دوشنبه 10 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » حوّايي كه ...؟!

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 حوّايي كه ...؟! « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
rezvaneh
پستتاریخ: دوشنبه 3 مرداد 1390 - 11:46    عنوان: حوّايي كه ...؟! پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 16 تیر 1390
پست: 1290
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 33520

ادعّا می کنیم شیعه هستیم و عاشق مردی از تبار نور که نامش علی ست! ادعّا تا عمل راهی

ست طولانی که پیمودنش دشوارتر از دشوار است. آری باید قبول کرد که همراه علی بودن

سخت است و آیا کسی هست که در این آشفته بازار دنیا لحظه ای با نام و یاد علی نفس

بکشد؟ چقدر فاصله گرفته ایم از او و از منش او، باورت می شود که ما نام شیعه را به دوش می

کشیم؟ زمانی که ایمان کم رنگ شده در قاب نقاشی زندگیمان، زمانی که حیا و غیرت به خاطره

ها پیوسته است. آیا غیرت را از علی به ارث نبرده اند و حیا و پاکدامنی را از یاس؟ چقدر دهانم

باز بماند از رویداد های شومی که با همین چشمان کورشده می بینم. چقدر نفسم در سینه

حبس شود وبه سختی بیرون بیاید از اعمال ناشایست این دو پاهای عجیب الافکار، چقدر روحم

خسته شود از بس فکر کنم به بدی ها ؟ زن یعنی حیا یعنی عفّت یعنی وقار یعنی یاس،

کجاست نامش و کجاست یادش در این کوره ی داغ شهوت وگناه ؟ زنی که عرضه می کند خود را

با تمام ابعاد وجودی در برابر چشمان گرگ صفتان این سرزمین چگونه می تواند نگاه کند به

چشمان یاس ،یاسی که چادرش مایه ی افتخار بود نه تنها برای علی، برای عرب برای خدا و می

دانی چه چیز علی را شکست؟ چادر خاکی یاسش...... و من، منه بی مقدار چگونه ببینم و با

چه میزان تحمّلی که حجاب رادر زمان من به دار آویخته اند و من نظاره گر جان دادنش هستم؛

چادری که به جای آنکه روی سر هاباشد به دور کمر کمر باریک های عصر من پیچیده شده و با

هر گام که بر می دارند تلو تلو می خورد چشمان گرسنه ی گرگ صفتان عصر من، آیا می فهمی

حرفای در لفّافه ام را .....؟؟ آیا این ها خدا را نمی شناسند ؟آیا خوبی ها را به ارث نبرده اند؟

علی چاه داشت برای خالی کردن عقده هایش، علی گلی به اسم یاس داشت، علی زمان من

کجاست ؟ زخم های دلش را چه چیز مرهم است و اشک های شبانه اش را میهمان کدام چاه

می کند؛ چقدر شرمنده ام از بودنم. کاش خدا از باقی مانده ی گل آدم خلق نمی کرد حوّا را،

حوّایی که حربه ای شود برای شیطان که بیرون کند آدم را از بهشت ،حوّایی که کمر باریک شود،

حوّایی که بی حیا شود، حوّایی که فراموش کند عطر یاس را در فضای وجودش ،حوّایی که سیب

را......حوّایی که آدم را........حوّایی که زمین را...........به لجن بکشد!؟
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
rezvaneh از این تاپیک تشکر میکنم 
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » حوّايي كه ...؟!
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc