و اما امروز، متوجه شدم که پسر عمه بدشانس بنده همراه با دوستان دوران دانشگاهش برای تفریح به باغشان رفته بودهاند که...
عمه ما با پسر عمه تماس میگیرد که زودتر بیایید.
دوستان پسر عمه ما به ایشان پیشنهاد میکنند که تو زودتر برو، ما درب باغ را میبندیم و میرویم.
امیر قبول میکند و میآید ساوه.
دوستان او که چشم امیر را دور میبینند، تصمیمشان عوض میشود و قصد میکنند که شب را در باغ بمانند.
بنابراین، آتش روشن میکنند و میروند در اتاقک باغ بخوابند...
امیر، فردا صبح با موبایل دوستان تماس میگیرد که ببیند به سلامت برگشتند و درب باغ را بستند یا نه که متوجه میشود هیچ کدام گوشی را جواب نمیدهند.
میرود باغ و متوجه میشود ماشینشان هنوز جلو باغ است.
هر چه در میزند، کسی جواب نمیدهد.
ترسان از بالای در به داخل میرود و
دوست اصلی امیر خفه میشود و میمیرد و دو دوست دیگر هم چند لحظه با مرگ فاصله داشتهاند.
امیر فقط داد میزده و گریه میکرده! عمه میگفت چشمانش حتی شمارههای روی گوشی را هم نمیدیده که بخواهد با جایی تماس بگیرد
خلاصه، به زور با 125 تماس میگیرد و آتش نشانی میرسد.
دو دوست را به سرعت به بیمارستان میرسانند و به سی.سی.یو تهران منتقل میکنند.
دکترها گفتهاند این دو نفر هم مغزشان میرفته که از کار بیفتد.
امیر فعلاً یک پایش در پاسگاه و یک پایش پیش دوستان دوستش است و فقط گریه میکند.
(این پسر عمه ما دلنازکتر از آن است که جسد مرده را ببیند و تحمل کند )
ببینید فقط چقدر جوان این روزها میمیرد!!
و اما قبل از شنیدن این خبر، یکی از دوستان اس.ام.اس زد که مغازهام را دزد زده
تعجب کردم! مغازهای که این همه قفل و دزدگیر دارد مگر میشود زد؟
اما دزدی در روز روشن و به صورا کاملاً حرفهای و از در باز رخ داده.
اینطور توضیح داد:
سارق وارد مغازه میشود، دوست ما در شهر صنعتی بوده است و شاگردهایش در مغازه بودند.
سارق میپرسد: آقای فلانی نیست؟
شاگردها جواب میدهند که شهرصنعتی است.
سارق میخواهد که با او تماس بگیرند.
تماس میگیرند و گوشی را به سارق میدهند.
سارق در کمال آرامش شروع به صبحت میکند و طوری وانمود میکند که از آشنایان است:
به مکالمه بین دوست ما و سارق دقت کنید:
- فلانی! ما آمدهایم، کلی قطعه میخواهیم، کجایی؟
- شما؟
- سهرابیام بابا!
- در خدمتیم، حالا چه قطعاتی میخواهید؟
- سه تا مانیتور برای فلان جا میخواهم و ...
تقریباً از اینجا به بعد را با ترفند خاصی خداحافظی میکند و قطع میکند، اما جلو شاگردها طوری وانمود میکند که مکالمه هنوز ادامه دارد...
- پس من سه مانیتور LCD را فعلاً میبرم، شما برامان یک لپ تاپ و ... بیاور.
مثلاً قطع میکند و به شاگردها میگوید و خود شاگردها هم شنیدهاند که قرار بر این است که سه مانیتور ببرد...
خلاصه، سه مانیتور از شاگردها میگیرد و ... یا علی!!
انصافاً عجب دزد ماهری بوده، نه؟!؟
اما...!
اما غافل از اینکه مغازه دارای دوربین مداربسته است و همه چیز را از جمله قیافه او را ضبط کرده!
من شک ندارم که این دزد اگر گیر بیفتد به دهها سرقت اعتراف کند!
امیدوارم هر چه زودتر به خیر بگذرد.
جریان این دزدی را باید عمومیتر بیان کرد تا با این ترفند همه آشنا شوند.
تاریخ: چهارشنبه 19 آبان 1389 - 20:04 عنوان: پاسخ به «روزهای پر حادثه در ساوه!»
مديريت كل انجمنها
عضو شده در: 2 فروردین 1389 پست: 3473 محل سکونت: IRAN
امتياز: 87705
ایول واقعا حرفه ای بوده. خداییش از آفتابه دزدها متنفرم ولی یه جورایی از حرفه ایهاش که هوش بالایی دارند خوشم میاد البته اینها هم خیلی حرفه ای نبودند.
در مورد اطلاع رسانیش خیلی خیلی موافقم.
راستی شنیدم که اطراف تهران در زمانهایی که جاده ها خلوت هستند یه نفر با تخم مرغ به شیشه ماشین میزنه که اگر برف پاک کن را بزنیم خیلی خوشگل کل شیشه پوشیده میشه و دیگه دید نداریم و اونوقته که ماشین را نگه میداریم و 18 نفری میریزن سرمون و ......
این را هم اطلاع رسانی کنید تا در صورت همچین اتفاقی از برف پاک کن استفاده نکنند.
واقعا ایرانی ها مبتکرن
تو این زمینه یه خاطره از یه پیرمرد 74 ساله ایرانی تو سنگاپور دارم که بعدا براتون می گم. و اقعا مخ ایرانی برای این چیزها توپه
تاریخ: چهارشنبه 19 آبان 1389 - 22:32 عنوان: پاسخ به «روزهای پر حادثه در ساوه!»
کاربر نیمه فعال
عضو شده در: 29 مهر 1389 پست: 355 محل سکونت: ساوه سیتی
امتياز: 9540
عمه شما از دوستان ما هم هستن و کل خانواده ما هنوز تو شوک این مساله هستن که چرا اون جوونا گوش ندادن و برنگشتن خونه .
خیلی تاسف باره ، یه جوون تازه فارغ التحصیل
البته به یه چیزی تو این دو سه روزه پی بردم این که واقعا اجل دنبال آدم کنه یه جا خفتش می کنه بلاخره ،
چن روز پیش یکی از دوستان تعریف میکرد که موقع زلزله بم ، خانواده دوستشون بم زندگی میکردن و برادر این خانواده شمال بوده و از اونجا با اینکه میخواسته بره کرمانشاه پیش خونواده خودش میاد بم تا خواهر و خانواده خواهرش رو ببینه که شب زلزله میشه و فقط خواهره زنده می مونه !
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید