که دد ودیو شویـد
نقش انسان دگر ومعنی انسان دگر است
کـس نیامد که ستاید ستم وتفرقه را
سخن از عدل دگر ، قصه احسان دگر است
هرکه دیدم بخدمت کمری بست بعهـد
مرد پیمان دگر وبستن پیمان دگر است
هرکه دیدیـم بحفظ گله از گرگان بود
قصد قصاب دگر ، مقصد چوپان دگر است..
. رحیم معینی کرمانشاهی
تاریخ: جمعه 9 اسفند 1392 - 00:23 عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼»
کاربر نیمه فعال
عضو شده در: 6 اردیبهشت 1388 پست: 273 محل سکونت: ساوه
امتياز: 6890
اهل همین حوالیم، از شهر سیب ها
چشم انتظار، مثل تمام غریب ها
این سالها بدون تو ، از دست رفته ام
از دست روزگار فراز و نشیب ها
گفتم دو بیت شعر بگویم، خدا کند
طوری شود نباشم از این بی نصیب ها
شاعر سلام، خسته نباشی، غزل بخیر
خوش باش در میان گل و عندلیب ها
شعرم چقدر شکل غزلهای حافظ است!!!
از خط و خال و زلف سیاه حبیب ها
این که نشد خدا، من و زلف نگارها
این که نشد خدا، من و این دلفریب ها
من یوسفم ز چاه رها کن مرا خدا
زندانی ام به خاطر بغض رقیب ها
مثل مسیح، مثل خودم، مثل سیب ها
تکرار می کنند مرا بر صلیب ها
چشمم به ماه بود که دلواپست شدم
برگرد ای خلاصه امن یجیب ها
یک روز می رسی ولی آنروز هم هنوز
باور نمی کنند تو را نانجیب ها
تاریخ: یکشنبه 11 اسفند 1392 - 09:10 عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼»
مديريت كل انجمنها
عضو شده در: 2 فروردین 1389 پست: 3473 محل سکونت: IRAN
امتياز: 87705
به این در و آن در می زنم
یکی از این درها
رو به آغوش تو باز شود شاید
و سرانگشتانم
تنت را
نت به نت
بنوازند باید
هیزم بر آتش ِ نابودی ام نینداز
من آب از سرم گذشته است!
در به در ات می شوم
گور به گور اما نمی شوم
برای مُردن فرصت زیاد است
باید تو را
زندگی کرد.
تاریخ: جمعه 22 فروردین 1393 - 00:51 عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼»
مديريت كل انجمنها
عضو شده در: 2 فروردین 1389 پست: 3473 محل سکونت: IRAN
امتياز: 87705
من از زندگی
چیز زیادی نمی خواستم
جز تماشایِ لبخندت
که بوسه ها را پیش از شکفتن
طعم دار می کرد!
دلم می خواست هر شب
زیر همان آسمانی بخوابم
که ستاره هایش
تو را دید می زدند و
فرشتگانش از منی که
پشتِ پنجره ی آمدنت
انتظار می کشیدم
خبر برای خدا می بردند!
همه ی دردهای دنیا یک طرف
هراس دیگر نبودنت را
کجای دلم بگذارم؟
من که از زندگی جز عشق
چیزی نمی خواستم!
چه کسی فکر می کرد
شعرهای من یکروز
بهانه ی تو را بگیرند و
دستی جز باد نباشد
که موهایم را بهم بریزد؟!
تاریخ: شنبه 23 فروردین 1393 - 08:28 عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼»
همكار در ساوهسرا
عضو شده در: 16 تیر 1390 پست: 1290 محل سکونت: ساوه
امتياز: 33520
می بویم گیسوانت را
تا فرشته ها حسودی کنند
شانه می زنم موهایت را
تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا
شعر می گویم برای تو
تا کلمات کیف کنند
مست شوند
بمیرند
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید