شنبه 15 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » بیا بنویسیم (8)

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 بیا بنویسیم (8) « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
jalalfirozi
پستتاریخ: چهار‌شنبه 19 آبان 1389 - 02:11    عنوان: بیا بنویسیم (8) پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1388
پست: 230

blank.gif


امتياز: 8550

چند ویژگی از داستان های مدرن را بیان کردیم. اکنون دقیق چند مولفه دیگر از این داستان ها می شویم.
6- ارایه حوادث داستان به شکل نمایشی:
در ذهن دارید که گفتیم در داستانهای مدرن ، نویسندگان از روایتهایی استفاده می کنند که خواننده راحت تر با آن ارتباط برقرار کند و برایشان تازگی داشته باشد. از همین رو استفاده از "دانای کل" در داستان مدرن آنچنان باب نیست. چنین امری باعث می شود تا نحوه روایت در داستان مدرن ، به نمایش نزدیک شود. یعنی نویسنده در داستان مدرن، بجای اینکه بیاید و صحنه و محیط را بوسیله "دانای کل" توضیح دهد - و چیزی را بیان کند که گفتنش شاید ضروری نباشد- ، داستان را بوسیله "من راوی" پیش می برد و اینگونه است که شخصیت – از زبان خودش – چیزهایی را می گوید که ضروری داستان است.
اینگونه، بجای روایت کردن، دیالوگ در داستان به چشم می خورد که باعث عمل و عکس العمل کراکتر ها و در نتیجه، پویایی داستان می شود. به عبارتی این مولفه، وفادار به اصل اول داستان نویسی یعنی " نگو، نشان بده " است که در داستانهای کلاسیک هم دیده می شود اما در داستانهای های مدرن تقویت می شود.
7- تفاوت زبانی شخصیت ها:
تا به حال برایتان اتفاق افتاده فیلمی را ببینید که بازیگر به قدری نقشش را خوب ایفا کند که هیچ بازی ای از گذشته او ذهنتان را درگیر نکند و حس کنید که انگار همین یک نقش را تا به حال داشته و برای این نقش ساخته شده؟ فکر کنید که سرشت او در دنیای واقعیت همان سرشتی است که در نقش آن بازی می کند؟ فکر می کنید چیزی به غیر از اشراف به نقش باعث چنین خلقی شده؟ مسلما خیر. اما نیک می دانیم که یکی از ابزار نزدیک شدن به شخصیت، درآوردن زبان "نقش" ای است که بازیگر می خواهد آن را بازی کند. داستان هم بی تفاوت از این قضیه نیست؛ شخصیت ها در داستان های سنتی شبیه یکدیگرند و زبانشان هم تفاوت فاحشی با هم ندارد. اما در داستان های مدرن، شخصیت ها تکمیل می شوند و نوع صحبت کردنشان در ارتباط با شغل، فرهنگ، درآمد، طبقه اجتماعی، تحصیلات، حالت روحی و روانی و ... است.
یکی تکیه کلام دارد و دیگری از چهار کلام، دو کلامش را فرنگی صحبت می کند و دیگری خاک خورده و کهن صحبت می کند و دیگری اتو کشیده و ... .
این نکته وقتی اهمیت دوچندان پیدا می کند که می خواهیم یک داستان را از طریقی به غیر از "دانای کل" روایت کنیم. چرا که روایت کردن ما، درواقع "بیان" فردی است که داستان را روایت می کند. اگر یک فرد دیوانه داستان را روایت می کند، بیانش باید دیوانه مآب باشد. اگر داستان به طریق نامه نگاری و از طرف شخصی مثل یک معلم ادبیات است، باید رنگ ادبیات در آن مشهود باشد و الی آخر.
8- پایان باز:
پایان اغلب داستان های سنتی و کلاسیک معمولا بسته است. یعنی با اتمام فیزیک داستان، داستان هم واقعا تمام شده است و دیگر جای بحثی در آن نیست. اما در داستان های مدرن ما اغلب با پایان باز رو بروییم. یعنی هرچند که داستان به لحاظ سطر ها تمام شده است اما همچنان در ذهن خواننده ادامه دارد. به عبارتی نویسنده داستان را حول ماجرایی تا نقطه ای ادامه می دهد و از آن پس، ادامه آن را به خواننده وا می گذارد. حال چه خوش، چه ناخوش. البته پرواضح است که منظورمان از "ادامه داستان تا نقطه ای از سوی نویسنده" و "ادامه داستان توسط خواننده" به مفهوم وجود "ابهام" در داستان نیست. بلکه نویسنده راهی را انتخاب کرده و داستان را از آن عبور داده و – معمولا- می خواهد تا خواننده آن طور که می خواهد داستان را پیش برد. و یا آنکه مجبور به تفکر شود و راه های مختلف را در ذهنش ترسیم کند و با توجه به داستان وآنچه که در آن آمده، راه معقول را انتخاب کند یا دست به دامان حدس و گمان زند.
پایان باز کمک می کند تا دست نویسنده در ادامه دادن مطلب در آینده باز باشد. مثلا اگر نویسنده یک داستان کوتاه با پایان باز بنویسد، در آینده دستش باز است که اثرش را به داستان بلند یا رمان تبدیل کند و یا آن را بخشی از یک داستان بلند یا رمان قرار دهد. این مولفه در ارتباط با "عدم قطعیت" است.
9-عدم قطعیت :
دو به شک بودن، تردید و دو دلی از موضوعاتی هستند که بازارشان در جهان مدرن گرم است. به عبارتی کلمه "صد در صد" در همه امور جاری نیست و کلمات "احتمال" ، "شک" و "گمان" پرکاربرد ترند. در داستان های مدرن نیز ما با عدم قطعیت رو بروییم. چرا که بجای "مطلق" با "نسبت" سر و کار داریم. مانند دنیای واقعی خودمان که شاید در همسایگی مان یک فرد به غایت بد زندگی کند اما در شرایطی – مثلا آتش گرفتن خانه همسایه اش- حتی حاضر شود که جان خودش را هم به خطر بیندازد؛ بدون آنکه کسی بخواهد به او مزد و پاداشی بدهد.
عدم قطعیت بر کل داستان مدرن سایه می افکند و حتی ممکن است که خود داستان هم با عدم قطعیت تمام شود. مثلا در یک داستان پلیسی مدرن، نویسنده ذهن خواننده را به سوی حدس زدن قاتل می کشاند اما در انتها مشخص می شود که قتلی در کار نبوده و قضیه، یک خودکشی بوده.
عدم قطعیت به نوعی باعث تکثر می شود. چرا که وقتی ما از موضوعی با شک و گمان صحبت می کنیم، در واقع به طور نسبی از آن موضوع یاد می کنیم. مثلا داستانی را طرح کنیم که آقا و خانمی با یکدیگر ازدواج می کنند. قدر مسلم داستان فقط حول دوست داشتن و علاقه زن و مرد به یکدیگر نیست. بلکه مسائل دیگری هم در آن مطرح می شود. مثلا انتقام از پدر دختر( بعلت وجو کینه ای قدیمی )، زندگی کردن با خانم برای آزار و اذیت بیشتر پدرش. انگیزه برای ازدواج کسب ثروت آن خانواده و گرفتن انتقام از پدر آن خانواده بوده هر چند که مهر دختر به دلش نشسته و ... .
اگر در یادتان باشد گفتیم که نویسنده داستان های سنتی، معمولا از مرام و عقیده ای خاص دفاع می کند. مثلا برای زیبا نشان دادن زندگی ، دو نفر را طراحی می کند و داستان را به نفع آنکه خوش بین و هر لبی که تر می کند، به خواسته اش می رسد، جلو می برد. اما همین قضیه در داستان مدرن به این گونه می شود که دو فرد به تصویر کشیده می شوند بدون اینکه جانب یکی شان گرفته شود. گاهی این پیشی می گیرد و گاه آن یکی. در نهایت هم داستان با یک تصویر از هر دو نفر به پایان می رسد که هم پایان باز باشد و هم قطعیتی از هیچکدام از شخصیت ها در دست نباشد که کدام پیروز است. در واقع در چنین مثالی و مثال های مشابه، این خواننده است که اختیار پذیرفتن را دارد. چرا که نظر نویسنده، به تنهایی اعمال نشده که همه خوانندگان فقط آن را ببینند.
عدم قطعیت ارتباط تنگاتنگی با "بی طرفی و خونسردی راوی" دارد.
ادامه دارد...
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
jalalfirozi از این تاپیک تشکر میکنم 
Aliabadi
پستتاریخ: پنج‌شنبه 27 آبان 1389 - 03:08    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

1. نويسنده چگونه مطالب و اطلاعات مورد نياز شخصيت هاي مختلف داستان مدرنش را تهيه مي كند، يعني چه منابعي مي تواند به او كمك كند، تا با توجه به واقعيت ها پيكره شخصيت هايش جلوه و نقش واقعي ايفاء كنند تا داستان قابل پذيرش باشد؟

2. شناخت طبقات اجتماعي و مشاغل افراد گو ناگون و به بياني لازمه جامعه شناسي طبقات و روانشناسي طبقات اجتماعي است . نويسنده با چه روشهايي مي تواند در زمان كوتاهي به اين منابع دست يابد؟


3. پايان باز خصوصيت جالبي در داستان مدرن است، چون يك داستان به شكل جديد در جاده جديد با موضوع جديد توانايي خلق شدن دگر گونه را دارد، مثل شاخه درختي كه از پس جوانه اي ريز سر مي زند و منظره جديدي را با شكوفه و فرم ديگر به نمايش مي گذارد

Applause Applause Applause Applause Applause Applause Applause
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
jalalfirozi
پستتاریخ: جمعه 5 آذر 1389 - 23:10    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1388
پست: 230

blank.gif


امتياز: 8550

دوست عزیز، آقای علی آبادی سلام
دو سوالی که ابتدا مطرح کرده اید با کمی ارفاق در باره یک موضوع و آن هم شخصیت پردازی است.
در مورد شخصیت پردازی در داستان های مدرن باید گفت که شخصیت ها هم به نوبه خود با نوع داستان هماهنگ اند. اگر در داستانهای سنتی دقت کنید، می بینید که مواردی مثل رنگ لباس، نوع ظاهر، علایق، مدل مو و آرایش کلی صورت از اهمیت بیشتری برخوردارند و بلعکس ، موارد دنیای مدرن مثل هویت، دموکراسی و حقوق و آزادی و امثالم یا ذکر نمی شوند یا در حاشیه اند. علت هم پر واضح است. اینکه دنیای سنتی با دنیای مدرن در یک موازات حرکت نمی کند. بنابراین اولویت شخصیت ها هم "می بایست "بنا به "نوع داستان" باشد.
قرار گرفتن شخصیت ها هم در داستان بستگی به نحوه ایفا نقششان در داستان دارد. هر شخصیتی که وارد داستان شود، اطلاعاتی را درباره خودش یدک می کشد. چه از نظر شغل، چه طبقه اجتماعی ، چه تحصیلات، چه حالت روانی و ... . اما اینکه نویسنده چگونه می تواند این شخصیت را در جایگاه اصلی اش بازتاب دهد به عقیده بنده به شناخت شخصیت و آشنا بودن به مهارتهای گروه او بستگی دارد. البته مشخص است که نیاز نیست تا همه موارد را درباره یک شخصیت جاری کنیم و مثلا از تمام علایقش، تحصیلاتش، شغلش، عادتهایش و ... بنویسیم. بلکه آنهایی که باتوجه به موضوع داستان نیاز است، بکار می بریم.
اما شناخت طبقات اجتماعی. در مورد هر کس قاعده خودش را دارد. مثلا نویسنده ای وجود دارد که به صورت ناشناس یک ضبط صوت بدست می گیرد و بین توده هایی از مردم می رود که قرار است در داستانش ظهور پیدا کنند و بعد با آنها صحبت می کند تا زبان صحبت کردنشان را در بیاورد. نویسنده دیگری پیدا می شود که با مطالعه این اطلاعات را بدست می آورد. مثلا اگر می خواهد داستانی را در محیط روستا خلق کند، چندین و چند داستان را می خواند که مکان ان روستا باشد. نویسنده دیگری است که با پرسش کردن به اطلاعاتش دست می یابد و دیگری با دیدن فیلم و دیگری با نوشتن خصوصیات روی کاغذ و الی آخر
نظرتان هم درباره پایان باز، فوق العاده زیبا و دلچسب است. از این تشبیه بسیار لذت بردم
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » بیا بنویسیم (8)
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc