شنبه 29 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » طنز و سرگرمی » مجموعه متن های خنده دار

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه 1, 2  بعدی
 مجموعه متن های خنده دار « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
adame_haji
پستتاریخ: پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1385 - 00:41    عنوان: مجموعه متن های خنده دار پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 30 آبان 1384
پست: 627
محل سکونت: بسیج یک
iran.gif


امتياز: 16869

سلام

دوستان عزیز لطف کنن اگه با متن خنده داری توی اینترنت بر خورد کردن یا اینکه از قبل دارن رو اینجا کپی پیست کنن تا دوستان هم لذت ببرن
نیاز نیست برای هرکدوم یه تاپیک باز کنیم .
مطمئن هستم این تاپیک پر بیننده ترین تاپیک این محل و این راسته باشه

یا علی


این مطلب آخرین بار توسط adame_haji در جمعه 22 اردیبهشت 1385 - 16:43 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
adame_haji از این تاپیک تشکر میکنم 
adame_haji
پستتاریخ: پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1385 - 00:45    عنوان: نامه مادر گضنفر به پسرش... پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 30 آبان 1384
پست: 627
محل سکونت: بسیج یک
iran.gif


امتياز: 16869

نامه مادر گضنفر به پسرش...


گضنفر جان سلام! ما اينجا حالمام خوب است. اميدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. اين نامه را من ميگويم و جعفر خان کفاش برايد مينويسد. بهش گفتم که اين گضنفر ما تا کلاس سوم بيشتر نرفته و نميتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنويس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند.

وقتي تو رفتي ما هم از آن خانه اسباب کشي کرديم. پدرت توي صفحه حوادت خوانده بود که بيشتر اتفاقا توي 10 کيلومتري خانه ما اتفاق ميافته. ما هم 10 کيلومتر اينورتر اسباب کشي کرديم. اينجوري ديگر لازم نيست که پدرت هر روز بيخودي پول روزنامه بدهد. آدرس جديد هم نداريم. خواستي نامه بفرستي به همان آدرس قبلي بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلي را آورده و اينجا نصب کرده که دوستان و فاميل اگه خواستن بيان اينجا به همون آدرس قبلي بيان.
آب و هواي اينجا خيلي خوب نيست. همين هفته پيش دو بار بارون اومد. اوليش 4 روز طول کشيد ،‌دوميش 3 روز . ولي اين هفته دوميش بيشتر از اوليش طول کشيد

گضنفر جان،‌آن کت شلوار نارنجيه که خواسته بودي را مجبور شدم جدا جدا برايت پست کنم. آن دکمه فلزي ها پاکت را سنگين ميکرد. ولي نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توي کارتن مقوايي برايت فرستادم.

پدرت هم که کارش را عوض کرده. ميگه هر روز 800،‌ 900 نفر آدم زير دستش هستن. از کارش راضيه الحمدالله. هر روز صبح ميره سر کار تو بهشت زهرا،‌ چمنهاي اونجا رو کوتاه ميکنه و شب مياد خونه.

ببخشيد معطل شدي. جعفر جان کفاش رفته بود دستشويي حالا برگشت.

ديروز خواهرت فاطي را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط اجازه دارن مايو يه تيکه بپوشن. اين دختره هم که فقط يه مايو بيشتر نداره،‌اون هم دوتيکه است. بهش گفتم ننه من که عقلم به جايي قد نميده. خودت تصميم بگير که کدوم تيکه رو نپوشي.

اون يکي خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نميدونم بچه اش دختره يا پسره . فهميدم بهت خبر ميدم که بدوني بالاخره به سلامتي عمو شدي يا دايي.

راستي حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصيت کرده بود که بدنش را به آب دريا بندازن. حسن آقا هم طفلکي وقتي داشت زير دريا براي مرحوم پدرش قبرميکند نفس کم آورد و مرد!‌شرمنده.

همين ديگه .. خبر جديدي نيست. قربانت .. مادرت.

راستي:‌گضنفر جان خواستم برات يه خرده پول پست کنم، ‌ولي وقتي يادم افتاد که ديگه خيلي دير شده بود و اين نامه را برايت پست کرده بودم.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
adame_haji
پستتاریخ: پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1385 - 00:46    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 30 آبان 1384
پست: 627
محل سکونت: بسیج یک
iran.gif


امتياز: 16869

سقوط سى 130 در برره


بيست روز از سقوط يک فروند هواپيماي سى 130 در روستاي برره مي گذرد. در اين سقوط هولناک، مسافران هواپيما و عده اي از مردم پايين برره کشته شده اند. اهالي در کافه شب هاي برره جلسه کرده اند و ضمن خوردن نخودگلاسه و چايي نخود و نخود ِشکلاتي در مورد پيامدهاي اين سانحه با هم گفت و گو مي کنند.
(همهمه مردم)- خلبان سکته کرده بيد.-نه بابا. "وي.او.آر" ش خراب شده بيد.-شما هم چه زود گول وَخورين. من خودم وَديدم که يک چيزي آن پايين در ورفت، آن بالا خورد بهَش. غلط نکنم از ژاندارمري تير در وکردن.
ياور طغرل (با فرياد)- سرجوخه! اينا چرا اينجا اجتماع کردن؟ مگه من نگفته بودم که اجتماع بيش از دو نفر ممنوع.
سرجوخه-قربان. اهالي جمع شدن ببينن علت سقوط هواپيما چي بوده. بالاخره انسانن و ناراحت ميشن.
ياور طغرل-ببند حلقت را. مگر نمي دانند که سقوط هواپيماي نظامي، فوق سري و محرمانه است و کسي نبايد راجع بهش حرف بزنه؟
سرجوخه- چرا قربان، گفتم؛ ولي کو گوش شنوا. حالا براي اين که ساکت شون کنم مي فرماييد چي بگم؟
ياور طغرل- بگو ما براي بررسي اين سانحَه به يکي دو سال وقت احتياج داريم. تا آن موقع هيچ کس حق نداره در اين مورد حرفي بزنه. بگو سرنشينان هواپيما انسان هاي خوبي بودند که در راه استقلال و سربلندي برره کشته شدن.
سرجوخه-قربان. شما که روز اول فرموديد شهيد شدن!
ياور طغرل-ما به گور پدر مان خنديديم که گفتيم شهيد شدن. مي خواهي خرج روي دست دولت بگذاري؟ آن روز متاثر شده بوديم يک چيزي از دهان مان در رفت. بگو داريم دنبال اسم جديد مي گرديم. چيزي وسط جانباخته و شهيد. بگو اسم جديد را هم همان يکي دو سال ديگر اعلام مي کنيم.
***
شير فرهاد-کـَيانوش، اين که اين سرجوخه ميگــَه يعني چـَه؟
کيانوش-يعني اين که مقصر بي مقصر. يعني اين که هواپيما خودش همين طوري بيخودي سقوط کرده. يعني اين که ساختمون شما بوده که به هواپيما خورده نه هواپيما به ساختمون. يعني اين که بريد يکي دو سال سماق بمکيد. يعني اين که از پول خسارت خبري نيست. يعني اين که...
شيرفرهاد-يعني سرجوخه همه اين حرف ها رَ وَگفت؟ پس چرا ما حالي مان نشد؟ حالا که ژاندارمَري خسارت نميده، تو دست بکن تو جيبت خسارت مردم را وَده... آهاي کــَيانوش! باز داري کجا را نـَگاه وَکني؟
***
سرجوخه به يکي از آسيب ديدگان- شما حرف نزن، ما يه جوري باهات کنار مي يايم. شصت درصد خسارتت رو مي کنيم هشتاد درصد. ولي اگه شکايت کني ياور طغرل بازداشتت مي کنه. مبادا با اين کيانوش حرف بزني ها؛ اون وقت جرمت سياسي ميشه. ديگه خود داني.
(همهمه مردم)-ميگن موتورش آتش وَگرفته...-ميگن "اسکيژن" اش تمام وَشده...-ميگن کفتر به دمش وَخورده...-ميگن کمک خلبان روي زمين جا وَمانده و خلبان چون از کله ي سحر معطل بيده پشت فرمون خوابش وَبرده.
***
سردار- حالا طوري نشده. مگه بار اوله که هواپيما سقوط کرده، اين طور هياهو کردين؟
سالار-چي چي رو طوري نــَوَشده، جيــگر! چون تو پايين برره سقوط وَکرده چيزي نـَوَشده؟ اگه تو بالا برره سقوط کرده بيد خيلي فاجعه شده بيد؟
***
ياور طغرل-سرجوخه! يه نوار زرد مي کشي دور تا دور محل سقوط و احدي حق نزديک شدن به اونجا رو نداره. من از امروز اعلام مي کنم هيچ کس از اهالي برره حق نداره در مورد اين سقوط چيزي بگه تا نظر 32 کارشناس منتشر بشه. مفهوم بود؟ هر کي حرف بزنه از پنج ميليون کمک دولت خبري نيست. به کيانوش هم بگيد بايد ساکت بمونه وشايعه سازي نکنه. شيرفهم شد؟
کيانوش-اصولا سقوط، فرآيندي است که با تغيير در ساختار تکنولوژي برره و برقراري ارتباط سياسي و اقتصادي با کشورهاي صاحب نام قابل اجتنابه و ما بايد سعي کنيم دشمني ها رو کم کنيم و تحريم ها رو از بين ببريم. ما بايد از شرره گرفته تا يانکي آباد با همه دوست بشيم. چه معني داره که برره با همه دشمني کنه و اين همه گرفتاري براي خودش درست کنه. ما...
ياور طغرل-ببند حلق ات را. حرف سياسي مي زني؟ سرجوخه! اينو بازداشت کن.
شير فرهاد- اين که اين کـَيانوش ميگه يعني چه؟ يعني ما بريم پاچه خاري يانکي آبادي ها رَ وکنيم؟ يعني لکه ي ننگي تو تاريخ برره ثبت وکنيم؟ نه! مي خوام بدانم ما که با اسکندر و مغول جنگيديم بريم با يانکي آبادي ها پالوده وخوريم و عشقولانه در وکنيم؟ بزنم از جات پا نشي؟
سحرناز به کيانوش-تو چرا با همکارات نرفتي "ما- نو-ور" ما از دستت راحت وشيم؟ نکنه مي خواهي لکه ي ننگ روي دامن ببره وذاري؟ ها؟ ها؟ ها؟ اگه راست مي گي برا همکارات ناراحتي زهر ويارم وخوري تو هم وميري؟
ليلون-شير فرهاد، تو پا تو از برره بيرون نــَوَذاشتي و تو شهر نبيدي – ببخشيد نبودي- ببيني اونجا چقدر هواپيماها تازه و مدرن بيد. خيلي هواپيماهاي اونجا با مال ما فرق وَدارن. هواپيماهاي ما در مقايسه با مال اونا مثل گاري بيدند – يعني بودند-.
شيرفرهاد- ها! من نديده بيدم؟! در هواپيماي برره، يک چيز مدرن بيد،... ليلون! اين که گفتي يعني چه؟
ليلون-اه، شير فرهاد! تو هم که هيچي حالي ات نوِ شَه!
شيرفرهاد-من حاليم نوَ ِشه؟! آهاي، سحرناز آن چوب را وَده يک کيانوش زنان، نشان وَدم...
کيانوش- يعني چه؟ هواپيما سقوط کرده، يک عده کشته شدن، يک عده نظر مي دن، من بايد بازداشت بشم؟ من بايد کتک بخورم؟ ديوار کوتاه تر از ديوار روزنامه چي جماعت پيدا نکردين؟ اي خدا! (خنده هاي هيستريک)...
جان نثار به ياور طغرل- اي شافتالو! اي آلبالو! اي هولو! هاواپيما اگر سقوط کرده بيد، همه اش تقصير اين کيانوش و همکاراش بيد. چشم شان کور مي خواستند سوار نبشوند. من جاي شما بيدم، همه شان را مي فرستادم "دوي اليف"، آب خنک بخورن. پاچه ات را آزاد کن بخارونم، اي شيرين بيان...
در گوشه اي ديگر از کافه، بگوري اشک ريزان شعري را که ساخته است مي خواند:آن سي صد و سي که بر سر ما افتاددر خاک "برر" رو کله ي ما افتادرو نچوفسکو خور و حقيقت از من بشنوتمام شکايت ها در سطل زباله افتاد
در همين لحظه ياور طغرل که از حرف و صحبت مردم کلافه شده ششلول اش را بيرون مي کشد و چند تير هوايي در مي کند. اهالي برره دو پا دارند، دو پاي ديگر قرض مي گيرند و فرار مي کنند...
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
adame_haji
پستتاریخ: پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1385 - 00:51    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 30 آبان 1384
پست: 627
محل سکونت: بسیج یک
iran.gif


امتياز: 16869

داستان خركي


اينم داستان اون خري که عاشق گاوي شده بود

اين داستاني است از زبان يك خر كه عاشق يك گاو شد .اين داستان به هيچ وجه وجود خارجي نداشته و كليه شخصيتها خيالي هستند.

تو محله ما هر كي واسه خودش يه لقب داره الا من بيچاره كه همه همون خر صدام مي‌كنن. آخه جريانايي داره واسه خودش، كه باعث شده به خاك سياه بشينم...

كساي زيادي تو محله ما هستن مثلا يكي از اونا كه هميشه عاشقه بهش ميگن (خردل).

دوتام هستن كه مثل كاردو پنير ميمونن آخه يكيشون خيلي خودخواهه و همش من من، ميكنه كه بهش ميگن (خرمن) و اون يكي هم كه همش باهاش دعوا ميكنه بهش ميگن (خرمنكوب).

يكيشونم هست كه از صبح تا شب تو خيابونا ول مي‌گرده و همش به فكر عشقوصفاست (خر كيف) نام داره.

يه خانوم و آقام هستن كه عاشق هم بودن و براي رسيدن به هم كلي سختي كشيدن و چون خيلي براي هم گريه كردن بهشون ميگن آقاي خراب و خانوم خرابه.

يكيشونم هست كه هميشه حرفهاي مردم رو از رو فضولي گوش ميده، بهش ميگن (خرگوش).

يه استاد موسيقي هم داريم كه چنگ ميزنه كه بهش ميگن (خرچنگ).

تو اين ميون يه خانم خيلي خوب هست كه معمولا كار به كار كسي نداره و براي خودش زندگي آرومي‌داره كه چون موهاي اون بوره بهش ميگن (زنبور) و يك مگس هم داريم كه چون از وقتي بدنيا اومد به خاطر مرگ بابا و مامانش، خرها اون رو بزرگ كردن بهش ميگن (خرمگس ).

حالا از همه اين حرفا بگذريم. من اشتباه بزرگي كردم كه عاشق شدم و الان مثل خر پشيمونم. يادم مياد باباي مرحومم مي‌گفت: مبادا يكي بياد و خرت كنه‌ها. منم تو دلم ميگفتم توي خر چه ميفهمي عشق چيه آخه. ولي حالا به حرفش رسيدم....

يه روز داشتم راه ميرفتم و آواز مي‌خوندم كه يه هو يه خانم گاو مثل گاو اومد و بهم تنه زد. منم مثل خر يه لقد زدم بهش. بيچاره بيهوش شد و افتاد رو زمين. خيلي ترسيدم. نمي‌دونستم چي كار كنم. مثل خر تو گل مونده بودم. آخر زنگ زدم بيان و با آمبولانس ببرنش. من هم باهاش رفتم. براي اين كه زودتر خوب بشه و يه موقع گناهي به گردنم نيفته همه كار ميكردم. پول بيمارستان و دوا و دكتر و خلاصه همه چي....

ولي خدا رو شكر كه حالش خوب شد و به خاطر كارهايي كه براش كرده بودم من رو بخشيد. ولي مثل اينكه عاشقم شده بود. ديگه ولم نميكرد. خلاصه اونقدر بهم بند كرد كه دوست دارم و عاشقتم كه بالاخره خرم كرد. وقتي به بابام گفتم كه ميخوام با خانم گاو ازدواج كنم بهم گفت: پسر مگه مغز خر خوردي؟ منم چه ميدونستم، جوون بودم و خريت ميكردم. بالاخره اونقدر اصرار كردم و در مقابل مخالفت مامان و بابام كله خر بازي در آوردم تا تونستم راضيشون كنم.

بله ما با هم ازدواج كرديم و من فكر ميكردم كه با هم زندگي خوبي خواهيم داشت آخه بيش از اندازه بهش علاقمند شده بودم ولي همش اشتباه بود. بر عكس اون چيزي كه فكر ميكردم كه زنم خيلي فهميدست، خيلي هم كم عقل بود، درست مثل يه گاو.

وقتي بچه‌دار شديم مونده بوديم اسمش رو چي بذاريم، آخه اصلا با هم تفاهم نداشتيم .براي همين هم رفتم از مردم سوال كردم: از خانوم سوسك و آقاي مار سوال كردم گفتن اسم بچشون رو گذاشتن (سوسمار).

از آقاي مار و خانوم جوجه تيغي سوال كردم اونا اسم بچشون رو گذاشته بودن سيم خاردار.

آقاي خروس و خانم گربه وحشي هم جواب دادن خروس جنگي.

آقاي اسب و خانم ماهي هم گفتن اسب آبي.

آقاي خر و خانم بز هم (خربزه ) گذاشته بودن.

وقتي داشتم به خونه بر ميگشتم تو راه به يه بچه جوجه برخوردم كه داشت بازي ميكرد. ميخواستم برم سراغ بابا يا مامانش تا در مورد اينكه اسم بچشون رو چي گذاشتن و چي شد كه اين اسم رو انتخاب كردن، سوالاتي بكنم براي همين به بچه جوجه گفتم: پسرم مامان و بابات كجان؟ گفت: من مامان و بابا ندارم... گفتنم: اوه، اسمت چيه؟ گفت: جوجه ماشيني! منم يه بوسش كردم و رفتم.

بالاخره اون شب با زنم كه مثل گاو سرشو انداخته بود پايين و به حرفام بي توجهي ميكرد (من خرو بگو كه هيچي بهش نميگفتم) به اين نتيجه رسيديم كه اسم بچمون رو بذاريم (گاو خر) از همه اين حرفا كه بگذريم، اونقدر زندگي با اين زن برام سخت شده بود كه آخر طلاقش دادم. بعد از اون هم هنوز نتونستم يه زندگي خوب و راحت براي خودم دست پا كنم و توبه كردم كه ديگه عاشق نشم و نذارم كسي خرم كنه.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
libero
پستتاریخ: پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1385 - 10:08    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

داره کولاک می‌کنه!
داره کولاک می‌کنه!

عضو شده در: 10 بهمن 1384
پست: 175
محل سکونت: تهران
iran.gif


امتياز: 4645

کاریکلماتور


جوانی که آرزوهایش بر باد رفته بود از اداره هواشناسی شکایت کرد. Very Happy

وقتی پست بالاتری یه تو دادند با هواپیما به سر کار برو. Smiling

آخرین ادوکلنی که استفاده می کنیم کافور است. Worried

بيكاري هم خودش كاري است افسوس كه مرخصي و تعطيلي نداره. Smiling

پرندهاي كه فريب مترسك رو بخوره از گرسنگي مي ميره. Cool

تنها ماهي است كه به راستي دل به دريا مي زند.

كمترين ميزآمار طلاق متعلق به حلزون هاست چون نه مشكل خانه دارند نه ماشين. Very Happy

آنقدر برايت كوتاه آمدم كه در نهايت ناپديد شدم. Smiling

نمك زياد در خانه باعث شورش در خانه شد. Luighing

ضد حال يعني روز آخر خدمت اضافه خدمت بخوري. Very Happy

مارها از نيش آدميان به دامان طبيعت شكايت كردند.

ماهي هيچگاه براي تعطيلات به كنار دريا نمي ره.

آسمان به زمين آمد ديد خبري نيست.

دریا وقتی به سن بلوغ رسید اقیانوس شد. Razz
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
bineshan17
پستتاریخ: پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1385 - 12:21    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

داره کولاک می‌کنه!
داره کولاک می‌کنه!

عضو شده در: 2 فروردین 1385
پست: 165
محل سکونت: تهران
iran.gif


امتياز: 0

اكس نخوريد شما فكر ميكنيد بدتون رو ميخوان?! اين مطالب رو بخونيد تا اثرات اكس رو ببينيد.

*يه روز يه عنكبوت قرص اكس مي خوره پتو ميبافه
*اصفهاني قرص اكس مي خوره سوار ماشين مي شه دو نفر حساب مي كنه
*تركه اكس مي خوره نفر اول المپياد فيزيك مي شه
* شيطان اكس مي خوره مردم رو به راه راست هدايت مي كنه
*پرگاره اكس ميخوره مستطيل ميكشه
*يه جوجه اكس ميخوره ميگه جيكس جيكس
*يه روز يه قورباغه قرص اكس ميخوره، تا شب كرال ميره

Laughing Laughing
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
adame_haji
پستتاریخ: پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1385 - 20:50    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 30 آبان 1384
پست: 627
محل سکونت: بسیج یک
iran.gif


امتياز: 16869

چرا مرغ از خيابان رد شد؟


ارسطو: طبيعت مرغ اينست که از خيابان رد شود.
موسي: و آنگاه پروردگار از آسمان به زمين آمد و به مرغ گفت «به آن سوي خيابان برو» و مرغ چنين کرد و پروردگار خشنود همي گشت.
مارکس: مرغ بايد از خيابان رد ميشد. اين از نظر تاريخي اجتناب‌ناپذير بود.
خاتمي: چون ميخواست با مرغهاي آن طرف خيابان گفتگوي تمدنها بکند.
رياضيدان: مرغ را چگونه تعريف ميکنيد؟
شاگرد تنبل: والا آقا به خدا همين الآن ميدونستيم ها... آقا يه دقه...
نيچه: چرا که نه؟
فرويد: اصولاً مشغول شدن ذهن شما با اين سؤال نشان ميدهد که به نوعي عدم اطمينان جنسي دچار هستيد. آيا در بچگي شصت خود را ميمکيديد؟
داروين: طبيعت با گذشت زمان مرغ را براي اين توانمندي رد شدن از خيابان انتخاب کرده است.
همينگوي: براي مردن. در زير باران.
اينشتين: رابطهء مرغ و خيابان نسبي است.
سيمون دوبوار: مرغ نماد زن و هويت پايمال‌شدهء اوست. رد شدن از خيابان در واقع کوشش بيهودهء او در فرار از سنتها و ارزشهاي مردسالارانه را نشان ميدهد.
پاپ اعظم: بايد بدانيم که هر روز ميليونها مرغ در مرغداني ميمانند و از خيابان رد نميشوند. توجه ما بايد به آنها معطوف باشد. چرا هميشه فقط بايد دربارهء مرغي صحبت کنيم که از خيابان رد ميشود؟
صادق هدايت: از دست آدمها به آن سوي خيابان فرار کرده بود، غافل از اينکه آن طرف هم مثل همين طرف است، بلکه بدتر.
خوانندهء آهنگهاي آبدوغ‌خياري: چرا رفتي مرغ جونم، دوستت دارم، دوستت دارم...
شيرين عبادي: نبايد گمان کرد که رد شدن مرغ از خيابان به خاطر اسلام بوده است. در تمام دنيا پذيرفته شده که اسلام کسي را فراري نميدهد.
روانشناس: آيا هر کدام از ما در درون خود يک مرغ نيست که ميخواهد از خيابان رد شود؟
نيل آرمسترانگ: يک قدم کوچک براي مرغ، و يک قدم بزرگ براي مرغها.
حافظ: عيب مرغان مکن اي زاهد پاکيزه سرشت، که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت.
کافکا: ک. به آن سوي خيابان کثيف رفت. مرغ اين را ديد و به سوي ديگر خيابان فرار کرد، ضمن اينکه به ک. نگاهي بي‌توجه و وحشتزده انداخت. اين ک. را مجبور کرد که دوباره به سوي ديگر خيابان برود، تا مرغ را با حضور فيزيکي خود مواجه کند و دست‌کم او را به احترامي وادارد که باعث گريختن مجدد او شود، کاري که براي مرغ دست کم از نظر اندازهء کوچک جثه‌اش دشوارتر مينمود.
بيل کلينتون: من هرگز با مرغ تنها نبودم.
فردوسي: بپرسيد بسيارش از رنج راه، ز کار و ز پيکار مرغ و سپاه.
ناصرالدين‌شاه: يک حالتي به ما دست داد و ما فرموديم از خيابان رد شود. آن پدرسوخته هم رد شد.
سهراب سپهري: مرغ را در قدمهاي خود بفهميم، و از درخت کنار خيابان، شادمانه سيب بچينيم.
طرفدار داستانهاي علمي - تخيلي: اين مرغ نبود که از خيابان رد شد. مرغ خيابان و تمام جهان هستي را ۷ متر و ۲۰ سانتيمتر به عقب راند.
اريش فون دنيکن: مثل هر بار ديگر که صحبت موجودات فضاييست، جهان دانش واقعيات را کتمان ميکند. مگر آنتنهاي روي سر مرغ را نديديد؟
جرج دبليو بوش: اين عمل تحريکي مجدد از سوي تروريسم جهاني بود و حق ما براي هر نوع اقدام متقابلي که از امنيت ملي ايالات متحده و ارزشهاي دموکراسي دفاع کند محفوظ است.
سعدي: و مرغي را شنيدم که در آن سوي خيابان و در راه بيابان و در مشايعت مردي آسيابان بود. وي را گفتم: از چه رو تعجيل کني؟ گفت: ندانم و اگر دانم نگويم و اگر گويم انکار کنم.
احمد شاملو: و من مرغ را، در گوشه‌هاي ذهن خويش، ميجويم. من، ميمانم. و مرغ، ميرود، به آن سوي خيابان. و من، تهي هستم، از گلايه‌هاي دردمند سرخ.
رنه دکارت: از کجا ميدانيد که مرغ وجود دارد؟ يا خيابان؟ يا من؟
لات محل: به گور پدرش ميخنده! هيشکي نمتونه تو محل ما از خيابون رد بشه، مگه چاکرت رخصت بده. آي نفس‌کش!
بودا: با اين پرسش طبيعت مرغانهء خود را نفي ميکني.
پدرخوانده: جاي دوري نميتواند برود.
فروغ فرخزاد: از خيابانهاي کودکي من، هيچ مرغي رد نشد.
ماکياولي: مهم اينست که مرغ از خيابان رد شد. دليلش هيچ اهميتي ندارد. رسيدن به هدف، هر نوع انگيزه را توجيه ميکند.
پاريس هيلتون: خوب لابد اونور خيابون يه بوتيک باحال ديده بوده.
هيتلر: اگر ارادهء ما همچنان قوي بماند، مرغ را نابود خواهيم کرد! فولاد آلماني از خيابان رد خواهد شد!
احمدي‌نژاد: خيابان و فناوري رد شدن از خيابان که کشورمان از آن برخوردار است حاصل رشد علمي جوانان ايران و حق ملت ايران است. ما به رد شدن از خيابان ادامه خواهيم داد. موج معنويت و بيداري در دنياي اسلام، به اميد خدا به زودي اين مرغ را از دامان دنياي اسلام پاک خواهد کرد.
فوتباليست: آفسايد بود آقا! ما هر چي به اين داور گفتيم بي‌انصاف قبول نکرد!
کودک: که به اون طرف خيابون برسه.


حرف راست رو باید از بچه بشنوید Eshve
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
adame_haji
پستتاریخ: جمعه 22 اردیبهشت 1385 - 16:44    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 30 آبان 1384
پست: 627
محل سکونت: بسیج یک
iran.gif


امتياز: 16869

bineshan17 نوشته است:
اكس نخوريد شما فكر ميكنيد بدتون رو ميخوان?! اين مطالب رو بخونيد تا اثرات اكس رو ببينيد.

*يه روز يه عنكبوت قرص اكس مي خوره پتو ميبافه
*اصفهاني قرص اكس مي خوره سوار ماشين مي شه دو نفر حساب مي كنه
*تركه اكس مي خوره نفر اول المپياد فيزيك مي شه
* شيطان اكس مي خوره مردم رو به راه راست هدايت مي كنه
*پرگاره اكس ميخوره مستطيل ميكشه
*يه جوجه اكس ميخوره ميگه جيكس جيكس
*يه روز يه قورباغه قرص اكس ميخوره، تا شب كرال ميره

Laughing Laughing


Laughing Laughing
خیلی مجموعه تویپ بود
دمت گرم آبجی
فقط یدونه هم متن ته لیست اضافه میکنم
یه روز یه حاج آقا اکس میترکونه میره بالا منبر میگه :
عزیزان ، بیت المقدس ... دست ، دست ، دست Applause Laughing
یا علی
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
libero
پستتاریخ: شنبه 23 اردیبهشت 1385 - 10:02    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

داره کولاک می‌کنه!
داره کولاک می‌کنه!

عضو شده در: 10 بهمن 1384
پست: 175
محل سکونت: تهران
iran.gif


امتياز: 4645

adame_haji,
نقل قول:

عزیزان ، بیت المقدس ... دست ، دست ، دست
یا علی


واقعاً جالب بود Luighing Laughing
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
adame_haji
پستتاریخ: شنبه 23 اردیبهشت 1385 - 22:45    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 30 آبان 1384
پست: 627
محل سکونت: بسیج یک
iran.gif


امتياز: 16869

مژده مژده المپيک حوزه علميه قم آغاز شد:
از علاقه مندان دعوت مي شود در رشته هاي
1- طناب زني با عمامه
2- پرش از حوض با عبا
3- پرتاب مهر
4- وضو سرعتي
5- دو صد متر با نعلين
6- نماز استقامت
7- خوردن لوبيا و نگه داشتن وضو
8- بالا رفتن از منبر با چشم بسته شرکت نمايند.
ضمنا به برندگان به قيد قرعه يک دست عبا ضد گلوله مع عمامه و مدال منقوش به تمثال مقام معظم رهبري به رسم يادبود اهدا خواهد شد Very Happy
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
libero
پستتاریخ: سه‌شنبه 2 خرداد 1385 - 10:31    عنوان: روش های درس خواندن پسر ها و دختر ه پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

داره کولاک می‌کنه!
داره کولاک می‌کنه!

عضو شده در: 10 بهمن 1384
پست: 175
محل سکونت: تهران
iran.gif


امتياز: 4645

روش های درس خواندن پسر ها و دختر ها!

دخترها: بعضي از اونا واقعاً مي خونند حالا چي مي خونند خدا ميدونه ولي واسه اينكه تابستون راحت باشن و به بهانه كلاس سنتور , نقاشي , و.... با دوست پسر عزيزش برن عشق صفا به دليل مسايل غير اخلاقي ادامشو نمي نويسم وقتي ميرن سر كتاب تا يكي دو ساعت ديگه كلشونو از كتاب بر نمي دارند . عادت دارند زير مطالب كتاب خط بكشند كه بعدا بخونند بعضي هاشون هم كه مثلا درس مي خونند كتاب جلوشونه چشمشون هم روي كتابه ولي حواسشون يه جاي ديگست ...( پيشه همون پسره كه با هم رفتن ددر) يه عده اي هم هستند كه به بهونه اينكه مشكل دارن زنگ ميزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود يك ساعت و اندي به طوري كه اشك و دود تلفن در مياد براي هم قصه بي بي چساره تعريف مي كنند يه سري هم به دليل اينكه دوست پسر نداران و انگيزه اي براي دودر كردن كلاسا ندارن مجبورن خر بزنن تا برن دانشگاه (اخه شنيدن تو دانشگاه دوست پسر فراوونه)نكته(دليل اينكه پسرا نميرن دانشگاه همين دختراس(البته از نوع سيريشش)

و اما پسر ها: يا درس نمي خونند يا وقتي مي خواند بخونند بايد حسش بياد. (قابل توجه جناب Sooraty ) وقتي حسش مياد كه شب امتحانه ... يه كم كه درس خوندند يه موردي پيش مياد و بهش خيره مي شوند و به يه چيزي فكر مي كنند بعد انگار كه درس خوندند بلند ميشند ميرن استراحت مي كنند بعد از يك ساعت استراحت دوباره ميرند ميشينند فكر مي كنند . وقتي فكرشون تموم شد كتاب را ورق ميزنند يه كم براندازش ميكنند وزنش مي كنند استخاره مي كنند براي خودشون تقسيمش مي كنند ميگند تا ساعت فلان اينقدر مي خونم تا ساعت فلان اينقدر بعد ميرن استراحت كنند . حين استراحت حسشون تموم ميشه حال ندارند برند بخونند ولي چون مي دونند فردا امتحان دارند پا ميشند ميرند سر كتابشون. همينجور كه مي خونند هيچي حاليشون نيست چون جاي ديگه فكر مي كنند(لازم به ذكر است كه هيچ وقت در هيچ موقعيتي فكر نمي كنند فقط موقع درس خوندن فكرشون مياد) بعد از نيم ساعت دوباره ميرن استراحت، بعد سه ربع استراحت مي بينند خيلي دير شده .دوباره ميرنند درس بخونند اين بار مي خونند يه چيزايي هم ياد ميگيرند ولي چيزايي كه ياد نمي گيرند را ميذارند كه فردا از دوستاش بپرسند يه كم به معلمشون فحش ميدند مي گند اينارو درس نداده . خلاصه آخرش نميرسند كتاب را تموم كنند فردا ميرند ميبينند كه دوستاشون يه چيزايي مي گند كه تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خرد ميشه اونايي هم كه خونده بودند يادشون ميره به همين سادگي Very Happy
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
adame_haji
پستتاریخ: سه‌شنبه 21 شهریور 1385 - 15:38    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 30 آبان 1384
پست: 627
محل سکونت: بسیج یک
iran.gif


امتياز: 16869

زشك قانوني به تيمارستان دولتي سركشي مي‌كرد. مردي را ميان ديوانگان ديد كه به نظر خيلي باهوش مي‌آمد. او را پيش خواند و با كمال مهرباني پرسيد كه: شما را به چه علت به تيمارستان آورده‌اند؟
مرد در جواب گفت: آقاي دكتر! بنده زني گرفته‌ام كه دختر هجده‌ساله‌اي داشت. يك روز پدرم از اين دختر خوشش آمد و او را گرفت و از آن روز، زن من مادرزن پدر شوهرش شد. چندي بعد دختر زن بنده كه زن پدرم بود پسري زاييد. اين پسر، برادر من شد زيرا پسر پدرم بود
اما در همان حال نوه زنم و از اينقرار نوه بنده هم مي‌شد و من پدر بزرگ برادر ناتني خود شده بودم. چندي بعد زن بنده هم زاييد و از آن روز زن پدرم خواهر ناتني پسرم و ضمنا مادر بزرگ او شد. در صورتي كه پسرم برادر مادربزرگ خود و ضمنا نوه او بود
از طرفي چون مادر فعلي من، يعني دختر زنم، خواهر پسرم مي‌شود، بنده ظاهرا خواهرزاده پسرم شده‌ام. ضمنا من پدر و مادر و پدربزرگ خود هستم، پسر پدرم نيز هم برادر و هم نوه من است
آقاي دكتر!‌ اگر شما هم به چنين مصيبتي گرفتار مي‌شديد،‌ قطعا كارتان به تيمارستان مي‌كشيد
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
adame_haji
پستتاریخ: سه‌شنبه 21 شهریور 1385 - 15:42    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 30 آبان 1384
پست: 627
محل سکونت: بسیج یک
iran.gif


امتياز: 16869

مردها كلا به سه گروه اصلي تقسيم ميشن:‌
گروه اول مردهائي هستند كه دوست دارن خودشون رو بدبخت كنند! اين دسته از مردان ميرن زن ميگيرن!
گروه دوم مردهائي هستند كه دوست ندارن خودشونو بدبخت كنن، ولي تا چشم باز ميكنن ميبينن سه، چهار تا بچه مردم رو بدبخت كرده‌اند! اين گروه ميرن كشيش كليساهاي كاتوليك ميشن!
آخرين گروه هم مرداني هستند كه ميرن زن ميگيرن، بعدش باز هم ميرن زن ميگيرن، اونوقت ميرن يه زن ديگه هم ميگيرن و يه دو جين هم صيغه ميكنن! اين گروه ميرن فقيه ميشن و مرجع تقليد مسلمين جهان!
و اما زنها كلا به پنج گروه اصلي تقسيم ميشن:‌
گروه اول زنهائي هستند كه مردها رو بدبخت ميكنن
! گروه دوم زنهائي هستند كه اشك مردها رو در ميارن!
گروه سوم زنهائي هستند كه جون مردها رو به لبشون ميرسونن!
گروه چهارم زنهائي هستند كه كاري ميكنن مردها روزي 18 بار (‌ميانگين!)‌ آرزوي مرگ كنن!
گروه پنجم زنهائي هستند كه به اشتباه فكر ميكنن جزو هيچكدوم از گروههاي بالا نيستند (‌ولي هستند!!)
حالا يكي بي زحمت به ما بگه كي بود كه ميگفت زن هاي ايراني در جامعه ما نقش چنداني ندارند؟؟؟

یا علی
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
taraduregard
پستتاریخ: دوشنبه 17 اسفند 1388 - 22:06    عنوان: پاسخ به «مجموعه متن های خنده دار» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

شروع فعالیت
شروع فعالیت

عضو شده در: 17 اسفند 1388
پست: 9

blank.gif


امتياز: 225

جناب adame-haji یه خصلت دیگه زنها رو یادتون رفته یا باهاش آشنا نشدین؟!!!
یه پیشنهاد خیلی به زنها گیر ندی بهتره.......... آخه هر کی با زنها در افتاد یهو دیدی ور افتاد هااااااااا Exclamation Exclamation حالا از ما گفتن Winking
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: یکشنبه 9 خرداد 1389 - 10:12    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

عشق از ديدگاه افراد مختلف:

1-عشق از ديد حاج آقا:استغفرالله باز از اين حرفهاي بي ناموسي زدي؟(جمله عاشقانه:خداوند همه جوانها را به راه راست هدايت كند)

2-عشق از ديد دختر حاج آقا:آه خداي من يعني مي شه بدون اينكه بابام بفهمه عاق بشم؟(جمله عاشقانه:ندارد)

3-عشق از ديد يه رياضي دان:عشق يعني دوست داشتن بدون فرمول(جمله عاشقانه:آه عزيزم به اندازه سطح زير منحني دوستت دارم)

4-عشق از ديد بقال سر كوچه:والا دوره ما عشق مشق نبود ننمون رفت خواستگاري و سكينه خانومو واسه ما گرفت(جمله عاشقانه:سكينه شام چي داريم؟)
عشق از ديد اصغر كاردي (در زندان):مرامتو عشقه عشقي(جمله عاشقانه:چاقو خوردتيم لوتي)

5-عشق از ديد مديوم كلاس و كمي بي غم:آه عزيزم كاش الان پيشم بودي و بغلم مي كردي سرمو مي ذاشتم رو شونه هات....(جمله عاشقانه:دوستت دارم عزيزم)

6-عشق از ديد مادر بزرگم:اين حرفارو نزن راستي اين دختر اقدس خانم خيلي دختر با كمالاتيه تازه تحصيل كرده هم هست...(جمله عاشقانه:بريم خواستگاري)

7-عشق از ديد...(الان خودتون مي فهميد كي):عزيزم تو كه عاشقمي پس چرا هزينه عمل كردنمو نمي پردازي///واسه نهار بريم سورنتو سالي هم قرار با دوستش بياد دوست سالي واسش يه ماتيز گرفته تو حتي حاضر نيستي واسه من كه اينقدر دوستت دارم يه پرايد بخري(جمله عاشقانه:عزيزم گوشي سوني مي خوام و... راستي دوستت دارم)

8-عشق از ديد كسي كه بار اول عاشق مي شه:
عزيزم باور كن بدون تو حتي يه لحظه هم نمي تونم زندگي كنم تو واسم همه دنيا هستي(جمله عاشقانه:فدات شم عزيزم خيلي خيلي دوستت دارم)

9-عشق از ديد كسي كه بار اولش نيست:عزيزم خيلي دوستت دارم. باور كن شبها به خاطر تو با پاي برهنه مي خوابم(جمله عاشقانه:آه عزيزم ديرم شده بايد برم)

10-عشق از ديدي بعضي ها:آه خدا يعني ميشه بياد خواستگاريم؟....(جمله عاشقانه:يا شبدالعظيم هزار تومن نذرت مي كنم بياد خواستگاريم)
عشق از ديد اوباش و ارازل:عشق مشق سيخي چند برو بچه سوسول دلت خوشه خونه خالي نداري...(خمله عاشقانه:بو بوغ خانم بيا بالا خوش ميگذره)

11-عشق ار ديد يه مهندس الكترونيك:عشق همان دوست داشتن است وقتي در
Av open Loop ضرب ميشه.البته در اين ناحيه انسان به صورت غير خطي عمل مي كنه(جمله عاشقانه:عزيزم تو منو در وسط منحني مشخصه باياس كردي)

12-عشق از ديد بابام:آخه پسر عشق واست نون و آب ميشه؟...حالا بگو ببينم پدرش چه كاره هست؟ (جمله عاشقانه :برو با دختر حاج آقا ازدواج كن)

13-عشق از ديد احمدك:عشق تنها هدف آفرينش هستي است زيرا انسان تنها مودي است كه عاشق مي شود.(جمله عاشقانه:....................)

14-عشق از ديدي مادر ها:وا مگه تو امسال كنكور نداري؟عشق واسه بعد...مگه تو امسال فلان نداري؟عشق واسه بعد......مگه تو امسال بهمان نداري؟عشق واسه بعد......(جمله عاشقانه:جملات عاشقانه اي هنوز بيان نشده است)

15-عشق از ديدكسي كه در عشق شكست خورده:عشق يعني كشك(جمله عاشقانه:برو كشكتو بساب)
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه 1, 2  بعدی صفحه 1 از 2

فهرست انجمن‌ها » طنز و سرگرمی » مجموعه متن های خنده دار
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc