پنج شنبه 1 آذر 1403

   
 
منو اصلی
 صفحه اصلی
 انجمن‌های گفتگو
 نقشه سایت
 آفتابگردان
 انجمن‌هاي آفتابگردان
 بخش‌ها
 مطالب شنيدني از ساوه
 گردشگري در ساوه
 گالري عکس ساوه
 نظرسنجی ها
 موضوعات اخبار
 آرشیو مطالب
 لینک‌های جالب
 منوي كاربران
 صفحه شخصی
 پیغام خصوصی
 لیست اعضا
 اطلاعات
 درباره ما
 تماس با ما
 بهترین‌های سایت

آمار سايت
 
عضویت
کلمه عبور را فراموش کرده ام

 
کاربران سایت:
مجموع: 1,573
آخرین: Mahsaaaaaaa

کاربران حاضر درسایت:
مهمان: 207
عضو: 0
مجموع: 207
موضوعات اخبار
دوستان

لوگوی ساوه‌سرا برای قرار دادن در وبلاگ یا وب‌سایت:

دوستان:

- سایت امامزاده سید اسحاق
- سایت امامزاده سید علی اصغر
- سایت روستای الویر
- سایت اداره راه و ترابری ساوه
-گردشگری استان مرکزی
- سایت روستای سامان
- وبلاگ شهر سالم ساوه
- سایت روستای احمد بیگ
- سایت روستای قارلق
- وبلاگ روستای مزلقان
- معرفي امامزاده اسماعيل
- وبلاگ روستای چلسبان
- وبلاگ روستای جمشید آباد
- وبلاگ تیم تلنگر
- وبلاگ روستای آوه
- وبلاگ روستای خلیفه کندی
- وب‌سایت روستای جوشقان
- وبلاگ روستای یل‌آباد
- نماز جمعه ساوه - وبلاگ روستای دوزج

+ برای تبادل لینک پس از قرار دادن لینک ساوه‌سرا در سایت خود، از طریق فرم "تماس با ما" به ما اطلاع دهید...

جستجو
Savehsara - ساوه سرا: اخبار حوادث ساوه

جستجو پیرامون این موضوع:   
[ برگشت به صفحه اصلی | انتخاب موضوع جدید ]

آرشيو: اگر در وسط جاده تصادف کردیم، چه کار کنیم؟

در آفتابگردان، دوست داشته‌ام همیشه از تجربیاتم بنویسم، چه خوب و چه بد. چه کامپیوتری و چه غیرکامپیوتری! چون این‌ها عامل پندگیری می‌شود برای بقیه کاربران.

إن شاء الله که همیشه بدون مشکل بروید و بیایید، اما تصادف ممکن است برای هر کسی رخ دهد. اگر شما ماهرترین و محتاط‌ترین هم که باشد، مثل قصه ما افراد ناشی زیادند!

جریان را مفصل بیان می‌کنم. جاهای درشت شده (Bold)، عباراتی هستند که در هر صحنه تصادف باید پیگیر آن‌ها باشید. کلماتی مثل: مقصر، صحنه، 115 و ...
با توجه به اینکه این اتفاق در ساوه و برای من به عنوان یک ساوجی رخ داده است، بد نیست مروری داشته باشید تا اگر خدای ناکرده در چنین وضعیتی قرار گرفتید، بدانید چه کار کنید.

در پایان، نکاتی که به نظر می‌رسد طبق تجربه تلخ ما، باید در یک صحنه تصادف رعایت شود را بیان خواهم کرد:

http://img.aftab.cc/news/car-accident.jpg

____________

جمعه این هفته (28 خرداد) گفتیم بعد از کلی اضطراب و خستگی درس خواندن و درس دادن، با خانواده به یکی از روستاهای خوش آب و هوای ساوه، یعنی «جلایر» برویم و نفسی تازه کنیم! مگر می‌گذارند این مردم!! :)

بعد از کلی نفس تازه کردن، در مسیر برگشت، در حالی که فقط دو کیلومتر مانده بود به ساوه برسیم، یک پیرمرد و پیرزن روستایی سوار بر موتور هوندا، قصد سبقت گرفتن از سمت چپ ماشین را داشتند (تصور کنید! یک موتور در آزاد راه، سمت چپ ماشین شما چه می‌خواهد؟! آن هم پیرمرد و پیرزن!! آن هم در حالی که ما با سرعت 100 کیلومتر حرکت می‌کردیم، حالا تصور کنید این پیرمرد زنده دل با چه سرعتی بود که می‌خواست از ما سبقت بگیرد!! جالب‌تر زمانی است که بدانیم پیرمرد گواهی‌نامه نداشت! حالا کسی که گواهی‌نامه ندارد، چه می‌داند خط ممتد یعنی چه؟) که ناگهان جاده پیچید، ما هم پیچیدیم، اما آقای پیرمرد انگار نخواست که بپیچد!! در نتیجه لاستیک آقا با عقب ماشین ما تماس پیدا کرد و طبیعتاً کنترلشان به هم خود و هر دو با صورت آمدند زمین و چند ده متر روی زمین کشیده شدند!!

ما که تا به حال تصادف خفن و خون‌آلود نکرده بودیم و از نزدیک هم ندیده بودیم، در حالی که پنجاه متر طول کشید تا متوقف شویم، هراسان دور زدیم و رفتیم ببینیم چه شد. خوشبختانه، خانم روی آقا افتاده بود و آقای بیچاره بود که روی زمین کشیده شده بود (بیچاره آقایان!)، در نتیجه خانم چندان زخمی نشده بود، اما آنقدر خون روی زمین بود که من گفتم آقا حتماً مرده!

شانس آوردیم ماشینی پشت این‌ها حرکت نمی‌کرد، وگرنه بعد از آن، فاجعه رخ می‌داد!!

خلاصه، وقتی به‌شان رسیدیم، متوجه شدیم که آقا هنوز زنده است و ننه ننه می‌کند. (بنده خدا از آن موجی‌های جبهه بود که فرزند هم نداشت و از دار دنیا یک زن داشت و یک برادر و یک مادر!)

به نظر می‌رسید به دلیل نداشتن کلاه کاسکت، سمت راست صورتش که روی زمین کشیده شده بود، کاملاً از بین رفته، پایش هم بی‌نصیب نمانده بود...

جلو ماشین‌ها را گرفتیم، من سریعاً با 115 تماس گرفتم و آدرس را دادم، گفتند الان ماشین می‌فرستیم.

تا ماشین بخواهد بیاید، یک دکتر از بین جمعیت پیدا شد و طبق راهنمایی او سر و صورت مرد را با دستمال کاغذی و پارچه بستیم.

کم‌کم که مردم جمع شدند، یکی از این آدم‌های منفی‌نگر نحس که همیشه از آن‌ها بیزار بوده‌ام، گفت: آقا! چرا نمی‌بریدش بیمارستان؟ گفتم: 115 گفته الان ماشین می‌رسد. گفت: آقا! اینجا ایران است!! تا یک ساعت هم اینجا بایستید، نمی‌آید!
من دوباره با 115 تماس گرفتم، گفتم: آقا به فلان آدرس ماشین فرستادید؟
از بس همه با هم تماس گرفته بودند، بنده خدا گفت: آقا ماشین نداریم، اگر می‌توانید خودتان به بیمارستان منتقل کنید.
ما هم گفتیم لابد نمی‌آید دیگر. پیرمرد را به زور سوار ماشین کردیم و برادرها را همراهش راهی بیمارستان کردیم. من ماندم و خواهر و مادر، کنار پیرزن و تماس گرفتم با خانواده خاله‌مان که جلوتر از ما می‌رفت که برگردند و ما را ببرند. هنوز چند دقیقه (شاید کمتر از ده دقیقه) نگذشته بود که دیدیم ماشین راهنماییی و رانندگی آمد. جالب بود! ما که به راهنمایی و رانندگی خبر نداده بودیم. دو دقیقه بعد از آن‌ها، آمبولانس آمد!!

پیرزن را از گردن و سر معاینه کردند که نکند گرم باشد و نفهمد که ضربه دیده است. خوشبختانه جز یک خراش روی پیشانی زن، اتفاقی برایش نیفتاده بود.

گفتم: آقا شما که گفتید ماشین نداریم؟ گفت: نزدیک ده نفر از این منطقه تماس گرفتند و هر کدام یک جور آدرس دادند، لابد مأمور ما فکر کرده چند تصادف در جاهای مختلف رخ داده، این شده که گفته ماشین‌ها همه اعزامند و ماشین نداریم.

راهنمایی و رانندگی هم گیر داد که چرا صحنه را به هم زده‌اید؟! گفتیم: آقا 115 گفت بیاریدش بیمارستان، نمی‌شد که بگذاریم بمیرد! گفت: به هر حال، نباید صحنه را به هم می‌زدید!

راهنمایی و رانندگی به کلانتری گزارش داد که بیایند موتور پیرمرد را ببرند.

ما با ماشین پسرخاله رفتیم بیمارستان. هر دو را سریعاً پانسمان کردند و بخیه و ... . (پیرمرد بیچاره بار چندمش بود که تصادف می‌کرد! دکتر که دیدش گفت: به! آقای سابقه‌دار!! :) )

پنج دقیقه نشده بود که مأمور نیروی انتظامی آمد و بعد از کمی پرس و جو و تکمیل گزارش، خواست که ماشین را به دلیل به هم زدن صحنه به پارکینگ منتقل کنیم.

ماشین و موتور به پارکینگ رفت، تا امروز (شنبه).

با توجه به اینکه بدون شک پیرمرد مقصر بود، راضی‌شان کردیم که رضایت دهند، ما هم رضایت می‌دهیم که بدون دادگاه همه چیز ختم به خیر شود.

خرج بیمارستان قریب به 150 هزار تومان شد که امروز تحویل ما دادند، اما خوشبختانه برادرِ فهمیده پیرمرد (چون سوء سابقه برادرش را می‌دانست) اجازه نداد ما حساب کنیم...

خلاصه، الحمد لله اتفاق هولناکی نبود، رضایت دادند و دادیم و بدون هیچ مشکلی همه چیز ختم به خیر شد.

اما، تجربه خوبی بود. نتیجه گرفتم که، اگر در جاده تصادف کردیم:

- ماشین را در همان حالت متوقف کنیم و جا به جا نکنیم. اگر صحنه به هم نخورد، راهنمایی و رانندگی با کشیدن کروکی و ... معمولاً مقصر را تشخیص می‌دهد و نیازی به بردن ماشین به پارکینگ و دردسرهای بعدی نیست. اما اگر به هم بخورد، همه چیز ضبط می‌شود تا کارشناس تصادف با بررسی‌های دقیق تصمیم بگیرد.

- اگر راهی به جز انتقال مصدوم به بیمارستان نیست، سعی کنیم باز هم ماشین‌ها را حرکت ندهیم. حتی الامکان از ماشین دیگران کمک بگیریم.

- سریعاً جلو ماشین‌هایی که از عقب می‌آیند را با شلوغ کردن جاده و علامت و ... بگیریم، اما نگذاریم ازدحام شود. (که البته طبیعی است تا پلیس نیاید کسی به حرف شما گوش نمی‌کند که بخواهد برود!)

- خونسردی‌مان را حفظ کنیم. سعی کنیم نکاتی که باید در این لحظه رعایت شود را مرور کنیم. (مثلاً با خود بگوییم: به 115 زنگ زدم، ماشین را متوقف کردم، خوب، حالا باید بروم سراغ گام بعد...)

- سریعاً با 115 یا 110 تماس بگیریم و اجازه ندهیم دیگران دوباره و سه‌باره و ده‌باره تماس بگیرند. داد بزنیم: آقایان! من تماس گرفتم، کسی تماس نگیرد.

- آدرس محل حادثه خیلی مهم است. آمبولانس می‌گفت شما گفته‌اید فلان مسیر، ما اول رفته‌ایم آنجا، کلی گشته‌ایم، دیدیم تصادفی رخ نداده، بعد احتمال دادیم اینجا باشد...

- دقت کنیم که شماره 115 در وسط جاده ممکن است روی 115 شهرهای مختلف بیفتد. مثلاً آمبولانس می‌گفت: ممکن است بار دوم روی مرکز فلان شهر افتاده و آنجا ماشین نداشته‌اند.

- نکته بسیار مهم: اشتباهی که خود من کردم این بود که 115 را در بیمارستان شهرمان تصور کردم و گفتم تا بخواهند بیایند، کلی طول می‌کشد. اما 115 ممکن است مرکز هلال احمری باشد که در وسط جاده است و چند کیلومتر بیشتر با شما فاصله ندارد و طبیعتاً در این حالت 115 یعنی آمدن یک بیمارستان سیار از نقطه‌ای نزدیک به پیش شما و از رفتن شما به بیمارستان که دورتر است، خیلی کمتر طول می‌کشد و ریسک آن بسیار بسیار کمتر است. پس اشتباه نکنید و تصور نکنید که اگر خودتان شخص را به بیمارستان منتقل کنید، سریع‌تر خواهد بود!

- سعی کنیم شخص مصدوم را دلداری دهیم، جملاتی مثل: هیچی نشده... آمبولانس گفت دو دقیقه دیگه اونجام و ... می‌تواند نوعی دلداری باشد.

- مصدومین را حرکت ندهیم. واقعاً ممکن است خطرات جبران‌ناثذیری به دنبال داشته باشد. از مصدوم انتظار نداشته باشیم در آن حالت به سؤال ما پاسخ درست بدهد یا حتی پاسخ بدهد! ممکن است نخاع او آسیب دیده باشد و فعلاً متوجه نشده باشد و بگوید درد ندارم...

- همه ارگان‌ها به خوبی با هم در تماس‌اند. پس نگران اینکه ماشین چه شد، موتور چه شد، من را بردند و فلان وسیله‌ام ماند نباشیم. جالب است که تا گوشی و سیم‌کارت ایرانسل پیرمرد و خورجین پر از گیلاس او که روی زمین ولو شده بود را هم بعداً در ماشین نیروی انتظامی دیدم و با موتورش تحویل پارکینگ شد و رسید گرفته شد. پس همه چیز تحت کنترل است.

- چه مقصر ما باشیم و چه نباشیم، از خدا کمک بخواهیم و سعی نکنیم با دروغ و دغل‌بازی خود را بی‌تقصیر و دیگری را مقصر جلوه دهیم. انصافاً هیچ چیز از چشم قانون دور نیست. تصمیم به همین راحتی در مورد تصادف گرفته نمی‌شود. کارشناس تصادف خواهد آمد و ...

- در اورژانس، خودمان باید فعال باشیم. منتظر نمانیم که دیگری برای مریض ما برانکارد و ... بیاورد. با اجازه و نظارت کادر اورژانس سریعاً اقدام کنیم.

- خوشبختانه قوانینی تصویب شده است که در اورژانس از بیمار هیچ پولی درخواست نشود، سریعاً و بدون پرسش اقدام شود و سپس موقع ترخیص صورتحساب صادر شود. پس نگران نباشیم که چون پول نداریم، بیمارمان زمین می‌ماند. مثل قدیم نیست که اگر پول نریزید، دست به بیمار نمی‌زنند.

- اگر ماشین به پارکینگ منتقل شد، در ابتدا تمام تجهیزات سؤال می‌شود و یک رسید به نیروی انتظامی تحویل داده می‌شود که اگر کار تمام شد، نیروی انتظامی آن رسید را مهر می‌کند و شما می‌توانید ماشین را تحویل بگیرید. بعضی‌ها پیشنهاد می‌کنند که تمام تجهیزات جداشدنی را با خود ببرید و در ماشین نگذارید. مثلاً ضبط صوت، کپسول آتش‌نشانی، آچارها و ... البته واقعاً جای نگرانی نیست، اما به هر حال، به نظر می‌رسد تا حدودی پیشنهاد خوبی باشد.

- در تصادف‌های کوچک، اگر رضایت طرفین تصادف باشد، بدون رفتن به دادگاه و ... همه چیز ختم به خیر می‌شود. اما اگر رضایت یکی نباشد یا اینکه بخواهید از بیمه استفاده کنید، معممولاً دادگاه و شورای حل اختلاف و پزشکی قانونی و ... جاهایی است که حتماً باید بروید و بیایید. که این‌ها را خوشبختانه تجربه نکرده‌ام، وگرنه توضیح می‌دادم.

 

چند نکته جانبی:

- اولاً که برخی حوادث باعث می‌شود انسان درس‌های جالبی بگیرد! مثلاً من سال‌ها بود گذارم به اورژانس و بیمارستان نیفتاده بود. وقتی دیروز وارد قسمت اورژانس شدم و مصیبت‌هایی که هر کسی به آن‌ها مبتلا بود را دیدم، اشک در چشمانم جمع شده بود! قدر این سلامتی و زندگی آرام را واقعاً نمی‌دانستم! خانمی را آوردند که یک انسان مست زیر کرده بود. جایی از زن بیچاره و فرزندش که در آغوشش بود، سالم نمانده بود! آقایی که به ویروسی مبتلا شده بود و دائماً تهوع داشت، خانمی که سرگیجه گرفته بود و نمی‌توانست روی پایش بایستد و خلاصه دسته دسته افرادی را می‌دیدم که می‌رفتند و می‌آمدند و انگار که به من سالم هشدار می‌دادند که قدر سلامتی‌ات را بدان. می‌گویند هر وقت دلت گرفت، به قبرستان سری بزن. احساس می‌کنم بد نیست گاهی اوقات انسان چند دقیقه‌ای را در اورژانس طی کند.

- دیروز صبر پرستاران را ستودم! انصافاً آفرین به این از خودگذشتگی و صبر. تحمل حتی یکی از این بیمارها برای من مشکل بود و از دیروز تا به حال هر وقت صورت پیرمرد را به خاطر می‌آورم، قلبم می‌ریزد! پرستارانی را تصور کنید که مجبورند دائماً، حتی در حالی که انگشت را زیر پوست بیمار کرده‌اند و می‌شویند، برای هم جوک بگویند و به زور بخندند که این همه غم به آن‌ها فشار نیاورد که از پا درآیند و دیوانه شوند! خدا صبرشان دهد.

- نکته جالب دیروز، این بود که فهمیدم خانم‌ها در مواجهه با یک مشکل بسیار خونسردتر از آقایان هستند. آن زن مسنی که با این آقا بود، چنان آرام و متین بود که باورنکردنی بود. نه، اذیت نکنید! به این خاطر نبود که خیالش راحت شده که کار شوهرش تمام شده است!!! :) واقعاً می‌گویم، بسیار صبور بود و دنبال راه حل می‌گشت و به شوهرش دلداری می‌داد.
از طرفی ایثار این زن هم مثال‌زدنی بود. به مادر ما می‌گفت: خانم! من بمیرم، شوهرم زخمی نشود، جانباز است، دوست ندارم اذیت شود.

به هر حال، تجربه‌ای بود که تا حدودی به خیر گذشت.
إن شاء الله همیشه سلامت باشید و کوچک‌ترین مشکلات شما را آزار نرساند.
امیدوارم که همیشه آرام و بادقت برانید و آرام و بادقت برانند!
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند

 [ اخبار حوادث ساوه ]
ارسال شده بوسیله Hamid در مورخه : شنبه، 29 خرداد، 1389 (2012 مشاهده)

(ادامه متن ... | 2 نظر شما چیست؟| لينك ثابت | چاپ مطلب | آرشيو | امتیاز : 5)
آرشيو: گروگان‌گیری به سبک فیلم‌های اکشن!!

http://media.farsnews.com/Media/8605/Images/jpg/A0324/A0324359.jpgدیشب ( 18 اردیبهشت 89 ) کوچه پشت منزل ما خبرهایی بود!! یعنی در محله پارک ولی عصر.

قریب به ساعت 10 شب شخصی که گفته می‌شود شاگرد مغازه‌ی گروگان بوده است، وارد منزل پدر گروگان می‌شود و پدر و مادر شخص را تهدید می‌کند و می‌خواهد که هر چه زودتر با ع.ح یعنی فرزندشان تماس بگیرند و از او بخواهند که به منزل بیاید.

گروگان‌گیر که شاگرد مغازه ع.ح بوده است یک اسلحه و یک قمه در دست داشته است و به گفته شاهد دور تا دور کمر خود مواد منفجره بسته بوده است.

خانواده با ع.ح و بالاخره با نیروی انتظامی تماس می‌گیرند و کار به جاهای باریک می‌کشد!

گروگان‌گیر بعد از صحبت‌های نیروی انتظامی حاضر به تحویل گروگان‌ها نمی‌شود و تا 5:20 صبح مادر مریض را نگه می‌دارد. نیروی انتظامی یک گروه 30 نفره از یگان ویژه اراک را فراخوانی می‌کند و با حضور آن‌ها کار حسابی جدی می‌شود!

در نهایت ما به عنوان همسایگان، ساعت 5:20 صدای شلیک بیش از 5 تیر را شنیدیم که گفته می‌شود یک تیر به پای یکی از افراد یگان ویژه برخورد کرده است و سه تیر نیز به گروگان‌گیر شلیک می‌شود و امروز صبح مطلع شدیم که گروگان‌گیر جان داده است.

نکاتی پیرامون این اتفاق:

- گفته می‌شود هدف گروگان‌گیر، اخذ طلب مالی بوده است. (برخی معتقدند این مال حکایاتی داشته است!!)

- تعدادی از دوستان گروگان‌گیر از بین مردم خبرهای خارج را به گوش او می‌رسانده‌اند که آن‌ها نیز دست گیر شدند.

- با توجه به رعد و برق‌های وحشتناک دیشب و این حادثه وحشتناک‌تر، برخی از مردم محله تا صبح نخوابیده بودند و درها را محکم بسته بودند!

- بخش اکشن ماجرا این بوده است که گروگان‌گیر از نیروی انتظامی طلب هلیکوپتر برای فرار کرده بوده است!!! :) احتمالاً در جریان نبوده است که گروگان‌گیرهای تهران هم چنین امکاناتی در اختیار ندارند!!

- در نهایت نیروی انتظامی یک ماشین که با زیرکی آن را پنچر کرده بودند در اختیار گروگان‌گیر قرار می‌دهد که البته او از طریق دوستان خود ماجرا را می‌فهمد و کار بالا می‌گیرد و در نهایت...

انصافاً بنده به عنوان یک شهروند، دیروز «عدم وجود امنیت» را که احساس کردم، یاد نعمت «امنیت» افتادم. نعمتی که بیش از 20 سال است که از آن برخوردارم و قدر آن را نمی‌دانسته‌ام. یک شب با اضطراب خوابیدن زندگی انسان را مختل می‌کند...

از نیروی انتظامی عزیز بابت اقتدار و سرعت عملشان کمال تشکر را داریم؛
موفق باشید.
حمید رضا نیرومند

 [ اخبار حوادث ساوه ]
ارسال شده بوسیله Hamid در مورخه : یکشنبه، 19 اردیبهشت، 1389 (1893 مشاهده)

(ادامه متن ... | 1 نظر| لينك ثابت | چاپ مطلب | آرشيو | امتیاز : 0)
آرشيو: محور ساوه – همدان بازهم قربانی گرفت: کشته و زخمی شدن 4 نفر بر اثر تصادفات اخیر
بر اثر سه تصادف در محور ساوه – همدان، 4 نفر کشته و زخمی شدند.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) – منطقه مرکزی، یک فقره تصادف جرحی در محور ساوه – همدان به مرکز فوریت‌های پلیسی 110 مخابره شد که در این حادثه، در اثر برخورد یک‌دستگاه وانت پیکان و یک‌دستگاه موتورسیکلت، راکب موتورسیکلت مصدوم و به بیمارستان منتقل شد که متأسفانه به علت شدت جراحات وارده این فرد جان خود را از دست داد.

http://aftab.cc/img/news/savehsara_saveh_tasadof.jpg

کارشناس پلیس راه علت این سانحه را عدم رعایت حق تقدم راکب موتور سیکلت نسبت به وانت پیکان عنوان کرد.

همچنین یک فقره تصادف دیگر در محور ساوه – همدان بین یک‌دستگاه کامیون و یک‌دستگاه تریلر به وقوع پیوست که در این سانحه دلخراش راننده کامیون در دم فوت کرد.

یک فقره تصادف دیگر هم در محور ساوه- همدان بوقوع پیوست که راننده سواری پیکان جان خود را ازدست داد و سرنشین آن مصدوم وبه بیمارستان منتقل شد.

کارشناس پلیس راه، علت هر دو سانحه را عدم توجه به جلو و خستگی و خواب‌آلودگی راننده‌ها عنوان کرده‌اند.
 [ اخبار حوادث ساوه ]
ارسال شده بوسیله Hamid در مورخه : جمعه، 1 آبان، 1388 (4693 مشاهده)

(ادامه متن ... | 1 نظر| لينك ثابت | چاپ مطلب | آرشيو | امتیاز : 0)
آرشيو: سارق طلاجات كودكان در ساوه دستگير شد
به گزارش خبرگزاري فارس از اراك به نقل از مركز اطلاعرساني فرماندهي انتظامي استان مركزي در پي شكايات واصله مردمي مبني بر سرقت طلاجات كودكان آنها توسط شخص يا اشخاصي در سطح شهرستان ساوه، تحقيقات پليس پيرامون اين موضوع آغاز شد.
برپايه اين گزارش، پس تحقيقات پليس نهايتا با اجراي طرح فجر و چهره‌نگاري سارق، وي شناسايي و تحويل مقامات قضايي گرديد.
اين گزارش مي‌افزايد، با انتقال اين سارق به اداره آگاهي و انجام تحقيقات و بازجويي‌هاي فني و پليسي وي تاكنون به 10 ‌فقره سرقت در سطح شهرستان ساوه اعتراف كرده است.
 [ اخبار حوادث ساوه ]
ارسال شده بوسیله Hamid در مورخه : پنجشنبه، 23 فروردین، 1386 (1429 مشاهده)

(ادامه متن ... | 1 نظر| لينك ثابت | چاپ مطلب | آرشيو | امتیاز : 0)
آرشيو: مادري در ساوه دختر 16 ساله‌اش را كشت!

ساوه‌سرا خبرگزاري فارس: مادري در شهر ساوه دختر 16 ساله‌اش را به قتل رساند.

به گزارش خبرگزاري فارس از اراك به نقل از مركز اطلاع‌رساني فرماندهي انتظامي استان مركزي، در پي گزارش فوت مشكوك دختر 16 ساله‌اي در شهر ساوه و تناقض اظهارات والدين اين دختر با شواهد موجود مبني بر اين كه وي به علت بيماري فوت كرده است، پرونده‌اي در اين رابطه تشكيل و جهت انجام تحقيقات تكميلي به اداره آگاهي ساوه تحويل داده شد.

براساس اين گزارش، با اخذ نظريه پزشكي قانوني مشخص شد، اين دختر به قتل رسيده است، از اين رو مأموران اداره آگاهي شهرستان ساوه تحقيقات خود را گسترده‌تر كرده و در ابتدا والدين وي را تحت بازجويي قرار دادند.
اين گزارش مي‌افزايد: در بازجويي‌هاي به عمل آمده از مادر اين دختر مأموران متوجه ضد و نقيض‌گويي‌هاي وي شدند.
اين گزارش ادامه مي‌دهد: سرانجام مادر اين مقتول اعتراف كرد كه دخترش را به علت اين‌كه با چند نفر رابطه نامشروع داشته، كشته است.
منبع: خبرگزاري فارس
 [ اخبار حوادث ساوه ]
ارسال شده بوسیله Hamid در مورخه : دوشنبه، 14 اسفند، 1385 (1912 مشاهده)

(نظرشما چیست؟ | لينك ثابت | چاپ مطلب | آرشيو | امتیاز : 2)
مجموع خبرها 10 (2 صفحه | درهر صفحه 5)
[ 1 | 2 ]
اطلاعات شهري

تصاویر 360 درجه از ساوه:
ترجیحاً با موبایل هوشمند یا تبلت مجهز به جایروسکوپ ببینید

مسجد جامع ساوه

مسجد انقلاب ساوه

مسجد سرخ ساوه

مقبره شهدای گمنام ساوه

نقشه شهر ساوه

قدیمی‌ترین نقشه هوایی ساوه

آب و هواي امروز ساوه

تلفن‌هاي ضروري ساوه

بازی‌های مرتبط با ساوه

RSS چيست و چه كاربردي دارد؟


می‌توانید با وارد کردن ایمیل خود در فیلد زیر و فشردن دکمه اشتراک، جدیدترین اخبار ساوه را در ایمیل خود دریافت کنید:

درباره ما

درباره ما...
=================
به جمع اعضاي ساوه‌سرا بپيونديد...
»» راهنماي عضويت ««
===================
انجمن‌هاي گفتگوي ساوه‌سرا...

ورود مشتریان تبلیغاتی
نام کاربری:
کلمه عبور:
بازديد كلي
تعداد صفحات بازدید شده
34175921
بار از تاریخ شهريور ۱۳۸۴

Google PageRank
PageRank
لینک‌های مفید

اخبار ایسنا از استان مرکزی

اخبار خبرگزاری ایرنا از استان مرکزی

آموزش و پرورش استان مرکزی

اخبار آموزش و پرورش ساوه

سایت جهاد کشاورزی ساوه

Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc