تاریخ: دوشنبه 5 دی 1384 - 03:44 عنوان: موز دونه ای 150 تومن
عضو فعال
عضو شده در: 30 آبان 1384 پست: 627 محل سکونت: بسیج یک
امتياز: 16869
هوا سرد بود داشت یواش یواش بارون میومد ، داشتم میرفتم سر برنامه عروسی که فیلم بردارش من بودم .
پیاده بودم تو میدون مخابرات به سمت تاکسی های آزادی حرکت میکردم که صدای ضغیف و لرزونی نظر منو به سمت خودش جلب کرد . تا سرمو چرخوندم چشماشو دیدم ، چشمام تو چشاش قفل شد اون هم همینطور . کسری از ثانیه نگذشته بود که بدنم سرد شد پاهام یه لحظه قدرت خودشو از داده بود یک لحظه داشت به نظر میرسید که همه جا تاریک شده و منو اون داریم همدیگه رو نگاه میکنیم . انگار کسی به غیر از منو اون اونجا نبود . همونطوری داشتم به قدم زدنم ادامه میدادم سرمو به سمت جهتی که راه میرفتم چرخوندم .
سریع تو ذهنم چیزاهایی که شنیده بودم و دیده بودم رو آنالیز کردم .درست شنیده بودم یا که اشتباه شنیده بودم ؟ دوباره سرم رو به طرف دخترک چرخوندم . وای خدای من ، من درست شنیده بودم اون دخترخیلی خوشکل و زیبایی بود حدود 6-7 ساله که داشت میگفت موز دونه 150 هنوز داشت به من نگاه میکرد . دخترکی که از زور سرما بصورت دست به سینه نشسته تا نوک انگشتای لطیفش رو از سرما مخفی کنه .
بدنم داغ شد به راهم ادامه دادم باورم نمیشد . یعنی اینقدر وضع کشور ما اسفناکه که این کودک خردسال توی اون سرما بخواد فروشندگی کنه ؟ دختری که هم سن و سالهای اون تو پیش دبستانی با دوستای خودشون بازی میکنن
تو همون لحظه یاد یه قسمت از برنامه صندلی داغ افتادم که آقای محسن رضایی مهمان برنامشون بودن و مجری گفتن که ما یه فیلم نشونتون میدیم و شما احساستونو راجع فیلم بیان کنید . یه فیلم 1 دقیقه ای نشون دادن که توی اون فیلم دختری حدود 20 ساله داشت با یه کهنه پشت چراغ قرمز ها شیشه های ماشین ها رو تمیز میکرد تا از اونا پول بگیره .
وقتی از رضایی پرسیدن که نظرتون چیه ، رضایی حدود 10 ثانیه ساکت موند و زد زیر گریه .....
تو همون حس و حال بودم که رفتم تالار شبنم برای فیلمبرداری تو دم دره زنونه منتظر همکارم بودم که بیاد دوربین رو از من تحویل بگیره ببره زنونه . یه دختری رو دیدم حدود 6-7 ساله با موهای خیلی ناز و قیافه خواستنی و لباس خیلی قشنگ و شلوار چرم . هی داشت تو خیابون بازی میکرد . من هر موقع اینو میدیدم هی انگار یه نفر تو گوشم با صدای لرزون میگفت موز دونه 150 .....
من 20 بار اون دختر کوچولو رو تو این عروسی دیدم آخر سر هم که میخواست با خوانوادش بره خونه یه دستشو مامانش گرفته بود یه دستشم باباش گرفته بود . رو یه پا میپرید و با خودش این آهنگو میخوند
چه خوشگل ، چه خوشگل ، چه خوشگل شدی امشب ...
عضو شده در: 17 بهمن 1384 پست: 348 محل سکونت: فعلا در تهرانم
امتياز: 13370
10 ثانیه سکوت و بعد ترکیدن بغض! این شاید یک برخورد احساسی باشد و ناکافی! اما همین را هم خیلی ها ندارند! می دانید: داستان دخترک کبریت فروش(که به اجبار بزرگترش کار می کرد) در کشور ما در جریان است. هنوز خیلی از خردسالان ما برای امرار معاش مجبورند کار کنند. پروتکل های جهانی مبنی بر جلوگیری از کار کودکان و نوجوانان زیر 15 سال در کشور ما نقض می شود. (نمی خواهم بگویم کشور های دیگر به این پیمان به طور کامل پای بند هستند) اما ما که مسلمانیم ، چرا؟؟؟؟ می دانید در شرع ما خرید و فروش با کسی که به بلوغ لازم در امور اقتصادی (درک سود و زیان) نرسیده، اشکال دارد. چه خردسالی که از بقالی چیزی می خرد و چه خردسالی که می فروشد... شاید شما نمونه هایی را دیده باشید که برخی ها به خاطر این که فروشنده ی کالا از بهای واقعی کالایش یا ... بی خبر است به او مراجعه می کنند و در نهایت بی شرمی با این که می دانند فروشنده ضرر می کند، با سکوتی معنا دار از او خرید می کنند. کاش مسئولین شهری ما از مفاد حقوق کودکان که در یونیسف به امضا و تصویب نماینده جمهوری اسلامی رسیده خبر داشتند. کاش از مطلع بودن گامی فرا می نهادند و به آن عمل می کردند... کارگری کودکان و به ویژه دختران در جامعه ما، درد بزرگی است. مگر علی (ع) نگفت: اگر مرد مسلمان بشنود که خلخال از پای دخترک یهودی به ظلم درآورده اند و از تاثر این خبر بمیرد، بی راه نمرده است! پس اجازه بدهیم آقا محسن (سردار نبرد دیروز و مرد سیاست و اقتصاد امروز) گریه کند. بگدارید حرفم را اصلاح کنم! لازمه تغییر در وضع کنونی، همان احساسی است که مردان خاکی دیروز را به گریه می اندازد...
عضو شده در: 30 آبان 1384 پست: 627 محل سکونت: بسیج یک
امتياز: 16869
nima نوشته است:
منكه قفل كردم و مو به تنم ميخ طويله شده نظرت با فيلم سازي اين موضوع چيه
میخ طویله رو از کجا آوردی خدا خیریت بده پسر
اما راجع فیلسازی . فعلا که سرم خیلی شلوغه و اینجور کالا چون باید تو معابر عمومی باشه کمی کار کردنشون سخته و باید تجهیزات هم کامل باشه و نیاز به دستگاه تراولینگ داره . فعلا دنبال بروبکس 2 هستم
mehdi2 جان شما حقیقت میگید و همه هم اینو میدونن ولی تو ساوه خودمون بیاید یه نگاه کوچیک بندازیم . میبینیم که اکثر مغازه ها شاگرد کوچتر از 15 سال دارن
برای نمونه یه مغازه الکتریکی نوشته بود به یک شاگرد بین 12 تا 15 سال نیاز داریم خب این خودش خلاف قانون هست و مثل اون کسی که از دیوار مردم بالا میره باید جلوگیری کرد از این کار .
راستی من اون صحبت حضرت علی رو که شما نقل کردین رو متوجه نشدم میشه یه توضیحی بدید . منظور از خلخال چیز ؟
من مشکل گرفتن دارم منظور از محسن کیه ؟ اگه میگفتی اکبر میشناختمش ولی محسن رو نمیشناسم .
محرمانه به mehdi2
اگه شخص بلند پایه مملکتی هست اسمشو اینجا نیار و تو پیغام خصوصی بهم بگو
پایان محرمانه
مگه نگفته بودم فقط mehdi2 بخونه پس چرا همه خوندن
عضو شده در: 17 بهمن 1384 پست: 348 محل سکونت: فعلا در تهرانم
امتياز: 13370
سلام... خلخال = زیوری که زنان به پای خود می بندند.
الان انگار نام این زیور از فرهنگ لغات امروز ما رخت بربسته اما خودش نه! (چون مدتی است در معابر شهری به چشم می آید!!)
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید