پنج شنبه 9 فروردین 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » مباحث متفرقه » به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه 1, 2, 3, 4, 5, 6  بعدی
 به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
soveh
پستتاریخ: دوشنبه 1 خرداد 1391 - 08:07    عنوان: به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

و با احترام به دسته سوم!

این متن برگرفته از مطلبی در رابطه با رزمنده های جنگ هست که در روزنامه تهران امروز چاپ شده.




جنگ با تمام تلخیها و شیرینیهایی که داشت تمام شد و آنچه باقی ماند آثار خوب یا بدی بود که از جنگ برجا ماند. آثار و برکات خوبش عزت و آزادگی ایران، طعم پیروزی و تجربه گرانبها بود و گنجینه هایی مانند خانواده شهدا، جانبازان و آزادگان و هزاران وصیت‌نامه شهید که مانند چراغی روشنگر راهمان شده‌اند. در میان سرداران شهید دوران دفاع مقدس نام برخی سرداران همیشه برسرزبان بوده است چرا که رفتار، منش و کردار شهید فارغ از فرماندهی او بر قلب و روح رزمندگان ثبت و ضبط شده است. وقتی رزمندگان و فرماندهان بعد از جنگ نام شهید حمیدباکری قائم‌مقام لشكر 10 عاشورا را می شنوند بی اختیار به یاد وصیت نامه معنوی و قابل تامل این شهید می افتند. وصیت نامه ای که شهید باکری دوران پس از جنگ را تشریح می کند. شهید حمیدباکری در بخشی از وصیت نامه‌اش می نویسد: دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند که در غیر این صورت زمانی فرامی‌رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان سه دسته می شوند.
دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می‌خیزند و از گذشته خود پشیمانند.

دسته ای راه بی تفاوتی را برمی‌گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند

و دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت غصه‌ها و مصائب دق خواهند کرد.


حال امروز بیش از هشت هزار روز یعنی 22 سال از جنگ تحمیلی گذشته است و هر رزمنده، جانباز و فرمانده دوران دفاع مقدس بر این امر واقف است که عین وصیت نامه شهید باکری در میان گروه باقی مانده از جنگ رخ داده است. آری امروز رزمندگان دوران دفاع مقدس به سه گروه تقسیم شده‌اند. گروه اول را همه می شناسیم. آنهایی که به مخالفت از خود برخواستند و از گذشته خود پشیمانند. اگر بخواهیم کمی شفاف‌تر در مورد این گروه صحبت کنیم باید بگويیم این گروه را بیشتر رزمندگانی تشکیل می دهند که در همان دوران جنگ بر آرمانهایی که به خاطر آن حضور داشتند ثابت‌قدم نبودند و آن را باور نداشتند. در همان روزها دلشان بیشتر هوای عقب‌رفتن داشت تا در دل دشمن رفتن. برخی اخراجی بودند و برخی هم حاجی گرینف ولی شاید باید اینگونه بگويیم برای حفظ آبرو و شاید به اجبار و چاره ماندند و جنگیدند. ولی هر چه بودند و به هر دلیلی ماندند نامشان رزمنده بود و رزمنده اجر و قربی دارد که باید به آن احترام گذاشت.

دسته دوم آنهایی هستند که پس از جنگ راه بی تفاوتی را انتخاب کرده و در زندگی مادی غرق شده و همه چیز را فراموش کردند. شهید باکری از کجا می دانست که 22 سال پس از جنگ تحمیلی در دادگاه رسیدگی به بزرگ‌ترین فسادمالی کشور در میان 33 متهم اصلی پرونده نام چند رزمنده و جانباز به چشم می خورد. نمی دانم علم غیب داشت یا او چیزی را می دید که آن زمان بقیه نمی دیدند. ولی هر چه دید واقعیت یافت. هر چند اجر و قرب و منزلت سربازی که برای وطن دفاع می کند بسیار گران و محترم است ولی سربازی که اصالت، آرمان و راه مستقیم خود را فدای دنیایی که روزی به آن پشت کرده بود می کند جای تاسف و تامل دارد. چهره این دسته از رزمندگان باقی مانده از جنگ را هم در فیلم نفوذی دیدیم و هم در سیزده 59 ولی آنها یکی، دوتا نیستند. شاید الان یا بر صندلی شرکتی خصوصی تکیه زده باشند یا بر صندلی وکالت، قضاوت یا وزارت.... نمی دانیم ولی هستند. وقتی هم از جنگ با آنها سخن می گويیم فرار می کنند. انگار اشتباهی کرده‌اند یا این خاطرات عذابشان می دهد. شاید هم از شهدا شرمنده هستند.

و اما دسته سوم آنهایی که به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می‌کنند که از شدت غصه‌ها و مصائب دق خواهند کرد. حمید‌جان نمی دانم وقتی این وصیت نامه را نوشتی اشکهایت را کجا پنهان کردی چرا که تو واقعیت را 22 سال زودتر دیدی. آری دسته سوم در محاصره دود و گرد و غبار شهید می شوند. دسته سوم نه خانه ای دارند و نه کاشانه ای. دسته سوم سالهاست تنها به دنبال اثبات جانبازی خود هستند تا حداقل لقمه نانی برای فرزندانشان تهیه کنند. دسته سوم جانباز افغانی ظفر علی است که با چشمانی نابینا در حمام متروکه زندگی می کرد. دسته سوم جانباز حسن‌پور است که همسرش با کار در شالیزار هزینه اسپری هایش را تامین می کند. دسته سوم، دسته آزادگانی است که پس از 22 سال از جنگ تازه به آنها می‌گویند حق اسارتتان را سهام می دهیم. دسته سوم‌، دسته آنهایی است که بی‌اختیار آتش می کنند این بار نه بر روی دشمن بلکه بر صورت کودکی که با ترس صدای فریادهای پدر را تحمل می کند که می‌گوید یاسر یاسر عمار... بچه‌ها محاصره شدند. اینجا جهنمه خرچنگها حمله کردند... دسته سوم، دسته کارگران، مدیران و کارمندانی است که هیچ وقت نگفتند ما رزمنده بودیم و جانباز شدیم تنها خدمت می کنند به خلق بی منت و هر وقت از آنها سراغی می گیریم که آهای چطوری رزمنده، می‌گویند ما که رزمنده نبودیم. اشتباه گرفتید!

امروز 22 سال از جنگ تحمیلی می گذرد و هر سه گروه به جامانده از جنگی هشت ساله در کنار هم زندگی می کنند. ولی آنهايی که وفادار ماندند به راستی از دست همرزمانشان دق می کنند. هر چه تلاش کردیم با برخی از رزمندگان گروه اول و گروه دوم گفت‌وگو کنیم قبول نکردند. سوال کردم حاجی جان از دوران جنگ بگو، رو کرد به من و گفت: دخترم جنگ تمام شده امروز باید بر اساس بازار دلار و ارز صحبت کرد. گفتم دلاور صندلی چرخدار اذیتت نمی کنه گفت: هر چی دارم از همین صندلی است. باید چرخهایش را طلا بگیرم. با همین صندلی چند تا ماشین آخرین سیستم وارد کردم، کار و بار بد نیست حقمه که گرفتم. گفتم تکلیف آن دسته از رزمنده‌ها و جانبازانی که هنوز درگیر اثبات جانبازی خودشان هستند یا گمنام زندگی می کنند چه می‌شود و آیا آنها حقی ندارند؟ گفت: صدای منو ضبط نکنی ها... برو از خودشان بپرس بذار به کارم برسم خانم اینجا آمدی منو یاد بدبختیهایم بیندازی! روزی روزگاری جنگ بود رفتیم و جنگیدیم قرار نیست تا آخر عمر تو سنگر بنشینیم و نماز بخونیم و زیارت عاشورا ورق بزنیم! شما هم بروید دنبال سوژه های دیگر.

سراغ یکی دیگه از دسته دومی‌ها رفتم. پیدا کردنشان سخت نبود. چون این یکی را همه می شناختند مقام بلند پایه ای است. با هزار بدبختی تونستم وقت مصاحبه بگیرم. وقتی دید موضوع در مورد دفاع مقدسه منو برد تو اتاقش تا به نحوی یک چیزی را ببینم. گوشه دفتر کارش با خاک و گونی سنگر درست کرده بود و چند تا چفیه هم انداخته بود پشت صندلی‌اش. اصلا به قیافه‌اش نمی خورد جبهه رفته باشه ولی عکسهایش نشون می داد جنگ بوده است. هر کاری کردم یه خاطره هم نداشت تعریف کند. می گفت چند تا عملیات بوده ولی نمی دونست کدوم عملیات مجروح شده است. وقتی خداحافظی کردم پیش خودم گفتم این بابا چطوری تا این مقام رسیده در حالی که من یه الف بچه فهمیدم اصلا پاشو تو خط مقدم که هیچ، پشت جبهه هم نگذاشته است. این‌بار سراغ رزمنده ای رفتم که تو یک روستا زندگی می کرد. نه جانباز بود و نه آزاده. هشت سال جنگیده بود و الان هم با یک پراید مسافرکشی می‌کرد. از او پرسیدم وصیت نامه شهید باکری در مورد عاقبت رزمنده های جنگ را خواندی؟ لبخند زد و گفت: بله من جزوشان نیستم. چون این در مورد رزمنده‌ها بوده من که عددی نیستم که بگویم رزمنده هستم. بعد به من نگاه کرد و گفت: جوون دنبال چی هستی. اونهایی که باید باهاشون مصاحبه کنی چند سالی است شهید شدند ولی می تونی تو قبرستون روستا دنبالشون بگردی روی قبرشان نوشته شده مرحوم! بعد چند قطره اشک ریخت و سوار ماشینش شد و گفت: عجب دنیای نامردیه دخترم! مگر اینکه شما این روزها را ثبت کنید که بعد از شهدا چه کردیم!

عهدیه عظیمی

تهران‌امروز
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
atena(دوشنبه 1 خرداد 1391 - 20:10), Hamid(دوشنبه 1 خرداد 1391 - 23:33), neda_y(سه‌شنبه 2 خرداد 1391 - 09:57), soveh از این تاپیک تشکر میکنم 
soveh
پستتاریخ: دوشنبه 1 خرداد 1391 - 08:10    عنوان: وصیت نامه شهید حمید باکری پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

وصیت نامه شهید حمید باکری

بسم الله الرحمن الرحیم
در این لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشیمانی وصیت خود را می نویسم و علم کامل دارم که در این ماموریت شهادت ، جان به پروردگار بزرگ باید تسلیم نمایم انشاالله که
خداوند متعال با رحمت و بزرگواری خود گناهان بیشمار
این بندة خطاکار را ببخشند .


وصیت به احسان و آسیه عزیز


1 ) انشاالله وقتی به سنی رسیدید که توانستید این وصایا را درک نمائید هر چند روز یکبار این وصیتنامه را بخوانید.
2 ) شناخت کامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پیدا نمائید در پی اصول اعتقادی تحقیق و مطالعه نمائید و تفکر زیاد نمائید تا به اصول اعتقادی یقین کامل داشته باشید .
3 ) احکام اسلامی را (فروع دین ) با تعبد کامل و بطور دقیق و با معنی بجا آورید .
4 ) آشنایی کامل با قرآن کریم که عزت‌بخش شما در این دنیای سرتا پا گناه خواهد بود داشته و در آیات آن تفکر زیاد بنمائید و با صوت خواندن قرآن را فرا گیرید .
5 ) از راحت طلبی و بدست آوردن روزی بطور ساده دوری نمائید . دائم باید فردی پرتلاش و خستگی ناپذیر باشید .
6 )‌ یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبری و امامت باشد .
7 ) به کسب علم و آگاهی و شناخت در تاریخ اسلام و تاریخ انقلابات اسلامی اهمیت زیاد قائل شوید .
8 ) قدر این انقلاب اسلامی را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خودرا صرف تحکیم پایه های این جمهوری قرار دهید .
9 ) به اخلاقیات اسلام اهمیت زیاد قائل شده و آن را کسب و عمل نمائید .
10 ) در جماعات و مراسم به خصوص نماز جمعه ، دعای کمیل و توسل ومجالس بزرگداشت شهداء مرتب شرکت نمائید .
11 ) رساله امام را دقیق خوانده و مو به مو عمل نمائید .
12 ) حق مادرتان را نگهدارید و قدرش را بدانید و احترام و احسان به مادرتان را به عنوان تکلیف دانسته و خود را عصای دست ایشان نمائید .
13 ) در زندگیتان همواره آزاده باشید و هیچ چیز غیر از خدا و آنچه خدائی است دل نبندید و بدانید که دنیا زودگذر و فانی است ، فریب زرق و برق دنیا را نخورید .
14 ) برحذر باشید از وسوسه های نفس و مدام به یاد خدا باشید تا از شر نفس و شیطان در امان باشید .

وصیّت به فاطمه :


1 ) می دانم در حق شما مدام ظلم کرده ام و وظیفه ام را بجا نیاورده ام ولی یقین بدان که خود را بنده ای قاصر و کم کاری میدانم و امید دارم که حلالم نمائید .
2 ) احسان و آسیه امانتهایی هستند در دست تو و مدام در در تربیت اسلامی آنها باید همت گمارید و توجیه و کنترل مواردی که به آنها وصیت نموده‌ام به عهده شماست .
3 ) از کوچکی آنها را با قرآن آشنا کرده و به کلاس قرائت قرآن بروید .
4 )از کوچکی آنها را در مجالس و مجامع خصوصا نماز جمعه ، دعای کمیل و یادبود شهداء شرکت بدهید .
5 ) درآمد یا پولی نداشته و ندارم که مهریه تان را بدهم انشا ا... که حلال خواهید کرد .
6 ) مقداری به مهدی مقروضم به شکلی که برایتان مقدور باشد پرداخت نمائید منتهی فشار مادی بیش از حد به خودتان در این مورد وارد نکنید .
7 ) انشاءالله که شما و عموم فامیل در یادبود من به یاد شهدای کربلا و امام حسین گریه و عزاداری نمائید و مرتب بیاد بیاورید که هستی دهنده اوست و باید شکر به مصلحت الهی گفت.
متاسفانه به علت نبودن وقت نتوانستم وصیتم را تمام نمایم از عموم آشنایان و فامیل حلالیت می‌خواهم انشاءالله همه خدمتگزار اسلام خواهند بود .




دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند :

اول دسته ای که به مخالفت با گذشته خود برمی خیزند .

دوم دسته ای راه بی تفاوتی بر می گزینندو در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیر را فراموش می کنند.

دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد .

پس از خداوند بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود.

از سخنان جانشین فرمانده لشکر 31 عاشورا شهید حمید باکری در سال 61 قبل از عملیات والفجر.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
atena
پستتاریخ: دوشنبه 1 خرداد 1391 - 20:42    عنوان: پاسخ به «به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 26 مهر 1389
پست: 1302

iran.gif


امتياز: 33700

شايد خيلي‌ها دوست دارند كه اصلا دو دسته‌ي اول نبودند ولي زهي خيال باطل
تا اينجا كه من مي‌بينم توي اطرافيان و فاميل‌هاي خودمون پرن از اين دو دسته‌ي اول
حالا اينكه اين خانم خبرنگار چطوري از دسته‌ي سوم كسي رو پيدا كرده جاي تعجب هست!!
هميشه فكر مي‌كنم چطور ميشه كسي شلمچه و فاو و طلاييه و فكه و پاوه و هزاران هزار منطقه و عمليات و شهيد رو با چشماي خودش ديده باشه اونوقت الان مردم از آوردن اسمشون شرمشون بشه
به خدا قسم من كه بعد از جنگ بدنيا اومدم وقتي 5 روز توي مناطق عملياتي هشت سال دفاع مقدس بودم تا 1 ماه اصلا روحيم ريخته بود به هم، توبه كردم دوباره برگردم ولي ته دلم پر ميزنه واسه اونجا
بزرگترين تحول زندگي من توي همون 5 روز شكل گرفت
مسير زندگي من عوض شد
اصلا هر وقت با بچه‌ها درباره اون 5 روز حرف مي‌زنم مي‌گم توي اون روزا من دوباره متولد شدم
خيلي‌ها مثل من با خوندن يه جمله از وصيت يه شهيد كه حتي نمي‌دونم اسمش چي بود روي ديوار تغييراتي توي زندگيشون اتفاق افتاد كه الان اونها رو تبديل به يه آدم ديگه كرده
اونوقت خيلي از كساني كه هشت سال زندگي و خانواده و آسايش و تحصيل و عشقشون رو رها كردن اينقدر راحت فراموش كردن اون روزها رو
اصلا مي‌دوني چيه برادر من، به نظرم هر كسي نمي‌تونه بار اين قداست و معنويت رو به دوش بكشه؛ واقعيته ها آدميزاده كم مياره
انشاالله ما ها كم نياريم تا شرمنده‌ي شهدا نباشيم، شرمنده‌ي خانوادهِ شهداي واقعي، شرمندهِ مادر شهدا
شرمنده‌ي يكي مثل ننه علي كه با عشق بيش از بيست سال بر سر مزار پسر شهيدش زندگي كرد تا اينكه به روحش پيوست
يا يكي مثل مادر شهيد پلارك كه به خاطر قداست پسر شهيدش مي‌كشوننش دادگاه بعد معذرت ميخان
شرمنده شهيد ناصري‌ها
شرمنده‌ي شهيد نديري‌ها
.................
بايد باور كنيم شهدا ما رو مي‌بينند
ما واسه شهدا كم گذاشتيم

شهدا کارمون از شرمندگی گذشته نمیدونم چی بگم خودتون دستمون رو بگیرید

امروز برای شهدا وقت نداریم

ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است

ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم

چون فرد مهمی شده نفس دغل ما

اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم

در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است

بهر سفر کرببلا وقت نداریم

تقویم گرفتاری ما پر شده از زر

ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم

خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم

اميدوارم ستون ياد آيينه‌هاي بي غبار كه توي مجموعه ساوه‌سرا تنظيم ميشه و گرد آوري تقويم شهداي ساوه كمي از شرمندگي ما رو كم كنه
خيلي از اين تاپيك لذت بردم، توي بحبوحه آزاد سازي خونين شهر خيلي مناسب بود
اميدوارم دسته‌هاي اول و دوم توي اين روزا به خودشون بيان
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
adame_haji
پستتاریخ: دوشنبه 1 خرداد 1391 - 23:37    عنوان: پاسخ به «به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 30 آبان 1384
پست: 627
محل سکونت: بسیج یک
iran.gif


امتياز: 16869

پندار ما این است که شهدا رفته اند و ما مانده ایم. اما حقیقت این است که شهدا مانده اند و گذر زمان ما را با خود برده است!"

شهید آوینی


-- atena, جان متن جالبی بود
وصیت نامه خیلی قشنگ بود
بچه های اونا هم بابا دارن
بچه های ما هم بابا دارن
اما این کجا و آن کجا (در آینده)
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
neda_y
پستتاریخ: سه‌شنبه 2 خرداد 1391 - 10:08    عنوان: پاسخ به «به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 15 اسفند 1387
پست: 321
محل سکونت: ساوه
iran.gif


امتياز: 8705

ممنون از تاپيك جالبتون سوه عزيز
دسته سوم هستن ولي پيدا كردن شون آسون نيست اميدوارم شهدا براي اين دسته سومي ها دعا كنن
چقدر شجاعت ميخواد كه حاضر بشي براي ارزشهات جانت رو بدي
كاش ما و همه جوونها ذره اي از همت و مردانگي شهدا را داشتيم
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی نام شناسایی در AIM شناسه عضویت در Yahoo Messenger شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: سه‌شنبه 2 خرداد 1391 - 15:13    عنوان: پاسخ به «به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

متشکرم atena,جان...نوشته تون خیلی جالب بود. آفرین Applause



ممنونم adame_haji, جان




خواهش میکنم neda_y, عزیز

من فکر میکنم کار بسیاری از شهدا فراتر از گذشتن از جانشون بخاطر ارزشهاشون بود بلکه اونها بخاطر ارزشهای ما از خودشون گذشتند.....
و این کار اونها غیر قابل تقدیره...چرا که در مقابل این همه از خودگذشتگی کاری نمیشه کرد حرفی نمیشه زد.


ولی یکی از همین دسته سومی ها جلوی چشم منه،مستاجره و بخاطر شیمیایی شدنش در جنگ بچه دار هم نمیشه ( البته همسرش از اول اینو میدونست) و با پرایدش تو تهران مسافرکشی میکنه ( شاید بخاطر اینکه روش نمیشد درساوه این کارو انجام بده) و من یادم نمیاد که از امتیاز خاصی بابت جانباز بودنش استفاده کرده باشه.
و یکی دیگه که یه قوطی ترکش یادگاری جمع کرده ولی هنوز حتی پرونده جانبازی هم نداره.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
mary67
پستتاریخ: سه‌شنبه 2 خرداد 1391 - 22:51    عنوان: پاسخ به «به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 21 دی 1389
پست: 606
محل سکونت: ___
iran.gif


امتياز: 15275

سوه عزیز خیلیای دیگه هم هستن که جراحتاشونو کردن راه های رسیدن به امیالشون و ارزش و حرمت جنگ و خون شهدای پاکمون رو دارن از بین میبرن
کوچکترین چیزی از جنگ دارن همه جا اون شده پیش بردشون
یا اینکه فلان کس دخترخاله فلان شهیده پس در نتیجه میتونه نامه بیاره فلان تالار تو عروسیه بچش ارکستر و غیره بیاره
کاش یکی بود به اینا بگه چرا با این کارهاتون درستی راه اون بنده خداهارو از بین میبرید
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: سه‌شنبه 2 خرداد 1391 - 23:21    عنوان: Re: پاسخ به «به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

mary67 نوشته است:
سوه عزیز خیلیای دیگه هم هستن که جراحتاشونو کردن راه های رسیدن به امیالشون و ارزش و حرمت جنگ و خون شهدای پاکمون رو دارن از بین میبرن
کوچکترین چیزی از جنگ دارن همه جا اون شده پیش بردشون
یا اینکه فلان کس دخترخاله فلان شهیده پس در نتیجه میتونه نامه بیاره فلان تالار تو عروسیه بچش ارکستر و غیره بیاره
کاش یکی بود به اینا بگه چرا با این کارهاتون درستی راه اون بنده خداهارو از بین میبرید

بله دقیقا همینطوره

و هیچ کاری به این اندازه خطرناک نیست که ارزشهای اخلاقی را دست آویز قرار بدیم و آلودش کنیم. چراکه با این کار افراد بسیاری را از اخلاق و ارزشها فراری و زده می کنیم و به نوعی اون کارهای ارزشمند را لکه دار می کنیم.
و مطمئنا با این کار نه تنها در حق خودمون ظلم می کنیم بلکه به نسلهای بعدی هم خیانت می کنیم.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
mary67
پستتاریخ: سه‌شنبه 2 خرداد 1391 - 23:25    عنوان: پاسخ به «به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 21 دی 1389
پست: 606
محل سکونت: ___
iran.gif


امتياز: 15275

کاش اینو همون آدمای سودجو بفهمن که با هزار بهونه وارد جنگ شدن و حالا که سعادت آدم شدن رو خدا بهشون داده از اون سوئ استفاده میکنن و دیگر ارزشها رو لکه دار میکنن
وهمینجور ارزش راه شدا و و اخلاص دیگر همرزمهاشونو زیر سوال میبرن
سوختن خشک و تر با هم
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: سه‌شنبه 2 خرداد 1391 - 23:32    عنوان: Re: پاسخ به «به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

mary67 نوشته است:
کاش اینو همون آدمای سودجو بفهمن که با هزار بهونه وارد جنگ شدن و حالا که سعادت آدم شدن رو خدا بهشون داده از اون سوئ استفاده میکنن و دیگر ارزشها رو لکه دار میکنن
وهمینجور ارزش راه شدا و و اخلاص دیگر همرزمهاشونو زیر سوال میبرن
سوختن خشک و تر با هم

البته من با خیلی از آدما از طیفهای مختلف وقتی صحبت می کنم همیشه ارزش خاصی برای شهدا قائلن و کاری به این افراد متزوّر ندارن
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
adame_haji
پستتاریخ: پنج‌شنبه 4 خرداد 1391 - 02:30    عنوان: Re: پاسخ به «به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 30 آبان 1384
پست: 627
محل سکونت: بسیج یک
iran.gif


امتياز: 16869

mary67 نوشته است:
کاش اینو همون آدمای سودجو بفهمن که با هزار بهونه وارد جنگ شدن و حالا که سعادت آدم شدن رو خدا بهشون داده از اون سوئ استفاده میکنن و دیگر ارزشها رو لکه دار میکنن
وهمینجور ارزش راه شدا و و اخلاص دیگر همرزمهاشونو زیر سوال میبرن
سوختن خشک و تر با هم

اشکالی نداره بابا
ماهیت آتیش سوزاندن و ماهیت سرما یخ زدن ....
ماهیت اون سوء استفاذه کن هم همینه دیگه

کسایی رو من دیدم توی عروسی 10 پرس غذا به طرع مختلف کش میره
یه جعبه نوشابه بلند میکنه
یه مشمع پیاز 2 در میکنه
غذای نصفه کار منو از سر سفره بر میداره وقتی من 1 لحظه رفتم جایی برگردم ...
با خیال راحت میبره خونه و زندگی 1 هفته رو با اون غذا میگذرونه
بقول بچه ها بیخیل بابا

همیشه از خودم سوال میکردم ماهیت سوسک چیه ؟
خدا چرا این سوسک و آفریده ؟ مگه نگفته هیچ چیزی بی حکمت نیست ؟ حکمت سوسک چیه ؟


حمید !!!!!!!!!!!!!!!
تو توی حکمت استادی
جان من بیا حکمت این سوسک و بگو
البته توی تاپیک جداگانه


یا علی
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: شنبه 6 خرداد 1391 - 21:08    عنوان: پاسخ به «به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

اگر شما را به چشم خود ندیده بودیم، راستی و درستی و فداکاری را افسانه می پنداشتیم...جایتان خالی ست در این شبهای ظلمانی

بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: پنج‌شنبه 11 خرداد 1391 - 13:02    عنوان: پاسخ به «به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705



دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد . .
دانشگاه که قبول شد، همه گفتند: با سهمیه ...قبول شده!!!
ولی
هیچوقت نفهمیدند
کلاس اول وقتی خواستند به او یاد بدهند که بنویسد بابا! . . .
یک هفته در تب ســـــــوخت . . ..

(عکس مربوط به دختر شهید کاوه است)
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: جمعه 31 شهریور 1391 - 01:26    عنوان: پاسخ به «به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

امروز سالگرد آغاز حمله ی وحشیانه صدام کفتار و کشورهای خوک صفت حامیش هست.

یادش بخیر اون روزی که صدام را مثل یک کفتار از لونه ای که برای خودش کنده بود بیرون کشیدند...خفت و خواری از صورت نحسش میبارید.
هرگز از تحقیر کسی لذت نبردم ولی اون یک صحنه واقعاً لذت بخش بود.

حیف که نه دیگه خودش و نه روحش قابل دسترس نیستند تا مورد عنایت قرار بگیرند.

یاد همه ی شهدا و جانبازها و رزمنده ها در ذهن و قلب همه ی مردم ایران جاویدان خواهد موند.
و چقدر حیف که نیستند ......

امیدوارم مسوولین و مردم حواسشون را جمع کنند تا لااقل جلوی پایمال شدن حقوق جانبازها و زجر کشیدن اونها را بگیرند.

چندوقت پیش دردودل های یک جانباز شیمیایی را میخوندم که میگفت در اون هوای آلوده ی تهران از این داروخانه به اون داروخانه با زجر و درد و بدون ماشین در گرما و سرما میروند و دنبال داروهای نایاب و کمیابشون هستند. و هرکدوم از این داروخانه ها اونها را به یکی دیگه پاس میدهند. واقعا این رفتار با این انسانهای زجر کشیده درسته؟

واقعا زمان اون فرانرسیده که این داروخانه ها بصورت یک شبکه به هم وصل باشند تا اون جانباز بتونه با مراجعه به یکی از اونها از وجود داروی مورد نیازش و داروخانه ای که اون دارو را داره مطلع بشه؟

پس کی میخواید برای این جانبازهای شیمیایی کاری انجام بدید؟
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
atena
پستتاریخ: جمعه 31 شهریور 1391 - 01:49    عنوان: پاسخ به «به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 26 مهر 1389
پست: 1302

iran.gif


امتياز: 33700

پس کی میخواید برای این جانبازهای شیمیایی کاری انجام بدید؟

زماني كه به اسم جانبازي و شهادت و ا ينها يك سري مزايا در اختيار بعضي خانواده‌هاشان دادند فراموششان شد شايد كسي در گوشه‌اي از شهر خجالت مي‌كشد كه به خاطر اين چيزا مزايا بگيرد
فراموششان شد وقتي شب و روز از درد و سوزش ريه نمي‌خابند و زن و فرزندشان هم به تبع آن
پس وقتي دارو نيست چه مي‌كنند پس وقتي گران هست و توان خريدش نيست چه مي‌كنند پس وقتي نگاه‌هاي طلبكارانه بعضي‌ها هست چه مي‌كنند پس وقتي توان كار كردن ندارند و كسي هم نيست كه تامينشان كند چه مي‌كنند پس وقتي پس وقتي
بماند
در كل گويي كسي كه فراموشش شده اين ادم‌هاي خاكيه آسماني را همان‌هايي هستند كه صدايشان را براي آنان بلند مي‌كنند همان‌هايي كه به نام آن‌ها مي‌روند مي‌شوند وزير و سفير و وكيل و كفيل و اين‌ها
اين هم بماند
پس خدا كند لااقل ما فراموششان نكنيم خدا كند ما نشويم همان وكيل و وزيري كه به نام آن‌ها رفت و الان فراموشش شده كه سرداري كه خود را سرباز مي‌نامد گوشه يك اتاق نفسش به شماره افتاده و ، و خدا كند كه دير نكينم و دير نرسيم ............



اتل متل راحله
اخموی بی حوصله
مامان چرا گفت : بگیر
از پدرت فاصله ؟

دلش هزار تا راه رفت
بابا خسته کاره ؟
مامان چرا اینو گفت ؟
بابا دوستش نداره

بابا اینو بپرسه
اگه خسته کاره
پس چرا بعضی وقتا
تا نیمه شب بیداره ؟

نشونه بیداریش
سرفه های بلنده
شش ماه پیش تا حالا
بغض می کنه می خنده

شاید اونو نمی خواد
اگه دوستش نداره
پس چرا روی تختش
عکس اونو میذاره ؟

با چشمای مریضش
عکسو نگاه میکنه
قربون قدش میره
بابا بابا میکنه

با دست پر تاولش
البومی رو که داره
از کنار پنجره
ور میداره میاره

با دیده پر از اشک
البومی وا میکنه
رفیقای جبهه رو
همه ش صدا میکنه

آلبوم عکس بابا
پر از عکس دوستاشه
عکسی هم از راحله ست
تو بغل باباشه

با دیدن اون عکسا
زنده میشه می میره
با یاد اون قدیما
بابا زبون میگیره

قربون اون موقع ها
قربون اون صفاتون
دست منم بگیرین
دلم تنگه براتون

ازاون وقتی که بابا
دچار این مرض شد
مامان چقدر پیر شده
بابا چقدر عوض شد

مامان گفته تو نماز
برا بابات دعا کن
دستاتو بالا ببر
تقاضای شفا کن

دیشب توی نمازش
واسه باباش دعا کرد
دستاشو بالا بردو
تقاضای شفا کرد

نماز چون تموم شد
دعا به آخر رسید
صدای گریه های
مامان تو خونه پیچید !

دخترکم کجایی؟
عمر بابا سر اومد
وقت یتیم داری و
غربت مادر اومد

دخترکم کجایی؟
بابات شفا گرفته
رفیقاشو دیده و
ما رو گذاشته رفته
آی قصه قصه قصه
یه دستمال نشسه
خون سرفه بابا
رو این پارچه نشسته

بعد شهادت او
پارچه مال راحله است
دختری که در پی
شکست یک فاصله است

کنار اسم بابا
زائر کربلایی
یه چیز دیگه م نوشتن
شهید شیمیایی

بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه 1, 2, 3, 4, 5, 6  بعدی صفحه 1 از 6

فهرست انجمن‌ها » مباحث متفرقه » به یاد کسانی که از هستی خود گذشتند
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc