جمعه 14 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » بیا بنویسیم 13

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 بیا بنویسیم 13 « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
jalalfirozi
پستتاریخ: شنبه 27 آذر 1389 - 00:35    عنوان: بیا بنویسیم 13 پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1388
پست: 230

blank.gif


امتياز: 8550

تا به اینجا با داستان و انواع داستانی آشنا شدیم. چه از لحاظ حجم ( مینی مال، کوتاه، بلند، رمان) و چه از لحاظ ساختار تاریخی ( کلاسیک، مدرن، پست مدرن ). حالا می خواهیم چند گونه ادبی دیگر را معرفی و کمی درباره تفاوتشان با داستان صحبت کنیم
***
پدیده "داستان" که امروزه با آن سر و کار داریم، جهش و تکامل یافته دو گونه "حکایت" و "قصه" است.
حکایت:
اولین رگه های خلقت داستان، با حکایت شروع می شود. از آن زمانی که بشر توانست دیده ها و شنیده هایش را "بگوید". چه در قالب شفاهی، چه مکتوب و یا شاید هم کمی دورتر.آن زمان که به صورت اشکال گوناگون، بر روی دیوار غارها حک می شدند. آن زمانی که بشر می خواست، حکایتی از شکارش برای دیگران داشته باشد.
حکایت به گونه ادبی ای گفته می شود که اساس آن بر پایه "پند و اندرز" و موضوعات اخلاقی و دینی باشد. یعنی به صورتی صریح و بی پرده،نکته ای در قالب پند و اندرز به خواننده منتقل می شود. چه آنکه شفاهی باشد، چه مکتوب و چه به صورت شعر.
نبود فرم و تکنیک در حکایت ها باعث سهل الهضمی این گونه می شود. بدین معنا که برای وصول به پیام موجود ، نیاز به تفکر و تامل عمیق نیست. بلکه با توجه به قصد نوشته، نوع نوشته نیز به گونه ای است که راه فهم پیام، طولانی و پر پیچ و خم نباشد.
در بند بودن حکایت ها به "پند دادن" باعث می شود تا پرداختن به ویژگی هایی مثل : "پرداخت به مکان"، "تکنیک نوشتن"، "پرداختن به کراکتر و شخصیت پردازی"، "وجود رابطه علّی بین حوادث" ، بسیار کمرنگ باشد.
تفاوتهای حکایت و داستان :
* "مکان" موجود در حکایت ها از نوعی ساده و ابتدایی است. مثل اینکه در یک حکایت، "پیرمردی در کنار دریا زندگی می کند و روزی اش را هم از راه همان دریا بدست می آورد. روزی با همسایه اش سر ناسازگاری می گذارد. " بقیه حکایت هم به گونه ای پیش می رود که پند اخلاقی آن را بسازد. مثلا " پیر مرد روزها و روزها به دریا می رفت؛ اما هیچ چیز صید نمی کرد. تصمیم گرفت با همسایه اش آشتی کند. روز بعد که به دریا رفت، قایقش پر از ماهی شد" . همانطور که می بینید مکان موجود، یک مکان بسیار ساده و بی آلایش است. اما همین مکان در پدیده داستان به گونه ای جلوه می کند که دیگر ، مبنایش پند دهی نیست.بلکه انتخابی از روی تفکر است. از قتل پیر مرد در کنار دریا گرفته تا جدالش با دریا برای صید یک ماهی بزرگ ویا تشبیه کردن قایقش به وطن و مانوس شدن به آن و ... . بنابراین می توان این نتیجه را گرفت که مکان موجود در حکایتها، حالتی تصنعی دارد ولی در اغلب داستان ها، جنبه حقیقی دارد. زیرا هدف حکایت، پند گویی است( حتی اگر در قالب طنز ارائه شود) اما در داستان، معمولا تمام عوامل – از جمله مکان - با تفکر انتخاب می شود.
اما نکته در مورد "مکان" اینکه وقتی پدیده داستان به زندگی بشر راه یافت، بشر ساده زیست نبود و در درون شهر ها زندگی می کرد. بنا بر این، مکان بیشتر داستان های امروز، شهر است که مکانی است که هم خوب در آن هست و هم بد .
* اگر "تکنیک نوشتن" را مجموعه ای از بازی های زبانی و فرمی و نثری و نحوه نگارش -که باعث برجسته شدن اثر می شود - بدانیم؛ خواهیم دید که به سختی می توان رگه هایی از موارد بالا را در حکایت ها پیدا کرد. "آغاز، میانه و پایان" فرمی ست که حکایتها در آن می نشینند. اما یک داستان – و بخصوص داستان های مدرن و امروزی- سخت می کوشند که برای خودشان تکنیکی داشته باشند. مثلا همان اندازه که می توانند تابع فرم "شروع، میانه ، پایان" باشند؛ همان اندازه هم می توانند این فرم را بشکنند تا به تکنیکی بدیع دست پیدا کنند. تا آنجا که حتی شاید پایانی به معنای واقعی برای داستان نداشته باشیم. و یا انکه آز "پایان" شروع به رواست شوند.
* جنبه "پند و اندرز دادن" حکایتها باعث این امر می شود که کراکترها، تیپیک باشند. یعنی برجستگی فرق العاده ای نداشته باشند که بواسطه آن شناخته شوند. بلکه صاف و مسطح باشند. این در حالی است که در داستان، کراکترها از اهمیت فوق العاده ای بهره مند می شوند. زیرا معنا و مفهوم داستان به وسطه آنها منتقل می شود. از همین رو در داستان از "شخصیت" صحبت می کنیم.
* وجه اشتراکی که می توان در بیشتر قصه ها و حکایت ها مشاهده کرد، نبودن و یا ضعیف بودن رابطه علّی است. بدین معنا که همه امور موجود، تحت شعاع "تقدیر" قرار می گیرد. مثلا ماهیگیری فقیر که آرزوی پولدار شدن می کند و روزی به دریا می رود و ماهی ای صید می کند که در شکمش پر از مروارید است.یا مثلا زن و شوهری که صاحب فرزند نمی شدند و با نذر و نیاز خدا به آنها فرزندی می بخشد اما چون سرکشی و طغیان می کنند، فرزندشان می میرد. اما در پدیده داستان، رابطه قوی ای بین علت و معمول وجود دارد (به استثنای داستانهای پست مدرن )

*** منظورمان از "داستان" در موارد فوق، پدیده میانه ای است که بتوانیم آن را از ابعاد گوناگون -چه از لحاظ حجمی و چه از لحاظ ساختاری- با حکایت بررسی کنیم.

ادامه دارد
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
jalalfirozi از این تاپیک تشکر میکنم 
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » بیا بنویسیم 13
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc