يك شنبه 30 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » بحث‌هاي عمومي » سمفوني بهاري و اثرات درماني آن

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 سمفوني بهاري و اثرات درماني آن « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
Aliabadi
پستتاریخ: سه‌شنبه 16 فروردین 1390 - 15:12    عنوان: سمفوني بهاري و اثرات درماني آن پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

سمفوني بهاري و اثرات درماني ان

گفتگو با دکتر حسين ابراهيمي‌مقدم، روان‌شناس
يکي از اين قوانين طبيعت، قانون چرخه‌هاست. در طبيعت، شاهد چرخه‌هاي مختلف شبانه‌روزي و گردش فصل‌هاي مختلف هستيم. سرما مي‌رود و گرما مي‌آيد. زمستان مي‌رود و بهار مي‌آيد و ..
.

اين چرخه را در زندگي خودمان و ديگران هم گهگاه مي‌بينيم. گاهي غم و اندوه و تيرگي، آسمان دلمان را مي‌گيرد و گاهي روز و روزگارمان خوب و خوش و اميدبخش مي‌شود؛ پر از رنگ‌هاي زيبا و رايحه‌هاي عطرآگين.
در گفتگوي با دکتر حسين ابراهيمي مقدم، روان‌شناس و مدرس دانشگاه، درباره همين موضوع حرف زده‌ايم و از او خواسته‌ايم از آثار مثبت و منفي اين تغيير و تحولات فصلي برايمان بگويد.

آقاي دکتر!‌ از ديدگاه روان‌شناسي، فصل بهار چه تاثيري بر سلامت روان ما مي‌گذارد؟

واقعيت اين است که علاوه بر درس‌هاي بي‌شماري که از طبيعت در فصل بهار مي‌گيريم، اين فصل معمولا تاثيرات روان‌شناختي عديده‌اي هم بر روحيه و رفتار ما دارد که بد نيست اشاره‌اي گذرا به آن داشته باشيم. اولا همان‌طور که مي‌دانيم جزيي از وجود ما جنبه جسماني است که مانند خيلي از جانداران ديگر تحت تاثير هورمون‌ها و عوامل زيست‌شناختي دروني ما قرار دارد. واقعيت اين است که اکثر جانداران در فصل بهار در پي لانه‌گزيني و تشکيل خانواده هستند و به نظر مي‌رسد که اين مهم در انسان‌ها نيز به گونه‌اي ديده مي‌شود. بنده پژوهش‌هايي در اين زمينه داشته‌ام و پي برد‌ه‌ام که بيشترين تعداد مراجعان براي مشاوره ازدواج در فصل بهار مراجعه مي‌کنند. به نظر مي‌رسد زيبايي و طراوت وعطر و بوي بهار بر ذايقه حساس خيلي‌ها تاثير مطلوب دارد و آنها را به سمت تشکيل خانواده و بقاي نسل سوق مي‌دهد. از طرفي برخي ديگر از پژوهش‌هانشان‌دهنده وجود نوعي اختلال خلقي تحت عنوان اختلال افسردگي فصلي است که به نظر مي رسد بيشتر مبتلايان به اين اختلال رواني، در فصل بهار خلق و خوي طبيعي‌تر و بهتري پيدا مي‌‌کند.



آيا اين تنوع رنگ‌ها که در فصل بهار مي‌بينيم، بر روحيه و رفتارمان تاثير مي‌گذارد؟

بله؛ اين آسمان آبي، زمين فرش شده با چمن سبز، گل‌هاي رنگارنگ و شکوفه‌هاي زيبا هر يک به تنهايي مي‌توانند انسان‌ها را مشعوف کرده و از خود بي‌ خود کنند. همان‌طور که ديده مي‌شود چهار رنگ اصلي (آبي، سبز، قرمز و زرد) در فصل بهار به وفور در اطراف ما يافت مي‌شود که اين رنگ‌ها نيز خود تاثيرات چشمگيري برروحيه و خلق و خوي ما دارند. رنگ آبي آسمان احساس آرامش، رضايت‌، ملايمت طبع و عشق و محبت را به وجود مي‌آورد. رنگ سبز حس تعلق و عزت نفس را بالا مي‌برد. رنگ قرمز حس آرزومندي و اميدواري، هيجان‌پذيري و تمايلات خاص دروني را راه‌اندازي مي‌کند و بالاخره نور زرد رنگ خورشيد و شکوفه‌هاي زيبا احساس سرزندگي، آينده‌نگري، نشاط و زنده‌دلي و نيروي ابتکار را به وجود مي‌آورد. اين رنگ‌هاي اصلي موجود در طبيعت بهاري حس خشنودي و محبت، اظهار وجود، نياز به عمل و موفقيت و چشم انتظاري و اميد داشتن را موجب مي‌شود که همگي از صفات پسنديده‌اي است که هميشه سعي در پرورش آنها داريم.



يعني اين رنگ‌هاي طبيعي خاصيت درماني هم دارند؟

بله؛ بد نيست در اينجا به تحقيقي اشاره کنم که در آن مشخص شد کساني که در آسمان‌خراش‌هاي بسيار بلند نيويورک زندگي مي‌کردند به ميزان بيشتري دچار اختلال کوررنگي بودند و اين درحالي است که هميشه اعتقاد بر اين بوده که کوررنگي فقط جنبه ارثي و ژنتيکي دارد. در آن تحقيق ديده شد که وقتي گروهي از اين افراد در فصل بهار به دل طبيعت رفتند و سيستم بينايي‌شان در مواجهه با رنگ‌هاي مختلف موجود در طبيعت به خوبي تحريک شد عده‌اي از آنها بهبود يافتند! در پژوهش‌ ديگري مشخص شد که بهترين ميزان رنگ‌بيني، در بين بچه‌هاي ايراني ديده مي‌شود که از ابتداي طفوليت روي فرش ايراني که رنگ‌هاي مختلف طبيعي در‌ آن به کار رفته بزرگ مي‌شوند و ويژگي‌ ياب‌هاي بينايي‌شان به خوبي تحريک مي‌شود!

اصوات مختلف چه‌طور؟ آنها هم بر روان ما اثر دارند؟

بله، در اين فصل گوش دادن به موسيقي‌ زيباي طبيعت که از لابه‌لاي شاخه‌هاي درختان به گوش مي‌رسد و يا شنيدن آواز دلنشين پرنده‌ها و صداي موزون رودخانه‌هاي جاري در دل طبيعت، مي‌تواند هر انسان بي‌ذوقي را سر ذوق و شوق بياورد و احساس‌ زيبايي‌ خفته را در او بيدار کند. شايد به همين دليل است که خيلي از شعرا و هنرمندان با رفتن به دل طبيعت بهاري الهام‌هاي زيبايي گرفته‌اند که منشا اثرهاي بسيار ارزنده بوده است. در زبان روان‌شناسي، اين امر به «حس‌آميزي» معروف است.

سوال آخر اين که آيا فصل بهار در همه جاي دنيا همين تاثيرات روان‌شناختي را دارد يا فقط در مملکت ما که بحث عيد مطرح است، چنين چيزي ديده مي‌شود؟

البته فصل بهار در آيين و فرهنگ ما ايرانيان رنگ و بوي بهتري دارد؛ چرا که با انجام مراسم و مناسک خاص شارژهاي رواني زيادي در بهار مي‌گيريم. مثلا ديد و بازديدهايي که در ايام عيد انجام مي‌شود به افزايش حمايت رواني اجتماعي منجر مي‌شود که اين خود مقاومت و توان رواني ما را براي مقابله با استرس شديدا افزايش مي‌دهد. در پژوهشي مشخص شد موش‌هايي که به آنها سلول‌هاي سرطاني تزريق شده بود و در سلول‌هاي انفرادي نگهداري مي‌شدند خيلي زودتر از موش‌هاي ديگري مي‌مردند که به آنها نيز سلول‌هاي سرطاني تزريقي شده بود ولي در بين گروه موش‌هاي ديگر بودند (هر چند که شرايط همه موش‌ها از نظر آب و هوا و تغذيه و.... يکسان بود.) اين پژوهش‌ نشان‌دهنده تاثير عظيم ارتباطات اجتماعي در موش‌ها است که تازه ارتباط عاطفي از نوع انساني را برقرار نمي‌کنند! حال بياييد همين قضيه را به جامعه انسان‌ها تسري بدهيد که با ديد و بازديد و احوالپرس‌هايي که انجام مي‌دهند و با درددل‌هايي که مي‌کنند، چه قدر مي‌توانند آثار و فوايد بهتري را به دست آورن
د..
منبع
کد:
:http://www.salamat.com


کد:
www.rasekhoon.net
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
Aliabadi از این تاپیک تشکر میکنم 
Aliabadi
پستتاریخ: جمعه 16 فروردین 1392 - 18:19    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

گردشگری بهار و بهار درمانی ، بهار منبع تولید امید و خوشبینی است

توسعه و ترویج سلامت بوسیله گردشگری بهار و بهار درمانی ، با توسعه فعالیت ورزشهای دسته جمعی در هوای بهاری صبحگاهان

بهاردرمانی و استفاده از فواید و نعمات فصل بهار ، نقش مثبت جامعه شناسی فصل بهار در زندگی اجتماعی ایرانیان ، بوسیله سفر و رفتن به دامن طبیعت و گردش در طبیعت و ترتیب دادن فعالیت های مناسب گردشگری و اموزشی به بهترین شکل قابلیت تحقق پذیری را دارد . موضوع جالب توجه بهار درمانی که بوسیله رنگ درمانی و نوردرمانی و فعالیهایی در زمینه نشاء و کاشتن درخت و گیاه ، انجام فعالیت های ورزشی در هوای بهاری برای نوجوانان و جوانان و تشکیل دادن سفرهای دانش آموزی و دانشجویی میتواند موضوعات تحقیق و استفاده کاربردی اجتماعی عالی برای کارشناسناسان مسائل انسانی باشد.

برنامه های کاربردی گردشگری بهار و بهار درمانی
ازجمله برنامه های کاربردی بهار درمانی و گردشگری بهار ترتیب دادن مسابقات نقاشی برای کودکان و نوجوانان در دامنه طبیعت ( بطور مثال نقاشی مناظر بهاری و چهار فصل )و گردشهای دانش اموزی در فراگیری نام درختان و گیاهان ، آشنایی با روش کاشت درخت و گیاه ، یادگیری آموزش های مربوطه به محیط زیست ،بشکل جنگل گردی امروزه در بسیاری از کشورها رایج شده و اثرات درمانی مثبتی برای کودکان و نوجوانان در بردارد.. با این دسته فعالیت ها کودکان و نوجوانان با طبیعت و فواید ان مانوس تر می شوند و در توسعه پزوژ های گسترش طبیعت فعالیت می کنند. دسته دیگر بهار درمانی بوسیله توسعه سفرهایی است که توسط مراکز گردشگری در فصل بهار برای گروههای متفاوت اجتماعی ترتیب داده میشود. از جمله این دسته سفرهای گردشگری ، بطور مثال سفرهایی است که به مناطق گل خیز و تولید گلاب مانند سفر نطنز و کاشان ترتیب داده میشود. در ایندسته سفرها گردشگران با گلستان های گل محمدی از نزدیک آشنا شده و با نحوه گلاب گیری سنتی بعنوان تجربه زیبا اشنایی میابند. نوع دیگر سفر و گردشگری بهار ی، آشنا کردن گردشگران با نحوه نشاء و کاشت گل وگیاه در فصل بهار است. به عقیده بنده این تجربه یعنی کاشت و نشاء گل و گیاه برای گردشگران ایرانی تجربه فوق العاده گرانبها و زیبایی است که به طور حتم بشکل فرهنگینه با توجه به تنوع شهرها و تنوع گیاهان و درختان هر منطقه بومی تکرار و تداوم خواهد یافت. مراکز گردشگری میتوانند با کمک اداره جهاد کشاورزی چنین پروژه های گردشگری را در چهراگوشه ایران تدوین کرده و بطور حتم گردشگران جوان و دانشجو یان بطور فعال درچنین سفر و گردشهای علمی و کاربردی با علاقه در ان شرکت خواهند نمود. و در توسعه طبیعت و حفاظت طبیعت نقش مثبت بسیاری بر جا خواهند نهاد. یکی از این دسته آموزش ها در این سفرها پاکسازی طبیعت از زباله هاست که بهترین گروه فعال برای چنین عملیات مثبت ایی نوجوانان و جوانان دوستدار طبیعت است. در این دسته سفرها میتوان بخشی از سفر را بعنوان آموزش جمع آوری زباله ترتیب داد ، بخش دیگر سفر را نحوه آموزش و کاشت درختان و نهال و گیاهان اختصاص یابد. یکی از مبناهای مهم گردشگری توسعه سلامت و ترویج فرهنگ است و گردشگری بهار و بهاردرمانی در بهبود بسیاری از انواع واقسام افسردگی ها با توجه به شهرها و روستاهای افتابی و بهاری ایران با طبیعت زیبا و متنوع ان کارایی والایی در صنعت توریسم دارد.


تمامی شهرها و روستاهای ایران بدلیل داشتن آب و هوای بسیار مناسب و طبیعت کوهستانها شرایط توسعه توریسم درمانی : گردشگری بهار و بهار درمانی را دارا هستند و از پتانسیل های فوق العاده متنوع و عالی در این زمینه برخوردار هستند.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: جمعه 16 فروردین 1392 - 20:36    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

مفاهیم و معانی"بهار" در ادبیات و شعر پارسی از فرهنگنامه دهخدا :

بهار. [ ب َ ] (اِ) فصل ربیع است ؛ یعنی بودن آفتاب در برج حمل و ثور و جوزا. (از جهانگیری ). فصل ربیع و آن در بلاد اقلیم چهارم و پنجم و ششم ، مدت ماندن آفتاب است در حمل و ثور و جوزا و در اقلیم دوم و سوم مدت ماندن آفتاب در حوت و حمل . (غیاث ). ترجمه ٔ ربیع. و آن بودن آفتاب در برج بره و گاو و دوپیکر باشد و آن مشهور است . (آنندراج ) :
درخش ار نخندد بگاه بهار
همانا نگرید چنین ابر زار.
ابوشکور

ز شیراز آن نامه ٔ شهریار
چو رخشنده گل شد بوقت بهار.
فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 5 ص 2459).
هوا خوش نگار و زمین پرنگار
تو گفتی به تیر اندر آمد بهار
فردوسی

چنانکه این زمستان ، فصل بهار آنجا باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 367).
چو باغی از مه و پروین بهارش
بهاری از گل و سوسن نگارش
(ویس و رامین )

شادی بدین بهار چو می بینی
چون بوستان خسرو و صحرا را
ناصرخسرو

ترا کنون که بهار است جهد آن نکنی
که نانکی بکف آری مگر زمستان را.
ناصرخسرو

در سفر باغ و بوستان و بهار
منزل و جای و رهگذار تو باد
مسعودسعد

هرگاه که آفتاب به اول حمل رسد بهار باشد، تا به اول سرطان . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). به فصل بهار به بادغیس بود... و لشکری از بهار و تابستان برخورداری تمام یافتند از عمر خویش . (چهارمقاله ٔ نظامی عروضی چ معین صص 49 - 50). چون بهار درآمد اسبان به بادغیس فرستادند. (چهارمقاله ایضاً ص 51).
عمر است بهار نخل بندان
کش هر نفسی خزان ببینم
خاقانی

نیست شب کز رخ و سرشک بهم
صد بهار و خزان نمی یابم
خاقانی

- بهار عمر ؛ کنایه از دوران جوانی :
ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
باز آ که ریخت بی گل رویت بهار عمر.
حافظ

- بهار حسن ؛ ابتدای جوانی و شادابی و زیبائی :
خوش چمنی است عارضت خاصه که در بهار حسن
حافظ خوش کلام شد مرغ سخن سرای تو.
حافظ

- بهار دل ؛ کنایه از شادمانی و سرور است :
بهشتی گل و ارغوان و سمن
شکفته بهار دل و جان من .
شمسی (یوسف و زلیخا)

امثال :
با یک گل بهار نمیشود .
سالی که نکوست از بهارش پیداست .
مثل ابر بهار گریستن ؛ کنایه از اشک فراوان ریختن .
مثل بهار شوشتر .
رجوع به امثال و حکم دهخدا شود. || گل و شکوفه ٔ هر درخت ، عموماً و گل و شکوفه ٔ نارنج و سایر مرکبات ، خصوصاً. (از برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). هر گل ، عموماً و گل نارنج ، خصوصاً. (غیاث )(رشیدی ) (آنندراج ) :
بدستی گلی داشتی آبدار
بدست دگر دسته ای از بهار.
(یادداشت بخط مؤلف بدون ذکر نام شاعر).

بهار و گلت هر دو با بوی و رنگ
چنان هیچ کس را نیاید بچنگ .
شمسی (یوسف و زلیخا).

برفتارو گفتار و بالا و تن
بهار و چمن بود و سرو و سمن
شمسی (یوسف و زلیخا)

یکی کوه پرپلنگ یکی بیشه پرهزبر
یکی چرخ پرنجوم یکی باغ پربهار.
فرخی

جویش پر از صنوبر و کوهش پر از سمن
باغش پر از بنفشه وراغش پر از بهار.
منوچهری

چو هر سالی بهارآید بگلزار
بهار من نیارد جز یکی خار.
(ویس و رامین )

چنان کز بانگ رعد نوبهاران
برون آمد بهار از شاخساران .
(ویس و رامین )

کی غره شود دل حزینم
زین پس به بهار بوستانی
ناصرخسرو

درخت آنگه برون آرد بهاری
که بشکافد سر هرشاخساری
(از جوینی )

رسم ترنج است که در روزگار
پیش دهد میوه پس آرد بهار.
نظامی

گل بی آفت باد خزانی
بهاری تازه بر شاخ جوانی .
نظامی

گلا وتازه بهارا تویی که عارض تو
طراوت گل و بوی بهار من دارد.
سعدی

گر بهار و لاله و نسرین نروید گو مروی
پرده برداری بهار و لاله و نسرین من
سعدی
|| در شواهد ذیل به معنی گیاه ، سبزه و علوفه ٔ سبز ظهور دارد :
آمد آن بلبل چمیده بباغ
آمد آن آهوی چریده بهار.
فرخی
بهار
چون ستوران بهار نیکو بخوردند و بتن و توش خویش بازرسیدند. (چهارمقاله ٔ نظامی چ معین ص 49). لشکر او از سفر مازندران کوفته بودند وسلاحها به نم تباه شده و چهارپای بهار ناخورده . (راحةالصدور راوندی ). || گیاهی است از تیره ٔ مرکبان که چهارگونه از آن شناخته شده . گلهایش زردرنگ و در کوهستانهای اروپای مرکزی و جنوبی و آسیای غربی و مرکزی میروید و بعنوان گل زینتی نیز در باغها کاشته میشود. گل گاوچشم . اقحوان اصفر. (فرهنگ فارسی معین ). نام گلی است زرد که آن را گل گاوچشم خوانند و بعضی گویند به این معنی ، عربی است . (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از جهانگیری ). گل گاوچشم . (رشیدی ). اسم نوع اصفر اقحوان است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). گاوچشم است و از اسفرمها است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). اقحوان اصفر. خبزالغراب . مقارجه . املال . گاوچشم و قسم کوچک آنرا عین الحجل گویند. احداق المرض . عین اغلی . (یادداشت بخط مؤلف ). || بت که بعربی صنم خوانند. (برهان ). بت و صنم . (ناظم الاطباء). بت که ترجمه ٔ صنم است . (آنندراج ) :

بهارش تویی غمگسارش تویی
بدین تنگ زندان زوارش تویی
فردوسی

نیکوانی چو نگار اندر پیش
دلبرانی چو بهار اندر بر.
فرخی

آنکه اندر زیر تاج گوهر و دیبای شعر
چون نگار آزر است و چون بهار برهمن .
منوچهری

|| زیبا. خوش اندام :
سخن با رخش رامین گفت یکسر
بدو گفت ای بهار کوه پیکر.
(ویس و رامین ).

بهاری بدی چون نگار بهشت
نمانی کنون جز بپژمرده کشت
اسدی

سرایهای چو آهنگ مانوی پرنقش
بهارهای چو دیبای خسروی بنگار.
فرخی

آه و دردا که همه برهمنان همه هند
جای سازند بتان را دگر ازنو به بهار.
فرخی

وثاق از او چو بهار است و او در او چو صنم
سرای از او چو بهشت است و او در او چو خرد.
فرخی
زیب معنی بایدت اینک شنیدی زین پسر
نقش باقی بایدت رو معتکف شو در بهار.
سنایی

بهاری دل افروز در بلخ بود
کزو تازه گل را دهن تلخ بود.
نظامی

بهار. [ ب َ ] (ع اِ) هر چیز خوب و خوش نما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هر چیز نیکو و روشن . (آنندراج ). || سرسینه ٔ اسب و سپیدی در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).

بهار. [ ب َ ] (اِخ ) نام جزیره ای خوش آب و هوا. (برهان ) (ناظم الاطباء).
بهار
خ ) دهی از دهستان تبادکان است که در بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع است و دارای 355 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

بهار. [ ب ِ ] (اِخ ) ایالتی در هند. در شمال شرقی دکن که در بخش شرقی دشت گنگ واقع است و دارای 40219000 تن سکنه میباشد. کرسی آن پتنه . محصول عمده ٔ آنجا برنج ، نیشکر و پنبه است . (فرهنگ فارسی معین ). نام ولایتی است در هندوستان . (برهان ). ملکی است معروف در هندوستان . (غیاث ). ولایتی است معروف از هندوستان . (رشیدی ). نام ولایتی است از ملک هندوستان بر شرقی دهلی که دارالملک آنرا نیز بهار خوانند چون از آنجا بگذرند به بنگاله رسند. (آنندراج ).

بهاری . [ ب َ ] (ص نسبی )منسوب به بهار که عبارت از موسم گل باشد چنانکه گویند ابر بهاری . (آنندراج ). منسوب به بهار. (ناظم الاطباء). منسوب به بهار. ربیعی . (فرهنگ فارسی معین ). با کلمات ابر و باد و باران و جز اینها ترکیب شود و گاه هم معنی خوش و با طراوت و دل انگیز دهد :
باد بهاری به آبگیر برآمد
چون رخ من گشت آبگیر پر از چین .
عماره

بالا چون سرو نورسیده بهاری
کوهی لرزان میان ساق و میان بر.
منجیک .

امید آنکه روزی خواند ملک دو بیتم
بختم شود مساعد روزم شود بهاری .

منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 101).

ورچه برانی هنوز روی امید از قفاست
برق یمانی بجست باد بهاری بخاست .
سعدی

کدام باد بهاری وزید در آفاق
که باز در عقبش نکبت خزانی نیست .
سعدی

دایه ٔ ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات را در مهد زمین بپروراند. (گلستان سعدی ).
- ابر بهاری ؛ ابری که در فصل بهار در آسمان پدید آید. (فرهنگ فارسی معین ).
- اعتدال بهاری ؛ اعتدال ربیعی . (فرهنگ فارسی معین ).

- باد بهاری ؛ باد لطیف و مطبوع بهارگاه .
- باران بهاری ؛ بارانی که در فصل بهار بارد. (فرهنگ فارسی معین ).
- بهاری کنیز ؛ کنیزکی خوبروی و دل انگیز و چون بهار برنگ و بوی مطبوع :
از آن قندهاری بهاری کنیز
سخن راند کاین درخور منت نیز.

بهاری . [ ب َ ] (اِ) نوعی پارچه است :
ز بهاری و گلی آنکه عمامه کرد و جامه
نه هوای سرد بستان نه هوای باغ دارد.

نظام قاری (دیوان ص 66).

رونق حسن بهاریست دگر کتان را
گرم بازار ز شمسی شده تابستان را.
نظام قاری (دیوان ص 37).

بهارگه
بهارگه . [ ب َ گ َه ْ ] (اِمرکب ) بهارگاه . هنگام بهار. موسم بهار :
اگر ندانی بندیش تا چگونه بود
که سبزه خورده بفاژد بهارگه اشتر.

بهاری . [ ب َ ] (اِخ ) یکی از نجبای آن دیار [فارس ] و اسمش نوروزشاه . چندی حکومت قلعه ٔ هرموز به او مفوض بوده و دلیری تیزچنگ و چابک سوار و امیری خوش طبع. از او است :
مه من کند به هرکس که رسد شکایت از من
که کسی ز رحم ناگه نکند حکایت از من .
(آتشکده ٔ آذر ص 305).

بهاری . [ ب َ ] (اِخ ) محب اﷲبن عبدالشکور بهاری . وی علوم را نزد شیخ قطب الدین فراگرفت ، پس به حوزه ٔ درس قطب الدین شمس آبادی رفت . او راست : 1- رسالة المغالطة العامة الورود. 2- سلم العلوم (منطق ). 3- مسلم الثبوت (در اصول و فقه ). به سال 1119 هَ . ق . درگذشته است . (از معجم المطبوعات ).

باد بهاری . [ دِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادی که بموسم بهار وزد :
باد بهاری بآبگیر برآمد
چون رخ من گشت آبگیر پر از چین .
عماره ٔ مروزی .

گرمای حزیران را، مر سردی دی را
مر باد بهاری را، مر باد خزان را.
ناصرخسرو.

معظم بهاری . [م ُ ع َظْ ظَ م ِ ب َ ] (اِخ ) نام وی علی خان و از شاعران هندوستان و از بزرگان ناحیه ٔ بهار بود. از اوست :
به دام عشق تو چون بنده مبتلا نشود کس
خدا کند که گرفتار این بلا نشود کس .
به روز بیکسی دیوانگی آمد به کار من
که شد از سنگ طفلان جمع اسباب مزار من .
(از صبح گلشن ص 431).

اعتدال بهاری . [ اِ ت ِ ل ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اعتدال ربیعی . یکی را اعتدال بهاری خوانند و این آن است که چون آفتاب از وی بگذرد به نیمه ٔ شمالی از منطقةالبروج شود. (از التفهیم ). و رجوع به اعتدال ربیعی شود.
بهارستان
بهارستان . [ ب َ رِ ] (اِ مرکب ) (از: بهار + -ِستان ) جایی که شکوفه و گلهای گوناگون در آن انبوه باشد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). جایی که انبوه از شکوفه و گلهای گوناگون باشد. (ناظم الاطباء) :

همین بس در بهارستان محشر خون بهای من
غبارش بوی گل شد در رکاب و گردجولانش

بهارستان
بهارستان . [ ب َ رَ /رِ ] (اِخ ) بهار خسرو. قالی بزرگی که در تالار بار یکی از قصور سلطنتی تیسفون مفروش بود و بقول بلعمی آنرا «فرش زمستانی » می گفتند و آن از جنس زربفت بود و 60 ارش طول و 60 ارش عرض داشته در فصل زمستان منظره ٔ بهار را در برابر شاهنشاه میگسترده است . در متن آن خیابانها و جدولهای آب ساخته بودند و شهرها از میان باغی خرم می گذشت که کشتزارها و باغچه ها پر میوه و سبزی آنرا فرا گرفته بودند. شاخ و برگ درختان آن از زر و سیم و گوهرهای رنگارنگ بود. (فرهنگ فارسی معین ).

بهارک
بهارک که بعضاً بهارستان به آن یاد میکنند، یکی از شهرستانهای استان بدخشان افغانستان بوده که در 45 کیلومتری مرکز بدخشان بطرف شرق موقعیت دارد. بهارک میان سه رودخانه سرغیلان، جرم و وردوج واقع شده که از معاونین دریای کوکچه میباشند. شهرستان بهارک از مناطق مهم در بدخشان بوده، که افغانستان را در شمالشرق این کشور با تاجکستان (خاروق)، و با پاکستان (چترال) پیوست میدهد. شهرستان بهارک (ولسوالی بهارک) 21 شهرستان (ولسوالی) بدخشان را با مرکز این استان وصل میسازد. سیب بهارک موسوم به "سیب رخش" از مشهور گونه است که در تمام افغانستان شهرت دارد.
بهاره
بهاره . [ ب َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهمره سرخی است که در بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع است و 118 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).

بهاره . [ ب َ رَ / رِ ] (ص نسبی ) گندم و غلات دیگر که در فصل بهار کارند. (فرهنگ فارسی معین ). مقابل پائیزه ... منسوب به بهار. بهاری : کشت بهاره . (فرهنگ فارسی معین ).

بهارخرم . [ ب َ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) نام خزانه ٔ پرویز پادشاه ساسانی بوده است : و قالوا انه کان فی جملة اموال خزانة ابرویز المسماة بهارخرم بالمدائن ... (الجماهر بیرونی ص 71).
بهاروند
بهاروند. [ ب َ وَ ] (اِخ ) ایل کرد تیره ای از دیرکوند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 66).

بهارگاه
بهارگاه . [ ب َ ] (اِ مرکب ) ربیع. (مهذب الاسماء). فصل بهار. مقابل تابستانگاه یا پائیزگاه یا زمستانگاه . (از فرهنگ فارسی معین ) :
عاجز شود از اشک و غریو من
هر ابر بهارگاه با بختو
رودکی (احوال و اشعار ج 3 ص 1068)
بهارگاه سوی غزنین برویم . (تاریخ بیهقی ). پژند ... دربهارگاه پدید آید. (فرهنگ اسدی نخجوانی ). و چندان مدت که توقف می کرد به انتظار بهارگاه بود در بیابان آب و گیاه بود. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 80). و پادشاه زادگان و خویشان که در آن نزدیکی بودند تمامت در موافقت بهارگاه قراقورم چون ثریا جمع شدند. (جهانگشای جوینی ). و بهارگاه ارغون آقا بارگاهی هزار میخی زر اندر زر و خرگاهی عالی . (تاریخ رشیدی ). گوئیم لفظ هوادلیل بود بر سه معنی ، با یکی هوای فصول سال چون تابستان و زمستان و بهارگاه و تیرماه . (هدایةالمتعلمین ). و آنرا باید به بهارگاه ببرند تا دیگر باره برآید.(فلاحت نامه ).

بهارنگی . [ ب َ رَ ] (هندی ، اِ) دوای هندیست . (الفاظ الادویه ). اسم هندی برنگ ، سفید است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به برنگ شود.

بهارلو
بهارلو. [ ب َ ] (اِخ ) ظاهراً با بلوک «بهار» که نزدیک همدان است مربوط میشود و به یکی از ایلات ترک عهد صفویه مربوط است . محتمل است که ایل مزبور در اتحادیه ٔ قراقویونلو عضویت داشته و در قلمرو آنان بوده است . (فرهنگ فارسی معین ). از ایلات خمسه ٔ فارس . این ایل به تیره های ذیل تقسیم میشود: ابراهیم خانی ، احمدلو، اسماعیل خانی ، بوربور، بکله ، چام ، بزرگی ، جرگه ، جوقه ، حاجی ترلو. حاجی عطارلو. حیدرلو. رسول خانی . سقز. صفی خانی . عیسی بیگ لو. کریم لو. کلاه پوستی . مشهدلو. ناصربیگ لو. ورثه . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).

باد بهاران
باد بهاران . [ دِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد بهار. نسیم بهار :
آب حیوان تیره گون شد، خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد؟
حافظ

منبع گزارش : فرهنگنامه دهخدا
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » بحث‌هاي عمومي » سمفوني بهاري و اثرات درماني آن
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc