تاریخ: دوشنبه 24 بهمن 1384 - 15:54 عنوان: وضع آب در پنجاه سال پيش در ساوه
کاربر نیمه فعال
عضو شده در: 2 آذر 1384 پست: 290
امتياز: 7580
وضع آب در پنجاه سال پيش در ساوه
در زمان گذشته در ساوه هم مثل همه شهرهاي ايران از آب لوله كشي سالم خبري نبود. آب آشاميدني مردم از آب انبارهاي عمومي تامين ميشد، كه در هر محل اشخاص خير براي استفاده عموم در قرون گذشته ساخته بودند. اين آب انبارها از بزرگ و كوچك تعدادشان به سي عدد ميرسيد و سالي يكبار در زمستان از آب رودخانه مزلقان كه در شهر جاري بود پر ميكردند و مقدار زيادي نمك ظاهراً براي ضد عفوني و يا براي تهنشين شدن گلو لاي به آب انبار اضافه ميكردند. اين منبع آب آشاميدني مردم بود، به اين آب انبارها به گويش محلي « مرغي » ميگفتند و با آنكه همه از يك رودخانه پر ميشدند آب بعضي خنك و گوارا و آب بعضي ديگر گرمتر بودند.
مردم از محلههاي دور و نزديك با كوزههاي خالي به اين آب انبارها ميرفتند و پر از آب برميگشتند. بايد گفت كه پر كردن كوزه از اين آب انبارها كار ساده و راحتي نبود به خصوص اگر ماه مبارك رمضان در تابستان اتفاق ميافتاد، غوغا ميشد زيرا جمعيت همه در يك ساعت نزديك غروب آفتاب به اين آب انبارها هجوم ميآوردند و از بيست، سي پله خيس و لغزنده پايين ميرفتند و خود را به كنار شير آب ميرساندند تا براي افطار آب خنكي براي اهل خانه برسانند.
روز وانفسا بود زيرا نوبت معنايي نداشت هر كس قلچماق بود بيهيچ ملاحظهاي با يك فرياد و عربدة كنار برويد جمعيت را از پير و جوان و زن و مرد و بزرگ و كوجك به كنار ميراند و يا خود جمعيت از ترس راه را برايش باز ميكردند. آن وقت كوزههاي خود و آشنايانشان را پر از آب ميكرد و با يك عربده ديگر از پلهها بالا ميآمد و براي رفع خستگي يا خود نمايي چند دقيقهاي بالاي آب انبار ميايستاد و بادي به غبغب ميانداخت. گويي انگار رستم دستان است.
در ضمن گاهي بين همين قلچماقها نيز درگيري به وجود ميآمد و كار بالا ميگرفت و آنان با كوزه به سر و كله يكديگر ميزدند و يكديگر را مجروح ميكردند و بذر دشمني و كينه را در دل هم ميكاشتند.
حال برميگرديم به آب مصرفي خانگي: در ان زمان در بيشتر خانههاي مردم يك كاسه آب هم پيدا نميشد زيرا در هر محله خانوادههايي كه دستشان به دهانشان ميرسيد و تعدادشان در هر محله انگشت شمار بود يك آب انبار خصوصي كوچك در منزلشان داشتند كه آب آن به مصرف پخت و پز و شستشوي لباس و ظروف و مصارف ديگر ميرسيد. اين آب انبارها روباز بود و شباهتي به آب انبارهاي عمومي نداشت، سردابي بود كه پر از آب كرده بودند و به آنها (بلكه) كه همان بركه است گفته ميشده. اين بركهها هم كه از آب گل آلود مزلقان كه هر پانزدن روز يكبار در جويهاي كثيف كوچههاي شهر به نوبت جاري بود پر ميگشت. زنان همسايه هم كه فقير بودند و بركه نداشتند به اين خانههاي بركهدار ميرفتند و از بركهها با كوزه براي مصرف خانهشان آب ميآوردند.
اين بركهها در تابستان استخر شنا نيز بود. نوجوانان، حتي بزرگسالان با آب تني خود آب اين بركهها را بيشتر كثيف ميكردند. بركهها از كودكان قرباني هم ميگرفت زيرا كودكان دور از چشم بزرگترها براي آب بازي در كنار بركهها قرارميگرفتند و گاهي در آب سقوط ميكردند و فاجعه ميآفريدند. برايتان شگفت انگيز است و شايد هم باور نكنيد كه بگويم در مسير رودخانه مزلقان و قنوات روستاها مردهها را در روخانه و قنات ميشستند چون در روستاها غسلخانه وجود نداشت.
زماني كه در بخش نوبران به سمت معلمي مشغول تدريس بودم، روزي با چند نفر از همكاران در يكي از روستاها مشاهده كرديم كه چند نفري چيزي را در قنات به پايين و بالا ميكشند. جويا شديم آنگاه يكي از روستاييان به سادگي گفت: چيزي نيست ديشب فلاني به رحمت خدا رفته او را به قنات آوردهاند و ميشويند. به قدري اين منظره چندش آور و ناراحت كننده بود كه بعد از گذشت چهل سال از جلوي چشمم دور نميشود.
از كيفيت آب بركههاي شهر ساوه بيشتر بگويم، بركههاي خانگي كه از آب مزلقان پر ميشد پانزده روز و گاهي بيشتر طول ميكشيد كه نوبت برسد تا بركه را دوباره پر كنند. هميشه آب تازه با آب قديمي بركه مخلوط ميشد و سالها اين آبها در بركهها باقي ميماند تا وقتيكه آب انبارها را تخليه كنند و لجن آن را خارج سازند، به همين علت هميشه اب بركهها كثيف و بدبو و بد رنگ و آلوده به كرمهاي قرمز رنگي بود كه در آب شناور بودند اين كرمك ها آنقدر زياد بودند كه اگر يك كاسه آب از بركه بر ميداشتند آب قرمز بود مثل اينكه مقدار فراواني خاكشير در آن ريختهاند. براي استفاده در پخت و پز آب را در ظرفي ميريختند و آن را از پارچه هاي جوراب مانند عبور ميدادند و وارد ظرف ديگر ميكردند و به اين ترتيب كرمكهاي آن جدا ميشد. و مردم ساده فكر ميكردند كه آن آب بيكرمك سالم است. و اصولاً سالم بودن آب را صاف بودن آن ميپنداشتند.
در زمان گذشته جوانان و نوجوانان مشكلات فراواني را بايد متحمل ميشدند و ميبايست كه اين كوزهها را از آب انبار پر از آب ميكردند و به روي دوش خود ميگذاشتند و بيست، سي پله را بالا ميآمدند و به خانه ميآوردند. گاهي نيز اتفاق ميافتاد كه در بين راه به آشنايي برخورد ميكردند كه تشنه بود و تقاضاي آب ميكردند كوزه را به او ميدادند و او نيز دهنه كوزه را به دهن ميگرفت و رفع تشنگي ميكرد و كوزه نيم خورده را تحويل ميداد، در خانه وقتي مادرمان دليل خالي بودن كوزه را ميپرسيد، وقتي واقت ميشد به عنوان اعتراض به كار ما يا آب كوزه را روي زمين ميريخت و كوزه خالي را به دستمان ميداد و يا از شدت اعتراض كوزه را به زمين ميزد و ميشكست و ما را دوباره روانه آب انبار ميكرد.
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید