عضو شده در: 17 بهمن 1384 پست: 348 محل سکونت: فعلا در تهرانم
امتياز: 13370
آمدبهارخرموآمدرسولیار
( توضیح : این یک تاپیک نیست! اینجا کوچه ای است چراغانی در دلهای ما...
این یک تاپیک نیست، یک جشن است. جشن فرزندان برای پدر! )
]
می آییم.
آب و جا رو می کنیم.
آذین می بندیم کوچه هامان را.
گلدان ها را که همگی گل محمدی، یاس و نرگس است در گذر می گذاریم.
اسپند دود می کنیم. بوی عود و کندر در کوچه پیچیده.
زیر لب و گاه بلند آن سان که محله همراهی مان کند، صلوات می فرستیم :
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
امروز که اولین روز جشن این کوچه است روز بزرگی ست.
روزیست که چشمان صداقت به تبسم مهر، پيوند خورد.
روزیست که آسمانيان مبهوت آرامش و وسعت قلبهای پسر عبدالله و دخت خویلد ابن اسد و شادمان از اين وصال بی فراقند.
روزیست که لبخند ابوالقاسم، خوشنودی خداوند را نويد داد.
امروز یکشنبه (20 فروردین) سالروز ازدواج حضرت محمد " ص " پیامبر بزرگوار اسلام و حضرت خدیجه سلام الله علیهاست .
دهم ربیع الاول سال 26 پیش از هجرت، حضرت محمد " ص " آخرین فرستاده پروردگار متعال با حضرت خدیجه " س " پیوند همسری بستند.
عضو شده در: 2 فروردین 1385 پست: 165 محل سکونت: تهران
امتياز: 0
پیشوای عظیم الشأن اسلام بسیار با ابهت بود.در دلها جای داشت و عزیز بود.چهره اش چون ماه تابان می درخشید و به زیبایی و پاکیزگی آراسته بود. در تنهائی محزون و متفکر و در میان جمع بشاش و گشاده رو بود و غالبا تبسمی بر لب داشت.از امور دنیا به آنچه موجب دلبستگی و غرورمردم می شد نظر نمی کرد و بسیار دوست می داشت که با خدای خویش خلوت کند.بسیار سهل گیر و ملایم و خوشخو بود و هرگز آنچنانکه روش اغلب قدرتمندان عالم است برخوردی تند و رعب آور نداشت.روزی عربی بادیه نشین خدمتشان آمد و حاجتی داشت.وقتی جلو آمد از هیبت آن حضرت و روی حساب چیزهاییکه شنیده بود رعب پیغمبر اکرم(ص) او را گرفت و زبانش به لکنت افتاد.حضرت ناراحت شدند.پرسیدند از دیدن من زبانت به لکنت افتاد؟ سپس فورا او را بغل گرفتند و فشردند، سپس فرمود آسان بگیر و آسوده باش من از جبابره نیستم.من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان گوسفند شیر میدوشید،من مثل برادر شما هستم.....
عضو شده در: 2 فروردین 1385 پست: 165 محل سکونت: تهران
امتياز: 0
نگاهش کوتاه بود.به روی کسی خیره نمی شد و بیشتر اوقات چشم بر زمین میدوخت.از بوی عطر آن حضرت معلوم می گردید از چه محلی عبور کرده اند.در حال راه رفتن پیش روی خود را نگاه میکرد.وقتی می خواست به جلو یا پشت سر خود نگاه کند با تمام بدن برمیگشت.زمانیکه می خواست به کسی اشاره کند با تمام دست اشاره می نمود و هرگز با چشم و ابرو اشاره نمیکرد.بیشتر اوقات رو به قبله می نشست.با فقرا مجالست داشت،با آنان همسفره می شد و با دست خود به آنان غذا می داد.ابدا مسکینی را به خاطر فقرش تحقیر نمیکرد،از هیچ سلطانی هراس نداشت.فقیر و سلطان را به یک نحو دعوت به توحید میکرد و آندو در نظر پیامبر(ص) یکسان بود.نه عیبجو بود و نه مدّاح.از شنیدن مداحی و چاپلوسی هم بیزار بود.میفرمود:«به چهره مداحان و چاپلوسان خاک بپاشید» هیچگاه کسی را خوار و پست نمی شمرد.در حیا و شرم حضور بی مانند بود.بطوریکه اگر چیزی را دوست نداشت از سیمای آن حضرت متوجه می شدند که آن را دوست ندارد.هرگاه از رفتار کسی آزرده می گشت،ناراحتی درسیمای او نمایان میشد ولی لب به گلایه و اعتراض نمی گشود.وقتی از چیزی خوشش می آمد چهره اش مانند قرص ماه روشن میشد.هیچ نعمتی را مذمت نمی کرد.از طعام ها نه زیاد تعریف میکرد و نه بدگویی می نمود.نعمت را بزرگ می شمرد اگر چه به ظاهر بسیار اندک می نمود.چنانکه روزی در حجره یکی از همسران خود خرده نانی بر زمین افتاده بود آنرا برداشته و بوسید و میل کرد و سپس خطاب به همسرش فرمود: این چیزی است که آسمان و زمین و موجودات بین آنها ،در کار بوده اند تا این لقمه به دست تو رسیده است...
عضو شده در: 2 فروردین 1385 پست: 165 محل سکونت: تهران
امتياز: 0
با این توصیفاتی که ما از پیامبر مون می خونیم به نظر من کافی بود کسی تنها ایشون رو ببینه یا باهاشون همصحبت بشه یا رفتار و منش اون بزرگوار رو ملاحظه کنه تا مسلمون بشه...
بعضی وقتها با خودم می گم بد به حال ما که اون زمان نبودیم!
یه نقل قولی از پیامبر هست که اگه چپه گفتم خدا من رو ببخشه
ایشون فرمودند خوشا بحال کسی که با دیدن وشنیدن حرفهای من مسلمان شد وخوشا , خوشا به انان که مرا ندیده مسلمان شدند .
عضو شده در: 2 فروردین 1385 پست: 165 محل سکونت: تهران
امتياز: 0
رسول اکرم(ص)زندگی ساده و بی آلایشی داشته و زوائد معیشت را از زندگانی خود حذف نموده بودند.با وجود اینکه با کوچکترین اراده می توانستند خزائن عالم را در اختیار داشته باشند ولی قناعت و سادگی را پیشه خود ساخته بودند.امام محمد باقر (ع) می فرمایند :فرشته ای خدمت رسول اکرم(ص) آمد و گفت ای محمد خدایت سلام می رساند و می فرماید:اگر بخواهی سرزمین مکه را برای تو از طلا پر سازم.رسول اکرم(ص) سر به سوی آسمان بلند کرده عرض کردند:خدایا! این حال برای من بهتر است که یک روز از غذا سیر شوم و روز دیگر گرسنه بمانم و از تو گدایی کنم.
عضو شده در: 2 فروردین 1385 پست: 165 محل سکونت: تهران
امتياز: 0
حضرت با کمال تواضع روی زمین می نشست.زیر اندازش حصیر بود.بالشی از چرم که درونش را از لیف خرما انباشته بود زیر سر می نهاد.قوت غالبش نان جوین و خرما بود و هرگز سه روز متوالی از نان گندم سیر نخورد.روزه را با چند دانه خرما و اگر خرما در دسترس نداشت با شربت آبی افطار می نمود.عایشه می گوید:گاهی یک ماه بر ما می گذشت و دود از مطبخ ما بلند نمی شد.از غذاهایی که به آن رغبت نمی کرد عیب جوئی نمی نمود.به مرکب بی زین و برگ سوار می شد و یک نفر را هم پشت سر خود سوار می کرد.روزی بر حصیر آرمیده بود .حصیر بر پوست بدن حضرت فرو رفته و نقش نهاده بود.یکی از یاران به حال پیامبر(ص)رقت آورد از آن حضرت اجازه خواست تا چیزی بر حصیر افکند.فرمود:مرا با دنیا چه کار؟وضع و حال من و دنیا نیست مگر همچون سواری که به زیر سایه درخت اندکی می ماند و سپس برمی خیزد و درخت را ترک می کند و راه خود را پیش می گیرد و روانه می شود...
عضو شده در: 17 بهمن 1384 پست: 348 محل سکونت: فعلا در تهرانم
امتياز: 13370
اشاره ای به رخداد های هنگامه ی ولادت آخرین پیامبر خدا
در آن زمان که کعبه را بتخانه اعظم ميخواندند، و در جزيره العرب، ايمان به خدا، و فضائل انساني مفهومي نداشت. در آن زمان که ابرهه با سپاهش به مکه تاخت، تا کعبه را ويران، و آن سال مبدأ تاريخ عرب گشته، آن را عام الفيل ناميدند، يعني سالي که ابرهه با پيلان مست، براي ويران ساختن کعبه آمد و خداوند آنها را هلاک ساخت.
در 17 و بنا به قولي در 12 ربيع الاول اين سال، نزديک به طلوع صبح، تازگيهايي در جهان پديد آمد:
١- امام ششم (ع) فرمود: شيطان به هفت آسمان بالا ميرفت و خبرهاي آسماني را گوش ميداد، وقتي که عيسي (ع) تولد يافت از سه آسمان رانده شد، و تا آسمان چهارم ميرفت، و چون حضرت رسول (ص) متولد شد از همه آسمانها رانده گرديد.
٢- بارگاه انوشيروان (ايوان مدائن) شکست و چهارده کنگره آن افتاد.
۳- انوشيروان در خواب ديد که خورشيد در تاريکي شب از طرف حجاز برآمد و از نردبان چهل پله اي که سر به کيوان کشيده بود بالا رفت، و همه جا را روشن کرد، جز کاخ او که در تاريکي ماند.
٤- آتشکده آذر گشسب که هزار سال روشن بود، خاموش شد، سرد گشت و مرد.
۵- در يثرب يک يهود بر فراز قلعه اي فرياد کرد: اين ستاره احمد است، ستاره پيامبر جديد است، يهودي هايي که پاي قلعه ايستاده بودند، به سراغ غيبگو و دانشمند خود دويدند.
٦- يک عرب بياباني با ريش سپيد، و قامتي بلند، مهار شترش در دست، وارد مکه شد، و اين اشعار را ميخواند: ديشب مکه در خواب بود و نديد که در آسمانش چه نورافشاني و چه ستاره باراني بود!
٧- در آن شب هر بتي که در هر جاي عالم بود، بر رو افتاده بود.
٨- درياچه ساوه که سالها آن را ميپرستيدند فرو رفت و خشک گرديد.
۹- وادي سماوه که سالها بود، کسي آب در آن نديده بود، آب در آن جاري شد.
١٠- داناترين دانشمند مجوس در خواب ديد: که چند شتر صعب، اسبان عربي را ميکشتند و از دجله گذشته داخل بلاد ايشان شدند، طاق کسري از ميان شکست و دو حصه شد، و آب دجله شکافته شد و در قصر او جاري گرديد، و نوري از طرف حجاز ظاهر گرديد و در عالم منتشر شد و پرواز کرد تا به مشرق رسيد.
١١- سرير سلطنت پادشاهان، سرنگون شده بود.
١٢- مجمع پادشاهان در آن روز، غمناک و از سخن بازمانده بودند.
١۳- ميان کاهنان و همزادشان که خبرها به آنها ميگفتند جدايي افتاد، و ساحران از علم خود نميتوانستند استفاده نمايند.
نزديک به فجر صادق، مقارن اين حوادث، جناب آمنه ديد که ستاره هاي آبي، با دنباله هاي ارغواني، به پشت بام خانه اش ميريزند!، از اين تماشا مسرور شده بود که ناگهان ديد زنهايي نوراني اطراف بالينش نشستند، فکر کرد زنان قريشند، ولي متحير بود که چگونه خبر يافته اند که او در اين وقت ميخواهد وضع حمل کند!!
صدايي به سان زمزمه فرشتگان و صداي ارواح از ميان آنان بلند شد: يکي گفت: من آسيه زن فرعونم، ديگري گفت: من مريم دختر عمرانم .....
آمنه بر روي آنها تبسم کرد (پسرش به دنيا آمد). آمنه گفت: صدايي شنيدم که ميگفت: اي آمنه به پسر تو، خلق آدم، معرفت شيث، شجاعت نوح، خصلت ابراهيم، زبان اسماعيل، رضاي اسحاق، فصاحت صالح، حکمت داوود، حشمت سليمان، ملاحت يوسف، تحمل موسي، طاعت يونس، صبر ايوب، جهاد يوشع، حب دانيال، وقار الياس، عصمت يحيي، و زهد عيسي عطا شده است.
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید