يك شنبه 9 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » فرهنگستان » هنر معلمي : آشنايي با روش تدريس خانم سوليون معلم هلن كلر

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 هنر معلمي : آشنايي با روش تدريس خانم سوليون معلم هلن كلر « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
Aliabadi
پستتاریخ: یکشنبه 10 مهر 1390 - 15:05    عنوان: هنر معلمي : آشنايي با روش تدريس خانم سوليون معلم هلن كلر پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

هنر معلمي : آشنايي با روش تدريس خانم سوليون معلم هلن كلر

اهميت روش تدريس در آموزش كودكان بسيار مهم است. تربيت معلميني با روشهاي تدريس خلاق و ابتكاري ميتواند بسياري از موانع و افت هاي تحصيلي كودكان را از ميان بردارد. رشد و بالندگي كودكان بستگي به عناصري مانند روشهاي تدريس موثر و مفيد ، شخصيت معلم، ابتكارات محيط آموزشي مدارس دارد. مسوليت آموزش كودكان برعهده شيوه هاي پيشرفته و موثر تعليمي مدارس ، معلمان و مديران مسئول مدارس قرار دارد.

مدرسه بعنوان مهمترين سازمان فرهنگي و آموزشي ميتواند در تربيت، رشد شخصيت ،رشد استعداد هاي كودكان و توانمند سازي كودكان بزرگترين نقش را داشته باشد. هر قدر روش تدريس و تربيت معلمان با روشهاي پيشرفته و علمي همراه باشد كودكان از شخصيت و آموزش بالايي بهره مند خواهند شد. مهمترين وظيفه معلمان اين است كه حس مسئوليت را در كودكان بيدار سازند. بقيه راه را خود كودك در مسير زندگي طي مينمايد..هلن كلر اگر معلمي مثل خانم سوليون نداشت هرگز موفقيتي چنين نصيب اش نيز نمي شد. هلن كلر همه موفقيت خويش را مديون خانم سوليون است. همه موفقيت خانم سوليون نيز به روش تدريس علمي و پربارش همراه با ابتكارات اموزشي او مربوط ميشود..............مولف

---------------
نقش معلم خوب در تعليم و تربيت



هلن کلر در دوران کودکی به علت بيماری منيژيت ، بينايی و شنوايی خود را از دست داد اما با کمک « آنا سوليوان » ، معلم خصوصی اش يکی از محترم ترين زنان دنيا شد .
هلن کلر در بيست و هفتم ماه جون سال ۱۸۸۰ ميلادی در مزرعه ای واقع در ايالت آلاباما متولد شد . دوران طفوليت او طبيعی بود تا اين که دريکسال ونيمگی بيماری مننژيت باعث شد تا او بينايی و شنوايی خود را ازدست بدهد . سالهای بعد برای خانواده هلن بسيار ناخوش ايندبود . چرا که آنها به ايین مسئله واقف بودند که به دليیل ناتوانی دو گانه فرزندشان هيیچ راهی برای برقراری ارتباط با او وجود ندارد . خود هلن هم به نوعی در بدن خود محبوس بود و به تنهايی قادر نبود احتياجاتش را برطرف کند.

الکساندر گراهام بل فقط مخترع تلفن نبود بلکه معلم ناشنوا يان هم بود. خانواده کلر با او تماس گرفتند . وقتی گراهام بلر ، هلن را ملاقات کرد به هوش ذاتی او پی برد . او به خانواده هلن پيشنهاد کرد که معلمی جوان به به نام « آنا سوليوان » را استخدام کنند تا به هلن جوان درس بدهد . خانواده کلر از وضعيت مالی خوبی برخوردار بودند و قادر بودند که برای فرزندشان معلم خصوصی بگيرند ، بنابر اين با خانم سوليوان تماس گرفتند .
آنا سوليوان خود نيز از بينايی نسبتا کمی برخوردار بود . او در انسيتيو پرکينز در بوستون که مختص نابينای ان و ناشنوا يان بود تحصيل کرده بود . خانواده کلر ( آنا ) را در ۲۱ سالگی استخدام کردند تا با آنها زندگی کند و به هلن درس بدهد سوليوان روشی را اختراع کرد که هلن قادر به درک آن باشد .اين روش شامل علاماتی بود و با فشار دادن اين علامت ها روی کف دست کلر ، وی قادر به درک آنها می شد . با استفاده از اين روش دختر جوان به طور بی نظيری ،قادر به يادگيری و برقراری ارتباط شد . او در هشتمين سال تولدش به شهرت رسد و اين شهرت در سراسر زندگی اش گسترش يافت . « مارک توآين » هلن را ياری کرد و او را کارگر معجزه ناميد .

هلن کلر به کالج (رانکليف )رفت و با کمک سوليوان که سنخرانيها را روی کف دستش توضيح می داد ، توانست مدرک خود را بگيرد. هلن در طی سالهای تحصليش توسط مجله خانوادگی زنان ترغيب و تشويق شد تا زندگينامه خود را بنويسد و از اين طريق بتواند به کنجکاويهای بی انتهای مردم سراسر جهان پاسخ دهد .

او زندگينامه خود را نوشت و آن را « داستان زندگی من » ناميد . هلن همچنين آموخت که از طريق فشار دادن انگشتانش روی گلوی خانم سوليوان و تقليد ارتعاشات آن صحبت کند . او اولين نابينا و ناشنوا يی بود که به عنوان دانشجوی برجسته از کالج فارغ و التحصيل شد .

هلن کلر در سراسر زندگی اش با عده زيادی از افراد مشهور و سرشناس ملاقات کرد و تجربيات بسياری نيز به دست آورد . او حتی به واسطه ويلون و استعداد « ياشا هايفز » و يالونيست مشهور قرن بيستم لذت موسيقی را تجربه کرد . هلن با حس کردن ارتعاشات و يالون می توانست بگويد که آهنگساز موسيقی نواخته شده کيست .

هلن اغلب اوقات زندگش را با شرکت در سخنرانی ها به همراه آناسوليوان ، معلم و دوست عزيزش سپری کرد . سوليوان ازدواج کرد اما بعد از گذشت مدت زمان اندکی طلاق گرفت و نزد هلن کلر بازگشت .

کد:
http://www.machid.mihanblog.com
/

این مطلب آخرین بار توسط Aliabadi در سه‌شنبه 12 مهر 1390 - 00:56 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
soveh(یکشنبه 10 مهر 1390 - 21:31), Aliabadi از این تاپیک تشکر میکنم 
soveh
پستتاریخ: یکشنبه 10 مهر 1390 - 21:35    عنوان: پاسخ به «هنر معلمي : آشنايي با روش تدريس خانم سوليون معلم هلن كلر» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

Aliabadi, جان، چقدر این مطلبت جالب و خوندنی بود. خیلی ممنون. من کارتون زندگی این خانم را خیلی قدیم دیده بودم و اون زمانها همیشه برام یه سوال خیلی بزرگ بود که این فرد چطور تونست اون مطالب را درک کنه و همش خودمو جای اون میذاشتم و میگفتم من که چشم دارم...گوش دارم با این همه مصیبت یاد میگیرم Very Happy پس چی میکشه اون بنده خدا.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: دوشنبه 11 مهر 1390 - 13:30    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

از لطفتون ممنونم دوست عزيز

يادگيري معمولي انسانهاي بينا و شنوا در مدارس ابتدايي در مرحله اول و دوم بيشتر از طريق بينايي و شنوايي است و در مراحل سوم شايد از طريق حس لامسه و در مواردي با حس بوياي همراه باشد.
در مورد هلن كلر بعنوان نمونه يك نابينا و فرد كر چون او فاقد حس بينايي و شنوايي بوده . خانم سوليون از كانال حس لامسهاو براي فراگيري استفاده ميكرده و هلن رااز اين طريق اموزش ميداده. او اين روش را از قبل تعليم فرا گرفته و سبك كار خانم سوليون مبني بر اين بوده كه همه اشياء را اول تك تك به هلن كلر از طريق لامسه مطرح ميكرده تا او با اشياء بخوبي اشنايي يابد. هلن كلر اشياء را لمس ميكرد و به وجود و شكل و ماهيت ان اشنا ميشده . خانم سوليون براي هر شي يك كد ي مثل زبان تلگراف بشكل قراردادي و به زبان سمبليك كر و كور ها بلد بوده و با فشار و شكل مخصوص انگشتها ان كدها را به شكل لامسه به او نشان ميداده و با او اين كدهاي قراردادي را تمرين ميكرده.

مدتها ي مديد هلن كلر رابطه اين كد و اشياء را نمي توانسته درك كند و كار اموزش موفقيتي نداشته . تا اينكه در يك روز تابستاني خانم سوليون با هلن كلر به گردش ميروند و در محلي توقف ميكنند كه يك چشمه اب وجود داشته . در اين مكان خانم سوليون دستهاي هلن كلر را زير اب ميگيرد و كلمه اب را با فشار انگشت ها با همان كد زبان كرو كورها برايش بارها و بارها زير اب هجي ميكند. در اين لحظه درهلن كلر اولين جرقه يادگيري زده ميشود و هلن كلر بعد از ماهها منظور معلم خود را درك ميكند و با اين واقعه روز تابستاني و چشمه انقلاب بزرگي در زندگي هلن كلر رخ ميدهد. هلن كلر از اين روز به ياد ماندني و فراموش نشدني در نوشته هايش ياد ميكند كه براي اولين بار مي فهمد منظور معلم اش چيست و هجي كلمه اب را در ان روز درك ميكند . از اين روز ارتباط اموزشي بين هلن كلر و معلم اش بطور كامل برقرار ميشود. از ان لحظه به بعد هلن كلر همه اشيا ء را با كد مربوط به ان بوسيله حس لامسه با اشتياق فراوان از طريق خانم سوليون ياد ميگيرد. با اين روش مي تواند خط بريل را فراگيرد و خواندن و نوشتن را بياموزد و بعدها نويسنده معروفي شود. حتي موسيقي را نيز فرا ميگيرد و از طريق گذاشتن دستش روي پيانو و احساس ارتعاش ها با انگشت ودستش موسيقي را درك ميكرده و با تن ها و ملودي ها انس ميگيرد.
در مثال هلن كلر مي بينيم اگر ايشان از دو نعمت محروم بوده ولي معلمش از توان نهفته حس لامسه و بويايي براي اموزش استفاده كردهو اين امكانهاي نهفته را كشف و بكار ميبرد. اين ابتكار اموزشي موفقيت اميز نشان ميدهد راههاي مختلف براي يادگيري معلولين هست. خود خانم سوليون نيز از بينايي زيادي برخوردار نبوده و به همين علت شاگردش را بهتر درك ميكرده و در كارش از انگيزه كافي برخوردار بوده.
خانم سوليون يك نمونه بارز معلم خوب است كه كارش را به موفقيت و بشكل عالي به انجام ميرساند و پل ارتباطي بزرگي بين يك انسان نا بينا و كر با دنياي بيرون و انسانها ي ديگر با روش زبان كر و كورها ( سمبل هاي كد مانند لامسه بوسيله فشار انگشت بر كف دست) ايجاد ميكندبه شكلي كه يك نابينا و كر ميتواند با دنياي بيرون خويش يك ارتباط زنده برقرار نموده و حتي كتابهايي را بنويسد.
امروزه با پيشرفت تكنيك چيبس هايي ساخته ميشود كه براي يك فرد نا بينا ديدن هر چند بشكل محدود را ميسر ميسازد. با عمل جراحي اين چيبس ها در چشم كار گذاشته ميشود . امروزه تكنيك رايانه و الكترونيك امكانات بيشماري براي نابينايان فراهم كرده كه از شدت اين نقص مقداري ميكاهد. دستگاهي ساخته شده كه فرد نا بينا كافي است صفحه كتاب مورد نظر را روي ان قرار دهد تا دستگاه صفحه مزبور و صفحات بعدي را برايش بشكل رسا و بلند بخواند.

ما بايد شاكر نعمت هايي باشيم كه در دست داريم و از انها نهايت استفاده را بكنيم واز خانم سوليون و هلن كلر اين درس را بياموزيم كه امكانات نهفته دور و بر خود و وجودمان را كشف كرده و از انها بشكل مطلوب استفاده كنيم.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
neda_y
پستتاریخ: چهار‌شنبه 13 مهر 1390 - 12:05    عنوان: پاسخ به «هنر معلمي : آشنايي با روش تدريس خانم سوليون معلم هلن كلر» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 15 اسفند 1387
پست: 321
محل سکونت: ساوه
iran.gif


امتياز: 8705

تدي

در روز اول سال تحصيلى، خانم تامپسون معلّم كلاس پنجم دبستان وارد كلاس شد و پس
از صحبت هاى اوليه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت كه همه آن ها را به يك اندازه
دوست دارد و فرقى بين آنها قائل نيست. البته او دروغ مي گفت و چنين چيزى
امكان نداشت. مخصوصاً اين كه پسر كوچكى در رديف جلوى كلاس روى صندلى
لم داده بود به نام تدى استودارد كه خانم تامپسون چندان دل خوشى از او
نداشت.تدى سال قبل نيز دانش آموز همين كلاس بود. هميشه لباس هاى
كثيف به تن داشت، با بچه هاى ديگر نمي جوشيد و به درسش هم نمي رسيد.
او واقعاً دانش آموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسيار ناراضى بود و
سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه كرد. امسال كه دوباره تدى
در كلاس پنجم حضور مي يافت،

خانم تامپسون تصميم گرفت به پرونده تحصيلى سال هاى قبل او نگاهى بياندازد

تا شايد به علّت درس نخواندن او پي ببرد و بتواند كمكش كند
معلّم كلاس اول تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز باهوش، شاد و با استعدادى است. تكاليفش را خيلى خوب انجام مي دهد و رفتار خوبى دارد."رضايت كامل". معلّم كلاس دوم او در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز فوق العاده اى است. همكلاسيهايش دوستش دارند ولى او به خاطر بيمارى درمان ناپذير مادرش كه در خانه بسترى است دچار مشكل روحى است. معلّم كلاس سوم او در پرونده اش نوشته بود: مرگ مادر براى تدى بسيار گران تمام شده است. او تمام تلاشش را براى درس خواندن مي كند ولى پدرش به درس و مشق او علاقه اى ندارد. اگر شرايط محيطى او در خانه تغيير نكند او به زودى با مشكل روبرو خواهد شد. معلّم كلاس چهارم تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى درس خواندن را رها كرده و علاقه اى به مدرسه نشان نمي دهد. دوستان زيادى ندارد و گاهى در كلاس خوابش مي برد. خانم تامپسون با مطالعه پرونده هاى تدى به مشكل او پى برد و از اين كه دير به فكر افتاده بود خود را نكوهش كرد. تصادفاً فرداى آن روز، روز معلّم بود و همه دانش آموزان هدايايى براى او آوردند. هداياى بچه ها همه در كاغذ كادوهاى زيبا و نوارهاى رنگارنگ پيچيده شده بود، بجز هديه تدى كه داخل يك كاغذ معمولى و به شكل نامناسبى بسته بندى شده بود. خانم تامپسون هديه ها را سركلاس باز كرد. وقتى بسته تدى را باز كرد يك دستبند كهنه كه چند نگينش افتاده بود و يك شيشه عطر كه سه چهارمش مصرف شده بود در داخل آن بود. اين امر باعث خنده بچه هاى كلاس شد امّا خانم تامپسون فوراً خنده بچه ها را قطع كرد و شروع به تعريف از زيبايى دستبند كرد. سپس آن را همانجا به دست كرد و مقدارى از آن عطر را نيز به خود زد. تدى آن روز بعد از تمام شدن ساعت مدرسه مدتى بيرون مدرسه صبر كرد تا خانم تامپسون از مدرسه خارج شد. سپس نزد او رفت و به او گفت: خانم تامپسون، شما امروز بوى مادرم را مي داديد. خانم تامپسون، بعد از خداحافظى از تدى، داخل ماشينش رفت و براى دقايقى طولانى گريه كرد. از آن روز به بعد، او آدم ديگرى شد و در كنار تدريس خواندن، نوشتن، رياضيات و علوم، به آموزش "زندگي" و "عشق به همنوع" به بچه ها پرداخت و البته توجه ويژه اى نيز به تدى مي كرد. پس از مدتى، ذهن تدى دوباره زنده شد. هر چه خانم تامپسون او را بيشتر تشويق مي كرد او هم سريعتر پاسخ مي داد. به سرعت او يكى از با هوش ترين بچه هاى كلاس شد و خانم تامپسون با وجودى كه به دروغ گفته بود كه همه را به يك اندازه دوست دارد، امّا حالا تدى محبوبترين دانش آموزش شده بود. يكسال بعد، خانم تامپسون يادداشتى از تدى دريافت كرد كه در آن نوشته بود شما بهترين معلّمى هستيد كه من در عمرم داشته ام. شش سال بعد، يادداشت ديگرى از تدى به خانم تامپسون رسيد. او نوشته بود كه دبيرستان را تمام كرده و شاگرد سوم شده است. و باز هم افزوده بود كه شما همچنان بهترين معلمى هستيد كه در تمام عمرم داشته ام. چهار سال بعد از آن، خانم تامپسون نامه ديگرى دريافت كرد كه در آن تدى نوشته بود با وجودى كه روزگار سختى داشته است امّا دانشكده را رها نكرده و به زودى از دانشگاه با رتبه عالى فارغ التحصيل مي شود. باز هم تأكيد كرده بود كه خانم تامپسون بهترين معلم دوران زندگيش بوده است. چهار سال ديگر هم گذشت و باز نامه اى ديگر رسيد. اين بار تدى توضيح داده بود كه پس از دريافت ليسانس تصميم گرفته به تحصيل ادامه دهد و اين كار را كرده است. باز هم خانم تامپسون را محبوبترين و بهترين معلم دوران عمرش خطاب كرده بود. امّا اين بار، نام تدى در پايان نامه كمى طولاني تر شده بود: دكتر تئودور استودارد. ماجرا هنوز تمام نشده است. بهار آن سال نامه ديگرى رسيد. تدى در اين نامه گفته بود كه با دخترى آشنا شده و مي خواهند با هم ازدواج كنند. او توضيح داده بود كه پدرش چند سال پيش فوت شده و از خانم تامپسون خواهش كرده بود اگر موافقت كند در مراسم عروسى در كليسا، در محلى كه معمولاً براى نشستن مادر داماد در نظر گرفته مي شود بنشيند. خانم تامپسون بدون معطلى پذيرفت و حدس بزنيد چكار كرد؟ او دستبند مادر تدى را با همان جاهاى خالى نگين ها به دست كرد و علاوه بر آن، يك شيشه از همان عطرى كه تدى برايش آورده بود خريد و روز عروسى به خودش زد. تدى وقتى در كليسا خانم تامپسون را ديد او را به گرمى هر چه تمامتر در آغوش فشرد و در گوشش گفت: خانم تامپسون از اين كه به من اعتماد كرديد از شما متشكرم. به خاطر اين كه باعث شديد من احساس كنم كه آدم مهمى هستم از شما متشكرم. و از همه بالاتر به خاطر اين كه به من نشان داديد كه مي توانم تغيير كنم از شما متشكرم. خانم تامپسون كه اشك در چشم داشت در گوش او پاسخ داد: تدى، تو اشتباه مي كنى. اين تو بودى كه به من آموختى كه مي توانم تغيير كنم. من قبل از آن روزى كه تو بيرون مدرسه با من صحبت كردى، بلد نبودم چگونه تدريس كنم. بد نيست بدانيد كه تدى استودارد هم اكنون در دانشگاه آيوا يك استاد برجسته پزشكى است و بخش سرطان دانشكده پزشكى اين دانشگاه نيز به نام او نامگذارى شده است ! همين امروز گرمابخش قلب يك نفر شويد... وجود فرشته ها را باور داشته باشيد و مطمئن باشيد كه محبت شما به خودتان باز خواهد گشت...
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی نام شناسایی در AIM شناسه عضویت در Yahoo Messenger شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: پنج‌شنبه 14 مهر 1390 - 04:05    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

دوست عزيز ندا جان ، ممنون از مقاله بسيار عالي و زيبايتانApplauseApplauseApplauseApplauseApplause
ايجاد يك ارتباط دوستانه بين معلم دبستان و شاگرد انش ميتواند اعتماد افرين بوده و تاثير مثبتي در پرورش استعداد و شخصيت دانش اموزان داشته باشد.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » فرهنگستان » هنر معلمي : آشنايي با روش تدريس خانم سوليون معلم هلن كلر
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc