تاریخ: سهشنبه 4 بهمن 1384 - 04:58 عنوان: کشته شدن یک پسر توسط برادر کوچکتر
عضو فعال
عضو شده در: 30 آبان 1384 پست: 627 محل سکونت: بسیج یک
امتياز: 16869
آقا من امروز شنیدم 2 هفته پیش یه پسره که سرباز بوده از سربازی متواری میشه و میاد خونه و میگه که من ماشین و موبایل میخوام برام بخرین . داداش بزرگترش بر میگرده بهش میگه چرند نگو بابا و این حرفا .
سربازه ناراحت میشه و تو خواب میاد داداش بزرگترشو میکشه و میخواسته خواهرش رو هم بکشه که موفق نمیشه .
از بقیش هم بیخبرم اگه کسی ازش چیزی میدونه بگه
این اتفاق تو محله کارگر اتفاق افتاده .
داداش کوچیکه یخورده مونگول مانند میزنه
با چاقو داداششو زده . هشت تا ضربه چاقو زده بوده
تو دادگاه هم که میخواستن براش حکم صادر کنن طرف پرسیده داداشم مرده ؟ قاضی گفته آره . طرف گفته : اه ناراحت شدم ... یه سیگار بدین بکشم
عضو شده در: 19 شهریور 1384 پست: 1201 محل سکونت: ساوه
امتياز: 28580
از كشتن نگيد كه دلم خينه!
جاي شما خالي (واقعا خدا هميشه در اين مواقع جاي همه رو خالي بذاره!)، ديشب ما ساعت 12 شب داشتيم از سر كار بر ميگشتيم
با يكي از رفقا توي خيابون فردوسي ميآمديم، رسيديم به روبروي "مهدي فيلم" يك دفعه ديديم يك صداي خيلي خيلي مهيب بلند شد! دقيقا پشت سرمون!
بعد برگشتيم عقب ديديم يه پژويي با سرعت تموم زد به يه چيزي!
من و رفيقم اول فكر كرديم پشكهاي يا حد اقل يه نفر با موتور بود!
بعد ديديم استخون مستخوني كه روي هوا داره ميره!
من نگاه كردم ديدم موتور يارو كنار خيابونه! پس فهميدم كه خود يارو داشته ميرفته اون ور خيابون، پژويي زده بود بهش!
بعد ديدم زنش كنار موتور وايستاده! نگو باباي يه خانواده بود كه داشت ميرفت از خيابون رد بشه بره ماهي بگيره
به خدا قسم از وسط دو نيم شد
پژويي چنان خورد بهش كه ما در صد متر اون ور تر، صداي خرد شدن استخوون و هيكل يارو رو فكر كرديم بشكه تركيده!
حالا بقيهشو گوش كنيد!
ياروي نامرد، پژوييه! وقتي ديد اينطور كه خرده، هيچي از باباهه نمونده، دقيقا زير گرفتش و همينجور روي جسد بيچاره گاز ميداد تا بتونه فرار كنه
خدا شاهده من استخون پاي يارو رو رو آسمون ديدم
اين رفيق ما تو هلال احمر كار ميكنه! به من گفت حميد اين زد به آدم؟ گفتم نه پس زد به درخت؟
گفت حميد! اين دو نيم شده! گفتم آره ميدونم، بيا بريم!
باور كنيد مادره نميدونست سر اين تيكه گريه كنه يا سر اون تيكه، مييامد بالاي اين تيكه جيغ ميزد، ميرفت سر اون تيكه جيغ ميزد
اين رفيق ما هلال احمر بازيش داشت گل ميكرد، ميگفت بيا بريم ببينيم چي شد! يارو رو ببريم بيمارستان!
من گفتم اگه بري جلو من ميميرم!
گفتم بيا بريم، مردم آمدن خودشون ميبرن، من طاقت ديدنشو ندارم!
آقا من انقدر ترسيده بودم، از فردوسي تا ارك ولي عصرف داشتم كم كم دار فاني رو وداع ميگفتم،بدو بدو آمدم آب طلا درست كردم خوردم
اميدوارم هميشه جاي من هم در اين مواقع خالي باشه
تيكههاي يارو رو ريختن پشت وانت گل فروشي روبروش بردن بيمارستان (سرد خونه بگم بهتره)
حالا من پيگيرم ببينم يارو پژوييه چي شد!
چون يه پرايد مثل برق افتاد دنبالش
عضو شده در: 30 آبان 1384 پست: 627 محل سکونت: بسیج یک
امتياز: 16869
وای حمید منقلبم کردی
خداشاهده نصف شبی حالمون دگر گون شد .
منظورت از 12 شب یعنی همین 3 ساعت پیش ؟
کاش که من اونجا بودم . من اگه اونجا بودم حتما جلو میرفتم .ببینم چه خبره
بیچاره مادره بچه هم همراشون بود ؟ آخی دلم کباب شد .
مخصوصا اونجا که گفتی زنه هی میدوید این ور اون ور
اه اه اون میدون جلوی مهدی فیلم گند ترین محلی هست که مهندس های شهرداری از اون 50 سال پیش تا الان ساختن
خاچ بر سرشون
تا الان 10 ها نفر اونجا مردن . پسر دایی من خونشون اونجاست . تعریف میکرد میگفت خودش شاهد مرگ 10 نفر اونجا بوده .
یه بارش میگفت یه ماشین سر پیچ 3 تا دختر رو زیر گرفت که 2 تاشون جلوی چشماش جون کندن یکیشون هم تو بیمارستان .
حمید خداییش هنوزم که هنوزه اون میدون برای شهر ما معضله
خدا به خانوادش صبر بده
راستی اگه میشه این تاپیکو جدا سازی کن
چون این تاپیک برای مرگ اون برادرست
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید