Savehsara

Meysam

با نزديك شدن به ايام ولادت حضرت زهرا (س) و فرا رسيدن روز زن و مادر ديدم بد نيست كه يه تاپيكي از خاطرات روز مادر داشته باشيم و هر كدوم از ما از خاطرات روز مادر و كادوهايي كه براي مادرهامون خريديم بنويسيم Smiling

براي شروع كار من دو سال از خاطرات روز مادرم رو مي‌نويسم كه ببنيد چه كادوهايي و چه كارهاي خنده‌داري كه نكردم Very Happy

چند سال پيش شايد حدود 7 يا 8 سال پيش روز مادر فرا رسيده بود و من هم كه اون زمان پولي در دست نداشتم و اگر هم داشتم خرج شكم مكم Very Happy

ميكردم ، آهي در بساط نداشتم.

صبح روز مادر فرا رسيد و من صبح زود از خواب بيدار شده بودم و رفته بودم ساعت 6 نون بخرم Smiling

جلو نونوايي محلمون يه پارك بود كه من همين كه در صف ايستاده بودم با خودم گفتم اه اه روز مادر شد و من كاري نكردم و چيزي براي مادرم نخريدم.
تو همين فكرها بودم كه يكدفعه چشمم به گل‌هاي توي پارك افتاد و فكري به نظرم رسيد و گفتم چند تا گل بكنم و براي مادرم ببرم. love struck

پس فرصت را غنيمت شمردم و چندتا گل كندم و داخل يه كاغذ پاره پوره گذاشتم و بردم خونه و يك چسب زدم Luighing

و يادم رفت بگم از باقي پول نون يه پفك خريدم Laughing

و گلهايي را كه به قول خودم دسته گل بودند را به يك كاغذ ديگر كه از وسط دفترم كنده بودم چسباندم و روي كاغذ نوشتم مادرم دوستت دارم البته با همان دستخط بچه‌گانه ديگه تصور كنيد كه چي كار كردم Laughing

(در ضمن همه اين كارها مخفيانه انجام شده بود Cool

)
به هر حال من اين هديه پفكي مو روي بقچه نون گذاشتم و تقديم مامانم كردم و همه اهل خانه از خنده روده‌بر شده بودند Laughing

البته يه سال هم يه كادوي ديگه خريده بودم كه بعدا سر فرصت مي‌نويسم Smiling