تاریخ: سهشنبه 30 آبان 1391 - 00:55 عنوان: پاسخ به «**به سوی محبـــــــــــوب**»
عضو فعال
عضو شده در: 3 بهمن 1390 پست: 529 محل سکونت: ساوه ...
امتياز: 13590
مبارزه با نفس اماره
اهمیت نفس اماره تا آن جاست که علما و بزرگان دینی از آن به عنوان جهاد اکبر یاد نموده اند یعنی جهاد در میدان های جنگ با آن همه مشقت و سختیها و ترس از کشته شدن و مجروح و جانباز شدنها همه و همه جهاد اصغر است اما مبارزه با نفس، جهاد اکبر. شاید به دو علت باشد یکی اینکه: در مبارزات بیرون، انسان دشمن را می بیند، سلاح های او را می شناسد، تاکتیک های جنگی او را می داند. مرزهایی که در آنها مبارزه می شود نیز مشخص و معلوم است بنابراین انسان می داند نیروهایش را در کجا بکار برد و یا با چه نوع سلاحهایی به مبارزه برخیزد اما در مبارزه ی با نفس مشکلات بسیاری وجود دارد اول اینکه انسان دشمن خود را با چشم نمی بیند و مرزهای مبارزه نیز مشخص نیست یعنی به این صورت نیست که نفس تنها به وسیله ی گناهانی از قبیل دروغ، غیبت، تهمت، دزدی و ...به سراغ انسان بیاید بلکه گاهی در لباس عبادت با او به مبارزه برمی خیزد گاهی نفس نمازها و روزه های انسان را به ریا آلوده می کند و یا علاقه ی پست ها و مقام ها را آنقدر در دل انسان قوی می کند که نه نمازها به درد می خورد و نه خدمت هایی که انجام می دهد. در جنگ های بیرونی لحظه ای که دشمن به عملیات می پردازد انسان از صدای توپ و تانک و روشنایی منورها می تواند بفهمد که باید به پاتک بپردازد اما عملیات های نفس هیچ نور و صدایی ندارد بنابراین او با راحتی تمام سنگرهای ایمان و تقوای انسان را یکی پس از دیگری فتح می کند و او را به اسارت می کشد اسارتی که آزاد شدن از آن کار هر انسانی نیست در جنگ های معمولی اگر اشخاصی اسیر شدند دبیر کل سازمان ملل میانجی شده و به آزادی اسرا اقدام می نماید اما در زندان اسارت نفس ، نفس دبیر کل که عقل باشد را نیز به اسارت گرفته است و انسان برای رهایی خود به تنهایی باید تلاش کند پیشانی به سجده بساید و قطره ی اشک ندامت از چشمان خود فرو ریزد و آهی آتشین که بیانگر پشیمانی باشد از سینه بکشد آزاد خواهد شد اما این کار آنقدرها هم ساده نیست چرا که همه چیز انسان در اسارت است و نفس دائما در حال نگهبانی و تحکیم مواضع خود است و مواظب است که این کار ( توبه ) از انسان سر نزند. شاید علت دومی که این جهاد را جهاد اکبر نامیده اند این باشد که تا انسان در مبارزه با نفسش پیروز نشده باشد نمی تواند در جهاد اصغر نیز پیروز گردد.
پی نوشت: اگر با دیدی باز و عقلانی به تاریخ مبارزاتی که از زمان پیامبر(ص) می گذرد و ائمه معصومین(ع) تا امروز در بین مسلمین و دیگر مکاتب صورت گرفته نگاه کنیم می بینیم که همیشه ایمان و تقوا حرف اول را می زده است، نه ابزار آلات جنگی. به عنوان مثال تقریبا در تمام جنگ های پیامبر تعداد سپاهیان اسلام بسیار کمتر از لشکریان کفر بوده است. اما اغلب، سپاهیان اسلام پیروز بوده اند و یا در فتح ایران مسلمانان با اسب و شتر و نیزه و شمشیر به جنگ پرداختند اما سپاهیان ایران سوار بر فیلهای عظیم الجثه بودند و زره های بسیار محکمی به تن داشتند و تعداد سپاهیانشان نیز بسیار زیادتر بوده اند و از نظر تاکتیک های جنگی نیز بسیار از مسلمانان برتر بودند. اما شعار «الله اکبر» و «لااله الا الله» مسلمانان دیوار مرزهای ایران را درهم کوبید. بنابراین علت دومی که آنرا جهاد اکبر خوانده اند اینست که شخص پیروز در جهاد اکبر یقینا در جهاد اصغر پیروز است چرا که از نظر تظاهر پیروز شود و یا کشته شود ، در هر دو صورت سعادتمند و پیروز است.
( از کتاب دریچه ای به آسمان )
تاریخ: چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 - 01:24 عنوان: تا قیام قائم
عضو فعال
عضو شده در: 3 بهمن 1390 پست: 529 محل سکونت: ساوه ...
امتياز: 13590
آیا تا کنون فکر کرده اید، که چرا انتظار و سکوت و سکون و غم و بریدن از دیگران و دست به کاری و شغلی نزدن و دیگر صفات منفی تعبیر می شود، در حالی که انتظار یعنی افتخار از انتصاب به مهدی موعود، افتخار از داشتن محبت حسین در دل، انتظار یعنی هم صدایی با علی و داشتن ندایی بلند چون زهرا و حرکتی وسیع برای مصطفی، انتظار یعنی در تدریس باقر و صادق و رضا حاضر شدن و در قیامت هم درجه ی ایشان بودن، انتظار یعنی اذان با هادی و نماز با امام حسن عسکری خواندن و دعای نماز را با امام حسن مجتبی خواندن، انتظار یعنی با جواد آماده شدن با شعور و شوق حیات دوباره در کنار صاحب حیات، دوباره زیستن، انتظار یعنی نگاهی عمیق به هستی و همه ی دینداریها را با کیمیای وجود مهدی موعود اصلاح کردن که هرچه جزء اعتقادات من و تو هست، اگر با عنصر با وجود مبارک آن هادی کل مناسبت داشت، حق است و اگر با محبت و دوستی و ظهور او هماهنگ نبود، نارواست. انتظار یعنی در همه جا و همه وقت اشتیاق او را داشتن و این کلام مرز ندارد...
یا ابا عبدالله الحسین (سلام الله علیک)
به خاک شفا بخش کربلا قسم که منتظران قلیل و تنهای امام زمان (عج) امروز در سراسر گیتی در رنج و سختی و غریبی و تکذیب اغیار هستند و در این غریبی تنها دلگرم به زیارت عاشورای حسین پسند و دعای عهد و استغاثه به مقام حضرت مولایمان، حضرت بقیه الله اعظم هستند، شما واسطه گری فرما و بگو حضرت آقا ، ما را از آستان با عظمتشان دور نبینند و ما را جزء اصحاب و یاران باوفای خود محسوب بدارند.
پروردگارا، تو خودت را به من معرفی کن که اگر تو خود را به من معرفی نکنی، من رسول تو را نخواهم فهمید
خدایا تو پیامبرت را به من معرفی کن که اگر تو پیام آور دین خاتمیتت را به من معرفی نکنی من حجت تو را نخواهم فهمید
بارالها تو حجت خود را به من معرفی کن که اگر تو حجت خود را به من معرفی نکنی من در همه بخشهای دینم گمراه خواهم بود
خداوندا مرا به مرگ نادانان نمیران و قلبم را بعد از اینکه هدایت کردی دیگر مگذار منحرف گردد.
بارپروردگارا:
از درگاه بلند مرتبه و باعظمت تو می خواهیم که ما را جزء منتظران هدایت یافته و دوستداران امام زمان در عصر غیبت قرار بدهی تا از ابتلائات سنگین و تاریک غیبت کبری پیروز و موفق بیرون بیاییم و آبرومند و سربلند به محضر حضرت امام مهدی (عج) برسیم و توفیق یاری امام در نبرد برای انتقام خون مظلوم اهل بیت طاهرین مخصوصا امیرالمؤمنین علی و ابا عبدالله حسین (ع) را داشته باشیم.
سپس مرا بر این امر ( عصر غیبت تا ظهور) صبوری عطا فرما،
تا اینکه من تعجیل در امری را نخواهم که تو تأخیر آنرا می خواهی و تأخیر در موضوعی را نخواهم که تو تعجیل در امر آن را خواستاری و افشا نکنم، آنچه را که تو مستور داشته ای و کاوش نکنم در آنچه که کتمان نموده ای و با تدبیر و برنامه ی تو نجنگم و در این صبری که تو عطا می کنی هرگز نگویم که چرا ولی تو ظهور نمیکند؟ و کجاست؟ به چه دلیلی ظاهر نمی شود؟
بارالها ، در حالی که همه زمین از ستم و بیداد پر شده، من آگاهانه سررشته همه امورم را به تو واگذار میکنم.
پروردگارا از مقام تو می خواهم که او را به من نشان بدهی و من وجود شریف ولی امر تو را عیان ببینم در حالی که امر او نافذ باشد و همراه اذعان این اصل و آگاهی بر این که همانا سلطنت و قدرت و دلیل و برهان و خواست و حرکت و توانایی همه از آن توست.
بارالها مرا بر دین خودت ثابت قدم بدار و در امر طاعت از دستوراتت مشغولم ساز و روح و قلبم را مطیع امر ولی امرت مهدی صاحب عصر و زمین(روحی فداه) قرار ده.
و مرا از آنچه که همه خلق را بدان امتحان می کنی معاف کن و مرا بر اطاعت از حجت حقت ثابت قدم بدار.
همان حجتی که او را از چشم ظاهری خلق مخفی کرده ای و به اذن تو از نظر بندگانت پنهان گردیده است.
خدایا تو آن عالم علم ناآموخته ای هستی که خبر از زمان مصلحت صدور امر فرج ولی خود داری که امر در آن زمان و به اجازه تو اظهار می گردد و پوشش غیبت او برداشته می شود.
بارالها من شهادت می دهم که حجت بر حق تو در عصر غیبت همانا حضرت ابا صالح المهدی (روحی فداه) است. و اوست که از هر سو ناظر بر اعمال ماست، ای توبه پذیر توبه مرا بپذیر که من شرم دارم تذکر و تنبیه حضرت امام زمان را بشنوم. یا مولا مددی
آیا بهتر نیست وقتی که روح خود را آزاد می سازیم و با تصور و خیال رهایی خود دل را پرواز می دهیم و به کربلا یا نجف می رویم و در این سفر روحانی که بعد مسافت مانع نمیشود، ما فقط به عنوان یک زائر نائب نباشیم.
منتظر گناه نمی کند و یا زود توبه و استغفار می کند که در زیارت مرقد مبارک مولا امیرالمؤمنین علی (ع) به صاحب بارگاه ملکوتی نجف بگوید:
مولاجان، بنده ای از بندگان خدا آمده که می خواهد در محضر مطهر حضرت حجت فرزند شما به انتقام خون به ناحق ریخته شما و فرزندان مظلومتان قیام کند و و در این راه تا ظهور، مشغول خودسازی و اصلاح نفسانیات و آماده سازی های جسمانی و روحانی خود خواهد بود.
این بالاترین مقصد و منظور در زندگی یک شیعه می باشد، حضور در زمان ظهور بزرگترین آرزوی بشریت است.
آیا بهتر نیست که در هنگامه نجوای دعای کمیل مولای موحدین، پس از کلام (یا سریع الرضا) بگوییم:
یا علی، ما نیز بر این پیمان انتظار خود که صبح امروز، دعای عهد را خواندم با شما که در نجف حاضر هستید و خودتان هم منتظر قیام قائم هستید پیمان می بندم که تا روز ظهور – چه زنده و چه مرده - بر سر عهد خود محکم باقی بمانم و عهد نوکری مهدی شما بر گردن من افتخار است.
این چنین کسی که چنین پیمانی بندد، به این زودی در مقابل ابلیس چند دست دنیا شکست نمی خورد.
عضو شده در: 3 بهمن 1390 پست: 529 محل سکونت: ساوه ...
امتياز: 13590
بسم ربالشهدا و الصدیقین، هر کس که پیمان والا دارد بیاید/ هر کس هوای کربلا دارد بیاید
(فان معالعسر یسرا، ان معالعسر یسرا)، (پروردگارا تو خود گواهی بر من چه میگذرد.)
بارالها !خدایا!
دوری خانه، پدر، مادر، برادر و خواهر را
خدایا ! بیخوابیهای فراوان را
خدایا! دنیا و خواریهایش و همه چیز خوب و بدش را تحمل میکنم، ولی دوری تو را یک لحظه تحمل نخواهم کرد.
خدایا! تو را سپاس میگزارم که این بار سعادت را نصیبم کردی، تا در راه خودت و اهل بیتت و شهدای خالصت حضور داشته باشم و آرزو دارم خالصانه از من بپذیری.
خدایا! چشم طمع به بهشت تو نیز ندارم، زیرا عبادتهایم را برای این به درگاهت میکنم که تو را لایق عبادت میدانم و تو را عادل میدانم؛ و میدانم تنها بودن در جوار تو سعادت حضور در قیامت توست که انسان را سعادتمند میکند.
خدایا! سالها و ماههاست که به دنبال دست یافتن به وصال خویش، شهرها و آبادیها و کوهها و دشتها و بیابانها را پشت سر گذاشتهام ولی هنوز خود را نشناختهام.
با کاروانی از دوستان و عزیزان حرکت کردم، در هر مسیری، بر سر هر کوی و برزنی یکی یکی، از عاشقان و مخلصان تو جدا گشتم، یک یکشان به سوی تو پرواز کردند و شهد شهادت را نوشیدند و این من بودم که از قافله جاماندهام.
همیشه به یاد شهدا شال عزا بر گردن نهادم و همیشه در این فکر بودم که چگونه میتوان عاشق شد؛ عاشق الله، شیفته الله تا مرا جز انصار حسین قرار بدهی و درجه رفیع شهادت را نثارم کنی.
آری خدای مهربان، این بار نیز دنبال رسیدن به وصال خویش حرکت کردم، شاید به آرزوی خویش دست یابم.
خدایا! وقتی اسلام و انقلاب در خطر باشد دیگر این سینه را نمیخواهم.
خدایا! مکش این چراغ افروخته را و مسوز این سوخته را و مران این بنده آموخته را.
معشوقا !اگر بپرسی حجت ندارم، اگر بسنجی بضاعت و اگر بسوزانی طاقت...
معبود من! اگر مرا به جرم بگیری تو را به کرم بگیرم و حاشا که کرم تو از جرم من بیشتر است.
الهی! اگر با تو دوستی نکردم، دشمنی هم نکردم، گریخته بودم، تا تو مرا خواندی و بر خوان خود نشاندی.
خدایا !عاشق در برابر معشوق آن حد عشق میورزد تا که بمیرد، من هم آنقدر عاشق تو هستم که میخواهم در راه تو، تکه تکه شوم.
خدایا! مرا به صراط شهدا و صراط امام ثابت بدار تا شرمنده آنها نشوم و با روی سفید به دیدارشان بیایم.
خدایا! در این سرزمین مقدس و خونین سوگند میخورم که تا آخرین نفس پیرو راه امام و شهدای عزیزم باشم.
خدایا! من رضای تو را و لقای تو را بر خوشی دنیا ترجیح می دهم.
خدایا! اجر و مزد ما را در جوارت به ما عنایت کن.
بارالها! هیچ در خودم لیاقت وصل به لقای تو را نمیبینم، ولی امیدم به عفو و بخشش توست.
خدایا! از جمع یاران جدایم مکن و در مقابل شهدا شرمندهام مساز، زیرا به عشق شهادت به درب خانهات میآیم.
پروردگارا! تو خود گفتی هر که عاشق من باشد، عاشقش خواهم بود و هر که را عاشق باشم شهیدش میکنم و خون بهای شهادتش را نیز خود خواهم پرداخت.
خدایا! من عاشق توام، پس خون بهایم را که شهادت است به من پرداخت کن.
محبوب من! شهادت را نه برای فرار از مسئولیت اجتماعی و نه برای راحتی شخصی میخواهم؛ بلکه از آنجا که شهادت در راس قله کمالات است و بدون کسب کمالات، شهادت میسر نمیشود، میخواهم و خوشا به حال آنان که با شهادت رفتهاند.
بارالها! جندالله را که با سوگند به ثارالله در سنگر روحالله برای شکست عدوالله و استقرار حزبالله زمینه ساز حکومت جهانی بقیهالله گردیده حمایت فرما.
ای سید و مولای من! بگذار این دیدگان دیگر نبینند، بس است هر چه دیدهاند، بگذار این گوشها دیگر نشنوند، بس است هر چه شنیدهاند، بگذار این دست و پاها دیگر حرکت نکنند، بس است هرچه جنبیدهاند.
خدایا !دوست دارم تنهای تنها بیایم، دور از هر کثرتی؛ دوست دارم گمنام گمنام بیایم، دور از هر هویتی.
خدایا! اگر بگویی لیاقت نداری خواهم گفت: لیاقت کدام یک از الطاف تو را داشتهام.
یا سیدی و مولای !ابراهیم را گفتی که عزیزترین فرزندش را قربانی کند و او اسماعیل را مهیا کرد، هنگامی که پدر کارد را نزدیک گلوی فرزندش آورد، ندا آمد دست نگهدار، ابراهیم آزمایش خود را (پس) داد ولی اسماعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود... زمان زیادی گذشت که عزیزترین فرزند آدم در راه خدا قربانی شد و آن هم حسین بن علی (ع) بود...
پروردگارا! قلبم مالامال عشق تو است و از شوق عشق تو و (عشق) به حسین (ع) تو میتپد.
جانا! جان ناقابلم که امانت توست را بپذیر و از خطاهایم درگذر که من فراق تو و طاقت و تحمل عذاب تو را ندارم.
بارالها! من همان بندهای هستم که سالها در گمراهی به سر برده و عصیان اوامر تو را کردهام، اما اینک معترفم به گناهانم و اقرار میکنم به اینکه در اشتباه بودهام، پس از گناهانم در گذر و توفیق لقایت (شهادت) را که نصیب شهدای راهت میکنی نصیب من هم کن.
بارالها! تو را شکر میگویم که به من آگاهی بخشیدی تا اینکه بدانم کیستم و از کجایم و به کجا میروم.
خدایا !در شهادت چه لذتی است که مخلصان تو به دنبال آن اشک شوق میریزند و این گونه شتاباناند.
خدایا! هدایتم کن، زیرا میدانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.
خدایا! هدایتم کن تا ظلم نکنم، زیرا میدانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.
خدایا ! نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.
خدایا! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانهای است.
خدایا! ارشادم کن که بیانصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد، شرف ندارد.
خدایا! معرفتمان ده که بس بی معرفتیم، صبرمان ده که بسیار عجولیم، بصیرتمان ده که ببینیم آنچه نادیدنی است، کورمان کن که نبایستهها را نبینیم و جز تو منظر نظر نباشد، بینشی عطا کن که اهل ثمر شویم و فکری ببخش تا به عظمتت پی ببریم و معرفتی یابیم، دستی ببخش تا دستگیر باشد و جز تو به سوی کسی دراز نشود، قدمی عطا کن که در راه تو بپیماید و قدرتی که در خدمت تو باشد.
پیامبر گرامی اسلام (ص) آورده است هر کس صادقانه آرزوی شهادت کند، خداوند به او ثواب آن را عطا خواهد کرد، هر چند به شهادت نرسد.
راه کاروان عشق از میان تاریخ میگذرد و هر کس در هر زمان بدین صلا (ندا) لبیک گوید از ملازمان کاروان کربلاست.
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو / ببین باقیست روی لحظههایم رد پای تو
خادمالشهداء: کربلایی حجتالله رحیمی
تاریخ: چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 - 11:54 عنوان: پاسخ به «**به سوی محبـــــــــــوب**»
کاربر نیمه فعال
عضو شده در: 6 اردیبهشت 1388 پست: 273 محل سکونت: ساوه
امتياز: 6890
mahdis,عزیز
از مطالب بسیار زیباتون ممنون. ان شاءالله که درتاپیک های دیگر هم مشارک بکنید.
در باب این مطلب وصیت نامه شهید حجت الله رحیمی هر چند دفعه چندم هست که میخونم ولی باز هم اشکمو جاری کرد چون سال 90 که این دوستمون شهید شد کاروان قبلی این تیم ما بچه های دانشگاه آزاد ساوه بودیم یادش بخیر چقدر اردوی راهیان نور خاطره داشت اون سال یکی از خاطراتش این شد که ما با شهید حجت رفیق شدیم و حالا هم میتونیم بگیم یک دوست شهید داریم اگر که لایق شهادت نیستیم.
آنانکه شهید نمی شوند به اجبار خواهند مرد.
تاریخ: جمعه 5 اردیبهشت 1393 - 11:32 عنوان: پاسخ به «**به سوی محبـــــــــــوب**»
عضو فعال
عضو شده در: 3 بهمن 1390 پست: 529 محل سکونت: ساوه ...
امتياز: 13590
hamid-m, جان
خوشحالم که با مطالب این تاپیک ارتباط برقرار می کنید، من خودم که هرچقدر اینارو بخونم بازم سیر نمیشم.
در مورد شهید رحیمی هم بله ایشون سال 90 در شلمچه در حال خدمت به کاروانها بودن که بر اثر سانحه ای به مقام شهادت رسیدند، خوشا به سعادتشون. و خوش به حال شما که افتخار دوستی با چنین کسی رو پیدا کردید.
چشم سعی میکنم تا جایی که بتونم و فرصت کنم تو تاپیک های دیگه هم شرکت کنم.با تشکر
عضو شده در: 3 بهمن 1390 پست: 529 محل سکونت: ساوه ...
امتياز: 13590
امام باقر (ع) فرمود: به راستی که هیچ بنده مؤمنی نیست مگر اینکه در دلش دو نور است نور ترس (از خدا) و نور امید (به خدا)، اگر این را با آن بسنجی نه این برآن ترجیح دارد و نه این به آن فزونی خواهد داشت.
امام صادق (ع) می فرماید: خداوند به حضرت موسی (ع ) وحی کرد که هرگاه دیدی که فقر به طرف تو می آید بگو آفرین به شعار صالحان و هرگاه دیدی بی نیازی می آید بگو این کیفر گناهی است که زود می رسد.
و در حدیث دیگر می فرماید: هر اندازه ایمان شخص زیاد گردد بیشتر گرفتار سختی در روزی می گردد و اگر اصرار مؤمنان در طلب روزی از خدا نبود خداوند (به واسطه لطف و محبتی که به آنها دارد) آنها را از وضعی که دارند فقیرتر می کرد.
حضرت رسول (ص) می فرماید: بخشندگی از ایمان است و کسی که دارای ایمان باشند در بهشت خواهد بود.
گفتگوی علمی درس است و درس عبادت نیکویی است. امام صادق (ع)
هرکس برادر مؤمنش با او مشورت (و نظرخواهی) کند و وی نظر واقعی و خالصانه خود را (در چیزی که نظر خواهی شده) نگوید خداوند بزرگ، اندیشه (و نیرومندی فکری ) را از او خواهد گرفت. امام صادق (ع)
یک خواسته مؤمن را انجام دادن از ده طواف خانه کعبه برتر است که هر طوافش ثواب هزار حسنه و آمرزش هزار گناه و بالا رفتن هزار درجه و پدید آمدن هزار درخت در بهشت و آزاد کردن هزار برده را دارد. امام صادق (ع)
سخاوتمند کسی نیست که مالش را بیخود از بین برده و در غیر موردش صرف کند بلکه سخاوتمند این است که انسان آنچه را خداوند در مالش واجب کرده است از زکات و غیر آن اداء می کند و بخیل کسی است که حق الهی را از مالش ندهد. امام صادق (ع)
مردم به امر روزه سفارش شده اند تا درد گرسنگی و تشنگی را بچشند تا به وسیله روزه فقر و بیچارگی آخرت را بیابند...حضرت رسول اکرم (ص)
دزدترین مردم کسانی هستند که از نمازشان می دزدند.
تنبل ترین مردم کسانی هستند که ذکر خداوند (قلبی و زبانی ) را نگویند.
بخیل ترین مردم کسانی هستند که در سلام کردن بخل ورزند.
جفاکارترین مردم کسانی هستند که هرگاه نام من نزد آنان برده می شود بر من صلوات نفرستند. حضرت رسول اکرم (ص)
از سبب های آمرزش، غذا دادن به دیگران و نشر سلام کردن و سخن نیکو گفتن است. حضرت رسول اکرم (ص)
از گناه و تقصیر شخص سخاوتمند گذشت کنید چه خداوند دست او را خواهد گرفت هرچند گناهکار باشد. حضرت رسول اکرم (ص)
بهترین خصلت های زنان بدترین صفات مردان است مانند تکبر و ترس و بخل که برای مردان ناپسند بوده ولی برای زنان پسندیده است چه اگر زن تکبر داشته باشد خود را در اختیار غیر شوهر خود نمی گذارد و چنانچه بخیل باشد مال خود و شوهرش را حفظ کرده و در صورتی که ترسو باشد خود را از خطراتی که تهدید می کند دور می سازد. حضرت علی (ع)
خداوند می فرماید: هرکس دارای تقوا باشد خداوند راه گشایش برای او قرار داده و از جای بی گمان روزیش می دهد، هرکس بر خدا توکل و اعتماد نماید خداوند کارهای او را کفایت می کند.
مرا چه باکی است از آتش دوزخ که چون در میان هاله های آن مرا رها کردند، باز من دامن پیامبر (ص) و خاندانش را رها نخواهم کرد. هنگامی که برای گرفتن دستان گنهکارم قدم هایت را برداری، آتش چه شرمگین خواهد شد از زبانه کشیدن و ابراهیم بیاید و ببیند که کدامین گلستان زیباتر است؟
عضو شده در: 3 بهمن 1390 پست: 529 محل سکونت: ساوه ...
امتياز: 13590
آرام باش
روزی شخصی به قنبر، غلام باوفای امیرالمؤمنین، دشنام داد. قنبر خواست جواب او را بدهد؛ اما امیرالمؤمنین فرمود: ای قنبر لحظه ای صبر کن. او را خوار و حقیر رها کن تا خداوند رحمان را خشنود و شیطان را خشمگین و دشمنت را مجازات کنی. سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان ها را آفرید، هیچ چیز مانند بردباری باعث رضایت پروردگار نمی شود و چیزی مانند خاموشی نمی تواند باعث ناراحتی شیطان شود و هیچ تنبیهی برای احمق بهتر از سکوت در مقابل او نیست.
بحارالانوار، ج 68، ص 424.
عضو شده در: 3 بهمن 1390 پست: 529 محل سکونت: ساوه ...
امتياز: 13590
داستان سلطان خرمشاه هندى و جوان تاجر
در انوار نعمانيه آمده كه سيد مرحوم قضيه اى را نقل فرمود: كه مرد صالحى در درگاه سلطان خرمشاه هندى بود، و درآمد او در هر سال نزديك به چهارصد هزار تومان مى شد و او همه را در راه خدا انفاق مى كرد، اين عمل او را به سلطان رساندند. او روزى مرد صالح را طلبيد و گفت:اى فلان ، انسان بايد قدر مال خود را بداند و ضايع نكند، من هم چنين شنيده ام كه تو قدر مال خودت را نمى دانى . مرد صالح گفت : اى سلطان ! اما من فكر مى كنم ، كه از خواص تو كسى ازمن حريص تر نباشد و قدر مال خود را بيشتر از من نداند، براى اين كه منمى خواهم همه مال خود را با خود ببرم و چيزى باقى نگذارم ، ولى مردممى خواهند كه اموال خود را بعد از خود براى ديگران بگذارند، حال آيا من برمال خود حريص تر هستم يا آنان ؟سلطان تصديق كرد و چيزى نگفت .
سيماى صدقه ، ص 79.
تاریخ: یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 - 13:24 عنوان: پاسخ به «**به سوی محبـــــــــــوب**»
عضو فعال
عضو شده در: 3 بهمن 1390 پست: 529 محل سکونت: ساوه ...
امتياز: 13590
پند هاي جاودانه از امام علي (ع)....
در شگفتم از بخيل :به سوي فقري مي شتابد که از آن مي گريزد و سرمايه اي را از دست ميدهد که براي ان تلاش ميکند .در دنيا چون تهي دستان زندگي ميکند اما در اخرت چون سرمايه داران محاکمه ميشود.
درشگفتم از متکبري که ديروز نطفه اي بي ارزش و فردا مرداري گنديده خواهد بود.
و درشگفتم از آن کس که که مردگان را ميبيند و مرگ را از ياد برده است.
و در شگفتم از آن کس که پيدايش دوباره را انکار مي کند در حالي که پيدايش آغازين را مي نگرد
و در شگفتم از ان کس که خانه نابود شدني را آباد مي کند اما جايگاه هميشگي اش را از ياد برده است.
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید