وقتي كه داشتم اين ديوان رو تايپ ميكردم خيلي اشعار جالب و خواندني بود ولي اين چند بيت از سلمان خواندنش خالي از لطف نيست و واقعا نشان ميدهد كه شاعري كار سادهاي نيست
چو چشمت هرگزم چشمي به چشمم در نميآيد
به چشمانت كه چشمم را به جز چشمت نميبايد
چو چشمت چشم آن دارد كه ريزد خون چشم من
اگر چشمت به چشمانم زند چشمي بياسايد
هر آن چشمي كه ميبيند به غير چشم او چشمي
چو چشمش چشم تو بيند ز چشمش چشمه بگشايد
به سوي چشم من چشمي، بكن اي نور چشم من
كه تا چشمم ز چشمانت به چشماني بياسايد
به وعده چشم تو گفته: كه چشمم را به چشم آرد
به چشمت هم شتابي كن كه چشمم چشم ميبايد
چه داني حال چشم من چو چشمت نيست در چشمم؟
كه چشمم در غم چشمت چه خون از چشم پالايد
اگر چشمت به چشم آرد به چشم خويش سلمان را
خوشا چشمي كه پيش چشم تو جانا به چشم آيد
عضو شده در: 1 اسفند 1384 پست: 204 محل سکونت: .:: ساوه -خيابان اميركبير::.
امتياز: 5420
شعر گفتن خيلي سخت نيست و لي بازي با كلمات تو شعر سخته . . .
من خودم يه شعر دارم كه هر جوري و از هر طرفب بخونيش بازم همون ميشه به اين صورت :
شماره هاي 1 و 2 و . . . هر كدوم يك مصراع هستش و رنگ ها طريقه خوندنش رو نشون ميده
فقط شرمنده كه نمي تونم بنويسم چون يه مشكل كوچيك داره از نوع اخلاقي
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید