با تمنا از دوستان عزيز خواهشمندم اگر مطلب علمي و درخور ارزشي در باره مشاهير و نخبگان و نوابغ ايراني يافتند ، به اين قسمت اضافه كنند متشكرم ...... مولف
مشاهيرونخبگانايراني
محمد بن زکريای رازی در چنين روزی در سنه 251 ه ق ديده به جهان گشود . ابوبکر محمد بن زکريای رازی از فلاسفه وپزشکان بزرگ ايران بود . وی در جوانی به تحصيل فلسفه ، طب ، رياضی ، و نجوم پرداخت و در همه اين علوم صاحب نظر شد . ولی عمده شهرت اين دانشمند در پزشکی و شيمی است . کتاب الحاوی وی دايره المعارفی بود که بيش از قسمتی از آن در دست نيست ، با اين حال تا اين اواخر مرجع و کتاب در سی اروپاييان بود . وی در شيمی به کشفياتی از جمله کشف الکل و جوهرگوگرد نايل آمد . گويند رازی 56 اثر عالی و با ارزش از خود باقی گذاشت و با اين تاليفات و تحقيقات نظری و علمی خود پيشرفت فراوانی نصيب دانش آن روز گار کرد . از آثار وی در کيميا ، کتاب الاکسير و کتاب التدبير و در طب کتاب الطب المنصوری را می توان نام برد . وی در اواخر عمر به علت کار و مطالعه زياد نابينا شد . به گفته بر خی در سال 320 ه ق و یا به گفته برخی ديگر در سال 322 ه ق دار فانی را وداع گفت
منبع گزارش
کد:
http://www.aviny.com/news/85/06/05/01.aspx
این مطلب آخرین بار توسط Aliabadi در سهشنبه 23 آذر 1389 - 17:55 ، و در مجموع 2 بار ویرایش شده است.
تاریخ: پنجشنبه 4 آذر 1389 - 12:01 عنوان: بخشي از نوابغ ايراني در جهان
مدیر انجمن
عضو شده در: 30 بهمن 1388 پست: 2274
امتياز: 60455
بخشيازنوايغايرانيدرجهان
افتخار مهندسی ايران پروفسور لطفي زاده استاد دانشگاه آمريكا 1.
پدر منطق فازی ، کامپيوتر هوشمند
و بنيانگذار انقلاب سوم کامپيوتر در جهان
2.دکتر بهرام مبشر
3.دکتر فيروز نادری
انوشه انصاری 4
بابک امين تفرشی 5.
اميد كردستانی معاون ارشد سايت گوگل6
فرزاد ناظم مدير فنی سايت ياهو7.
8.محسن معظمی معاون گروه تجارت الكترونيك سيسكو
9.پيير اميديار موسس و رئيس شركت
ebay
10.بهرام مهذبی مدير شرکت ماکروسافت در دوبی
11.محمد دستباز رئيس مرکز مولتی مديا در انگليس
12.فيروز نادری مدير برنامه اجرايی سياره مریخ در ايستگاه فضايی ناسا
13.حميد برنجی عضو پژوهشگران ايستگاه فضايی ناسا
14.قاسم اسرار عضو هيئت مديره ايستگاه فضايی ناسا مديره
15.كاظم اميدوار پژوهشگر در ايستگاه فضايی ناسا
16.محمد جمشيدی مدير كنترل تكنيك ایستگاه فضايی ناسا
17.رضا غفاريان مهندس لابراتوار نيرو محركه جت ايستگاه فضايی ناسا
18.مری عجابت مدير موسسه تحقیقاتی
Zhone Technologies Inc
19.پروفسور علی جوان دارنده جايزه جهانی آلبرت انيشتن
20.پروفسور سعيد ايراندوست رئيس دانشگاه در سوئد
21.پروفسور محمد اسد زاده استاد دانشگاه در سوئد
22.پروفسور حسين كاظمی استاد دانشگاه در آمريكا
23.فرهاد سعيدی طراح بزرگترين برنامه رياضی كامپيوتری
FEMLAB در سوئد
24.پروفسور كامران وفا رياضيدان و فيزیكدان در آمريكا
25.پروفسور محمد قنبری استاد دانشگاه انگليس در رشته مخابرات
26.حسين اسلامبلچی رئيس شركت AT&T
27.شهرام بلوری مدير اجرايی شبكه نورتل در كانادا
28.پروفسور بهرام جلالی استاد دانشگاه آمريكا
29.پروفسور نادر جليلی استاد دانشگاه در آمريكا
30.روفسور رضا لنگری استاد دانشگاه در آمريكا
31.كامران الهييان بنيانگذار برنامه مدرسه آنلاين و رئيس شرکت
Centillium
32.نادر مدانلو رئيس اولين شركت خصوصی پرتاپ ماهواره در آمريكا
33.پروفسور حسين حسينی استاد دانشگاه لووا
34.پروفسور كوروش اصغری استاد دانشگاه در آمريكا
35.پروفسور رضا اصغری حقوقدان محقق روابط ايران و آلمان
36.پروفسور اصغر رستگار استاد دانشگاه در آمريكا
37.محمد واقعی رئيس شركت طراح ساختمان در آمريكا
38.پروفسور سهراب روحانی استاد دانشگاه در كانادا
39.پروفسور بهزاد رضوی استاد دانشگاه در آمريكا
40.پروفسور علی حاج ميری استاد دانشگاه در آمريكا
پروفسور شهريار ميرعباسی استاد دانشگاه در كانادا41 .
42.پروفسور يحيی فتحی استاد دانشگاه در آمريكا
43.پروفسور بابك جوان معاون بيمارستان AKH در اتریش
44.پروفسور لاری ارجمند استاد دانشگاه در آمريكا
45.حامد شهبازی رئيس هيت مديره شركت infotouch در آمريكا
46پروفسور احسان يارشاطر استاد دانشگاه در آمريکا.
47.پروفسور حميد دباچی استاد دانشگاه در آمريکا
48.پروفسور علی اکبر مهدی استاد دانشگاه در اهيو
49.پروفسور محمود زارع پور استاد دانشگاه در کانادا
50.پروفسور پرويز معين رئيس موسسه مرکزی تحقيقاتی دانشگاه ناسا در آمريکا
51.شايگان خردپير رئيس شرکت verzion در آمريکا
52.پروفسور دارا انتخابی استاد دانشگاه در آمريکا
53.پروفسور حسن صفوی رئيس دانشگاه در آمريکا
54.پروفسور مجيد صراف زاده استاد دانشگاه در آمريکا
55.پروفسور برزين مباشر استاد دانشگاه در آمريکا
استاد
56.حميد عظيمی عضو ارشد شرکت intel در آمريکا
57.پروفسور قاسم آزدشت رئيس شرکت در آلمان
58.پروفسور ناصر اشکريز استاد دانشگاه در کانادا
59.پروفسور رضا ابهری رئيس موسسه تحقيقی انرژی در سوئيس
60.پروفسور فريد گل نراقی استاد دانشگاه در کانادا
61.پروفسور مسعود صنايعی استاد دانشگاه در آمريکا
منبع گزارش[/size]
کد:
ttp://www.tebyan.net[/color
]
این مطلب آخرین بار توسط Aliabadi در جمعه 24 تیر 1390 - 05:30 ، و در مجموع 2 بار ویرایش شده است.
تاریخ: پنجشنبه 4 آذر 1389 - 17:15 عنوان: ابو علي سينا پدر نوابغ ايراني
مدیر انجمن
عضو شده در: 30 بهمن 1388 پست: 2274
امتياز: 60455
ابوعليسيناپدرنوابغايراني
زندگينامه ابوعلي سينا نابغه مشهور و معروف ايراني را در ويكي پديا ديدم و بر ان شدم ان را براي خواننده گان محترم به شكل ازاد ترجمه كنم. نكته بسيار در خور اهميت اين است كه هوش و حافظه قوي اين دانشمند و نابغه بزرگ از اوان كودكي عجاب انگيز و علاقه و شوق او به علم و تحصيل كشفيات و ابداع روشهاي نوين تحقيق علمي وصف ناپذير بوده است.
كشورهاي اروپائي و شركت هاي فيلم سازي از جمله هاليود تا بحال صدها اثر و فيلم براي تجليل از موسيقي دان معروف غربي موتزارت و حافظه قوي اش ساخته و پرداخته اند اما عجيب است كه در باره زندگي ابو علي سينا با هوش و نبوغ بي حدش كه پايه هاي علم نوين جهان را بر پا كرد فيلمهايي زيادي ساخته نشده است و در باره ابو علي سينا بسيار خساست بخرج داده شده. اگر هم فيلمي هست تك و توكي بيش نيست .
بر فيلم سازان ايراني عصر معاصر است تا اين جاي خالي را پر كنند و در باره زندگينامه ابو علي سينا اثار هنري و فيلم هاي با ارزشي به جامعه ايراني بخصوص براي جوانان ايراني ارائه دهند و اين شخيصيت والا ي علمي ايراني و جهاني را به جهانيان بيشتر بشناسانند.
وقتي كه زندگينامه ابوعلي سينا را بررسي مي كنيم به نكته مهم ديگري بر مي خوريم و اينكه اين دانشمند در هر فرصتي در تلاش و جهاد علمي بسر مي برده و بحرانها و تهديدها مانع كار او نبوده اند و هيچگاه اسير وسوسه زندگي تجملي و اشراقي نشد، با اينكه هميشه يكي از اماكن شغلي اورا دربار پادشاهان تشكيل مي داد اما علاقه ايي به روش زندگي اشرافي نداشت ، شب و روز مانند يك جهد كننده در تلاش علمي و تحقيق و كشفيات روز را شب مي كرد. از هر امكاني از هر كتابخانه پادشاهي براي تكميل تحقيقات علمي خود بهره مي برد. در مدت كم عمر خويش كه اسايش چنداني نداشت ، جهان علم را تكان داد و يكي از شخصيت هاي علمي است كه قرون وسطي را با ابداء روش پراكسيس يعني روش مشاهده و عملي در تحقيقات علمي به پايان رساند وبا اين روش نوين به علم جاني دوباره داد و در دنياي علم انقلابي بي نظير برپا كرد . علم امروز جوامع مدرن و بشريت مديون خدمات اين نابغه ايراني است.
نكته ديگر مهم در زندگي او اين است كه زبان بيگانه عصر خويش را به بهترين شكل فراگرفت و با سفرهاي بيشماري كه در طول عمر داشت، تجارب و علوم بيشماري بدست اورد كه براي تدوين اثار علمي اش مهم بودند. علاقه او شامل ابعاد وسيع و گو ناگون علم مي شد، در همان حال كه قران را حفظ بود، به قوانين رياضيات و يا فيزيك و يا پزشكي و يا حقوق ويا فلسفه و علوم عقلاني و يا شيمي ويا علم ستاره شناسي مسلط بود.هيچ دانشگاه معروفي در جهان نيست كه با اين شخصيت و اثارش اشنا نباشد، قرون بيشماري اثار او در دانشگاههاي اروپا تدريس مي شد و مي شود و جهان از نام و بركت او برخوردار بوده و هست. بر تاريخ دانان و دانشمندان ايراني كه در باره زندگي و اثار او بيشتر به تحقيق بپردازند و اثار او به زبانهاي زنده دنيا را به همگان بشناسانند. يادش و نامش و علم اش جاودان باد
مطالب داخل پرانتر براي توضيح و درك مطلب بهتر از سوي مولف بيان شده است..... مولف
ترجمه ازاد متن توسط مولف از ويكي پديا
latinisiert Avicenna (persisch ابو علی سینا - Abū ʾAlī Sīnā; arabisch ابن سينا - ibn Sīnā ; * 980 in Afschana bei Buchara im persischen Samanidenreich, heute Usbaekistan; † Juni^1037 in Hamadan, heute Iran) war ein persischer Arzt, Physiker, Philosofh, Jurist, Mathematiker, Astronom und Alcemist
.
ابو علي ال حسيني ابن عبدالله ابن سينا به لاتين "اورسينا" به زبان پارسي "ابو علي سينا" به زبان عربي "ابن سينا" در سال 980 ميلادي در افشانا از توابع بخارا شهر ايراني سلسله ساماني بدنيا امد كه امروزه به ازبكستان شناخته ميشود. ابو علي سينا در ماه يوني سال هزار و سي و هفت ميلادي در شهر همدان ( يكي از شهرهاي امروز ايران) ديده از جهان فرو بست. ابو علي سينا ، پزشك، فيزيكدان، فيلسوف، حقوق دان، رياضي دان، دانشمند علم نجوم ، و شيمي دان ايراني بود.
Er zählte zu den berühmtesten Persönlichkeiten seiner Zeit. Einige seiner philosophischen Ausarbeitungen wurden von späteren Mystikern des Sufismus rezipiert. Der Wissenschaftshistoriker George Sarton bezeichnete Ibn Sina als „den berühmtesten Wissenschaftler des Islam und vielleicht aller Zeiten
او جزوء مشهورترين شخصيت هاي زمان و عصر خويش بحساب مي امد. بخشي از اثار فلسفي ابو علي سينا بعدها توسط عارفان و صوفيان برگزيده و در منظومه تعليمي خويش گنجانيدند. اين اثار گزيده در تعليم و تربيت صوفيان مورد استفاده قرارمي گرفت. استاد و دانشمند تاريخ دان گئورگ سارتون ازابوعلي سينا بنام معروف ترين دانشمند جهان اسلام و شايد همه عصر ها( در تاريخ بشريت) ياد مي كند.
Jugend und Ausbildung
Ibn Sinas Vater war ein aus Balkh, Khorassan (heute Aufganistan), stammender ismailitischer Steuereintreiber, der sich in Afschana niederließ und dort Ibn Sinas Mutter Setara heiratete. Ibn Sina und ein Bruder wurden in Afschana geboren, anschließend zog die Familie nach Buchara
دوره جواني و اموزشي (ابو علي سينا
پدر ابو علي سينا يكي از ساكنان بلخ خراسان( در گذشته بلخ از شهرهاي مهم و قديمي ايران بحساب مي امد) مي بوده كه ( امروزه جزوء افعانستان شده است). پدر ابو علي سينا بعنوان مامور دريافت ماليات اسلامي در منطقه افشانا ساكن بوده و در انجا با دختري بنام ستاره ازداوج مي كند كه مادر ابوعلي سينا بشمار مي ايد. بعد از تولد ابو علي سينا و برادرش در منطقه افشانا، خانواده ابو علي سينا به بخارا تغيير مكان ميدهند.
Da seine Muttersprache Persisch war, lernte er zuerst Arabisch, die damalige Lingua franca. Danach wurden ihm zwei Lehrer zugewiesen, die ihm den Koran und Literatur näher bringen sollten. Bereits im Alter von zehn Jahren konnte er den Koran auswendig und hatte viele Werke der Literatur studiert und sich dadurch die Bewunderung seiner Umgebung erworben.
Während der nächsten sechs Jahre studierte er autodidaktisch die Rechte (Jura), Philosophie, Logik, Werke von Euklid und den Almagest
زبان مادري ابو علي سينا زبان پارسي مي بوده. او ابتداء به اموختن زبان عربي ( در ان زمان زبان علمي كشورهاي اسلامي و دانشمندان محسوب مي شد) مبادرت ورزيد. بعد از فراگيري زبان عربي نزد دو معلم فرستاده شد تاقران و ادبيات را بياموزد. در سن ده سالگي ابو علي سينا حافظ قران شد و منابع وسيعي از رشته ادبيات را تحصيل كرد و باعث شگفتي( جميع مردمان) عصر خود شد
شش سال بعدي را به فراگيري علم رشته حقوق و فلسفه و منطق و اثار اويكليد و اثار ال مقرس پرداخت
Von einem gelehrten Gemüsehändler lernte er indische Mathematik und Algebra. Er wandte sich im Alter von 17 Jahren der Medizin zu und studierte sowohl ihre Theorie als auch ihre Praxis. Er beschrieb die Heilkunst als „nicht schwierig“. Ibn Sina vertiefte sich auch in metaphxsische Probleme, besonders in die Werke des Aristotes, wobei ihm die Schriften von al- Farabi besonders halfen.
توسط يك معلم كه شغل اش سبزي فروشي بوده علم رياضيات هندي و جبر را مي اموزد. در سن 17 سالگي به تحصيل علم پزشكي در عمل و تثوري مي پردازد. او از علم و هنر درمان بعنوان علم نه چندان سخت نام مي برد. ابو علي سينا ( علاوه بر علوم تجربي و رياضي) به فرا گيري علوم ماوراالطبيعي و مشكلاتي كه در اين حيطه وجود داشت به تعمق پرداخت.بخصوص مشكلاتي كه در اثار ارسطو بيان شده بودند و در درك ان نوشته و اثار فارابي به اوبسيار كمك كردند
Die Wanderjahre
Da er sich im Alter von 18 Jahren bereits einen Ruf als Arzt erarbeitet hatte, nahm ihn der samanidische Herrscher Nuh ibn Mansour (976–997) in seine Dienste auf. Zum Dank wurde ihm erlaubt, die königliche Bibliothek mit ihren seltenen und einzigartigen Büchern zu nutzen. Durch die Benutzung der Bibliothek gelang es ihm, im Alter von 21 Jahren sein erstes Buch zu verfassen
در سنين 18 سالگي به درجه معروف پزشكي نائل ميشود و بعنوان پزشك مشغول كار ميشود . يكي از اميران سلسله سامانيان بنام منصور اورا به خدمت بر مي گزيند. براي تقدير و قدرداني از اين دانشمند به ابو علي سينا اجازه داده ميشود تا از كتابخانه پادشاهي با اثار نادر و بينظرش جهت مطالعه و پژوهش استفاده كند.به خاطراستفاده از اين كتابخانه ابو علي سينا در سن 21 سالگي قادر به نوشتن اولين اثر علمي خود ميشود.
1002 verlor er seinen Vater. Bald danach verließ er Buchara und wanderte westwärtsdurch die Provinzen von Nishapur, Merv und Khorasan. Er diente einige Zeit Ali Ibn Ma mun, dem Herrscher der Oasenstadt Khiva an der Seidenstraße, floh aber schnell, um nicht in den Dienst des Sultans Mahmud von Ghazni treten zu müssen
.
در سال هزارو دو ميلادي او پدرش را از دست ميدهد. در مدت كوتاهي او بلخ را ترك ميكند و در شهرهاي زياد اطراف نيشاپور، مرو و خراسان به مسافرت مي پردازد. مدتي در خدمت علي ابن مامون امير شهر كيو(امير يكي از معروف ترين شهرهاي جاده ابريشم) بسر مي برد. علت فرار او به ( اين شهر) اين بود تا به خدمت سلطان محمود غزنوي در نيايد.
Nach vielen Wanderungen und Diensten bei verschiedenen Herrschern kam er nach Gorgan (arabisch: Jurjan) nahe dem Kaspischen Meer, angezogen vom Ruhm des dortigen Herrschers Qabus, der als Förderer der Wissenschaft galt. Der Fürst wurde jedoch nach Ibn Sinas Ankunft ermordet. In Gorgan hielt Ibn Sina Vorlesungen in Logik und Astronomie. Er schrieb den ersten Teil des Qanun und traf hier seinen Freund und Schüler al- Juzjani.
بعد از سفرهاي زياد و خدمت در دربار اميران مختلف بالاخره به شهر گرگان( در نزديكي درياي كاسپين كه امروزه خزر ناميده ميشود) بازمي گردد. ابو علي سينا كه تحت تاثير و جاذبه سلطان قابوس مي بوده، سلطان قابوس اميري بوده كه به دانشمندان و عالمين علاقه وافر نشان ميداده و در گرگان ميزيسته. وقتي كه ابو علي سينا به گرگان مي رسد سلطان قابوس مورد قتل قرار ميگيرد. در گرگان ابوعلي سينا (مدتي توقف داشته ) بعنوان استاد شروع به تعليم و بر قراري دروس علمي از جمله علم منطق، نجوم مي پردازد. در اين زمان او قسمت اول اثر معروفش "كتاب قانون" را به انجام ميرساند و دوست وشاگرد ( با وفايش) ال جرجاني ( همان ال گرگاني است چون عربها حرف گ نداشته اند گ را ج تلفظ مي كردند، توضيح>>> ال>>> حرف تعريف و كلمه اي است عربي كه نسبت والقاب پدري شخص را نشان ميداده و درزبان پارسي معاصر از اين كلمه عربي ديگراستفاده نمي شود ) را ملاقات مي كند
Danach gründete er in Ray, in der Nähe des heutigen Teheran, eine medizinische Praxis und verfasste 30 kurze Werke. Als Ray belagert wurde, floh Ibn Sina nach Hamadan. Dort behandelte er eine reiche Frau, wurde Leibarzt und medizinischer Berater des Emirs Shams-ud-Dawleh und stieg schließlich zu dessen Großwesir auf
.
بعد از ان به شهر ري در نزديكي تهران امروز ( سفر مي كند )و دست به نوشتن متد عملي پراكسيس ) علم پزشكي كه شامل سي اثر كوتاه بوده ( كه انقلابي در تغيير روش علمي زمان قرون وسطي و در جهان ان روز بوده) ميزند. به محض اينكه شهر ري مورد محاصره در مي ايد ابو علي سينا به همدان فرار مي كند. در انجا زن مريض ثروتمندي را معالجه مي كند و به اين علت بعنوان پزشك مخصوص و مشاور پزشكي امير شمس ال دوله بر گزيده ميشود . بالاخره به مقام والاي وزيراعظم برگزيده ميشود
Eine Meuterei von Soldaten führte zu seiner Absetzung und Verhaftung. Doch als der Emir wieder einmal an einer Kolik litt, soll Ibn Sina zur Behandlung herangezogen und nach erfolgreicher Heilung freigelassen und wieder in sein altes Amt eingesetzt worden sein
.
به دستور امير از مقام اش بر كنار ميشود وعده ايي از سربازان به دستگيري او اقدام مي كنند. وقتي كه امير دچار بيماري احشاء با دردهاي شديد مي شود ، محتاج خدمات پزشكي ابو علي سينا ميشود .امير شمس الدوله چون روش درماني اورا به ديگر پزشكان ترجيح ميداده، ابو علي سينا را به دربار احضار مي كند. بعد از اينكه ابو علي سينا امير را درمان مي كند ازاد ميشود و دوباره در سمت قديمي خود جا مي گيرد
Sein Leben in jener Zeit war äußerst anstrengend; tagsüber war er mit Diensten für den Emir beschäftigt, während er einen großen Teil der Nächte mit Vorlesungen und dem Diktieren von Notizen für seine Bücher verbrachte. Studenten sammelten sich in seinem Haus, um Ausschnitte aus seinen zwei Hauptwerken zu lesen, der Shifa und dem Qanun.
ابو علي سينا در تمام دوران، زندگي بسيار سخت و پر بحراني داشته. روزها را مشغول انجام طبابت وخدمات پزشكي دربارامير مي بوده . قسمت زيادي از شب را نيز مشغول تعليم دانشجويانش و جمع اوري مطالب و نوشتن كتابهايش بسر مي برده. دانشجويان در خانه استاد گرد هم مي امدند ، تا قسمت هاي گزيده از دو اثر اصلي اش يعني كتاب شفاء و كتاب قانون را قرائت كنند
Alter in Isfahan
Nach dem Tod des Emirs bot Ibn Sina Abu Yafar, dem Wesir des Herrschers Isfahans, seine Dienste an und wurde deswegen vom neuen Herrscher Hamadans in dessen Burg eingekerkert. Schließlich konnte Ibn Sina jedoch 1024 mit seinem Freund al-Juzjani und zwei Sklaven nach Isfahan entkommen, wo ihn der Fürst willkommen hieß
.
بعد از مرگ امير ابوعلي سينا به جعفر وزير فرمانرواي اصفهان تقاضاي خدمت مي دهد ، ولي امير جديد همدان او را به قلعه خود دعوت مي كند و او را از رفتن به اصفهان بازميدارد. بالاخره ابو علي سينا بعد از دو سال( خدمت امير همدان) يعني در سال هزارو بيست و چهار ميلادي با شاگرد معروفش ال جرجاني(ال گرگاني) و دو غلام به اصفهان وارد ميشوند و فرمانرواي اصفهان به او خوش امد مي گويد
Er verbrachte seine letzten Jahre im Dienst des Herren der Stadt Ala Al-Dawla, den er in wissenschaftlichen und literarischen Fragen beriet. Ihm widmete er eine Zusammenfassung der Philosophie in persischer Sprache "Danishnama-yi ‘Ala’i" (Das Buch des Wissens für Ala al-Dawla). Außerdem begleitete er ihn auf Kriegszügen
.
ابو علي سينا سالهاي اخرعمرش را در خدمت دربار علاء ال دوله بسر مي برد و مشاورامير درزمينه علوم و ادبيات بحساب مي امد . ابو علي سينا به اين امير خلاصه اثار فلسفي معروف اش يعني دانشنامه اعلايي را كه بزبان پارسي نوشته شده بود، اهدا مي كند( كتاب علم براي علاء ال دوله) . علاوه بر اين ابو علي سينا در جنگها و لشكركشي امير را نيز همراهي مي كرده
Freunde rieten ihm, sich zu schonen und ein gemäßigtes Leben zu führen, aber das entsprach nicht seinem Charakter. „Ich habe lieber ein kurzes Leben in Fülle als ein karges langes Leben“ antwortete er. Erschöpft durch seine harte Arbeit und sein hartes Leben starb Ibn Sina im Juni 1037 im Alter von 57 Jahren entweder an der Ruhr oder an Darmkrebs.Er wurde in Hamadan begraben, wo noch heute sein Grab gezeigt wird
.
دوستان ابو علي سينا به او نصيحت مي كنند كه از جانش مراقبت كند و يك زندگي تجملي و عالي براي خود تدارك ببيند كه پسنديده اوست، اما اين سخنان با شخصيت و اخلاق ابو علي سينا جوردر نمي امده . ابو علي سينا در جواب اين دوستانش مي گويد: من ترجيح ميدهم يك زندگي كوتاه اما با كيفيت ايي داشته باشم تا يك زندگي طولاني و تجملي وبي حاصل . ابو علي سينا با تلاش و جديت بي حد و كار فراوان و زندگي سختي كه داشت عاقبت در سال هزاو سي و هفت ميلادي در سن 57 سالگي بعلت سرطان حلق و يا سرطان روده ديده از جهان فرو مي بندد. ابو علي سينا در شهر همدان بخاك سپرده مي شود ، جايي كه امروز در اين شهر قبر او براي همه اشناست
تاریخ: پنجشنبه 4 آذر 1389 - 17:58 عنوان: پاسخ به «مشاهير و نخبگان ايراني»
کاربر دائمی
عضو شده در: 24 آبان 1389 پست: 1253 محل سکونت: حوالی خدا
امتياز: 32905
ما اگه این همه مشاهیر این ور اونور جهان داریم پس چرا باز هم عقب تشریف داریم
نکنه تیریپ تواضع هستش
اینا خب بیان تو دانشگاه های خودمون هم یه تدریسی کنن ما هم حق داریم مگه ننننننننه
یعنی نداریم
الان تو داشنگاه ها استاد خوب نایاب می باشد
تاریخ: پنجشنبه 4 آذر 1389 - 22:51 عنوان: Re: پاسخ به «مشاهير و نخبگان ايراني»
کاربر دائمی
عضو شده در: 9 آبان 1389 پست: 1044 محل سکونت: خونه بابام فعلا
امتياز: 27975
SibeSorkh نوشته است:
ما اگه این همه مشاهیر این ور اونور جهان داریم پس چرا باز هم عقب تشریف داریم
نکنه تیریپ تواضع هستش
اینا خب بیان تو دانشگاه های خودمون هم یه تدریسی کنن ما هم حق داریم مگه ننننننننه
یعنی نداریم
الان تو داشنگاه ها استاد خوب نایاب می باشد
بابا مگر نمی دونی اگر زیاد پیشرفت کنیم باید مسابقات بین المللی بر گزار کنیم مثل بازی های اسیاییی اون وقت زن های بیگانه میان ایران و می خوان بدون لباس دو میدانی کار کنن شنا کنن وزنه برداری کنن و............
اون وقت مجبور میشن از تلوزیون ÷خش کنن مردم گمراه بشن پس همون بهتر که ÷یشرفته نشیم
براي اطلاع خواننده گان محترم بايد عرض شود كه پروژه هاي علمي متقابل بسياري از سوي دانشگاههاي كشور با ديگر كشورها بر قرار است . نخبگان ايراني عزيز و محترم در كشورهاي جهان و مراكز تحقيقاتي و علمي هم در همكاري هاي علمي فعاليت با دانشگاههاي ايران شركت دارند و جا دارد از همه اين عزيزان بخاطر زحمات بيشمار در اين زمينه تشكر كنيم.
از وزير محترم علوم و اموزش عالي خواهش داريم، شايد با ايجاد دفترثبت تحقيقاتي و اموزش از راه دور زمينه همكاري را در هر كشوري براي اين نخبگان ايراني با كشورشان اسان تر سازند تا هر نخبه و دانشمند ايراني در كشور و محل اقامت اش نبز بتواند به بهترين شكل با اين دفاتر در زمنيه هاي علمي همكاري داشته باشد.
در مورد همكاري هاي علمي و پروژه ها ميتوان بطورمثال به فعاليتهاي دانشگاه تهران، دانشگاه صنعتي شريف، دانشگاههاي شيرا ز و ساير دانشگاههاي شهر هاي مختلف ايران با مراكز علمي و دانشگاهي جهان مي شود اشاره كرد. مطالبي چند در اين بازه از سايت هاي داخلي و سايت هاي دانشگاههاي كشورهاي ديگر اينجا ارائه مي شود تا شبهه ايي باقي نماند. نخبگان ايراني خارج كشور بعنوان اعضاء علمي سايت هاي بين المللي دانشگاههاي جهان چهره اي شناخته شده و اشنا هستند ،براي مشاهده مي توانيد بطور مثال به اين سايت مراجعه فرمائيد و يا در اينترنت به اثار مكتوبشان به زبانهاي زنده جهان مراجعه و مطالعه فرمائيد. در زير اسم هر نخبه و دانشمند ايراني سايت دانشگاه اش نيز نهفته شده است...... مولف
معاون وزير و رييس مرکز همکاری های علمی بين المللی وزارت علوم، تحقيقات و فناوری گفت: ايران با تمام کشورهای دنيا به جز رژیم صهيونيستی همکاری علمی دارد و در شش ماهه اول سال جاری شاهد گسترش همکاری های دو جانبه در اکثر دانشگاه های کشور با کشورهای مختلف جهان بوده ايم.
معاون وزير علوم همچنين اضافه کرد: موضوع تاسيس و نهادينه کردن شعب برخی از دانشگاه¬های کشور در خارج از جمله فعاليت¬های وزارت متبوع در بخش همکاری¬های دو جانبه می باشد
رييس مرکز همکاری¬های علمی بين¬المللی وزارت علوم با بيان اينکه در همکاری¬های دو جانبه وزارت علوم ديپلماسی آکادميک، مدنظر قرار می¬گيرد، گفت: در شش ماه اول سال 89 بيش از 460 مقاله اساتيد ايرانی در کنفرانس¬ها و همايش¬های بين¬المللی پذيرفته شده است و اساتيد کشور به اين کنفرانس¬ها رفته¬اند. همچنين برگزاری کنفرانس¬های بين المللی در مرکز پژوهشی و دانشگاه¬های داخلی با حضور متخصصين خارجی روند صعودی داشته است.
دکتر قربانی با اشاره به 47 مورد فرصت مطالعاتی اساتید دانشگاه¬های کشور از ابتدای سال 1389 تصريح کرد: ايران با تمام کشورهای دنيا شامل آسيای ميانه، اروپايی شرقی، اروپای غربی و اروپای مرکزی و حوزه آمريکا تعاملات فعال علمی دارد.
وی در ادامه افزود: تاکنون بانک اطلاعات متخصصين ايرانی خارج از کشور مشتمل بر (ده هزار) نفر 10000 نفر تهيه شده و اميد است زمينه را برای مشارکت هر چه بيشتر دانشمندان ايرانی خارج از کشور در بومی سازی دانش کمک به ترافيک علمی کشور و همکاری علمی و فنی با دانشگاه¬ها و مراکز تحقيقاتی کشور فراهم آوريم.
دکتر قربانی اظهار داشت همکاری¬های علمی، فرهنگی ايران با جهان بويژه در حوزه گسترش زبان و ادبيات فارسی، ايرانشناسی و اسلام شناسی طی چند سال گذشته رو به افزايش است و در حال حاضر وزارت علوم دارای30 کرسی زبان فارسی و ايرانشناسی در دانشگاه های خارج می باشد و بيش از 20 درخواست برای ايجاد کرسی زبان فارسی جديد نيز از ساير کشورها داريم
وی همچنين در رابطه با رابطه علمی ايران با کشورهايی نظير روسيه، چين و ونزوئلا اظهار داشت: در حال حاضر در کشور روسيه دانشجويان و رايزن علمی ما حضور دارند و با توجه به اينکه اين کشور در برخی از رشته¬ها پيشرفت¬های خوبی داشته است، دانشجويان ما نيز در اين کشور حضور دارند و در سال گذشته اعزام دانشجويان به روسيه بيشتر شد و سعی داريم افزايش امکانات و بهبود شرايط برای دانشجويان ايرانی در روسيه را گسترش دهيم
.
کد:
http://payamenur.ir/post-401.aspx
معاون وزير علوم، تحقيقات و فناوري از برگزاري دومين همايش ايرانيان متخصص خارج از کشور در روزهاي 11 و 12 مردادماه در تهران خبر داد.
بيشترين جهش در اعزام دانشجوي ايراني به استراليا و ايرلند بوده است
قرباني با اشاره به اينکه بيشترين جهش در اعزام دانشجويان ايراني طي سال گذشته نسبت به سال هاي قبل مربوط به کشورهاي استراليا و ايرلند بوده است گفت: در کشور روسيه دانشجو داريم اما براي افزايش تعاملات علمي با اين کشور امسال تعداد بيشتري دانشجو نسبت به گذشته به روسيه اعزام خواهيم کرد.
وي از اعزام اولين گروه دانشجويان دکتري بورسيه ايراني به کشور چين در سال جاري خبر داد و اظهار داشت: رايزن علمي ايران در چين نيز تعيين شده که به زودي در اين کشور مستقر خواهد شد.
معاون وزيرعلوم در امور بين الملل با يادآوري اينکه افزايش تعاملات با کشور ونزوئلا از زمان دولت نهم در اولويت سياست خارجي کشور قرار گرفته است تصريح کرد: براساس توافقات صورت گرفته با مسوولان آموزش عالي ونزوئلا، به زودي تعدادي از دانشجويان اين کشور براي تحصيل در مقطع دکتري دانشگاه صنعتي خواجه نصير به ايران خواهند آمد اما ايران تاکنون دانشجوي بورسيه در اين کشور نداشته و اين موضوع در دست بررسي است.
رئيس دانشگاه تهران گفت: در حال حاضر دانشگاه با 150 دانشگاه معتبر دنيا تفاهم نامه دارد که اين تفاهم نامه ها به منظور برگزاري دوره هاي مشترک، برگزاري پروژه هاي مشترک، داشتن دانشجويان مشترک، اساتيد براي فرصت هاي مطالعاتي و دعوت از اساتيد ديگر دانشگاهها به دانشگاه تهران منعقد شده است.
کد:
http://www.unp.ir/news_8633.htm
شبكه دانش و نواوري ايرانيان (نيكي
دكتر عليرضا حقيقي پژوهشگر مركز تحقيقات ژنتيك دانشگاه آكسفورد و عضو هيات موسس شبكه دانش و نوآوري ايرانيان (نيكي)
دكتر عليرضا حقيقي كه چندي پيش به همراه هياتي از استادان داخلي و خارجي عضو اين انجمن به دعوت دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي به منظور گسترش همكاريهاي انجمن با دانشگاههاي مختلف در تهران و شهرستانها به ايران سفر كرده بود گفت: شبكه دانش ونوآوري ايرانيان (نيكي) به منظور استفاده از سرمايههاي معنوي استادان و پژوهشگران ايراني مقيم خارج در جهت كمك به توسعه علمي كشور راهاندازي شده است
نيكي، بزرگترين مجموعه دانشگاهي خارج از كشور است كه ايرانياني كه توانمندي در زمينه علمي، تكنولوژي يا كارآفريني علمي دارند، عضو آن هستند و فعاليتهاي آن در داخل كشور با هماهنگي دانشگاهها صورت ميگيرد
در حال حاضر 800 نفر عضو هيات علمي دانشگاههاي خارج از كشور به عضويت مجموعه نيكي درآمدهاند كه با معرفي بيشتر و بهتر مجموعه اين روند روبه رشد است.
در دو سال اخير، نيازهاي موجود در كشور را شناسايي كرده و براساس آن برنامهريزي كردهايم، به طوري كه در سال گذشته كمك كرديم كه براي اولين بار در خاورميانه عمل پيوند پانكراس در دو دانشگاه علوم پزشكي شهيدبهشتي و شيراز صورت گيرد. اين پيوند از پيشرفتهترين اعمال جراحي است كه موجب ارتقا ساير مجموعهها نيز ميشود. همچنين براي راهاندازي پيوند كبد در كشور به دانشگاهها كمك كرديم.
همچنين در سال گذشته از اعزام يك تيم از دانشگاه علوم پزشكي مشهد حمايت كرديم تا در چهار مركز جراحي پيوند امريكا شركت كنند. همين برنامه با دانشگاه علوم پزشكي تبريز و تهران و شهيد بهشتي نيز انجام ميشود.
كمك به تسهيل راهاندازي برنامههاي آموزشي مشترك از ديگر فعاليتهاي نيكي است كه از جمله آنها راهاندازي دوره مشترك ارتباطات سلامت در دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي با همكاري دانشگاهي در انگليس و دوره مديريت سلامت شهري با همكاري دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي، شهرداري تهران، مجموعه نيكي، دانشكده بهداشت و بيماريهاي گرمسيري لندن و شهرداري لندن است كه در حال حاضر، جزييات طرح در دست بررسي است و پيشبيني ميشود تا 5/1 سال آينده، اين دو دوره دكتري راهاندازي شوند.
از ديگر برنامهها، راهاندازي پروژههاي مشترك بين دانشگاههاست كه در حال راهاندازي يك مركز تحقيقاتي مشترك در ايران بين دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي و دانشگاه نيوكاسل در انگلستان براي همكاريهاي پژوهشي مشترك در زمينه سلولهاي بنيادي هستيم.
همچنين تعدادي كارگاه آموزشي در زمينه سلولهاي بنيادي برگزار و يك سري پروژه مشترك را با دانشگاه علوم پزشكي تبريز آغاز كردهايم.
دوره مشتركي را با كالج جراحان انگلستان به عنوان متولي اصلي نظام پزشكي جراحان به منظور آموزش و كسب مهارتهاي جراحي در سال جاري براي اولين بار در كشور آغاز كرديم و از اين پس افراد آموزش ديده در ايران اين روند را ادامه ميدهند. به همين منظور تيمي از كالج جراحان انگلستان در قالب تفاهمنامه مشترك به ايران سفر كرده و همكاريهايي با دانشگاههاي ايران انجام خواهند داد.
براي اولين بار در كشور كارگاه پزشكي اورژانس ATLS و BLS را در سال گذشته در دانشگاه علوم پزشكي شيراز راهاندازي كرديم. همچنين پروژه مشتركي را ميان دانشگاههاي ايراني با موسسه ملي سلامت (NIH) به عنوان مركز اصلي تحقيقات سلامت امريكا شروع كردهايم.
در تيم اعزامي 40 نفره امسال به ايران، يك سوم افراد غيرايراني بودند و حدود دو هفته در ايران اقامت داشته و در دانشگاههاي مختلف سخنراني داشتند. اين هيات ضمن حضور در دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي با دانشگاههاي علوم پزشكي تبريز، شيراز، تهران، كرمان و ... نيز همكاريهايي را آغاز كردهاند.
code]hochschulkooperationen.html[/code]
Iranische Studenten bauen mit Uni Wuppertal erdbebensicheres Haus
Projekt im Rahmen einer DAAD-Sommerschule
Bonn, 09.08.2007. Die Bergische Universität Wuppertal und die Technische Universität Isfahan (Iran) gehen an die Lösung eines der dringendsten Probleme von Entwicklungsländern, den Bau erdbebensicherer Häuser.
پروژه مبادلات اكادمي المان
دانشجويان ايراني با همكاري دانشگاه وپرتال خانه هاي ضد زلزله مي سازند. يك پروژه طبق چهارچوب هاي موسئسه مبادلات اكادمي المان در مدرسه تابستان
بن به تاريخ 09.08. 2007
دانشگاه وپرتال و دانشگاه تكنيك( فني) اصفهان در صدد يافتن راه حل هاي مناسب در اين مسير هستند ، زيرا اين يك مشكل اساسي يعني استحكام سازي خانه ها ضد زلزله در كشورهاي در حال توسعه مي باشد.
Das schafft Wohnraum und Arbeitsplätze zugleich. Mit Unterstützung des Deutschen Akademischen Austauschdienstes (DAAD) wird in den nächsten Tagen von 70 iranischen Studentinnen und Studenten des Bauingenieurwesens auf einem Parkplatz der Universität Wuppertal ein erdbebensicheres Musterhaus in Bergischer Fachwerkbauweise mit iranischer Architektur gebaut.
اين پروژه ها باعث ايجاد خانه و محل كارهاي بيشتر در ان واحد مي باشد. با كمك سازمان همكاري هاي اكادمي المان در 70 روز اينده قرار است كه با همكاري دانشجويان ايراني بخش مهندسي و معماري و دانشجويان و افراد بخش مهندسي دانشگاه وپرتال در يك پاركينك دانشگاه وپرتال يك ( پروژه) يك خانه الگويي ضد زلزله ساخته شود
تاریخ: سهشنبه 9 آذر 1389 - 14:26 عنوان: پاسخ به «مشاهير و نخبگان ايراني»
مديريت كل انجمنها
عضو شده در: 2 فروردین 1389 پست: 3473 محل سکونت: IRAN
امتياز: 87705
دکتر حسین فاطمی وزیر امور خارجه دولت مصدق.
شخصی که پس از سالها آقای دکتر احمدی نژاد از همسر او تجلیل کرد و او را شهید خطاب کردند. مطلبی که به مذاق خیلی ها خوش نیامد. امیدوارم تمام این مطلب را بخوانید تا بهتر متوجه شوید که ما برای ادای دین به این خاک خیلی فاصله داریم.
این مطالب در روزنامه تهران امروز درج گردیده است
تاريخ ايران در كتاب خود، فراوان ديده قهرماناني را كه اغلب در راه آرمان خويش هر آنچه داشتهاند را فدا كرده اند. قهرماناني كه شايد هيچ گمان نميبردند كه جاودانه تاريخ باشند نه در فراموشخانه آن. قهرماناني نظير شهيد بزرگوار سيدحسين فاطمي كه مردانه در مقابل استبداد پهلوي و استعمار بريتانيايي ايستاد و خم به ابرو نياورد. ميتوان گفت هم او اولين كسي بود كه بيهراس از گزند به جان، دست رد به سينه استعمار زد و پايهگذار نهضت ملي شدن صنعت نفت شد و هم او بود كه هيبت پوشالي و فريباي سلطنت پهلوي دوم را به هيچ نگرفت و براي اولين بار فرياد زد كه سلطنت بايد برود. به مناسبت نزديك شدن به روز 19 آبان، سالروز اعدام دكتر فاطمي بهدست رژيم شاه و در آستانه فرا رسيدن پنجاهوپنجمين سالگرد شهادتش، بر آن شديم تا نگاهي دوباره به آغاز و فرجام اين قهرمان ملي بيندازيم.
در باب دكتر سيدحسين فاطمي
خار در چشم شاه، پنجه در پنجه انگليس
«من از مرگ ابايي ندارم. آن هم، چنين مرگ پرافتخاري. من ميميرم تا نسل جوان ايران از مرگ من عبرت گرفته و با خون خود از وطنش دفاع كند و نگذارد جاسوسان اجنبي براين كشور حكومت نمايند. من درهاي سفارت انگلستان را بستم، غافل از آنكه تا دربار هست، انگلستان سفارت نياز ندارد!»
دكتر سيدحسين فاطمي؛ لحظاتي پيش از شهادت
در نيمه شبي پاييزي، تازه سپيده دم روز نوزدهم آبان سال 1333 جان ميگرفت كه «سيد حسين فاطمي» دقايقي پيش از جان دادن اين سخنان را فرياد كرد. دو سرباز بدن بيمار و نيمه جانش را كه در تب ميسوخت، كشان كشان تا محوطه زندان آوردند، تا پاي جوخه اعدام. غريب است اين روايت تاريخ كه فاطمي در آن لحظه كه پايان داستان حيات خويش را بيهيچ راه مفرّي پيش چشم ميديد، چه شور و غوغايي در سر داشت كه اينچنين از روي سلامت عقل و هوشياري، نه تنها سرتيپ آزموده و سربازان جوخه اعدام را كه تاريخ ايران را خطاب قرارداده و از مرگي پرافتخار گفت.
فاطمي در اوج احتضار و در آن حال نزار، بسيار ظريف و موشكافانه حيات سياسي خود و سرنوشت جامعه سياسي كشورش را براي كتاب تاريخ ايرانيان بازگو ميكند و فرجام تلخش را در سرسپردگي شاه و دربار به بيگانگان ميبيند و فرياد ميزند. واپسين جمله فاطمي، ميتواند سرآغازي باشد براي يافتن چرايي آنچه پايان فاطمي را آنگونه تلخ رقم زد.
سيد حسين نوجواني 17 ساله بيش نبود كه از اصفهان پاي بر تهران، پايتخت از سياست ملتهب كشور گذاشت. ذوق و قريحهاش در نشر و نگارش خيلي زودتر از آنچه به باورش بيايد، او را شهره مطبوعات آن عصر كرد و چيزي نگذشت كه در روزنامه ستاره جوان سرمقاله نويس شد. رفته رفته صداي قلم و مقالات گيرا و بيمحابايش توجه مردم و اهالي سياست را معطوف به خويش كرد. چند ماه بعد، تلاشها و دوندگي هايش براي انتشار روزنامهاي مستقل به بار نشسته و موفق به راه اندازي روزنامه « باختر امروز» شد.
جهان همچنان درگير و دار جنگ بود و وضع كشور نيز بحراني، كه سرمقالههاي آتشين فاطمي در باختر امروز مهر تعليق مجوز و توقيف را برپيشاني روزنامه زد. فاطمي در اين زمان به جهت ادامه تحصيل عازم پاريس شد و بهرغم مشكلات فراوان مالي، پس از قريب به چهارسال، با رتبه عالي دكتراي حقوق به كشور بازگشت. پس از بازگشت، مجددا فعاليت روزنامه باختر امروز را از سرگرفت و در نخستين شمارهاش نوشت: « عامل تمام فجايع اجتماعي ايران اين واقعيت است كه ديكتاتورها و قدرتهاي سلطه گر تاب تحول اظهارنظر ديگران را بهخصوص اگر بهنفع مردم باشد، ندارند.» از اين تاريخ به بعد چهرهاي به زندگي فاطمي وارد شد، كه مسير زندگياش را تغيير داد؛« دكتر محمد مصدق». امواج نهضت ملي در مخالفت با خيره سريهاي رژيم پهلوي تازه جان گرفته بود كه روزنامهنگار جوان و بيپرواي تهران را كه تشنه فضاي باز سياسي بود مجذوب خويش ساخت و از آن تاريخ به بعد، مصدق بدل به راهبر و مراد دكتر فاطمي شد.
قلم آتشين فاطمي اين بار محو در اهداف نهضت ملي مصدق شد و مجلس سر تا پا وابسته به دربار شاه را نشانه گرفت. در 12 مهر 1328 سرمقالهاي با عنوان «اين دزدها باز هم سواري ميخواهند» به قلم فاطمي نوشته شد كه حقيقت عرياناش مجددا باختر امروز را دچار توقيف كرد. فاطمي در بخشي از آن مقاله نوشته بود: «اين وكلاي دوره پانزدهم مجلس شوراي ملي، چون دزداني وقيح خيال ميكنند يك بار ديگر ميتوانند در پناه پستي، تملق و چاپلوسي پناه گرفته و كاري از پيش ببرند.»
فاطمي جوان پس از بسته شدن باختر امروز ديگر تك چهره يك روزنامهنگار را نداشت و در كنار محمد مصدق، تمام قد مبدل به يك همرزم و مبارز گشت تا آنجا كه در غائله اعتراض به عدم صحت و سلامت انتخابات دوره پانزدهم مجلس شوراي ملي، فاطمي يكي از بيست نفري بود كه به همراه مصدق در دربار متحصن شدند. پس از پايان بيفرجام تحصن و وقوع ترور هژير، حكومت نظامي در تهران برقرار شد و مصدق به احمدآباد تبعيد شد. روزي دكتر فاطمي جمعيت متحصن را بسوي احمدآباد گسيل داشت و در آنجا طي يك سخنراني اعلام كرد: «اكنون كه فوايد كار دسته جمعي و قدرت وحدت بر همه دوستان معلوم شده، چه خوب است كه همه دست به دست هم دهيم و تحت نظم و ديسيپليني خاص، در جهت پيشبرد اهداف ملي خود «جبهه ملي» را راه اندازي كنيم.» اين نطق فاطمي سرآغازي شد براي نشستن رخت سياست بر تن فاطمي جوان.
جبهه ملي رسما آغاز بهكار كرد. به مدد سخنرانيها و نطقهاي آتشين و پي در پي فاطمي و تبليغات مستمر او، سرانجام مصدق توانست ضمن تشكيل مجلس شانزدهم، بهعنوان يكي از وكلاي مردم تهران وارد مجلس شوراي ملي شود. ورود مصدق به مجلس همراه گشت با ارائه طرح «ملي شدن صنعت نفت» (توسط مصدق) در صحن علني مجلس. مصدق سالها بعد رسما اعلام نمود كه اول كسي كه پيشنهاد ملي كردن صنعت نفت را مطرح نموده و در جلسه جبهه ملي، در خانه نريماني (يكي از اعضاي جبهه) آن را پيشنهاد داده، دكتر فاطمي بوده و خدمات اين طرح مديون اوست.
مي توان گفت آنچه براي فاطمي جوان پاياني در پاي جوخه اعدام را رقم زد، فعاليتهاي سياسي و مبارزاتياش از اين برهه به بعد بود. فاطمي همه تلاش و فعاليت هايش را مصروف و معطوف به پيروزي نهضت ملي كردن صنعت نفت نمود. فاطمي بدرستي دو مانع و سد بزرگ بر سر راه پيروزي نهضت نفت ديده بود و بدين سبب بود كه هرچه در توان داشت در راه مبارزه با اين دو عامل گذاشت: «دربار شاه و انگلستان».
روزي نبود كه فاطمي در روزنامه باختر امروز، بر سياستهاي استعماري و مزورانه انگلستان نتازد و شاه و دربار و دولت را به سبب بنده و عبد بيگانگان بودن بيآبرو نكند. وي در آذر ماه 1330 نوشت: «پريشاني و فقر و درد ما علاج نخواهد شد مگر آنكه ريشه كمپاني (نفت ايران و انگليس) از بيخ و بن كنده شده و ايراني پس از 50 سال تحمل آنكه ذخاير و هستياش را سهامداران لندن نشين برده اند، سرنوشت خويش را در كف فرزندان وطن خويش بسپارد...»
دربار به حيلههاي گونه گون از تهديد و ارعاب گرفته تا پيشنهاد تطميع مالي، سعي در خاموش كردن فوران سوزنده كوه آزادمرديهاي فاطمي داشت. فوراني كه ميرفت دست استعمار را تا ابد از منابع كشور و استبداد شاه را تا هميشه از صحنه سياسي كشور محو نمايد.
پس از رأي اعتماد مجلس و نخستوزيري دكتر مصدق، فاطمي به عنوان معاون نخستوزير معرفي و منصوب شد. دربار دل به اين خيال خام بسته بود كه شايد سوداي سياست ورزي و دولتمردي، آتش وجود فاطمي را در مبارزه با دربار خاموش و سرد كند ولي نه تنها چنين نشد بلكه وي با آن قلم تيز و برانش دست از سر دربار و شاه جوان برنداشت. ورود فاطمي به دولت، براي وي اسباب و تريبوني شد جهت تاخت و تازي بيامان به انگلستان و سياستهاي شاه. فاطمي در همان سال اول حضور در دولت، از تريبون مجلس فرياد برآورد كه: «اساس هدف جهاد ما اين بود كه دست خارجي (انگلستان) و عوامل داخلي سرسپرده او (دربار شاه) از سرنوشت كشور و نسلهاي آينده ايران كوتاه شود. بهدرستي كه بيرون ريختن انگليسيها از آبادان، يكي از بزرگترين نبردهاي قهرمانانه در تاريخ ايران بهشمار ميآيد.»
استعمار پير و كهنه كار، روز به روز بيش از پيش مقهور قلم نترس و افشاگريهاي فاطمي جوان ميشد، نه توان بازسازي چهره خويش را در ميان افكار عمومي ايران و جهان داشت و نه قدرت دفاع و مقابله در برابر او. دكتر فاطمي آنسان بر اين راه و مسلك استعمار ستيزش پايدار ماند و پاي فشرد كه سرانجام در آخرين روز دي ماه سال 1330، سفارت خانه انگلستان و كنسولگريها و دفاتر فرهنگي آن كشور را در ايران بست. وي يك روز بعد در سرمقاله باختر امروز با لحني مسرور و فاتحانه، اين اتفاق خجسته را به ملت آزادانديش ايران تبريك گفت و در ادامه نوشت: «در ايران بودند و هنوز هم هستند كساني كه قبله گاهشان سفارت انگلستان و كعبه سياستشان لندن است و گمان ميكنند كه بياراده مستر چرچيل، هيچ جنبندهاي نخواهد توانست به زندگي خود در چهار گوشه جهان ادامه دهد!»
پيروزي مصدق بر كمپاني نفت ايران-انگليس در جريان دادگاه ديوان لاهه كه تماما به مدد دفاعيه حقوقي تنظيمي توسط دكتر فاطمي بود از يك سو و از سوي ديگر بسته شدن سفارت و كنسولگريهاي انگلستان توسط او، همگي باعث شد كه فاطمي چهره منفور انگلستان و اينتليجنت سرويس شود. فاطمي پس از چندي به عنوان وزير امور خارجه توسط مصدق به مجلس معرفي شد و از نمايندگان راي اعتماد گرفت. شاه و دربار شديدا متالم از قدرت روزافزون فاطمي بود.
دكتر فاطمي كوچكترين ملاحظهاي با شاه و درباريان نداشت و تحمل اين رفتار براي محمدرضاي جوان و مغرور جانكاه مينمود.
دكتر فاطمي تا آخرين روز حيات قدرت سياسياش، بر ضديت و دشمني با دربار پاي فشرد و ذرهاي از مواضعش عقب ننشست، آنگونه كه تنها دو روز مانده به وقوع كودتاي ننگين 28 مرداد 1332، فاطمي طي يك سخنراني آتشين حملات بيسابقهاي را به دربار و شخص شاه نمود. سلطنت را حافظ منافع بيگانگان و استعمار لقب داد و براي اولين بار در تاريخ پهلوي ها، به عنوان يك عضو رسمي كابينه دولت، رسما خواستار انحلال نظام سلطنت گرديد.
خواست و آرزويي كه دو روز بعد به مدد بذل و بخشش دلارهاي امريكايي و سهل انگاريهاي دكتر مصدق و آيت الله كاشاني، با پيروزي كودتا و كودتاچيان پيش چشم فاطمي جوان بر باد رفت. چند ماه پس از پيروزي كودتا، شهرباني محل اختفاي فاطمي را يافته و انگلستان و دربار را به آرزوي ديرينه شان رساند.
آري؛ دكتر سيد حسين فاطمي، آن سان بر عهدي كه با ملت بسته بود پايدار ماند و چون خاري به چشم شاه و استبداد ملوكانه نشست كه شاه در ديدارش با كرميت روزولت (مامور سيا و عامل كودتاي 28 مرداد) گفت: «براي مصدق 3 سال حبس و براي سرتيپ رياحي (از ياران مصدق) 2 سال زندان در نظر دارم ولي يك استثنا وجود دارد و او دكتر حسين فاطمي است. او را بايد دستگير و اعدام كرد!»
دكتر فاطمي در دوران كوتاه مبارزه و سياست ورزياش چنان پنجه در پنجه استعمار انگلستان افكند و در اين نبرد، حريف قدرتمندش را تحقير نمود و مقهور ساخت كه چرچيل را بر آن داشت كه طي نامهاي محرمانه به محمدرضا پهلوي به تاريخ 30 سپتامبر 1953، اينگونه بنويسد كه: «صرف نظر كردن از اعدام مصدق ممكن است ولي براي فاطمي بهترين جواب اعدام است.» اوج نفرت و بغض و كينه انگلستان از دكتر فاطمي آنجا هويدا ميشود كه سر دنيس رايت (سفير پيشين انگلستان) پس از دستگيري فاطمي به بختيار ميگويد: «در نخستين فرصت مشتي به دهان فاطمي بكوب تا بفهمد هيبت امپراتوري بازي كردني نيست!»
دكتر سيدحسين فاطمي، در 37 سالگي پاياني قهرمانگونه يافت، پاي جوخه تيربار در خون غلتيد تا كه ايران و ايراني را بفهماند تا استبداد شاه و دربار هست، استعمار رفتني نيست.
ابو نصر محمد بن محمد فارابی معروف به فارابی، از بزرگترين فيلسوفان ايرانی شرقی سده سوم و چهارم هجری است. اهميت او بيشتر به علت شرحهايی است که بر آثار ارسطو نگاشته و به سبب همين مشروحات او را معلم ثانی خواندهاند و در مقام بعد از ارسطو قرار دادهاند. وی آثاری نظير « الجمع بين الرايين ، « اغراض ما بعد الطبيعه ارسطو »، «فصول الحكم» و «احصاء العلوم » را از خود به يادگار نهادهاست. در قرون وسطی آثاری چند از او تحت نام Alpharabius, Alfarabi, El Farati, Avenassar به زبان لاتين برگردانده شده اند.
پدر و مادر فارابی از تبار ايرانی بودند. ابن ابي اصيبعه و شهرزوري نوشتهاند که ابونصر از نژاد ايرانی بودهاست (= واصله فارسی) (= و کان من سلاله فارسيه).
تاريخ نگار عرب ابن ابی عصيبه (وفات ۶۶۸ ه.ق) در کتاب اويون خود اشاره کردهاست که فارابی که پدر قرآن است از نسب پارسی بود. الشهروزی که در حوالی سالهای ۱۲۸۸ ميلادی ميزيست و اولين زندگی نامه را نوشتهاست اشاره میکند که فارابی از يک خانواده پارسی است.علاوه بر اينها فارابی در حاشيه بسياری از کارهايش به زبان پارسي و سغدي منابعی را معرفی کرده(حتی به زبان يوناني اما به تركي نه. حتی زبان سغدی به نوان زبان مادری وی و زبان ساکنان فاراب دانسته شدهاست. محمد جواد مشکور ايرانی زبان بودن اصالت اسياي ميانه را استدلال کردهاست. اصالت پارسی فارابی توسط ديگر منابع نيز بحث شدهاست.[/size]
لازم به بيان اين نكته است كه در زمان فارابي مقرحكومت ايران يعني
سامانيان در شرق ( ماورالنهر) قرار داشته. سامانيان در انجا حكمروايي مي كرده اند وپدرفارابي يكي از كارگزاران حكومتي سامانيان مي بوده. .... مولف
تاريخ و فرهنگ تاجيکستان با ايران اشتراکات بسياری دارد. در دوران پيش از اسلام ، تاجيکستان جزئی از شاهنشاهي ايران بود. پس از اسلام، سرزمين خراسان بزرگ (از جمله تاجيکستان) زنده کننده فرهنگ ايراني و به وجود آورنده زبان فارسي دري بود که جانشين زبان پهلوي شد. نخستين شاعران پارسی زبان از اين ناحيه به پا خاستند، به ويژه رودكي ، که پدر شعر فارسی محسوب میگردد . در نخستين سدههای هجری ، خراسان و ماورالنهر مهد تمدن و علوم اسلامی بودند و بزرگانی مانند اين سينا و فارابي در خود پرورند.
فاراب . (اِ مركب ) زميني را گويند كه به آب كاريز و رودخانه مزروع شود، برخلاف زمين ديمه كه با آب باران زراعت ميشود. (برهان ). فارياب . فارياو. پارياب . پارياو. باراب . (حاشيه ٔ برهان چ معين ).
فرارود (شهر اترار کنونی در جنوب قزاقستان) يا پارياب ( فاراب خراسان در افغانستان کنونی به دنيا آمد. در جوانی برای تحصيل به بغداد رفت و نزد «متی بن يونس» به فراگرفتن منطق و فلسفه پرداخت. سپس به حران سفر کرد و به شاگردی «يوحنا بن حيلان» درآمد.
از آغاز کار، هوش سرشار و علم آموزی وی سبب شد که همه موضوعاتی را که تدريس میشد، به خوبی فرا گيرد. به زودی نام او به عنوان فيلسوف و دانشمند شهرت يافت و چون به بغداد بازگشت، گروهی از شاگردان، گرد او فراهم آمدند که «يحيی بن عدی» فيلسوف مسيحی يکی از آنان بود. در سال ۳۳۰هجری قمری/۹۴۱ميلادی به دمشق رفت و به «سيف الدوله حمدانی» حاکم حلب پيوست و در زمره علمای دربار او درآمد. فارابی در سال ۳۳۸هجری قمری/۹۵۰ميلادی در سن هشتاد سالگی در دمشق وفات یافت.
مورخان اسلامی معتقدند که فارابی فردی زهد پيشه و عزلتگزين و اهل تامل بود. اعراض او از امور دنيوی به حدی بود که با آن که سيف الدوله برايش از بيت المال حقوق بسيار تعيين کرده بود، به چهار درهم در روز قناعت میورزيد.
فارابی در انواع علوم بی همتا بود. چنانکه درباره هر علمی از علوم زمان خويش کتاب نوشت و از کتابهای وی معلوم میشود که در علوم زبان و رياضيات و كيميا و هيات و علوم نظامي و موسيقي و طبيعيات و الهيات و علوم مدنی و فقه و منطق دارای مهارت بسيار بودهاست.
درست است که كندي نخستين فيلسوف اسلامی است که راه را برای ديگران پس از خود گشود؛ اما او نتوانست مکتب فلسفی تأسيس کرده و ميان مسائلی که مورد بحث قرار دادهاست، وحدتی ايجاد کند. در صورتی که فارابی توانست مکتبی کامل را بنيان نهد.
اين سينا او را استاد خود میشمرد و ابن رشد و دیگر حکمای اسلام و عرب، برایش احترام بالايی قائل بودند.
در سنت فلسفه اسلامی، فارابی را بعد از ارسطو که ملقب به « معلم اول» بود، معلم ثاني لقب دادهاند.
فلسفه فارابی
از عصر فارابی تا عصر سبزواري، يعنی از قرن نهم تا نوزدهم ميلادی، مبحث خلق جهان و حدوث و قدم عالم مهم ترين بحث تفکر اسلامی بود. فارابی به پيروی از ارسطو معتقد بود که جهان «قديم» است. اما برای آنکه از چهارچوب تعليمات قرآنی خارج نشود، سعی کرد بين عقيده ارسطو و مسئله خلق جهان در قرآن راهی بيابد. به همين سبب سعی میکرد موضوع «فيضان» و «[تجلی]» را با روش عقلی توضيح دهد. او عقل و انواع آن را ابداع خداوند میداند. اما اظهار میدارد که اين ابداع در زمان اتفاق نيفتاده است.و معتقد است که « عقل فعال» ارسطو همان وحی قرآنی است.
فلسفه فارابی آميزهای است از حكمت ارسطويي و نو افلاطوني که رنگ اسلامی و به خصوص شيعي اثني عشري به خود گرفتهاست. او در منطق و طبيعيات، ارسطويی است و در اخلاق و سياست، افلاطونی و در مابعد الطبيعه به مکتب فلو طيني گرايش دارد.
وحدت فلسفه
فارابی از کسانی است که میخواهند آراء مختلف را با هم وفق دهند. او در اين راه بر همه گذشتگان خود نيز سبقت گرفت. او در اين راه تا آن جا پيش رفت که گفت: فلسفه، يکی بيشتر نيست و حقيقت فلسفی ـ هر چند مکاتب فلسفی متعدد باشند ـ متعدد نيست.
فارابی به وحدت فلسفه سخت معتقد بود و برای اثبات آن براهين و ادله بسياری ذکر کرد و رسائل متعدد نوشت که از آن جمله، کتاب «الجمع بين رايی الحکيمين افلاطون الالهی و ارسطو» به دست ما رسيدهاست.
وی معتقد بود که اگر حقيقت فلسفی واحد است، بايد بتوان در ميان افکار فلاسفه بزرگ به ويژه افلاطون و ارسطو توافقی پديد آورد. اساسا وقتی غايت و هدف اين دو حکيم بزرگ، بحث درباره حقيقتی يکتا بودهاست، چگونه ممکن است در آراء و افکار، با هم اختلاف داشته باشند؟
فارابی ميان اين دو فيلسوف يونانی پارهای اختلافات يافته بود، اما معتقد بود که اين اختلافات، اختلافاتی سطحی است و در مورد مسائل اساسی نيست. مخصوصاً آنکه آنها مبدع و پدیدآورندهٔ فلسفه بوده و همه حکمای بعدی کم و بيش، به اين دو متکی هستند.
مسائلی که به عنوان اختلاف مبانی افلاطون و ارسطو مطرح بود و فارابی درصدد هماهنگ ساختن بين آنها برآمد، عبارت بودند از:
روش زندگی افلاطون و ارسطو، روش فلسفی افلاطون و ارسطو، نظریه مثل، نظريه معرفت يا تذکر، حدوث و قدم، نظريه عادت.
البته ترديدی نيست که فارابی در اين امر رنج بسياری متحمل شده است؛ اما نکته مهم در اين رابطه اين است که يکی از منابع او برای انجام اين مقصود، کتاب « اثولوجيا» يا «ربوبيت» بود که يکی از بخشهای کتاب « تاسوعات» فلوطين میباشد. وی فکر میکرد که اين کتاب متعلق به ارسطو است و چون در آن به يک سلسله آراء افلاطونی برخورد کرده بود، همين امر او را بر اين کار، تشويق میکرد. (در حالی که مطالب اين کتاب، ارتباطی با ارسطو نداشت.)
بنابراين، اگر چه فارابی در کار خود به توفيق کامل دست نيافت، ولی راه را برای ديگر فلاسفه اسلامی گشود. بدين ترتيب که ميان ارسطو و عقايد اسلامی يک نوع هماهنگی ايجاد کرد و فلسفه ارسطو را جزو سرچشمهها و اصول فلسفه اسلامی قرارداد.
آثار فارابی
آثار فارابی از این قرار است:
۱) ما ينبغی ان تعلم قبل الفلسفه (آنچه شايستهاست قبل از فلسفه فرا بگيری): در اين کتاب، فارابی منطق، هندسه، اخلاق نيکو و کنارهگيری از شهوات را پيش نياز پرداختن به فلسفه ذکر میکند و درباره هر يک مطالبی بيان مینمايد.
۲) السياسه المدنيه (سياست شهری): اين کتاب درباره اقتصاد سياسي است.
۳) الجمع بين رأی الحکيمين افلاطون الالهی و ارسطو طاليس (جمع بين آراء دوحکيم بزرگ، افلاطون الهی و ارسطو): فارابی در اين کتاب میکوشد بين نظريات افلاطون و ارسطو هماهنگی برقرار سازد.
۴) رساله فی ماهيه العقل (رسالهای درباره ماهيت و چيستی عقل): در اين رساله اقسام عقول را تعريف و مراتب آنها را بيان میکند.
۵) تحصيل السعاده (به دست آوردن سعادت): در اخلاق و فلسفه نظری.
۶) اجوبه عن مسائل فلسفيه (پاسخهايی به مسائل فلسفی): پاسخهايی است به برخی پرسشها و مسائل فلسفی.
۷) رساله فی اثبات المفارقات (رسالهای در اثبات وجود موجودات غير مادی): در اين رساله، فارابی درباره موجودات غير مادی بحث میکند.
۸) اغراض ارسطو طاليس فی کتاب مابعد الطبيعه (مقاصد ارسطو در کتاب متافيزيک): اين کتاب يکی از مهمترين کتابهای فارابی است که مورد استفاده ابن سينا هم قرار گرفت.
۹) رساله فی السياسه (رسالهای در سياست): فارابی درباره سياست صحبت میکند.
۱۰) فصول الحکم (جداکنندههای حکمت): اين کتاب در مورد حکمت الهی و شامل ۷۴ بحث در اين زمينه و مباحث نفس میباشد.
منابع: به نقل از ويکی پديا
Al-Farabi, Founder of Islamic Neoplatonism: His Life, Works, and Influence (Great Islamic Thinkers) by Majid Fakhry, Oneworld Publications, Oneworld Publication, 2002
Al-Farabi and Aristotelian Syllogistics: Greek Theory and Islamic Practice (Islamic Philosophy, Theology, and Science) by Joep Lameer, Brill Academic Publishers, 1994
تاریخ: سهشنبه 23 آذر 1389 - 17:47 عنوان: زندگينامه علامه مرحوم عسگري از خانواده ساوه ايي
مدیر انجمن
عضو شده در: 30 بهمن 1388 پست: 2274
امتياز: 60455
علامه خستگی ناپذير
خودنوشتزندگیمرحومعلامهعسگریمن در جمادى الثانى 1332 قمرى [بهار1293ش/ 1914م] در سامرّا به دنيا آمدم. پدرم مرحوم سيد محمد اسماعيل، از علما و داماد آيت اللّه ميرزا محمدِ شريف تهرانى عسكرى(خاتمة المحدّثين) بود. خانواده پدرى و مادرى من ايرانى و اهل ساوه و تهران بودند كه در سامرّا ساكن شده بودند ...
با اين كه در طفوليتْ يتيم شدم، در ده سالگى كه مرا به طلبگى سپردند، خواندن و نوشتن عربى و فارسى را خوب مى دانستم. از همان آغازِ كتابخوانى، به مطالعه كتاب هاى سيره و تاريخ پيامبر و اصحاب و فتنه هاى صدر اسلام و سفرنامه ها (مثل سفرنامه ابن جُبير و ابن بطوطه و سفرنامه هاى اروپاييان به مشرق) علاقه داشتم و داستان استعمار بلاد اسلامى را دنبال مى كردم. مثلاً رساله دُخانيه را كه نوشته يكى از شاگردان ميرزاى شيرازى بود، در حالى كه هنوز نسخه خطى بود، در كتابخانه پدر بزرگم (جدّ مادرى ام كه وكيل ميرزا بود)، خواندم. كتابخانة مرحوم جدّم در دسترس من بود و هرچه كتاب مى خواستم، به خانه برده و مى خواندم و حتّى شب ها روى پشت بام هم كتاب مى خواندم و گاهى تا كتاب را تمام نمى كردم، نمى خوابيدم. در حالى كه خانواده ام خيال مىكردند من خوابم و بعداز طلوع فجر، براى بيدار كردنم مى آمدند. اينها اوّلين مطالعات من بود و من تا جوان بودم، هيچ وقت اين مطالعه را رها نكردم. دروس حوزوى را تا معالم در حوزه علميه سامرّا خواندم كه از عصر مرحوم ميرزاى شيرازى هنوز حوزه گرمى بود و اساتيد خوبى داشت.
ده ساله بودم كه جامع المقدّمات را خواندم. بعد هم همان كتاب هاى رسمى حوزه عراق را: سيوطى، مختصر، مغنى، حاشيه، مطوّل، شرح جامى، شرح ابن عقيل، قوانين، معالم، شرح لمعه و بعضى كتاب هاى فقهى و اصولى متداول ديگر در اين سطح. البته من غالباً دو سه درس را با هم مى گرفتم و كتاب ها را زود طى مى كردم. بعضى كتاب ها را تماماً نزد استاد نمى خواندم. بخشى را درس مى گرفتم و يك جاهايى را مباحثه و سؤال و رفع اشكال مى كردم. با اين حال، من الآن خيلى از اشعار مطوّل را هنوز از حفظ دارم.
در قم، من و هم بحثم مرحوم حاج شيخ مرتضى حائرى، هر كتابى را از دو جايش مباحثه مى كرديم. خلاصه كم تر كتابى را تا آخر نزد استاد خواندم. من و حاج شيخ مرتضى، قبل از نشستن پيش استاد، حتماً آن درس را در همين فيضيه بحث مى كرديم. زندگى من در عراق، از درآمد املاك پدرى مان ـ كه در ساوه داشتيم ـ مى گذشت، نه از سهم امام. وقتى رضاخان اجازه نداد كه اين جور درآمد ها به عراق برسد در 1350 قمرى [حدود 1310ش] راهى حوزه علميه قم شدم. آن روزها دورة مرجعيت مرحوم آيت الله شيخ عبدالكريم حائرى بود. حجره من در فيضيه، طبقه اوّل، حجره دوم سمت چپ (از در صحن) بود. در قم، دروس سطح عالى را در محضر مرحوم آقاى مرعشى و حاج شيخ محمدحسين شريعتمدار ساوجى ـ كه عموزاده ام بود ـ تلمّذ كردم.
کد:
http://ka110.blogfa.com/post-1145.aspx
وي اولين متفكر اسلامي عراق است كه به حقيقت روش تعليم و تربيت مستشاران اروپايي در كشورهاي شرقي پي برد.
درسامرا مدرسه اي را تاسيس كرد كه مدرسان آن شيخ ميرزا نجم الدين شريف عسگري و شيخ حسن كميلي وسيدجعفرشهرستاني و شيخ مهدي حكيم بودند.تاسيس مدارس نوين اسلامي را عهده دارشد و سرفصل برنامه ايشان تحت عنوان (الامراض الاجتماعيه و علاجها)بود.
ازسامرا به كاظمين رفت و دربغداد با استاد احمدامين ملاقات نمود.
مدرسه (منتدي النشر)دركاظمين را تاسيس كرد.با مخالفت افرادي ذي نفوذ در كاظمين به سامرا رفت با دليلي روشن به كشف حقيقت احاديث سيف بن عمرالتميمي پرداخت كه منجربه تاليف دوكتاب(عبدالله بن سبا)و(صدوپنجاه صحابي ساختگي)شد.
به ايران مهاجرت كرد وبا مرحوم آيت الله بروجردي همكاري نمود.
كشمكش بين آيت الله كاشاني و دكترمصدق ايشان را وادار به مهاجرت به عراق نمود و مدرسه امام كاظم را دركاظمين تاسيس كرد ودرايران دانشكده اصول الدين قم را درسال 1375 و درتهران درسال 1376 ونيز شعبه اي دردزفول دايرنمود.
باوجود كهنسالي نيزهم اكنون دررهبري عقيدتي جهان تشيع سهم والايي دارد.تاليفاتش بالغ بر70 عنوان مي باشد كه دراحياي شريعت محمدي و ولايت علوي درجهان شيعه نمونه و الگوي تمام عيار است.
شايد كمتر كسي از اهالي تحقيق و تفحص در علم كلام باشد كه نام بزرگمرد عرصه حديث پژوهي معاصر و بزرگ پرچمدار مبارزه با تعصبات خشك، عالم برجسته جهان تشيع، حضرت آيت الله علامه سيدمرتضي عسكري(قدس سره) را نشنيده باشد و آثار اين مجاهد سختكوش را تورّق نكرده باشد.
آيت ا... علامه سيدمرتضي عسكري(قدس سره) در سال 1293 هـ . ش در خانواده اي روحاني و ايراني الاصل از اهالي ساوه كه گويا دست تقدير، ايشان را ريزه خور خوان معرفت امامين عسكرين(علیهم السلام) در سامرا نموده بود، به دنيا آمد. علاقه فراواني به تحقيق با شيوه پدربزرگش، خاتم المحدثين داشت. در سنّ 17 سالگي به قم آمد و دروس عالي و مباحث اخلاقي و تهذيب و كلام و تفسير را نزد آيات عظام امام خميني(قدس سره)، مرعشي نجفي(قدس سره)، شريعتمدار ساوجي و حاج ميرزا خليل كمره اي آموخت و سپس به عراق بازگشت.
دروس خارج را در عراق به پايان رساند. پس از آنكه طرح ايشان مبنی بر راه اندازي مدرسه علوم ديني مخصوص شيعيان در عراق با مخالفت روبرو شد، به ايران آمد و در مورد مدرسه نوين علوم ديني با حضرت آيت الله العظمي بروجردي(قدس سره) سخن گفت. اين طرح با نظر موافق ايشان مواجه شد، ولي از نظر تاريخي با جريان ملي شده صنعت نفت روبرو و اوضاع آشفته شد. جريان سياسي آن روزگار، اين طرح را مسكوت گذاشت.
ايشان مجدداً به عراق بازگشتند و با حمايت مرجع عاليقدر حضرت آيت ا... العظمي سيدمحسن حكيم، بناي مدارس و مؤسسات ديني زيادي را پايه گذاري نمودند.
در آن روزگار، روشي مرسوم شده بود؛ بدين ترتيب كه گهگاه مبلغيني از نجف به ساير كشورها مي فرستاند تا به تبليغ دين مبين اسلام و آيين پاك تشيع بپردازند. امّا اين مبلغين به دلايل فراوان از جمله ناآشنايي با فرهنگ و آداب و رسوم ملل ميزبان، بدون توفيق چنداني به ديار خود باز مي گشتند. در پي اين ناكامي ها ، مرحوم علامه عسكري(قدس سره) فكری نو در سر پروراند و اينگونه قدم به ميدان جديدي نهاد.
نظر اين بودكه به جاي فرستادن مبلغين از نجف به كشورهاي مختلف، مي توان علاقمندان همان ملل را فراخواند و پس از تعليم و تهذيب، ايشان را براي تبليغ به كشور خود بازگرداند و اين فكر، اساس تأسيس دانشكده اصول الدين در بغداد بود.
آري! دانشكده اصول الدين بغداد با تمام سخت گيريهاي دولت وقت و با همه مشقت هاي جانفرسايي كه بر علامه عسكري(قدس سره) تحميل كرد، تأسيس شد و خوش به بار نشست، به گونه اي كه تا زمان خروج اجباري اين عالم مجاهد از عراق، دو دوره از دانشجويان اين دانشكده فارغ التحصيل شدند؛ دانش آموختگانی همچون آقاي نوري مالكي نخست وزير كنوني عراق، آقاي دكتر خُضَير عباس وزير كنوني آموزش و پرورش، آقاي دكتر محمد شمرّي رئيس دانشكده ادبيات دانشگاه مستنصريه و ديگر مفاخري كه در مناصب مهم و مراكز بزرگ علمي پژوهشي به خدمت رساني مي پردازند.
دولت وقت عراق كه سياست مبارزه با علما را تنها راهكار حفظ بقاي خود مي ديد، در پي آزار و حتي قتل علامه برآمد و ايشان به اجبار از عراق خارج شد و به سوريه رفت. هنگامي كه مرحوم علامه عسكري در سوريه اقامت داشت، مردم آن ديار به واسطه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني(قدس سره) از ايشان خواستند تا مركزي علمي در اين شهر داير كند. آيت الله گلپايگاني(قدس سره) نيز طي نامه اي اين امر را با ايشان در ميان گذاردند و ايشان را به اين عمل خير تشويق نمودند. پس از مدتي سكونت در سوريه و لبنان، در ايران رحل اقامت افكند و تا پايان عمر مبارك خود در ايران ماند.
پس از رحلت بينانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني(قدس سره)، مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي در نامه اي با دستخط مبارك خود از علامه عسكري خواستند كه دانشكده اصول الدين را (كه آن را از قبل مي شناختند و با اهداف والاي آن آشنايي كامل داشتند) در ايران، راه اندازي نمايند. تصوير اين نامه در ادامه خواهد آمد و ترجمه آن به شرح زير است
بسمه تعالي
حضرت علامه محقق سيد مرتضي العسكري (دام عزه)
سلام عليكم و رحمته و بركاته ؛
نسبت به فعاليت هاي پر بركت شما در دانشكده اصول الدين بغداد بهتر ديدم كه براي بازگشايي مجدد آن دانشكده اقدام فرماييد تا از آن، متخصصين در تحقيق و بررسي علوم قرآن و سيره و حديث فارغ التحصيل و به جامعه تحويل نمايد.
من از خداوند منان آرزومندم كه مركز اين دانشكده در شهر مقدس قم و فروع آن در شهرهاي ديگر باشد تا اين حركت در راستاي حركت علمي خستگي ناپذير و مخلصانه شما در راه نشر حقايق اسلامي با روحيه علمي پاك و به دور از تعصب و با دقت كافي ، قرار بگيريد.
و من از برادران مومن و متعهدمان اميد دارم در تاسيس اين دانشكده با شما همكاري لازم مبذول فرمايند.
سيد علي خامنه اي
20 / جمادي الاولي / 1415
آيت الله علامه عسكري نيز به دنبال اين نامه و با توجه به آشنايي عميق و قديمي كه از مردم ديار قم داشتند پس از طي مراحل قانوني و با همت بلند حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ علي محمودي در سال 1375هـ. ش دانشكده اصول الدين را در قم تأسيس نمودند. اين دانشكده از معدود دانشكده هايي است كه كار خود را با پذيرش دانشجو مقطع کارشناسی ارشد آغاز كرده است. پس از مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حديث ، مقطع دكتري اين رشته نيز در دانشكده راه اندازي شد.
حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني در ديدار با تعدادي از دانش آموختگان اين دانشكده در سال 1382 فرمودند:
اين دانشكده خلاء بزرگي را در پاسخگويي به شبهات اعتقادي و خنثي سازي تلاش هاي مخالفان اسلام پُر كرد. از اين رو، دانشكده اصول الدين سرمايه بزرگي براي اسلام و مسلمين به شمار مي رود. بايد اين دانشكده با هدايت علمي و معنوي علامه عسكري بتواند افرادي را كه به عقايد اسلامي مسلط باشند، تربيت كند تا آنان بتوانند با انديشمندان اديان ديگر مناظره كنند... احاطه علمي حضرت علامه عسكري به مسایل كلامي بسيار زياد است و بايد او را استادي كم نظير در اين زمينه به شمار آورد.
از سال 1380 هـ. ش پذيرش دانشجو در مقطع كارشناسي رشته علوم قرآن و حديث و ويژه اتباع خارجي (پيرو همان نظر سابق علامه مبني بر تربيت متخصصان ديني از كشورهاي مختلف) آغاز شد.
مرحوم علامه عسكري(قدس سره) هميشه به دست اندركاران دانشكده اصول الدين توصيه مي كرد كه هدف اول در اين دانشكده تربيت افراد با استعداد و دوم، آموزش آنان و مسلح نمودن آنان به فن مناظره است و با اين اهداف عالي است كه امروز شاهديم افرادي كه در اين دانشكده تحصيل كرده اند و در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري اين دانشكده دانش آموخته اند، از افتخارات علمي و ديني كشور ما هستند و اكثراً اعضاي هيئت علمي دانشگاهها شده اند.
از ديگر افتخارات اين دانشكده، کسب رتبه هاي منحصر به فرد در مسابقات فرهنگي ـ قرآني و جشنواره هاي مختلف در طول ساليان متمادي است كه در زير بعضي از آنها اشاره مي كنيم:
........... بعضي از افتخارات اين دانشكده
1ـ كسب رتبه پنجم مقطع دکتری از پنجمين دوره معرفي پايان نامه هاي برتر دانشجويي چهاردهمين نمايشگاه بين المللي قرآن كريم توسط جناب آقاي دكتر عبدالرضا زاهدي عضو هيئت علمي و مدير گروه علوم قرآن و حديث دانشكده اصول الدين قم با پايان نامه «تحقيق و تصحيح تفسير المبانی لنظم المعانی».
2ـ كسب رتبه اول پايان نامه هاي كارشناسي ارشد دوره، توسط جناب آقاي دكتر حسين شريف عسكري عضو هيئت علمي و مدير آموزش دانشكده اصول الدين قم.
3ـ كسب رتبه نخست رشته حفظ ده جزء مسابقات سراسري قرآن دانشجويان كشور توسط سركار خانم عارفي جو در سال 1387.
4ـ كسب رتبه پنجم مقطع دکتری هفتمين جشنواره معرفي رساله هاي برتر قرآني دانشجويان كشور توسط جناب آقاي سيدمصطفي احمدزاده با پايان نامه «سنجه هاي فهم قرآن».
5ـ كسب رتبه برتر مقطع كارشناسي ارشد هفتمين جشنواره معرفي پايان نامه هاي برتر قرآني دانشجويان كشور توسط جناب آقاي روح الله محمدعلي نژاد عمران با پايان نامه «سعودت و نحوست از منظر قرآن كريم و روايات».
6ـ كسب مقام برتر در بخش ویژه پايان نامه هاي مرتبط با حضرت مهدي(عج) در سومين دوره انتخاب پايان نامه هاي برتر قرآني دانشجويان در دوازدهمين نمايشگاه بين المللي قرآن كريم توسط آقاي محمدهادي قهاري كرماني با پايان نامه «بررسی تطبيقی روایات تفسيری فريقين درباره امام مهدی»
7ـ كسب رتبه پنجم سومين دوره معرفي پايان نامه هاي برتر قرآني كشور توسط سركار خانم ليلا اوصالي با پايان نامه «احسان و محسنين از ديدگاه قرآن و حديث».
8ـ كسب مقام پنجم رشته پايان نامه برتر قرآني مقطع كارشناسي ارشد در چهارمين دوره انتخاب پايان نامه هاي برتر قرآني در سيزدهمين نمايشگاه بين المللي قرآن كريم توسط آقاي سيدعبدالرضا توليت.
9- کسب عنوان دوم مسابقات شنای دانشجويان استان قم جام 16 آذر توسط آقای حميدرضا رجبی (حکم نايب قهرمانی ايشان از سوی هيئت شنای استان قم هنوز ارسال نشده است).
10- کسب عنوان پنجم رساله های عربی دکتری در جهان اسلام توسط آقای احسان امين با
پايان نامه «منهج النقد فی التفسير» (مدرک مثبته در دسترس نيست).
11- تأليف و ارسال مقاله «شکيبايی حضرت فاطمه؛ زيربنای آرمان انتظار» از سرکار خانم صديقه افتاده و چاپ در مجموعه مقالات برگزيده کنگره «ميراث علمی و معنوی حضرت فاطمه زهرا(س)».
12- پذيرفته شدن مقاله سرکار خانم صديقه افتاده با عنوان « مفهوم شناسی و مصداق شناسی اهل بيت(ع)» در شانزدهمين همايش علمی-تحقيقی 83 توسط نهاد نمايندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنت سيستان و بلوچستان.
13- تأليف و ارسال مقاله «معرفی امير مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) از منظر خطبه فاطمی توسط خانم گوهر خواجه گودری در اولين کنگره ميراث علمی و معنوی حضرت فاطمه زهرا(س).
14- کسب رتبه نائب قهرمانی جهان در بخش انفرادی مردان و رتبه نائب قهرمانی جهان در بخش تيمی مردان اولين دوره مسابقات جهانی پومسه در کشور کره در سال 2006ميلادی توسط جناب آقای علی نادعلی نجف آبادی.
15- کسب عنوان نائب قهرمانی جهان در بخش تيمی مردان دومين دوره جام جهانی پومسه در کشور کره در سال 2007 ميلادی توسط آقای علی نادعلی نجف آبادی.
16- کسب عنوان قهرمانی جهان در بخش تيمی مردان سومين دوره جام جهانی پومسه در کشور ترکيه در سال 2008 ميلادی توسط آقای علی نادعلی نجف آبادی.
17- کسب عنوان کتاب برتر سال دانشجويی در سال 1387 توسط جناب آقای محمد علی طاهرنژاد با کتاب «ارتباط عملکرد انسان با حوادث».
... و دهها افتخار ديگر كه شرح آن مجالي مناسب مي طلبد.
مرحوم علامه عسكري(قدس سره) در عمر پربركت خود، تحقيقات ارزشمندي در زمينه بيان حقيقت مذهب تشيع و تسنن به عمل آوردند. بارزترين ويژگي اين تحقيقات كه پيوسته به شاگردان و دانشجويان خود نيز توصيه مي نمودند، حقيقت جويي بدون توجه به تعصبات مذهبي و حفظ کرامت انسانی و آداب اسلامی در برخورد با معتقدين ساير مذاهب است .
يكي از اقدامات ارزشمندي كه به يادگار از ايشان مانده است، تصحيح سرفصل و دروس مقاطع كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري رشته علوم قرآن و حديث است كه پس از بررسي هاي فراوان كارشناسان، سرانجام در تاريخ هيجدهم دی ماه سال يکهزار و سيصد و هفتاد و نه در چهارصد و ششمين جلسه شوراي عالی برنامه ريزی به تصويب رسيد و براي اجرا به كليه دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي ابلاغ شد.
پس از پاگرفتن دانشكده اصول الدين در قم، حال نوبت ساير شهرها بود كه از رايحه دلپذير اين گلستان بهره مند گردند و براي جوانان بقيه نقاط كشور هم فرصت تحصيل در چنين مجموعه اي فراهم شود. مرحوم علامه عسكري (قدس سره) در زمان حيات خويش، موفق به تأسيس دو شعبه ديگر در شهرهاي تهران و دزفول شد و موافقت شوراي عالي انقلاب فرهنگي مبني بر تأسيس شعبه ساوه اين دانشكده نيز پس از ارتحال ايشان حاصل شد.
مرحوم علامه عسكري(قدس سره) در زمان حيات خويش ، شخصاً رياست اين دانشكده را بر عهده داشت. اين عالم محقق پس از نزديك به يك قرن تلاش علمي و مجاهدت در راه نماياندن حقيقت مذهب تشيع با روشي جذاب و شيرين، سرانجام در تاريخ 25/6/1386 ديده از جهان فرو بست و در كنار مضجع شريف بانوي پرهيزكاران و ولي نعمت صالحان ،حضرت فاطمه معصومه (س) در قم آرميد.
آنان كه بر تحقيقات و كوشش هاي علمي ايشان آگاهي داشتند از شنيدن خبر رحلت ايشان بسيار متاثر شدند. مقام معظم رهبري در پيامي به مناسبت رحلت علامه عسكري(قدس سره) محصول مبارك عمر ايشان را تاليفات ايشان دانستند.
کد:
http://osool.ac.ir/daneshkadeh.htm
پيام مقام معظم رهبري
بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت محقق و نويسنده عاليقدر مرحوم آیت الله آقای حاج سيد مرتضی عسکری (ره) را به علمای اعلام و حوزه های علميه و شاگردان و ارادتمندان و به طور ويژه به خاندان مکرم و فرزندان محترم ايشان تسليت می گويم.
اين عالم بزرگوار و سختکوش دهها سال از عمر بابرکت خود را در راه پژوهش در کلام و تاريخ و حديث صرف کرد و محصول مبارک آن تاليفات و مقالاتی است که در گستره جهان اسلام با استقبال و تحسين رو به رو شده و در ترويج مکتب اهل بیت عليهم السلام موفقيت های ارزشمندی به دست آورده است. رحمت خدا بر آن دانشمند بلندهمت و پرتلاش و خستگی ناپذير.
والسلام عليه و رحمة ا
کد:
http://ka110.blogfa.com/post-1145.aspx
دانشكده اصول الدين ؛ هم اکنون
پس از رحلت علامه بزرگوار سيد مرتضی عسکری(ره) فرزند ايشان جناب آقای دکتر سيد کاظم عسکری رياست دانشکده را عهده دار شدند.
در دانشكده اصول الدين بنا بر توصيه هاي فراوان مرحوم علامه عسكري(قدس سره) و نيز برای ايجاد آرامش روحي و فكري دانشجويان در زمان تحصيل ، بخش خواهران و برادران از هم تفكيك شده و هر يك زير نظر مسئولين مربوطه به انجام فعاليت هاي علمي و فرهنگي مي پردازند .
هم اكنون بيش از ده كانون و تشكل فرهنگي و علمي در دو بخش خواهران برادران اين دانشكده و با محوريت دانشجويان، فعال است و دو نشريه طلوع (بخش برادران ) و مبين (بخش خواهران) نيز منتشر مي شود.
كتابخانه دانشكده اصول الدين قم با بيش از 8000 جلد كتاب در زمينه هاي مختلف علوم ديني، مرجع مهمي براي پژوهشگران و دانشجويان اين دانشکده و ساير مشتاقان از مراکز ديگر به حساب مي آيد.
بخش های آموزشي، اداري و مالي، امور فرهنگي و تحصيلات تكميلي از قسمت هاي فعال اين دانشكده به حساب مي آيد و هم اكنون(بهمن ماه سال 1387) حدود 400 دانشجو در رشتة علوم قرآن و حديث(كارشناسي، كارشناسي ارشد، دكتري) زبان و ادبيات عرب(كارشناسي) و فقه و حقوق اسلامي(كارشناسي) به تحصيل اشتغال دارند.
برگزاري جشن فارغ التحصيلي و جشن ازدواج دانشجويي، برگزاري مراسم مختلف ملي و مذهبي در مناسبت هاي مختلف، اعطاي وام از صندوق رفاه دانشجويان، برگزاري كلاس هاي تقويت بنيه علمي دانشجويان شاهد و ايثارگر، برگزاري مسابقات مختلف علمي و فرهنگي، هدايت مثمرثمر پايان نامه هاي كارشناسي ارشد و رساله هاي دكتري(كه تاكنون بارها موجب افتخارآفريني گشته) تنها گوشه اي از فعاليت هاي صورت گرفته و در حال انجام اين دانشكده مي باشد.
ساختمان فعلی دانشکده در فضايی بالغ بر متر مربع در بلوار 75 متری عمار ياسر، خيابان شهيد قدوسی، پذيرای دانشجويانی است که از طريق آزمون سراسری سازمان سنجش آموزش کشور، اين دانشکده را برای ادامه تحصيل برگزيده اند. شماره تماس روابط عمومی دانشکده 7773525-0251 می باشد و سايت دانشکده نيز به نشانی WWW.OSOOL.AC.IR پاسخگوی مراجعين محترم در زمينه های مختلف می باشد.
طرح چشم انداز دانشكده اصول الدين با توجه به سند چشم انداز توسعه استان و با استناد به رهنمودهاي مقام معظم رهبري، ترسيم شده ودر راه اجراي آن نيز گام هايي برداشته شده است.
در سند چشم انداز، ايجاد مجتمع در سطوح مختلف(از مهد كودك تا دكتري) با حداقل سه رشته «علوم قرآن و حديث»، «فقه و حقوق اسلامي» و «زبان و ادبيات عرب» براي 2000 دانشجو پيش بيني شده است.
در اين سند، بخش خواهرن كاملاً مجزا از برادران ذكر شده و بخش هايي از قبيل مجموعه هاي ورزشي، مهدكودك، پيش دبستاني، دبستان، مدرسه راهنمايي، دبيرستان و دانشگاه پيش بيني شده است.
اين مجموعه كه در راستاي اهداف مجاهد نستوه حضرت آيت الله علامه سيدمرتضي عسكري(ره) است، در شهرك دانشگاهي قم به بهره برداري خواهد رسيد. همچنين به زودي دانشكده اصول الدين به دانشگاه تبديل خواهد شد و مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري رشته هاي «زبان و ادبيات عرب» و «فقه و حقوق اسلامي» نيز داير خواهد شد.
کد:
http://osool.ac.ir/daneshkadeh.htm
از نگاه ديگران
· شايد كسي مثل علامه عسگري نتوانست بسياري از غير شيعهها را شيعه كند. در اين زمينه ايشان حتي از علامه اميني و سيد شرفالدين هم موفقتر بوده است.
·* علامة عسگري، مناظرات بسياري در كشورهاي مختلف داشت و معمولا در تمامي مناظرات موفق بود و توانست طرف خود را قانع كند.
·* مناظرات ايشان با علماي يهود بسيار معروف است.
·*علامة عسگري با شركت در فعاليتهاي سياسي عراق، همزمان چند دانشكده و بيمارستان و مؤسسة خيريه تأسيس كرد. ايشان همچنين در تبادل استاد ميان اين دانشكدهها و الازهر مصر نقش مهمي را ايفا ميكرد.
·اكثر افرادي كه اكنون مسؤولان عراق هستند، شاگردان مرحوم علامة عسگري و فارغالتحصيل دانشكده اصول دين عراق هستند.
·* علامه، تا زمان حكومت صدام در عراق بود ولي بعد از اقدام ديكتاتور عراق براي دستگيريش، به ايران آمد و سه دانشكده اصول دين در تهران، قم و دزفول بنيان نهاد.
· علامه، بسيار متواضع بود و هرگز به نام و نشان و مال و ثروت وابسته نبود.
· شايد كسي مثل او پيدا نشود كه اعلام كند از هيچ كتابي حقالتاليف نميگيرم.
·علامه عسگري، براي هيچ كدام از كتابهايش حقالتاليف نگرفت و ميگفت: هر كسي كه دوست دارد ميتواند كتابهايم را منتشر كند و از حقوق مادي آن استفاده كند.
·***
·مرحوم آيتالله العظمي گلپايگاني به علامه عسگري نامهاي نوشتند و در آن نامه ذكر كردند كه من از شما خواهش ميكنم، اسم مرا در دانشكدة خودتان بنويسيد تا روز قيامت جزو خدمتگزاران دانشكدة اصول دين محشور شوم.
· گزيده آثار و فعاليتهاي علمي
·1ـ مئة و خمسون صحابى مُختلَق (سه جلد)؛
·ترجمه: يكصد و پنجاه صحابى ساختگى.
·2 ـ عبدالله بن سبأ و أساطير اخرى (دو جلد)؛
·ترجمه: عبدالله بن سبا و ديگر افسانههاي تاريخي.
·3ـ أحاديث امالمومنين عـائشـة؛ ترجمه: نقش عايشه در تاريخ اسلام.
·4ـ معالم المَدرستَين (سه جلد)؛ ترجمه: ويژگيها و نشانههاي دو مكتـب.
·5ـ القرآن الكريم و روايات المدرستين (سه جلد).
·6 ـ عقائد الإسلام من القرآن الكريم (سه جلد)؛
·ترجمه: عقايد اسلام در قرآن.
·7ـ قيام الأئمّة بإحياء الدين (چهارده جلد)؛
·ترجمه: نقش ائمّه (ع) دراحياي دين.
·8ـ دورالأئمّة فى إحياء السنّة.
·9ـ مقدّمة «مرآة العقول فى شرح أخبار آل الرسول» (دو جلد).
·10ـ مقدمه براي کتاب سيري در صحيحين محمدصادق نجمي.
·11ـ مع أبىالفتوح التليدي فى كتابه: «الأنوار الباهرة».
·12ـ مع الدكتور الوردى فى كتابه: «وعّاظ السلاطين».
·13ـ آراء و أصداء حول عبدالله بن سبـا و روايـات سيف في الصحف السعوديه.
·14ـ طبّ الرضا (ع) و طبّ الصادق (ع).
·15ـ مصطلحات إسلامية.
·16ـ مصطلحات قرآنية.
·17ـ الإحتفال بذكرى الأنبياء و عباداللّه الصالحين.
·18ـ الصحابي و عدالته.
·19ـ خلفاء المدرستين.
·20ـ من حديث النبي (ص): يكون لهذه الأمّة أثنا عشر إماما.
·21ـ على مائدة الكتاب و السنّة (16 جلد):
·السجدة على التربة؛ البكاء على الميت؛ زيارة قبور أنبياء و أئمّة و الصلحاء؛ التوسّل بالنبى (ص) و التبرّك بآثاره؛ الصلوات على محمد (ص) و آله؛ يكون لهذه الأمّة اثنا عشر قيّما؛ عدالة الصحابة؛ عصمة الأنبياء؛ البناء على قبور الأنبياء و الأولياء؛ الشفاعة؛ البَداء؛ الجبر و التفويض و القضاء و القَدَر؛ صلاة أبى بكر؛ المتعة أو الزواج المؤقّت؛ شيعة اهل البيت (ع) و... ؛
·ترجمه: بر گستره كتاب و سنّت (16 جلد): تاريخ حديث پيامبر (ص)، شيعيان اهل بيت (ع)، ازدواج موقّت در اسلام، توسّل به پيامبر خدا، بَداء يا محو و اثبات الهي، صفات خداوند در دو مكتب، شفاعت پيامبر (ص)، آيه تطهير، عصمت انبيا، ايجاد بنا بر قبور انبيا و اوليا، سنّت پيامبر (ص) در گريه بر ميت، سنّت پيامبر (ص) در زيارت قبور، سنّت پيامبر (ص) در سجده بر تُربت، سنّت پيامبر (ص) در صلوات، سنّت پيامبر (ص) در زيارت انبيا و صُلحا، قرآن در دو مكتب.
·22ـ حديث الكساء من طُرق الفريقين.
·23 ـ تعليم الصلاة.
·24ـ المصحف فى روايات الفريقين.
·25ـ صفات الله ـ جلّ جلاله ـ فى روايات الفريقين.
·26ـ آية التطهير فى مصادر الفريقين.
·27ـ آخرين نماز پيامبر (ترجمه صلاة ابي بکر).
·28 ـ اديان آسمانى و مسأله تحريف.
·29 ـ در راه وحدت.
·* دانشکده اصول الدین برای اولین بار به ریاست علامه محقق سید مرتضی عسکری در سال 1341 در بغداد تأسیس شد و بعد از 10 سال فعالیت درخشان و تربیت محققان و متخصصان در رشته های علوم قرآن و حدیث و ادبیات عرب در سال 1351 رژیم بعثی عراق مانع فعالیت این دانشکده شد و آن را منحل کرد تا اینکه در سال 1375 به صورت رسمی در داخل ایران، تأسیس و مجدداً آغاز به کار کرد.
کد:
http://ka110.blogfa.com/post-1145.aspx
پايگاه اينترنتی اين دانشكده
کد:
www.osool.ac.ir
نشانی قم،صندوق پستی 1159-37195،دانشكده اصول الدين قم، شماره تلفن 7772525-0251
دانشكده اصولالدين شعبه قم بلوار 15 خرداد (شاه سيد علی) بعد از دانشگاه آزاد اسلامی
دبيرکل کميسيون ملي يونسکو گفت: بهخاطر فرهنگ غني ايران و قدمت ديرينهي چندهزار سالهي ايران و با توجه حضور دانشمندان و متأخرين در ايران و فرهنگ ايران باستان، ايران قبل از اسلام و بعد از اسلام را بيشتر در يونسکو مطرح و تلاش ميکنيم، هرچه زودتر نام مشاهير، دانشمندان و بزرگان را با نام کتاب بزرگان در يونسکو ثبت كنيم و با اين کار، نام فرهنگ و تمدن کشور را پرآوازهتر کنيم.
تاریخ: سهشنبه 7 تیر 1390 - 03:21 عنوان: سيد جمال الدين اسد ابادي شخصيتي ايراني از تبار همدان
مدیر انجمن
عضو شده در: 30 بهمن 1388 پست: 2274
امتياز: 60455
اميدوارم روزي شاهد ايجاد موسئسه اي فرهنگي و علمي مخصوص مشاهير و بزرگان ايراني باشيم كه تحقيق و پژوهش در باره بزرگان و مشاهير ايراني چه در داخل كشور و يا خارج از ايران وظيفه اصلي اين مركز فرهنگي باشد و تمامي اين شخصيت ها و مشاهير ايراني در هر جاي جهان به ثبت فرهنگي برسند .
سيد جمال الدين اسد ابادي شخصيتي است ايراني كه بايد اين دين در مورد اين بزرگوار نيز بخوبي اداء شود . نسبت دادن اين شخصيت ايراني به افغانستان نيز يكي از فعاليت استعمارگران براي كم رنگ كردن هويت ايراني است.
با تشكيل يك موسئسه فرهنگي و علمي ميتوان از اين تحريفات تاريخي استعمار جلوگيري كرد. همان طور كه مي كوشند در همه نوشته هاي خود ابو علي سينا را كه در همدان متولد و ميزيسته را عربي جا بزنند و استعمار گران از هر دروغ شاخ دار ابا، ندارند. اما فعاليت و تحقيقات و ترجمه زندگينامه مشاهير و بزرگان ايراني در اين راه اولين قدمهاست.
=======================
سید جمال الدین اسد آبادی متوفای 1314 ق.
غریوبیداری
محمد باقر مقدم
تولد و تبار
در شهر اسد آباد همدان در محلهبا سابقه((امامزاده احمد))مردمانی نجیب از سادات حسینی زندگی می گذرانند و پاکمردی از تبار پیامبر صلی اللهعلیه و آله راهبری آنان را بر عهده دارد. سید صفدر عالمی پرهیزگار و دانشمندیپارساست که ساکنان کوچه سیدان ، سالاری آن بزرگوار را پذیرفته و دل به فرمانش سپردهاند.([1])
وی از نوادگان امام سجاد علیه السلام است وخاندانش از سال 673 ق در محله((سیدان))اسد آباد همدان جای گرفته اند. اغلب آنان از اهل علم ومقتدای مردم و قاضی دیار خود بودند و از میانشان خوشنویسان معروفی چون((میرزکی))(برادر سید صفدر)برخاسته اند. این دودمان در میان مردم اسد آباد به طایفه شیخ الاسلامی معروف بوده وهستند. مردم اسد آباد برای سید صفدر و نیاکان وی احترام خاصی قائل بودند بخصوص اینکه سلسله کرامات و سجایای برجسته ای داشته اند.([2])
سید صفدر وهمسرش (سکینه بیگم ) از یک ریشه و اصل بودند. نیای بزرگوار آن دو،((میر اصیل الدین))فرزند((میر زین الدین حسینی))دو پسربه نامهای((میر رضی الدین))و((میر شرف الدین))داشت که سکینه بیگم دختر میر شرف الدین بود. او زنی باسواد و آشنا به قرآن بود که همچون شوی خویش از تربیت خانوادگی و نجابت ذاتیبرخوردار گشته ، پیوسته در رونق کانون گرم زندگی می کوشید.
آری ، سید جمال الدیندر ماه شعبان 1254 ق . (آبان 1217 ش ) در چنین فضای پاک معنوی پا به عرصه وجودنهاد.([3])
پرورش مروارید
نبوغ ذاتی ، هوش سرشار و فراست قوی سید جمال وی را از همان دورانکودکی در پی تجزیه و تحلیل محتوای داستانها به آفاقی دیگر سوق می داد از همان ایامکودکی به فکر چاره و علاج دردها و رنجها می پرداخت . سید جمال الدین با اینکه کودکبود بازی هایش بزرگمنشانه می نمود و در رفتار، گفتار و کردارش آثار بزرگی و کمالهویدا بود.((حیرت افزاتر اینکه بازی های بچه گانه اشاکثر، تهیه سفر روم و مصر و هند و افغان و فرنگستان بوده ، زاد راحله خود را براسبهای چوبی بسته ، خود و یکی دو نفر از اطفال را منتخب می کرده ... با پدر و مادرو همشیره های خود وداع می کرده است که باید به هند و مصر و روم و افغان و... بروم.ایشان به زبان کودکانه با او همساز می شدند و او هم نویدهایی چند از مسافرت خود بهپدر و مادرش شرح می داد.))([4])
تحصیلات
سید از پنج سالگی در نزد پدر و مادر آموزش قرآن را آغاز کرد و مقدماتعربی را طی سالهای اول تحصیل بخوبی فرا گرفت.
در همین ایام به موجب اختلافاتموجود میان قبایل آن دیار و همچنین تنگ نظری بعضی و نیز در پی وسعت بخشیدن بهدانسته های خود، زادگاه خویش را ترک می گوید و در سال 1264 ق . به همراه پدرش((سید صفدر))وارد شهر قزوین میشود و چهار سال در آنجا ماندگار می گردد.([5])وی با پشتکار وجدیت در حوز علمیه این شهر به درس و بحث پرداخت و علوم و فنون مختلف را با اشتیاقیاد گرفت و در ادبیات عرب ، منطق ، فقه و اصول سر آمد همدرسان خود شد. با بهره جوییاز سرعت انتقال و توان استنتاج خارق العاده با خواندن یک کتاب در رشته ای از علوم ،سایر کتب همان رشته را خود می خواند یا به دیگران درس می داد. او احساس خستگی درتحصیل را با تفکر در آفاق و انفس می گذراند و بیهوده اوقاتش را از دست نمی داد.روزی پدر برای سرکشی به فرزند به قزوین می رود. در آن موقع شمال ایران در چنگال((وبا))گرفتار آمده سیدصفدر می گوید: دیدم پسرم مشغول مشاهده قلب و اعضا و جوارح مردگانی است که به مرضوبا درگذشته اند. به او گفتم : مردم همه از وبا می گریزند، تو چگونه خود را بهمردگان مشغول می داری ؟ جواب داد: می خواهم بدانم که این مرض در اعضا و جوارح انسانچه تاءثیر دارد!([6])
ورود به تهران
سید جمال الدین در سال 1266 ق . در معیت پدر وارد تهران شد. در اینهنگام امیرکبیر در سمت صدارت عظمی همچنان قدرت را در دست داشت . سید جوان در آغازورود به این شهر، پس از استراحتی کوتاه ، اقدام به شناسایی پایتخت و اوضاع و احوالحکومتی آن می کند و آنگاه سراغ بزرگترین مجتهد وقت (آقا سید محمد صادق طباطباییهمدانی ) را می گیرد و در پای درسش می نشیند، تا ضمن افزودن به معلومات خود، محیطدرس و دایره نفوذ حکم آن سرور را از نزدیک ببیند. او بی درنگ مباحثه علمی را بااستاد آغاز می کند به طوری که آقا سید محمد صادق را خیلی زود شیفته خود می گرداند واستاد نیز وقتی از فضل و کمال سید آگاه می شود برای اولین بار عمامه بر سر شاگردشمی گذارد.([7])
نبوغ علمی و فضل و کمال سید بسرعت فضای شهرتهران را فرا می گیرد و بیشتر علما، فیض حضورش را غنیمت شمرده ، به خدمتش می رسند.آنان سپس چند روزی هم به دعوت حاج میرزا محمود طباطبایی ، در منزل وی پذیرایی میشوند و همچنان علما و طلاب به دیدارشان می شتابند.([8])
هجرت به نجف
سید صفدر در مدت اقامت خود درتهران ، به اسرار پیچیده ای که در روح و روان فرزند دلبندش نهفته بود، بیش از پیشپی برد. او جوان خو د را در برخورد با عالمان بزرگ و مجتهدان بلند پایه ، هماننددانشمندی زبر دست و مطلع از رموز علوم یافت که زبانی گویا و سخنی نافذ داشت . براین اساس مصم شد وی را به مرکز حوزه علوم و معارف اسلامی (نجف اشرف ) ببرد و بهدریای پر تلاطم علم شیخ انصاری (استاد بزرگوار خود او) وصل سازد.
سید در سال 1266ق همراه پدر به قصد نجف اشرف از تهران حرکت می کند و بعد از سه ماه توقف دربروجرد و مباحثه علمی با عالمان آن شهر، به عتبات علیات مشرف شده ، به خدمت شیخمرتضی انصاری - طاب ثراه - می رسد. وی چهار سال در خدمت آن عالم فرزانه مشغول تحصیلعلوم اسلامی می شود و در علوم تفسیری ، حدیث ، فقه ، اصول ، کلام ، منطق ، فلسفه ،ریاضی ، طب ، تشریح ، هیئت و نجوم به تحقیق می پردازد و در تمام این مدت مخارج سیدجمال الدین را شیخ انصاری به عهده می گیرد و در نهایت درجات علمی او را تصدیق و بهفتوا دادن در امور شرعی اجازه اش فرماید. ایندر حالی بود که آوازه فراست و نبوغسید جمال ، عالمان نجف ، کربلا و سامرا را به حیرت واداشته بود، تا این که مورد حسدو کینه برخی نا اهلان قرار گرفت و به توصیه استاد بزرگش ، در سال 1270 ق روانه شهربمبئی در هندوستان شد.([9])
سید در هند و افغان
وی در 16 سالگی به همراهی یکی ازعلمای مورد وثوق ، از راه آبی (بوشهر - بمبئی ) وارد شهر بمبئی شد ولی از آن جاییکه بمبئی بیشتر یک بندر تجاری بود تا یک شهر علمی ، نتوانست به روح پر خروش سیدآرامش لازم دهد، از این رو پس از مدتی به اطرف ایالات مرکزی هند حرکت کرد و خود رابه مرزهای شرقی هند (کلکته ) رسانید.
وی در مدت دو سال اقامت در آنجا و ضمنملاقات با عالمان و روشنفکران و مشاهده زندگی مردم بخوبی دریافت که هندوستان یکسرهدر اختیار دولت انگلیس است و کشور بریتانیا گرچه به اندازه یک ایالت هندوستان نیستو جمعیتش در مقایسه با جمعیت هندوستان ناچیز به شمار می رود توانسته است به آسانیاین کشور پهناور را زیر سلطه در آورد و تمامی منابع ملی و محصولات با ارزش و حتیجان و مال و ناموس آنها را به غارت ببرد.
از این زمان بود که فعالیتهای سیاسی واصلاحی سید جمال الدین آغاز شد. او در ضمن شناسایی استعدادهای دشمن استعمارگر وبررسی جنبه های قوت و رمز موفقیتشان ، به تجزیه و تحلیل علل و منشاء ضعف و انحطاطمسلمین بر آمد و در پی یافتن راه حلهای اساسی ، شب و روز تلاش کرد. در این موقعافغانستان بتازگی از ایران جدا شده و به پشتیبانی انگلیسیها بر ضد حکومت ایرانشوریده و به حکومت نیمه مستقلی رسیده بود. بنابراین سید تصمیم گرفت به افغانستانبرود و مردم آن کشور را بیدار کند و آنان را از حیله بریتانیا آگاه سازد.
او درسال 3 - 1272 ق (1234 ش ) به قصد مکه و زیارت خانه خدا از هندوستان خارج شد. سپس تااواخر 1275 ق . از مکه مسیر مدینه ، اردن ، دمشق ، حمص ، حلب ، موصل ، بغداد و نجفرا طی کرد و اوضاع تمامی شهرهای مهم اسلامی را بررسی نمود و در نهایت خود را به وطناصلی (اسد آباد همدان ) رساند. اما با اوضاع نابسامانی که در تهران با آنها روبروشد نتوانست در ایران توقف کند و از همین رو از راه خراسان عازم((هرات و کابل))گردید. سید بعداز ورود به افغانستان ، حدود پنج یا شش سال در آن کشور اقامت کرد و فعالیتهایاصلاحی چشمگیری را به انجام رساند و رهبران سیاسی و مردم افغانستان را از نقشه هایپشت پرده استعمار پیر، انگلیس آگاه ساخت که نمونه ای از آنها چنین است.
1.تاءلیف و نشر کتاب((تتمه البیان فی تاریخ الافغان))
2.انتشار روزنامه((شمس النهار))
3.اصلاح اموریاز قبیل تشکیل کابینه وزراء، تنظیم سپاه ، ایجاد مکتبهای لشکری و کشوری برای جوانان، توجه دادن مردم به زبان ملی ، تاسیس بیمارستان ، مرکز دامپزشکی ، پستخانه وکاروانسراها.
با گسترش دامنه فعالیتهای فرهنگی - سیاسی سید، چون دشمن خود را درآستانه نابودی دید با دسیسه های وسیع عرصه را بر وی تنگ کرد. از این رو سید بهناچار عازم هندوستان شد ولی به محض ورود دانست که دشمن پیشدستی کرده و در کمین اونشسته است . با این حال او شجاعانه وارد میدان نبرد شد و با سخنرانیهای آتشین بهروشنگری مردم هندوستان پرداخت و این چنین آنان را بر ضد استعمار پیر تشویقکرد:
((هرگاه شما صدها میلیون پشه شوید و زمزمه درگوش بریتانیا نمایید... و هر گاه شما صدها میلیون از هند با هم باشید یا خداوند شمارا مسخ کرده و لاک پشت شوید و در جزیره بریتانیا فرو روید، آزاد مردانی در هندخواهید شد.))([10])
دولت انگلیسبیش از این نتوانست تماشاگر این صحنه ها باشد و در حالی که خود در ابتدای ورود سیدجمال الدین ، مدت اقامت او را دو ماه تعیین کرده بود، هنوز یک ماه نشده دستور اخراجوی از هند را صادر کرد. این بود که سید تصمیم گرفت هندوستان را به سوی کشور مصر ترکگوید.
حضور در مصر
او در سال 1285 ق . از راه دریاوارد مصر شد و در مدرسه جامع الازهر با علمای بزرگ آن کشور ملاقات کرد و دراقامتگاه خود برای جوانان عرب کرسی درس بر پا نمود و با سخنرانیهای پر شور آنان رامجذوب خویش ساخت . ولی این سفر چهل روز دوام نیاورد زیرا حکم اخراج وی از سوی((خدیو مصر))صادر شد و سیدبه ناچار روانه اسلامبول شد. وقتی ترکان عثمانی خبر آمدن سید را شنیدند بسیارخوشحال شدند و دو شخصیت علمی و سیاسی امپراتور عثمانی((عالی پاشا))صدر اعظم و((فواد پاشا))به پیشواز سیدشتافتند و او را در دربار مورد تکریم و مشاور خویش قرار دادند. ولی چندی نگذشت کهدر اثر کج اندیشی و ترس درباریان و حسادت((شیخ الاسلام))، سلطان عثمانی دستور داد تا سید مدتی را به خارج ازاسلامبول سفر کند. از این رو ، وی در سال 1287 ق . به بهانه سفر سیاحتی و مشاهدهآثار باستانی بار دیگر وارد کشور مصر شد. در این سفر، پس از دیداری که میان سید وریاض پاشا (رئیس دولت مصر) انجام پذیرفت ، ریاض پاشا سخت شیفته کمالات روحی و معنویسید شد و از او خواست تا در مصر اقامت گزیند. سید جمال الدین از این فرصت طلاییاستفاده جست و نخست در منزل جلسه درس و بحث برای جوانان دانشگاهی و طلاب پر شورتشکیل داد و سپس آن را به دانشگاه الزهرا انتقال داد و شاگردان بسیاری را مشتاقخویش ساخت . او علاوه بر اساتید و دانشمندان بزرگ مصر با روشنفکران و مردم ارتباطبر قرار می کرد. حتی در قهوه خانه های مصر حاضر می شد و افکار و اندیشه های خود رابرای مردم بیان می داشت ، به طوری که در طول چند سال اقامت در آن کشور توانستتحولات بزرگی را از نظر فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی در اذهان مردم ایجاد کند. او بانوشتن مقالات گوناگون در روزنامه های کثیر الانتشار مانند، مصر و التجاره (که باپیشنهاد وی از سوی ادیب اسحق راه اندازی شده بودند)، ادبیات مصر را از ریشه دگرگونساخت و ضمن رشد و آگاهی دادن به مردم ، توطئه های پشت پرده دشمنان را بر ایشانمعرفی کرد تا اینکه ریضا پاشا این دو روزنامه را توقیف کرد ولی سید همچنان به راهخود ادامه داد و مبارزه سختی را بر ضد دولتهای خارجی و استبداد داخلی آغاز کرد و درنهایت شب 17 رمضان 1296 ه توقیف و به((سوئز))فرستاده شد تا وی را از آنجا به کشور ایران گسیل کنند.([11])
دارایی سید در مصر، منحصر به یک کتابخانهبود که هنگام توقیفش ، کتابهای آن را((رچرس))مستشار انگلیس مالیه مصر، به تصرف خود در آورد ولی بعدهاناگزیر شد آنها را در چند صندوق نهاده به دنبال صاحبش به بندر بوشهر بفرستد.([12])
طلوع دیگر در هند
سرانجام سید با شاگردش((ابوتراب عارفافندی))یکسره با کشتی وارد جده شد. مدتی در آنجاماند. سپس به مکه عزیمت کرد و با شخصیتهای مهم اسلامی تماس بر قرار ساخت . آنگاه بهسوی کشور هند روانه گشت([13])و این بار علاوهبر مبارزه با استعمار غرب در هند، جبهه دیگری نیز بر ضد افکار روشنفکری در آن کشوربنا نهاد و با اندیشه های تجددخواهی((سید احمد خانهندی))که طرفدار همکاری و سازش با انگلیسها بود، بهستیز جانانه برخاست و رهبری هر دو جبهه را بخوبی اداره نمود.([14])
سید جمال الدین در پی این اقدام به((حیدر آباد دکن))تبعید شد وشرکت در مجامع عمومی از وی سلب گردید. ولی او از پای ننشست و کتاب معروف خود را دررد طبیعیون و افکار متجددانه آنان تالیف کرد. او این کتاب را به زبان فارسی نوشت وسپس به زبان اردو و نیز به وسیله شیخ محمد عبدو و عارف ابوتراب به عربی ترجمه شد.([15])علاوه یک جمعیت سری به نام((عروه))را در حیدر آباد تشکیلداد.([16])و جوانان شجاع و بزرگی را در آن تربیت نمود کهبعدها شخصیت هایی چون : محمد اقبال ، شوکت علی و محمد علی جناح از شاگردان و تربیتیافتگان این جمعیت به شمار می آمدند. اما همه این تلاشها در نهایت سبب شد تا سیدبرای چندمین بار از هند اخراج گردد.([17])
ستیز در قلب اروپا
او در سال 1300 ق . از هند خارجشد. نخست قصد کشور آمریکا را داشت ولی از این سفر منصرف گشت و در ماه جمادی الاخریا رجب همین سال وارد لندن شد. مدتی به فعالیت و شرکت در محافل علمی مشغول بود کهیکباره پایتخت انگلستان را به سوی کشور فرانسه ترک گفت و در شهر پاریس برای خودمسکن گزید.([18])در این حال او مرد جهانی شده بود. زیرا وی بهتنهایی قدرتمندترین کشورهای موجود را به هراس و نگرانی وا داشته بود. مجامع سیاسی وعلمی اروپا از تلاشهای همه جانبه وی در مشرق زمین برای زدودن جهل و نادانی ، مقالاتو سخنرانیها ارائه داده بودند. بنابراین همگان مایل بودند این مرد افسانه ای را ازنزدیک ببینند. مردم فرانسه و سایر مردان دانشمند و آزادیخواه که از کشورهای دیگر درآنجا به سربردند بسان پروانه به دور شمع وجودش گرد آمدند.
از مهمترین فعالیتهایسید در قلب اروپا، می توان به شرح زیر نام برد:
1.راه اندازی مجلیه معروف((عروه الوثقی))که با مقاله هایپر شور و مستدل آن ، دست پلید استعمار انگلیس را برای مردم ، سیاستمداران روشنفکرانغافل باز نمود و دشمنان جهان اسلام را بشدت به محاکمه کشید و سرانجام دولت فرانسهبه فشار و اصرار انگلیس حکم به تعطیل این مجله داد.([19])
2.دیدار وی با((ارنست رنان))حکیم و مورخمشهور فرانسوی . در این ملاقات بحثهای فلسفی درباره((علم و اسلام و حقیقت قرآن))انجام پذیرفت که رنان به درستی فرهنگ اسلامی آگاه شد و از بسیاری از عقاید خوددرباره اسلام و قرآن که بر خلاف تمدن و عمران می دانست دست برداشت. ([20])
3.گفتگوهای سید با رجال انگلیس که در صددبودند تا با هیات تحریریه روزنامه((عروه الوثقی))تفاهم پیدا کنند و او نیز نماینده اش (شیخ محمد عبده ) رادر این خصوص به لندن فرستاد.([21])و همچنیندیدارهای وی با((چرچیل))،((سردروندولف))و((لرد سالیسبری))در مورد حلمساءله سودان . در این دیدار رهبران سیاسی انگلستان پس از تعریف و تمجید از وی ،پادشاهی کشور سودان را به سید پیشنهاد کردند. او بر آشفت و گفت:
((این تکلیف بسی شگفت انگیز است و این کارها دلیل نادانی درامور سیاسی شماست . حضرت لرد اجازه دهید که از شما سوالی نمایم . آیا سودان را مالکشده اید که می خواهید مرا پادشاه آن کنید؟! مصر از آن مصریان و سودان هم چزءجدانشدنی آن است.))([22])
بازگشت به وطن
پس از سه ماه ، مذاکرات سرانانگلیس با سید جمال الدین به شکست انجامید. وی با هدف ایجاد مرکز خلافت اسلامی درجزیره العرب از پاریس به سوی قطیف رهسپار گشت . در این ایام سید توسط اعتمادالسلطنه و حاج سیاح محلاتی از طرف ناصر الدین شاه به تهران دعوت شده بود. تلگرافهاپی در پی رسید و محافل برای حضورش در تهران آماده گردید.([23])از این رو سید، از سفر به جزیره العرب منصرف وبه قصد تهران عازم شیراز شد و در روز 23 ربیع الاول 1304 ق وارد پایتخت شد و درمنزل حاج امین الضرب برای خود مسکن گزید،([24])ولی دیری نپاییدکه مورد ترس و وحشت و کینه شاه و اطرافیان قرار گرفت . شاه به طور محرمانه از حاجیامین الضرب خواست تا عذر مهمان خود را بخواهد! از طرفی سید نیز که بنا به درخواستسیاستمدار و روزنامه نگار روسی (کاتکوف ) به مسکو دعوت شده بود، در نهم شعبان 1304ق به آن کشور هجرت کرد. وی در آنجا دو سال اقامت گزید و با رجال سیاسی ، نظامی ومذهبی روسیه دیدار و مذاکره نمود. یک روز تزار روسیه از وی خواست تا((شیخ الاسلامی))مسلمانان آنکشور را به عهده گیرد ولی سید در جواب گفت : من خود را مدافع منافع تمام مسلمانانجهان می دانم . علاوه سید از تیرگی میان دولت روس و انگلیس استفاده مناس کرد وافشاگریهای وسیعی را بر ضد دولت بریتانیا در نشریات روسیه انجام داد که تا آن روزنظیر نداشت.
در این هنگام ناصر الدین شاه که برای شرکت در جشن جمهوریت پاریس عازم اروپا بود راهش از طریق روسیه افتاد. وی در این کشور پهناور، سید را چون یاقوتدرخشان یافت . سپس در اروپا نیز به هر جا قدم گذاشت ، آثار و شهرت سید را در آنجابه روشنی مشاهده کرد. لذا از کار قبلی خود پشیمان شد و در دیداری که با سید درمونیخ داشت سعی کرد گذشته ها را جبران سازد. و او را برای آمدن به ایران و اصلاحوضع سیاسی و اقتصادی کشور تشویق نماید.
سید این تقاضا را به خاطر دفاع از وطن ومصلحت مردم پذیرفت . نخست در محرم 1307 ق . وارد مذاکره با رجال سیاسی روسیه شد وآنها را راضی کرد تا از امتیازاتی که در آن زمان می خواستند از ایران بگیرند، دستبردارند. سپس در هفتم ربیع الثانی همان سال به ایران بازگش تا کار اصلاحات را بهطور جدی آغاز کند.
ولی در اثر توطئه های پشت پرده استعمار پیر (انگلستان )،زمینه بد بینی درباریان و شاه فراهم شد. هنوز شش ماه از حضور سید در تهران نگذشتهبود که ناگهان نامه شاه در منزل حاجی امین الضرب به دست وی رسید. وقتی سید جمالالدین از حکم اخراج خود آگاه گردید به عنوان اعتراض به شهر ری (حرم حضرت عبدالعظیمحسنی ) عزیمت کرد و در آنجا اعلان تحصن نمود و با سخنرانیها پر شور، حرم را به دژیاستوار مبدل ساخت . چندی بعد فضار سفارت بریتانیا فزونی یافت و ناصر الدین شاه حکمتوقیف واخراج وی را صادر کرد. وقتی دستخط شاه به دست((مختار خان))حاکم شهر ری رسید،بی درنگ بیست نفر فراش فرستاد و سید را از بست حرم حضرت عبدالعظیم بیرون آورده ، در 28جمادی الاولی 1308 ق . روانه غرب کشور کرد.
غروب آفتاب
وی در نیمه اول شعبان همان سال وارد بصر شد. از آنجا نامه ای بسیارمهم و سرنوشت ساز به آیت الله میرزاش شیرازی نوشت . آنگاه از عراق به سوی لندن حرکتکرد و در آنجا با شدت بیشتری اوضاع نا هنجار دربار ایران را در روزنامه های اروپاییافشا نمود و خطر استبداد داخلی و استعمار خارجی را بر ملل مشرق زمین توضیح داد.همچنین نامه هایی با سران قبایل و علمای برجسته عالم اسلام ، از جمله نامه ای بهعلمای بزرگ ایران تحت عنوان((حمله القرآن))ارسال داشت و از خیانتها و بی لیاقتی ناصر الدین شاه دراداره کشور پرده برداشت . او با ایجاد نشریه ای موسوم به((ضیاء الخافقین))، که اولینشماره آن در ماه رجب 1309 ق انتشار یافت ، به فعالیتهای افشاگرانه خود شعاع بیشتریبخشید تا اینکه دولت بریتانیا احساس خطر کرد و مانع از ادامه انتشار آن شد و خودسید را نیز بشدت در تنگنا قرار داد.([25])
در این هنگامنامه((سلطان عبدالحمید))توسط((رستم پاشا))سفیرعثمانی در لندن مبنی بر دعوت سید جمال الدین به((آستانه))به منظور اصلاحاتسیاسی در کشور و حکومت عثمانی به دست وی رسید. از طرفی هم چون سید از مدتها پیش بهفکر ایجاد تقویت((جبهه متحد اسلامی در مقابل استعمارغرب بریتانیا بود، به این دعوت پاسخ مساعد داد. او با آرمانی بزرگ در سال 1310 قوارد مرکز خلافت اسلامی شد تا با تاءسیس جبهه واحد اسلامی عزت و شوکت از دست رفتهمسلمانان جهان را به آنان بازگرداند. حدود چهار سال برای تحقیق این هدف مقدس سرمایهگذاری کرد و نامه های بسیاری به شخصیت های سیاسی ، مذهبی و فرهنگی جهان اسلام نوشتو آنها نیز استقبال خوبی از این حرکت انقلابی به عمل آوردند.
از این سوی ، سلطانعبالحمید هم به خیال اینکه فردا خلیفه مقتدر عالم اسلام خواهد شد با سید جمال الدینهمکاری می کرد. ولی هنگامی که احساس کرد تخت و تاج وی نیز باید فدای این آرمان بزرگبشود به بهانه های گوناگون مخالفت و کار شکنیها را شروع کرد. او راه چاره را در آندید که باید کار سید را یکسره کند و با یک ترفند شیطانی((مسمومیت))آن دانشمند سلحشوررا به شهادت برساند. سرانجام این نقشه شوم در مورد سید جمال الدین عملی گردید و اودر سال 1314 ق به دیدار محبوب خویش شتافت.
پیکر پاک سید با شور و احترام مردمدر قبرستان((شیخ لر مزاری))در شهر بندری استانبول به خاک سپرده شد.
در آیینه آثار
با اینکه سید جمال الدین اسدآبادی از ده سالگی همواره در سفر به سر برده و مشغول مبارزه بوده است ، در هر زمانکه فرصتی به دست می آورد در امر تالیف و تصنیف تلاش کرده است . از این رو آثارمکتوب این مرد بزرگ را به دو دسته می توان تقسیم کرد:
الف : آثاری در موضوعاتمختلف که نام برخی از آنها به شرح زیر است.
1.تتمه البیان فی تاریخالافغان
2.القضا و القدر
3.اسلام و علم
4.نیجریه یا ناتورالیسم
5.الوحده الاسلامیه
6.الواردات فی سر التجلیات
ب : نامه ها، سخنرانیها، مقالات، مذاکرات و مصاحبه ها. که تعدای از اینها با عناوین((مقالات جمالیه))، نامه های سیدجمال الدین))،((شرح حال وآثار سید جمال الدین))یا در کتابهایی که پیرامونزندگی و آرمان سید نوشته شده به چاپ رسیده است.
یادش گرامی و راهش پر رهروباد.
چندين اقدام مفيد از جمله ساختن فيلم و نشر كتابهاي ترجمه شده بزبانهاي ديگر در باره مقاخر علمي و فرهنگي ايراني و نيز ثبت اين مفاخر فرهنگي در يونسكو از اقدامات مناسبي ميباشد كه صد راه تحريفات ميشود . يكي از اقدامات فرهنگي مهم اين است كه مراكز فرهنگي هر شهر در باره شخصيت ملي شهرش يك سري سايت بزبانهاي بيگانه از جمله انگليسي ، فرانسه، ايتاليايي، اسپانيايي، آلماني و عربي نصب كنند تا از شخصيت ملي شهرش حمايت فرهنگي كرده باشد و جلو تحريفات بيگانگان بسته شود. نوشتن تحقيقات و ثبت ان با عكس و اسناد و نشر ان بزبانهاي زنده در سايت هاي فرهنگي شهري نيز از اقدامات مناسب ديگر است. امروزه در جهان مي بينيم كه حتي يك نويسنده و شاعر و دانشمندي به مكاني گردشي كرده و يا دو سه روز در انجا اقامتي و مسافرتي داشته در ان مكان يك كتيبه بالا بلند برايش مينوسند و با چه طمطراقي از او ياد ميكنند. حال بماند كه برايش و اثارش چه كتابها و چه فعاليت هاي فرهنگي نمي كنند . جوري كه حتي يك افريقايي كه نام پدربزرگش را نداند او ديگر ژان ژاك راسو و گوته و بتون را مثل عمويش مي شناسد!!!!! ولي از شخصيت فرهنگي و ملي خود هيچ نميداند. به اين ميگويند استعمار فرهنگي. زيرا اين افريقايي نبايد با هويت و شخصيت هاي نامي خود اشنا باشد و فقط بايد مشاهير غربي را بشناسد و فكر كند انها مترقي و پيشرفته بوده اند و خودش نه اصالت دارد و نه فرهنگ . بعدش با كمال پرويي مي ايند هم طلا هم الماس هم نفت اش را مفت و مجاني مي برند و زمين هاي مستعدش را به پلانتاژ بدل مي كنند و محصولش را مي برند . بعد خود اين افريقايي بعنوان برده و نوكر در كندن و دادن ان به دست اين استعمارگران بايد عرق هم بريزد تا يك تكه نان ريز و نيم خورده شده جلوش پرت كنند ، چون اصلا از اول اين ادم براي خودش احساس هويتي نكرده تا صدايش در بيايد . اين هم يعني استعمار فرهنگي!!!!! اسعمار اقتصادي. تا وقتي كه استعمار فرهنگي صورت نگيرد استعمار اقتصادي كه امكان پذير نيست!و يا اگر خيلي احساسات انسان دوستانه ديني شان گل كند در ايام سيل زدگي ، چند تكه لباس كهنه شان را براي بعضي افراد سيل زده هندي بفرستند انهم هندوستاني كه تمامي پنبه يك قاره را توليد ميكرده و ميكند. اين هم يعني استعمار فرهنگي و اقتصادي!
اگر اقدامات فرهنگي مناسب انجام نگيرد حتي شخصيت هاي معاصري مانند دكتر علي شريعتي كه در سبزوار مشهد متولد شده و اصل و تبار ايراني دارد بعنوان افغاني و يا بعنوان ساكنين سوريه و اهل سوريه معرفي خواهند شد چون مقبره اش در دمشق واقع شده و تا كسي بيايد ثابت كند شايد به ثبت عربي برسد.
شخصيت هاي بسيار ايراني نيز هستند كه در صدهاي اخير در كربلا و نجف و دمشق و مصر دفن شده اند. سازمان ميراث فرهنگي در اين باره ميتواند برنامه هاي جالب تحقيقاتي فرهنگي و يا سمينارهاي فرهنگي و تحقيقاتي در اين شهرها برپا نمايد كه براي جوانان ايراني جالب است. اين يكي از كارهايي است كه براي هويت شناسي ايراني براي مبارزه با هجوم فرهنگي خالي از لطف و ارج و ارزش نيست. ايجاد بانك هاي ترجمه و نشر و ساخت فيلم در اين باره از مهمترين اقدامات ممكن در دنياي مدرن ميباشد.
تاریخ: سهشنبه 7 تیر 1390 - 19:40 عنوان: Re: پاسخ به «مشاهير و نخبگان ايراني»
داره کولاک میکنه!
عضو شده در: 6 آبان 1386 پست: 179 محل سکونت: غرب ساوه
امتياز: 5550
SibeSorkh نوشته است:
ما اگه این همه مشاهیر این ور اونور جهان داریم پس چرا باز هم عقب تشریف داریم
نکنه تیریپ تواضع هستش
اینا خب بیان تو دانشگاه های خودمون هم یه تدریسی کنن ما هم حق داریم مگه ننننننننه
یعنی نداریم
الان تو داشنگاه ها استاد خوب نایاب می باشد
ببین عزیز سیستم دولتی ما مشکل داره... نمیگم دین الام بده بلکه بهترینه
ولی نباید با سیاست یکی بشه...
یکی تو جنگ بوده آوردنش گذاشتم یه پست مهم و بالا بلد نیست کاری انجام بده
همه ی این افرادو نمیگم
ولی اکثرا آره
باز خداییش از بین اینهمه احمدی نژاد با مدرک دکترا بهترین بوده...
خودتون قضاوت کنید
یا حق..
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید