دوشنبه 17 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » شعر » ☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3 ... 26, 27, 28 ... 39, 40, 41  بعدی
 ☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼ « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
nda
پستتاریخ: پنج‌شنبه 4 آبان 1391 - 16:56    عنوان: Re: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

شروع فعالیت
شروع فعالیت

عضو شده در: 4 آبان 1391
پست: 2

blank.gif


امتياز: 50

مرا به رد شعرم دنبال کن

من رد پا ندارم

رد درد را بگیر

و به من برس.
خيلي عالي استApplauseApplauseApplauseApplauselove strucklove strucklove struck
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
nda
پستتاریخ: پنج‌شنبه 4 آبان 1391 - 17:01    عنوان: Re: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

شروع فعالیت
شروع فعالیت

عضو شده در: 4 آبان 1391
پست: 2

blank.gif


امتياز: 50

وقتی جهان
از ریشه ی جهنم
و آدم
از عدم
و سعی
از ریشه های یأس می آید
وقتی که یک تفاوت ساده
در حرف
کفتار را
به کفتر
تبدیل می کند
باید به بی تفاوتی واژه ها
و واژه های بی طرفی
مثل نان
دل بست
نان را
از هر طرف که بخوانی
نان است !

زنده یاد قیصر امین پور.

عالييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييهlove strucklove strucklove struckApplauseApplauseApplauseApplauseSurprisedSurprisedSurprisedSurprisedRazzRazzRazz
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: جمعه 5 آبان 1391 - 21:53    عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

نایافته

گفتی که :
« چو خورشید، زنم سوی تو پر،
چون ماه شبی می کشم از پنجره سر ! »
اندوه ، که خورشید شدی ،
تنگ غروب !
افسوس، که مهتاب شدی
وقت سحر !

فریدون مشیری
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: جمعه 5 آبان 1391 - 22:04    عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

تکراری ولی زیبا ...
شعر اول رو حمید مصدق گفته بوده که همه خوندن یا شنیدن :


تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت


بعدها فروغ فرخزاد اومده و جواب حمید مصدق رو اینجوری داده:

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک
لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

و از اونا جالب تر جوابیه که یه شاعر جوون به اسم جواد نوروزی بعد از سالها به این دو تا شاعر داده
که خیلی جالبه بخونید :

دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا، رابطه با سیب نداشت
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: جمعه 5 آبان 1391 - 22:24    عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

من خواب دیده ام که کسی می آید
من خواب یک ستاره قرمز دیده ام
و پلک چشمم هی می پرد
و کفش هایم هی جفت می شوند
و کور شوم
اگر دروغ بگویم
من خواب آن ستاره قرمز را
وقتی که خواب نبوده ام دیده ام
کسی می آید
کسی می آید کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچ کس نیست
*فروغ فرخزاد


بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: جمعه 5 آبان 1391 - 22:26    عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

نگاه کن که من کجا رسیده ام
به کهکشان، به بیکران، به جاودان
کنون که آمدیم تا به اوج ها
مرا بشوی با شراب موج ها
مرا بپیچ در حریر بوسه ات
مرا بخواه در شبان دیرپا
مرا دگر رها مکن
مرا از این ستاره ها جدا مکن
*فروغ فرخزاد

بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
rezvaneh
پستتاریخ: دوشنبه 8 آبان 1391 - 19:40    عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

نام تو را آهسته باید خواند
انگار رگ‌های خودت را می‌تکانی در شرابی گرم
انگار رؤیایی به ذهنت می‌رسد کم‌کم
انگار نجوا می‌کنی دیوان باران را
نام تو را باید نیایش کرد.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
rezvaneh
پستتاریخ: دوشنبه 8 آبان 1391 - 19:44    عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

باران که می‌بارد ...

چشم‌هایم با آسمان به تفاهم می‌رسند

چه وجه اشتراک لطیفی است

بین هوای دل من

با این روزهای پاییزی!
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: سه‌شنبه 9 آبان 1391 - 21:15    عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

واقعاً این ترانه زیباست مخصوصاً با صدای علیرضا عصار، پیشنهاد میکنم بشنوید و لذت ببرید




نمی خوام سهم دنیا رو ، تویی که سهم دستامی

اگه آرامشی دارم ، واسه اینه که همرامی

زمین می لرزه و اینجا ، یکی بی ترس خوابیده

تو عشق ِ تو یه چیزی هست که آرامش به من می ده

بذار روشن کنیم شب رو ، ستاره از تو ماه از من

ازت یه خواهشی دارم ، تو هم چیزی بخواه از من

تموم خوبیا با توست ، چه قد خالی شده دستم

بذار یکبار قبل از تو ، بگم که عاشقت هستم

چه قد خوبه هوای تو ، چه عشقی رو به من دادی

گرفتار تو که هستم ، بدم می یاد از آزادی

ببین راه فرارم رو ، خودم از هر طرف بستم

از این لحظه به بعد هرجا ، که تو هستی منم هستم

بدون که عمر عشق ِ من ، به کوتاهی ِ ساعت نیست

عزیزم گفتنم تنها ، یه حرف از روی عادت نیست

flower
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
velayat20
پستتاریخ: سه‌شنبه 9 آبان 1391 - 22:28    عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

خوب داره پيش مي‌ره
خوب داره پيش مي‌ره

عضو شده در: 28 آذر 1390
پست: 84

blank.gif


امتياز: 2095

بوي باران تازه مي آيد...

نكند بوي چشم تر باشد

زير اين نيم كاسه هاي قشنگ

نكند كاسه ي دگر باشد

نكند انكه درس دين مي داد

از خداي پاك بي خبر باشد

همچو سرو ايستاده ام در باد

نكند پاسخش تبر باشد....
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
rezvaneh
پستتاریخ: چهار‌شنبه 10 آبان 1391 - 20:47    عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

قاصدک هان چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی اما اما
گرد بام و بر من
بی ثمر می گردی . . .

انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیّار دیاری
برو آنجا که بود چشم و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند

قاصدک
در دل من
همه کورند و کرند . . .

دست بر دار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه‌های همه تلخ
با دلم می‌گوید
که دروغی تو، دروغ
که فریبی تو، فریب!



قاصدک
هان ... ولی ... آخر ... ای وای
راستی آیا رفتی با باد . . .
با توام آی کجا رفتی، آی!

راستی آیا جایی خبری هست هنوز
مانده خاکستر گرمی جایی
در اجاقی ــ طمع شعله نمی بندم ــ
خردک شرری هست هنوز ؟

قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: یکشنبه 14 آبان 1391 - 10:36    عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟

بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
این دایره‌ی کبود، اگر عشق نبود

از آینه‌ها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود؟

در سینه‌ی هر سنگ دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟

بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود


از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود؟
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
rezvaneh
پستتاریخ: یکشنبه 14 آبان 1391 - 13:46    عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

غم نان آنقدر بزرگ نبود
ولی از کاهمان چه کوهی ساخت
از همان دردهای کوچک مان
واقعا مرگ با شکوهی ساخت

***

روی زانوت دست بگذاری
مثل یک قهرمان بلند شوی
و ببینی به پات زنجیر است
نشود سوی مقصدت بروی

***

گم شوی توی زندگی خودت
مثل یک موش توی تو در تو
هی بیفتی به دامن تله ها
و نفهمی ته اش پنیرت کو

***

زیر این بارهای اجباری
نشکنی ناگزیر خم بشوی
بعد با فکر چاره جویی درد
بروی ساکن حرم بشوی

***

هی بگویند اهل کار نبود
و تو مادام خرد تر بشوی
به هوایی که دست بردارند
بروی کار کارگر بشوی

***

تف کنی روی مدرک و عنوان
ماله و بیل همدمت بشوند
بعد هی حرف های پشت سرت
لکه ی روی دامنت بشوند

***

هیفده سال حفظیات چرند
هیفده سال آب بابا نان
هیفده سال خون دل خوردی
برسی عاقبت کجای جهان

***

درس خواندی به عشق حظ پدر
که عصاگیر پیری اش بشوی
مثل یک مرد درس خواندی درس
باعث سر به زیری اش بشوی

***

بیست و چندین بهار طی شده است
و تو نان آور پدر نشدی
به خودت فحش می دهی که چرا
سال ها یاور پدر نشدی

***

غم نان عود می کند تا باز
رشته هایت به پنبگی بروند
روزها بی پشیز در جیبت
صبح تا عصر هی سگی بروند

***




این جهان طبق اقتضای خودش
گاه مغرور و گاه ملتمس است
اولش نطفه آخرش لاشه
زندگی چوب هر دو سر نجس است."

***

با خیالی که تو جنون داری
دل مردم برات می سوزد
و نگاه عجیب وق زده شان
بر دهانت سکوت می دوزد

***

می روی دورتر شوی از پارک
فال حافظ به دست می آیند
بچه های لطیف فال فروش
که تو را مثل گرگ می پایند

***

فال با طعم مرغ عشقی که
دلش از بال و پر زدن خالی است
غزل غم مخور اگر باشد
باز هم شعر تلخ و بی حالی است

***

شب رسیده است و تو نفهمیدی
که تنت را به خانه تان بردی
کاش امشب کسی نپرسد که
"داداشی جون واسم چی آوردی؟"

***

همه خوابند و خانه تاریک است
همه خوابند و خانه بغ کرده است
همه خوابند و باز بدجوری
بی کسی خانه را قرق کرده است

***

در سر بالشم پر از فکر است
خواب با چشم هام درگیر است
ترس دارم ببینم امشب هم
توی کابوس پام درگیر است

***

مثل یک قهرمان بلند شوم
باد موهام را سفید کند
بعد طوفان بیاید و من را
مثل یک وهم ناپدید کند

***

فکر کن روز سگ دو و شب جنگ
زندگی اتفاق خوبی نیست؟
نه در و پنجره نه یک روزن
سرنوشتت اطاق خوبی نیست؟

***

مثل یک قهرمان بلند شدم
به زمین خوردم و اسیر شدم
خواستم تا جوانه ای بزنم
بیست و چندین بهار پیر شدم

***

غم نان آنقدر بزرگ نبود
ولی از کاهمان چه کوهی ساخت
از همان دردهای کوچک مان
واقعا مرگ با شکوهی ساخت.....؟!


حسین پور
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
rezvaneh
پستتاریخ: یکشنبه 14 آبان 1391 - 19:55    عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

امیر حسین نورالدینی

بس كه از غربت و تنهايي خود دلگيرم

دو قدم مانده به تقدير خودم مي‌ميرم

تب وسواس گرفته‌ست مرا از دريا

مثل يك قطره كه در مرحله تبخيرم

تا بهار از بغل پنجره من رد شد

روز و شب با نفس سرد تبر درگيرم

پاسخ آينه‌ها سنگ شده بي ترديد

ماجرايي است: من و آينه و تكثيرم

گرچه پرواز برايم شده رؤياي محال

ديگر از طعم قفس‌هاي شما دل‌سيرم

روزهايم همه رفتند به سمتي، حالا

مي‌نشينم به تماشاي شب تقديرم
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
rezvaneh
پستتاریخ: یکشنبه 14 آبان 1391 - 19:57    عنوان: پاسخ به «☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

روی دنیا ببند پنجره را، تا کمی در هوای من باشی
چون قرارست بعد ازاین تنها، بانوی شعرهای من باشی

چند بیتی به یاد تو غمگین...چند بیتی کنار تو لبخند...
عصرها عشق می زند به سرم، تلخ و شیرین چای من باشی

من بخوانم تو سر تکان بدهی، تو بخوانی دلم تکان بخورد
آخرِ شعر ازخودم بروم، تو بمانی صدای من باشی

من پُرم از گناه و آدم و سیب، از تو و عاشقانه های نجیب
نیتت را درست کن این بار، جای شیطان خدای من باشی

با چه نامی تو را صدا بزنم!؟ آی خاتون با شکوه غزل!
"عشق" هر چند اسم کوچک توست، دوست دارم " شما "ی من باشی

کاش یک شب به جای زانوی غم، شانه های تو بود در بغلم
در تب خواب ها و حسرت ها، کاش یک لحظه جای من باشی

شاید این بغض آخرم باشد، چشم های مرا ندیده بگیر
فکر دیوانه ای برای خودت، فکر چتری برای من باشی

بیت آخر همیشه بارانی ست... هر دو باید به خانه برگردیم
این غزل را مرور کن هر شب، تا کمی در هوای من باشی...
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3 ... 26, 27, 28 ... 39, 40, 41  بعدی صفحه 27 از 41

فهرست انجمن‌ها » شعر » ☼ ☼ تاپیک شعر ☼ ☼
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc