پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » .:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3 ... , 9, 10, 11  بعدی
 .:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::. « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
negar-shtm
پستتاریخ: سه‌شنبه 10 مرداد 1391 - 12:30    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

داره کولاک می‌کنه!
داره کولاک می‌کنه!

عضو شده در: 23 فروردین 1391
پست: 166
محل سکونت: ولايت سیتی
turkey.gif


امتياز: 4475

فقط گوشه چشمی از نگاه خدا برای خوشبختی همه انسانها کافیست
این نگاه را برایت آرزو میکنم …
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: سه‌شنبه 31 مرداد 1391 - 22:14    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

فقر...!l
فقر ، چيزي را " نداشتن " است ، ولي ، آن چيز پول نيست طلا و غذا نيست
فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند
فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ،‌ كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند
فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روی آن یادگاری نوشتند
فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود
فقر ، همه جا سر ميكشد
فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست
فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است

(دکتر شریعتی)
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
rezvaneh
پستتاریخ: سه‌شنبه 31 مرداد 1391 - 23:25    عنوان: Re: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

soveh نوشته است:
فقر...!l
فقر ، چيزي را " نداشتن " است ، ولي ، آن چيز پول نيست طلا و غذا نيست
فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند
فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ،‌ كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند
فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روی آن یادگاری نوشتند
فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود
فقر ، همه جا سر ميكشد
فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست
فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است

(دکتر شریعتی)


چندین بار خوانده شده و باز تازه و خواندنی....

مرسی سوه جانApplause
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: سه‌شنبه 31 مرداد 1391 - 23:57    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

خواهش می کنم...بله ...هزاربار هم خونده بشه باز خوندنیه
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
neda_y
پستتاریخ: چهار‌شنبه 1 شهریور 1391 - 09:43    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 15 اسفند 1387
پست: 321
محل سکونت: ساوه
iran.gif


امتياز: 8705



تنها اتاقی همیشه مرتب است و همه چیز سر جایش می‌ماند، که تویش زندگی نکنی!
اگه زندگیت گاهی آشفته می شود و هیچی سر جایش نیست، بدان که هنوز زنده‌ای!
اما اگر همیشه «همه چی آرومه، تو چقدر خوشحالی!» یک فکری برای خودت بکن!

-----------------------------------------------------------------------

هر چه بیشتر احساس تنهایی کنی، احتمال شروع یک رابطه احمقانه بیشتر می‌شود!

-----------------------------------------------------------------------

حاصل عشق مترسک به کلاغ، مرگ یک مزرعه بود!

-----------------------------------------------------------------------

گفت: چند سال داری؟
گفتم: روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم، کودکی چند ساله‌ام!

-----------------------------------------------------------------------

گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی، دیگر نفسی برای ماندن در کنار او باقی نخواهد ماند!

-----------------------------------------------------------------------

ديوانگي یعنی ادامه دادن همان رفتار و مسیر هميشگي و انتظار نتيجه متفاوت داشتن!

-----------------------------------------------------------------------

شرط دل دادن دل گرفتن است، وگرنه یکی بی دل می‌شود و دیگری دو دل!

-----------------------------------------------------------------------

پروانه گاهی فراموش می‌کند که زمانی کرم بوده است و کرم نمی‌داند که روزی به پروانه‌ای زیبا بدل خواهد شد...
فراموشی و نادانی مشکل امروز ماست!

-----------------------------------------------------------------------

روزانه هزاران انسان به دنیا می‌آیند...
اما انسانیت در حال انقراض است!

-----------------------------------------------------------------------

وقتی آدم ها می گویدن باران را دوست داریم ولی تا باران می آید چتر باز می کنند...
وقتی می گویند پرنده را دوست داریم ولی توی قفس نگهش می دارند...
باید از دوست داشتن آدم ها ترسید!

-----------------------------------------------------------------------

اگر کاسبی نیست که دوست بفروشد ...
در عوض آن قدر دوستان کاسب هستند که تو را به پشیزی بفروشند!

-----------------------------------------------------------------------

پرواز كن، آن گونه كه مي‌خواهي
و گرنه پروازت مي دهند، آن گونه كه مي‌خواهند
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی نام شناسایی در AIM شناسه عضویت در Yahoo Messenger شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: دوشنبه 13 شهریور 1391 - 15:28    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: دوشنبه 13 شهریور 1391 - 16:44    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

soveh دوست عزیز این سه جمله ات خیلی عالی بیان شده. امیدوارم در ساوه سرا گلستان ایده های هنری - ادبی - علمی - فرهنگی بدست دوستان هر روز مثبت و زیبا و شکوفا بشه Applause Applause Applause Applause
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
neda_y
پستتاریخ: سه‌شنبه 14 شهریور 1391 - 07:58    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 15 اسفند 1387
پست: 321
محل سکونت: ساوه
iran.gif


امتياز: 8705

واقعا جملات عالي بود سوه جان
همين الان پرينت گرفتم و زدم توي دفتر كارم Winking
چون واقعا به درد محيط هاي كاري و اداري ميخوره Smiling
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی نام شناسایی در AIM شناسه عضویت در Yahoo Messenger شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: سه‌شنبه 14 شهریور 1391 - 08:23    عنوان: Re: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

neda_y نوشته است:
واقعا جملات عالي بود سوه جان
همين الان پرينت گرفتم و زدم توي دفتر كارم Winking
چون واقعا به درد محيط هاي كاري و اداري ميخوره Smiling

دقیقاً حق با شماست
نمیدونم چرا محیط کاری ما ایرانی ها اینجوریه؟ همه از پیشرفت شما میترسن و به هرشکلی دوست دارن زیرآبتون را بزننConfused

به هرحال...منم یه چند وقتیه که این را تو اتاقم زدم تا حداقل مشت محکمی باشد بر دهان زیرآبزنانVery Happy
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
rezvaneh
پستتاریخ: شنبه 11 آذر 1391 - 23:17    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

حرفی بزن که ارزش آن بیش از خاموشی باشد.


تلاش نکن که اعمالت را تغییر دهی، اگر وجود خود را دریابی، اعمال درست خواهد شد. عمل کاری است که انجام می‌دهی و وجود آن است که هستی!



برای اداره‌ی کار خود سرت را به کار گیر و برای اداره‌ی دیگران، دلت را!



فراموش نکن، هرگز نمی‌توانی عیب خود را با عیب جویی از دیگران رفع کنی!
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mary67
پستتاریخ: شنبه 11 آذر 1391 - 23:23    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 21 دی 1389
پست: 606
محل سکونت: ___
iran.gif


امتياز: 15275

نقل قول:
فراموش نکن، هرگز نمی‌توانی عیب خود را با عیب جویی از دیگران رفع کنی!
Applause Applause Applause
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email [وضعيت كاربر:آفلاین]
rezvaneh
پستتاریخ: شنبه 18 آذر 1391 - 15:19    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

فراموش نکن! مردم هر روز خدا را می‌بینند، فقط او را تشخیص نمی‌دهند.

از تو می‌خواهم که قضاوت نکنی و بی داوری، زندگی را در کل آن بپذیری، حیرت خواهی کرد که زندگی در کل، نه خوب است و نه بد!

به کمی سبکسری احتیاج داری تا از زندگی لذت ببری و به کمی شعور تا از لغزش‌ها بپرهیزی، همین کافی ‌ست Smiling
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
neda_y
پستتاریخ: شنبه 18 آذر 1391 - 18:35    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 15 اسفند 1387
پست: 321
محل سکونت: ساوه
iran.gif


امتياز: 8705

هیچکس نفهمید که خداوند هم تنهاییش را فریاد میزد :

" قل هو الله احد "
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی نام شناسایی در AIM شناسه عضویت در Yahoo Messenger شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: شنبه 18 آذر 1391 - 23:39    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

پر از ناگفته هایی که خیال کردیم یکی دیگه

دلش طاقت نمیاره، همه حرفامونو میگه
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: سه‌شنبه 27 خرداد 1393 - 20:34    عنوان: پاسخ به «.:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

یادم باشد زندگی را دوست دارم

یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی

قربانگاه می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم

یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه ی دوره گردی که از سازش

عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد

یادم باشد معجزه قاصدک ها را باور داشته باشم





زندگی با تو برایم بوی ریحان میدهد

بی تو اما بوی ریحان ، بوی زندان میدهد



می گویند: شاد بنویس

نوشته هایت درد دارند!

و من یاد مردی می افتم که با کمانچه اش گوشه خیابان شاد میزد …

اما با چشمهای خیس






بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند

سالها هجری و شمسی همه بی خورشیدند









هرگز فراموش نمیکنم

برای داشتنت دلی را به دریا زدم

که از آب واهمه داشت.







بهش گفتم حقیقت رو بگو تا روشن شم

وقتی حقیقت رو گفت کلا” خاموش شدم …!!







اینو من نباید بهت بگم

ولی تو یه عیب خیلی بزرگ داری

که… نمی شه دوستت نداشت!





مرا دید و نشناخت

این بود درد …






دلم ساعتی می خواهد !



که مانده باشد روی
ساعت های با تو بودن …





عمیق ترین درد زندگی مردن نیست

بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند

و تو از او رسم محبت بیاموزی.



بعضی وقت ها چیزی می نویسی از دلت …

برای یک نفر …!

اما دلت می گیرد ، چشمانت پر از اشک می شود ، قلبت خالی می شود

وقتی یادت می آید ، همه آن را می خوانند و می پسندند

جز همان یک نفر…!





سکوتم را ترجمه نکن…


چشمهایم به زبان تو سخن می گویند…


نگاه کن…








کاش عشقـــمان …دو طرفه بود !!

حالا یک طرفه است !

بر من خرده مگیر !

راه برگشتـــــی ندارم ..

باید تا ته خط بروم !





فالگیر

دو خط جدا از هم را نشانم داد

دستم را مشت می کنم

بگو که به هم می رسیم . . .






آدم ها هر چقدر بزرگ تر می شوند

دلشان بیشتر بغل میخواهد

حتی بیشتر از وقتی که کودک بودند





عجیب است دریا

همین که غرقش می شوی

پس می زند تو را

مثل او



وقتی نداریش یه جور فکرت مشغوله

وقتی داریش 100 جور!








دستم نمی رسد به بلندای چیدنت



باید بسنده کنم به رویای دیدنت






و
بی تو

نه بوی خاک نجاتم داد

نه شمارش ستاره ها تسکینم

چرا صدایم کردی

چرا ؟

حسین پناهی






دوستت خواهم داشت در سکوت

مبادا در صدایم توقعی باشد که خاطرت را بیازارد




جریان چیست ؟

چرا پیدا نمیشود جسد آنانی که ادعا میکنند برایمان میمیرند ؟




تعداد دقیق مژه هایت را میدانم ، تعجب نکن

مگر زندانی کاری جز شمردن میله های زندانش دارد ؟






این بی تفآوتیهآ

این بی خَبَری هآ

گآهی دیدآر از سَر اجبآر

نَبودَن هآ… نَدیدَن هآ

یَعنی بُرو

گآهی چِقَدر خِنگ میشویم . . .




سخت بود

فراموش کردن کسی

که با او

همه چیز و همه کَس را

فراموش می‌کردم . . .





دیکتاتور

تویی و آغوشت

که هر بار

مرا تسلیم می کند . . . !




وقت تلاقی چشمانمان

گونه هایت گل می اندازد

این زیباترین گل دنیاست . . .






مثل ندارد

میم های ِ مالکیتی

که از زبان ِ

تو می شنیدم . . .





ماه من ، مبادا گرفته باشی

که شهری را ، به نماز آیات وا میدارم . . .






تبعیـد یعـنی

ســردی وُ غربتــی ممـلو

دور از دســت هـای ِگـرم ِتو . . .





انتظار

زیباترین نقاشی دنیاست

وقتی حاصل تصویرش

تـــو باشی . . .






گفتی لب تر کن تا دنیا را به پایت بریزم

حالا من چشم تر کردم

می آیی ؟







دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

یا بخت ما طریق مروت فرو گذاشت

یا او به شاه راه طریقت سفر نکرد







مشترک مورد نظر این روزهایت کیست

که دیگر در دسترس بودن و نبودن من برایت مهم نیست . . . ؟





اگر آنکه رفت خاطره اش را می بُرد

فرهاد سنگ نمی سُفت!

مجنون آشفته نمی خُفت!






همه میگویند چشمانش رنگارنگ است

اما من میگویم چشمانش عسلی ست

نه برای رنگش

“چون شیرینترین خاطراتم در چشمانش بود”





چقدر شَب اضافه می آید

وقتی که نیستی . . .





ایســــتاده امـــــ

بگــــذار ســـــرنوشـــت راهـــــش را بـــــرود…!
مــــــــــــن،

همیــــن جــــا،

کنــــار قــــولــهایــت،

درســـــت روبــــروی دوســــت داشتـــنت

و در عمــــق نبودنــــت،

محــــکم ایستــــاده ام…!







تو صادقانه دروغ بگو

من عاشقانه کاری خواهم کرد

“ماه” همیشه پشت ابر بماند . . . !







از وقتــی که نیسـتی

خـدا می دانـد

چقــدر آب به صـورَتـم پـاشیـدم

لعنــتی

این کـابوس انقــدر واقعی ست

که از خواب بیــدار نمی شـوم . . .





درختان به من آموختند :

پایبندی هرکس به اندازه ی ریشه ی اوست ، به هر درختی نمی توان تکیه کرد !




تراشکـــــــار ماهـــــــری شده ام

بس کـــــــه تـــــــو نیـــــــامدی

و من

بـــــــرای دلــــــــم بهانـــــــه تراشیدم . . .






رسم “خوب” ها همین است

حرف آمدنشان شادت می کند و ماندنشان

با دلت چنان می کند که هنوز نرفته ، دلتنگشان می شوی !





لبخند که میزنی

کمترین اتفاقی که می افتد

اختلال در تشخیص ماه های قمریست . . . !






من قاریِ تواَم!

به چارده روایتـــــــــــــ

می خوانـــــــــــــــمت

و ناگهان

“حافظ” می شوم تو را






میدانستم

دوباره باز خواهم گشت

اگرچه ناشناس

باید پر میشدم از تو

و خالی از ناگفته ها…






من

شعرهــــایم را

از چشمهای تـــــو میدزدم”

..دیوان قشنگیست چشمـــــانت…





اگر شعرهای من زیباست

دلیلش آن است

که تو زیبایی…

حالا

هی بیا و بگو

چنین است و چنان است…!!





حکایت من و تو حکایت آسمان و زمین است

فقط چیزی شبیه رعد و برق ما را به هم می رساند




خداوند همه چیز راجفت آفرید:

جز بینی ودها ن وقلب،مى دونى چرا؟

چون بایدبراى خودت یک هم نفس یک هم زبان ویک هم دل پیداکنى




در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم




سالهاست که معنای این را نفهمیده ام “رفت و آمد” یا “آمد‌ و رفت” ؟

آدمها می‌روند که برگردند ، یا می‌آیند که بروند





عاشقی چیزی برای هدیه نیست


طرح دریا و غروب و گریه نیست


عاشقی یک کلبه ی ویرانه نیست


صحبت از شمع و گل و پروانه نیست


عاشقی تنهای تنها یک تب است


بی تو مردن در سکوت یک شب است




من ازدیار عروسکها می آیم

اززیر سایه های درختان کاغذی

در باغ یک کتاب مصور ازفصلهای خشک

تجربه های عقیم دوستی وعشق






مرا می شناسی تو ای عشق!

من از آشنایان احساس آبم

و همسایه ام مهربانی است

و طوفان یک گل مرا زیر و رو کرد…!






من بیدم و تو باد

چقدر با ترانه ی چشمانت برقصم

تا باور کنی عاشقم…










نیست در شهر نگاری

که دل ما ببرد…!








تسبیح نیستم اما

نفسم را …

به شماره انداخته است

شوق دستهاى تو






فرق تو با نسیم اینه که

نسیم نفس آسمونه

اما تو نفس منی !






کاش وقتی تگرگ تنهایی می بارد

من لایق آن باشم که چتری باشم در دستان تو






من هر روز در تلاشم که خاطرم بماند

و تو هر شب دعا می کنی که فراموش کنی

خاطراتمان چه بلاتکلیفند !




یک بار خواب دیدن تو

به تمام عمر می ارزد . . .




همه دنیا رو زیر رو کردم

تو را شاید دیر آرزو کردم

قدم های آخر و آهسته تر بردار

واسه من کابوسه ، فکر آخرین دیدار . . .





عسل

لبهای توست

زنبور ها هیچ کاره اند!





من کاملاً صحرا

تو کاملاً باران؛

دیدار ما آغاز یک حسّ خوشایندست.






خودم میام…

خودِ واقعیم…!

میخواهم تو آغوشم

(( تُو )) را حس کنم…!

و…

بِمیرم……..!!!






نـــگــاه نــکــن !

عـــجـلـه کـــار شــیـطــان اســت ..

مـــیـگـــویـــــے چـــه ربــطـــے دارد ؟!!!

آخـــر تـــو کـــه نـــگاه مــیــکـنــــے ..

قــلــبــمــــــــــ بــراے تـپـیــدن عــجــلــه مــــے کـنــد …





بــــایـــد بـــیــایـــــــے ..

تــــا نــبـض ِ شـــهـــر آرام بــــزنــــد








وقتی گفتی به اندازه ی تمام برگهای درخت سیب خونمون دوستت دارم

اونقدر خوشحال شدم که فراموش کردم زمستونه !




یــادَم بــاشَد
وَقتـیـ آمَـدی


رازِ بُــزُرگی را بــه تــو بِگـویَــمـ…

اینکــه دَر نَبــودنت،

آسِمــان آبـی نیستــ… !!!







نقش کردم رخ زیبای تو بر خانه ی دل

خانه ویران شد و آن نقش به دیوار بماند .






از بی حواسی سرکلاس استاد گوشهایم را برید

خوشحال شدم امروز پشت گوشهایم را دیدم

پس حتما تو را هم خواهم دید




چه بر سر عشق آمد

که از افسانه ها رسید به صفحه حوادث روزنامه ها؟!





اگر میدانستم که انسانهارا به خاک میسپارند

خاک میشدم تا تو را به من بسپارند.






ایـن شــعرهـــا بـــرونــد بــه جــهنّم مــن فقــط

دیــوانـه ی آن لحــظه ام…

که قــــلبت…

زیــــر ســـرم

دسـت و پـــا بزند





گیسوانم نـوازش دستــت را می خواهــند با طعم نــاز ، نه نیاز





توراحت بخواب…

من مشق گریه هایم هنوزمانده



هجوم خواب ها پلک مرا از پا نمی انداخت چه شب هایی طلوعت را به جانم منتظر بودم .



دل من نرم تر از جنس حریر

دلم از جنس بلور ، گر تو را قصد شکستن باشد

سنگ بی انصافی ست ، یک تلنگر کافیست !




برای دیدارت زمان را تعیین نمیکنم

شاید ساعت حسادت کند و خواب بماند



عادت کرده ام به طعم قهوه

به آدمهای پشت پنجره کافه

دست هایی که می روند

آدم هایی که نمی مانند

به تو

که روبرویم نشسته ای

قهوه ات را به هم می زنی

می نوشی

می روی

یکی به آدم های پشت پنجره ی کافه اضافه می شود…





تو

پاییز

قهوه

سیگار

اکنون کنارم هست

پاییز

قهوه

سیگار

اما تو…





جو می گیرتم گاهی

لبخندهای پوشالی می زنم

قهقهه های مستانه

می دانی از چه؟

از هر چه نامردی است می خندم

دیوانه شدم دیگر

بدون هیچ شاخ و دمی

سرخوش می دانی چیست؟

همان کس که در دریای غم غرق و در قعر تاریکی لبخند می زند




شنیــده بودم که خاک سرد است

ایـــن روزها اما انــــــــــــــــــــــگار آنقـــدر هوا ســـرد است

که زنــده زنــده فراموش می کنیــم یکدیگـــر را






این روزها هرکی منو می بینه می گه :

وای خوش به حالت چقدر لاغر شدی

رمز موفقیتت چی بوده؟

من فقط لبخند میزنم و تو دلم می گم : سال ها بازیچه شدن …





ایـــن آخـــرین بـارم بـــود

دیــگـــر احسـاسـم را برای کسی عریان نمی کنم

صــــداقــــت در میان گرگان یعنــی حمــاقـــــت…




نمیدانم چرا ، اما برایت سخت دلتنگم

در این مسلک که صورت های بی احساس بسوی قلب های ساده می تازند

من اینجا در صف مرگ شقایق ها برای رنگ چشمان تو دلتنگم





یادت را از من نگیر

بگذار من هم مثل سهراب بگویم دلخوشی ها کم نیست





وقتی تو با منی

ترافیک می تونه بهترین مکث عالم باشه



تلخ ترین حرف دوستت دارم اما …

شیرین ترین حرف … اما دوستت دارم





صدای گام های تو

ضربان زندگی من است

با من راه بیا

هنوز تشنه ی زنده بودنم




ساده که باشی زود حل می شوی

می روند سراغ مسئله ی بعدی




بعضی جمله ها هستن به مرور تبدیل به دروغ می‌شن

مثله پنیر تازه رسید رو شیشه‌ی بقالی

یا مثله دوست دارم تو





آدم ها موجوداتی هستند

که برای نزدیک شدنسان

باید ازشون دوری کرد …







دور باشی و تپنده

بهتر است از این که

نزدیک باشی و زننده




وضعیتی ﺷﺪﻩ ﮐﻪ

ﻫﺮ کی خوبی می کنه ﭘﺎی ﻟﺮﺯش هم می شینه


کنــارت هستند

تا کـــی ؟

تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند

از پیشــت می روند یک روز

کدام روز ؟

وقتی کســی جایت آمد

دوستت دارند

تا چه موقع ؟

تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنند



یکی برای هر نفس حوایی دارد

و دیگری هوایی برای نفس هایش ندارد …



سکوت حرف ساده ایست که همیشه اشتباه ترجمه می شود …



همین که تو نگاه می کنی


و من نگاه می کنم


تا ببینیم کدامیک از ما نگاه می کند


خود ِ خود ِ عشق است





تو در من قد می کشی

به منتهی الیه ِ آسمان می رسی

و من در وجود ِ خویش ، می شناسمت





تو اون فرشته ای که وقتی در فصل بهار قدم میزنی

برگ درختان انتظار پائیز را می کشند

تا جای پاهات رو بوسه بزنند





چشمان تو حروف را، بی استفاده می کنند!

کافی است نگاه کنی






هر معشوقه ای هم می تواند عاشق باشد !

.
.
.
.
.

فقط گاهی عاشق کــــس دیگری می شود !




هر بار ، با قصد قربت تو

غریب تر می شوم !



باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که می گویم:

من تنها نیستم, تنها منتظرم



چرا؟…عقربه‌های ساعت … هرچه می دوند !..

به لحظه ی دیدارت نمی رسند…؟!!




اگر زنده ماندم

در دادگاه

شهادت خواهم داد

این لکِّ سرخ

روی پیرهنم

از گلوله نیست،

تو

در دلم

انار دانه کرده‌ای.




نبودنت

دلیل ِنداشتنت نیست؛

“حتی اگر نباشی می آفرینمت چونانکه التهاب بیابان سراب را”



اگر می مانم ، نه برای توست

اگر می خوانم ، نه به درگاه تو

به خدایی است که هرگز تو را نیافرید . . .




در اوج بی قراری پرواز با تو زیباست

در انتهای هر راه آغاز با تو زیباست



کسی که در آغوش غم بزرگ شده

تنهایی بهترین همدم اوست . . .





همه بغض من تقدیم غرور نازنینت باد

غروری که لذت دریا را به چشمانت حرام کرد . . .



من غروب غم انگیز خورشید را زمانی دوست دارم

که بدانم فردایش تو را میبینم . . .





به هر روز و شبم تو گشته ای یاد

مکن ترکم مده دل را تو بر باد .




وقتی تو نیستی

نگاهم حوصله نمی کند پایش را از چشمم بیرون بگذارد .



حالا که آمده ای ، چترت را ببند

در ایوان این خانه جز مهربانی نمی بارد



سفر مگو که دل از خود سفر نخواهد کرد

اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد

من و تو پنجره های قطار در سفریم

سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد .





از دوریت چه دارم؟ غیراز دلی شکسته

ذهنی همیشه ابری، فکری همیشه خسته




نه کسی منتظر است…

نه کسی چشم به راه…

نه خیال گذر از کوچه ما دارد ماه…

بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی است؟

وقتی از عشق سهمی نبری غیر از آه…




چه تلخ محاکمه می شوند

پاییز و زمستان که برای جان دادن به درخت

جان می دهند و چه ناعادلانه کمی آن طرف تر

همه چیز به نام بهار تمام می شود




دنیا را میدهم برای لبخندت ، هراسی نیست !

شاد که باشی ، دنیا دوباره از آن من خواهد شد




آدمی در آغوش خدا غمی نداشت

پیش خدا حسرت هیچ بیش و کم نداشت

دل از خدا برید و در زمین نشست

صدبار عاشق شد و دلش شکست

به هر طرف نگاه کرد راهش بسته بود

یادش آمد یک روز دل خدا را شکسته بود




شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی اما حال که به آن دعوت شدی تا میتوانی زیبا برقص….



معنای دنیا را درکسی ببین که دنیا برایش بدون تو معنایی ندارد…!
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3 ... , 9, 10, 11  بعدی صفحه 10 از 11

فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » .:: « تاپیک نوشته های ماندگار» ::.
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc