عضو شده در: 2 فروردین 1389 پست: 3473 محل سکونت: IRAN
امتياز: 87705
یه سوال: تا حالا زندگی کردین؟
بگذریم...امیدوارم این نوشته را بخونید و نظرتونو بگید. دقت کنید که زندگی واقعی از دید هر انسانی یک معنی مجزا و متفاوت داره.
هنوز هم بعد از اين همه سال، چهرهي ويلان را از ياد نميبرم. در واقع، در طول سي سال گذشته، هميشـه روز اول مـاه کـه حقوق بازنشستگي را دريافت ميکنم، به ياد ويلان ميافتم ...
ويلان پتي اف، کارمند دبيرخانهي اداره بود. از مال دنيا، جز حقوق اندک کارمندي هيچ عايدي ديگري نداشت. ويلان، اول ماه که حقوق ميگرفت و جيبش پر ميشد، شروع ميکرد به حرف زدن ...
روز اول ماه و هنگاميکه که از بانک به اداره برميگشت، بهراحتي ميشد برآمدگي جيب سمت چپش را تشخيص داد که تمام حقوقش را در آن چپانده بود.
ويلان از روزي که حقوق ميگرفت تا روز پانزدهم ماه که پولش ته ميکشيد، نيمي از ماه سيگار برگ ميکشيد، نيمـي از مـاه مست بود و سرخوش...
من يازده سال با ويلان همکار بودم. بعدها شنيدم، او سي سال آزگار به همين نحو گذران روزگار کرده است. روز آخر کـه من از اداره منتقل ميشدم، ويلان روي سکوي جلوي دبيرخانه نشسته بود و سيگار برگ ميکشيد. به سراغش رفتم تا از او خداحافظي کنم.
کنارش نشستم و بعد از کلي حرف مفت زدن، عاقبت پرسيدم که چرا سعي نمي کند زندگياش را سر و سامان بدهد تا از اين وضع نجات پيدا کند؟
هيچ وقت يادم نميرود. همين که سوال را پرسيدم، به سمت من برگشت و با چهرهاي متعجب، آن هم تعجبي طبيعي و اصيل پرسيد: کدام وضع؟
بهت زده شدم. همينطور که به او زل زده بودم، بدون اينکه حرکتي کنم، ادامه دادم:
همين زندگي نصف اشرافي، نصف گدايي!!!
ويلان با شنيدن اين جمله، همانطور که زل زده بود به من، ادامه داد:
تا حالا سيگار برگ اصل کشيدي؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا تاکسي دربست گرفتي؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا به يک کنسرت عالي رفتي؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا غذاي فرانسوي خوردي؟
گفتم نه
گفت: تا حالا همه پولتو براي عشقت هديه خريدي تا سورپرايزش كني؟
گفتم: نه !
گفت: اصلا عاشق بودي؟
گفتم: نه
گفت: تا حالا يه هفته مسکو موندي خوش بگذروني؟
گفتم: نه !
گفت: خاک بر سرت، تا حالا زندگي کردي؟
با درماندگي گفتم: آره، ...... نه، ..... نمي دونم !!!
ويلان همينطور نگاهم ميکرد. نگاهي تحقيرآميز و سنگين ....
حالا که خوب نگاهش ميکردم، مردي جذاب بود و سالم. به خودم که آمدم، ويلان جلويم ايستاده بود و تاکسي رسيده بود. ويلان سيگار برگي تعارفم کرد و بعد جملهاي را گفت. جملهاي را گفت که مسير زندگيام را به کلي عوض کرد.
ويلان پرسيد: ميدوني تا کي زندهاي؟
جواب دادم: نه !
ويلان گفت: پس سعي کن دست کم نصف ماه رو زندگي کني
تاریخ: شنبه 8 بهمن 1390 - 17:25 عنوان: پاسخ به «حداقل....نصف زندگیتو زندگی کن»
کاربر نیمه فعال
عضو شده در: 29 مهر 1389 پست: 355 محل سکونت: ساوه سیتی
امتياز: 9540
خب البته اگه من بخوام تصمیم بگیرم که به این شیوه ( حداقل زمانی در اشرافیت ) زندگی کنم ، ترجیح میدم که 30% رو به صورت اشرافی ، 30% معمولی و 30% فقیرانه زندگی کنم ،
به هر حال فردا رو نمیشه منکر شد ، فردا با مشکلاتش وجود داره ، و لازمه براش پیش بینی ای کرده بوده باشیم ،
تاریخ: یکشنبه 9 بهمن 1390 - 00:52 عنوان: پاسخ به «حداقل....نصف زندگیتو زندگی کن»
همكار در ساوهسرا
عضو شده در: 14 خرداد 1390 پست: 38
امتياز: 950
من ترجیح میدم تمام 100 درصد این زندگی رو که در مقابل زندگی ابدی یک هزارم درصد هم نمیشه سخت کار کنم و اصلاً ناراحت نیستم که هیچ لذتی هم نبرم، در عوض تمام 100 درصد زندگی واقعی رو لذت ببرم،
اینطوری به جای 50 درصد یک هزارم درصد زندگی واقعی، 99.99999 درصد کلاً زندگی کردم،
و واقعاً به این قضیه اعتقاد دارم، به کی قسم شعار نمیدم،
اینو گفتم که شروع نکنید به تکبیر گفتن
تاریخ: یکشنبه 9 بهمن 1390 - 22:00 عنوان: پاسخ به «حداقل....نصف زندگیتو زندگی کن»
همكار در ساوهسرا
عضو شده در: 14 خرداد 1390 پست: 38
امتياز: 950
جناب soveh, حرفت درست، ولی جدا از بحث درصد زندگی کردن
چند نکته هست که نمیشه ندیدش گرفت:
یکی اینکه داستانی که گفتید از اسمهاش معلوم بود که خارجیه، حالا مال هر کجا ولی مشخصه که مال یه غیر مسلمونه، من فکر میکنم این تفکر بیشتر مناسب افرادیه که به عالم برزخ و زندگی پس از مرگ اعتقادی ندارن، پس با اون تفکر باید هم به فکر لذت بردن از زندگیشون باشن، وگرنه به شدت ضرر کردن، چون به عقیده اونها مرگ یعنی آخر همه چیز. اونا سعی میکنن این مدت کوتاهی که هستن رو فقط به فکر خودشون باشن. من فکر میکنم مابه عنوان یک مسلمان نباید مثل اونها فکر کنیم، ولی متاسفانه به علت اینکه علم رواشناسی، جامعه شناسی، و کلاً علوم انسانی از غرب اومده ما کم کم داریم بدون در نظر گرفتن هویت خودمون کورکورانه مقلد اونها میشیم. وگرنه در زندگی یا تفکرات هیج امام یا پیامبری به فکر حال بودن، و خوش زندگی کردن وجود نداره، البته این معنیش این نیست که از نعمتهای خدا استفاده نکنیم ولی به فکر لذت بردن از دنیا بودن آدم رو از آخرت و خدا دور میکنه.
و یکی اینکه زندگی کردن و لذت بردن از نظر هر کسی یه چیزه، شاید یه نفر با بخشیدن اموالش لذت ببره و احساس زنده بودن کنه، یه نفر هم با کشیدن سیگار برگ! مهم اینکه آدم برای کارهایی که میکنه دلیلهای بزرگی داشته باشه، و واقعاً لذت ببره از کارش، نه اینکه چون دیگران این کارها رو انجام میدن اون هم انجامشون بده و به خودش تلقین کنه این کارها لذتبخشه. پس نمیشه زندگی کردن رو تعریف کرد.
و یه چیزی که بسیار مهمه و نمیشه انکارش کرد اینه که به نظر من لذت واقعی رو اون کسی میبره که کلاً بی خیال دنیا شده،
ابنو قبلاً هم گفته بودم که:
شاهان اگر بویی برند زان جامها که در مجلس جان میخورند
بیزار گردند از شهی
بیزار گردند از شهی..
تاریخ: یکشنبه 9 بهمن 1390 - 23:31 عنوان: پاسخ به «حداقل....نصف زندگیتو زندگی کن»
مديريت كل انجمنها
عضو شده در: 2 فروردین 1389 پست: 3473 محل سکونت: IRAN
امتياز: 87705
نقل قول:
مشخصه که مال یه غیر مسلمونه، من فکر میکنم این تفکر بیشتر مناسب افرادیه که به عالم برزخ و زندگی پس از مرگ اعتقادی ندارن، پس با اون تفکر باید هم به فکر لذت بردن از زندگیشون باشن، وگرنه به شدت ضرر کردن، چون به عقیده اونها مرگ یعنی آخر همه چیز. اونا سعی میکنن این مدت کوتاهی که هستن رو فقط به فکر خودشون باشن
چرا اینجوری فکر می کنید؟ اونا هم به آخرت اعتقاد دارن و اینجوری نیست که بفکر خودشون باشن و به دیگران فکر کنن....کارهای خیریه اونها را ندیدید؟ گروههای پزشکان بدون مرز؟ و کارهای داوطلبانه که در جوامعشون انجام میدن....یک کم مهربونتر به بقیه دنیا نگاه کنید....باور کنید DNA اونها هم از انسانه
این داستان فقط یک نمونس...من نمیگم اگه میخواهید خوش باشید و از زندگیتون لذت ببرید.. برید سیگار برگ بکشید
به بحث روانشناسی و اون علوم کثیفه غربی هم کاری ندارم.
دوست دارم نظر بقیه را خیلی ساده بدونم که در فکر و ذهن هرکسی لذت بردن واقعی از زندگی چه جوریه؟ همین....نظر شخصیتونو بگید
نظر شما اینه که: لذت واقعی از زندگی در اینه که به زندگی اخروی فکر کنیم و خودمون را برای اون زمان آماده کنیم؟
تاریخ: دوشنبه 10 بهمن 1390 - 06:34 عنوان: پاسخ به «حداقل....نصف زندگیتو زندگی کن»
مدیر انجمن
عضو شده در: 30 بهمن 1388 پست: 2274
امتياز: 60455
زندگي كردن يعني اينكه هر روز كه از خواب بلند مي شيد لبخند بزنيد و بخنديد و براي همه نعمت هايي كه به شما داده شده شكر گزار باشيد ، هر روز رو روز تولد خود بودنيد و شروع نو براي كارهاي نو . مثبت انديشي و خوش بيني مثل دو تا بال كبوتري هستش كه مي تونيد با اون سبك بار انه پرواز كنيد. هنر زندگي كردن پرداختن به ادبيات خوش بيني، اميد، واقع بيني ، جمع اوري آيده هاي خلاق و راهگشا و دور ريختن ادبيات ياس، افسردگي ، دلمردگي، غر زدن هاي بي جا و غير منطقي و خلاصه هر چي بوي غم و غصه و دلمرگي رو ميده مثل چرك لباس ها شسته و دور ريخته بشه تا روح شادابي و قوت اش رو بخوبي حفظ كنه.
حدود 1400 دقيقه (24 ساعت )فرصت رو به زيبا ترين شكل براي خودتون ترسيم كنيد و از زمان و كارهايي كه انجام ميديد لذت ببريد، با خود و اطرافيان و دوستانتان با محبت رفتار كنيد. روزهاي تعطيل همراه انجام كارها موسيقي قشنگ گوش بديد . هر روز با اطرافيانتون بگيد و بخنديد و خوش رو باشيد .هر روز حداقل سه تا كار دلخواه خود را انجام بديد، در هر فرصتي دست داد به مسافرت بريد، كتاب مورد علاقه تون رو بخونيد، ورزش مورد علاقه تون رو انجام بديد، به دوستان خوب خود تلفن بزنيد و احوالشون رو بپرسيد، غذاي مورد علاقه خود را تهيه كرده وخواهر و برادر و دوستتان را سر سفره دعوت كنيد، وظايف روزانه خود رو با نظم و علاقه انجام بديد، كرسي با ذغال هاي گداخته خوب برپا كنيد و زيرش لم بديد و براي اطرافيانتون شعر بخونيد، اگر فصل تابستون بود حياط خانه رو شلنگ بگيريد و در و ديوار و درخت ها رو صفا بديد، تو باغچه گل و درخت و تربچه بكاريد، حوض كوچك آبي بسازيد و توش چند تا ماهي قرمز كوچك بيندازيد، براي بچه تون تو حياط تاب درست كنيد، از عكس هاي قشنگي كه ميگيريد قاب عكس خوشگلي درست كنيد و در ديد و بازديد ها به اقوام و دوستاتون كادو بديد، خاطرات سفرتون رو تو يك دفترچه بنويسيد و با عكس هاي سفرتون مزين اش كنيد. روزهاي سرد از سركار كه به منزل رسيد دوش داغ بگيريد. روزهاي داغ تابستان برعكس دوش خنك بگيريد و يا بريد سالن شنا. هر كس باتون غر غر كرد تحمل اش كنيد و زير سيبلي حرفهاش رو نشنيده بگيريد و بجاش با محبت رفتار كنيد، براي مامان گلتون و همسر عزيزتون دسته گل ببريد، براي بچه تون موقع مدرسه رفتن ساندويج هاي خوشمزه درست كنيد. با اونا بازي و تاب بازي كنيد، براي كودكتون موقع اخر شب قصه و افسانه هاي قشنگ بخونيد. شب موقع خواب براي خودتون داستان هاي دلخواهتون رو بخونيد اين سنت را مادام العمر انجام بديد و هر شب با بهترين احساس بخواب بريد. هر چند وقت برنامه هاي جالب تلويزيون رو تماشا كنيد، فصل انار انارهاي شيرين و لذيذ رو دندان بزنيد، در محل كار هر چند وقت با همكارتون يك برنامه دسته جمعي بزاريد ويك رستوران خوب بريد. هر سال حداقل يك يا چند بارموقع بهار و تابستان با همكاراتون باز برنامه بزاريد و يك سفر دو سه روزه دسته حمعي و يا كوه نوردي با هم بريد و اينو به يك رسم ماندگار تبديل كنيد. هر چند وقت سر خاك عزيزانتون بريد و اونجا ميوه و شيريني پخش كنيد براشون دعاي خير بكنيد، در ايام عيد كاردستي درست كنيد ، مقداري كتاب قصه خريده با ميوه و شيريني به ملاقات كودكاني كه در مراكز بهزيستي هستند بريد و دلشون رو شاد كنيد. با دوستان هم سن و سال خود يك انجمن هنري تشكيل بديد و هر كس با توجه به هنري كه بلده يك كلاس خصوصي براي اعضاي انجمن خودتون تشكيل بديد. انوقت مي بينيد كه در مدت كوتاه چه نتايج عالي از انجمن تون حاصل شما ميشه و چقدر روحيه شادي خواهيد داشت. با چند تا از دوستانتون با هم گمي پولي روي هم بزاريد و هر كس هم نون و ساندويجي تو منزل درست كرده و برنامه سفرهاي يك روزه و گشت و گذار از جاهاي ديدني و موزه و نمايشگاه رو بذاريد كه خاطره افرين هستش. برنامه سفر دسته جمعي هزينه اش كمتر و لدت اش بيشتر ميشه.
خرت و پرت هاي بدرد نخور منزلتون رو بيرون بريزيد و به محيط اطراف زندگيتون نظم بديد و چند تا گلدون شمعداني و غيره كنار و گوشه اطاق و پنجره منزلتون قرار بديد، براي نظم و روحيه شاد منزل از چند تا كمد استفاده كنيد كه همه وسايل منزل تون رو تو اونا جا بديد و كف زمين رو تميز و خلوت نگاه داريد. هر چند وقت موضوعي غمگين تون كردتو منزلتون عود روشن كنيد، مقداري گلاب برداشته و به صورتتون بماليد و يا بپاشيد، عطر گل ياس تو اطاقتون بپاشيد.لباس هاي قشنگ و نوتون رو تنتون كنيد. چاي دارچين گرم براي خودتون رو منقل دم كنيد و اونو بنوشيد. تو منزل هر چند وقت اسپند دود كنيد. خيلي بي حوصله بوديد كاغذ و قلم برداريد و به تقليد از قالي اطاقتون نقاشي كنيد و خودتون رو جاي طراح قالي بذاريد و ببينيد چه گل و بوته هايي مي بينيد اونا رو براي خودتون نقاشي كنيد . يك سيب و انار و پرتقال بذاريد روي ميزتون و اونو با همون خودكار كاغذ معمولي بكشيد و يا با يك تكه ذغال يك طرح ساده از اونا نقاشي كنيد . هيچ سرگرمي تو چنين وضعيتي مثل نقاشي نيستش.
با چند تا از دوستانتون دورهم جمع بشيد و يك انجمن خيريه براي بيماران تشكيل بديد و با هم بريد ملاقات مريض هاي سرطاني و كساني كه بيماري هاي سخت دارند. ميتونيد يك انجمن خيريه تشكيل بديد براي يك دسته از كودكان بي سرپرست و براي اين دسته كودكان بي بضاعت كلاسهاي درسي تقويتي بذاريد و با همراهي والدينشون ببريشون زيارتگاه ها و پارك هاي سرسبز و با هم اونجا يك پينيك با صفا برگزار كنيد........................خلاصه صدها و دهها و هزار ها كار ميشه كرد كه از زنده بودن و زندگي كردن لذت ببريد. براي همين ميتونيد يك ليست از كارها و ايده هايي كه به ذهنتون ميرسه ترتيب بديد و اينا رو تو يك دفتر براي خودتون يادداشت كنيد و شروع به انجام دادنش بكنيد.زندگي كردن يعني احساس زنده بودن كردن، كه توام با رضايت و شادي هستش . توليد اين احساس هاي مثبت هم براي هر فردي با مهارت يافتن در هنر بهتر زندگي كردن امكان پذير ميشه.هر چقدر اين هنر رو بيشتر تمرين كنيم مهارت ما در اين هنر به شكل عالي رشد خواهد كرد. شاد شاد باشيد ........
این مطلب آخرین بار توسط Aliabadi در دوشنبه 10 بهمن 1390 - 08:09 ، و در مجموع 4 بار ویرایش شده است.
1 . لبخند همه عضلات صورت را آرام می کند و زنجیره ای از واکنش های عصبی را کنار می زند و موجب می شود که احساس لذت بخشی پیدا کنی (احساس آرامش) .
2 . چرا نگاه کردن به ماهی ها آرامش بخش است؟ برای آن که ماهی ها، آرام حرکت می کنند و مهم تر از آن، آرام تنفس می کنند و نگاه به آن ها، مثل نگاه کردن به منظره دریاست .
3 . برای آرامش بدوید! دویدن و پیاده روی، هر دو از پادزهرهای واقعی مقابله با فشارهای عصبی اند . کار ساده ای است و آموزشی خاص نیز لازم ندارد و شما در دویست متر اول، متوجه تاثیرات مطلوب آن خواهید شد .
4 . به صدای تنفس خود توجه کنید; وقتی در حال ورود به جهنم عصبانیت هستید، چند لحظه به صدای دم و بازدم خود خوب و دقیق گوش فرا دهید و بدانید وقتی واقعا صدای تنفس خود را می شنوید، آرامش از شما چندان دور نیست .
5 . اگر تمرین دست یابی به آرامش را در یک جای خاصی مثل نیمکت یک پارک یا یک صندلی راحتی انجام می دهید، خیلی زود ضمیر ناخودآگاه شما عادت می کند و احساساتی آرام بخش، شما را با آن جای خاص مرتبط کند . فقط و فقط به آن مکان خاص روی آورید و آرامش را به دست آورید .
6 . پیش از این، وقتی تحت فشار روحی قرار می گرفتید، به طور ناخودآگاه ابروان خود را مالش می دادید; اما از این به بعد، کاملا آگاهانه این کار را انجام دهید; زیرا طبق اصول طب فشاری، نقاط آرامش بخش ما روی ابروان قرار دارد و با مالش دادن آن ها به طرف داخل، آرامش به ما بر می گردد .
7 . نگرانی های خود را بنویسید; جای شگفتی است که چطور بسیاری از نگرانی های شما رفع می شود; وقتی آن ها را روی قطعه ای کاغذ می نویسید . آن گاه امکان وقوع آن ها را بررسی کنید; خواهید دید که از هر ده مورد نه مورد آن نامحتمل است .
8 . مهم نیست چه اعتقادی دارید; مکان های مذهبی مانند معابد و مساجد، جاهایی فوق العاده آرامش بخش هستند . یک گوشه را انتخاب کنید و بنشینید و مجذوب فضای پرآرامش و پرسکونی شوید که از این مکان می تراود .
9 . اگر می خواهید احساس آرامش داشته باشید، میوه و سبزیجات تازه بیشتر مصرف کنید و رژیم غذایی خود را تعدیل نمایید .
10 . آرامش جویی را از بچه ها بیاموزید; آنان هر لحظه با شادی کوچکی، شاد می شوند; سعی کنید چنین باشید و حتما می توانید .
7 نکته درباره موفقیت
1 . رسول خدا (ص) فرمودند: کسی که دو روزش مساوی باشد، ضرر کرده است .
2 . بنجامین دیزرائیلی می گوید: مردم موفق امروز، کودکان جسور دیروز بوده اند .
3 . وینستون چرچیل می گوید: از مخالفت نهراسید; فقط وقتی بادبادک می تواند بالا رود که با باد مخالف مواجه شود .
4 . هانری کپ می گوید: موفقیت از آن کسانی نیست که هرگز دچار ناکامی نشده اند; بلکه متعلق به کسانی است که هرگز از تجدید مبارزه بیم و هراسی ندارند .
5 . ناپلئون می گوید: پیروزی با کسانی است که پشتکار بیشتری دارند .
6 . پرمودبترا می گوید: دلی فراخ داشته باش و موفق شو; دلی کوچک داشته باش و شکست بخور .
7 . او می گوید: اسیراحساسات شدن، باعث عدم موفقیت می شود و با وجود محدودیت ها، ساختن اسباب، موفقیت است .
8 نکته برای زندگی بهتر
1 . فکر کنید چند هفته دیگر بیشتر زنده نیستید; آن وقت چه کار می کنید؟ دلتان برای چه کسی تنگ می شود; چه کارهایی از همه مهم ترند; حالا به آن ها بپردازید .
2 . همیشه جوان باشید; تحقیقات دانشمندان نشان می دهد که در سن 60 سالگی، فقط سالانه یک درصد از گنجایش ذهنی انسان کم می شود; پس با نیروی ذهنی، خود را جوان نگه دارید .
3 . از تمام کارهایی که دارید، فهرستی تهیه کنید و با برنامه ریزی در فرصت های مناسب، کارهایتان را انجام دهید; به این صورت از لحظه هایتان بهتر استفاده می کنید .
4 . فقط خودتان باشید; وقتی که غلو می کنید و سعی می کنید کسی باشید که نیستید، مطمئن باشید که مردم می فهمند و بهترین تاثیری که می توانید بگذارید، زمانی است که خودتان هستید .
5 . موفقیت های خود را جشن بگیرید; تشخیص هر موفقیت در جای خود، احساس رضایت را در ما تقویت می کند و ما را به سوی پیروزی راهنمایی می نماید . اگر فقط سعی کنیم با هر موفقیت، هدف بعدی را نزدیک تر کنیم، فراموش می کنیم که انسان موفقی هستیم و ممکن است خسته شویم .
6 . این عبارت تاکیدی را بگویید: من لایق خوشبختی ام; این را بگویید، بخوانید و فریاد بزنید . خوشبخت بودن، جزئی از وجودانسان است; کافی است آن را باور و احساس کنیم . برای چیزهایی که دارید، شکرگزار باشید .
7 . ما هنر تحسین زندگی خود را فراموش کرده ایم; بیشتر به چیزهای فکر کنید که دارید; نه آنهایی که ندارید . اگر به زیبایی های زندگی نگاه کنید، زندگی به تجربه زیبایی تبدیل خواهد شد .
8 . ما موجودات شگفت انگیزی هستیم; موجوداتی با توانایی هایی که اغلب از آن ها بی خبریم . هر وقت دچار تعارض شدید و ندانستید از چه کسی کمک بگیرید، آرام نفس بکشید و چشمانتان را ببندید; مشکل رادر ذهن خود طرح کنید و برای حل آن، از آگاهی درونی کمک بگیرید . چشمانتان را باز کنید; کمک در همان نزدیکی ها است .
منبع گزارش
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید