یه پسر 15-16 ساله هر موقع که تنها میشده وتوی اتاقش بوده یه دختر بچه یکی دوساله رو میدیده وبا اون بازی میکرده اوایل پسر فکر میکنه که این قضیه تخیل ذهنشه ولی بعد از مدتی یقین پیدا میکنه که این حقیقته نه تخیل ذهن, پسراین قضیه رو با خانواده اش در میون میزاره ولی اونا باور نمیکنند خانوادش می گن اگه چنین چیزی هست چرا ما نمی بینیم .زمان میگذره وبچه به پسر میگه که تو پدر من هستی پسر باور نمی کنه ومیگه من که هنوز ازدواج نکردم .......
زمان میگذره وپسر 18 ساله میشه وتصمیم میگیره که ازدواج کنه بامخالفت خانواده رو به رو میشه دست اخر اونا رو راضی میکنه وپسر ازدواج میکنه بعد از مدتی صاحب یه دختر میشه بعد از اینکه دختر بزرگ شد به پدرش میگه من تو رو میشناسم من در کودکی با تو صحبت میکردم و.... طبق نشونی های که دختر میده معلوم میشه که اون همون بچه ای که میدیده.وثابت میشه که قبل از تولد عالم دیگه ای هم هست.
متن بالا داستان نیست بلکه یه واقیتی هست که توی کشور خودمون اتفاق افتاده .
بچه ها اگه اطلاعات بیشتری در این مورد میدونید خوشحال می شم من هم در جریان بزارید .
نظر شما چیه ایا واقعا عالمی قبل از تولد وجود داره؟
عضو شده در: 30 آبان 1384 پست: 627 محل سکونت: بسیج یک
امتياز: 16869
milad, جان دلمو کباب کردی
نه بخاطر داستان، بخاطر حدیثی که یادم اومد :
بنا به نقل روزی حضرت محمد (ص) تشریف برده بودن خونه . چون میدونید که همه زنهای مدینه حضرت خدیجه رو بایکوت کرده بودن و تک و تنها بود اکثرا غم گرفته و محزون بود . ،
پیغمبر رفت تو دید خدیجه سرحال داره میگه و میخنده .
گفت خدیجه با کی صحبت میکردی ؟
گفت با این طفلی که در رحم دارم (حضرت فاطمه (س) انیس منه مونس منه ، منو دلداری میده .
آقا فرمودند که خدا یه دختری بهت میده اسمش فاطمه است ، نسل من از این دختره
بشارت بهش داد . این جریان گذشت و یه روزی هم پیغمبر به دخترشون فاطمه وارد شده اند . دیدن با یکی داره صحبت میکنه مثل بارون گریه میکنه .
گفتن دخترم با کی داری صحبت میکنی ؟
گفت با این طفلی که در رحم دارم .با من صحبت میکنه
گفت تو هم که تو رحم مادرت بودی با مادرت صحبت میکردی ، این که گریه نداره
گفت یا رسول الله آخه حرفای عجیب میزنه ، دلمو کباب میکنه
حضرت فرمود چی میگه ؟
حضرت فاطمه فرمود گاهی صدا میزنه ((یا اما انا غریب)) گاهی صدا میزنه ((یا اما انا الاطشان))
پیامبر گریه کردن فرمودند اسمش حسین است ، گرگهای امت من بین 2 نهر آب با لب تشنه سر از بدنش ...
فاطمه (س) فرمودند آدم دیگه با چه دل خوشی بچه رو بزرگ کنه ؟
حضرت فرمودند خون بچه تو درخت اسلام رو یاری میکنه
فرمودند یا رسول الله اون موقع که حسین شهید میشود شما کنارش هستی ؟
فرمودند اگه من بودم غریب نبود
گفت من هستم
فرمودند اگه تو بودی غریب نبود
فاطمه (س) فرموند پس کی برای حسین من گریه میکنه ؟
پیامبر فرمودند آخر زمان مردمی میان ( ماها رو گفتن) دسته دسته جمع میشن ، اقامه عذا میکنه ، صاحب بارگاه میشن ، از دور و نزدیک زیارتش میکنن
خانوم دستاشو بلند کرد ( اینجا رو توجه کنین ) گفت خدایا نصف عبادتامو می بخشم برای اون کسایی که برای حسین من گریه میکنن
اما اینجور که پیداست تو اتفاقی که شما تعریف کردین طرف از حضرت فاطمه هم جلو تر رفته بوده و بچه خودش رو قبل از ازدواج دیده . من منکر این حرفا نمیشم شاید همچین چیزی بوده. شایدم ضمیر ناخودآگاه شخص اینقدر قوی بوده که همچین تصویری در ذهن خودش ساخته بوده
I dont know
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید