مسئله مربوط به آسيبهای اجتماعی از ديرباز در جامعه بشری مورد توجه انديشمندان بوده است. همزمان با گسترش انقلاب صنعتی و گسترش دامنه نيازمنديها ، محروميتهای ناشی از عدم امکان برآورده شدن خواستها و نيازهای زندگی موجب گسترش شديد و دامنهدار فساد ، عصيان ، تبهکاری ، سرگردانی ، دزدی و انحراف جنسی و ديگر آسيبها شده است.
هر چند اکثر مشکلات اجتماعی انواعی تکراری در طول نسلهای مختلف هستند، اما چنانکه مشاهده میشود برخی از اين انواع در برخی نسلها اهميت بيشتری پيدا کرده است و حتی برخی انواع اين آسيبها در نسلهای بعدی زاده شدهاند. از سوی ديگر از آنجايی که يکسری علل غالب در هر جامعه وجود دارند که نسبت به ساير علل اهميت بيشتری در بروز آسيبها دارند، هر چند از انواع متمايز آسيبها سخن میرود، اما عمدتا همپوشيهايی بين آنها ديده میشود.
وابستگی دارويی يا اعتياد ا
عتياد به معنی تمايل به مصرف مستمر يا متناوب يک ماده برای کسب لذت يا رفع احساس ناراحتی اطلاق میشود که قطع آن ناراحتيهای روانی يا اختلالات جسمانی ايجاد میکند. در گرايش به اعتياد عوامل مختلفی شناسايی و مطرح شدهاند. اين عوامل هر چه باشند (که البته در مباحث مربوط به علت شناسی حائز اهميت هستند.) سرچشمه بسياری مشکلات فردی ، خانوادگی و اجتماعی هستند. اعتياد به سبب ويژگيهای ذاتی خود ، اغلب با ساير آسيبها همراه میشود و موجب هدر رفتن نيروهای ثمربخش جامعه میشود.
انحرافات جنسی غريزه جنسی هم میتواند منشأ بروز عالیترين نمودارهای ذوقی و هنری باشد و هم منشأ تشکيل بنياد يک خانواده و هم منشأ بسياری از جرائم. عوامل مختلف محيطی و خانوادگی و اجتماعی سر منشأ بروز انواع انحرافات جنسی هستند. هر چند برخی از اين نوع انحرافات مشکلاتی فردی هستند، ولی اکثر آنها به آن جهت که در ارتباط با فرد ديگر معنی پيدا میکنند عوارض اجتماعی را در بر خواهند داشت.
از سوی ديگر مبارزه با اين دسته از آسيبها در برخی موارد نيازمند تغييرات اساسی اجتماعی است و لازم است تحولاتی کلی و برنامه ريزیهای دقيقی جهت رفع آنها صورت گيرد و اين تغييرات با ارائه آموزشهای وسيع اجتماعی برای افراد و خانوادهها و رفع عوامل بنيادی امکانپذير خواهد بود. اين دسته از انحرافات نيز اغلب با ساير آسيبها در ارتباط نزديک هستند و گاهی حتی موجب بروز مشکلات جدی میشوند. مثل بيماری ايدز که با انحرافات جنسی ارتباط نزديک دارد.
سرقت و دزدی بطور کلی سرقت و دزدی هم از لحاظ عرفی و هم از لحاظ قانونی به عنوان يک آسيب جدی محسوب میشوند. هر چند عوامل متعددی در بروز اين مشکل شناخته شدهاند، مثل فقر و بيکاری ، اعتياد و شيوههای تربيتی ، اما بايد توجه داشت مبانی شخصيت اهميت ويژه در ارتکاب دزدی دارند. اين افراد معمولا از لحاظ رشد اخلاقی در سطح خيلی پايين و ضعيف هستند و بطور کلی ثبات و استواری و قدرت تحليل و تفکر درباره پيامدهای رفتار خود را به قدر کافی ندارند. در مباحث مربوط به علل زردی به علل تربيتی تأکيد فراوان میشود. الگوهای رفتاری خود والدين ، واکنشهای آنها درباره دزديهای کوچک دوران کودکی ، مسأله پول توجيهی و کمک به شناخت مسأله مالکيت در دوره کودکی در ارتباط نزديک با رفتارهای دزدی بزرگسالی و نوجوانی دارند.
خودکشی
خودکشی هر چند در وهله اول يک مشکل فردی به شمار میرود ولی از آنجايی که فرد در اجتماع زندگی میکند و تأثيرات متقابلی همواره بين آنها برقرار است، به عنوان يک معضل اجتماعی مورد بررسی قرار میگيرد. آمار خودکشی معمولا با ساير جرايم و آسيبها ارتباط پيدا میکند، بطوری که در ميان گروههای مبتلا به اعتياد خودکشی بيشتر ديده میشود. همچنين در آسيبهای مربوط به انحرافات جسمانی بويژه در ميان قربانيان اين انحراف خودکشی پديده شايعی است. در ميان بيماران روانی بويژه افسردگيهای شديد نيز اغلب خودکشی مسأله قابل توجهی است.
به هر حال خودکشی پيوندهایی با متغيرهای اجتماعی دارد بطوری که علاوه بر تأثيری که از شرايط اجتماعی را نيز تحت تأثير قرار میدهد. ارائه راهکارهای مناسب در بررسی مشکلات گروههای در معرض خطر مثل معتادين و خانوادههای آن ، بيماران روانی و خانوادههای آنها ، خانوادههای نابسامان و آموزشهای فردی در مواجهه با تغييرات اساسی روشهايی سودمند خواهد بود. در اين راستا توجه به گروههای سنی که در معرض خطر بيشتری هستند و خودکشی در ميان آنها رواج بيشتری نسبت به ساير گروههای سنی دارد، مثل نوجوانان و جوانان اهميت زيادی دارد.
مهاجرت
مهاجرت علاوه بر مشکلات اجتماعی ، اقتصادی و سياسی که دارد مستلزم تغييراتی خاص است که مطابقت و سازگاری با آنها اغلب مشکلاتی را برای فرد و جامعه ايجاد میکند. به عبارتی علاوه بر اينکه مهاجرت در برنامه ريزيهای کلان اقتصادی ، سياسی و اجتماعی مشکلاتی را ايجاد میکند، مثل مهاجرت روستاييان به شهرها که خالی شدن روستاها از سکنه ، کاهش کشاورزی ، افزايش مشاغل کاذب و ... را به دنبال دارد موجب میشود، تا فرد برای سازگاری با تغييرات حاصل فشار زيادی را متحمل شود.
شوک فرهنگی يکی از عوارض حاصل از مهاجرت است که با اضطراب و افسردگی ، احساس جدا شدن و مسخ واقعيت و مسخ شخصيت مشخص است. تحقيقات نشان میدهد شيوع مشکلات روحی و روانی بين مهاجرين بخصوص در بين مهاجرينی که شرايط مقصد بسيار متفاوت از شرايط مبدأ يا محل سکونت قبلی آنها بوده است شيوع بيشتری دارد. رايجترین اختلال علائم پارانوئيد يا سوء ظن است که به احتمال قوی به دليل تفاوتهای آنان از نظر زبان ، عادات و آداب و رسوم ، چهره ، نوع لباس و غيره است.
بی خانمانی
منابع فزايندهای وجود مسائل ويژهای را در افراد بی خانمان تأييد میکنند. چنين کسانی ممکن است در خيابانها سرگردان باشند يا به علل برخی بزهکاريهای ديگر که معمولا توأم با بی خانمانی آنهاست مثل دزدی ، اعتياد و ... در زندانها يا کانونهای اصلاح و تربيت بسر برند. در بين افراد بی خانمان دستههای مختلفی از افراد ديده میشود، يک دسته شامل بيماران روانی شديد هستند که اغلب يا مدتهاست از خانواده خود دورند يا بطور موقتی از خانه خارج شدهاند. معتادین گروه ديگری از اين افراد را شامل میشوند که معمولا مراحل عميق اعتياد خود را میگذرانند.
کودکان خيابانی و دختران و زنانی که با بی خانمانی به انحرافات جنسی نيز مبتلا هستند دو دسته ديگر را در بين افراد بی خانمان تشکيل میدهند. بسته به مکان جغرافيايی محله فقير نشين شهر ، پارک شهر ، حومه شهر و نواحی روستايی خصوصيات اين جمعيت فرق میکند. برخی در محدوده جغرافيايی نسبتا ثابتی میمانند در حاليکه عدهای از يک قسمت کشور به بخشهای ديگر يا از منطقه شهر به مناطق ديگر مسافرت میکنند.
فقر
فقر در واقع مادر تمام آسيبهای اجتماعی است. فقر با بسياری مسائل زير پا از جمله ضعف تندرستی و افزايش مرگ و مير ، بيماری روانی ، شکست تحصيلی ، جرم و مصرف دارو رابطه دارد. هر چند خود فقر بطور ذاتی يک مشکل و آسيب است، اما اين لزوما به اين معناست که تمام افرادی که زير خط فقر زندگی میکنند. افرادی نابسامان و مشکل ساز برای اجتماع هستند. مشکلات اقتصادی ، عدم تأمين نيازهای جسمی و روانی اغلب زمينهای برای بروز و ظهور مشکلات اجتماعی ديگری است.
بيکاری
بيکاری معضل اجتماعی ديگری است که هم آسيبهای جدی فردی و هم آسيبهای قابل ملاحظه اجتماعی را در دامن دارد. بيکاری بويژه در نسل پر انرژی و جوان که انرژی و قدرت و نيروهای آنها راکد و بیمصرف باقی میماند نمود بيشتری پيدا میکند و زمينه را برای انوع انحرافات اجتماعی فراهم میسازد. وجود فرصتهای هميشه خالی ، عدم تحمل بيکاری ، فقدان قدرت تأمين نيازها به دليل نداشتن درآمد، زمينههايی آماده برای کاشت بذر جرم و انحرافات میباشند.
عضو شده در: 3 آذر 1389 پست: 237 محل سکونت: یه گوشه دنیا
امتياز: 6270
بله درسته همه اینا آسیب اجتماعی محسوب میشه
حالا به نظر شما تغییر فرهنگ و به تبع آن تغییر شخصیت های اجتماعی افراد نمی تونه آسیب اجتماعی باشه؟؟
هر چند به نظر من بعضی از این مشکلات و تغییرات نشأت گرفته از فقر و بیکاری، برخی از اونا به دلیل کم اهمیت جلوه دادن تغییرات فرهنگی در جامعه از طرف مسئولان و اینکه هیچ فعالیتی در زمینه جلوگیری از مرگ فرهنگ انجام نشده ، و تلاش جامعه غربی برای جهانی کردن فرهنگ خودشان ؛ و مهاجرت های روستا به شهر در 20 - 30 سال اخیر خیلی از مشکلات اجتماعی رو تشدید کردند.
البته نظر من بود ؛ حالا به نظرتون چقدر درسته؟و نظر شما چیه
عضو شده در: 2 فروردین 1389 پست: 3473 محل سکونت: IRAN
امتياز: 87705
Yakamoz نوشته است:
حالا به نظر شما تغییر فرهنگ و به تبع آن تغییر شخصیت های اجتماعی افراد نمی تونه آسیب اجتماعی باشه؟؟
من فکر نمی کنم که تغییرات فرهنگی یک آسیب اجتماعی باشه. چرا که فرهنگ هر شخص و جامعه ای تابع شرایط محیطی و اجتماعی اون هم هستش. و به نوعی میتوان گفت که گرایشات فرهنگی افراد با رشد یک سری از شاخصهای اجتماعی و یا با پسرفت آنها، سمت و سو می گیرند و گزیری از این تغییرات نیست. اگر مطلوب یک جامعه ی ایده آل داشتن و حفظ یک فرهنگ غنی است باید سعی کرد تا جهت گیری های فرهنگی یک اجتماع به سمت یک حالت متعالی باشد.
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید