جمعه 10 فروردین 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » دوستيابي » دفتر خاطرات یک عروس

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 دفتر خاطرات یک عروس « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
_heavenly_
پستتاریخ: سه‌شنبه 24 خرداد 1390 - 10:20    عنوان: دفتر خاطرات یک عروس پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 1 اردیبهشت 1390
پست: 217
محل سکونت: saveh
blank.gif


امتياز: 5880

اینم خاطرات یک نو عروس Hypnotized
من امروزتصمیم گرفتم آشپزی کنم.

دوشنبه

الان رسیدیم خونه بعدازمسافرت ماه عسل وتوخونه جدیدمستقرشدیم

خیلی سرگرم کننده است که واسه ریچاردآشپزی کنم امروزمیخوام یه جورکیک درست کنم

که تودستوراتش نوشته 12 تخم مرغ راجداجدا میزنیم واسه همین من کاسه به اندازه کافی

نداشتم ومجبورشدم کاسه قرض بگیرم تابتونم تخم مرغ هاروتوش بزنم

سه شنبه

ماتصمیم گرفتیم واسه شام سالاد میوه بخوریم درروش تهیه اون نوشته شده بود

بدون پوشش سروشود!خوب من هم این دستورروانجام دادم ولی ریچاردیکی ازدوستاشو

واسه شام آورده بود خونمون نمیدونم چرا هردوتاشون وقتی داشتم واسشون سالاد سرومیکردم

عجیب وشگفت زده به من نگاه میکردن(بدون پوشش درلغت آشپزی یعنی بدون سس)

چهارشنبه

من امروزتصمیم گرفتم برنج درست کنم ویه دستورغذایی پیداکردم واسه این کارکه میگفت

قبل ازدم کردن برنج کاملا شستشوکنین پس من آبگرمن روراه اندازی و حموم کردم

قبل ازاینکه برنج رودم کنم

ولی من آخرش نفهمیدم این کارچه تاثیری تودم کردن بهتربرنج داشتچ

پنج شنبه

بازهم امروزریچاردازم خواست که واسش سالاد درست کنم خوب من هم یه دستور

جدید روامتحان کردم

توی دستورش گفته بود موادلازم راتهیه کنید وآنهاروروی یه ردیف کاهوپخش کنین

وبذارید یک ساعت بمونه قبل ازاینکه اونوبخورید

خوب منم کلی گشتم تایه باغچه پیداکردم وسالادموروی کاهوهایی که اونجابودپخش وپراکردم

وفقط مجبورشدم یه ساعت اونجاوایستم تایه سگی نیاداونوبخوره

ریچارداومد اوناوازم پرسید که حالم خوبه؟؟نمیدونم چرا؟عجیبه!!حتماتوکارش خیلی استرس داشته

باید سعی کنم یه کمی دلداریش بدم

جمعه

امروزیه دستورغذایی راحت پیداکردم نوشته بود همه موادلازم روتوی کاسه بریزوبزن به چاک

(درغذامخلوط کردن به زبان عامیانه بزن به چاک)

خوب منم ریختم توکاسه ورفتم خونه مامانم ولی فکرکنم دستوراشتباه بود

چون وقتی برگشتم خونه مواد همونجوری که ریخته بودمشون توی کاسه مونده بودن

شنبه

ریچاردامروزرفت مغازه ویه مرغ خرید وازمن خواست که واسه مراسم روزیکشنبه

اونوآماده کنم ولی من مطمئن نبودم که چه جوری میشه تن یه مرغ لباس کرد

وآمادش کرد.قبلابه این نکته تومزرعمون توجه نکرده بودم

ولی بلاخره یه لباس قدیمی عروسک پیداکردم باکفشهای خوشگلش...

وای من فکرمیکنم مرغه خیلی خوشگل شده بود

وقتی ریچاردمرغ رودیداول شروع کردتاشماره 10 شمردن ولی بازم خیلی پریشون بود

حتمابه خاطرشغلشه یاتوقع داشته مرغه واسش برقصه

وقتی ازش پرسیدم عزیزم اتفاقی افتاده شروع کردبه گریه وزاری وهی دادمیزد

آخه چرامن ؟چرامن؟هوووم حتمابه خاطراسترس کارشه میدونم

این منم الان Mad
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
_heavenly_ از این تاپیک تشکر میکنم 
adame_haji
پستتاریخ: شنبه 23 اردیبهشت 1391 - 10:45    عنوان: پاسخ به «دفتر خاطرات یک عروس» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 30 آبان 1384
پست: 627
محل سکونت: بسیج یک
iran.gif


امتياز: 16869

جالب بود
ولی اسمش و بیاد میزاشتی : کتاب آشپزی - توسط یک نو عروس

خاطرات یک نو عروس یعنی اینکه من و ریچارد چقدر همدیگه رو دوست داریم
خونه عشق و صفا مون چجوریعه
از اینکه تنها تو خونه میمونی و ریچارد میره بیرون چه حسی داری و ...
به هر حال ایده جالبی بود
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر شناسه عضویت در MSN Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » دوستيابي » دفتر خاطرات یک عروس
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc