Talangor, blind, عزیزم؛ حالا که دوباره ( ) دارم لیوان رو نگاه میکنم میبینم که من هم دلم میخواد البته در جهت اتحاد مورد اشاره خانم blind, گفتم ها
یه موقع عکس گذاشتن من سوء تعبیر نشه دوستان
عضو شده در: 6 اردیبهشت 1388 پست: 273 محل سکونت: ساوه
امتياز: 6890
ای بابا blind عزیز پس من چی!!! یک عکسی هم به من قرض بدین لطفا تا منم شرکت کنم من عکاسی رو دوست دارم اکثر مراسمات رو هم بودم ولی کاری که گردنم بوده مانع شده تا عکاسی بکنم.یک عکس جالب دارم که امکان ارسالش نیست زیرا .........
من حاضرم به شمام عکس امانت بدم به شرطی که شرکت کنید و اون لیوانو از مدیر بگیرید.
اگرم از توبیخ شدن میترسید حاضرم بیام کنارتون بایستم و دوربینو با تنظیمات لازم و سوژه انتخابی بهتون بدم تا خودتون شاتر بزنید. این مدلی دیگه وجدان همه آسوده ست.
تلنگر جان منظورم شما هم هستید. و البته که جای رضوانه عزیزم هم خالیست.
بنده رضوانه!! دیو دو سر بیماری را سر بریده البته فقط یکی از سرهاشو و اومدم که دست در دست هم دهیم به مهر(البته خواهرها دست هم و برادرها هم دست هم ) و آن دو لیوان دلربا رو از مدیر محترم دریافت کرده و درونشان؛ هات چاکلت و چای زعفرون و اسطخدوس دم کرده بخوریم و حالش رو ببریم....
از شوخی گذشته.....
امسال به علت بیماری توفیق عکاسی در زمینه محرم رو نداشتم...به دیدن عکس های شما عزیزان دلخوشم و از دیدن تک تک عکس ها لذت می برم امیدوارم همیشه سلامت باشید.
عضو شده در: 19 شهریور 1384 پست: 1201 محل سکونت: ساوه
امتياز: 28580
اولاً: دوستان، دو تا لیوان نیست، یکیه. یه طرفش آرم آفتابگردان هست و یک طرفش آرم ساوهسرا و سانا.
ثانیاً: برای اینکه بیشتر بسوزید ( ) تیشرتش رو هم نشون میدم که الان تن خودمه:
حقیقتش اینها رو آزمایشی سفارش دادم که ببینم اگر خوب چاپ میشه، برای مسابقات و تقدیرهای آینده از این نوع چیزها سفارش بدیم. انصافاً هم عالی بود. هم از نظر جنس و هم از نظر چاپ.
حالا فعلاً تنها لیوانی که سفارش دادیم رو برای این مسابقه میذاریم تا ببینیم چی میشه...
آقای مدیر...با خداحافظی سانا تولدو لیوان و تی شرت و یادبود دیگه رویا شد.
و اما حالا ارزش اون لیوان به دلیل وجود نام زیبای سانا بیشتر از قبله و مسلما دریافت کننده ش خوش شانسه.
تی شرت هم بسیار زیباست ولی روم نمیشه بگم از اونم میخواییم. مبارک باشه.
خب فعلا که سه نفر شرکت کردند
قابل توجه عزیزانی که دارن بر سر لیوان نبرد میکنند، چهار تا عکس بگذارید که نفرات شرکت کننده به ده نفر برسن لااقل
اصلا من یه پیشنهاد سازنده دارم: نه نگید که ناراحت میشن همه
اولین نفری که عکس گذاشته لیوان رو بگیره که دیگه سرش دعوا نشه
فوق العاده منطقی و بجا هست...
من که موافقم
شما هم که موافقید
پس لیوان رو من امروز عصری میرم میگیرم..
از همه دوستان و شرکت کنندگان عزیز ممنونم....
انشالله جبران کنیم.
با عرض معذرت اجازه میخوام یه ضرب المثل عامیانه بکار ببرم و بعد حرفم رو با استناد به اون بگم.
قدیمی ها گفتن:یدونه نون بربری , من بخورم یا اکبری!
حالا حکایت ماست و این یدونه لیوان و خب طبیعی ی که وسیله ی به این زیبایی با کارایی بالا خصوصا که یادآور مکانی ست که مدت ها درش زندگی کردیم برامون جذاب باشه.
بقول خانم تلنگر یه چیزی هست به اسم...! مراسم تودیع با اهدای یادبود . فکر کنم عادلانه تر باشه تا به جای اینکه رقابت بین دوستان پیش بیاد رفاقت ها باقی بمونه به شرطی که ...!
بشرطی که آقای مدیر یه مراسم تودیع بگیرن همونطور که مراسم تولد سانا رو گرفتن و بهمون هدیه و یادبود هم دادن در آخرین دیدار هم نفری یک لیوان (با ملاحظه ایشون جهت انصراف از تی شرت ) به اهالی سانا بدند که کامشون شیرین بشه از دوندگی ها و شب بیداری ها و تلاشها و تقلاها. (مراسم تودیع هم شام و ناهار نداره)
و وقتی هم که انسان در راه های صواب دچار موانع میشه مجبوره از طرق ناصواب طی طریق کنه...منظورم این هست که به هم عکس میرسونیم تا تو مسابقه و تصاحب اون یدونه لیوان شرکت کنیم.
باز یه ضرب المثل دیگه هم میگه: لعنت بر زبونی که بی موقع باز بشه. ( خواهشا لعنتم نکنید.... چون وصف العیش نصف العیش)
فقط امیدوارم با این موش دوانی تو تاپیک توسط مدیریت اخراج نشم.
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید