پنج شنبه 1 آذر 1403

   
 
منو اصلی
 صفحه اصلی
 انجمن‌های گفتگو
 نقشه سایت
 آفتابگردان
 انجمن‌هاي آفتابگردان
 بخش‌ها
 مطالب شنيدني از ساوه
 گردشگري در ساوه
 گالري عکس ساوه
 نظرسنجی ها
 موضوعات اخبار
 آرشیو مطالب
 لینک‌های جالب
 منوي كاربران
 صفحه شخصی
 پیغام خصوصی
 لیست اعضا
 اطلاعات
 درباره ما
 تماس با ما
 بهترین‌های سایت

آمار سايت
 
عضویت
کلمه عبور را فراموش کرده ام

 
کاربران سایت:
مجموع: 1,573
آخرین: Mahsaaaaaaa

کاربران حاضر درسایت:
مهمان: 200
عضو: 0
مجموع: 200
موضوعات اخبار
دوستان

لوگوی ساوه‌سرا برای قرار دادن در وبلاگ یا وب‌سایت:

دوستان:

- سایت امامزاده سید اسحاق
- سایت امامزاده سید علی اصغر
- سایت روستای الویر
- سایت اداره راه و ترابری ساوه
-گردشگری استان مرکزی
- سایت روستای سامان
- وبلاگ شهر سالم ساوه
- سایت روستای احمد بیگ
- سایت روستای قارلق
- وبلاگ روستای مزلقان
- معرفي امامزاده اسماعيل
- وبلاگ روستای چلسبان
- وبلاگ روستای جمشید آباد
- وبلاگ تیم تلنگر
- وبلاگ روستای آوه
- وبلاگ روستای خلیفه کندی
- وب‌سایت روستای جوشقان
- وبلاگ روستای یل‌آباد
- نماز جمعه ساوه - وبلاگ روستای دوزج

+ برای تبادل لینک پس از قرار دادن لینک ساوه‌سرا در سایت خود، از طریق فرم "تماس با ما" به ما اطلاع دهید...

جستجو
صفحه اول مقالات >> ساوه - دو مسجد و يك مزار تاريخى




نويسنده: شادروان سيد صفر رجبى - اهواز


شهرستان ساوه در روزگار پيشين مركز ولايتى بوده كه به چهار ناحيه تقسيم مى‏شده، و به نوشته حمدالله مستوفى (1) داراى يكصد و سى پارچه آبادى بوده است. پيش از برپايى‏شهر ساوه در دوره اسلامى، كرسى اين ولايت‏شهر كهن آبه (آوه) بوده، ولى بر اثر رونق‏يافتن ساوه به تدريج از اهميت‏شهر مزبور كاسته شده است. در «نخبة‏الدهر» مى‏نويسد:«ساوه و آوه به واسطه نزديكى بهم پيوسته‏اند». (2)


قزوينى‏زاده در 600 ه ق كه خود از دوشهر مزبور ديدن كرده، مى‏گويد: «اهل آبه از غلات شيعه هستند، با اهل ساوه كه همه‏سنى‏اند، ميانه‏شان شكرآب است‏». (3) و در همين راستا صاحب معجم البلدان مى‏نويسد:«آبه در مقابل ساوه مذكور مى‏شود، و عامه آن را آوه مى‏گويند، اهالى آنجا شيعى‏اند، و اهل‏ساوه سنى، و هميشه بر سر مذهب ميان ايشان جنگ واقع مى‏شود; در بيان تشيع اهل آبه‏قاضى ابونصر ميمندى از شعراى اهل سنت اين قطعه را سروده است: (4)

و قائلة اتبغض اهل آبه وهم اعلام نظم والكتابه؟ فقلت اليك عنى ان مثلى يعادى كل من عادى الصحابه

يعنى (5) : چه بسا زن گوينده‏اى مى‏گفت آيا اهل آبه را كه سران نظم و كتابند دشمن‏مى‏دارى؟

پس من در جواب گفتم از من دور شو كه مانند من دشمن مى‏دارد هر كس را كه با صحابه‏دشمنى كند.

در «نقض: مى‏نويسد: «اما شهر آبه اگر چه شهرى است‏بصورت كوچك، بحمدالله و منه‏بقعه بزرگوار است، از شعار مسلمانى و آثار شريعت مصطفوى و سنت علوى، در جامع‏معمور، كبير و صغير با جمعه و جماعات و ترتيب عيدين و غدير و قدر و عاشورا و برات وختمات قرآن متواتر، و مدرسه عزالملكى و عرب شاهى معمور به آلت و عدت مدرسان‏چون: سيد ابوعبدالله و سيد ابوالفتح الحسينى عالمان با ورع و مجالس علم و وعظ متواتر». (6) بارى دو شهر آوه و ساوه به سال 617 ه ق مورد تاخت و تاز مغولان واقع، ومردم آن جا قتل عام شدند. كتابخانه عظيم آن جا نيز از آتش فتنه تاتاران بسوخت، و از آن‏همه نفايس مكتوب چيزى برجا نماند. (7) قزوينى كه خود آن گنجينه را ديده، مى‏نويسد: «درمسجد جامع شهر كتابخانه‏اى موجود است، كليه كتابهاى معتبر و بس ارزنده، بخط خطاطان‏نامى، اصطرلاب قيمتى، كوهى درس دانشگاهى در آن گردآورى شده، كه همگى يادگارخيريه ابوطاهر خاتونى آن وزير نكوكار است‏». (8)

بعض آثار تاريخى مهم ساوه عبارتند از: مسجد جامع، مناره و مسجد ميدان و مزارامامزاده اسحاق.

1- مسجد جامع ساوه (آوه)

منار مسجد جامع ساوه
منار مسجد جامع ساوه
نماي بيروني مسجد جامع ساوه
نماي بيروني مسجد جامع ساوه
منار مسجد جامع ساوه
منار مسجد جامع ساوه
مسجد جامع ساوه
مسجد جامع ساوه
منار مسجد جامع ساوه
منار مسجد جامع ساوه

«يكى از جالبترين مسائلى كه تاريخ معمارى اسلامى مطرح مى‏سازد، بدون ترديدمساله اساس و چگونگى شكل‏گيرى مسجد نوع ايرانى است. با اين همه به دليل عدم آشنايى‏با اين مساجد كه تا كنون دستيابى به آنها بسيار دشوار بوده، هنوز در پيرامون اين مساله‏چيزى فراتر از حدس و گمان گفته نشده است. در ابتدا چنين مى‏پنداشتند كه عناصر سازنده‏مسجد يعنى محراب، منبر، منار و جز اينها و نيز چگونگى به كار گيرى اين عناصر يعنى طرح‏مساجد اوليه نوع عربى را كه نقشه مساجد بدوى نوع عربى ناميدند، اعراب در اختيارايرانيان گذاشته‏اند. براساس اين پندار كلى، مساجد قديمى ايران مساجد نوع عربى نام‏گرفتند. ولى امروزه بررسى بناهايى كه در اين گروه طبقه‏بندى شده‏اند آسان شده است. اين‏بناها به وضوح به دو دسته با اهميت‏برابر تقسيم مى‏شوند: يكى بناهايى - با تعداد اندك - كه‏نقشه آنها همان نقشه مساجد بدوى نوع عربى و يا مشتق از آن است، و ديگرى مساجدصددرصد ايرانى.

تاريخ مساجد نوع اول بسيار درخشان ولى نسبتا كوتاه است. مى‏توان بدوا اعراب فاتح‏و در پى آنان اعرابى كه ايران را اشغال كردند در نظر مجسم ساخت كه مساجدى به سبك‏خود بنا مى‏كنند، بناهايى كه از ميان رفتند و براى ما باقى نماندند ولى از طريق مورخان‏عرب مى‏دانيم كه خلفاى اوليه عباسى مساجد بزرگى در شهرهاى اصلى ايران برپا داشتند. يكى از اين مساجد بى‏ترديد تاريخانه دامغان است. اريش اشميت اخيرا زيربناى مسجدى راكه خليفة المهدى در رى بنا كرده بازيافته است. به نظر مى‏رسد بقيه بكلى از ميان رفته‏اند. ازاين مساجد آثار كوچكى برجاى مانده كه مسجد جمعه نايين متعلق به قرن چهارم هجرى، وبى‏ترديد عمارتى كه بخشهايى از آن هنوز در مسجد جامع اردستان باقى مانده، و مسجددماوند متعلق به قرن بعد، از آن جمله اند.

ولى روشهاى معمارى كاملا ايرانى باقى ماندند و شماى نقشه، كه سهم اعراب فقط به‏آن محدود مى‏شد، در نايين چنان تغيير وضعيت داده و حقير شمرده شده كه به روشنى‏مى‏توان احساس كرد كه اين طرح صادراتى در ايران توفيق چندانى به دست نياورده است.سلاطين مقتدرى چون خلفاى عباسى توانستند به دلخواه خود مساجدى در ايران بسازندولى آنچه نتوانستند در آن توفيق يابند تثبيت طرح و نقشه آن براى آينده و قبولاندن يك‏معمارى بيگانه به كشور تداوم و بقا بود.

ايران با پذيرش اسلام الزاما به برپا داشتن مساجد روى آورد ولى آنها را مطابق سنن،ذوق هنرى و روشهاى معمارى خود بنا كرد. بنابراين طرح مسجد عربى به زودى از معمارى‏زنده و پوياى ايرانى رخت‏بربست و بكلى ناپديد شد. اگر در عصرى كه مدرسه به صورت‏نهادى دولتى درآمد و در نتيجه اهميت‏سياسى روزافزونش از نظر معمارى توسعه‏چشمگيرى يافت، مسجد ايرانى - كه تا آن زمان، آن گونه كه خواهيم ديد ابعاد حقيرى داشت- نظير مساجد وسيع و باشكوه عباسى ميل به عظمت پيدا نمى كرد، پس از قرن پنجم هجرى‏ديگر اسمى از مسجد عربى باقى نمى‏ماند و به صورت افسانه‏اى در تاريخ معمارى ايران‏درمى‏آيد. در پى اين رويداد است كه در عهد فرمانروايى سلجوقيان بنائى كه آن را مسجد- مدرسه نام نهادند - و بعدها مسجد بزرگ چهار ايوانه كلاسيك نوع ايرانى شد - پا به‏عرصه وجود نهاد...». (9) از نمونه اين‏گونه مساجد چهار ايوانى مسجد جامع ساوه قابل ذكراست كه داراى صحن وسيع است. «بناى اوليه آن متعلق به دوره سلجوقيان بوده، ليكن‏مجموعه ساختمان كنونى آن كه بى‏نهايت زيبا و با كمال ظرافت‏ساخته شده، متعلق به دوران‏مغول و صفويه است. در كتيبه معرق ايوان آن تاريخ 927 هجرى خوانده مى‏شود. اين مسجداز نظر دارا بودن گنبد كاشى‏كارى و محراب گچ‏برى زيبا و دو كتيبه به خط رقاع داراى‏امتيازات هنرى مى‏باشد. مناره آجرى جنب اين مسجد بنا بر كتيبه كوفى آن مورخ به سال‏504 هجرى است، و داراى تزيينات زيبايى از دوره سلجوقيان مى‏باشد. (10) ديولافوامهندس و باستان‏شناس فرانسوى كه از مجموعه مسجد و مناره كنار آن ديدن كرده،مى‏گويد: «حضور اين مناره دليل است كه اين مسجد سلجوقى بر روى خرابه بنايى از آثارغزنويان ساخته شده، و بعدها شاه طهماسب هم آن را تعمير كرده است‏». (11)

اما در اين ميان شيخ رازى بناى مسجد جامع و مناره كنار آن را به خواجه على نبكران(بيكران) نسبت مى‏دهد و مى‏نويسد: «وخواجه على نبكران كه وزير ملكان ديالم بود، وخيرات بسيار فرموده، و بعدلى (بعدل) يوسفى آوى كه جامع و مناره بزرگ فرموده است‏بآوه‏». (12) اين يوسفى آوى همان فقيه امامى قرن هفتم معروف به «فاضل آبى‏» و«ابن‏الزينب‏» شاگرد محقق حلى است، و با استاد خود مباحثاتى داشته، و در شرح «مختصرنافع‏» او كتابى به نام «كشف الرموز» تاليف كرده كه تاريخ پايان آن 672 هجرى است; درفقه نيز نظراتى داشته، كه از آن جمله حرمت‏بيش از چهار زن حتى به طريق متعه است. (13)

گنبد مسجد جامع با كاشى فيروزه‏اى رنگ پوشش شده و قسمت داخلى آن با نقوش‏هندسى و كاشى تزيين يافته و ديوار زير گنبد با كاشيهاى شش‏گوش فيروزه‏اى رنگ مزين‏گرديده است. محراب گچبرى مسجد با رنگهاى مختلف نقاشى شده، و داراى زيبائى و جلوه‏خاصى است. (14)

2- مناره و مسجد ميدان

مناره و مسجد ميدان ساوه
مناره و مسجد ميدان ساوه
مناره و مسجد ميدان ساوه
مناره و مسجد ميدان ساوه
مناره و مسجد ميدان ساوه
عکسي قديمي از مناره و مسجد ميدان ساوه
مناره و مسجد ميدان ساوه
عکسي بسيار قديمي از مناره و مسجد ميدان ساوه
مناره و مسجد ميدان ساوه
مناره و مسجد ميدان ساوه

 

مناره و مسجد معروف به ميدان، بر كنار ميدان قديمى شهر ساوه قرار دارد. «بناى آن‏مربوط به قرن پنجم هجرى است، و در روى بدنه آن كتيبه‏اى به خط كوفى و تزييناتى از آجركارى دارد. مسجد كنونى جنب آن باستثناء قسمتى از شبستان و محراب بقيه از بناهاى قرن‏دهم هجرى است، كه در زمان شاه اسماعيل اول صفوى به تاريخ 924 هجرى ساخته و يامرمت‏شده است‏». (15)

بر سر در مسجد ميدان كتيبه‏اى ديده مى‏شود. احمد كسروى سواد آن كتيبه را به شرح زيربرداشته است:

«قد اتفق بناء المسجد العالى واتمامه فى زمان دولة السلطان الاعدل الاعظم الخاقان‏الاشجع الافخم مالك رقاب الامم مولى ملوك العرب والعجم ظل الله فى الارضين وعون‏الضعفاء وغوث الملهوفين بساط الامن والامان قامع قواعد الظلم والطغيان مؤسس اركان‏الدين والدولة مشيد بنيان الملك والملة السلطان ابوالمظفر شاه اسماعيل بهادرخان خلد الله‏ملكه وسلطانه وافاض على العالمين عدله واحسانه‏». (16)

3- مزار امامزاده اسحاق

امامزاده سيد اسحاق شهرستان ساوه
امامزاده سيد اسحاق شهرستان ساوه
ضريح امامزاده سيد اسحاق (ساوه)
ضريح امامزاده سيد اسحاق (ساوه)

 

مزار امامزاده اسحاق در خارج شهر ساوه، و در چند صد مترى مسجد جامع واقع شده‏است. «بناى اين امامزاده نسبتا كوچك است و در طى تجديد ساختمانهاى متوالى به قدرى‏تغيير كرده كه به درستى نمى‏توان معين كرد كه ساختمان اصلى در چه تاريخى بنا شده است.در داخل اطاق گنبد، سنگ قبرى برجسته وجود دارد كه اكنون با لوحه سفالى نيلى حاوى‏قسمتى از سوره چهل و هشتم پوشيده شده، و جمله «در سنه 676 (78-1277 م)» نوشته‏شد»، روى آن ديده مى‏شود. واضح است كه اين لوحه در اصل روى ديوار يا بالايى قرنيس‏كف اطاق و يا زير خط آغاز طاق قرار داشته و بعدا روى سنگ قبر گذاشته شده است. تنهانشانى كه مى‏رساند ساختمان متعلق به همان دوره است، وجود تزيينات بر ديوار خارجى‏است كه عبارت است از گچ‏كارى و كاشى‏هاى نيلى شفاف و غيرشفاف كه طرح هندسى‏غيرعادى و دقيقى دارند». (17)

هويت صاحب مقبره

حمدالله مستوفى اسحاق مذكور را فرزند بلاواسطه امام موسى كاظم‏عليه السلام دانسته‏است. (18) ولى به سخن او در اين زمينه اعتماد نشايد، چه در معاريف و سرگذشت اهل‏بيت‏عليهم السلام متبحر و صاحب‏نظر نبوده، و تا آنجا كه نگارنده آگاهى دارد تاليفى هم در اين‏خصوص نداشته است. چنين مى‏نمايد آنچه از عوام راجع به هويت امامزاده اسحاق شنيده‏عينا در نزهت‏القلوب نقل كرده است.

براساس تحقيق نگارنده در لايه‏ هاى منابع و متون معتبر تاريخى خصوصا نسبنامه‏ها،ذكرى از مدفن اسحاق‏بن امام كاظم به ميان نيامده است. بر اين باورم كه امامزاده اسحاق‏مدفون در ساوه (آبه) فرزند ابراهيم العسكرى بن موسى (19) الثانى بن ابراهيم (20) المرتضى‏بن الامام الكاظم (21) عليه السلام است، كه خود و اولاد و بنى اعمامش در رى، قم، آبه و ساوه، قزوين و آن نواحى متوطن بوده‏اند. ابن طباطبا از اعلام قرن پنجم هجرى مى‏گويد: «(بآبه)ابوعبدالله اسحاق (22) بن ابراهيم الثانى بن موسى الثانى بن ابراهيم الاول المرتضى بن‏موسى الكاظم‏عليه السلام، عقبه ابواحمد موسى اعقب، و ابوعلى احمد اعقب، والحسن اعقب‏». (23) امام فخر رازى درگذشته 606 ه ق در توضيح فرزندان پشتمند ابراهيم العسكرى بن موسى‏بن ابراهيم بن امام كاظم‏عليه السلام موافق ابن طباطبا مى‏نويسد: «اسحاق ابوعبدالله فى بلدة قريبة‏ساوة يقال له آوه‏». (24) در همين راستا ابن فندق مى‏گويد: «ولد ابى‏عبدالله اسحاق بن‏ابراهيم العسكرى، موسى و احمد، ولد هما بآبه‏». (25)

با عنايت‏به اسناد ابرازى بجا خواهد بود سنگ مزارى به مضمون يادشده تهيه و بر مدفن‏امامزاده اسحاق بنهند، تا بدين وسيله هويت امامزاده مذكور بر همگان آشكار گردد. ان‏شاءالله.

 




پى‏نوشتها و مآخذ

1. بنگريد به: نزهت القلوب، به كوشش گاى لسترانج (تهرا،ن دنياى كتاب، 1362خ) ص‏63.

2. ر.ك: شمس‏الدين ابى‏طالب، نخبة الدهر فى عجايب البر و البحر، ترجمه حميد طبيبان (تهران،بنياد فرهنگ ايران، 1357 خ)، ص‏313.

3. زكريابن محمد بن قزوينى، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه عبدالرحمن شرفكندى (تهران،انديشه جوان، 1366خ)، ص‏65.

4. ر.ك: ابوعبدالله ياقوت الحموى، معجم‏البلدان (تهران، مكتبة الاسدى، 1965م) 1/57.

5. بنگريد به: ترجمه آثار البلاد، پيشگفته، همان جا.

6. نصيرالدين عبدالجليل قزوينى رازى، النقض، به اهتمام ميرجلال‏الدين محدث (تهران، انجمن‏آثار ملى، 1358خ)، ص‏199.

7. ر.ك: معجم البلدان، پيشگفته، 3/24.

8. زكريا قزوينى، آثار البلاد، پيشگفته، ص‏157.

9. آندره گدار و ديگران، آثار ايران (4)، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم (آستان قدس رضوى،1368خ)، ص‏13-18.

10. بنگريد به: سازمان حفاظت آثار باستانى ايران، فهرست‏بناهاى تاريخى و اماكن باستانى‏ايران، اولين نشريه، چاپ 1345خ، ص‏170.

11. مادام ژان ديولافوا، ايران، كلده و شوش، ترجمه على محمد فره‏وشى (تهران، دانشگاه تهران،1369خ)، ص‏185.

12. النقض، پيشگفته، ص‏220.

13. بنگريد به مقاله ابوالقاسم گرجى، دانشنامه ايران و اسلام، 1365خ، در ماده آبى، ص‏12.

14. سازمان حفاظت آثار باستانى ايران، پيشگفته، ص‏169.

15. همان كتاب، همان جا.

16. كسروى، احمد، شيخ صفى و تبارش، كاروند كسروى، گردآورنده يحيى ذكاء، چاپ 1356خ،ص‏76.

17. دونالد، ويلبر، معمارى اسلامى ايران در دوره ايلخانان، ترجمه عبداله فريار، چاپ 1365،ص‏124.

18. نزهت القلوب، پيشگفته، ص‏63.

19. فيلقب ابا الشيخه، ويقال له موسى الثانى ايضا ويكنى ابالحسن وكان له خمسة و عشرون ولدا(ابن عنبه، عمدة‏الطالب الكبرى، خطى، دانشگاه تهران، شماره نسخه 181).

20. ولد ابراهيم بن موسى الكاظم عليه السلام و هو لام ولد، يلقب المرتضى و هو الاصغر; ظهر باليمن ايام ابى‏السرايا و كانت امه نوبية اسمها نجية; عدة كثيرة ذكرانا وبناتا. فمن ولده احمد وقع الى مرند و له بقية‏بها. (ابى‏الحسن العمرى، المجدى فى انساب الطالبيين، چاپ 1409 ق، ص‏22).

21. ولد سنة ثمان وعشرين و مائة; وقبض سنة ثلاث وثمانين ومائة. امه ام ولد يقال لها حميدة‏المغربية. ولد موسى عليه السلام من ثمانية عشرابنا واثنتين بنتا اعقب منهم جماعة. (ابى‏نصر البخارى، سرالسلسلة العلوية، چاپ 1381ق، ص‏36.

22. من ذرية‏بقم عمادالدين ابوالقاسم الحسين بن على بن عمادالدين ابى‏الفضل محمدبن‏ابى‏محمدعلى بن الحسين بن احمد بن اسحاق المذكور. (ابن عنبه، عمدة الطالب الكبرى، پيشگفته،همان جا).

23. ابى اسماعيل ناصربن طباطبا، منتقلة الطالبيه، به كوشش سيد محمدمهدى خرسان، چاپ نجف،1388ق، ص‏33.

24. الشجرة المباركة، به كوشش سيد مهدى رجائى، چاپ قم، 1409ق، ص‏85.

25. ابوالحسن على بن زيد بيهقى (ابن فندق)، لباب الانساب والقاب الاعقاب، خطى، مدرسه عالى‏شهيد مطهرى، شماره نسخه 2695


منبع: مجله مشکوة شماره 46 ويرايش و افزودن تصاوير توسط ساوهسرا








© کپی رایت توسط Savehsara - ساوه سرا کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.)
برداشت مقالات فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است.

نوشته شده در تاریخ: 1387/2/5 (5202 مشاهده)

[ بازگشت ]
Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc