شنبه 15 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » مواظب سفید برفی وجودمون باشیم!

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 مواظب سفید برفی وجودمون باشیم! « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
glasy_heart
پستتاریخ: جمعه 24 تیر 1390 - 15:46    عنوان: مواظب سفید برفی وجودمون باشیم! پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1389
پست: 343
محل سکونت: saveh
blank.gif


امتياز: 9360

اولین مشکل زن پدر سفید برفی این بود که بین حالت " من خوبم و دیگران بد " و " من بدم و دیگران خوب " سرگردون بود و هیچ وقت به احساس من خوبم و دیگران خوب نرسید ... خودش رو اون جوری که هست واقعا دوست نداشت و یه جورایی دچار خود کم بینی شده بود و نیازمند شدید به تایید دیگران داشت .. اون می دونست که زیباست ولی واقعا ًباور نداشت ، برای همین هی از آیینه جادوییش می پرسید تا مطمئن بشه یعنی یه جورایی می خواست این اطمینان رو از بیرون به دست بیاره ... می دونید ؟! فکر می کنم اون برای خودش یه خود ِ ایده آلی ساخته بود و خیلی دوست داشت که مث اون بشه در صورتی که این خود ِ ایده آلی با خود ِ واقعیش خیلی فرق داشت ولی اون دوست داشت اونی باشه که توی ذهنش بود برای همین بعضی وقتا نیاز داشت که یکی بهش بگه که شبیه اونی شده که دوست داره و اما مشکل از کجا بوجود اومد ؟! ...

اون این خیال که زیباترین فرد ِ روی زمینه رو به قدری در ذهنش پرورش داده بود که دیگه ذهنشم این خیال رو باور کرده بود یعنی ذهنش نمی تونست بین دو شخصیت تفاوتی بذاره و ولی وقتی فهمید سفید برفی ملکه زیبایی ِ ، یه دفه خود ایده آلیش شکست و اون با خود واقعیش روبرو شد ... خودی که دوست نداشت هیچ وقت بپذیرتش ... اون وقت بود که یه جنگ و جدال در درونش به وجود اومد ... نمی تونست بپذیره که ضعف هایی هم داره ، در واقع اون نمی خواست که ضعف هاش رو ببینه . برای همین با دیدن سفید برفی احساس من بدم ولی دیگران (سفید برفی) خوب کرد ... اون سفید برفی رو مانعی برای بلند پروازی ها و رویاپردازی هاش می دونست . احساس کرد که از اون ناحیه امن بیرون اومده و تصمیم گرفت این احساس بدش رو از بین ببره ولی متاسفانه راهش رو بلد نبود ! اون به جای حل مساله صورت مساله رو پاک کرد . لطافت روحش رو با یه رضایت کاذب معامله کرد !


آخرای قصه وقتی به شکل یه جادوگر در اومد دیدید که چقدر زشت شده بود در صورتی که می تونست خودش رو به شکل یه جادوگر خوشکل در بیاره . به نظر من اون خودش رو به شکلی در اورد که همیشه وقتی خودش رو با سفید برفی می سنجید در نظرش می اومد ... اون فکر می کرد در مقابل سفید برفی خیلی زشته البته همه ی اینا یه بهونه بود ... اون چیزی که بیشتر از همه اونو از اول آزار میداد قلب مهربون سفید برفی بود ... زیبایی سفید برفی نمودی بود از درون آرام و زیبا و مهربونش و زن پدر سفید برفی هم که اوایل مهربون بود این مشکل رو نداشت ولی وقتی به روح لطیف سفید برفی حسودی کرد کم کم از اون جایی که بود تنزل کرد و خودشم فهمید ولی چون نمیخواست باور کنه خودش رو سرگرم چیزای دیگه کرد .


ذهن ناخودآگاهش که توسط آرمان های کاذب خودایده آلی تسخیر شده بود بهش می گفت اگه نمی تونی درون زیبایی داشته باشی خوب ظاهر زیبایی داشته باشه و غافل از اینکه هیچ وقت برای خوب بودن دیر نیست و نباید اجازه بدیم که اشتباهی با یه اشتباه دیگه همراه بشه ... اون فکر کرد با دادن سیب سمی می تونه سفید برفی ( که یه جورایی نماد چیزهای خوب روی زمینه ) رو از بین ببره غافل از اینکه عشق همیشه راهش رو به جلو باز می کنه و چیزی نمی تونه در مقابل قدرت عشق مقابله کنه .


عشق به آدم روح دوباره می ده و توی این قصه چقدر قشنگ این رو به تصویر کشیده بود ... اون پسری که عاشق سفید برفی بود با بوسیدنش در واقع عشقش رو به درون سفید برفی فرستاد ... وقتی عشق از اعماق دل بجوشه و بیرون بیاد اونوقته که یه لحظه ناب رو با خودش همراه می کنه ... عشق همون چیزیه که به ادم ها زندگی دوباره می ده !
مواظب باشیم که سفید برفی وجودمون اسیر خودخواهی ها و غرور ِ زن پدر روزگار نشه ... شاید اگه این بار سیب رو گاز زدیم دیگه هیچ وقت بیدار نشدیم ! ... خودمون رو عاشقانه همین جوری که هستیم دوست داشته باشیم تا وقتی زندگی جلومون یه آیینه جادویی گرفت که می تونستیم خود واقعی مون رو توش نگاه کنیم یکی دیگه رو توش نبینیم !
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
soveh(یکشنبه 26 تیر 1390 - 01:10), glasy_heart از این تاپیک تشکر میکنم 
soveh
پستتاریخ: یکشنبه 26 تیر 1390 - 01:19    عنوان: پاسخ به «مواظب سفید برفی وجودمون باشیم!» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

glasy_heart, جان تحلیل جالبی بود
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
glasy_heart
پستتاریخ: یکشنبه 26 تیر 1390 - 09:36    عنوان: پاسخ به «مواظب سفید برفی وجودمون باشیم!» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1389
پست: 343
محل سکونت: saveh
blank.gif


امتياز: 9360

sovehجان، thanks
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » مواظب سفید برفی وجودمون باشیم!
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc