به نام خداوند مهرو ماه
نوروز نوید بهار است، و دیدار خویشان ؛
چه بهتر که برای دیدار بهار دلها ” امام عصر علیه السلام ” تلاش افزونتری کنیم
از خواب پرید، ساعت 9 صبح بود. جمعه آخر سال،
صورتشو شست، تمام روز یه حسی به دلش چنگ میزد، حسی که براش غریبه بود . دیگه ساعت داشت نزدیکای غروب و نشون میداد .
چشم براهیم اما قاصدی در راه نیست
جمعه هم آمد ولی ان جمعه دلخواه نیست
ما کجا و بارگاه حضرت خوبان کجا
هر گدایی لایق هم صحبتی با شاه نیست
..
یعنی امام زمان مثل ما از اومدن عید خوشحال بود ...
هر بار که به این سوال میرسید بغضی راه گلوشو میبست،
رفت تو حیاط ،نشست زیر درخت انجیری که تازه داشت شکوفه میکرد،یه نگاهی به آسمون کرد حالش چندان تعریفی نداشت بگی نگی به حال اون نزدیک بود، گرفته و ابری ،انگار دنبال یه بهونس تا مثل ابر بهار گریه کنه و بریزه سر همه اونایی که دنبال مرهمی ،نشونه ای چیزی میگردن ،
صدای تلوزیون به حیاطم میرسید ....
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی
چیزی به شروع سال جدید و عید نوروز نمونده بود .عید,...؟؟؟!!عیدی که بدون رضایت آقاست؟؟!.
هیچ وقت از لحظه تحویل سال لذت نبرده بود ، انگاری بغض تو گلوش باعث میشه نفسش اضافه وزن بگیره و به سختی بره بیاد،تمام اتفاقات سال سپری شده برای چند لحظه از ذهنش میگذره ،تمام اون ناکامیها ،فرصت های از دست رفته،نه اینکه اتفاق خوبی نبوده نه ،اون لحظه های شاد قشنگی رو به یاد داشت اما، کفه ترازو همخونی نداشت ،کمی فرق بود بین پیروزی ها و شکست ها...
هنوز تو حیاط بود وهمه ی اینها فکر هایی بود که از سرش میگذشت....
رقیه خانم اومد تو حیاط ،مستاجرشون بود،اون جمکران زیاد میرفت حس میکرد هم صحبت شدن با اون آرامش گمشده ی دلشو برمیگردونه.
نشست کنارش، چت شده...؟با توام میگم چت شد یهووو؟؟؟ دیگه بهار و عید و سال تحویل که بغض کردن نداره، داره ه؟
انگار بهونه ای بود که چشاش از نگهداری پرده شیشه ای اشک بیزار بشن و و اونو به گوشه چشم قرض بدن ،سریع اشکی رو که گوشه چشمش جمع شده بود پاک کرد.
دختر ...؟!عید اومده،ببینم تو از عید خوشت نمیاد؟
گفت:خوشم میااااد...، اما عیدی که آقا پیشت نباشه و از اون بدتر از دستت ناراحت باشه عید نمیشه که میشه؟میگن هر روز که گناهی صورت نگیره عیده ،فرقی نمیکنه نوروز باشه یا نه.
نگاش ملتمس شد ،انگار علاوه بر حرفاش، صدای گرفتش، آسمون دل اونم ابری کرده بود.
ادامه داد....
حس میکرد اشک بیشتر به دل زخمیش نور میتابه تا خنده و شادی ،انگار یکی میگفت باید لحظه ی تحویل سال برای اقا گریه کته برای اون اشک بریزه ، آخه میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست دلش میخواست گریه کنه فقط به امید اینکه تا اخر سال آقا رو فراموش نکرده باشه،
مگه مهدی برای ما اشک نمیریزه ؟مگه دلش خون نیست اونم از دست ما؟مگه شب و روز شفاعت ما رو نمیکنه ؟
یاد یه بیت شعر افتادم که میگه:
من روضه را به روضه ی رضوان نمی دهم باشد جواز هر نفسم نوحه و دمت
یعنی آقام الان کجاست؟
چی میکنه؟
خوشحاله، ناراحته؟
ای کاش میدونستم...
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست
همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
همچو شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می گویمت از مسئله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست
اما فاصله این ناکامیها و جبران اون به چند لحظه نمیرسه. موقع تحویل سال، وقتی دستا میره بالا،زمزمه کردن و درخواست از اون کسی که این دل گرفتن رو دوست داره ،همون که تنها خریدار دلهای شکسته اس.
یا مقلب القلوب والابصار
یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
دیگه وقتشه یه تکونی به دلها بدیم ،خالیشون کنیم از هر چی کینه و نفرته،احوالمونو به بهترین شکل تغییر بدیم،مثل خریدن لباس نو،مثل خونه تکونی ،وقتشه که یه صفایی به دلمون بدیم همه ی اون تیرگی ها رو پاک کنیم و امادش کنیم برای کشیدن خطهای قشنگ، همون خط هایی که ما میکشیم اما دست قدرتمندی داره کنترلش میکنه،اماده نقاشی کردن بهترین تصویرها ،بهترین خنده، بهترین نگاه ....
با دید و بازدید از خویشاوندان پیوندمون رو محکم کنیم و سر زدن به برترین خویشاوند ،امام پرده نشین رو فراموش نکنیم.
حدیثی از امام صادق(ع):
"در آغاز فروردین ،آدم آفریده شد وآن روز فرخنده ای است برای طلب حاجت ها و برآورده شدن آرزوها "
واژه عید تو قران هم اومده ،سوره مائده:
"خدایا نازل کن برای ما مائده ای از آسمان برای اولین و آخرین از ما عید باشد و نشانه ای از تو"
نوروزحیات دوباره موجودات زنده است ،چقدر زیباست در گردش طبیعت ما نیز حیات تازه یابیم و درستی ها را در چشم انداز خود قرار دهیم.
ترک گناه یکی از بهترین عیدی های نوروز را از یاد نبریم وبا شلیک توپ سال نو ، صدای نهیب شیطانیان را منهدم کنیم .
کاش پرده میدانست تا پنجره باز است فرصت رقصیدن دارد
کاش میدانست بعد همه ی فرصت ها اوست
کاش...
زندگي بافتن يك قاليست،
نه همان نقش و نگاري كه خودت مي خواهي،
نقشه را اوست كه تعيين كرده
تو در اين بين فقط مي بافي
نقشه را خوب ببين! نكند آخر كار قالي زندگيت را نخرند.
شرمنده زياد به تنظيمات وارد نيستيم ديگه خودتون با تنظيمات خوشگل ببينيد؛ببشخيد
عضو شده در: 2 فروردین 1389 پست: 3473 محل سکونت: IRAN
امتياز: 87705
mary67 نوشته است:
زندگي بافتن يك قاليست،
نه همان نقش و نگاري كه خودت مي خواهي،
نقشه را اوست كه تعيين كرده
تو در اين بين فقط مي بافي
نقشه را خوب ببين! نكند آخر كار قالي زندگيت را نخرند.
شرمنده زياد به تنظيمات وارد نيستيم ديگه خودتون با تنظيمات خوشگل ببينيد؛ببشخيد
نوشته بسیاری زیبایی است mary67 جان فقط لطف کنید و در یک تاپیک دیگه نوشته هاتون را بگذارید چون در این تاپیک قرار است که دوستان آثار خودشان را که مربوط به نوروز و بهار است را قرار بدهند.
متشکرم
عضو شده در: 2 فروردین 1389 پست: 3473 محل سکونت: IRAN
امتياز: 87705
glasy_heart نوشته است:
از خواب پرید، ساعت 9 صبح بود. جمعه آخر سال،
صورتشو شست، تمام روز یه حسی به دلش چنگ میزد، حسی که براش غریبه بود . دیگه ساعت داشت نزدیکای غروب و نشون میداد .
چشم براهیم اما قاصدی در راه نیست
جمعه هم آمد ولی ان جمعه دلخواه نیست
ما کجا و بارگاه حضرت خوبان کجا
هر گدایی لایق هم صحبتی با شاه نیست
..
یعنی امام زمان مثل ما از اومدن عید خوشحال بود ...
هر بار که به این سوال میرسید بغضی راه گلوشو میبست،
رفت تو حیاط ،نشست زیر درخت انجیری که تازه داشت شکوفه میکرد،یه نگاهی به آسمون کرد حالش چندان تعریفی نداشت بگی نگی به حال اون نزدیک بود، گرفته و ابری ،انگار دنبال یه بهونس تا مثل ابر بهار گریه کنه و بریزه سر همه اونایی که دنبال مرهمی ،نشونه ای چیزی میگردن ،
صدای تلوزیون به حیاطم میرسید ....
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی
چیزی به شروع سال جدید و عید نوروز نمونده بود .عید,...؟؟؟!!عیدی که بدون رضایت آقاست؟؟!.
هیچ وقت از لحظه تحویل سال لذت نبرده بود ، انگاری بغض تو گلوش باعث میشه نفسش اضافه وزن بگیره و به سختی بره بیاد،تمام اتفاقات سال سپری شده برای چند لحظه از ذهنش میگذره ،تمام اون ناکامیها ،فرصت های از دست رفته،نه اینکه اتفاق خوبی نبوده نه ،اون لحظه های شاد قشنگی رو به یاد داشت اما، کفه ترازو همخونی نداشت ،کمی فرق بود بین پیروزی ها و شکست ها...
هنوز تو حیاط بود وهمه ی اینها فکر هایی بود که از سرش میگذشت....
رقیه خانم اومد تو حیاط ،مستاجرشون بود،اون جمکران زیاد میرفت حس میکرد هم صحبت شدن با اون آرامش گمشده ی دلشو برمیگردونه.
نشست کنارش، چت شده...؟با توام میگم چت شد یهووو؟؟؟ دیگه بهار و عید و سال تحویل که بغض کردن نداره، داره ه؟
انگار بهونه ای بود که چشاش از نگهداری پرده شیشه ای اشک بیزار بشن و و اونو به گوشه چشم قرض بدن ،سریع اشکی رو که گوشه چشمش جمع شده بود پاک کرد.
دختر ...؟!عید اومده،ببینم تو از عید خوشت نمیاد؟
گفت:خوشم میااااد...، اما عیدی که آقا پیشت نباشه و از اون بدتر از دستت ناراحت باشه عید نمیشه که میشه؟میگن هر روز که گناهی صورت نگیره عیده ،فرقی نمیکنه نوروز باشه یا نه.
نگاش ملتمس شد ،انگار علاوه بر حرفاش، صدای گرفتش، آسمون دل اونم ابری کرده بود.
ادامه داد....
حس میکرد اشک بیشتر به دل زخمیش نور میتابه تا خنده و شادی ،انگار یکی میگفت باید لحظه ی تحویل سال برای اقا گریه کته برای اون اشک بریزه ، آخه میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست دلش میخواست گریه کنه فقط به امید اینکه تا اخر سال آقا رو فراموش نکرده باشه،
مگه مهدی برای ما اشک نمیریزه ؟مگه دلش خون نیست اونم از دست ما؟مگه شب و روز شفاعت ما رو نمیکنه ؟
یاد یه بیت شعر افتادم که میگه:
من روضه را به روضه ی رضوان نمی دهم باشد جواز هر نفسم نوحه و دمت
یعنی آقام الان کجاست؟
چی میکنه؟
خوشحاله، ناراحته؟
ای کاش میدونستم...
glasy_heart, جان
دلنوشته ی بسیار زیبا و جالبی بود.
بسیار زیبا احساسات خود را بیان کردید و در کل ریتم خوبی را حفظ کردید. مخصوصا در این قسمتی که من جدا کردم و نقل کردم.
بخوبی خواننده را دنبال خود می کشد و اشتیاق خواننده را برای خواندن مطلب تا انتها حفظ می کند.
به موضوع خوبی اشاره کردید و نکات جالب
تحول
نوروز
امام زمان
و در جایی دیده بودم که روایت هست که امام زمان در نوروز ظهور می کند. البته میزان صحت اون را خیلی نمیدونم.
به هر حال متشکرم که اولین اثر نوشتاری را در این مسابقه می بینم.
موفق باشید
عضو شده در: 2 فروردین 1389 پست: 3473 محل سکونت: IRAN
امتياز: 87705
امیدوارم بتونیم عکسهای zaman عزیز و آقای فیروزی و حمید جان و امید عزیز را هم ببینیم.
در این چند وقت همشون نشون دادند که ذوق بسیار عالی برای عکاسی دارند.
HAMID_007 عزیز منتظر دیدن بقیه عکسهات هستم.
از همتون متشکرم
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید