شنبه 1 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » .:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3 ... 8, 9, 10, 11  بعدی
 .:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::. « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
harchi
پستتاریخ: جمعه 2 تیر 1391 - 15:46    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

شروع فعالیت
شروع فعالیت

عضو شده در: 10 اردیبهشت 1391
پست: 6



امتياز: 150

تیشه و چهره ی شیرین و شبی بارانی
نفسی تند درون قفسی زندانی
نقش پر پیچ و خم و نقشه ی ابروی نگار
کندنش کار کمی نیست خودت میدانی
تیشه و چهره ی شیرین و شبی بارانی
تو و یک شاعر بی حوصله ی تهرانی
ساحل
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
velayat20
پستتاریخ: شنبه 3 تیر 1391 - 00:59    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

خوب داره پيش مي‌ره
خوب داره پيش مي‌ره

عضو شده در: 28 آذر 1390
پست: 84

blank.gif


امتياز: 2095

یالطیف...



*تکیه گاهِ بی پناهی دلم!...



خوب است که همیشه می شود به تو تکیه کرد...

همیشه...



*- قیصر امین پور
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
velayat20
پستتاریخ: شنبه 3 تیر 1391 - 01:00    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

خوب داره پيش مي‌ره
خوب داره پيش مي‌ره

عضو شده در: 28 آذر 1390
پست: 84

blank.gif


امتياز: 2095

کسی به خدا گفت : اگر سرنوشت مرا تو نوشتی

پس چرا آرزو کنم؟

خدا گفت : شاید نوشته باشم

هرچه آرزو کند.... Smiling
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
velayat20
پستتاریخ: شنبه 3 تیر 1391 - 01:01    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

خوب داره پيش مي‌ره
خوب داره پيش مي‌ره

عضو شده در: 28 آذر 1390
پست: 84

blank.gif


امتياز: 2095

آورده اند:

پروانه و مگس پرشان را

با یکدگر معاوضه کردند

اما مگس دوباره

روی زباله بود

پروانه روی لاله
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Kovsar
پستتاریخ: شنبه 3 تیر 1391 - 10:47    عنوان: Re: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 12 خرداد 1391
پست: 435

iran.gif


امتياز: 11375

glasy_heart نوشته است:
گفتم:خدایا از همه دلگیرم

گفت:حتی از من؟

گفتم:خدایا دلم را ربودند

گفت:پیش از من؟

گفتم:خدایا چقدر دوری

گفت:تو یا من؟

گفتم:خدایا تنهاترینم

گفت:پس من؟

گفتم:خدایا كمك خواستم

گفت:از غیر من؟

گفتم:خدایا دوستت دارم

گفت:بیش از من؟

گفتم:خدایا اینقدر نگو من

گفت:من توام تو من....


وقتی وجود خدا باورت بشه ...

خدا یه نقطه میزاره زیر باورت و " یاورت" میشه




من یه نوشته ای دارم که مثله همینه ولی با اثبات ایات قرآنی خیلی جالبه حتما بخونید تو تاپیک بعد میذارمش
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: شنبه 3 تیر 1391 - 15:10    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
Kovsar
پستتاریخ: شنبه 3 تیر 1391 - 18:02    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 12 خرداد 1391
پست: 435

iran.gif


امتياز: 11375

گفتم: خستهام

گفت: “لاتقنطوا من رحمة الله” از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/۵۳)

گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای!

گفت: “فاذکرونی اذکرکم” منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/۱۵۲)

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفت: “و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا” تو چه میدانی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/۶۳)

گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟

گفت: “واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله” کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/۱۰۹)

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچک است… یک اشارهکنی تمامه!

گفت: “عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم” شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/۲۱۶)

گفتم: “انا عبدک الضعیف الذلیل…” اصلا چطور دلت میاد؟

گفت: “ان الله بالناس لرئوف رحیم” خدا نسبت به همهی مردم (نسبت به همه) مهربان است (بقره/۱۴۳)

گفتم: دلم گرفته

گفت: “بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا” (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/۵۸)

گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله

گفت: “ان الله یحب المتوکلین” خدا آنهایی را که توکل میکنند دوست دارد (آل عمران/۱۵۹)

گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن!

گفت: “و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره” بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت میکنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا میکنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر میکنند (حج/۱۱)

گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم؛

گفت: “فانی قریب” من که نزدیکم (بقره/۱۸۶)

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش میشد به تو نزدیک بشوم

گفت: “و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال” هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵)

گفتم: این هم توفیق میخواهد!

گفت: “ألا تحبون ان یغفرالله لکم” دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/۲۲)

گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی

گفت: “و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه” پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/۹۰)

گفتم: با این همه گناه… آخر چه کاری میتوانم بکنم؟

گفت: “الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده” مگر نمیدانید خداست که توبه را از بندههایش قبول میکند؟! (توبه/۱۰۴)

گفتم: دیگر روی توبه ندارم

گفت: “الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب”(ولی) خدا عزیز و دانا است، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/۳)

گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟

گفت: “ان الله یغفر الذنوب جمیعا” خدا همهی گناهها را میبخشد (زمر/۵۳)

گفتم: یعنی اگر باز هم بیابم؟ بازهم مرا میبخشی؟

گفت: “و من یغفر الذنوب الا الله” [چرا که نه!] به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱۳۵)

گفتم: نمیدانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم میزند؛ ذوبم میکند؛ عاشق میشوم! … توبه میکنم

گفت: “ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین” [این را بدان که] خدا هم توبهکنندهها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/۲۲۲)

ناخواسته گفتم: “الهی و ربی من لی غیرک” ای خدا و پروردگار من! [آخر] من جز تو که را دارم؟

گفت: “الیس الله بکاف عبده” خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/۳۶)

گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار میتوانم بکنم؟

گفت: “یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما” ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههایش بر شما درود و رحمت میفرستند تا شما را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. ( احزاب/۴۲)

گفتم: هیچ کسی نمیداند تو دلم چه میگذرد

گفت: “ان الله یحول بین المرء و قلبه” خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/۲۴)

گفتم: غیر از تو کسی را ندارم

گفت: “نحن اقرب الیه من حبل الورید” ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/۱۶)

با خودم گفتم:

خداوند!… خالق هستی!… با فرشتههایش!… به ما درود میفرستند تا هدایت شویم؟! پس باید ثابت کنم که شایستهی سلام و درود عرشیانم باید گوهر درونم را از هرچه زنگار پاک کنم...
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: چهار‌شنبه 7 تیر 1391 - 16:13    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

بالاترین عشق، عشقی است که همه چیز می دهد و هیچ چیز نمی خواهد، مثل عشق خداوند به تو.


یکی قشنگیه منظره رو میبینه، یکی کثیفیه پنجره رو.این تو هستی که تصمیم میگیری چی ببینی، همیشه قشنگ ببین، حتی از پشت پنجره ی کثیف...


وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، به خاطر این است که چیز زیادی از آن نخواسته اید...


کوچیک که بودیم تنها کفشامونو اشتباه می پوشیدیم اما حالا تنها کار درستمون پوشیدنه کفشامونه...


خدا بی نهایته اما به اندازه فهم هرکس کوچیک میشه و به قدر نیاز هرکس پایین میاد و به قدر آرزوی هرکس گسترده و به قدر ایمان هرکس کارگشا میشه...


آرام باش، توکل کن، تفکر کن، سپس آستینها را بالا بزن، آنگاه دستان خدا را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده است...


سرمشق های آب بابا یادمون رفت/ رسم نوشتن با قلم رو یادمون رفت/ شعر خدای مهربون رو حفظ کردیم/ اما خدای مهربون هم یادمون رفت...


صدای پای تو که می روی
صدای پای مرگ که می آید
حسین پناهی


نترس از هجوم حضورم، چیزی جز تنهائی با من نیست


بنگر که چگونه دست تکان می دهم!
گویا مرا برای وداع آفریده اند....


آخر هر چیزی خوب تموم میشه، اگه خوب نشد، بدون هنوز آخرش نشده...!!!چارلی چاپلین


اگر کسی را دوست داری به او بگو، زیرا قلبها معمولا با کلماتی که ناگفته می مانند، می شکنند...جرج آلن


خدای من:
هرگز
نگویمت
که
بیا
دست
من
بگیر
عمریست گرفته ای، مبادا رها کنی!


صدها هزار نفر برای آمدن باران دعا می کنند غافل از آنکه:
خدا با کودکی است که چکمه هایش سوراخ است.


سخاوت را از باران یاد بگیر که بر سر فقیر و غنی به یک ادازه می بارد.


عشق را می توان در دستان خسته ی پدر و نگاه نگران مادر دید.


زندگی هدیه خداست به تو، طرز زندگی کردن تو هدیه توست به خدا.


باران نباش تا با التماس به پنجره بکوبی که نگاهت کنند، ابرباش که با التماس نگاهت کنند تا بباری.


آسان ترین چیزی که می شود به دست آورد گناه است.


همیشه تو آسمون از یک ارتفاعی به بعد دیگه هیچ ابری وجود نداره پس هروقت آسمون دلت ابری شد با ابرها نجنگ، فقط کمی اوج بگیر.


من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدم
که سرنوشت درختان باغ من تبر است


در بدترین روزها امیدوار باش
زیرا زیباترین باران ها از سیاه ترین ابرهاست


همیشه تلخ ترین لحظات آدم توسط کسی ساخته می شوند
که شیرین ترین لحظات برای او ساخته شده است.



شاید آن روز که سهراب نوشت:
"تا شقایق هست زندگی باید کرد"
خبری از دل پردرد گل یاس نداشت...


وقتی بارون میاد حضور خدا چقدر بهتر حس میشه، میدونی بارون یعنی چی؟
بارون یعنی....نقطه چین تا خدا


زندگی شوق رسیدن به همان فردائی است که نخواهد آمد، تو نه در دیروزی و نه در فردائی، ظرف امروز پر از بودن توست، زندگی را دریاب...


قطار می رود، تو می روی، تمام ایستاه می رود و من چقدر ساده ام که سال های سال کنار این قطار رفته ایستاده ام و همچنان به نرده ها تکیه داده ام...قیصر امین پور


تو اگر میدانستی که چه دردی دارد خنجر از دست عزیزان خوردن، از من خسته نمی پرسیدی: آه ای سرو چرا گریانی...



خاطراتمان باشد شاید سالها بعد در گذرجاده ها بی تفاوت از کنار هم بگذریم و بگوئیم آن غریبه
چقدر شبیه خاطراتم بود...


فراموش نکنیم در ساحل قلب ها این جای پای دوستی است که می ماند وگرنه موج روزگار هر رد پائی را پاک می کند...


روز و شب دعای من/ بوده با خدای من/ کز کارم کند حاجتم روا/ آن چه از عمر من مانده به جا/ گیرد و پس دهد به من دمی/ مستی کودکانه ی مرا...


از وقتی رفتی خنده از لبانم خشکید و بهار جایش را به خزان داد و حالا من چگونه تقدیر را ببخشم وقتی می دانم برنمی گردی...


به شانه ام میزنی که تنهائیم را بتکانی، یار به چه دلخوش کرده ای؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی!!!


بگذارید و بگذرید، ببینید و دل مبندید، چشم بیاندازید و دل مبازید که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت...مولا علی



دستانی که کمک می کنند مقدس تر از لب هایی هستند که دعا می خوانند...کورش کبیر



پرستو که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراسد...پرستو باش و لانه را رها کن...


در زمین عشقی نیست که زمینت نزند، آسمان را دریاب!



دریا باش تا بعضی ها از با تو بودن لذت ببرند و بعضی ها که لیاقت تو را ندارند در تو غرق شوند.


همچو باران باش! رنج جدا شدن از آسمان را، در سبزکردن زندگی دیگران جبران کن.


زندگی بی عشق اگر باشد، لبی بی خنده است/بر لب بی خنده باید جای خندیدن گریست


شاد باش، رها باش، شادی و شادمانه زیستن گوهر نهفته در لحظه هاست، آنرا بیاب از درون و به دیگران هدیه کن، این گوهر وجود انسان است.


باران پایان پریشانی ابرهاست...


دلهای پاک خطا نمی کنند، سادگی می کنند و امروز سادگی پاک ترین خطاست...




دل ما محکمه ایست که به ما می گوید همه را دوست بدار، به همه خوبی کن و اگر بد دیدی، دل به دریای محبت بزن و بخشش کن.



وای بر من گر تو آن گم کرده ام باشی که بس دور است بین ما........


خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند اما من زاده ی امروزم
خدایا
جهنمت فرداست، چرا من امروز می سوزم؟؟؟


خواجه عبدالله انصاری فرمود: بدانکه، نماز زیاده خواندن، کار پیرزنان است و روزه فزون داشتن، صرف نان است و حج نمودن تماشای جهان است، اما نان دادن، کار مردان است.


قهوه ات را به نیت که می نوشی؟؟ من که قرص هایم را هم به نیت تو می خورم!!


بغض هایت را برای خودت نگه دار، گاهی سبک نشوی، سنگین تری


مرگ مادر مهربانی است که بچه ی خود را پس از یک روز طوفانی در آغوش کشیده، نوازش می کند و می خواباند.


همه چی داشت خوب پیش می رفت، که یهو به خودمون اومدیم دیدیم بزرگ شدیم.


در جواب ابلهان آنقدر خاموش ماندیم که گفتند حرف حساب جواب ندارد!!!


میزی برای کار، کاری برای تخت، تختی برای خواب، خوابی برای جان، جانی برای مرگ، مرگی برای یاد، یادی برای سنگ...این بود زندگی؟ حسین پناهی


دست به صورتم نزن، میترسم بیفتد نقاب خندانی که بر چهره دارم، آنگاه سیل اشکهایم تو را با خود ببرد و باز من بمانم و تنهایی


لبخند کم خرج ترین آرایش چهره است
چهره ات به این آرایش همیشه آراسته باد


نامه ای از من اگر سویت نمی آید نرنج
هرچه را من می نویسم اشک پاکش می کند


تنها که باشی...
گاهی آرزو می کنی که یک نفر صدایت کند، حتی اشتباهی...!


روزهای دور از تو را نخواهم شمرد، تا همیشه بگویم همین دیروز بود.


همیشه یکی هست که درد دلت رو بهش بگی، ولی بترس از روزی که خودش درد دلت باشه


هیچ کس نفهمید خدا هم تنهائیش را فریاد می زند:
" قل هو الله احد "


یه دعا برات میکنم بگو آمین.
ان شاء الله توی زندگیت فقط یه جا تو دو راهی بمونی، اونم :
" بین الحرمین "


دلم به بهانه ی همیشگی گریست، بگذار بگرید و بداند هر آنچه می خواهد همیشه نیست


چقدر سخته همرنگ جماعت شدن
وقتی جماعت خودش هزار رنگه


خدایا تا پاکم نکردی
خاکم نکن


سراغم را از کلاغ بام خانه ات مگیر، که حقیقت بودنم را به تکه پنیری می فروشد...


مگه اشک چقدر وزن داره...؟ که با جاری شدنش اینقدر سبک میشیم...؟؟


خیابانهای تنهایی، دلی ولگرد می خواهد و آوازم بدون تو سکوتی سرد می خواهد، برایت مرده بودم، تا برایم تب کند قلبت، ولی حتی نپرسیدی، دلت همدرد می خواهد؟


نیمکت پارک
هیچ کس بر نیمکت پارک به تنهایی نمی نشیند
یا یاد یار در بر است، یا یاد یار در سر...!


ساده بودم که تو را ساده تجسم کردم...بعد لبخند تو با گریه تبسم کردم... آشنا با همه پنجره های شهرم...چون تو را پشت همین پنجره ها گم کردم...


دو تا رفیق بودن، هر روز با هم می رفتن میخونه، شراب می خوردن، یکیشون می میره، اون یکی هروقت میره میخونه به ساقی میگه دو تا بریز، ساقی میگه چرا، میگه یکی واسه خودم، یکی به یاد رفیقم.
یه سال میگذره، یه روز که میره میخونه، به ساقی میگه: یکی بریز، ساقی میگه:چرا یکی، مگه رفیقتو فراموش کردی، میگه نه خودم توبه کردم ولی اینو می خورم به یاد رفیقم.


روزی مجنون از سجاده شخصی عبور کرد، مرد نماز راشکست و گفت: مردک در حال رازونیاز با خدا بودم، تو چگونه این رشته را بریدی؟
مجنون لبخندی زد و گفت:
عاشق بنده ای هستم، تو را ندیدم،
تو چگونه عاشق خدایی و مرا دیدی


آدمها در دو حالت یکدیگر را ترک می کنند، اول اینکه بدونن کسی دوسشون نداره، دوم اینکه بدونن یکی خیلی دوسشون داره. ویکتورهوگو


این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمرم را حرام دیدارش کردم. حسین پناهی


لحظه هایی که دلمان می گیرد تاوان لحظه هایی است که دل بسته ایم.


آدمهای ساده را دوست دارم، همانهایی که برای همه لبخند دارند، همانهایی که بدی هیچ کس را باور ندارند، همانهایی که بوی ناب "آدم" می دهند.


درد را از هر طرف بنویسی درد است


خسته ام از تویی که زبانم را میدانی اما حرفم را نمیفهمی...!


در انتهای شب نگرانیهایت را به خدا بسپار و آسوده بخواب که خدا بیدار است.


گاهی وقتها برای ماندن باید رفت


من از دست بیگانگان هرگز ننالم
هرچه کرد با من آشنا کرد


چرا برای مردن غم خوردن
آنان که غم خوردن نمردن


زندگی معلم بی رحمیست که اول امتحان می گیرد سپس درس می دهد.



شاید بتونی کسی رو که باهاش خندیدی و فراموش کنی اما کسی رو که باهاش گریه کردی و هیچ وقت فراموش نمی کنی...


هرگاه خداوند تو را به لبه ی پرتگاهی هدایت کرد به او اعتماد کن چون یا تو را از پشت نگه می دارد یا پرواز را به تو می آموزد...


وقتی بادهای مخالف می وزند پناه می بریم ب سنگها، فراموش می کنیم که از همین بادهاست پرواز بی نظیر عقاب ها...


ستاره ها وقتی می شکنن می شن شهاب
اما دلی که می شکنه میشه سؤال بی جواب


زندگی را دور بزن، آنگاه که بر تارک بلندترین قله ها رسیدی، لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت را خراشیدند...


فاصله ی تابش خودتو به دیگران تنظیم کن،خدا خورشید رو جایی گذاشته که گرم می کنه اما نمی سوزونه...


کاش دوستی ها مثل روابط دست و چشم بود وقتی دستت زخمی میشه، چشمت گریه می کنه و وقتی که چشمت گریه می کنه، دستت اشکاتو پاک می کنه!...


افلاطون میگه: اگه روزی کسی رو با دل دوست داشتی جدیش نگیر، چون کار دل دوست داشتنه و کار چشم دیدن اما اگه روزی کسی رو با عقلت دوست داشتی بدون داری حسی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعیه...!!


هروقت مغرور شدی و احساس کردی قدرتمندی به حباب فکر کن!


همیشه ابرا گریه می کنن اما آدما عاشق ستاره ها میشن، یادت باشه چشمک ستاره ها گریه ی ابرا رو از یادت نبره...


من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت
دانستم که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
حافظ


فقیر به دنبال آسایش ثروتمند و ثروتمند به دنبال آرامش زندگی فقیر است، کودک به دنبال آزادی بزرگتر و بزرگتر به دنبال سادگی کودک است، پیر به دنبال قدرت جوان و جوان به دنبال تجربه سالمند، آنان که رفته اند در آرزوی بازگشت و آنان که مانده اند در دل رویای رفتن دارند، خدایا کدامین پل در کجای جهان شکسته است که هیچ کس به مقصد خود نمی رسد.


این مطلب آخرین بار توسط mahdiss در شنبه 11 آذر 1391 - 05:23 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Kovsar
پستتاریخ: شنبه 31 تیر 1391 - 14:27    عنوان: و حالا اما..... پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 12 خرداد 1391
پست: 435

iran.gif


امتياز: 11375



خط خطی هایی که بر روی شعرهای بی مصرفم میکشم

ارزشش از غزل های نابی که برایت سرودم

بیشتر است
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
Kovsar
پستتاریخ: شنبه 31 تیر 1391 - 23:07    عنوان: چادر زن پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 12 خرداد 1391
پست: 435

iran.gif


امتياز: 11375

چادر زن تاج سلطانی بود
حافظش از شر شیطانی بود
چادر زن بر هوس غالب شود
عزت زن را از حق طالب شود

چادر زن کیمیای غیرت است
چون نشان غیرت ملیت است

از برون شرح درونی می دهد
خشم دشمن را فزونی میدهد
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: یکشنبه 1 مرداد 1391 - 00:47    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590


گناه از تو بود و من نیازمند بخشش ام

چرا که من در ابتدا ، تو را ز خود نرانده ام


بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
negar-shtm
پستتاریخ: دوشنبه 2 مرداد 1391 - 22:26    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

داره کولاک می‌کنه!
داره کولاک می‌کنه!

عضو شده در: 23 فروردین 1391
پست: 166
محل سکونت: ولايت سیتی
turkey.gif


امتياز: 4475

ساده لباس بپوش!
ساده راه برو!
اما در برخورد با دیگران
ساده نباش!!
زیرا سادگی ات را
نشانه میگیرند!
برای درهم شکستن
غرورت!!!
(حسین پناهی)
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
negar-shtm
پستتاریخ: سه‌شنبه 3 مرداد 1391 - 21:29    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

داره کولاک می‌کنه!
داره کولاک می‌کنه!

عضو شده در: 23 فروردین 1391
پست: 166
محل سکونت: ولايت سیتی
turkey.gif


امتياز: 4475

شب در چشمان من است

به سیاهی چشمهایم نگاه کن

روز در چشمان من است

به سفیدی چشمهایم نگاه کن

شب و روز در چشمان من است

به چشمهای من نگاه کن

چشم اگر فرو بندم

جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
Kovsar
پستتاریخ: سه‌شنبه 3 مرداد 1391 - 21:55    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 12 خرداد 1391
پست: 435

iran.gif


امتياز: 11375

زندگی حکمت اوست چند برگی را تو ورق خواهی زد
ما بقی را قسمت
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: چهار‌شنبه 4 مرداد 1391 - 00:41    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

دوستان عزیز لطف کنید شعرهاتون را در تاپیک شعر قرار بدید. ممنونم
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3 ... 8, 9, 10, 11  بعدی صفحه 9 از 11

فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » .:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc