چهار شنبه 23 آبان 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » اصلی به نام تعادل..

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 اصلی به نام تعادل.. « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
rezvaneh
پستتاریخ: یکشنبه 27 بهمن 1392 - 23:45    عنوان: اصلی به نام تعادل.. پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

به نام خداوند...

می نویسم از درد....از گم شدن.
از گم شدن پر دردی که انسان های عصر من به آن دچار هستند. گم شدنی که درد دارد؛ دردی به تاوان سقوط آن هم با مخ البته اگر مخی باشد؟!
و...
قبل از خلقت انسان به یقین خداوند تعادل را آفرید و من چه قدر عاشق تعادل هستم و عاشق بچگی هایم، آن زمان که با پدر برای خرید به مغازه میرفتیم و صاحب مغازه کالایی را در یک کفه میگذاشت و درکفه ی دیگر وزنه ای....و اینقدر کم و زیاد میکرد گوجه ها را، خیارها را، پیازها را....تا من، پدرم و خودش ببینیم تعادل را....حالا ترازوها تغییر کرده و من نیز بزرگ شده ام و هنوز کودک درونم به یاده ترازوهای متعادل دیروز مات و مبهوت مانده است به ترازوهای دیجیتال و امروزی ولی محکوم...محکوم به اینکه در خدمت بشرند و بشر اگر انسان نباشد و فقط آدم دو پا میتواند تعادل را در این ترازوها به هم بزند تا آنجا که وقتی تو به مغازه میروی و خرید میکنی وقتی به خانه میآیی شک میکنی به اینکه مگه من دو کیلو نخود نگرفتم؟ لابد تو راه ریخته!!! آخه صفحه نمایشگر که وزن و دو کیلو رو نشون داد....آخه خیلی سبکتر از دو کیلوشده! و این بار سبک تو، سنگین میشود در زمانی و مکانی؟ برای کسی که تعادل را رعایت نمیکند.
.
.
.
فکر میکنم و گم میشوم

گم میشوم در هیاهوی جعبه جادویی...

و....
تلویزیون، وسیله ای که قرار است در عصر من مفید باشد تا دل خوش نکنند جوانان سرزمینم به بشقاب های شاخ دار...اگر کلاس اول دبستان بودم و از مفید جمله میساختم حتما مینوشتم چیزی که برای ما فایده دارد...جالب آن که هنوز هم وقتی از من میپرسند با مفید جمله بساز من همان کودک 7 ساله دبستانی هستم؛ چون ماهیت مفید بودن برایم یگانه و دست نخورده باقی مانده است.
حالا یک سوال؟ آیا تلویزیون برای ما مفید است؟ فکر میکنم و باز فکر میکنم و در یک لجظه فرار میکنم به سرعت نور از کنار فیلم ها و داستان های کلیشه ای و صد من یک غاز شبکه های مختلف که جز تکه کلام های مزخرف چیزی در روح جوانان و نوجوانان و کودکان سرزمین من تزریق نمیکند به شاهد آن که پسر ده ساله موقع نهار غذایی که مادر با عشق برایش درست کرده را با اخم پس میزند و میگوید: از این به بعد واسه من تنها ماکارونی درست کن افتاااااااااااااااااااااااد؟!
و بچه های دبستان که به تازگی همکلاسی های خود را سوسک توله خطاب میکنند !!

یاد پیامهای پیام بازرگانی می افتم ؛پیامهای بازرگانی یا به عبارتی واضح تر سیرک دلقک های لوده...

در دنیای بی تعادل امروز که میدویم و میدویم و میدویم و وقتی میرسیم دیگر نایی نداریم و هنوز هشتمان گرو نهمان است! تمام درد مرد سرزمینم شکم است و چربی های موجود در آن، این قدر تجمع این چربی ها درد دارد که سلب میکند مردانگیش را، اعتماد به نفسش را، غرورش را و مرد نان آور خانه اواسط روز به همراه دوستان دنبه دار خود سوار بر مرکب دراز و نشست راحت و لبخند زنان پایین میروند وبالا میآیند و میخندند، بدون غم نان؛ بدون غم دیالیز، بدون غم سرطان، بدون غم...جانباز ده سال در کما!! بدون غم مردمان در صف سبد کالا، تمام غصه عالمشان بزرگی شکمشان است که اکثرا یا از فرط زیاده خوری به آن شکل در آمده و یا از تنبلی و بی تحرکی... بالا و پایین میروند و قند آب میکند دلشان در تلخی روزگار ما و اینجاست که یاد کودکانی را مرور میکنم که در همین سرزمین شاد و پر تعادل!! از فرط گرسنگی شکمشان چسبیده به کمرشان و نای نفس کشیدن ندارند، اینجاست که بی تعادلی بیداد میکند.

و....
زن آفریده خاصی است؛ حتما هست که خداوند بهشت با آن همه عظمت را زیر پاهای با سایز 36 الی40 ایشان قرار داده....وگرنه منطقی تر بود که زیر پاهای آقایون میرفت که سایز پایشان اکثرا از 40 شروع میشود!!!!
زن زیبا و ظریف است و اگر چاشنی حیا و غرور را به رفتارش اضافه کند جذابیت آن دو چندان میشود مانند سیندرلا رفتار میکند و میتواند مانند کوزت کار کند. برای پدر و مادرش دختری خوب، برای فرزندانش مادری خوب و برای همسرش، دختر و مادر و همسری خوب است! اما کلاف سردرگمی شده بود برایم ربط لبخند ژکوند بانوی نجیب ایرانی!!! با چاشنی عشوه های خرکی...در زمان تبلیغ روغن های مایع معده داغون کن و بد بو وبد مزه! تا زمانی که متوجه شدم مردان سرزمین من وقتی برای خرید روغن به فروشگاه میروند روغنی را خریداری میکنند که خانم نجیب برای تبلیغش عشوه های خرکی تری نسبت به رغیبان خود در تبلیغ روغن مربوطه خرج کرده است.

اینجا بود که فهمیدم نه تنها زن دختری خوبی برای والدینش، و نه تنها مادری خوب برای فرزندانش و نه تنهای تنها همسری خوب برای شوهرش میباشد بلکه به وضوح کالای تبلیغاتی فوق العاده خوبی برای فروش روغن های به معنای واقعی آشغال وطنی میباشد. و متاسفانه دایره این رفتار غیر اسلامی غیر اخلاقی و غیر انسانی در کشور اسلامی ما ؟ پا فراتر نهاده واستفاده تبلیغاتی از زن را به حضورش در تبلیغ برنج های معده ورم انداز؛ سینک های ظرف شویی، مایع دستشویی و مسلما در فردایی نه چندان دور به لگن های مستراح هم خواهد رساند.
آیا جز تآسف چیزی برای خوردن هست؟ آیا ارزش نهادن به زن این است؟ پس به احترام زن های قدیم که در پستوی خانه بودند و آفتاب و مهتابی نمیدیدشان و فقط سوگلی همسر بودند و در این زمان به ظاهر مدرنیته مهر باطل شده خورده اند .... سکوت!

و من همچنان دنبال تعادل میگردم.....

به یاده گذشته ها خوشم، گذشته هایی که خیلی دور نیست و تعادل در آن غوغا میکرد...هر چیزی سر جای خودش بود نقش ها درست بازی میشد پدر؛ پدر بود و مادر؛ فقط مادر......پدر حرمت داشت و مادر احترامی ظریف و حرمت نهادن و بزرگ شمردنش و دیده شدنش نه به خاطر مانکن بودن و بینی سربالا و لب پروتز کرده بلکه بزرگ و زیبا بودنش در پیش چشمان همسر و فرزندانش به معنای واقعی مادر بودنش بود......مادر بود چون اجاقش همیشه داغ بود و غذایش رو به راه نه چون کلفت بود و نه از روی عادت بلکه تنها عشق و عشق، خانه اش تمیز بود، گل های باغچه اش شاداب و عطر سجاده اش عطر یاس....

مادر امروز دیده نمیشود چون کلاس رقص و ایروبیک را به غذای داغ جلوی همسر گذاشتن ترجیح میدهد، تعداد دفعاتی که برای مشاوره عمل بینی به مطب میرود بیشتر از جلساتیست که برای جویا شدن وضعیت فرزندش به مدرسه میرود!! صحبت تلفنی با شهین و شهلا و فاطی را به استقبال شوهر رفتن و گفتن یک خسته نباشید ترجیح میدهد!!


کجای این زندگی دنبال تعادل بگردیم؟
در فروشگاه ها؟ در تلویزیون؟ در پیام های بازرگانی و یا در رفتار و منشمان؟؟

کجاست راه درست؟ اهدنا الصراط المستقیم....
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
atena(دوشنبه 28 بهمن 1392 - 11:15), mohammad8668(دوشنبه 28 بهمن 1392 - 23:22), rezvaneh از این تاپیک تشکر میکنم 
masoud-mg24
پستتاریخ: دوشنبه 28 بهمن 1392 - 14:07    عنوان: پاسخ به «اصلی به نام تعادل..» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 30 مرداد 1391
پست: 364
محل سکونت: saveh
iran.gif


امتياز: 9240

Applause Applause Applause Applause Applause Applause Applause
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: چهار‌شنبه 1 بهمن 1393 - 01:32    عنوان: پاسخ به «اصلی به نام تعادل..» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

سلام رضوانه جان، من تازه این تاپیکو خوندم، نوشته ات عالی بود. جا داره بگم قدرت بیانت خیلی قویه و سبک نوشتاریت هم جالبه. Applause Applause Applause Applause
متأسفانه آدمها راه رو گم کردن حتی خودشونم نمیدونن دارن بیراهه میرن! مسیر همونیه که تو گفتی: تعادل. اسلام دین تعادله و تعادل هم یعنی خوشبختی.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » اصلی به نام تعادل..
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc