شنبه 3 آذر 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » مباحث متفرقه » سوال ... جواب

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 سوال ... جواب « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
blind
پستتاریخ: سه‌شنبه 3 تیر 1393 - 23:11    عنوان: سوال ... جواب پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 14 آذر 1391
پست: 1178

blank.gif


امتياز: 30060

سوال:

من یبار از یکی از معلمامون شنیدم ، بعد از دفن مرده ، جسم در همون قبر منفجر میشه ، بخاطر همین روش خاک و آهک و... میریزن که اگر مریضی ای داشته به بیرون سرایت نکنه.

میخواستم بدونم این درسته؟؟؟

==============================

جواب:

منظور از قبر از ديدگاه روايات عالم برزخ است نه قبر مادي، وقتي روح از جسم مادي مفارقت پيدا مي کند وارد عالم برزخ مي شود و روح است که در برزخ معذّب يا متنعم است و ربطي به قبر مادي ندارد.
« عَنْ عَمْرِو بْنِ يَزِيدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي سَمِعْتُكَ وَ أَنْتَ تَقُولُ كُلُّ شِيعَتِنَا فِي الْجَنَّةِ عَلَى مَا كَانَ فِيهِمْ قَالَ صَدَقْتُكَ كُلُّهُمْ وَ اللَّهِ فِي الْجَنَّةِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الذُّنُوبَ كَثِيرَةٌ كِبَارٌ فَقَالَ أَمَّا فِي الْقِيَامَةِ فَكُلُّكُمْ فِي الْجَنَّةِ بِشَفَاعَةِ النَّبِيِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِيِّ النَّبِيِّ وَ لَكِنِّي وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ فِي الْبَرْزَخِ قُلْتُ وَ مَا الْبَرْزَخُ قَالَ الْقَبْرُ مُنْذُ حِينِ مَوْتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ » عمرو بن یزید گوید: به امام صادق (ع) گفتم: من از شما شنیدم که می فرمودید: همه ی شیعیان ما به خاطر آنچه دارند ( عقیده ولایت) در بهشت هستند. امام فرمودند: راست گفتی ؛ به خدا سوگند همگی در بهشت می باشند. عمرو گوید: گفتم: فدایت شوم ! گناهان زیادند و بزرگ. امام فرمودند: امّا در قیامت ، همه ی آنها در بهشت می باشند ؛ به سبب شفاعت پیامبر مطاع یا وصّی پیامبر ؛ ولی به خدا سوگند من بر شما درباره ی برزخ می ترسم. گفتم: برزخ چیست؟ فرمود: برزخ همان قبر است از زمان مرگ شخص تا روز قیامت » (الكافی ، ج3 ، ص242)
وقتي روح از بدن خارج مي شود تعلق تدبيري روح از بدن برداشته شده لذا بدن اگر مدتي در هواي آزاد بماند فاسد شده و متلاشي مي شود(منفجر نمي شود)، و ممکن است ناقل انواع بيماري باشد لذا جسد را در قبر دفن کرده و با مواد ضد عفوني کننده مانند کافور و ... ضد عفوني مي کنند و روي ان را با خاک مي پوشانند چون جسد بر اثر متلاشي شدن ناقل انوع ميکروب ها به محيط اطراف مي باشد دفن کردن جسد مانع انتقال ميکروب ها خواهد شد.

بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
blind از این تاپیک تشکر میکنم 
blind
پستتاریخ: سه‌شنبه 3 تیر 1393 - 23:19    عنوان: پاسخ به «سوال ... جواب» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 14 آذر 1391
پست: 1178

blank.gif


امتياز: 30060

سوال:

من یسوال دارم که خیلی توسرم میچرخه. میگن موقعی که میت رومیخوان بذارن توقبرتوسراشیبی قبررنگ بدن میت ازوحشت زرد میشه.البته من خودمم اینوباچشم دیدم موقع خاکسپاری مادربزرگم یدفعه رنگ صورتش شدزردزرد.ازاون موقع هم وحشت عجیبی دارم.سوالم اینه مگه احساسات مربوط به روح نیست بعدازمرگ هم روح ازبدن جدامیشه چرارنگ بدن زردمیشه؟


=====================================


جواب:

در بدن انسان پس از مرگ فعل انفعالاتی صورت میگیرد که خلاصه اش اینچنین است

1- پس از از کار افتادن پیاز مغز و درختچه حیات در منطقه بصل الخاع تنفس قطع شده , قلب از حرکت باز می ایستد و اولین سلولهائی که میمیرند سلولهای مغز هستند که پس از نرسیدن اکسیژن و بواسطه نداشتن ذخیره قندی میمیرند.

2- پس از قطع تنفس و از کار افتادن قلب و نرسیدن اکسیژن به اندام سلولها برای تامین انرژی بطور مستقل عمل کرده و دست به عمل تخمیر میزنند. بدین شکل که آنزیمهائی می سازند که قند را بروش تخمیر می شکند.

3- این آنزیمها 6 الی 8 ساعت بعد از تولید به نرونها ( سلولهای عصبی ) میرسند و جمود نعشی اتفاق می افتد.
جمود نعشی بواسطه تحریک اعصاب توسط آنزیمها روی میدهد . اعصاب عضلات بدن را تحریک کرده و عضلات بمانند یک شوک عصبی سفت و سخت میگردند.

4- بعد از نزدیک دو ساعت جمود نعشی پایان می یابد و فساد جسد پس از مرگ سلولهای باقی مانده سرعت بیشتری میگیرد.

5- در منطقه شکمی در اثر تخمیر مذکور گازی تولید میشود که نهایتا باعث پاره شدن شکم میگردد.

6- اندامها پس از مرگ کرم میگذارد در این مرحله شدت فساد به نهایت خود رسیده.

7 دلیل زردی پوست بدن از کار افتادن گردش خون و مرگ گلبولهای قرمز و رسوب آنها در رگهاست.[/align][/size]
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
blind
پستتاریخ: چهار‌شنبه 4 تیر 1393 - 14:44    عنوان: پاسخ به «سوال ... جواب» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 14 آذر 1391
پست: 1178

blank.gif


امتياز: 30060

سوال:

​چجوری میتونم عارف بشم؟

===================================


جواب:

عرفان به عنوان یک رشته علمی دارای دو بخش عملی و نظری است.
بخش عملی آن عبارت است از آن قسمت که روابط و وظایف انسان را با خود و با جهان و با خدا بیان می‌کند. در این بخش عرفان شبیه به اخلاق است که علم عملی است. عرفان عملی را علم سیر و سلوک نیز می‌نامند.
بخش نظری عرفان، شبیه به فلسفه است، چون عرفان نظری به تفسیر هستی می‌پردازد و درباره خدا و جهان و انسان بحث می‌نماید.

کسانی که می‌خواهند وارد عرفان شوند، باید ابتدا با علم اخلاق آشنا شوند.
در علم اخلاق می‌آموزیم که صفات خوب و بد کدامند و انجام چه کارهایی نیک یا بد است، تا خوب‌ها را انجام دهیم و بدها را ترک کنیم و خود را از صفات ناپسند پاک نموده و به صفات پسندیده بیاراییم. یعنی :
اول خود را از رذایل اخلاقی تخلیه کنیم . بعد تجلیه (زنگارزدایی ) کنیم . بعد تحلیه (آرایش ) کنیم؛ و این به معنای آن است که سالک باید پله به پله نردبان خودسازی را طی کند.

بر این اساس، اندیشه وران فن برای خودسازی چند مرحله ذکر کرده ­اند :
در مرحله اوّل (تخلیه )، سالک مأموریت دارد باطن خود را از اخلاق و صفات زشت و رذیله مانند بخل و حسد و کبر و غرور و ریا و دنیا خواهی خالی کرده و ویروس‌های فساد را از آن بزداید.
در مرحله دوم (تجلیه ) وظیفه دارد درون را جلا داده و صیقلی کند، تا آماده دریافت فضایل و صفات شایسته و پاک گردد.
در مرحله تحلیه به جای ویروس‌های وجین شده، باغچه دل و درون را با صفاتی مثل تقوا و تواضع و فروتنی و ایثار و فداکاری و شجاعت و حقیقت خواهی زینت دهد . درخت‌های پاک را در آن کشت نماید.(1)
بالاخره بعد از طی مراحل سه گانه کارش به جایی می‌رسد که به قرب خدا می رسد . در نهایت نیز همه چیز را فانی در حق می ببیند.
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان از قامت رعنا تو بینم

اگر این مراحل را در نفس انسانی انجام دادیم، می­ توانیم بگوییم یک انسان وارسته و اخلاقی شده­ ایم.
مسلّماً هر انسان دارای اخلاق ناجور و ناپسند مانند تکبر و خودخواهی و حسادت و... است. ابتدا باید با آموختن علم اخلاق آن‌ها را از نفس بزداید . دل را جلا دهد . آماده کِشت فضائل اخلاقی نماید. تواضع در مقابل خدا و دستورهای او و پیامبران در برابر بندگان خدا و خیرخواهی برای دیگران مانند پدر و مادر و برادر و خواهر و همسایه‌ها و مؤمنان را بر خود ترجیح دادن، مقدمات کار است. آن وقت دل انسان در سایه اخلاق خوب و عبادت پروردگار، به مراحلی از یقین می‌رسد که عاشق خدا می‌شود.
این انسان حاضر نیست ظلمی به کسی بکند . خود را به خاطر دیگران به زحمت می‌اندازد. او شخصیت دیگران را تخریب نمی ­کند، تا آقا شود . قضاوت بی جا و حقّ کشی نمی­ کند . به جان و مال و ناموس مردم احترام می‌گذارد. به خواست خدا و مردم احترام می‌گذارد . دستور خدا را خوب انجام می‌دهد.
البته انجام این کارها شاید مدّت‌ها طول بکشد. عالِمی را دیدند که خوشحال بود، به او گفتند: چه خبر شده است ؟ گفت: امروز بعد از سی سال مبارزه با نفس فهمیدم حسود نیستم !


هدف نهایی عرفان، کسب معرفت برای اصلاح نفس و تزکیه روح است . رسیدن به این مقصد جز پیمودن یک راه ممکن نیست . هر چند روش ها متفاوت باشد. البته ارائه برنامه ها باید متناسب با سن و شرایط طرف مقابل باشد که متاسفانه در این زمینه چیزی ننوشته اید.
در عین حال دانشمندان اخلاق برای پیمودن این راه، شرایط و مراحلی را برای عموم افراد ذکر کرده اند که به بعضی اشاره می شود اما توصیه ما این است قبل از ورود به عرصه عمل با همکاران گروه اخلاق بخش تلفنی این مرکز به شماره ((96400) صحبت کنید:

1- تصمیم بر خودسازی:
کسی که می‌خواهد در این وادی وارد شود، باید عزم خود را جزم کرده و تصمیم قاطع بگیرد که همیشه تابع خواست خداوند بوده و همواره در صدد انجام تکالیف الهی باشد، چه در اموری عبادی و چه در امور اجتماعی و دیگر ابعاد زندگی .هر قدمی که بر می دارد و هر سخنی که می گوید و هر برنامه ای که دارد، نخست ببیند آیا رضای خداوند در آن می باشد؟
و این به معنای آن است که انسان خود را مقید به انجام واجبات و ترک محرمات نماید . پس از مدتی که بدین کار عادت کرد و انجام آن برایش آسان شد، خود را مقید به انجام استحباب و ترک مکروهات نماید و گرنه چنین تقیدی در قدم های اولیه آثار سوئی به دنبال خواهد داشت . به هر حال رعایت تقوا و انجام تکالیف الهی در هر مرحله ای ، زمینه ساز درک بیش تر و توفیق افزون تر و توجه و تقرب والاتری به ذات باری تعالی خواهد بود.

2- شناخت فضائل و رذایل:
شناخت خوبی‌ها و فضایل و پستی‌های اخلاقی، از شروط مهمّ خودسازی است.چه بسا افرادی بر اثر عدم تشخیص خوبی‌ها از بدی‌ها به بیراهه روند. برای شناخت صفات نیکو و زشت، باید به علم اخلاق رو آورد. از کتاب های اخلاقی مانند جامع السعادات از مرحوم ملا مهدی نراقی و جهاد با نفس، از آیت اللّه مظاهری و معراج السعاده، از مرحوم ملا احمد نراقی و اخلاق عملی، از آیت اللّه مهدوی کنی استفاده کنید.

3- مراقبت در عمل کردن به دستورها:
علم باید همراه با عمل باشد. هر کس علم آموخت، باید عمل کند. بدون عمل به دستورها، ایمان حاصل نمی‌شود . عمل کردن جزء ایمان است . ایمان در دل رسوخ نمی‌کند مگر با عمل ؛ یعنی عمل باعث ایجاد روحیه ایمان و تثبیت آن در دل می‌شود، مثلاً اگر کسی می‌داند دروغ یک صفت زشت است و به این علم، عمل کرد و دروغ نگفت، کم کم روحیه ایمان در او قوی می‌شود. همین طور وقتی انسان بداند نماز و تواضع در مقابل پروردگار از صفات خوب است و به آن عمل کرد، کم کم به درجه بالاتری از ایمان دست می‌یابد.

4- اخلاص در عمل:
اخلاص و پاکی نیز از شرایط اساسی سیر و سلوک است . بدون این مرحله کسی نمی‌تواند پا به مراحل عالی بگذارد. باید خدا را مخلصانه عبادت کرد .(1)
اخلاص پاک کردن نیت از آلودگی های شرک است؛ ‌یعنی تمام کارها و اعمال برای خاطر خدا باید انجام شود. در مذمت کسانی که اخلاص ندارند، همین آیه بس است که می‌فرماید: «بیش تر افراد، مشرک به خدا هستند، با این که ایمان به او آورده اند».(2)

5- محاسبه :
یعنی هر شب یا هر هفته و یا لااقل هر ماه گذشته خود را بررسی نماید . به خود نمره بدهد. اگر کار شایسته ای انجام داده، سپاسگزار بوده و از خداوند ادامه توفیق را بخواهد . اگر مرتکب خلافی شده، استغفار نموده و تصمیم بر ترک آن بگیرد.

6- بهره گیری از قرآن کریم و انس با آن :
چه این که هم تلاوت و حفظ قرآن به انسان نورانیت بخشیده و معنویت می دهد ؛ هم آشنایی با معارف آن (هر کسی در حد خودش حتی در حد ترجمه ) موجب رشد روحی می باشد.

7- بهره گیری از ائمه هدی(ع ) و توسل به ایشان :
توسل به حضرات معصومین توجه به حق تعالی و عالم ملکوت است . زمینه ساز بهره گیری بیش تر از فیض ربوبی و کسب توفیقات بیش تر, بنابراین نمی توان چنین پنداشت که به ائمه توسل داشته ، ولی جوابی نگرفته ایم . زیرا توفیق توسل ، توجه به حق بوده است و مایه دوری از غفلت .
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
blind
پستتاریخ: چهار‌شنبه 4 تیر 1393 - 14:49    عنوان: پاسخ به «سوال ... جواب» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 14 آذر 1391
پست: 1178

blank.gif


امتياز: 30060

سوال:

یه سوال داشتم! عشق چیه؟

=====================================


جواب:

پیمبر عشق و دین عشق و خدا عشق/ زتحت الارض تا فوق السماء عشق

الهی با اجازه ات نام عالم را عشق آباد گذاشتم.

گرایش اقسامی دارد که «در ابتدا، خواستن است كه آن را ميل گوييم، و ميل مفرط، ارادت است و ارادت مفرط، محبّت، و محبت مفرط، عشق‏ است.»‏

چنانچه خواجه طوسى در شرح فصل 18 نمط 8 إشارات عشق‏ را چنين تعريف كرده است:«و الحبّ إذا افرط سمى عشقا»« يعنى محبت كه به غايت رسد عشق‏ است»

«حبّ چون قوى گردد عشق ناميده مى‏شود، و عشق از عشقه‏ مشتقّ است و آن گياهى است كه آن را به فارسى پيچك گوييم، بر درخت مى‏پيچد چنانكه از بيخ تا شاخه‏هاى آن را فرا مى‏گيرد. و حبّ چون قوى گردد چون عشقه‏ همه قلب را فرا گيرد كه عشق ناميده مى‏شود.»

و البته افراط در عشق را هیمان گویند.

« الهى پرندگان همه يكطرف و مرغ عشق يكطرف. گياهان همه يكجهت و گياه عشق يكجهت، همه درسها يك جانب و درس عشق يكجانب، همه‏ يكسوى و عشق‏ يكسوى»

«الهی آنکه را عشق نیست ارزش چیست»

و به تعبیر جناب حافظ:
«هر آن کسی که دراین حلقه نیست زنده به عشق/بر او چو مرده به فتوای من نماز کنید.»

و در اصطلاح عرفا ، شاهد كنايه از معشوق است، وعشق‏، كنايه از مقام ولايت مطلقه علويات عارفى است
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
blind
پستتاریخ: جمعه 6 تیر 1393 - 11:23    عنوان: پاسخ به «سوال ... جواب» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 14 آذر 1391
پست: 1178

blank.gif


امتياز: 30060

سوال:

سوالی که برای من پیش اومده این هست که چرا دنیای ما ظرفیت برخورد با مجرمین رو نداره .... اجازه بدین با ذکر مثال موضوع مورد نظر خودم رو تبیین کنم ...

فرض کنین شخصی یک نفر رو از رویه قصد میکشه ... در نظام فقهی ما جزای وی قصاص شمرده میشه و شخص رو بابته گناهی که انجام داده قصاص میکنند . فرض کنین این شخص ... 2 یا 3 یا 4 نفر آدم رو به قصد میکشه ... در نظام فقهی ما شخص به دو یا سه یا چهار بار اعدام محکوم میشه و معمولا چنین استدلال میشه که دنیای ما جزای برخورد با چنین مجرمینی رو نداره ...


حال در اروپا با این مساله چگونه برخورد میکنند : کسی که یک انسانی رو میکشه ... برای او 20 سال زندانی میبرند ... استدلالشون هم این هست که اگر شخصی 20 سال زندانی بکشد هم جزای کارش را کشیده و هم انسانی دیگر بیرون میآید ... چون اعتقاد دارند قاتل ... 20 سال در سلولی حبس بوده است ... این جزا برای قتلی که 3 دقیقه اتفاق افتاده است کفایت میکند ... همچنین اگر این شخص دو یا سه یا چهار نفر آدم رو بکشه ... نهایت زندانی او 21 یا 23 یا 25 سال زندانی میشود .... مجازاتش دو یا سه یا چهار برابر نمیشود ... استدلالشون هم این هست که اگر کسی قاتل شد از سدی عبور کرده است ... وقتی از اون سد عبور کرد ممکن است یک یا دو یا 10 یا 1000 نفر آدم رو بکشه ... پس بنابراین جزایی 20 ساله برای جرم وی در نظر میگیرند و یکی دو سال هم به ازای هر تشدید عمل قتل در نظر میگیرند ...

یا مجازات های دیگری که در درون دین اسلام در نظر گرفته شده ... مثلا حدیث داریم اگر کسی موسیقی گوش دهد در آن دنیا سرب مذاب در داخل گوشهایش میریزند ... خوب گوش دادن موسیقی حتی افراط در آن ... هم همچین خصوصیتی رو داره چرا چنین موضوعی رو خداوند نمیتونه در چنین دنیایی مجازات کنه ... اصولا اگر همین الان یک dj که شبها برنامه عروسی اجرا میکنه رو بگیرن و تو گوشاش سرب داغ بریزن ... آیا خدا رو خوش میاد ... شاید این شخص در نوجوانیش نتونسته درس بخونه ... با دوستاش یکی دو تا عروسی رفتن و درنهایت تصمیم گرفتن اینجوری مخارج زندگیشون رو بگذرونن ... آیا این درست هست به ازای هر بار تکرار برنامه ... خداوند در درون گوش این برادران سرب داغ بریزه ....

یا اینکه چیزی که به کرات در درون قرآن وجود داره سنت ابتلائ خداوند هست ... مثلا اگر کسی گناهی رو انجام داد خداوند به او اجازه میدهد این گناه را بارها و بارها تکرار کند ... و به ازی هر بار تکرار مجازاتش را تشدید میکند در حالیکه به نظره من اگر کسی از سد اون گناه گذشت یک مقدار گناهکار هست و به ازای تکرار اون گناه یک درصد بسیار جزئی تر ...


====================================


جواب:

قوانین حقوقی اسلام بر اساس آموزه های وحیانی است، هر قانونی که از وحی سرچشمه گرفته باشد یقینا قانون برتری بوده و مطابق مصالح جامعه می باشد و هیچ قانونی نمی تواند جایگزین برای آن باشد.
قران کریم در ارتباط با قصاص می فرماید: «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏» (بقره 179) اى خردمندان، شما را در قصاص كردن زندگى است. باشد كه پروا كنيد
اگر چه به ظاهر، قصاص با گرفتن جان یک قاتل و یا عضوی از یک متعدی مترادف است اما قرآن حکیم، این حکم را موجب حیات و زندگانی می داند، چرا که موجب پروای افراد از تعدی و ظلم می شود و حکمی که موجب پروا از جرم گردد موجب کاهش آن و در نهایت موجب حیات افراد و جامعه می گردد.
حکمی که موجب می شود تا قاتلان و تعدی گران قصاص شوند موجب می شود تا فرصت تعدی های دیگر از ایشان گرفته و یا محدود شود و از این لحاظ نیز موجب حیات جامعه می گردد.
جنایتکاران کمترین ترسى از حبس و اعمال شاقه ندارند و هیچ اندرزگو و واعظى نمی‌تواند آنها را از جنایتکارى باز بدارد. آنها چه مى‌‏فهمند حقوق انسانى چیست؟ براى اینگونه مردم، زندان جاى راحت‌ترى است، حتى وجدانشان هم در زندان آسوده‌‏تر است و زندگى در زندان برایشان شرافتمندانه‌‏تر از زندگى بیرون از زندان است که یک زندگى پست و شقاوت بارى است، و به همین جهت از زندان نه وحشتى دارند و نه ننگى و نه از اعمال شاقه‌‏اش مى‌‏ترسند.
عدم تناسب جرم و مجازات موجب می شود تا مجازات بازدارندگی لازم را نداشته باشد و عقلاً نمی توان گرفتن حیات یک نفر را با چندسال حبس مجانی قاتل مقایسه نمود و همین همسنگی جرم و مجازات باعث می شود در سیستم های قضایی که فاقد قصاص هستند عملاً مجرمان پروایی از ارتکاب جرم نداشته باشند، چرا که اولاً احتمال کشف جرم را قطعی نمی دانند و ثانیاً در صورت کشف و اثبات مجرم بودن شان، مجازاتی بسیار خفیف تر را متحمل خواهند شد. همین عدم تناسب جرم و مجازات باعث می گردد تا مجرم حتی پس از آزادی از حبس، از ارتکاب مجدد همان جرم یا جرائم سنگین تر ابایی نداشته باشد.

در رابطه باقسمت دوم فرمایشات حضرت عالی عرض می شود:
عذاب قیامت ، که محلّ ظهور عدالت جزائی خداست ، مجازات به مثل نیست ؛ بلکه مجازات به عین جرم است. یعنی عمل خود شخص را به خودش می دهند نه مجازات آن را. « فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ » (الزلزلة:7) پس هر كس هموزن ذرّه‏اى كار خير انجام دهد آن را مى‏بيند. و هر كس هموزن ذرّه‏اى كار بد كرده آن را مى‏بيند. »
ملاحظه می فرمایید که سخن از جزای عمل نیست ؛ بلکه خود عمل تقدیم صاحبش می شود. فرمود: « إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً» (النساء:10) كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مى‏خورند، غیر از این نیست که آتش مى‏خورند؛ و به زودى در شعله‏هاى آتش مى‏سوزند..
کسانی که اهل بصیرت هستند، به چشم ملکوتی شهود می کنند که حرام خوار همین الآن لقمه های آتش را می بلعد؛ لکن مانند کسی که در اثر بی حسّی زیر تیغ جرّاحی احساس درد نمی کند، اینها هم متوجّه عذاب نیستند. یا مانند افرادی هستند که موادّ توهم زا مصرف کرده اند و آتش را چیز لذّت بخشی می پندارند.
آری چنین نیست که اگر کسی اینجا گناهی کرد، در آخرت مجازاتش کنند. بلکه عمل گناه، خودش عین عذاب است کما اینکه عمل خیر، عین نعمات بهشتی است. لذا آخرت صرفاً روز پرده برداری از باطن هاست.
اگر فرمودند: مال حرام نخورید! منظور این نیست که اگر بخورید آتش در کامتان می ریزیم ؛ بلکه مراد این است که مال حرام آتش است نخورید ؛ مثل اینکه به کودکی می گویند: دست به بخاری نزن و الّا می سوزی. امّا کودک خیال می کند که مادر گفت: اگر دست به بخاری بزنی تو را می سوزانم ؛ لذا تا چشم مادر را دور می بیند ، دست به بخاری می زند.
در مثال حضرت عالی کسی که موسیقی حرام گوش می دهد این طور نیست که مجازاتش سرب داغ باشد، بلکه همین الآن خودش در سرب داغ است اما خبر ندارد در آخرت وقتی پرده ها کنار رفتن این حقیقت روشن خواهد شد.
خود عمل گناه آتشی است که به جان گناهکار افتاده است و الا خداوند منزه از این است که بنده اش را بسوزاند، دلیل این سخن آیه شریفه قرآن است که فرمود: « وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبا» (جنّ 15) اما آنان كه از حق دورند هيزم جهنم خواهند بود.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
blind
پستتاریخ: جمعه 10 مرداد 1393 - 23:22    عنوان: پاسخ به «سوال ... جواب» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 14 آذر 1391
پست: 1178

blank.gif


امتياز: 30060


سوال :

چرا رنگ حجاب اسلامی معمولا مشکیه ؟

...........................................................

جواب :

در روانشناسی رنگ‌ها، همان گونه که نوع رنگ در ایجاد گرسنگی، سیری، خشم و آرامش تأثیر مستقیم دارد، در شعله‌ور شدن غرایز جنسی نیز دخالت مستقیم دارد. رنگ سیاه باعث کاهش شهوت است؛ چنان که امام صادق ـ علیه‌السلام ـ در این زمینه خطاب به «حنّان بن سُدَیر» که نعلین سیاه پوشیده بود، فرمودند: «آیا نمی‌دانی رنگ سیاه مایه تقلیل شهوت است». (وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 3، ص 386)
رنگ تیره موجب استتار و اختفای اشیاء و مانع از دیدن آنهاست. چشم در تاریکی جایی را نمی‌بیند و پارچه یا پرده سیاه مایه احتجاب اشیایی است که در پس پرده قرار دارند. لذا بانوان عفیف مسلمان، رنگ لباس‌های ظاهر ـ اعمّ از چادر، مانتو و روسری ـ را از رنگ‌های تیره برگزیده‌اند تا اندامشان از چشم نامحرمان پوشیده‌تر باشد و بدین وسیله «گوهر عفاف» خود را محفوظ‌تر بدارند و استفاده از رنگ‌های شاد و مهیّج و هرگونه مجلس‌آرایی را به خلوت خانه و در جمع محارم خویش اختصاص می‌دهند
اسلام در خصوص رنگ دو دسته‌بندی، یکی برای حضور اجتماعی، و دیگری حضور در خلوت محارم دارد. رنگ اول اسلام در خلوت، سفید است و برای آن دلایل متعددی بیان می‌شود. سفید نماد پاکی، شادی و آرامش است. برای مثال، در آداب یک مسلمان شیعی هست که وقتی به زیارت یک امام می‌روی، لباس نو سفید رنگ بخر یا در اعیاد ذکر می‌شود که لباس نو سفید به تن کنید، شاید که با تاکید بر این فرآیند که پاکی بیرون به پاکی درون هم منتقل بشود. اما در عرصه فعالیت‌های اجتماعی، رنگ اول اسلام به عنوان «پوشش نهایی» رنگ سیاه است. بنابراین وقتی قرار است حضور اجتماعی مقتدرانه و رسمی باشد، رنگ مشکی را انتخاب می‌کند. این رنگ نوعی اقتدار و «دورباش» را به مخاطب القا می‌کند. گاهی نوع پوشش ما به دیگران این اجازه را می‌دهد که حریم خصوصی‌مان را بشکنند. یعنی رنگ انتخابی ما به قدری دورباش کمی دارد، که احتمال دارد دیگران به این حریم وارد شوند.
بچه ها سری به این لینک بزنن
امید و ارم مفید باشه
http://www.tebyan.net/newmobile.aspx?pid=177115
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
blind
پستتاریخ: جمعه 10 مرداد 1393 - 23:27    عنوان: پاسخ به «سوال ... جواب» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 14 آذر 1391
پست: 1178

blank.gif


امتياز: 30060


سوال :

علت حرام بودن رقصیدن شوهر برای همسر چیست؟

...............................

جواب :

موادی که حکم به حرمت رقص شده ، دلیلش فتوای مراجع است که با استفاده از منابع دینی فتوا به حرمت آن داده اند . حال ذیلا نظرات چند نفر از مراجع در این باره بیان می شود .
1- آیت اللَّه بهجت و آیت اللَّه اراکى(ره) رقصیدن زن در مجالس زنان و حتى براى شوهر را جایز نمى دانند.
2- حضرت امام خمینی(ره) و آیت الله مکارم و آیت اللَّه فاضل(ره) و آیت الله شبیری زنجانی رقص زن را فقط براى همسر خود جایز مى دانند . در غیر آن جایز نمى دانند،(1)
3- آیت الله خویی و آیت اللَّه تبریزى(2) و آیت اللَّه خامنه‏اى(3) و آیت الله صانعی (4) رقص را (چه برای خود و چه برای همسر و چه در مجالسی که مختلط نباشد مثلا مرد برای مردها و زن برای زن ها )حرام نمى دانند، مگر اینکه مستلزم حرامى باشد. مثلا با موسیقی حرام همراه باشد ، یا در جلوی نامحرم صورت گیرد یا شهوت را تحریک کند .
از آیت الله مکارم سوال شده : آیا رقص در مجالس عروسى، مخصوصاً مجالس زنانه، جایز است؟
جواب داده : رقص منشأ فساد است و اشکال دارد، خواه رقص زن براى زن، یا مرد براى مرد، و یا زنان براى مردان باشد؛ ولى رقص زن براى همسرش اشکال ندارد. (5) در باره فلسفه حرمت رقص ممکن است مسایلی بسیاری مطرح باشد، ولی یکى از مسلّمات اسلامى این است که احکام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، یعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است . هر نهى شرعى ناشى از مفسده‏اى است که باید ترک شود. خدا براى این که بشر را به یک سلسله مصالح واقعى که سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب یا مستحب کرده است . براى این که بشر از مفاسد دور بماند، او را از پاره‏اى کارها منع نموده است. آنچه كه براي ما مهم است، تعبد و عمل كردن به وظايف شرعي است ، نه اين كه دنبال علت و فلسفه احكام باشيم.
ما انسان ها با عقل خودمان نمي توانيم مصالح و مفاسدي را كه مورد نظر خداوند بوده است ، درك كنيم؛ فقط آن مقدار كه خداوند در قرآن و معصومان در روايات براي ما بيان كرده اند، مي توانيم بيان كنيم.
کسانی که با این گونه امور هنجار شکن سر و کار دارند، معمولا عمر کوتاه تری دارند. در اثر هیجانات روحی و روانی و وارد شدن فشار بر قلب ، گرفتار سکته های قلبی می گردند.(6)
این گونه کارها ‌از نظر زیان‌های ‌فردی ‌و اجتماعی‌، باعث ‌گناهان ‌فراوان ‌می‌شود. رقص و مانندآن ‌سهم ‌بزرگی ‌در به ‌وجود آوردن‌ ناپسندی ها و پلیدی‌ها دارد. ‌اجتماع‌ را به ‌فساد و انحراف ‌می‌کشاند. ‌مخصوصاً در محافل‌ مختلط ‌، مهیّج ‌شهوت ‌و هوس ‌است‌. باعث ‌شهوت‌رانی ‌و عشق ‌بازی ‌و اعتیاد به آن ‌می‌شود . جامعه ‌را دچار گناه ‌و لغزش‌های ‌فراوان ‌می‌کند.
انسان را به لهو و لعب و عیّاشی و‌ بی بند و باری سوق می‌دهد . باعث تزلزل اعتقادات مذهبی و لاقیدی می‌شود.
جای تردید نیست که ‌سعادت، ‌یاد خدا است ‌که ‌مایه‌ حیات ‌و اطمینان ‌قلب ‌می‌شود. کارهای‌ غفلت ‌آور در اسلام ‌ناروا قلمداد شده ‌،رقص ‌و مجالس ‌لهو و لعب ‌نقش ‌مؤثری ‌در غفلت ‌از خدا دارد.
‌اسلام‌ چیزی ‌را بدون ‌جهت ‌حرام ‌نمی‌کند. رقص ‌چون ‌از جهات‌ مختلف ‌زیان ‌بخش‌است‌، در اسلام‌ تحریم شده است‌.
پیامبر (ص‌) فرمود: خدا مرا به ‌رسالت ‌بر انگیخته است ‌تا برای ‌مردم‌ جهان ‌رحمت ‌باشم ‌. آنان ‌را به‌ سوی ‌سعادت‌ راهنمایی ‌کنم‌. خدا فرمان ‌داده ‌که کارهای‌ جاهلیّت ‌را براندازم‌.
اگر انسان‌ خود را در وادی رقص ‌و پای‌کوبی ‌بیندازد، کم‌کم ‌از خوبان ‌و خوبی‌ها فاصله‌ می‌گیرد.
[/align]

این مطلب آخرین بار توسط blind در جمعه 10 مرداد 1393 - 23:31 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
blind
پستتاریخ: جمعه 10 مرداد 1393 - 23:30    عنوان: پاسخ به «سوال ... جواب» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 14 آذر 1391
پست: 1178

blank.gif


امتياز: 30060


سوال :

آیا بعد از مرگ خدا را می بینیم ؟

.......................................................

جواب :

از نظر شیعه خداوند نه در دنیا و نه در آخرت با چشم سر قابل رویت و دیدن نیست البته برخی از فرقه های اهل سنت قایل به رویت خدا در قیامت می باشند.
برای اینکه پاسخ این سؤال به خوبی روشن شود بحث را در سه قسمت دنبال میکنیم:
1 - چیزهایی به چشم دیده میشوند که جسم باشند و چون خداوند جسم نیست با چشم دیده نمیشود و اینکه میگوئیم خدا جسم نیست دلیلش واضح است زیرا اگر خدا جسم باشد احتیاج به مکان دارد.
و نیازمند بودن با خدا بودن - سازش ندارد.
2 - وقتی که با برهان عقلی ثابت شد که خدا جسم نیست و با چشم دیده نمیشود اگر در بعضی از آیات قرآن مجید با روایات به عبارتی برخوردیم که معنای ظاهری و ابتدایی آن این بود که خدا دیده میشود لازم است به کمک سایر آیا و روایات آن آیه را طوری معنا کنیم که خلاف عقل و برهان عقلی نباشد مثلاً در تفسیر آیه 23 سوره قیامت: وجوه "یومئذ ناضره الی ربها ناظره(7) روز، قیامت برخی از چهره‏ها برافروخته و نگاهشان به پروردگار چنانکه در احادیث آمده است منظور این است که نظرشان به رحمت و ثواب الهی است(Cool.
و در روایت دیگر وقتی از علی«علیه السلام»پرسیدند که آیا شما خدا را دیده‏اید فرمود: خدایی را که ندیده باشم پرستش نمیکنم (اما زود آن حضرت توضیح دادند: اینکه میگویم خدا را دیده‏ام) با چشم دل از راه مشاهده آثار عظمت و رحمت او را دیده‏ام نه اینکه با چشم سر دیده باشم(1) زیرا خدا جسم نیست تا با چشم سر دیده شود.
بنابراین آن دسته از اهل تسنن که گفته‏اند خدا در قیامت دیده میشود سخت در اشتباه افتاده‏اند زیرا آیات مربوط به این بحث را بدون توجه با سایر آیات و برهان عقلی از پیش خود تفسیر کرده‏اند و بدین ترتیب از حقیقت دور مانده‏اند.
حقیقت این است که هیچکس در هیچ جا و هیچ زمانی خدا را با چشم سر ندیده و نمیتواند ببیند زیرا محال است خدایی که جسم نیست با چشم دیده شود.
3 - مسأله لقاء الله و اینکه انسان با مرگ به ملاقات خدا میرود و در عالم آخرت خدا را ملاقات میکند که در قرآن مجید و روایات و کلمات و بزرگان دین آمده است مثل: فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً(2). هر کس آرزوی ملاقات خدا را دارد پس باید اعمال صالح و نیکو بجا آورد.
معنای این جملات این همان قرب به خدا و لقاء رحمت و رسیدن به پاداش اعمال نیک و دیدن عنایات مخصوص الهی است نه اینکه خدا را با چشم ملاقات کنند زیرا همانطور که گفته شد به حکم قرآن مجید و برهانی عقلانی: لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هوو اللطیف الخیبرچشمها خدا را نمیبینند و نمیتوانند درک کنند اما خدا چشمها را میبیند.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
blind
پستتاریخ: پنج‌شنبه 16 مرداد 1393 - 10:13    عنوان: پاسخ به «سوال ... جواب» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 14 آذر 1391
پست: 1178

blank.gif


امتياز: 30060

سوال :

بسم الله الرحمن الرحیم...با سلام... امام حسن(ع) کعبه را جلوی دیدگان مردم به آسمان بلند کرد طوری که مردم از زیرش عبور می کردند و بعد سرجاش قرار داد....مگر معجزه مخصوص پیامبران نیست؟ سند روایت:نوادرالمعجزات:104ح__دلایل الامامه:169ح15__مدینه المعاجز:238/4 ح 21

..................................

جواب :

در مورد سوالی که مطرح کردید، توجه به دو نکته مهم و ضروری است.
نکته اول اینکه این حدیث در مجامع اصلی روایی شیعیان ذکر نشده است. این حدیث در چهار کتاب دلایل الامامه(محمد بن جریر طبری. قرن5)، نوادر المعجزات(همو)، مدینه معاجز الائمه(سید هاشم طبرانی. قرن12) و اثبات الهداه(حر عاملی. قرن12) بیان شده است.
دو منبع آخر که از منابع متاخر روایی است و به صورت مستقل منبع محسوب نمیشود. در مورد کتابهای محمد بن جریر باید عرض شود، گرچه کتاب دلایل الامامه به خودی خود ایرادی ندارد، ولی از منابع درجه اول محسوب نمیشود. نویسنده این کتاب معاصر شیخ طوسی و نجاشی بوده است و قاعدتا روایات او می بایست در کتاب تهذیب و استبصار شیخ یا کتابهای متقدم مانند کافی و من لا یحضر نیز ذکر میشد. ولی نشده است. بررسی راویان روایت و صحت و توثیق حدیث نیاز به یک بحث تخصصی دارد که با توجه به نکته بعد، ضرورت چندانی ندارد.
نکته دوم: محتوای این روایت، نیز منافاتی با اعتقادات اسلامی و شیعی ندارد. توضیح اینکه:
معجزه عبارتست از امر خارق العاده ای که همراه با ادعای نبوت و تحدّی است و معارضی هم ندارد. اینکه این کار باید همراه با ادعای نبوت باشد. بنابراین، کارهای خارق العاده ای که به دست اولیاء خداوند انجام میگیرد وکرامت نامیده میشود، از این قبیل نیست. زیرا هیچ یک از اولیای الهی، ادعای نبوت نداشته‌اند.
با توجه به این نکته، برفرض سند این روایت صحیح باشد و واقعا این روایت صادق باشد، باز هم ایرادی ندارد. زیرا آنچه مختص پیامبران است، معجزه است و این قبیل کارها که کرامت نامیده میشود، معجزه نیست.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
blind
پستتاریخ: پنج‌شنبه 16 مرداد 1393 - 15:44    عنوان: پاسخ به «سوال ... جواب» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 14 آذر 1391
پست: 1178

blank.gif


امتياز: 30060


سوال :

بسم الله شیعه و سنی....... سلام.....سوالم اینه که چرا اهل تسنن نام حضرت علی رو هم بیزاری می کنن ازش...برای مثال تمام سنی ها اگه اشتباه نکنم بعد از تلاوت قران بجای گفتن صدق الله علی و عظیم...فقط صدق الله عظیم می گویند...علی در این عبارت یکی از نام های خداوند است و واقعا چون نام امیر المونین نیز حضرت علی است این نام در اینجا واقعا منظور نام حضرت نیست و دقیقا حتی یک طفل هم می فهمه اینجا منظور نام خداست. خدا منو نبخشه اگه قصدم مسخره کردن باشه ولی حقیقته محضه که سنی ها چنان لجاجت کودکانه دارند که چون شیعه می گوید صدق الله علی و عظیم انان نام مبارک را حذف می کنند....دقیقا نام دیگه نمی تونم رو این عمل بذارم دقیقا مثل یک لجبازی کودکانه است با این تفاوت که کودک ها تک تک و گاهی در مدتی کم لجبازی می کنند اما سنی ها مادام العمر و دسته جمعی واقعا ایا وقت ان نرسیده این مذهب تحریفی دست از این بدعت ها و تحریف ها بردارند؟

..............................

جواب :

صفات علی عظیم از صفات خدواند است که در ایه الکرسی نیز به دنبال هم آمده است
وهوالعلی العظیم
هیچ شیعه ای به نیت امام علی علیه السلام صدق الله العلی العظیم نمی گوید،
روایاتی نیز بر بیان این جمله(صدق الله العلی العظیم) در منابع وجود داشته است
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: شروع آن با «بسم الله الرحمن الرحیم» و پایان آن با «صدق الله العلی العظیم» است» .[1]در اعمال ام داود است كه امام صادق(علیه السلام) فرمود: «بعد از خواندن قرآن در حالی‎كه رو به قبله هستی «صدق الله العلی العظیم» بگو».[2]
«علی» از اسماء خداوند است و خداوند خود را با این نام یا صفت در قرآن مجید خوانده است. چنانکه در سوره بقره، آیه 257 آمده است «و هو العلی العظیم».
اما اهل تسنن دلیلی که برای گفتن "صدق الله العظیم" ارائه می‎کنند ظاهرا این است که (چون شیعیان علی را هم‎طراز خدا قرار می‎دهند و آن‎را در کنار نام خدا در "صدق الله العلی العظیم" می آورند، ما "العلی" را حذف می‎کنیم).
برای قضاوت در مورد دلیل اهل سنت، بد نیست به قرآن هم مراجعه‎ای داشته باشیم. وصف خدای متعال در قرآن در مورد اوصاف خدا، "هو العلی العظیم" آمده است[3] که باید اهل تسنن بدان جواب مناسبی داشته باشند. آیا خدا هم خواسته نام علی(علیه السلام) را هم‎طراز خود قرار دهد؟ یا وصف "العلی" به معنی بلند مرتبه، یکی از اوصاف خداست؟پی نوشت‎ها:
[1] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 57، ص 243، باب 37، ص 241، چاپ بیروت.
[2] همان، ج 95، ص 400، باب 26.
[3] بقره/255 و شوری/4.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » مباحث متفرقه » سوال ... جواب
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc