يك شنبه 16 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » مطالب علمی » زبان و دموکراسی

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه 1, 2  بعدی
 زبان و دموکراسی « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
soveh
پستتاریخ: سه‌شنبه 3 خرداد 1390 - 15:04    عنوان: زبان و دموکراسی پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

در ادامه مطالبی مرتبط با جامعه شناسی، مقاله کوتاه و زیبای خانم شیخ الاسلامی را برای شما در این قسمت قرار دادم.
برخلاف تصور بسیاری از دوستان
این نوشته بسیار جذاب و خواندنی هست و بر اساس خاطرات ایشان در خارج از کشور نوشته شده.
این مطلب برای دوستانی که درگیر مسایل اجتماعی هستند بسیار مفید است و مطمئنا ریشه ی بسیاری از مشکلاتی را که تا کنون در اجتماع با آن روبرو شده اند را بیان خواهد کرد.
از همه عزیزان دعوت میکنم که این مطلب را بخوانند. مطمئنا لذت خواهند برد.




نویسنده: طاهره شیخ الاسلامی

فرهنگ هر ملت عبارت از مجموعه ای از آداب و رسوم، عادتها و سنت ها، رفتارهای فردی و اجتماعی، زبان گفتاری و نوشتاری، شعر و موسیقی و معماری و....است. این مجموعه توسط افراد یک مرز و بوم، در راستای بقای خویش و در تحت شرایط - اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، جغرافیائی، اقلیمی و..- حاکم بر محیط و در مدت زمانی طولانی شکل گرفته و تکوین یافته است.
نکته قابل توجه اینکه هر جزء این مجموعه که معلول شرایط است خود می تواند به عاملی در جهت تثبیت و تحکیم شرایط تبدیل شود. در میان این اجزاء زبان به دلیل این که هم عامل ارتباطی بین افراد یک جامعه است و هم سایر اجزاء به توسط آن تجلی می یابد اهمیت ویژه ای دارد. حوادث روزمره و بسیار ساده ای که در مدت اقامتم در استرالیا اتفاق افتاد مرا به این امر واقف گرداند که زبان ما می تواند مانعی در رسیدن به دموکراسی و تبعات آن باشد. شرح معدودی از این وقایع به فهم بیشتر آنچه که در نظر دارم کمک می کند.


1- فن مكالمه و گفت‏وگو

مدتی از ورودمان نگذشته بود که روزی فرزند نوجوانم از مدرسه به خانه آمد و به من گفت:
Mum I want to talk to you”". و من که متعجب و غافلگیر شده بودم – چرا که چنین جمله ای را تا آنزمان نه خودم به کسی گفته بودم و نه از کسی شنیده بودم- با او نشستم و حدود يك‏ساعتى به زبان انگلیسی با هم حرف زدیم. جالب این بود كه با اين زبان نه او شرمگين از طرح سؤالات و مشكلاتش بود و نه من ناراحت از شنيدن و جواب دادن به آنها. با این اتفاق زمان کودکی و نوجوانی خود و هم نسلانم را به یادم آوردم که علی رغم اینکه در اکثر اوقات با والدينمان در زير يك سقف زندگى کرده بودیم، صبحانه، ناهار و شام را با هم خورده و با هم به گردش و مسافرت رفته بودیم اما هميشه ديوار يا پرده‏اى از حرمت و خجالت كه به نوعى عدم صمیمیت منجر مى شد بين ما و آنها حايل بود. به خاطر آوردم که بسیاری از ما دوران بحرانى بلوغ را كه بيشترين نيازهاى عاطفى را مى‏طلبید بدلیل تابو و ممنوع بودن صحبت در مورد آنها تنها و سرگردان سپرى كرده و تقریبا هیچگاه نتوانسته بودیم گفت‏وگويى خصوصی و دوستانه با والدینمان داشته باشیم. هر چه در خاطره هایم گشتم حتی موفق نشدم صحنه ای را بیاد آورم كه در آن افراد خانواده دور هم نشسته و در فضايى آرام، به دور از تحقير، توهين و عصبانيت مسايل، دل‏گيرى‏ها و مشكلاتمان را با یکدیگر مطرح كرده باشيم. بيشتر اوقات یا سكوت كرده و فرو خورده‏ بودیم و يا اگر صحبتی شروع شده بود کار با جنگ و جدال و دلخوری و گریه خاتمه یافته بود.
-----
و با هزار تاسف باید گفت که این پدیده یعنی عدم توانایی در گفتگوی مسالمت آمیز را امروزه می توان نه فقط در محدوده خانواده که در تمام سطوح جامعه دید. ناگفته پیداست که با وجود چنین ویژگی سخت می توان به دموکراسی که یکی از پایه هایش تحمل انتقاد و نظر مخالف است دست یافت.

2- قبول اشتباه و معذرت خواهی
فرزندان مهاجران در منازل خود گاه با زبان مادری و گاه به زبان کشور میزبان با یکدیگر صحبت می کنند. ماجرای زیر برای اکثر مهاجران ماجرایی آشناست:
دو نوجوان در منزل تكاليف درسی شان را انجام مى‏دهند و با زبان انگليسى با هم مشغول گفت‏وگو هستند. دست يكى‏شان به ليوان آبی که در کنار آنان قرار دارد می خورد. لیوان می افتد و مدادهاى آن ديگرى خیس می شود. آن‏كه دستش به ليوان خورده بلافاصله می گوید "sorry" «متأسفم» و ديگری بدون معطلی جواب می دهد "that is okay" «اشكالى ندارد.» و سپس به انجام تکالیفشان در آرامش ادامه می دهند.
روز ديگرى كه همین دو نوجوان با زبان فارسی صحبت می کنند اتفاق مشابهى می افتد و مكالمات زير بين آنها رد و بدل می شود:
- «مگه كورى، چشاتو واز كن.»
- «كور خودتى، تقصير آن كسى است كه ليوان را روى ميز گذاشته.»
- «حالا برش دار.»
- «به من چه، خودت برش دار.»
و اين مكالمات تا جنگ تن به تن و فريادِ تقاضا براى يك ميانجى ادامه می یابد.»

اینکه چرا قبول خطا و معذرت خواهی در زبان فارسی اینهه سخت و در زبان انگلیسی چنین ساده است را نیز در چیزی جز شرایط متفاوتی که بر دو جامعه حاکم است نمی توان یافت. توضیح این که در طول تاریخ استبدادی ما حق همیشه با قدرتمندان و سلطه‏گرانی بوده است که خود را سايه و یا نمايندۀ خداوند مى‏دانسته‏اند. از آنجا که نماینده خداوند باید به صفات خدایی متصف باشد و یکی از صفات خداوند مبرا بودن از خطا است قبول خطا معادل قبول ضعف و باعث نزول آنان از شأن و جايگاهى می شده است كه خود و ديگران براى آنان متصور بوده‏اند.
از طرف ديگر چون هر كس در این ساختار قدرتمدار سلطانكى است و برای خود زیر دستانی دارد اين نوع برخورد با «اشتباه و خطا» بر كل جامعه تسری یافته است. بدین معنی که قبول اشتباه توسط فرودست و طلب بخشش از فرادست فرض است. هر چه فاصله فرودست با فرادست بیشتر باشد عمل عذر خواهی حتی برای خطای نکرده الزامی تر و سهل تر می نماید. بعبارت دیگر همانقدر که عذر خواهی شاگرد از استاد ومعلم، کودک از پدر، کارمند از رئیس، یا سرباز از فرمانده امری بدیهی بلکه یک ارزش محسوب می شود عکس آن یعنی عذر خواهی مافوق از مادون حتی در صورت انجام خطاهای بزرگ تقریبا محال می نماید.
بدیهی است این عمل یعنی قبول اشتباه وقتی به افرادی می رسد که در یک سطح هستند با دشواری روبرو می شود. بعنوان مثال عذر خواهی یک وزیر از وزیر دیگر، یک فرمانده از فرمانده دیگر، یک دانشجو از دانشجوی دیگر و یک خواهر و برادر تقریبا همسن و سال و دوستان از یکدیگر. چرا که عذرخواهی معادل با حقیر تر بودن و ضعیف تر بودن است و کمتر کسی حاضر است ضعف و کوچکی خود را بپذیرد. آری قبول اشتباه و پوزش طلبی که در فرهنگ جوامع مدرن یک فضیلت محسوب می شود در فرهنگ ما همانطور که در نوشتار "ما و معذرت خواهی" به آن اشاره کردم آن چنان مذموم شمرده می شود که آنرا معادل خوردن مدفوع قلمداد کرده اند. چنین است كه كودكان وقتی مورد خشم پدر، معلم، ناظم یا مدیر قرار می گیرند، از عبارات غلط کردم و گه خوردم برای جلب بخشایش آنان سود می جویند. حتما شما هم به خاطر دارید توصیه بزرگ‏ترها را که می گفتند انسان نباید کاری کند كه مجبور به گه خوردن شود". این ذهنیت روشن می کند که چرا ما به هزار ریسمان چنگ می زنیم تا اشتباه خود را قبول نکنیم. باین ترتیب می توان دریافت که چرا عبارات «اشتباه کردید یا اشتباه مى‏كنيد» “you were wrong /you are wrong” که در فرهنگ غرب بسیار متداول است در زبان ما معادل شما گه خوردید است و این چنین توهین آمیز و برخورنده.
دلیل دیگری نیز وجود دارد که قبول اشتباه و عذرخواهی را در جامعه ما با مشکل روبرو می کند و آن رفتاریست که با عذرخواهنده داریم. سنت ضعیف کشی و قوی پرستی باعث می شود که جامعه از فردی که به درجه ای از آگاهی و انسانیت و فروتنی رسیده است که اشتباه خود را قبول کرده ومعذرت می خواهد با این تصور که او با این عمل ضعف و حقارت خود را نشان داده روی بگرداند و یا او را مورد حمله های بیشتری قرار دهد. به نظر می رسد ما در این رابطه در حلقه بسته ای گرفتار آمده ایم.(1)


3- احساس مداری در برابر قانون مداری

هموطنی نامه ای را که به یکی از مسئولین اداره مهاجرت در استرالیا نوشته بود برای من فرستاد تا آنرا برایش به انگلیسی ترجمه کنم. اولین پاراگراف نامه بسیار ادبی و زیبا و تاثیر گذار نگاشته شده بود و چنین شروع می شد: "اگر پرندگان مهاجر را دوست ندارید آشیانه هایشان را خراب نکنید ....." در پی یافتن معادل کلمه پرنده مهاجر- با همان بار فرهنگی و احساسی که در زبان فارسی دارد- به دوستی انگلیسی زبان تلفن کردم. مقدمتا باو گفتم که نامه ای است به اداره مهاجرت و سپس از او راجع به معادل انگلیسی پرنده مهاجر سوال کردم. او که بشدت گیج شده بود و نمی دانست پرنده درنامه اداری چه می کند از من در مورد آن پرسید و من برایش مفهوم و پیام جمله را توضیح دادم. پس از سکوتی کوتاه به من گفت که بهتر است فقط قسمت‏های مربوط به تقاضا را ترجمه نمایم و از بقیه مطالب صرف نظر کنم. آنروز در خلال صحبت‏هايمان و سپس با مشاهده و تعمق بیشتر در فرهنگ غرب دريافتم كه در اين كشورها معمولاً نامه‏های اداری صريح، كوتاه، منطقى و بدون حشو و زوايد نوشته مى‏شود و اگر خواسته‏ی مطرح شده در نامه قانونى باشد به آن رسيدگى میشود و درغير اين صورت ده‏ها صفحه شرح مصيبت نيز معمولا تأثيرى در نحوۀ انجام وظيفۀ فرد مسئول که همان اجرای قانون است نمی گذارد. چنين شد كه فقط اصل تقاضا را ترجمه و آنرا به همراه توضيح كوتاهى براى علت اين كار به هموطن نامبرده ارسال داشتم.
در جوامعی که افراد به جای قانون تصمیم می گیرند(غیر قانون مدار) یکی از ابزارهای رسیدن به اهداف تحریک احساسات مسئولین است. معمولا کم در زندگی خود شاهد نبوده ایم که کسانی از طریق زبان بازی، التماس، گریه، و یا حتی گفتن دروغ به اهداف خود اعم از انسانی یا غیر انسانی رسیده اند. تحریک احساسات رئیس اداره برای گرفتن مساعده، تحریک احساسات پدر برای فرار از ازدواج تحمیلی، تحریک احساسات شوهر برای رفتن به مسافرت و تحریک احساسات مدیر مدرسه برای ثبت نام فرزند .... شاید این شرایط باعث شده که ما ایرانیان به بلاغت و فصاحت زبان معروف شویم (2).

4- تعارفات در نامه نگاری
مدتى گذشت و از اين هموطن که از یکی از شهرهای استرالیا نامه را فرستاده بود خبرى نشد، چندين بار به او تلفن كردم اما خط قطع بود، براى رفع نگرانى چاره ای نداشتم جز نوشتن یک نامه که آنهم برایم بسیار مشکل بود. اگر از متهم شدن به غرب زدگی نمی هراسیدم نامه را به زبان انگليسى می نوشتم چرا که با این زبان یکی دو جمله کوتاه برای رساندن مقصود من كفايت مى‏كرد اما به زبان فارسى بايستى حداقل چندین جمله مشتمل بر تعارفات و غیره به آن اضافه مى‏كردم و اين همان مهارتی بود كه من از آن بهره‏اى نداشتم. خوشبختانه در حين اين جنگ و جدال ذهنى اين هموطن به من تلفن كرد و مرا از نگرانی نجات داد.
استفاده از کلمات زیبا و شیوای متعدد در مکالمات و مکاتبات روزمره نیز از شاخصه های جوامعی است که قانونی از مردم حمایت نمی کند. جلب رضایت قدرتمندان در چنین جوامعی در جهت کسب حمایت آنان امری اجتناب ناپذیر می نماید و در این راستاست که عناوین، کلمات و افعالی جدید در جهت خوشایند آنان اختراع و استفاده از آنها بصورت ابزاری جهت نشان دادن احترامی که بواقع همان "ترس" است رایج می گردد. مقصودم را با ذکر مثالی روشن می کنم: فرض کنید شما به منزل كسى رفته‏ايد و او را نيافته‏ايد و حال مى‏خواهيد با یادداشت کوچکی او را از این امر آگاه کنید. مخاطب شما هر كس و در هر مقامى كه باشد با زبان انگلیسی تقريباً با يك يا دو جمله مى‏توانيد اين مطلب که "من به منزلتان آمدم و شما نبودید" را بيان كنيد چرا كه در اين زبان براى كلمات "من"، "شما"، "آمدم" و "نبوديد" مترادفهای چندانی يافت نمی شود و اگر نيز وجود داشته باشد تفاوت فاحشی به لحاظ بار معنائی با یکدیگر ندارند. اما در زبان فارسى به جاى "من" می توان از كلماتى چون «بنده، حقير، فدوى، مخلص و چاكر و نوكر و ...» و به جای "شما" از كلماتى چون "جناب‏ مستطاب، حضرت‏عالى، سركارعلیه، سركارعالى و.. ." به جاى "آمدم" از كلماتى چون «شرفياب شدم، خدمت رسيدم» و علاوه بر كلمه "نبوديد" از عباراتى چون "تشريف نداشتيد و يا موفق به زيارتتان نشدم" بهره جست. از ترکیب اين كلمات می توان ده‏ها نوع جملۀ متفاوت نوشت و نوع نگارش نیز بسته به اين‏كه مخاطب شما چه كسى است تفاوت مى‏كند. و تازه اين بدون در نظر گرفتن عناوینی چون جناب آقای رئیس و مدیر و دکتر و مهندس و هم چنین تعارفات و عرض بندگى و ارادت‏هايى است كه در شروع و در پايان نامه لازم مى‏آيد.
با توجه به اين تفاوت عظيم مى‏توان تصور كرد ارسال نامه هایی‏ مشابه آنچه كه امروزه در سطح رؤساى جمهور، وزرا و دانشمندان در كشورهاى مدرن رد و بدل مى‏شود تا چه اندازه مى‏تواند نه تنها برای مقامات که برای مردمان عادی در كشورهاى سنتی ناخوشایند و برخورنده و توهین آمیز باشد.


5- ابراز علاقه
در مدت اقامتم در خارج از کشور بسیار زوجهای ایرانی را دیده ام که به زبان فارسی بحث و جدل کرده اما محبت خود را معمولا بزبان انگلیسی به یکدیگر ابراز می کنند و ترجیحا اولی را براحتی در حضور هموطنان اما دومی را بیشتر در حضور غربیان انجام می دهند.
این پدیده را نیز شاید بتوان به ساختار سیاسی- اجتماعی حاکم بر جامعه ما مربوط دانست. بدین معنی که چون معمولا محبت و احترام (ترس) چه در قالب رفتار و چه در قالب كلام در راستاى كسب حمايت، دفع خطر يا بدست آوردن امتیازی از جانب زیر دست (ضعيف) به فرادست (قدرتمند)- ابراز می شود طبیعتا انجام آن از جانب کسی که خود را برتر می داند- بخصوص در جلوی جمع- با اکراه صورت می گیرد. اما از تحکم و سرزنش چندان ابایی نیست چرا که معمولا توبیخ و تنبیه کار مافوقان بوده و نشان از برتریت و قدرت دارد.
كلماتى چون مخلصم، كوچكم، ارادتمندم و واژگان مبالغه‏آميزترى چون خاك پايم، فدايت شوم، قربانت بروم و قدمت روى چشم و ... به کرات در جامعه ما از طرف کسانی که خود را کمتر می دانند و یا می خواهند دیگری را برتر نشان دهند ابراز می گردد و صد البته که این عمل یا به خاطر دفع خطر و ضرری از جانب اوست و یا دریافت خدمتی توسط او. و با هزار تاسف باید گفت که استفاده از این واژه گان امروزه تبدیل به ابزاری شده است که همگان بدلیل ساختار هرمی جامعه از آن بهره می گیرند.


6- اظهار خوشحالی
دوستى به من تلفن كرد و بلافاصله پس از سلام و احوال‏پرسى خبر داد که کاری را که می خواسته پیدا کرده و من ناخودآگاه به زبان انگليسى و با گفتن "I am very happy for you " اظهار خوشحالی کردم. با طعنه گفت مى‏دانم زبانت خوب است و من كه غافلگير شده بودم شرمنده شدم و در آن لحظه نتوانستم دلیلی برای این کار خود بیابم. پس از مدتی کنکاش و تفكر دانستم که برای القای صداقت در خوشحالیم از این زبان استفاده کرده ام.
توضیح اینکه در جامعۀ ما اظهار تأسف و دلسوزى براى حوادث ناگوار و ابراز شادى براى موفقيت‏ها معمولا از زبان دوست و دشمن با آهنگ و هيجانى يكسان شنيده مى‏شود و می توان گفت که این عمل تقريباً به صورت يك «بايد» و یا "عادت" اجتماعى در آمده است. به عبارت ديگر آن‏قدر اين جملات را بدون احساس واقعى در جهت بدست آوردن دل دیگران و یا ترس از دلگیر شدن یکدیگر گفته و شنيده‏ايم كه اگر زمانى نيز آنها را از صميم قلب بگوييم كسى باورمان نمى‏كند. به همين دليل است که برای اثبات صداقت خود مبالغه می کنیم و اگر باورمان نکردند قسم می خوریم. اما در کشورهای انسان سالار و قانون مدار چون مردم نيازى به جلب رضايت مداوم يكديگر ندارند در بیان احساساتشان می توانند صادق تر از ما باشند. و از آنجا که بیان احساس از طریق زبان صورت می گیرد زبان آنان صداقت بيشترى را القا مى‏كند.

7- معانى واژه‏ها
در یک مهمانی بودیم. خانمی ساکت در گوشه ای نشسته و تا آخر مهمانی کلامی به زبان نیاورد. در مدت مهمانی چندین نفر از متانت و محترم بودن آن خانم ناشناس صحبت کردند و من متعجب از اینکه آیا وقتی سکوت و انزوا به صفاتی چون وقار و متانت و نجابت تفسیر می شود آیا اشخاصی كه با بيان خوب، اطلاعات و يا هنرشان شور و شادى مى‏آفرينند، نامحترم، ناموقر، جلف و سبك هستند؟
واژه ها نیز تحت تاثیر شرایط حاکم بر جامعه و در جهت تثبیت وضع موجود معنا و تعریف می شوند. طبیعی است در فرهنگ جوامعی که قدرتمندان فرمان می رانند، خوبى، نجابت و وقار، چیزی نیست جز سكوت و سر سپاری، بندگی و بردگی. بدین معنی که بچه خوب بچه ای است که روی حرف بزرگترها حرف نزند، زن خوب زنی است که بالای حرف شوهرش حرفی نزند،(3) کارمند خوب کارمندی است که همیشه به رئیسش بله قربان بگوید و شهر وند خوب شهروندی است که سرش را پایین بیاندازد و چون و چرا در کارها نکند.(4)
این نمونه ها و بسیاری دیگر که شرح مفصل آن در کتاب "در اسارت فرهنگ" به آن پرداخته ام نشانگر این واقعیت تلخ است که زبان ما در طول تاریخ استبدادی و دیکتاتوری مان آلوده به تعارف و تکلف، بله قربان گوئی، عدم صراحت، مبالغه و قسم، طعنه و کنایه و .... شده است و با چنین زبان و فرهنگی همانگونه که گفته شد رسیدن به دموکراسی اگر نه محال که بسیار دشوار است چرا که رسیدن به دموکراسی در وحله اول به زبانی صریح و بدون چاپلوسی و تملق احتیاج دارد. بطور حتم تا زمانی که فرد فرد ما خطر این فاجعه که ابزار ما در جراحی فرهنگ بیمارمان خود به سم آلوده است را تا بیخ استخوان حس نکنیم مسئله را جدی نخواهیم گرفت. بسامان کردن یک جامعه نابسامان و بعبارت دیگر تبدیل یک جامعه غیر قانونمند به یک جامعه دموکراتیک کار بسیار مشکلی است و بهمین لحاظ به کمک همگی ما نیاز دارد هر چند این کمکها کوچک و ناچیز به نظر برسند اما از دست روی دست گذاشتن و به انتظار نشستن که دستی از غیب برون آید و کاری بکند بهتر است.
بسیاری معتقدند آمدن دولتی دموکرات شرط اساسی برای تغییرات بنیادین و ریشه ایست، این حرف منطقا صحیح است اما باید گفت اولا افراد تشکیل دهنده آن دولت بدلیل اینکه پرورده همین شرایط اند با احتمال زیاد دارای همان ویژگی های ضد دموکراتیک می باشند و اگر بر فرض محال نیز چنین نباشند بدون کمک فرد فرد ما نخواهند توانست خواهند جامعه را سامان دهند. به اعتقاد من دموکراسی ماده ای نیست که بتوان آنرا به آب شهر و یا نان مصرفی وارد کرد و یا بصورت آمپول به آحاد ملت تزریق نمود، تا با نوشیدن آن آب و یا خوردن آن نان و یا تزریق آن دارو، در طی یک شبانه روز، یک هفته و یا یک ماه، مکالمات روزمره مان را از اینهمه کلمات طبقاتی پاک کنیم، در گفتارمان صراحت‌ پیدا کنیم، انتقادها را با روي‌ خوش‌ پذيرا شويم‌، اشتباهاتمان‌ را قبول‌ و عذرخواهي‌ كنيم‌، از تعارفات‌ و تكلفاتمان‌ كم‌ كنيم‌، با جديت‌ و كوشش‌ كار كنیم‌، زباله هایمان را در کوچه و خیابان نریزیم، مصالح‌ عموم‌ را بر مصالح‌ و منافع‌ خود ارجح‌ بدانيم‌، به حقوق یکدیگر احترام بگذاریم، به کار یکدیگر دخالت نکنیم، احساساتمان را در قضاوتهامان دخالت ندهیم، به یکدیگر برچسب نزنیم و شایعه نسازیم و غیبت نکنیم و ضابطه و قانون را بر رابطه مقدم بدانیم و....
1- جالب اینجاست که ما با راحتی و با و بدون احساس ناراحتی برای اعمالی که بهیچ عنوان خطا محسوب نمی شوند آنهم گاه نه یکبار که چند بار عذر خواهی می کنیم مثلا برای نشناختن صدای دوستان و آشنایان از پشت تلفن یا مانند وقتی که می خواهیم سوال یا انتقاد کوچکی از کسی بکنیم.
2- ولتر نویسنده و دانشمند فرانسوی گفته است: "مشرق زمینیها تقریبا همه بنده و غلام بوده اند و از خصایص بندگی و بردگی یکی هم اینست که از همه چیز با اغراق و مبالغه سخن می رانند و بهمین جهت علم بیان و فن فصاحت آسیایی مهیب و وحشتناک است" ، ص 80 کتاب خلقیات ما ایرانیان، محمد علی جمالزاده. این جمله در اولین وهله بسیار برخورنده است چرا که کلمات غلام، برده و بنده برای ما کلماتی ناخوشایند اند اما با نگاهی بر ساختار جوامع غیر دموکراتیک می توان دید که هر کس در عین اینکه ارباب مادون خویش است برده و بنده مافوق نیز هست. حتی بالاترین مقامهای اجتماعی نیز در مقابل مافوقان خود رفتارهای بنده واردارند.
3- اما اگر شوهری بالای حرف زنش حرف نزند باو زن ذلیل می گویند یعنی کسی که در مقابل ضعیف تر از خود تسلیم شده و تسلیم در مقابل ضعیف تر ذلت است.
4- بسیاری دیگر از واژه ها نیز در غیر معنای واقعی خود بکار می روند به‏عنوان مثال واژه «زرنگ» در وصف كسى به كار مى‏رود كه با تقلب و قانون‏شكنى و تجاوز به حقوق ديگران كار خود را پيش مى‏برد و «دست و پا چلفتى» وصف انسانى است كه مراعات قانون و ديگران را مى‏كند.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
soveh از این تاپیک تشکر میکنم 
soveh
پستتاریخ: سه‌شنبه 3 خرداد 1390 - 15:06    عنوان: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

لطفا فقط نظر بدید. قبلا از تشویق و تشکر شما عزیزان متشکرم Winking
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
atena
پستتاریخ: سه‌شنبه 3 خرداد 1390 - 17:41    عنوان: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 26 مهر 1389
پست: 1302

iran.gif


امتياز: 33700

سلام به نظر من جالب بود ولي خيلي ناجوانمردانه اسيايي ها و شايد اگه خوب گرفته باشم كلا فقط منظورتون ايرانيها بود رو مورد خطاب قرار داده بوديد. به غير از پاراگراف آخر كه شايد براي گريز از نظرات منصفانهباشه Very Happy نه اينكه تو جامعه ايراني ها اين گونه نباشد ولي فقط و فقط مختص ايراني ها نيست درسته شايد ادبيات ما ايراني ها شبيه اين چيزي بود كه گفتيد ولي نه همه بلكه طبقه خاصي ضمنا شايد اين خانم هم با طبقه خاصي برخورد داشته يعني غربي ها كه البته ايشون در استراليا بودند ادبياتشون بهتر از ماست در حرف زدن با هم ديگه Confused
به نظرم روي يك همچين موضوعي نميشه با يك مقايسه اجمالي نظري اينچنين غير منصفانه داد
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
SibeSorkh
پستتاریخ: سه‌شنبه 3 خرداد 1390 - 19:00    عنوان: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 24 آبان 1389
پست: 1253
محل سکونت: حوالی خدا
iran.gif


امتياز: 32905

Confused
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
mary67
پستتاریخ: سه‌شنبه 3 خرداد 1390 - 23:34    عنوان: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 21 دی 1389
پست: 606
محل سکونت: ___
iran.gif


امتياز: 15275

Hypnotized
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: چهار‌شنبه 4 خرداد 1390 - 07:53    عنوان: Re: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

atena نوشته است:
سلام به نظر من جالب بود ولي خيلي ناجوانمردانه اسيايي ها و شايد اگه خوب گرفته باشم كلا فقط منظورتون ايرانيها بود رو مورد خطاب قرار داده بوديد. به غير از پاراگراف آخر كه شايد براي گريز از نظرات منصفانهباشه Very Happy نه اينكه تو جامعه ايراني ها اين گونه نباشد ولي فقط و فقط مختص ايراني ها نيست درسته شايد ادبيات ما ايراني ها شبيه اين چيزي بود كه گفتيد ولي نه همه بلكه طبقه خاصي ضمنا شايد اين خانم هم با طبقه خاصي برخورد داشته يعني غربي ها كه البته ايشون در استراليا بودند ادبياتشون بهتر از ماست در حرف زدن با هم ديگه Confused
به نظرم روي يك همچين موضوعي نميشه با يك مقايسه اجمالي نظري اينچنين غير منصفانه داد


با توجه به اینکه نویسنده این مقاله یک خانم بوده، نظر شما را در مورد پاراگراف آخر قبول ندارم.
و بسیار بعیده که ایشون بخاطر بدست آوردن عده ای بخواد افکاری را که صاحبش نیست بروز بده
منظور نویسنده بسیار واضحه و مورد خطابش ایرانی هاست، البته ناگفته نماند که بانی اصلی ادبیات به این شکل اعراب بوده اند، همانها که از قدیم در فرهنگشون بوده و برای پادشاهان و امرای خود شعر می گفتند و مدح می کردند و بابتش پول دریافت می کردند و ....
منظور اصلی نویسنده این مقاله، دروغ و چاپلوسی و تملقی است که در ادبیات ما و گفتار ما مستتر هست و اینکه هنوز هم در گفتارمون به بالادست و پایین دست اعتقاد داریم، مخصوصا بالادست و پایین دستی که نه بر اساس معیار درست و منصفانه و مشخص بلکه براساس قدرت و ترس آن را آموخته ایم. به عنوان مثال در حالی که میدانیم رییس اداره مون به لحاظ تحصیلات و دانش شغلی از ما برتر نیست اما در تمام نامه نگاریهامون هرگز جرات نمیکنیم او را شما خطاب کنیم و همواره اورا حضرتعالی یا جنابعالی خطاب می کنیم. یا در برخوردهای اجتماعیمون بسیاری از افراد را میبینیم که واژه ی چاکرم و نوکرم و ... بکار می برند در حالیکه یا دروغ میگویند و یا تملق می کنند. غیر از این هست؟ به نظر شما ( شخص مورد خطاب من کلی هست ) در جامعه فعلی ایرانی می توان بدون گفتن کلمات ذکر شده در مقاله اصلی که مردم در گفتار و نوشته هاشون استفاده می کنند، احقاق حق کرد و به خواسته ای که در اداره و شرکت و ... داریم رسید؟
حالا در عین اینکه به مقاله اصلی توجه می کنید، لطفا نظر بدید که آیا این کلمات باید در زبان ما حفظ بشوند یا نه؟ و آیا سازمان زبان و ادبیات فارسی نباید نسبت به اصلاح گفتار و کلام و نامه نگاری اقدام کند؟
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
atena
پستتاریخ: چهار‌شنبه 4 خرداد 1390 - 16:54    عنوان: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 26 مهر 1389
پست: 1302

iran.gif


امتياز: 33700

اخه عزيز من اين مشكل زبان ما نيست مشكل ذات ايراد دار بعضي ها است كه مثل همون لهجه ساوهسرايي مي افته تو جون مردم كم كم ميشه فرهنگ .
اونم بگم تو نامه نگاري ها مشكلي نيست اگه منظورتون همون پرنده ي مهاجر و اينهاست بايد بگم اين ادبيات غني ايراني رو همه حسرتش رو ميكشن شما بيا از يه جنبه ديگه به قضيه نگاه نكن وقتي اينقدر ادبياتپري داريم همه جا ازش بهره ميبريم درسته Smiling
مثا من به شخصه تملق بيجا از كسي نكردم حالا نميشه انگ بد حرف زدن روبه همه زد كه .
جامعه ايراني نه. بعضي از مردم.
تازه بازم ميگم همون غربي هايي كه هميشه از خودمون برتر ميدونيمشون Worried خيلي بدتر از بعضي از ايراني ها حرف ميزنن.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
atena
پستتاریخ: چهار‌شنبه 4 خرداد 1390 - 17:04    عنوان: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 26 مهر 1389
پست: 1302

iran.gif


امتياز: 33700

راستي يه نقيض واسه حرفاي خودم ز يه جنبه ي ديگش به قضيه مينگريم Very Happy شنيدين ميگن
"گرخواهي نشوي رسوا هم رنگ جماعت شو" Luighing
حساس شو ديگه حساس Luighing
حالا من يه تلفني به آقاي حداد عادل ميكنم درباره اين معضل خانمان سوز باهاش حرف ميزنم شايد به خاطر شما قانعش كردم تجديد نظري رو نگارش نامه كردن Very Happy Very Happy Very Happy Very Happy
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: پنج‌شنبه 5 خرداد 1390 - 13:44    عنوان: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

من فکر می کردم نیازی نباشه توضیح بدم که وظیفه کنترل گفتار و زبان مارا چیزی به نام مغز انجام میده و همچنین فرهنگ و جامعه و بسیاری عوامل دیگه بر روی مغز تاثیر گذار هستند. فکر می کنم با یکی از دوستان پزشک باید صحبت کنم تا در این مورد روشن گری کنند.
atena, جان من هم میدونم مشکل این عضوی نیست که در دهان ما قرار نداره. بحث چیز دیگه ای هست
هدف امثال این مقاله ها بررسی کلی اجتماع هست و با کسی مشکل شخصی ندارند که اقدام به برچسب زنی و انگ زدن بکنند. در این علم به افراد بیشتر نگاه کلی می شود و وارد جزئیات زندگی افراد نمی شود.
به هرحال از نظراتتون متشکرم
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
atena
پستتاریخ: جمعه 6 خرداد 1390 - 09:40    عنوان: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 26 مهر 1389
پست: 1302

iran.gif


امتياز: 33700

منم منظورم واقعا زبان داخل دهان نبود .
يعني شما همچين برداشتي داشتي؟
""زبان گفتار ما ""
حالا هرچي چرا دعوا ميكنيم.نظر شما براي من متين هست ولي خب اينم نظر من بود با اجازتون
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: جمعه 6 خرداد 1390 - 11:12    عنوان: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

دعوا که نه ، بحث confirm
برای دیدن حقیقت، نباید به مسایل شخصی و غیر منصفانه و متعصبانه نگاه کرد
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
atena
پستتاریخ: جمعه 6 خرداد 1390 - 14:10    عنوان: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 26 مهر 1389
پست: 1302

iran.gif


امتياز: 33700

يعني واقعا به نظر شما من اين جوري نظر ميدم Worried من عموما شخصي به مسائل نگاه نميكنم.
اوكي ديگه چيزي مخالف نظرتون نميگم. Sad
چون احساسم بهم ميگه بعضي ادما تا يه نظر مخالف رو ميشنون فكر ميكنن از رو تعصبه چرا Confused
هميشه زواياي متعددي براي نگاه كردن به مسائل وجود داره. درسته؟
دوست داشتم نظر بقيه بچه ها رو هم بدونم. فكر ميكنين چرا كسي رو همچين مسائلي نظر نميده دوست عزيز؟
به نظر من براي اينه كه اهل الكي تعريف كردن درباره چيزي كه نخوندن و نميدونن نيستن Smiling
درست عكس چيزايي كه شما اورده بودين.(چاپلوسي و تملق بيجا مد نظرم است)
ولي من به شخصه از اين موضوع خيلي لذت برم ولي به نظرم عنوان جالبي نداشت. يا حداقل اگه زير ديپلم ميگفتين بهتر بود Very Happy
عموما مطالب شما بين تاپيك ها خيلي پر بار ه. Applause Applause Applause Applause
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: شنبه 7 خرداد 1390 - 08:01    عنوان: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

atena, جان
عنوان این مطلب را خانم شیخ الاسلامی برای مقالشون استفاده کرده و من هم برای اینکه دخل و تصرفی در نوشته ایشون نکرده باشم، همون عنوان را برای این مقاله انتخاب کردم.
من خودم بیشتر از همه از تشکر کردن و تعریف کردن بیجا و بی مورد متنفرم و برای همین اولین پست را خودم گذاشتم تا دوستانی که وقت نمیگذارن و نمیخونن لطف کنن و تشکر هم نکنن.
دوست عزیز اگر گفتم که نظراتتون را بدید برای این بود که از بین صحبتهای شما چیزی یاد بگیرم اما متاسفانه بجای نقد کردن آگاهانه، شما واقعیات موجود در جامعه را نسبت میدهید به تخریب آسیا و ایران و ... و بعد یک جا میفرمایید پاراگراف آخر را نوشته تا .......... یک پست میگذارید و میخندید و جملات و ... و در یک پست گفتید که با یک بحث اجمالی نمیشه این مسایل را بررسی کرد. درسته. آیا اینکه بگیم من و دوستم و 4 نفر دیگه اینجوری نیستند میشه بحث غیر اجمالی؟
دوست دارم که شما خودتون را جای من بگذارید و شاید بد نباشه که یک بار بصورت کلی به پست هاتون نگاه کنید.
باز هم دوست دارم که نظرات کاربران ساوه سرا را ببینم و بشنوم حتی اگر کاملا با دیدگاه من مخالف باشه، اما .................... در این تاپیک ها با خنده و ... موافق نیستم. و اصلا فکرش را بکنید که نظری که من را تایید کنه چقدر بدرد من میخوره؟ تا جاییکه نظر مخالفی را بشنوم که آگاهانه و با مطالعه به من و دیگران آموزش بده
برای خود من واقعا جای سواله، که چرا قراره که همه ی تاپیک ها به طنز و خنده و اسپم و ... ختم بشه؟ واقعا نمیشه در کنار هر 10 تاپیک سرگرم کننده که من هم طرفدارشون هستم یک تاپیک داشته باشیم که صحبت جدی در آن بکنیم؟
اگر امکانش نیست که بفرمایید من هم تمام وقتم را صرف اونطور تاپیک ها کنم
متشکرم
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
atena
پستتاریخ: شنبه 7 خرداد 1390 - 17:24    عنوان: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 26 مهر 1389
پست: 1302

iran.gif


امتياز: 33700

Applause Applause
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: دوشنبه 9 خرداد 1390 - 07:22    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

با تشكر از دوستان و نوشته هايشان. من نيز وارد بحث ميشوم.
در مقاله خانم اسلامي به نقل از كتاب جمالزاده امده .....

ولتر نويسنده و دانشمند فرانسوی گفته است: "مشرق زمينيها تقريبا همه بنده و غلام بوده اند و از خصايص بندگی و بردگی يکی هم اينست که از همه چيز با اغراق و مبالغه سخن می رانند و بهمين جهت علم بيان و فن فصاحت آسيايی مهيب و وحشتناک است" ، ص 80 کتاب خلقيات ما ايرانيان، محمد علی جمالزاده. اين جمله در اولين وهله بسيار برخورنده است چرا که کلمات غلام، برده و بنده برای ما کلماتی ناخوشايند اند اما با نگاهی بر ساختار جوامع غير دموکراتيک می توان ديد که هر کس در عين اينکه ارباب مادون خويش است برده و بنده مافوق نيز هست. حتی بالاترين مقامهای اجتماعی نيز در مقابل مافوقان خود رفتارهای بنده واردارند.
---------------------------------
بنظر من آدمها در هر نقطه كره زمين مثل هم هستند و مشكلاتشان هم يك جور است. منتها بسياري از افراد ميخواهند مشكلات چند قرن را به يكباره از سر راه بردارند كه نشدني است. براي رفع موانع به مهارت و مديريت و كار نياز هست تا مشكلات يكي بعد ديگري رفع شود.

نقل و قول هاي اقاي جمالزاده آنهم از زبان مستشاران خارجي استعمار تازه نفس بريتانيايي و ساير ملل اسعتماري كه در زمان صفوي و زمان قاجاريه دائم در دربار ايران رفت و امد داشته اند و سفر مي كرده اند وبا اهداف استثماري وارد يك اين كشور مي شده اند. طبيعي است وقتي چيزهايي طبق ميلشان پيش نمي رفته و غرايز سلطه گرانه شان بخوبي تامين نمي شده . طبيعتا بديده دشمن به كشور ما مي نگريسته اندودل خوشي از مردم ايران نداشته و با حكماي ضعيف دوره قاجاري روبرو بوده اند كه لياقت كافي در كشورداري نداشته اند. اين كتاب آقاي جمالزاده را چند سال پيش مطالعه كردم.....

نقل و قول هاي اين كتاب همه از زبان مستشاران استعماري بوده كه بر سر تقسيم جهان با هم درمسابقه و رقابتي بي سابقه بوده اند. بيشتر از اين هم نبايد از اين مستشاران انتظاري داشت. سئوالي كه آقاي جمالزاده در كتابش مطرح نمي كنند اين است اصلا براي چه اين آقايان مستشار از ان سوي دنيا از كشورهاي متمدن و اطو كشيده شان پاشده اند و به خود زحمت داده اند و به اينطرف يعني به كشوري خاك الود با كوره دهات ان زمان آمده اند؟ كسي كه برايشان كارت دعوت نفرستاده بوده! خوب تازه دو قورت و نيمشان هم باقي است ! تاريخ نويسان خودشان در كتابهايشان بيشتر از آقاي جمالزاده حقايق را بيان مي كنند. از هند بعنوان نگين امپراطوري انگليس ياد ميشده كه براي دست ياقتن به ان همه قدرتها از هر راهي تلاش ميكرده اند و چه مقر و گذرگاهي بهتر از ايران براي حفظ اين كشور عظيم و غني.بعدها هم مي بينيم كه بوي نفت انها را بيشتر به اين طرف ميكشاند.

مردم ايران در طول هزاران سال تاريخشان شاهد هجوم و تخريب و حمله بيگانگان و قتل عام هاي فراوان از سوي مهاجمان سمت راست و چپ بوده اند و طبيعي است كه به بيگانگان خوشبين نباشند. كتاب آقاي جمالزاده شامل مطرح كردن يك سري نظرات مغرضانه بيگانگان نسبت به ايرانيان است وگاه در گوشه و كنار ان هم تعاريفي از قوم ايراني شده تا عريضه خيلي خالي نباشد. اگر مبناي اين كتاب بر يك تجزيه و تحليل منطقي و بي طرفانه مي بود مي شد بهتر در موردش بحث كرد. بنظر من جلال ال احمد تجزيه و تحليل مناسب و معقولي دربخشي از كتاب خدمت و خيانت روشنفكران داده كه خواندني است.

گفته هاي اقاي ولتر بنظر من اغراق اميز و منفي و مغرضانه است. اقاي ولتر فراموش نكنندكه در زمان لويي ها و ماقبل آن در كشورمترقي فرانسه بيشتر فرهنگ نوكرمابي و اربابي رايج بوده و فراموش نكنند كه به خاطر آنهمه ظلم و ستم ايي كه در دوره فئودالي ارباب و اشراف اروپايي به زيردستانشان و دهقانان روا مي داشته اند انقلاب مهيب فرانسه را شعله ور ساختند. در سفري كه سال ها پيش به پاريس داشتم به ديدن قصر ورساي رفتم تا ببينم كه لويي ها چه دسته گلهايي را به آب داده اند. راهنماي قصر توضيح ميداد كه خاندان لويي بسيار اهل حيف و ميل مصرف و بريز و بپاش بوده اند و با غرور و خودخواه خويش نفرت مردم را بر مي انگيخته اند. بطور مثال مواد غذايي زيادي را هر روز مصرف مي كرده اند، در حالي كه مردم عادي از گرسنگي جان ميداده اند. لويي اخر بلدرچين هاي زيادي را براي كباب كردن هر روزه سفارش ميداده ولي چون اشراف قادر به خوردن همه انها نبوده اند، دستور ميداده پيش چشم نوكران انها را به شكل انبوه خاك كنند و اواز روي خودخواهي اشرافي اش حاضر نميشده حتي اين غذاي اضافه مانده را در اختيار خادمان و نوكرانش قرار دهد. در حالي كه درهمان زمان مردم از قحطي و بي ناني جان ميداده اند. در حالي كه خادمان و نوكران قصرش نان بخور و نميري هم نداشتن. قصر طلايي لويي با انهمه ايوان هاي آئينه اي و باغهاي طويل و طولاني با رنج كارصدها نوكر و كلفت اداره ميشده. مي بينيم
اولين كساني كه زير تيغ گيوتين رفتند، همان خاندان لويي و طبقه اشراف و درباري و ماري انتونت بودند. فراموش نكينم كه در عصر مدرن امروزي هم به اشكال ديگرهمان رفتارهاي ارباب و رعيتي و نوكري در ميان طبقات عامي اروپايي حاكم است و هنوز كه هنوز است عامه به اشراف به ديده از پائين به بالا مي نگرند و با دستان گره كرده در جلو در مقابلشان تعظيم مي كنند. اين گونه رفتارها را خودشان اب و تاب ميدهند و از ان به عنوان احترامات واصول آداب و معاشرات ياد ميكنند. فقط كافي است كه رئيس يك كارخانه اي با كاركنان كارخانه اش ديداري داشته باشد، زيردستانش رفتار نوكرها را دارند و گوش به فرمان رئيس كارخانه هستند و از اوكلي حساب مي برند و از ترس بيكار شدن هر مجيزي رابرايش مي گويند. بعد آقاي ولتر به كشورهاي شرقي ايراد ميگيرند! انهم كشورهاي شرقي كه ريشه هاي تاريخي فرهنگش به تمدن ايران ، بابل ، سومر ، اكد ، آشورو فينقي ها سرميزند و از نظرعلم روابط يا بقول خودشان همان علم كمونيكيشن حداقل هفت هزار سال تاريخ پشتش خوابيده. خوب اين جور بيانات اقاي ولتر نقد نيست تحقيراست. بقول دكتر شريعتي تقريبا با همين محتوا در يكي از كتابهايش... اين آقا( منظورش استعمارگران) ميخواهد به اين شرقي بفهماند تو اصلا آدم نيستي و اصلا وجود نداري وشعور هم نداشتي و اصلا بي هويت و بي سرو پا بودي و ما متمدن ها حق داريم به شما حكومت كنيم چون اصلا لياقت اداره و مديريت و اينجور حرفها رو هم نداريد. پس ما كه هم مديريت از دستمون بر مياد و هم بلديم با ابزار كار، كار كنيم بايدبراي شما تعيين تكليف كنيم و اجازه آب خوردنتون هم دست ماباشه . با اجازه ما حق داريد نفس بكشيد. نقل قولهاي اقاي جمالزاده از اين صاحب نظران در انجا چيزي جز اين هست؟ خوب با اين تناقضات كه خودشان دارند حرف حسابشان چيز ديگري است كه سلطه نام دارد.

خود اقاي جمالزاده در همان كتاب از زبان مستشرقين نقل ميكند كه هر وقت يك انگليسي و يا خارجي پايش را به ايران مي گذاشته اول اين كشورراغير قابل تحمل مي يافته ولي با گذشت زمان و آشنايي با روحيات و خلقيات مردم خوب ايران ،اين كشور را بهشتي مي يافته كه بسختي دل از ان ميكنده. خوب است است اگر معايب گفته ميشود، محاسن را نيزگفته شود.

در همين عصر مدرن در بسياري از كشورهاي اروپايي شاهد ان هستيم كه همين از همه بهتران بعنوان مدير و فرادست افراد دست دوم جامعه شان را بعنوان فروشنده، كارسون، خدماتچي زيردست و مطيع و نوكر تعليم و تربيت مي كنند. يك فروشنده معمولي براي از دست ندادن شغلش وبراي يك درامد بخور و نمير بايد بزوربه بدترين مشتري لبخند مصنوعي تحويل بدهد. اما ته دلش صد تا بد و فحش به مشتري هم بگويد، تا صندوق فروشگاه زنجيره اي با صداي سكه ها پرشود. از اين تعاليم هم بعنوان علوم ارتباطات انساني و سياست هاي موفق بازار كارياد ميكنند. متن ترجمه شده زير را ملاحظه كنيد تا ببينيم كه ايا گفته اقاي ولتر در مورد مديريت جوامع خودشان بيشتر صادق نيست.

Wer im Restaurant oder Kaufhaus etwas verkaufen will, sollte den Kunden als Gast empfangen, empfiehlt der Kommunikationstrainer Daniel Zanetti. Zum Job eines Kellners, Verkäufers oder Beamten gehört es, dem Kunden das Gefühl zu vermitteln, er sei willkommen. Dieser Service beginnt mit einer angemessenen Begrüßung
.
كسي كه در يك رستوران يا يك فروشگاه بزرگ زنجيره اي ميخواهد چيزي را بفروش برساند بايد مشتري را مثل ميهمان پذيرا باشد. اين توصيه اي است كه مربي آموزشي روابط انساني دانيل زانتي بيان ميكند. وظيفه شغلي يك گارسون و يا يك فروشنده و يا يك كارمند اين است كه به مشتري اين احساس را بدهد كه به انجا خوش امده است. اين نوع سرويس دادن با سلام و احوالپرسي شروع ميشود

Ausschlaggebend für einen freundlichen Empfang ist der Blickkontakt
.
براي خوش امد گويي دوستانه يك نگاه دوستانه توصيه ميشود

In großen Räumen sollte dieser frühzeitig aufgenommen werden: Ein Abstand von vier oder fünf Schritten ist angemessen
.

در فضاهاي بزرگ بايد فروشنده چهار تا پنج قدم با مشتري فاصله بگيرد(
عملي كه در گذشته نوكران بعنوان احترام با اشراف انجام مي داده اند)


So kann sich der Besucher auf den Mitarbeiter einstellen, wird nicht überrumpelt und hat genügend Zeit, eine Frage zu formulieren. Kleine Gesten wie der Blickkontakt, die Begrüßung oder ein Lächeln zeigen große Wirkung. Der Kunde fühlt sich willkommen geheißen und wird bei Bedarf gerne wieder kommen
.

تا مشتري و يا ديدار كننده مغازه براحتي بتواند با كاركنان روابطش را تنظيم نمايد و مشتري دست و پاچه نمي شودو با آرامش و زمان كافي بتواند سئوالات خود را بپرسد. ايماء و اشارات وحركات بدني كوچك و ظريف مانند توجه و نگاه به مشتري، روز به خير گفتن و يك لبخند تاثيرات بزرگي رابرروي مشتري بجا ميگذارد. مشتري احساس خوش امد گويي مي كند و باز در موقعيت ديگر دوباره با كمال ميل به اين فروشگاه مي ايد

کد:
http://www.focus.de/finanzen/news/arbeitsmarkt/mitarbeiter_aid_120440.html


خوب ايا اين سري تعاليم با توجه به نقطه نظرهاي اقاي ولتر جزوء هنرپيشگي و تملق محسوب نمي شود؟ ايا چه كسي واقعا هنرپيشه است؟ آيا به يك چنين فروشنده اي نبايد جايزه اسكار داد؟

من نمي گويم همه جوامع كامل و بي نقص هستند و جوامع شرقي عيب و اشكالي ندارند . ولي معتقدم، همه جوامع در عيوب و در محاسن شان نسبي هستند. من نمي گويم منتقد خود نباشيم و نواقص خود را رفع نكنيم. من مي گويم رطب خورده منع رطب نتوان. اگر امثال اقاي ولتر دانشمند كاري از دستشان بر مي امد بايد اول براي ملل خود در قرون گذشته كاري انجام ميدادند. نگران مشكلات ما نباشند خودمان برايش راه حل هاي فرهنگي مي يابيم.


روزي با يك آشناي انگليسي از اهالي جنوب لندن هنرمند و روشنفكر صحبت مي كردم، از او پرسيدم چرا بريتانيايي ها علارغم تسخير و سلطه ملل اينقدر مودبانه با هم تعارفات را رد وبدل مي كنند؟ او به من گفت ما انگليسي ها خشن ترين ملل دنيا هستيم و چون خودمان را مي شناسيم به اين خاطر با هم اينقدر مودبانه تعارفات مرسوم را ردو بدل مي كنيم تا به سر و كله هم نپريم. او گفت كه ما انگليسي ها بزرگترين ارتش دريايي را در اروپا داشته ايم و همه كشورهاي اروپايي هميشه از ما حساب مي بردند. خوب اين چند جمله مبين روشن روحيه نظامي گري و شيوه جنگ جويانه نيست؟ با يك فرد ديگري از كشورديگري صحبت مي كردم. او گفت ملت ايران صلح جوترين ملتي است كه در چند صدسال اخير به هيچ كشوري حمله نكرده. در حالي كه تاريخ كشورهاي ما مملو از جنك و درگيري و كشتار و خونريزي تمام بوده. اينهم گوشه هايي از تاريخ پر خراش جنگ جهاني اول و دوم از گفته هاي ويكي پديا

Die Zahl der ‏Toten und Verletzten bis 1918 war immens: Weltweit starben rund neun Millionen Soldaten und sechs Millionen Zivilisten
.
جنگ جهاني اول در نوامبر هزارو نهصدو هجده ميلادي به پايان رسيد ميزان قربانيان اين جنگ نه ميليون سرباز و شش ميليون شهروند معمولي غير نظامي بود.

http://www.dhm.de/lemo/html/wk1/index.html
seit dem Kriegsbeginn in Europa am 1. September 1939 bis zum Kriegsende in Japan am 2. September 1945 durch Kriegshandlungen getötet wurden
;......
در اول سپتامير هزارو نهصد و سي و نه ميلادي جنگ جهاني دوم در اروپا شروع شد و در تاريخ دوم سپتامير سال هزارو نهصدو چهل و پنج در ژاپن به اتمام رسيد. ميزان قربانيان اين جنگ...
Ihre Gesamtzahl lässt sich nur schätzen. Die Schätzungen reichen bis zu 80 Millionen Kriegstoten; meist werden zwischen 50 und 56 Millionen angegeben
.

در كل ميزان تخميني كليه قربانيان اين جنگ تا هشتاد ميليون محاسبه مي شود. مابين پنجاه ميليون نفرتا پنجاه و شش ميليون نفر اطلاع دقيق داده شده.


کد:
http://de.wikipedia.org/wiki/Kriegstote_des_Zweiten_Weltkrieges

خوب با اين تفاسير دركدام جبهه خشونت و غريزه مرگ ميدان دار صحنه عمل است. كدام ملل بايد روش زندگي خود را و روش مردمداري خود را با ساير ملل تصحيح كنند؟ جارو كردن اشغالها و ريختن ان زير فرش راه حل نيست.

در نامه اي كه زيگموند فرويد در سپتامبر هزارو نهصد و سي ودوميلادي به آلبرت انشتين در مورد قدرت غريزه مرگ و چرا جنگ؟ مي نويسد، در اناليزي نقش خشونت و جنگ را براي همكار دانشمندش تشريح مي كند. گوشه اي از اين نامه.....

Die Lust an der Aggression und Destruktion ist gewiss darunter; ungezählte Grausamkeiten der Geschichte und des Alltags bekräftigen ihre Existenz und ihre Stärke
.

ميل و لذت به خشونت و تخريب و تعداد مصائب بشري ناشمردني و بلايايي كه در تاريخ و زندگي روزانه ديده ميشود، وجود عزيزه مرگ را به شدت اثبات مي كند

.....Übrigens handelt es sich […] nicht darum, die menschliche Aggressionsneigung völlig zu beseitigen; man kann versuchen, sie soweit abzulenken, dass sie nicht ihren Ausdruck im Kriege finden muss
.

علاوه براين سعي در اين نيست كه خشونت آدمي را بكل از بين برد(زيرا اين عمل گوياامكان پذير نيست) بلكه ميتوان در صدد بود كه اين نيروي غزيزه مرگ را در مسيري ديگري هدايت كردتا بشكل جنگ ظهور نكند.

===============

با توجه به مطالب بالا مي بينيم كه عيب و ايرادهاي بزرگتري درجهان هست، شايد با كوشش محققان و دانشمندان تا حدودي قابل رفع باشند و به صلح جهاني كمكي كنند تا ملل رنگ آرامش و صلح را بخود ببينند. اولين قدم براي رسيدن به دمكراسي اين است كه همه نظرات شنيده شود و بهترين ايده ها و مفيد ترين ايده ها دست چين شود.
رحم و مروت هم اصطلاحي است شرقي كه بار فرهنگي رواني مثبت بسياري پشت ان خوابيده. وقتي ميتوانيم براي انسانهاي ديگر احترام قائل شويم كه انها را مثل خود بدانيم و انچه بر خود نمي پسنديم بر آنان نيز نپسنديم و با آنان به عدالت و انسانيت رفتار كنيم.

مطالب داخل پرانتز توضيحات ايي از نگارنده است تا به روشن شدن مطلب كمكي كرده باشند. ترجمه نوشته شده بشكل آزاد نيزازنگارنده مي باشد
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه 1, 2  بعدی صفحه 1 از 2

فهرست انجمن‌ها » مطالب علمی » زبان و دموکراسی
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc