پنج شنبه 1 آذر 1403

   
 
منو اصلی
 صفحه اصلی
 انجمن‌های گفتگو
 نقشه سایت
 آفتابگردان
 انجمن‌هاي آفتابگردان
 بخش‌ها
 مطالب شنيدني از ساوه
 گردشگري در ساوه
 گالري عکس ساوه
 نظرسنجی ها
 موضوعات اخبار
 آرشیو مطالب
 لینک‌های جالب
 منوي كاربران
 صفحه شخصی
 پیغام خصوصی
 لیست اعضا
 اطلاعات
 درباره ما
 تماس با ما
 بهترین‌های سایت

آمار سايت
 
عضویت
کلمه عبور را فراموش کرده ام

 
کاربران سایت:
مجموع: 1,573
آخرین: Mahsaaaaaaa

کاربران حاضر درسایت:
مهمان: 220
عضو: 0
مجموع: 220
موضوعات اخبار
دوستان

لوگوی ساوه‌سرا برای قرار دادن در وبلاگ یا وب‌سایت:

دوستان:

- سایت امامزاده سید اسحاق
- سایت امامزاده سید علی اصغر
- سایت روستای الویر
- سایت اداره راه و ترابری ساوه
-گردشگری استان مرکزی
- سایت روستای سامان
- وبلاگ شهر سالم ساوه
- سایت روستای احمد بیگ
- سایت روستای قارلق
- وبلاگ روستای مزلقان
- معرفي امامزاده اسماعيل
- وبلاگ روستای چلسبان
- وبلاگ روستای جمشید آباد
- وبلاگ تیم تلنگر
- وبلاگ روستای آوه
- وبلاگ روستای خلیفه کندی
- وب‌سایت روستای جوشقان
- وبلاگ روستای یل‌آباد
- نماز جمعه ساوه - وبلاگ روستای دوزج

+ برای تبادل لینک پس از قرار دادن لینک ساوه‌سرا در سایت خود، از طریق فرم "تماس با ما" به ما اطلاع دهید...

جستجو





[ بخش اصلی | ارسال مطلب | داری بیشترین امتیاز | دارای بیشترین بیننده | جديدترين نظرات ]

زندگینامه استاد ذبیح الله بهروز ساوجی؛ زبان شناس

زندگینامه استاد بهروز؛ زبان شناس شهیر ساوجی

بوسیله: در: Wednesday, February 12

پیام من اینست سوی جهان             مباشید جاوید جز راد و شاد
 به نزد مهان و به نزد کهان             ز من جز به نیکی مکنید یاد

 

ذبیح‌الله بهروز نویسنده، شاعر و پژوهشگر فرهنگ ایرانی فرزند میرزا ابوالفضل ساوجی در ۲۶ تیر ماه سال ۱۲۶۹ متولد شد.
 پدرش میرزا ابوالفضل ساوجی از پزشکان و خوش نویسان نامدار زمان ناصرالدین شاه بود. (برای آشنایی بیشتر مراجعه شود به ستون ادبی شماره ششم نشریه سانا) ، وی تحصیلات خود را در مدارس قدیمه آغاز کرد.
سپس به ادامهٔ تحصیل در مدرسهٔ آمریکایی پرداخت. پس از آن برای تکمیل علوم ادبی و عربی به قاهره رفت و مدت ده سال در آنجا ماند. سپس به انگلستان رفت و در آنجا همکار ادوارد براون و رنالد نیکلسن شد و وی پنج سال در دانشگاه کمبریج به تدریس پرداخت، اما به دلیل رنجشی که براون بر اثر یک شوخی از بهروز به دل گرفت آن‌جا را ترک گفت و به آلمان رفت نهایتا از آن‌جا به ایتالیا و سپس به ایران آمد و از سال ۱۳۰۲ تا زمان بازنشستگی در دارالفنون، دانشکده افسری و مدرسه عالی بازرگانی تدریس می‌کرد.
به ترتیب در شرکت نفت، وزارت دارائی، دارالفنون، ... و سرانجام دانشکده‌ی هواپیمائی ارتش به خدمت پرداخت و در همان‌جا با درجه‌ی سرتیپ همردیف بازنشسته شد. آنگاه ریاست افتخاری کتابخانه‌ی دانشکده‌ی افسری را به او دادند که تا چهار سال پیش از مرگش در آنجا کار می‌کرد. وی در سن هشتاد ودو سالگی، روز ۲۲آذر۱۳۵۰ درگذشت.

بهروز نویسنده‌ای پژوهشگر و زبانشناسی آشنا به فرهنگ پیش از اسلام بود، ذبیح بهروز از نخستین کسانی بود که در شیوهٔ تحقیق ایران ‌شناسان غربی شک کرد و برخی اشتباهات و شاید غرض‌ورزی‌های آن‌ها را بارها یادآور شد.
در ستاره‌شناسی و گاه‌شماری در ایران باستان مطالعات گسترده‌ای به عمل آورد، و نظرهای علمی جدیدی مطرح کرد.
چندین سال در مصر بود و زبان عربی را نیکو آموخت و سپس در دانشگاه الازهر بتدریس پرداخت.
گمان نمی‌رود که کسی در روزگار او بهتر از او به زبان عربی و تاریخچه‌ی آن آگاهی داشت. او از مصر به انگلستان رفت با ادوار براون آشنا شد و در دانشگاه کمبریج با او همکاری کرد و مدتی سمت معاونت او را داشت.
پروفسور براون در کتاب تاریخ ادبیات فارسی‌اش از همکاری بهروز جوان به نیکی یاد می‌کند.
بهروز، پس از میرزا فتحعلی آخوند زاده، یکی از پی‌گیر‌ترین هواداران تغییر خط فارسی بود.
او همچنین بر حذف لغات واصطلاحات عربی از زبان فارسی تاکید داشت و در این زمینه مقالات فراوانی برشته‌ی تحریر در آورد.
بهروز مانند پدرش فریفته‌ی دانش و فرهنگ ایران بود و نمی‌توانست با اندیشه‌ها و دیدگاه‌های ناهماهنگ دانشمندان و تاریخ نویسان آن زمان اروپا خود را سازگار سازد.
سخنان پروفسور بِرکِت انگلیسی استاد بزرگ دین شناسی و نقطه ضعف‌هائی که او دربارة دین‌های ایرانی از خود بروز می‌داد آن رادمرد را برانگیخت تا واکنشی سخت از خود نشان دهد و به همه گفتارهای تاریخ نویسان غربی با نظر شک بنگرد.
بهروز با آنکه از لحاظ زندگی و هزینه آن در انگلستان با حقوقی که دریافت می‌کرد رنج نمی‌برد و نگرانی نداشت از نظر روحی و معنوی سخت ناراحت شده بود و دیگر تاب شنیدن سخنان آن استادان را در خود نمی‌دید و ناچار به ترک محیط دانشگاهی گردید.
وی از انگلستان به آلمان رفت. در هنگام اقامتش در برلن با پروفسور مارکوارت آشنا شد و طرز اندیشه‌ی او درباره فرهنگ ایران با دیگر اروپاییان تفاوتی نداشت.
چندی نگذشت که بهروز به میهن خود بازگشت و با آهنگی استوار به انتقاد نظریه‌های اروپاییان درباره‌ی ایران و گذشته پرداخت وتوانست با نشان دادن تاریخ خط و سپس تدوین کتاب پرارج «تقویم و تاریخ در ایران» مچ دروغگویان مزوّر و جعل کنندگان تاریخ را بگیرد.
بهروز تا این تاریخ همیشه پژمرده به نظر می‌آمد و پاسخی به پرسش‌هایی که تاریخ نویسان و باستان شناسان غرب مطرح می‌کردند نداشت ولی پس از سالیان دراز که تاریخ خط و تاریخ رصد زرتشت را یافت همیشه این شعر را زمزمه می‌کرد: که بر افسوس عدو صبر و ثباتم دادند من همان روز بدیدم که ظفر خواهم کرد او همیشه می‌گفت: که می‌توان در برابر عقاید و اندیشه‌ها به مخالفت برخاست، ولی با ریاضی نمی‌توان شوخی نمود، چون اعداد بی‌رحم هستند و به دلخواه کسان نمی‌توان در ماهیت‌شان تغییری داد.
اگر در تمام کتاب‌ها بنویسند که فلان بخش ریاضی یا نجوم را فلان آدم کشف کرده است چنانچه در عمل، ارقام با آن‌ها درست در نیاید پشیزی ارزش ندارد و تنها ضعف نسبت دهنده پدیدار می‌شود. گفتار و کردار بهروز تا ‌اندازه‌ای جوانان و پیران را از خواب بیدار کرد و راه بررسی تاریخ را به آنان نشان داد.
وی برای بهتر نمایاندن این منظور نمایشنامه‌های کوتاهی نوشت که معروفترین آن‌ها داستان پروفسور شُل کُن هایم و پروفسور سفت کن بِرگ است.
پس از آن بهروز نمایشی به نام شاه ایران و بانوی آرمن ایرانی را تدوین کرد که اثری ایرانی و براساس تاریخ ایران است.
در راه مهر نمایش دیگری از بهروز است در پنج پرده که سه پرده آن را در ۱۳۰۱ تدوین کرد و دو پرده آخر را سی سال بعد نگاشت.
از آثار دیگر بهروز شب فردوسی بر اساس زندگی ابوالقاسم فردوسی، حکیم باشی که نمایشی کمدی بود است با انتقادات اجتماعی ذبیح بهروز علاوه بر نمایش نامه نویسی در حوزه ادبیات و زبانشناسی پژوهش‌های زیادی داشت.
همچنین در زمینه شعر و شاعری نیز صاحب ذوق بود. کتاب مرات السریر اشعار او است.
او همچنین در ترجمه نیز مهارت داشت. چون ریشه و بنیاد کلمات و واژگان را می‌شناخت از این جهت در معادل‌سازی واژه‌ها استاد بود.
بهروز در سال ۱۳۰۸ انجمن زبان ایرانی را بنیاد نهاد که به بررسی فرهنگ‌های فارسی از جمله برهان قاطع می‌پرداخت.
سپس انجمن ایران‌ویچ را پایه گذاشت که کسانی چون دکتر محمد مقدم اوستا شناس و صادق کیا عضویت داشتند.
رخدادهای زندگانی، و فضایل بیشمار روانشاد پروفسور بهروز بسیار گسترده و فراوان در بیشتر آثار غرب به یادمان مانده است.
در اینجا همین قدر می‌توان گفت که در چندین سده شرق شناس و ایران شناسی چیره دست و ماهر مانند آن بزرگ مرد فرهیخته چه در غرب و چه در شرق یافت نشد، و نیز سالیان درازی باید بر این بگذرد، که شبیه و مانند او را به گستره‌ی گیتی، آورده شود، از قراری که از او پی در پی شنیده و دیده شده است، هفتاد زبان شرقی را سخن می‌گفت، و خط‌های میخی و سنگ نبشته‌ای را چون آب روان و از بر بیان می‌کرد و می‌نوشت و تفسیر می‌فرمود. کشف‌هایی در سدّ یأجوج و مأجوج و تشخیص خطی که اسکندر مقدونی در آنجا به دست خود با خیار چنبر حبشی نوشته نخستین عامل و سبب شهرت او در تمامی کشورهای غربی گردید. او نخستین کسی است که در خط میخی حرف «عین» را شناخت و از نظر سیاسی، سرزمینی چون عیلام را به عرصه‌ی وجود کشانید.
تا زمان این یگانه پروفسورجهان معنی قزوین و غازیان بر تمام دانشمندان جهان نا معلوم بود و او ثابت کرد که در زمان هخامنشی پول در ایران وجود نداشته و کلیه‌ی معاملات بازرگانی و پرداخت حقوق کشوری از روی مأخذ و میزان غاز صورت می‌گرفته است.
اصل کلمه قزوین، غازبین بوده و چون مالیات و خراج سرزمین‌ها را جمع کرده و می‌فرستادند کارگران ایرانی در غازبین که قزوین کنونی باشد آن‌ها را بازدید کرده و پس از شمارش، از آنجا به سوی بانک مرکزی غازیان می‌فرستادند. دلیل انتخاب غازیان برای گنج پادشاهان هخامنشی این بوده است که زمان بهره برداری، برای زندگانی ونشو و نمای آنقدر غاز که از اطراف بدان جا می‌آوردند مناسب و موافق‌ترین نقطه در ایران بوده است.
یکی از رویدادهایی که نشان دهنده‌ی استواری و پایداری پروفسور را در برابر دانشمندان و پژوهشگران دیگر برای ما روشن و آشکار می‌سازد، و او را متفاوت و برجسته نشان می‌دهد، صبر و ثباتی است که در کنکاش وپژوهشی که در زمانی داراز و پی در پی در حفاری گور استر یهودی، در همدان نشان داد و بسیاری گواه آن بودند، و در نتیجه آن همه رنج‌ها وسختی‌ها، فصل دوازدهم سفر پیدایش تورات …. و همچنین یادگاری که مردخای پس از فتح و فیروزی بر دشمنان در کنار معبد یهودیان جاسازی کرده بود و به خط خود در آنجا نوشته بود … از ژرفای طبقات فروریخته زمین کشف و برای دیدن جهانیان گذاشته شد.

آثار
 • زبان ایران، فارسی یا عربی
 • آیین بزرگی
• فرهنگ کوچک تازی به فارسی
• منتخبات دیوان حافظ
 • خط و فرهنگ
 • جیجک علیشاه
 • شاه ایران و بانوی ارمن
 • شب فردوسی
 • در راه مهر
 • منظومه گنج بادآورد
• تقویم و تاریخ در ایران

• تقویم نوروزی شهریاری
• تقویم سیصد و پنجاه ساله‌ی مانویان (چاپ نشده)
• در راه مهر ج. ۲ - چاپ نشده

بهروز گذشته از اطلاعات وسیع در ریاضی، تقویم و نجوم، در ادبیات تاریخ، خط و فرهنگ نه تنها دارای اطلاعات وسیع، بلکه صاحب نظر بود و کتاب‌های او شاهد این کار است.
یکی از کارهای مهم او ایجاد الفبائی است که برخلاف همه‌ی الفباهای جهان دارای رابطه‌ی منطقی با صدا است و در نتیجه کودک زود آن را در سن چهار تا گنج سالگی و از طریق بازی یاد می‌گیرد.
همچنین روش‌هائی برای تعلیم ریاضی ابداع کرده بود و به همین خاطر فرزندان گروهی از دوستانش را باسواد کرده و به آنان ریاضیات آموخته بود. روش او در الفبا قابل کاربرد برای لال و کرها بود و شماری لال و کر را زبان‌دار و باسواد کرد. نظریات او در زمینه‌ی تاریخ بوسیله‌ی شاگردانش دنبال می‌شود.
یکی از شاگردان برجسته‌ی استاد علی حصوری است. استاد بهروز در سال 1350 در تهران در گذشت و بنا به وصيت وي جنازه‌اش را به ساوه منتقل و در پارك شهر كه هم اكنون جزيي از اداره فرهنگ وارشاد اسلامي است به خاك سپرده شد.

آثار ترجمه: 

تاجداران یمن و آیین بزرگی (ادب الکبیر از عبدالله مقنع)

بهروز و زبان شناسی

بهروز به بررسی زبان‌ها بطورکلی از نظر آموزشی و استعداد گسترش جهانی آن‌ها پرداخت. این بررسی بسیار شایان توجه بود ولی هنوز نظریه‌های آن استاد چاپ و منتشر نشده است و برخی اشارات از آن در دیباچه فرهنگ کوچک عربی به فارسی شده است.
وی می‌گوید: اروپای نوخاسته با آن‌همه پیشرفت‌های مادی هنوز زبانش در بند مذکر و مؤنث و نوتر و آرتیکل و املاء و آکسان و نقص خط گرفتارست و کتاب‌های لغت از روی کمال احتیاج انباشته از کلمات زبان‌هائی است که به اصطلاح خودشان آن‌ها را مرده نامیده‌اند.
زبان فارسی در ظرف چند هزار سال پس از پیمودن چند مرحله از مراحل سخنگوئی در یک سرزمین پهناور و پرجمعیت در پرتو دین و دولت و صنعت بدین صورت آسان و ساده درآمده و همة آثار این مراحل در سده هشتم میلادی دامنه‌ی زبان فارسی از آسیای میانه تا کنار مدیترانه کشیده می‌شده و اکنون هم یک نفر سمرقندی و بخارائی و کابلی و کشمیری و کرمانشاهی با وجود بُعد مسافت با گویش ویژه خود می‌توانند همدم و همنشین یکدیگر باشند.
همچنین هیچ گویش و زبانی در این سرزمین‌های گسترده‌ی آسیای غربی یافت نمی‌شود که در سبک و اصطلاحات دینی و علمی و دیوانی آن تأثیری از فارسی و دست ایرانی نبینیم. یک کودک و یا یک بیسواد فارسی زبان چند برابر یک کودک یا یک بیسواد زبان‌های دیگر کلمه برای ادای معانی در اختیار دارد.
همچنین می‌بینیم که بیسوادان و کم سوادان فارسی زبان در جمله‌بندی اشتباه‌های صرفی و نحوی که در زبان‌های دیگر عادی و شایع است نمی‌کنند. به هر روی مشکلات زبان فارسی تنها از نظر کلمات جعلی است که فرق باطنی آن‌هم در نثر فارسی به کار برده‌اند و مربوط به ساختمان زبان نیست و به آسانی می‌توان زبان را ازین آلودگی مصنوعی پاک کرد. این‌که زبان بی‌رویه‌ی مشکل و کلمات جعلی باعث بیهوده شدن عمر گرانمایه و مانع پیشرفت فکر انسان است نظر تازه‌ای نیست.
بهروز به علم معنی بسیار اهمیت می‌داد و برای ساختن واژه که با معنایش جور باشد بیش از هر چیز توجه داشت و چه بسا بر واژه‌های تازه‌ای که غربی‌ها وضع کرده بودند ایراد فنی و علمی می‌گرفت و فارسی آن را باتوجه به علم معنی می‌ساخت.
بهروز در ترجمه زبر دستی فراوان داشت چون ریشه و بنیاد واژه‌ها را می‌شناخت و از این‌رو در بکار بردن واژه‌ها استادی به خرج می‌داد. کتاب ادب الکبیر از عبدالله مقفع را به فارسی برگرداند و نامش را آیین بزرگی نهاد. نثری که در آن بکار رفته بی‌گفتگو نمونه‌ای زیبا از نثر فارسی بشمار می‌رود بهروز کتاب دیگری را به نام تاجداران یمن ترجمه کرده است.

بهروز و نمایشنامه نویسی

از نمایشنامه‌های بنام او «شاه ایران و بانوی ارمن» است که در آن شکوه دربار خسرو پرویز و داستان عشقی پاک به چشم می‌خورد. این نمایشنامه را طوری تنظیم کرده که به کار فیلم برداری در سینما بخورد. در نمایشنامه «جیجک علیشاه» انتقاد سخت از دربار قاجاریه شده است.
در نمایشنامه «شب فردوسی» صحنه و گفتاری که ردوبدل می‌شود انسان را خیره می‌سازد.
در نمایشنامه «در راه مهر» که بی‌گفتگو شاهکار جاودانی او بشمار می‌رود زندگانی خواجه‌ی شیراز با چم و خم‌هایش به نمایش گذاشته شده و روح عرفان ایرانی از آن تراوش می‌کند. واژه‌هائی را که برای این نمایشنامه با هم ترکیب کرده و نثری شگرف از آن ساخته آدمی را شگفت زده می‌سازد.
بهروز در نظم و نثر فارسی دبستانی ویژه‌ی خود دارد و چون اهل معرفت با روح پرتنش و شوخ و استوار او آشنا هستند اینست که نیازی به گفتگو درباره‌ی آن نداریم.
در مصاحبه‌هایی که مجله نگاران و روزنامه نویسان با او در مدت بیش از چهل سال کرده‌اند مطالبی پرمعنا پاسخ داده است که باید آن‌ها را یکجا گردآورد و از نو به چاپ رسانید.

این‌که چرا در ساوه که گروه‌های تئاتر فعالیت دارند از نمایشنامه‌های این استاد گرامی که یکی از مفاخر ساوه و ایران است بهره‌ نمی‌رود، خود جای سوال دارد. امیدواریم از این پس شاهد روی صحنه رفتن نمایشنامه‌هایی با محوریت آثار استاد بهروز باشیم.
انشاالله سانا در شماره‌های بعدی نمایشنامه‌هایی از استاد بهروز را برای اهل هنر به نمایش می‌گذارد.

ریاضیات و روش آموزشی آن

بهروز برای آموختن ریاضی به کودکان روشی نوین داشت وعقیده براین داشت، که یک کودک دوازده ساله باید به‌اندازه‌ی یک کارشناس ریاضی بطور کلی آگاهی در این رشته داشته باشد. او می‌گفت که سن لازم برای آموختن ریاضی نباید دیرتر از دوازده سالگی باشد و کودک هرچه دیرتر یاد بگیرد خیلی دیرتر به نتیجه می‌رسد یا آن‌که از این دانش حقیقی بیزاری پیدا می‌کند.
بهروز زبان خاصی برای آموزش ریاضی از خود اختراع کرده بود و اصطلاحات ریاضی را به فارسی برگردانده تا دانش آموز درک کند که چه می‌خواهد یاد بگیرد.
بهروز در زمان بازی‌های کودکانه به بچه‌ها جمع و تفریق و مثلثات و معادلات جبری را با روش بسیار شگفتش می‌آموخت. هندسه و پرسش‌های آن را عملی یاد می‌داد و کمتر به کاغذ و مداد و فرضیه‌ها می‌پرداخت. حتی معادلات جبری را بوسیله ترازو می‌آموخت. . بهروز درباره اصطلاحات ریاضی که در زبان یونانی نیست گفتگویی جالب دارد و می‌گوید: چون برخی از اصطلاحات را در چند سده اخیر از عربی و فارسی نقل کرده‌اند در نقل معنی اشتباهات خنده آور رخ داده است زیرا که معانی اصلی کلمات را نمی‌دانستند.
نخستین گام علم مثلثات اینست: اگر چوبی را در سطحی افقی به حالت عمودی نصب کنیم از آن چوب و شعاع آفتاب و سایه‌ی چوب، مثلثی پیدا می‌شود. از مقایسه‌ی سایه‌ی چوب با سایه‌ی دیوار می‌توان ارتفاع دیوار را بدون این‌که نیازی به بالا رفتن از آن و آویزان کردن شاغول باشد پیدا کرد.
جیب معرّب چیب یا چوب است و در علم مثلثات مقصود چوبی است که در آفتاب روی سطح افقی نسب کنند. مترجمان به لاتین گمان کرده‌اند که این کلمه عربی‌ست و آنرا سینوس یعنی گودال ترجمه کرده‌اند که به هیچ عنوان با معنی رابطه‌ای ندارد و حتی در عربی هم جیب به معنی گودال نیست.
همچنین تیغ را که مقصود در این‌جا شعاع آفتاب است و در عربی به اشتباهی آشکار یعنی شمشیر ترجمه کرده‌اند و مترجمان لاتینی بدون توجه به معنی کلمه، قاطع عربی را سِکانت ترجمه نموده که این هم با معنی رابطه‌ای ندارد. اصطلاح سوم را که سایه باشد به عربی ظل ترجمه کرده‌اند که درست است ولی مترجمان لاتین، سایه را از مصدر ساییدن گرفته و تانژانت در مقابل آن گذاشته‌اند.

واژه سازی
بهروز در حدود سال ۱۳۰۸ انجمنی کوچک به نام انجمن زبان ایران بنیاد گذاشت. این انجمن نخست به بررسی فرهنگ‌های فارسی به‌ویژه برهان قاطع پرداخت. در این انجمن دوستداران زبان فارسی که در تهران بودند گرد آمدند و صمیمانه همکاری کردند.
pدر همین اوان بود که رضاشاه فرمان گشایش فرهنگستان را داد. بهروز پس از چند سال دیگر انجمنی بنام انجمن ایرانویج را بنیاد گذاشت که در آن دانشمندانی چون دکتر محمد مقدم استاد زبان شناس، اوستا و فارسی باستان در دانشگاه تهران، و دکتر صادق کیا استاد پهلوی در دانشگاه تهران عضویت داشتند و به نشر مجله‌ی فرهنگی ایران کوده پرداختند.
 افسوس که بیش از ۱۸شماره از ایران کوده به چاپ نرسید و پژوهش‌های بسیار گرانبها در نهفت ماند. به فرمان محمدرضا پهلوی، بهروز به عضویت فرهنگستان زبان ایران درآمد ولی متاسفانه به زودی این شمع فروزان سوخت و ستاره‌ی درخشانش به خاموشی رفت.  (منظور علیقلی اعتماد مقدم سال ۱۳۴۹است)

   
Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc