جمعه 10 فروردین 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » شعر » چند خط درباره داستان و دیگر هیچ 3

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 چند خط درباره داستان و دیگر هیچ 3 « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
jalalfirozi
پستتاریخ: جمعه 26 شهریور 1389 - 22:56    عنوان: چند خط درباره داستان و دیگر هیچ 3 پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1388
پست: 230

blank.gif


امتياز: 8550

چند خطی را درباره داستان صحبت کردیم. بد نیست چند خط هم درباره مولفه های داستان مدرن صحبت کنیم.
البته به این معنی نیست هر داستانی که این مولفه ها را داشته باشد، داستان مدرن است. بلکه می تواند داستانی باشد که چند مولفه از مولفه های داستان مدرن را دارد. یا حتی یک حلقه بین دو ساختار باشد. مثلا حلقه ای بین داستان کلاسیک با داستان مدرن.
1 تعلیق نیرومند: تعلیق در داستان یعنی منتظر گذاشتن خواننده. یعنی تشنه نگه داشتن او تا راز و رمز داستان لو نرود.
داستانی که روایت آن به گونه ای باشد که خواننده را تا انتهای داستان نگه دارد و مدام بر عطش خواننده مبنی بر "آخرش چه می شود؟" بیفزاید، دارای تعلیق است.
تعلیق دو گونه است. یا طبیعی یا مصنوعی. تعلیق طبیعی همان ساختار داستانهای پلیسی است که خواننده را تا نتها نگه می دارد و تعلیق مصنوعی بوجود آوردن ساختاری ست که بتواند خواننده را تا انتها نگه دارد. برای ایجاد تعلیق در داستان می توان مثلا در یک گفتگو تلفنی صدای یک طرف گفته نشود یا بخشهایی از داستان حذف شود
2- خونسردی و بی طرفی راوی: معمولا در داستانهای سنتی (کلاسیک) شاهد دفاع کردن از یک عقیده و ایمان هستیم. حتی شاید به نظر برسد که نویسنده با یک شخصیت جلو می رود! اما راوی امروز، خودش را مثل یک دوربین می داند که چه خوب و چه بد را به نمایش می گذارد. آن هم با عدالت! نمونه خوبی که برای این سرد مزاجی و خونسردی می توان عنوان کرد رمان بیگانه نوشته آلبر کامو است. تا آنجا که وقتی شخصیت مرسو تابوت مادرش را می بیند بر سر میخ های تابوت بحث می کند!
3- چند صدایی بودن : داستانهای سنتی معمولا در صدد رد یا تائید عقیده ای هستند اما داستانهای مدرن اینگونه نیستند. مثلا شاید شما یک داستان سنتی بخوانید که در آن می گوید خشونت بد است اما داستان مدرنی بخوانید که علاوه بر آنکه شخصی بگوید خشونت بد است، اشخاصی هم پیدا شوند که بگویند خشونت خوب است. چند صدایی که در داستان مدرن بوجود آمده فرزند همین زمان مدرن است. همان بحث اختلاف سلیقه، خود رایی انسانها. جنایت و مکافات داستایوفسکی مثال خوبی برای این مطلب است
4- آشنایی زدایی: آشنایی زدایی یعنی غریبه کردن مفاهیم آشنا و عادی شده تا بتوان به آنها تازگی دوباره بخشید و از درک آنها لذت بیشتری برد. در واقع ما از عناصری که برایمان آشنا هستند وجه آشنایی را از آنها می گیریم. داستانک "خیلی خراب بود" از همشهری مان را که در ذهن دارید. نویسنده از همان ابتدا دارد درباره یک وسیله بیمارستانی می نویسد. اما آن را برای خواننده غریبه می کند تا خواننده لذت بیشتری از آن ببرد. طوری که ذهنش به چیز دیگری منحرف بشود تا نهایتا در انتهای داستان با خود بگوید " ا ... منظورش از اول این بود" !
یک مثال دیگر: می گویم " زبانه کشان رو به آسمان می رود. سرخ و قرمز و رنگی سوزان . یک جا بند نیست و هر لحظه جایی حرکت می کند"
تا اینجا شاید فکر کنی که منظور آتش بوده اما اگر بگویم "تاج خروس" آنوقت ... !
5- عدم قطعیت : در داستان مدرن ما با خوب و بد مطلق سر و کار نداریم. بلکه با خوب و بد نسبی رو برو هستیم. از همین رو حتی در مورد شخصیت ها هم قطعی نمی توان صحبت کرد. شخصیتی که خوب است شاید جایی کار بدی بکند و شخصیتی که بد است شاید جایی ایثار بکند. دقیقا عین همان چیزی که در دنیا ی واقع شاهد آن هستیم. قطعیتی در کار نیست. حتی شاید در یک داستان پلیسی مشخص شود که قتلی در کار نبوده و قضیه خود کشی بوده.
6- تباین روانشناسی شخصیت ها: شخصیت ها در داستانهای سنتی معمولا به لحاظ رفتار و گفتار و کردار شبیه هم هستند. یا به عبارتی بسامد آنچنانی بین چند شخصیت نمی بینیم. مثلا اگر زلزله یا سیلی در داستان اتفاق بیفد، بیشتر اتفاق نظر می بینیم تا اختلاف نظر.یکی می گوید و دیگران سر می جنبانند! اما داستان مدرن فرزند همین دوران مدرن است. جایگاه آن هم همین روزمرگی امروز است. و این می شود که در داستان مدرن یکی فرار می کند و دیگری مبارزه. یکی دلداری می دهد و یکی می نالد. یکی از اینکه خودش زنده مانده خوشحال است و دیگری در فراق یار می سوزد و ... . از همین رو برای درآوردن شخصیت ها برای داستان مدرن نیاز به تحقیق است. اگر می خواهیم یک شخصیت دیوانه را طراحی کنیم باید از دیوانه کمی بدانیم. فیلم ببینیم. کتاب بخوانیم. نزدیکشان شویم و به طور کلی با دنیایی متفاوتشان آشنا شویم
7- تفاوت زبان شخصیت ها : شاید برای شما هم اتفاق بیفتد که داستانی بخوانید و خوابتان بگیرد! اینکه تفاوت بین زبان شخصیت ها شاهد نباشید. در داستان مدرن هر کس باید در جایگاه خودش باشد. آنکه با زبان عرب خو گرفته از کلمات عربی استفاده می کند، آنکه سنگ لس آنجلس را به سینه می زد مدام از کلمات انگلیسی استفاده می کند و آنکه در بازار حجره دارد، با زبان کوچه بازاری زندگی می کند. خاص بودن زبان ها را باید دقت کرد.
ایجاز و فشردگی: نمی دانم رمان "هزار خورشید تابان اثر خالد حسینی" – میلیون خورشید بی فروغ!_ را خوانده اید یا نه. اما حتما بعد از اتمام کتاب اولین مشکلی که ذهنتان به آن درگیر می شود، ضایعات نوشته است. چیزی که حتی در ثلث حجم موجود هم می توان گفت. اما نویسنده خوب در داستان مدرن توجه اکیدی بر موجز بودن متنش دارد. بطوری که ایجاز یک اصل برای داستان مدرن است. از همین رو نویسنده داستان مدرن نه در داستانش آب می بندد و نه تزیینش می کند. آنچه را می گوید از آن کار می کشد. اگر می گوید تفنگ، جایی از آن استفاده می کند.
8- پایان تکان دهند: در معمول داستانهای نشریات زرد شاهد یک پایان غیر قابل باور و تصنعی هستیم. بدون هیچ گونه مقدمه ، اتفاق پایانی به داستان سنجاق می شود! در صورتی که در داستان مدرن باید این مقدمه وجود داشته باشد. بطوری که خواننده تیز هوش یا کسی که دوباره داستان را می خواند، بتواند نشانه های اتفاق آخر داستان را بیرون بکشد.
مثلا در یک داستان زرد دو نفر در همسایگی یکدیگرند و در نهایت می فهمند که برادرند!!! ( موسیقی هندی نیز پخش می شود) اما در داستان مدرن، برای این اتفاق باید نشانه هایی را از همین ابتدا طراحی کرد. مثلا اشاره به یک آلبوم که یک عکس مشترک در آن است ( می تواند پدر، مادر ، دایی و ... باشد) یا نشانه ای خاص روی بدن هر دو یا نشانه ای که بر حسب اتفاق خاصی ایجاد شده.. یا نشانه ای ارثی مثل وجود خال روی یک عضو. از همین رو پایان داستان با توجه به نشانه های متن کاملا باور پذیر می شود.
9- پایان باز: در داستانهای سنتی با پایان بسته رو برو هستیم. یعنی در نقطه پایان ، داستان واقعا تمام شده است. اما داستان مدرن معمولا دارای پایان باز است. یعنی داستان به لحاظ نوشته تمام شده اما اصل داستان می تواند در ذهن خواننده هنوز هم ادامه داشته باشد. حتی پایان باز می تواند این مزیت را در مواردی داشته باشد که خوش بودن یا ناخوش بودن پایان داستان را خود خواننده انتخاب کند.
10- شکل گرایی: داستان سنتی موضوع محور است. با "چه گفتن" ارضا می شود در حالی که در داستان مدرن، علاوه بر "چه گفتن"، " چگونه گفتن" هم مهم است. همین است که نویسنده داستان مدرن با خود چرتکه می اندازد که داستان را از کجا بگویم. از آخر به اول. از اواسطش شروع کنم. آیا نیاز است همه آن را بگویم. بازی های تکنیکی را چگونه جاری کنم. و ...


خب، اینها از مهمترین مولفه های داستانهای مدرن بود. اما قولی که داده بودیم.
اگر در یاد داشته باشید از سبک به عنوان حالت نوشته یاد شد. اینکه فلانی به این صورت می نویسد. حالا خیلی کوتاه درباره چند نوع داستان مرسوم.
داستان رئالیسم : به داستانی رئال می گویند که ممکن الوقوع باشد. یا در گذشته اتفاق افتاده یا بستر آن برای آینده فراهم است. البته باید دقت کرد که اگر عینا اتفاقات گذشته را بیان کنیم به نوعی خاطره نویسی کرده ایم نه داستان نویسی. از این رو در اینگونه داستانها اولا باید سعی کنیم تا این خلا را ( اتفاق افتاده بودن حوادث در مقابل خلق حوادث ) با تکنیکهای داستان نویسی پر کنیم. و دوم اینکه بجای در پناه احساس بودن ( که برای خاطره نویسی است ) بیشتر در پناه عقل باشیم.
یادمان باشد اتفاقات داستان بر اساس دنیای داستان باورپذیر می شود نه دنیای واقعی. پس اگر مثلا شما در کوچه نشسته بودید و همسایه تان آمد و در ب خانه اش را زد و با مهربانی داخل شد و بعد خانمش را کشت و شما دیدید و تصمیم به داستان کردن این موضوع داشتید؛ باید دقت کنید که اگر عینا حوادث بالا را بنویسید، داستان غیر قابل باور است. اما اگر یک شخصیت روان پریش – یا چند شخصیتی- را طراحی کنید که با یک بار زنگ زدن در برویش باز نمی شود و او از کوره در می رود و الی آخر، داستان باور پذیر تر می شود.
رئالیسم جادویی : داستان رئالیسم جادویی داستانی است که در بستر واقعیت اتفاق می افتد اما برخی از اتفاقات آن جادویی است. البته مسلم است که بین جادویی و غیر قابل باور بودن تفاوت است. مثلا اینکه شخصیتی شب بخوابد و صبح بلند شود و پرواز کند و دیوار صاف را بالا برود غیر قابل باور است اما اگر بموجب اتفاقی اینچنین شود قابل باور است. مثل فیلم مرد عنکبوتی که با گزیده شدن توسط عنکبوت و تغیییر ژنها، فردی دارای توانایی های خاص و خارق العاده می شود.
داستانهای سورئالیسم : اصل این داستانها فضایی غیر واقعی، هزیان زده و غیر عقلانی است. در واقع اگر بگوییم هشتاد درصد داستان رئالیسم جادویی واقعیت دارد، برای داستانهای سورئالیسم حتی یک درصد هم واقعیت غائل نمی شویم. چرا که فضای داستان یک فضای وهم آلود است و سنخیتی با دنیای واقع ندارد.
داستاهای ناتورالیسم: ناتورالیسم یا همان طبیعت گرایی و طبیعت باوری نوعی از داستان است که بر پایه شرایط جبری زمان و مکان و محیط و نیز شرایط وراثتی است. نویسنده داستانهای ناتورالیستی خودش را مانند یک دانشمند تحلیلگر می داند که داستان را با نهایت عینی گرایی به نمایش می گذارد. در واقع انسان را آلت دست سرنوشت می داند و هیچگونه اختیاری را برای انسان نمی داند. از مولفه های داستانهای ناتورالیستی، اشاره به جنبه های زشت و غیر اخلاقی و غرایز حیوانی است.

***
داستان به لحاظ پایان می تواند اینگونه پایان ها را داشته باشد
1- پایان معمولی یا کلیشه ای: منظور از پایان معمولی ، اولین چیزی ست که به ذهن نویسنده می رسد که در داستانهای ضعیف دیده می شود و منظور از کلیشه، یک چیز تکراری ست. مثلا درباره آخر فیلم های ایرانی شاهد کلیشه ازدواج هستیم
2- پایان عجیب و غریب و غیر قابل باور. پایانی نچسب که برای داستان های عامیانه و بی محتوا استفاده می شود. و البته هندی! قضیه دو همسایه که آخر داستان متوجه می شوند برادرند را که در ذهن دارید؟!
3- پایان تکان دهنده: ذکرش گذشت. اما برای نمونه داستان زخم شمشیر را پیشنهاد می کنم.
پایان داستان را بر اساس باز و بسته بودن هم بررسی می نمایند.
پایان بسته : داستان دیگر بیش از حجمش نمی تواند ادامه داشته باشد
پایان باز: ادامه داستان بر عهده خواننده است. فیزیک داستان تمام شده اما اتفاقات همچنان جاریست.

اما داستان عینی و ذهنی
به داستانی ذهنی می گوییم که در ذهن راوی اتفاق می افتد. مسلما داستانی با این ویژگی داستانی نیست که به کمال بگوییم می تواند در جهان واقع اتفاق بیفتد. معمولا داستانهای سورئالیستی و رئالیسم جادویی به اینگونه اند.
داستانهای عینی هم به داستانهایی می گویند که می تواند در جهان اتفاق بیفتد. داستانهای رئال بیشتر اینگونه اند.

بحث تقلید و تاثیر
نمی دانم تا به حال شده بشنوی که یکی بگوید فلان داستان مثل آنیکی است (یک نویسنده در مقابل نویسنده ای دیگر) یا حتی فیلم. بگویند فلان فیلم یک کپی برداری از بهمان فیلم است. اما باید دید که فرد تقلید کرده یا تاثیر گرفته.
اگر بحث تاثیر باشد بی مورد است چرا که اجتناب ناپذیر است اما اگر تقلید باشد مذموم است. چرا که جنبه هنری آن کم است. یک کپی کاری است.
مثلا رودکی روی شعرای بعد خودش تاثیر گذاشته. فردوسی همینطور. حافظ همینطور و الی آخر. شاید هم شنیده باشی که از یکی بپرسند از چه کسی خط می گیری و نام ببرد. حالا چه نویسنده باشد، چه بازیگر و غیره.

تا عمری باشد ...
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
jalalfirozi از این تاپیک تشکر میکنم 
sooraty
پستتاریخ: شنبه 27 شهریور 1389 - 04:28    عنوان: پاسخ به «چند خط درباره داستان و دیگر هیچ 3» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 1 اسفند 1384
پست: 204
محل سکونت: .:: ساوه -خيابان اميركبير::.
iran.gif


امتياز: 5420

جلال جان مطالبت خیلی عالی بود ولی در مورد عشق من صحبت نکرده بودی اونم مینی مال بود متاسفانه جند سالی هست به سمت داستان نرفتم و دیگه جیزی یادم نیست ولی اگه اشتباه نکنم حداقل باید ٥١ کلمه باشه همون طور که از اسمش پیداس همه هرجیزی که تو جارجوب اصلی تاثیری نداره مثل دیالوگ های اضافی اتفاقات بی اهمیت و... رو باید حذف کرد یادمه زمانی که کلاس های داستان نویسی آقای غمخوار شرکت میکردم در مورد باز و بسته کردن جشمم تو یک شب زمستونی یه داستان مینی مال نوشته بودم پیداش کردم میزارم براتون
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: شنبه 27 شهریور 1389 - 12:25    عنوان: پاسخ به «چند خط درباره داستان و دیگر هیچ 3» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

ممنونم از زحماتتون
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
jalalfirozi
پستتاریخ: دوشنبه 29 شهریور 1389 - 13:25    عنوان: مینی مال... پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1388
پست: 230

blank.gif


امتياز: 8550

درود بر شما

این چند خط هم برای ارجمند گران مایه آقای علی آبادی نوشتم که دوست داشتند کمی با مباحث آشنا شوند. البته هنوز ایشان ما را به خواندن یک داستان هم دعوت نکرده است!
در مورد داستان مینی مال هم چند خطی در بحث شماره 1 قرار داده شده که اگر خواستید بخوانید. البته جای کامل تر شدن دارد...
زیاد هم در بند حداقل و حداکثر مینی مال نباشید. حتی داستان دو صفحه ای را هم می توان مینی مال خواند. البته بنا به ویژگی هایش که اگر عمری بود و ...

چشم انتظار مطلب شما هم هستیم
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
sooraty
پستتاریخ: شنبه 3 مهر 1389 - 20:11    عنوان: پاسخ به «چند خط درباره داستان و دیگر هیچ 3» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 1 اسفند 1384
پست: 204
محل سکونت: .:: ساوه -خيابان اميركبير::.
iran.gif


امتياز: 5420

ممنونم انگار کسی اینجا نظری نمیده و سایت داره خاک میخوره
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: یکشنبه 4 مهر 1389 - 16:05    عنوان: پاسخ به «چند خط درباره داستان و دیگر هیچ 3» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

بله sooraty جان متاسفانه دوستان کم لطفی می کنند و نظری نمی دهند و حتی تشکر هم نمی کنند و متاسفانه باید اعتراف کنم که بعضی از کاربران و اعضای ساوه سرا در سایتهایی که فعالیت گسترده ای در زمینه انجمن و کلوب هستند به خوبی فعالیت می کنند اما در اینجا خیر البته فکر نکنید که به اینجا سر نمی زنند بلکه خوب هم سر می زنند اما .......
متاسفانه این چند روزه منم گرفتار بودم و نتونستم در خدمت عزیزان باشم.
کاربرای گل با چه زبونی بگم این سایت خودتونه خونه مجازیتون اینجاست پس محبتتون را از سایت خودتون دریغ نکنید. مرسی
Crying
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: سه‌شنبه 20 مهر 1389 - 13:54    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

دوست عزير جلال فيروزي گرامي، مقاله شما نه تنها عالي بود بلكه انچه بود كه ماهها منتظر خواندنش و دركش بودم. مقاله تان عالي و زيبا و پر محتوا است و و براستي يك سر نخ قشنگ به دنياي هنري داستان. به چشم و دل روشنائي مي دهد. . بايد ان را دوباره بخوانم تا بيشتر و بهتر درك كنم. بيماري مجال نمي داد. دوست عزيز به شاگردانت يك كم وقت بده تا با فضاي داستان نويسي انس بگيرند . ننوشتن نه از نخواستن است بلكه از نتوانستن است. اين مشكل را بر شاگردانت ببخش. دعاي خير ما هميشه بدرقه راه شماست ، تا براي ما از داستان نويسي بيشتر بگوئيد و ما را با اين دنياي نا شناس و هنر زيبا مانوس سازيد. تا بتوانيم با كمك شما شايد چند خطي در اين باب بنويسيم و تمرين كنيم تاشايد در اين وادي چند قدم با عصايي قادر به رفتن و درك زيبايي و اعجاز ان باشيم.

به همه دوستان عزيز توصيه مي كنم حتما اين مقاله را بخوانند

با ارزوي توفيق فراوان ، مشتاق مقاله هاي غني و زيباي شما با سپاس فراوان علي ابادي
Applause Applause Applause Applause Applause Applause Applause Applause Applause Applause
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
jalalfirozi
پستتاریخ: سه‌شنبه 20 مهر 1389 - 23:33    عنوان: پاسخ به «چند خط درباره داستان و دیگر هیچ 3» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1388
پست: 230

blank.gif


امتياز: 8550

دوست عزیز و ارجمندم آقای علی آبادی
از شعفتان مشعوفم. خوشحال از اینکه گره ای از کارتان باز شد. اما تعجبم از این است برای شخص فرهیخته ای که هر لحظه بهسایتی سر می زند ، چرا چنین است!
امیدوارم که بهبودی و سلامت کامل، حاصل شده باشد. اما دوست گرانمایه، حقیقتا با کلمه "شاگرد" انس نمی گیرم و امیدوارم دیگر چنین نشود. بنده از وقتی که به دنیا آمدم که این مطالب را نمی دانستم. می دانستم؟ به دنبالش رفتم و کمی با این وادی آشنا شدم. نوشته ای هم که محبت کردید برایش وقت گذاشتید چیزی جز درس پس دادن نبود که کمی خودمانی نوشتم.

این مطالب و ادامه اش هم اگر خدا بخواهد از این پس یا روزهای شنبه یا سه شنبه یا در هر دو روز در روزنامه کیهان به چاپ می رسد. امیدوارم در پایان بتوانیم یک فایل پی دی اف خوب داشته باشیم.
البته کمی ویرایش و فسفر سوزانی مجدد می خواهد که با وجود عشق و علاقه حل است!

راستی. ارزش وجودی تان بیش از اینهاست. خودتان را کم نگیرید و فعلا روی جنبه جوششی داستان نویسی تکیه کنید
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » شعر » چند خط درباره داستان و دیگر هیچ 3
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc